آیات نازله در باره على علیه السلام
انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون (سوره مائده آیه 55)
بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادى (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت على علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن كریم آمده است كه نقل همه آنها از عهده این كتاب خارج است لذا ما در اینجا فقط بنقل چند مورد از كتب معتبره اهل سنت اشاره مینمائیم كه جاى چون و چرا براى آنان باقى نماند.
1ـ آیه تبلیغـابو اسحق ثعلبى در تفسیر خود و طبرى در كتاب الولایة و ابن صباغ مالكى و همچنین دیگران نوشتهاند كه آیه تبلیغ یعنى آیه 67 سوره مائده یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك...در باره على علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود:من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه.... (1)
چون در باره نزول این آیه و جریان غدیر خم در فصل ششم بخش یكم توضیحات كافى داده شده لذا در اینجا از تكرار آن صرفنظر میشود.
2ـ آیه ولایتـعموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازى و نیشابورى و زمخشرى و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل كردهاند كه روزى سائلى در مسجد از مردم سؤال نمود و كسى چیزى باو نداد،على علیه السلام كه مشغول نماز و در حال ركوع بود با انگشت دست راست اشاره بسائل نمود و سائل متوجه شد وآمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه انما ولیكم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون (2) .نازل گشت یعنى ولى و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنینى هستند كه نماز را بر پا میدارند و در حال ركوع زكوة میدهند. (اگر چه مؤمنین را بصیغه جمع آورده كه در حال ركوع صدقه میدهند ولى در خارج مصداق واقعى آن منحصر بفرد بوده و على علیه السلام میباشد،بعضى هم گفتهاند چون ائمه دیگر نیز داراى مقام ولایت بوده و اولاد معصومین على علیه السلام میباشند لذا بصیغه جمع قید شده است.) .
در آنحال رسول اكرم صلى الله علیه و آله از سائل پرسید آیا كسى بتو چیزى داد؟سائل ضمن اشاره بعلى علیه السلام عرض كرد این انگشتر را او بمن داد (3) .
علماى اهل سنت با اینكه بنزول این آیه در باره ولایت على علیه السلام اقرار دارند اما بعضى از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته و میگویند كلمه ولى بمعنى دوست و ناصر است نه بمعنى اولى بتصرف در صورتیكه از ظاهر كلام كاملا معلوم است كه ولى بمعنى زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با انما كه افاده حصر میكند شروع شده است یعنى صاحب اختیار و اولى بتصرف شما فقط خدا و رسول او و كسى است كه در حال ركوع صدقه داده است اگر ولى بمعنى دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول او و شخص راكعى كه صدقه داده است بى معنى و دور از منطق خواهد بود چون در اینصورت مؤمنین جز خدا و رسول و على علیه السلام دوست دیگرى نخواهند داشت در حالیكه مؤمنین همه دوست و ناصر یكدیگرند و دوستى چیزى نیست كه خداوند آنرا در انحصار خود و اولیائش قرار دهد،در این مورد حسان بن ثابت حضرت امیر علیه السلام را مدح كرده و چنین گوید:
فانت الذى اعطیت اذ كنت راكعا
فدتك نفوس القوم یا خیر راكع
فانزل فیك الله خیر ولایة
و بینها فى محكمات الشرایع (4)
یعنى تو آن كسى هستى موقعیكه در ركوع بودى بخشش نمودى پس جانهاى مردم فداى تو باد اى بهترین ركوع كننده.خداوند هم در شأن تو بهترین ولایت را نازل كرد و آنرا در قرآن كریم ضمن شرایع محكم دین بیان فرمود و معلوم و واضح است كه مقصود از بهترین ولایت همان زعامت و رهبرى است نه یارى و دوستى و معانى دیگر.
3ـ آیه یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول.و اولى الامر منكم (5) .
(اى مؤمنین خدا و رسول او صاحبان امر از خودتان را اطاعت كنید) .شیخ سلیمان بلخى و دیگران نوشتهاند كه این آیه در باره امیر المؤمنین نازل شده و منظور از اولى الامر ائمه علیهم السلام از اهل بیتاند. (6)
اهل سنت هر رئیس و زعیمى را كه نسبت بمسلمین ریاست داشته باشد اولوـالامر گویند و اطاعت او را بموجب این آیه واجب میدانند ولى این قول بهیچوجه صحیح نمیباشد زیرا در اینصورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبد الملك و متوكل عباسى و امثال آنها كه ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیكه آیات دیگرى هست كه خداوند از اطاعت چنین اشخاصى نهى فرموده است چنانكه فرماید:و لا تطیعوا امر المسرفین،الذین یفسدون فى الارض و لا یصلحون (7) .
(امر اسراف كنندگان را كه در روى زمین فساد نموده و اصلاح نمیكنند اطاعت نكنید) بنا بر این اطاعت آن اولوا الامرى واجب است كه پاك و معصوم بوده و دستورات وى همان اوامر و نواهى خدا و پیغمبر باشد و چنین كسانى جز على (ع) و یازده فرزندشكه جانشینان پیغمبر اكرماند كس دیگرى نمیباشد چنانكه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:انا و على و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون (8) .
یعنى من و على و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاك و معصوم هستیم.
4ـ آیه مباهلهـگروهى از نصاراى نجران در مدینه خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمده و در باره موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عیسى علیه السلام از آنجناب مطالبى پرسیدند و چون در مباحثه راه مغالطه مىپیمودند آیه مباهله نازل شد كه:
فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائكم و نساءنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبین (9) .
یعنى اى پیغمبر هر كس با تو در امر عیسى پس از آنكه ترا در باره او علم و اطلاعى حاصل شد مجادله كند بگو بیائید تا ما و شما پسران و زنان و نزدیكان خود را كه بمنزله خود ما هستند بخوانیم و سپس بدرگاه خدا ناله و نفرین كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
بدینطریق رسول اكرم صلى الله علیه و آله آنها را بمباهله دعوت فرمود و فرادى آنروز نصارا با علماى خود بیرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت اگر محمد صلى الله علیه و آله با نزدیكان و اقوامش بیاید مباهله نكنید (زیرا اگر او بر حق نباشد نزدیكانش را در معرض نفرین و بلا نمیآورد) و اگر با اصحاب و مسلمین بیاید مباهله كنید در آنحال پیغمبر اكرم با على و فاطمه و حسنین علیهم السلام حاضر شد اسقف پرسید اینها كیستند؟گفتند آن جوان پسر عم و داماد اوست و آن زن یگانه دختر مورد علاقه اوست و آندو كودك هم نوادههاى او هستند .اسقف گفت بخدا سوگند من چهرههائى مىبینم كه اگر از خدا بخواهند كوهها را از جا میكند خوبست از مباهله خود دارى كنید و با او مصالحه نمائید لذا گفتند یا ابا القاسم ما مباهله نمیكنیم و حاضر بمصالحه هستیم حضرت نیز پذیرفت.
ابن ابى الحدید و ابن مغازلى و دیگران نوشتهاند كه منظور از ابنائنا حسنین و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از انفسنا على علیه السلام میباشد (10) .
بنا بر این در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانى با پیغمبر (البته بطور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است.
5ـ آیه تطهیرـدر تفسیر طبرى و فخر رازى و همچنین در كتب دیگر اهل سنت نقل شده است كه آیه تطهیر:انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا (11) .در خانهام سلمه بر پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله نازل شده و آنحضرت فاطمه و حسنین و على علیهم السلام را جمع كرد سپس گفت:اللهم هؤلاء اهل بیتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا (خدایا اینها اهل بیت من هستند پلیدى را از اینها دور گردان و بتطهیر خاصى پاكشان فرما) ام سلمه گفت یا رسول الله من هم جزو آنها هستم؟حضرت فرمود تو جاى خود دارى و زن خوبى هستى (اما مقام اهل بیت مرا ندارى.) (12)
برخى از علماى اهل سنت مانند زمخشرى و غیره گفتهاند كه این آیه در مورد زنان پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله نازل شده است زیرا صدر و ذیل آیه در باره آنها است!
پاسخ اینست كه اگر این آیه در باره زوجات پیغمبر صلى الله علیه و آله بود ضمیر مخاطب بصیغه جمع مؤنث میآمد و آیه چنین میشد لیذهب عنكن الرجس و یطهركن تطهیرا زیرا بكار بردن صیغه مذكر در جمع مؤنث بر خلاف قواعد زبان عرب و بكلى غلط است و علت اینكه با وجود حضرت زهرا علیها السلام در آن انجمنضمیر مخاطب را جمع مذكر آورده است از جهت تغلیب است همچنانكه در آیه 73 سوره هود نیز با اینكه مخاطب زن است (ساره) ولى چون ابراهیم در رأس آن خاندان قرار گرفته از نظر تغلیب ضمیر جمع مذكر آمده استـقالوا اتعجبین من امر الله رحمة الله و بركاته علیكم اهل البیت...و گذشته از این همه جا منظور از اهل بیت،على و فاطمه و حسنین علیهم السلاماند نه كسان دیگر زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله فقط بآنها اهل بیت خطاب میكرد چنانكه در كتب معتبره از انس بن مالك نقل شده است كه پیغمبر صلى الله علیه و آله براى نماز صبح كه میرفت مدت ششماه از در خانه فاطمه علیها السلام عبور میكرد و آنها را صدا میزد و میفرمود الصلوة یا اهل البیت و آنگاه این آیه را تلاوت میفرمود انما یرید الله... (13)
همچنین پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود كه این آیه در باره پنج نفر نازل شده است در باره من و على و حسن و حسین و فاطمه (14) .
در كتاب قاموس الصحیفه از صاحب ریاض السالكین نقل شده است كه جمهور علماء عامه گفتهاند زنان پیغمبر صلى الله علیه و آله جزو اهل بیت او میباشند و من بحدیثى برخوردم كه سیوطى در كتاب (الجامع الصغیر) از ابن عساكر از واثله نقل كرده كه مضمونش صراحت دارد بر عقیده مذهب امامیه كه زنهاى آنحضرت در شمار اهل بیتش نیستند و آن گفتار او است كه (بدخترش) فرمود نخستین كسى كه از اهل بیت من بمن ملحق میشود توئى اى فاطمه و اول كسى كه از زنانم بمن ملحق میشود زینب است (15) .
6ـ بنقل علماء و مورخین فریقین چون آیات سوره برائت در مورد عهد شكنىو مذمت مشركین نازل گردید رسول اكرم صلى الله علیه و آله آیات اوائل سوره مزبور را بابو بكر داد كه بمكه برده و در موسم حج بمشركین ابلاغ نماید،پس از آنكه ابو بكر براه افتاد و قدرى راه رفت جبرئیل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض كرد خداوند فرماید:لا یؤدیها عنك الا انت او رجل منك.یعنى كسى از جانب تو اداء رسالت ننماید مگر خودت یا مردى كه از خودت باشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فورا على علیه السلام را طلبید و فرمود شتر مرا سوار شو و دنبال ابو بكر برو هر كجا باو رسیدى آیات را از او بگیر و بمكه ببر و بمشركین قرائت كن،حضرت امیر فورا حركت كرد و در راه بابوبكر رسید و آیات را از او گرفته و بمكه برد و ابو بكر خدمت پیغمبر مراجعت نمود و در حالیكه از این امر محزون و متأسف بود عرض كرد یا رسول الله مگر در باره من چیزى نازل شده حضرت فرمود خداى تعالى دستور داد كه آیات را كسى ببرد كه از خود من باشد و من هم على را براى انجام این مأموریت اعزام نمودم (16) .
در اینجا سه مطلب مورد توجه و بررسى است:
اول اینكه على علیه السلام از خود پیغمبر صلى الله علیه و آله است و ابو بكر چنین خصوصیتى را ندارد.
دوم اینكه خداى تعالى ابو بكر را براى ابلاغ چند آیه در یك شهر شایسته ندید و به پیغمبرش دستور داد كه براى اینكار على علیه السلام را بفرستد در اینصورت چگونه حزب سقیفه چنین كسى را براى جانشینى پیغمبر انتخاب كردند كه با تمام احكام قرآن در تمام شهرهاى اسلامى خلافت نماید؟
سوم اینكه اعزام ابو بكر در وهله اول و عزل او در وهله ثانى و نصب على (ع) بجاى وى براى اثبات و نشاندادن فضیلت و شایستگى على علیه السلام بود زیرا اگر از اول آنحضرت بچنین مأموریتى منصوب میشد بنظر همه عادى میآمد و چنداناهمیتى نداشت ولى وقتى ابو بكر براه افتاد و سپس على علیه السلام بدان سمت گمارده شد این امر دلیل بر فضیلت و شایستگى على علیه السلام براى جانشینى پیغمبر و انجام وظائف او میباشد.
7ـ آیه مودتـقل لا اسألكم علیه اجرا الا المودة فى القربى (17) .
(اى پیغمبر در برابر زحمات تبلیغ رسالت بمردم) بگو من از شما اجر و مزدى نمیخواهم مگر دوستى نزدیكانم را.
زمخشرى در تفسیر كشاف و گنجى شافعى در كفایة الطالب و دیگران نوشتهاند كه چون آیه مزبور نازل شد به پیغمبر صلى الله علیه و آله گفتند یا رسول الله:و من قرابتك هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم؟قال على و فاطمة و ابناهما (18) .
یعنى نزدیكان شما كه دوستى آنها بر ما واجب است چه كسانىاند؟فرمود على و فاطمه و دو پسرشان.
8ـ آیه قل كفى بالله شهیدا بینى و بینكم و من عنده علم الكتاب (19) .
كافران رسالت پیغمبر اكرم را انكار كرده و گفتند تو پیغمبر نیستى این آیه در پاسخ آنان بحضرتش نازل شد كه بگو (من براى رسالت خود دو شاهد دارم یكى) خدا است كه براى شهادت میان من و شما كافى است و دیگرى كسى است كه علم كتاب در نزد اوست.ثعلبى در تفسیر آیه مزبور مینویسد آنكه علم كتاب در نزد اوست على بن ابیطالب است (20) .
همچنین ابو سعید خدرى گوید از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم آنكس كه علم كتاب در نزد اوست كیست؟فرمود آنكس برادرم على بن ابیطالب است (21) .
شیخ سلیمان بلخى از ابن عباس نقل میكند كه گفت آنكه علم كتاب در نزداوست على علیه السلام است زیرا او بتفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود (22) .
9ـ آیه افمن كان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه (23) ....
آیا كسیكه (رسول خدا صلى الله علیه و آله براى صحت گفتار خود) حجتى (قرآن) از طرف پروردگار خود داشته و پشت سر او شاهد و گواهى از خود او باشد....
در این آیه نیز مفسرین و مورخین عامه و خاصه نوشتهاند كه منظور از شاهد و گواهى از خود پیغمبر على علیه السلام است (24) .
ابراهیم بن محمد حموینى در كتاب فرائد السمطین از ابن عباس نقل میكند كه این آیه در شأن على علیه السلام است و احدى با او در آن شریك نیست و خوارزمى هم در مناقب خود مینویسد كه عمرو عاص در نامهاى كه بمعاویه نوشته بود اشاره بآیاتى در شأن على علیه السلام كرده بود كه از جمله آنها آیه مزبور بوده است (25) .
10ـ آیه الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (26) .
كسانیكه اموالشان را در شب و روز و نهانى و آشكارا انفاق میكنند براى آنان در نزد پروردگارشان پاداشى است و آنان خوف و اندوهى ندارند.
خوارزمى و ثعلبى و مالكى و ابو نعیم و دیگران از ابن عباس نقل كردهاند كه على علیه السلام چهار درهم داشت یكى را شب (در راه خدا) صدقه داد و یكى را روز و یكى را پنهانى و یكى را آشكارا آنگاه این آیه در باره او نازل گردید (27) .
11ـ آیه و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله (28) .و از مردم كسى هست كه جان خود را میفروشد (بذل میكند) در راه بدست آوردن رضاى خدا.
ثعلبى در تفسیر خود از ابن عباس روایت میكند كه در شب هجرت پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام در فراش وى خوابید و این آیه در شأن آنحضرت نازل گردید (29) .
12ـ آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خیر البریة (30) .
كسانیكه ایمان آورده و اعمال نیكو انجام دادند آنان بهترین مردمند.
مقاتل بن سلیمان از ضحاك از ابن عباس نقل كرده است كه این آیه در شأن على علیه السلام و اهل بیت او نازل شده است (31) .
13ـ وقفوهم انهم مسئولون (32) .آنها را نگهدارید كه مورد سؤال خواهند بود.
ابو سعید خدرى از پیغمبر صلى الله علیه و آله نقل میكند كه آنچه مورد سؤال خواهد بود ولایت على بن ابیطالب است (33) .
14ـ آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا (34) .كسانى كه ایمان آورده و عملهاى نیك انجام دادند بزودى خداوند دوستى آنها را در دلهاى مردم قرار میدهد.
گنجى شافعى از قول خوارزمى مینویسد كه على علیه السلام فرمود مردى مرا ملاقات كرد و گفت یا ابا الحسن بدانكه بخدا من ترا در راه خدا دوست دارم على علیه السلام فرمود من برسول خدا صلى الله علیه و آله مراجعه كرده و سخنآنمرد را باو خبر دادم.پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود شاید در باره او احسان و نیكى نمودهاى،گفتم بخدا من در باره او احسانى نكردهام،رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود خدا را سپاس كه دلهاى مؤمنین را بدوستى تو واد داشته است آنگاه آیه بالا نازل شد (35) .
15ـ آیه و اعتصموا بحبل الله جمیعا (36) .و همگى بریسمان خدا چنگ زنید.
صاحب كتاب مناقب الفاخرة از عبد الله بن عباس روایت كرده است كه ما در خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم عربى آمد و عرض كرد یا رسول الله شنیدم كه میفرمودى اعتصموا بحبل الله حبل خدا كدام است كه باو تمسك جوئیم؟رسول خدا صلى الله علیه و آله دست خود را بر دست على علیه السلام زد و فرمود باین شخص تمسك جوئید كه این حبل المتین است (37) .
16ـ آیه انما انت منذر و لكل قوم هاد (38) هر آینه تو بیم دهندهاى و براى هر قومى هدایت كنندهاى است.از طریق اهل سنت هفت حدیث نقل شده است كه مقصود از منذر پیغمبر صلى الله علیه و آله و از هادى على علیه السلام میباشد از جمله مالكى در فصول المهمه مینویسد كه چون آیه مزبور نازل شد رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:انا المنذر و على الهادى و بك یا على یهتدى المهتدون.
یعنى من انذار كنندهام و على هدایت كننده و بوسیله تو یا على هدایت یافتگان هدایت مىیابند (39) .
17ـ آیه و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد امنا و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام (40) .زمانیكه ابراهیم (بدرگاه خداى تعالى دعا كرد) و گفت پروردگارا این شهر را (مكه) محل امن قرار بده و من و فرزندانم را از بت پرستى دور گردان.
ابن مغازلى شافعى بسند خود از عبد الله بن مسعود نقل میكند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود دعاى ابراهیم كه عرض كرد پروردگارا من و فرزندانم را از بت پرستى دور گردان بمن و على منتهى شد كه هیچیك از ما هرگز به بت سجده نكردیم در نتیجه خداوند مرا نبى و على را وصى قرار داد (41) .
18ـ آیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائكة بعد ذلك ظهیر (42) .
البته خدا و جبرئیل و صالح مؤمنین یارى كننده او (پیغمبر صلى الله علیه و آله) هستند و فرشتگان پس از نصرت خدا پشتیبان اویند.مفسرین و علماى بزرگ اهل سنت نوشتهاند كه پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود در آیه مزبور منظور از صالح المؤمنین على بن ابیطالب است (43) .
19ـ آیه لا یستوى اصحاب النار و اصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون (44) .یعنى دوزخیان با بهشتیان برابر نیستند اصحاب بهشت آنانند كه رستگار هستند.
موفق بن احمد بسند خود از جابر روایت كرده است كه گفت ما در خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم كه على علیه السلام داخل شد رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود قسم بآنكه جان من در دست اوست كه این مرد و شیعهاش در روز قیامت رستگارانند (45) .
20ـ آیه و تعیها اذن واعیة (46) .و نگهدارد،آن پند را گوش نگاهدارنده.
طبرى و سیوطى در تفسیر خودشان نوشتهاند كه وقتى آیه مزبور نازل شد پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله عرض كرد خدایا آنگوش را گوش على قرار بده و على علیه السلام فرمود از آنگاه چیزى نشنیدم كه فراموش كرده باشم (47) .
21ـ آیه افمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا لا یستون (48) آیا كسى كه مؤمن است مانند كسى است كه فاسق است (این دو) در نزد خدا یكسان نیستند.
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه و ابن كثیر در تفسیر خود و خطیب بغدادى در تاریخ بغداد و دیگران نوشتهاند كه ولید بن عقبه در مقام مفاخره بعلى علیه السلام گفت من از تو زبانم گویاتر و نیزهام تیزتر و در جنگ شجاعترم!على علیه السلام فرمود ساكت شو اى فاسق.آنگاه خدا بتصدیق كلام آنحضرت آیه مزبور را نازل فرمود (49) .
22ـ القیا فى جهنم كل كفار عنید (50) .بیفكنید در دوزخ هر نا سپاس ستیزه جو را.
حاكم حسكانى در شواهد التنزیل بسند خود از ابو سعید خدرى نقل میكند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود چون روز قیامت شود خداى تعالى بمن و على میفرماید هر كس دشمن شما است او را در آتش بیفكنید و هر كه دوست شما است او را داخل بهشت گردانید و اینست فرموده خداى تعالى القیا فى جهنم كل كفار عنید (51) .
23ـ آیه و اركعوا مع الراكعین (52) و ركوع كنید با ركوع كنندگان.موفق بن احمد و ابو نعیم اصفهانى باسناد خود از ابن عباس نقل كردهاند كه این آیه در خصوص پیغمبر صلى الله علیه و آله و على علیه السلام نازل شده و آنها اول كسى بودند كه نماز گزاردند و ركوع كردند (53) .
24ـ آیه ثم لتسألن یومئذ عن النعیم (54) .آنگاه در آنروز از نعمتها پرسیده شوند.
ابو نعیم و حاكم حسكانى بسند خود از حضرت صادق علیه السلام نقل كردهاند كه فرمود مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیر المؤمنین و ما است كه از آن پرسیده خواهد شد (55) .
25ـ آیه سأل سائل بعذاب واقع (56) .خواست سؤال كنندهاى عذابى را كه واقع شد.
ثعلبى و ابن صباغ و دیگران نوشتهاند كه چون در روز 18 ذیحجه رسول خدا صلى الله علیه و آله على علیه السلام را بجانشینى خود منصوب نموده و فرمود من كنت مولاه فهذا على مولاه .حارث بن نعمان پس از شنیدن این خبر خدمت آنحضرت آمد و گفت ما را بشهادت یگانگى خدا و نبوت خود از جانب خدا امر كردى قبول نمودیم و سپس به نماز و زكوة و حج و جهاد و روزه دستور دادى پذیرفتیم باینها قناعت نكردى در آخر كار این جوان را كه پسر عموى تست بولایت نصب كردى آیا این كار از جانب تست یا بدستور خدا است؟رسول اكرم فرمود قسم بخدائى كه جز او خدائى نیست كه این امر بدستور خدا است حارث بن نعمان در حالیكه بسوى ناقه خود میرفت گفت خدایا اگر این مطلب صحیح است بر ما از آسمان سنگ بفرست یا بعذابى دردناك معذب گردان هنوز بناقهاش نرسیده بود كه سنگى از آسمان بر سرش افتاد و فورا هلاكش نمود آنگاه این آیه نازل شد كهسأل سائل بعذاب واقع (57) .
آیاتى كه در باره ولایت و فضائل على علیه السلام نازل شده خیلى بیش از اینها است و ما براى نمونه فقط به 25 آیه از آنها اشاره نمودیم و بطوریكه مفسرین و محدثین نوشتهاند متجاوز از سیصد آیه در باره امامت و مناقب آنحضرت در قرآن وجود دارد چنانكه گنجى شافعى و ثعلبى بسند خود از ابن عباس نقل كردهاند كه نزلت فى على بن ابى طالب اكثر من ثلاثمائة آیة (58) .
اكنون باید از آقایان (اهل سنت) پرسید با وجود اینهمه آیات كه دلالت بر ولایت و برترى على علیه السلام دارد و خود شما در صورت مراجعه بكتب معتبرهـتان صحت این مطلب را خواهید پذیرفت چگونه ابو بكر را بجاى على علیه السلام خلیفه میدانید آیا سخن و عقیده شما در اینمورد موضوع كوسه و ریش پهن نیست؟
در خاتمه این فصل از تذكر این مطلب ناگزیر است كه ممكن است بنظر بعضى چنین برسد كه خداوند چرا صریحا نام على علیه السلام را در قرآن نیاورده كه او جانشین پیغمبر است تا مسلمین دچار اختلافات نشوند؟
پاسخ این اشكال یا اعتراض اینست كه اولا موضوع ولایت على علیه السلام مورد آزمایش است و بایستى مردم بوسیله آن آزمایش شوند چنانكه از جمله آیاتى كه مؤید این مطلب است آیه شریفه الم أحسب الناس ان یتركوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون (59) ؟ (آیا مردم چنین پندارند كه با گفتن اینكه ایمان آوردیم رها كرده شوند و آنان آزمایش نخواهند شد؟) كه بنا بنقل علماء و مفسرین عامه و خاصه ولایت على علیه السلام است كه مورد آزمایش مسلمین قرار گرفته است (60) .
ثانیا بفرض اینكه نام على علیه السلام نیز در قرآن ذكر میشد باز مردم از روىحب جاه و طمع دنیوى با آن مخالفت میكردند همچنانكه با برخى از آیات قرآن مخالفت نمودند كه در فصول آتى بدین مطلب اشاره خواهد شد.
ثالثا قرآن كریم شامل احكام كلى است و جزئیات آن بوسیله پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله توضیح داده شده است و اصل ولایت و امامت هم چنانكه در این فصل گذشت در چندین آیه با قرائن روشن گفته شده و نبى اكرم نیز طبق بیاناتى مضمون و مفاد آنها را كه بر على علیه السلام تطبیق میكرد بمردم ابلاغ نموده است و این مطلب را علماء و مفسرین اهل سنت نیز قبول دارند ولى عملا با آن مخالفت میكنند.
پىنوشتها:
(1) شواهد التنزیل جلد 1 ص 189ـفصول المهمه ص 27
(2) سوره مائده آیه 55
(3) كفایة الطالب ص 250ـمناقب خوارزمى ص 178ـتفسیر طبرى جلد 6 ص 165ـتفسیر رازى جلد 3 ص 431 و كتب دیگر.
(4) كشف الغمه ص 88
(5) سوره نساء آیه 59
(6) ینابیع المودة ص 114ـشواهد التنزیل جلد 1 ص 149ـغایة المرام باب 58
(7) سوره شعراء آیه 151ـ 152
(8) ینابیع المودة ص 445
(9) سوره آل عمران آیه 61
(10) مناقب ابن مغازلى ص 263ـكفایة الخصام ص 309ـفصول المهمه ص 8
(11) سوره احزاب آیه 33ـاراده خدا است كه از شما اهل بیت پلیدى را دور كند و شما را بتطهیر خاصى پاك گرداند.
(12) كفایة الطالب ص 372ـتفسیر فخر رازى جلد 6 ص 783
(13) شواهد التنزیل جلد 2 ص 11
(14) تفسیر ابن جریر طبرى جلد 22 ص 5
(15) قاموس الصحیفه ص 25ـاین كتاب اخیرا بوسیله جناب حجة الاسلام حاجى سید ابو الفضل حسینى بسبك جالب و زیبا در شرح لغات صحیفه سجادیه تألیف شده و تعلیقات او اضافاتى نیز از نظر نقل حدیث و مطالب سودمند با استفاده از منابع ارزنده در آن منظور گردیده است مطالعه این كتاب نفیس براى محققین و اهل علم توصیه میشود.
(16) ذخائر العقبى ص 69ـكفایة الطالب ص 242ـینابیع الموده ص 88ـارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 17
(17) سوره شورى آیه 23
(18) كفایة الطالب ص 91ـتفسیر كشاف جلد 2 ص 339ـذخائر العقبى ص 25
(19) سوره رعد آیه 13
(20) غایة المرام باب 126
(21) شواهد التنزیل جلد 1 ص 307
(22) ینابیع المودة ص 104
(23) سوره هود آیه 17
(24) تفسیر ابو الفتوح رازىـینابیع المودة ص 99
(25) غایة المرام باب 128
(26) سوره بقره آیه 274
(27) مناقب ابن مغازلى ص 280ـذخائر العقبى ص 88
(28) سوره بقره آیه 207
(29) ینابیع المودة ص 92ـكفایة الطالب ص 239
(30) سوره بینة آیه 8
(31) غایة المرام باب 94 حدیث 9
(32) سوره و الصافات آیه 24
(33) شواهد التنزیل جلد 1 ص 107ـصواعق المحرقه ص 89
(34) سوره مریم آیه 96
(35) كفایة الطالب ص 249ـمناقب خوارزمى ص 188ـالغدیر جلد 2 ص 56
(36) سوره آل عمران آیه 103
(37) كفایة الخصام ص 343
(38) سوره رعد آیه 7
(39) فصول المهمه ص 122
(40) سوره ابراهیم آیه 35
(41) مناقب ابن مغازلى ص 276
(42) سوره تحریم آیه 4
(43) شواهد التنزیل جلد 2 ص 255ـصواعق محرقه ص 144
(44) سوره حشر آیه 20
(45) كفایة الخصام ص 422
(46) سوره الحاقة آیه 12
(47) مناقب ابن مغازلى ص 265
(48) سوره سجده آیه 18
(49) غایة المرام باب 152ـمناقب ابن مغازلى ص 324
(50) سوره ق آیه 24
(51) شواهد التنزیل جلد 2 ص 190
(52) سوره بقره آیه 43
(53) غایة المرام باب 176
(54) سوره تكاثر آیه 8
(55) غایة المرام باب 48ـشواهد التنزیل جلد 2 ص 368
(56) سوره معارج آیه 1
(57) فصول المهمه ص 26ـكفایة الخصام ص 488
(58) كفایة الطالب ص 231ـصواعق محرقه ص 76ـینابیع المودة ص 126
(59) سوره عنكبوت آیه 1
(60) شواهد التنزیل جلد 1 ص 438ـغایة المرام باب .125