اول خدا
رسول خدا "ص" فرمودند :
ای مردم ! مژده باد به فرج ! همانا وعده ی الهی راست و تخلف ناپذیر است و تقدیر الهی برنمی گردد.
" منتخب الاثر ، ص 155 "
ای شب زدگان خفته بیدار شوید
خورشید دل ، از مشرق جان می آید
درگلشن شعله سربداران شهید
گفتند که صاحب الزمان "عج " می آید
رسول اکرم "ص " فرمودند :
کسی که چهل حدیث از سیره و سنت من حفظ کند روز قیامت شفیع او خواهم شد.
" بحارالانوار 2/154 "
دوستان نازنینم سلام
از امروز به مدت چهل روز می خوام براتون یه حدیث درباره ی " انتظار " بنویسم .
"همراه با شعر" امیدوارم که همه مون استفاده کنیم.
این احادیث از کتاب " مهدی موعود عج " نوشته ی " جواد محدثی " نقل می شه .
التماس دعا آنیما
دوست داشتن
جُفتِ همیشه توأمانی دارد :
از دست دادن !
" شهاب مقربین "
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟
آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند اما پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
یارب العالمین
بیتو اندیشیدهام کمتر به خیلی چیزها
میشوم بیاعتنا دیگر به خیلی چیزها
تا چه پیش آید برای من! نمیدانم هنوز...
دوری از تو میشود منجر به خیلی چیزها
غیرمعمولیست رفتار من و شک کرده است
ـ چند روزی میشود ـ مادر به خیلی چیزها
نامههایت، عکسهایت، خاطرات کهنهات
میزنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها
هیچ حرفی نیست، دارم کمکم عادت میکنم
من به این افکار زجرآور... به خیلی چیزها
میروم هرچند بعد از تو برایم هیچچیز...
بعدِ من اما تو راحتتر به خیلی چیزها...
" زنده یاد نجمه زارع "
مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد.
وقتی پولهارا دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : بله قربان من دیدم.
سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و او را در جا کشت.
او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید: آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : نه قربان ، من ندیدم ؛ اما همسرم دید!
یاغیاث المستغیثین
آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستینها را بالا بزن،
آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است . . .