• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 304
تعداد نظرات : 26
زمان آخرین مطلب : 4643روز قبل
اهل بیت

سیره عبادی امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن

حسن بن علی (ع) عابدترین و زاهدترین مردم بود. سیره عملی آن حضرت در تمام شئون زندگی می تواند الگوی عملی قرار گیرد که در این جا به خلاصه ای از زوایای مختلف آن اشاره می کنیم:

1. پیاده به حج می رفت و گاهی نیز پا برهنه راه می رفت.1 اما در توضیح دلیل این کار می فرمود: من شرم دارم خداوند را ملاقات کنم در حالی که پیاده به خانه او نرفته باشم.2 بنابر نقلی بیست بار و در نقل دیگری بیست و پنج بار با پای پیاده به سفر حج رفت.3

 

2. خوف از خدا

امام حسن (ع) وقتی یاد مرگ می کرد می گریست، و چون یاد قبر می کرد می گریست، و چون ازقیامت و بعث و نشور یاد می کرد می گریست، و چون متذکر عبور از صراط می شد می گریست و هرگاه به یاد توقف در پیشگاه خدای تعالی در محشر می افتاد، فریادی می زد و روی زمین می افتاد ... و چون به نماز می ایستاد بند های بدنش می لرزید... و پیوسته در هر حالی که کسی آن حضرت را می دید به ذکر خدا مشغول بود.4

 

3. یاد خدا در هر حال

شیوه امام حسن (ع) این بود که وقتی به بستر خواب می رفت، سوره کهف را می خواند و می خوابید.5 حسن بن علی چنان بود که چون از وضو فارغ می شد رنگش تغییر می کرد و می فرمود: حق است بر کسی که می خواهد به محضر خداوند وارد شود، این که رنگ چهره اش تغییر کند.6

 

4. رعایت حال و حقوق مردم:

امام حسن(ع) از لحاظ اجتماعی به گونه ای رفتار می کرد که همسایگان و شهروندان و هیچ کس به خاطر شأن والای ایشان از دست یابی به ایشان و دست یابی به حقوق خویش محروم نشوند؛ یعنی آثار جلالت امام بر مردم تحمیل نمی شد و از جبروت آنی امام ضرری به نظم جامعه و حقوق مردم نمی رسید.

 

تواضع و ادب اجتماعی امام

سیوطی در کتاب تاریخ الخلفا روایت کرده که روزی امام حسن (ع) در مکانی نشسته بود و چون خواست از آن جا رود فقیری وارد شد، امام به آن مرد فقیر خوش آمد گفت و با او ملاطفت کرد و سپس به او فرمود: ای مرد تو وقتی نشستی که ما برای رفتن برخاستیم، آیا اجازه رفتن به من می دهی؟ مرد فقیر عرض کرد: آری ای پسر رسول خدا.7

روزی گذر امام به جمعی از گدایان افتاد که چند پاره نان خشک در پیش داشتند و مشغول خوردن بودند. چون نظر آنان به حضرت افتاد، تعارفش کردند. امام حسن از اسب فرود آمده و فرمود: خدا متکبران را دوست نمی دارد. آن گاه با آنان نشست و از غذایشان تناول کرد. به برکت وجود آن بزرگوار چیزی از غذا کم نیامد. آن وقت، حضرت آنان را به مهمانی دعوت کرده و ضمن دادن غذای خوب، لباسهای فاخری نیز به آنها هدیه داد.8

شیوه امام حسن (ع) این بود که وقتی به بستر خواب می رفت، سوره کهف را می خواند و می خوابید. حسن بن علی چنان بود که چون از وضو فارغ می شد رنگش تغییر می کرد و می فرمود: حق است بر کسی که می خواهد به محضر خداوند وارد شود، این که رنگ چهره اش تغییر کند

مهربانی با تمام موجودات

مردی به نام نجیح می گوید: دیدم امام حسن (ع) دارد غذا می خورد. در این حال سگی آمد و پیش روی آن حضرت ایستاد. امام مجتبی (ع) یک لقمه غذا که می خورد یک لقمه هم به سگ می داد. گفتم یابن رسول الله! اجازه می دهی این سگ را دور کنم؟ فرمود نه! زیرا دوست ندارم که جانداری به من بنگرد که غذا می خورم و من چیزی به او ندهم. بگذار باشد وقتی سیر شد خودش می رود.9

 

حلم و بردباری امام حسن (ع)

امام حسن

حلم و بردباری امام چنان بود که گاه دشمن کینه توز را که به قصد کشتن آمده بود، به دوستی مخلص و هواداری مؤمن تبدیل می کرد.10 امام حسن از نمونه های مشهور، به بردباری و نیکی در برابر بدکاران است. و الگوی حقیقی در مکارم اخلاق است. موفق بن احمد خوارزمی روایت کرده که امام حسن(ع) گوسفندی داشت که به آن علاقه داشت، روزی مشاهده کرد که پای آن گوسفند شکسته به غلامش فرمود چه کسی پای این گوسفند را شکسته؟ پاسخ داد: من! فرمود چرا؟ گفت: می خواستم شما را غمگین کنم! امام فرمود: اما من تو را خوشحال خواهم کرد و تو در راه خدا آزادی!11

مردی از شامیان گوید: روزی در مدینه شخصی را دیدم با چهره ای آرام و بسیار نیکو و لباسی در بر کرده که به طرز زیبایی آراسته و سوار بر اسب. درباره او پرسیدم. گفتند حسن بن علی بن ابیطالب است. خشمی سوزان سرتاپای وجودم را فرا گرفت و بر علی بن ابیطالب حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد. پیش او رفته و پرسیدم آیا تو فرزند علی هستی؟ وقتی تأیید کرد، سیل دشنام و ناسزا بود که از دهان من به سوی او سرازیر شد. پس از آن که به ناسزاگویی پایان دادم از من پرسید آیا غریب هستی؟ گفتم: آری. فرمود با من بیا اگر مسکن نداری به تو مسکن می دهم و اگر پول نداری به تو کمک می کنم و اگر نیازمندی، بی نیازت می سازم. من از او جدا شدم درحالی که در روی زمین محبوب تر از او نزد من کسی نبود.12

 

کرامت های آن حضرت

امام حسن مجتبی(ع) نیز همچون دیگر ائمه ـ علیهم السلام ـ دارای کرامت عدیده ای است که به جهت رعایت اختصار به یک مورد اشاره می گردد:

مردی نامه ای را به دست امام حسن(ع) داد که در آن حاجت خود را نوشته بود. امام بدون این که نامه را بخواند به او فرمود: حاجتت رواست! شخصی عرض کرد: ای فرزند رسول خدا خوب بود نامه اش را می خواندی و می دیدی حاجتش چیست و آن گاه بر طبق حجتش پاسخ می دادی؟ امام فرمود: بیم آن دارم که خدای تعالی تا به این مقدار که من نامه اش را می خوانم از خواری مقامش مرا مورد مؤاخذه قرار دهد.13

 

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

 [1]. رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امام حسن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، 1376ش، ص325 به نقل از بحارالانوار، ج43، ص 331.

[2]. ابو نعیم اصفهانی، اخبار اصبهان، تهران، النصر، افست، چاپ لیدن، 1934م، ج1، ص 44.

[3]. همان و سیوطی، تاریخ الخلفا، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، مصر، السعاده، 1371ق، ص 73.

[4]. سولی محلاتی، همان، ص225 ـ 226 به نقل از بحارالانوار، ج43، ص 331.

[5]. رسول محلاتی، همان، ص330. به نقل از ملحقات، احقاق الحق، ج11، ص114. که این روایت از سیر اعلام النبلاء ذهبی روایت شده است.

[6]. رسولی محلاتی، همان، ص331، به نقل ازملحقات احقاق الحق، ج11، ص 112.

[7]. رسول محلاتی، همان، ص 330؛ به نقل از تاریخ الخلفاء سیوطی، ص 73.

[8]. جواد نعیمی، همان، ص 59؛ به نقل از جلاء العیون علامه مجلسی، ص 241.

[9]. جواد نعیمی، همان، ص 60؛ به نقل ازجلاء العیون مجلسی و چهارده معصوم عماد زاده اصفهانی.

[10]. غیاثی کرمانی، رضا، سیره اخلاقی امام حسن (ره توشه راهیان نور ـ ویژه رمضان 1427ق،) قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1385ش، ص314.

[11]. رسولی محلاتی، همان، ص350؛ به نقل از ملحقات احقاق الحق، ج11، ص117؛ باقر شریف قرشی، حیاة الامام حسن(ع)، ج1، ص314.

[12]. محمد بن یزید مبرد نحوی، الامل فی اللغه و الادب، تحقیق تغارید بیضون، نعیم زرزور، بیروت، بی نام، 1407ق، ج1، ص 235.

 [13]. رسولی محلاتی، همان، ص 339؛ به نقل ازملحقات احقاق الحق، ج11، ص 141.

دوشنبه 24/5/1390 - 18:10
اهل بیت

لقب کریم اهل بیت از کجا آمد؟

امام حسن علیه السلام

امام حسن ـ علیه السلام ـ دارای قلبی پاك و رئوف نسبت به دردمندان و تیره بختان جامعه داشتند و با خرابه‌نشینان دردمند و اقشار مستضعف و كم‌درآمد همراه و همنشین می‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل می‌شنیدند و به آن ترتیب اثر می‌دادند، و در این حركت انسان‌دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند نیز هیچ‌گاه هر ضعیف، ناتوان و درمانده، ناامید از درب خانه آن حضرت برنمی‌گشت، حتّی خود ایشان به سراغ فقرا می‌رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می‌كردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند.1

امام حسن ـ علیه السّلام ـ تمام توان خویش را در راه انجام امور نیك و خداپسندانه به كار می‌گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می‌بخشید، مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‌های بی‌سابقه و انفاق‌های بسیار بزرگ و بی‌نظیری ثبت كرده‌اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج كردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم كردند و نصف آن را برای خود و نصف دیگر را در راه خدا به فقرا بخشیدند.2

از ابن شهر آشوب روایت شده كه روزی امام حسن ـ علیه السّلام ـ بر جمعی از گدایان گذشت كه پاره‌ای چند از نان خشك‌ها را بر روی زمین گذاشته‌اند و می‌خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت كردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند: خدا متكبّران را دوست نمی‌دارد و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول كردند و سپس از همه گدایان خواستند كه برای صرف غذا به خانه حضرت بروند و حضرت بر ایشان طعام‌هایی نیكو حاضر ساختند و به لباس‌های فاخر همه آن‌ها را مزیّن ساختند.3

تاریخ از بخشندگی‌های امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستان‌های فراوان به یاد دارد مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست كمك كرد و امام دستور دادند كه آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.4

نسبت به كرامت‌های امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستان‌های زیادی در تاریخ آورده شده است كه جای ذكر همه آن‌ها نیست. امّا وقتی از خود امام پرسیدند، چرا هرگز سائلی را ناامید برنمی‌گردانید؟ فرمودند: من هم به درگاه خدا سائلی هستم و می‌خواهم كه خدا محروم نسازد و شرم دارم كه با چنین امیدی سائلان را ناامید كنم. خداوندی كه عنایتش را به من ارزانی می‌دارد، می‌خواهد كه من هم به مردم كمك كنم،5 لذا به خاطر این بخشندگی‌ها و كارهای نیكویی كه از امام حسن ـ علیه السّلام ـ در مسیر خیر، احسان و كمك به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‌گرفت و آنچه را كه داشت به آن‌ها می‌بخشید باعث شده كه به ایشان كریم اهل بیت گفته شود.

پس با توجه به كرامت‌ها و بخشش‌های كم‌نظیر و گاهی بی‌نظیر آن امام بزرگوار لقب «كریم» برازنده آن حضرت است. البته باید توجه داشت كه همه ائمه نور واحد هستند و همه دارای تمام فضایل و كرامات هستند. هر چند كه شرایط زمان و مكان در بروز و برجسته‌تر شدن برخی از اوصاف آن‌ها دخیل بوده است.

 

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

[1] . زمانی، احمد، حقایق پنهان، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اوّل، سال 1375، ص 268.

[2] . قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1374، قم، ج1، ص 417 ـ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، نشر مؤسسه تحقیقاتی امام صادق، چاپ دوّم، 1374، ص 90.

[3] . مجلسی، محمد باقر، جلاء العیون، نشر انتشارات علمیه اسلامیه، ص 241.

[4] . شیخ عباس، قمی، منتهی الآمال، پیشین، ص 418.

[5] . قرشی، باقر شریف، زندگانی امام حسن ـ علیه السّلام ـ ، ترجمه فخر الدین حجازی، تهران: نشر بعثت، چاپ اوّل، 1376، ص135.

دوشنبه 24/5/1390 - 18:9
اهل بیت

ثواب زیارت امام حسن علیه‌السلام

امام حسن مجتبی (ع)

از باورهای عمیق توحیدی مسلمانان تقرب به خدای سبحان با توسل و التجاء به مظاهر الهی است. اماکن مشرف این ویژگی را دارند که افراد با یاد نام خدا آشنا می‏نمایند. به همین سبب است که مسجد و هر معبدی در هر دین آسمانی از حرمت ویژه بهره‏مند است. به همین سبب است مسجدالحرام و کعبه که در درون آن نهاده شده است از شرافت خاص بهره‏مند می‏باشد.

حرمت سنگ‏های کعبه و حمرت حجرالأسود و مقام ابراهیم علیه‏السلام و... به همین جهت است که مظهر دین و مظهر یاد و نام خدا می‏باشند. این اماکن سبب احیاء دین سبب رواج فضیلت و آشنایی با صاحبان فضیلت است. حرمت حرم و کعبه به خاطر سنگ و گل آنان نیست. همان گونه که از امام باقر علیه‏السلام این‏گونه رسیده: انما امر الناس ان یأتوا هذه الأحجار فیطوفوا ثم یاتونا فیخبرونا و بولایتهم... (1) «مردم موظف شده‏اند که به سوی این سنگ‏ها بیایند و طواف کنند تا به نزد ما رهنمود شوند وبا رهبری ما آشنا گردند» .

فلسفه امر به طواف این سنگ‏ها این است که مردم با عترت و رهبری و مدیریت آنان آگاه شوند. در واقع با حقیقت وحیانی دین در ابعاد گوناگون آن آشنا گردند. به همین دلیل ترغیب فراوان به زیارت اماکن مشرف چون کعبه و مسجدالحرام و حرم نبوی و بقیع و مشاهده امامان و حتی امام زادگان... شده است که این اماکن مظاهر فیض الهی و ترویج دین و آشنا شدن با باورهای زلال توحیدی می‏باشند.

امام حسین علیه‏السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله می‏پرسد پاداش کسی که به زیارت تو نائل شود چیست، حضرت در پاسخ می‏فرماید: کسی که مرا یا پدرت علی را یا بردارت حسن یا تو را زیارت کند، بر من است که قیامت به زیارت وی بروم

 

در آثار دینی تاکید فراوانی به زیارت امام مجتبی علیه‏السلام همانند سایر امامان شده است. زیارت امام مجتبی همتای زیارت رسول الله صلی الله علیه و آله عنوان شده است. زید شحام از امام صادق علیه‏السلام می‏پرسد پاداش کسی که شماها را زیارت کند چیست، حضرت می‏فرماید: پاداش زیارت رسول الله صلی الله علیه و آله: ما لمن زار احدا منکم قال کمن زار رسول الله صلی الله علیه و آله (2).

امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که مرا یا یکی از ذریه مرا زیارت کند در قیامت به زیارت وی می‏روم و او را از هول هراس‏های قیامت نجات می‏دهم: من زارنی او زار احد من ذریتی زرته یوم القیمة فانقذته من اهوالها. (3).

امام حسین علیه‏السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله می‏پرسد پاداش کسی که به زیارت تو نائل شود چیست، حضرت در پاسخ می‏فرماید: کسی که مرا یا پدرت علی را یا بردارت حسن یا تو را زیارت کند، بر من است که قیامت به زیارت وی بروم، من زارنی حیا او میتا او زار اباک اوزار اخاک، کان حقا علی ان أزوره یوم القیمة. (4).

امام حسن مجتبی (ع)

امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: امام حسین از رسول الله صلی الله علیه و آله پرسید پاداش کسی که تو را زیارت کند چیست، حضرت می‏فرماید: هر کس مرا یا پدرت یا برادرت یا تو را زیارت کند، پاداش آن بهشت است: من آتانی زائرا بعد موتی فله الجنة و من اتی أباک زائرا بعد موته فله الجنة و من اتا اخاک زائرا بعد موته له الجنة و من اتاک زائرا بعد موتک فله الجنة.(5)به این مفهوم، روایات فراوان است.

و نیز از امام باقر روایت نقل شده است امام حسین علیه‏السلام هر شب جمعه به زیارت قبر امام مجتبی علیه‏السلام مشرف می‏شد: ان الحسین بن علی کان یزور قبر الحسن بن علی علیهما السلام کل عشیة جمعة. (6).

حقیقت زیارت هم عبارت از حضور زائر در کنار مزور یا قبر مزور است، که با نیت خالص به مشهد و حرم مشرف شود، گرچه بهتر و مستحب است به کلماتی که از خود عترت در مورد زیارت رسیده، زیارت نماید. مانند زیارت جامعه و سایر زیارت‏های که در مورد رسول الله صلی الله علیه و آله و تک تک امامان آمده است. در مورد چگونگی زیارت امام مجتبی علیه‏السلام به کامل الزیارات و سایر کتاب‏های زیارتی مراجعه شود. (7).

رضوان خدا بر قامت سرو قامت و سترگ‏ و بر سینه چاک چاک و آکنده از اندوه‏ و تربت پاکش باد.

 

پی نوشت:

1- وسائل الشیعه، ج 10، ص 252

2- وسائل الشیعه، ج 10، ص 426

3- کامل الزیارات، ص 40، وسائل الشیعه، ج 10، ص 259

4- همان، وسائل، ج 10، ص 356

5- همان، ص 39، وسائل، ج 10، ص 257

6- وسائل الشیعه، ج 10، ص 317

7- کامل الزیارات، ص 118، مفاتیح الجنا
دوشنبه 24/5/1390 - 18:0
اهل بیت

خطبه امام حسن علیه السلام به خواهش معاویه

امام حسن مجتبی (ع)

پس از امضاء صلحنامه و مدتی پس از آن،  امام حسن علیه السلام و معاویه و دوستان آنها همه در کوفه بودند، تا به کلی حساب خلافت را یکسره کنند، در این مدت که کمتر از سه ماه نبود پیوسته اطرافیان معاویه در مقام تحقیر امام مجتبی بر می آمدند.

یک روز عمر و عاص که در مکر و خدعه زبردست ترین افراد عصر بود و با امام حسن علیه السلام دشمنی دیرینه خانوادگی داشت و بغضی بر دل گرفته بود و همواره در مقام تحقیر و سرزنش و دشنام بود، به معاویه گفت: خوب است اکنون که بزرگان شام و عراق و حجاز حاضرند همه را در مسجد حاضر کنی و حسن بن علی را بخواهی بر منبر برود و خطبه ای بخواند و چون نتوانست بخواند او را تحقیر می کنم.

عمر و عاص می گفت: حسن با دیدن بزرگان عرب لکنتی در زبان خواهد راند و ما او را در همان مجلس رسوا می سازیم.

معاویه این پیشنهاد را پسندید و امام حسن علیه السلام را خواست، در مسجد کوفه با حضور بزرگان عرب و عجم بر منبر بالا رفت و شروع به این خطبه نمود:

(( فحمد الله و اثنی علیه ثم قال : ایها الناس! من عرفنی فانا الذی یعرف و ....))

باد، خرما را در شاخ نخل تربیت می کند، و حرارت هوا در آن نشو و نما می دهد و می رساند، و حرکت، جوهری در رنگ و طعم و حجم می دهد، و هوای شب، آن را سرد و خوشبو و معطر می سازد

 

ترجمه

فرمود: سپاس خدای را و درود بی حد بر او و بر برگزیده او باد، ای مردم! هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس نمی شناسد بداند من حسن بن علی فرزند ابی طالب هستم که پسر عموی پیغمبر بود و اول کسی است که اسلام آورد و مادرم فاطمه بنت رسول الله است، جدم محمد بن عبدالله پیغمبر رحمت الهی است، من فرزند آن کسی هستم که بشر را بشارت بهشت و سعادت داد، منم فرزند آن که عالمیان را از تمرد و تخلف ترسانید و به جهنم بیم داد، من هستم پسر آنکه آفتاب درخشان آسمان رسالت بود، من پسر برگزیده الهی هستم که رحمت عالمیان است و او بر جن و انس برگزیده و مبعوث شده بود.

چون سخن امام بدینجا رسید، معاویه دانست که حسن تربیت شده امام الفصحاء علی بن ابیطالب است و هرگز لکنتی در زبانش آشکار نخواهد شد، از همان پایین منبر گفت: یا حسن! از صفت رطب و خرما چیزی بگو، او با این کار می خواست رشته سخن امام حسن علیه السلام را از مناقب خانوادگی خود به مطلب دیگری منحرف سازد.

امام حسن علیه السلام بدون آنکه بر خود مکثی دهد یا لحظه ای ساکت شود فرمود:

فقال : الریح تنفخه و الحر ینضبحه و اللیل یبرده و یطیبه

امام حسن مجتبی (ع)

یعنی : باد، خرما را در شاخ نخل تربیت می کند، و حرارت هوا در آن نشو و نما می دهد و می رساند، و حرکت، جوهری در رنگ و طعم و حجم می دهد، و هوای شب، آن را سرد و خوشبو و معطر می سازد.

امام حسن علیه السلام این سخن بگفت و به مطلب خود برگشت و فرمود:

فقال: انا بن مستجاب الدعوه و انا ابن الشفیع المطاع، انا بن اول من ینفض عن راسه التراب ......

فرمود: من فرزند کسی هستم که دعایش مستجاب بود، من فرزند کسی هستم که شفیع و مطاع بود، من فرزند کسی هستم که سر و صورت بر خاک می گذاشت و برای او ابواب، باز و بسته می شد و ملائکه در جنگ به او کمک می کردند و غنائم بر او حلال گردید و به ترس در دل دشمن، او یاری می شد.

چون سخن امام حسن علیه السلام بدینجا رسید، از منبر پایین آمد و مردم شام و کوفه او را بهتر شناختند و مقام فصاحت و بلاغت او را دریافتند.

معاویه امام حسن علیه السلام را پهلوی خود جای داد و گفت: ای حسن بن علی! این سخنان که تو گفتی چنین می نماید که آرزوی خلافت داری؟

امام فرمود: خلیفه کسی است که به روش پیغمبر برود و کار به اطاعت خداوند کند، آنکس که خلاف فرمان حق کند خلیفه نیست، چراکه باید خلیفه با مخلف عنه نسبتی داشته باشد، آنکس که جور و ستم کند و سنت پیغمبر را معطل گذارد و دنیا را به جای پدر و مادر بگیرد، او خلیفه خدا نیست بلکه پادشاهی است که دولتش منقضی شود و لذت دنیا بر وی گران آید و کیفر اعمالش در انتظار اوست.

این سخن بگفت و برخاست و به خانه خود رفت، عمرو عاص و یارانش سخت در فضاحت و شناعت فرو رفتند و این بار هم چون دفعات دیگر از این سوء نیت بهره ای جز فضیحت و رسوایی نگرفتند.

دوشنبه 24/5/1390 - 17:57
اهل بیت

شمه ای از اعجاز و کرامات امام حسن علیه السلام

امام حسن مجتبی (ع)

یکی از ویژگی‏های امام، داشتن قدرت اعجاز برای اثبات امامت خویش است. در تعریف اعجاز آمده است: مدعی منصب و مقام الهی - مانند نبوت و امامت - کاری را که بر خلاف نظام طبیعی عالم است، انجام می‏دهد، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و آن کار به منظور اثبات ادعای امامت خویش باشد. (1)

حدیث حبابه دختر جعفر والبیه گواه مطلب فوق است که می‏گوید: بعد از شهادت علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام خدمت امام مجتبی علیه‏السلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزه‏هایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگ‏ها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست. (2). حبابه می‏گوید: این اعجاز امام، دلیل دیگری بر امامت وی بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه‏السلام پیش از آن بر این حقیقت تصریح کرده بودند. برای حسن بن علی علیه‏السلام معجزات و کرامات فراوانی نقل شده که به برخی از آنها در ذیل اشاره می گردد:

 

خرما دادن نخل خشک

حسین بن عبدالوهاب با سلسله سند خویش از امام صادق علیه‏السلام نقل می‏کند: امام مجتبی علیه‏السلام در یکی از سفرها با مردی از فرزندان زبیر - که معتقد به امامت زبیر بود - همسفر شد. آنان شتری را نیز کرایه کرده بودند. در میان راه به آبگاهی رسیدند و جهت استراحت توقف نمودند و فرشی را برای نشستن امام مجتبی علیه‏السلام در زیر نخل خرمای خشک گستردند و آن مرد زبیری در زیر نخل دیگر پارچه‏ای را انداخت و نشست. وقتی چشم آن مرد زبیری به درخت خرمای خشک افتاد گفت: اگر خرمایی داشت از آن می‏خوردیم. امام مجتبی علیه‏السلام خطاب به او فرمود:

خدمت امام مجتبی علیه‏السلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزه‏هایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگ‏ها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست
خرما می‏دهی؟ جواب داد: آری. حضرت دست به سوی آسمان بلند نمود و دعایی کرد، این جا بود که درخت خرما سبز شد و برگ درآورد و خرمای بسیار مطبوعی داد. ساروان چون این صحنه را دید، گفت: این کار، چیزی جز سحر نیست! امام مجتبی علیه‏السلام فرمود: «لیس هذا بسحر، ولیکن دعوة أولاد الأنبیاء مستجابة؛ این کار سحر نیست، بلکه دعای فرزندان پیامبران مستجاب است» در آن حال یکی از آنان از درخت خرما بالا رفت و آنچه خرما میل داشتند چید و همگی خوردند. (3)

 

دعای مستجاب

ابواسامه گوید: امام صادق علیه‏السلام فرمود: امام حسن علیه‏السلام در یکی از سفرها که پیاده به خانه‏ی خدا می‏رفت، پاهای مبارکش ورم کرده بود. بعضی از یاران آن حضرت گفتند: اگر بر مرکب سوار شوی، ورم پاهایت بهبود خواهد یافت.

امام حسن مجتبی (ع)

فرمود: هرگز راه خانه‏ی معشوق را سواره طی نخواهم کرد. سپس خطاب به آنان فرمود: در ایستگاه و منزل بعدی مردی سیاه چهره از ما پذیرایی خواهد کرد، او روغنی به همراه دارد که به مجرد استفاده از آن، ورم پاهایم درمان خواهد شد. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! در پیش روی ما ایستگاه هست، لیکن کسی در آن زندگی نمی‏کند. حضرت فرمود: چرا، کسی در آن جاست، هرگاه او را دیدید، روغن را بگیرید و پولش را پرداخت کنید.

آنان وقتی به منزلگاه رسیدند، خواسته‏ی خود را با آن شخص مطرح کردند. او پرسید: دوا را، برای چه کسی می‏خواهید؟ در پاسخ گفتند: برای حسن بن علی علیهماالسلام. مرد سیاه چهره به همراه غلامش خدمت حضرت آمد، اظهار ارادت و محبت نمود و گفت: «بأبی أنت و امی انما أنا مولاک؛ پدر و مادرم فدای تو باد! همانا من غلام شما هستم [و هرگز پول این دوا را نمی‏گیرم].» آن گاه گفت: ای فرزند پیامبر! زنم حامله است، هنگامی که از خانه‏ام بیرون می‏آمدم، زنم از درد به خود می‏پیچید. از خداوند بخواه به ما پسری عنایت کند و او از موالیان و دوستداران شما باشد.

امام حسن علیه‏السلام فرمود: «انطلق الی منزلک فان الله - تعالی - قد وهب لک ولدا ذکرا سویا؛ بلند شو و به سوی منزل خود حرکت کن، خداوند پسری نیکو به تو عنایت کرده است.» شیخ کلینی (ره) اضافه می‏کند: «... و هو من شیعتنا(4).؛ آن فرزند از شیعیان ما خواهد بود.» آن مرد وقتی به منزل خود رسید، دعای امام را مستجاب یافت، بی‏درنگ بازگشت و از امام مجتبی علیه‏السلام تشکر فراوان نمود و حضرت نیز آن روغن را به پای خود مالید و در همان لحظه، ورم پاهایش بهبود یافت. (5)

 

پی نوشت ها:

1- سید ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 43

2- اصول کافی، ج 1، ص 346، ح 3، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل فی أمر الأمة؛ اعلام الوری، ص 209

3- سید محمد هادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 232؛ مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 9

4- اصول کافی، ج 1، ص 463، ح 6

5- مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 10؛ قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 234 -
دوشنبه 24/5/1390 - 17:56
اهل بیت

معاویه و پیشنهاد صلح


از مهم ترین وقایع تاریخ اسلام ، می توان به  جریان صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه اشاره نمود، صلحی که اما و اگرهای بسیاری را با خود به همراه داشته است. از جمله اینکه چرا امام حسن قیام نکرد؟! مگر امام مجتبی از جنگ هراس داشت. آیا امام مجتبی فردی سازش کار و امام حسین فردی ستیزه جو بوده است؟!


امام حسن مجتبی (ع)

با اندک تاملی در تاریخ اسلام و زمان امامت حضرت مجتبی علیه السلام در می یابیم که هدف اصلی معاویه «وصول كم هزینه به هدف» (یعنی همان حكومت) بود؛ زیرا می‌دانست صاحب اصلی حكومت امام حسن (علیه السلام) است و برای به دست آوردن حكومت باید  ـ هر چند در ظاهر ـ صاحب اصلی آن را قانع و متعهد بسازد و بهترین راه آن صلح بود.

به این ترتیب معاویه از نتایج نگران كننده جنگ كه بارها به آن تاكید داشت و عواقب درگیری با فرزند رسول الله كه جایگاه معنوی و اعتقادی مهمی میان مردم داشت، در امان می‌ماند.

با شهادت حضرت علی علیه السلام و اقبال مردم به سوی امام حسن علیه السلام هول و هراس و نگرانی که بیعت عموم مردم عراق با حسن مجتبی علیه‏السلام در اندیشه معاویه پدیدار ساخته، وی را سخت نگران تهاجم سپاه امام نموده بود. معاویه چون خود را در جنگ با سپاه امام حسن علیه‏السلام توان‏مند نمی‏دید، تلاش نمود تا از راه دیگر صلابت این تشکل همسو را بشکند. هراس معاویه در اعتراف‏های وی آشکار است. هنگامی که برای فریب فرماندهان امام حسن علیه‏السلام همواره پیک اعزام می‏نمود، قیس بن سعد فریب معاویه را نخورد عمر وعاص به معاویه پیشنهاد می‏کند با وی بستیزد، معاویه می‏گوید جنگ با اینان ممکن نیست مگر این که به تعداد سپاه خودشان از سپاه ما (حداقل چهل هزار نفر) به قتل رسانند: فانا لانخلص الی قتل هولاء حتی یقتلوا اعدادهم من اهل الشام. (1) این سخن نگرانی عمیق معاویه را آشکار می‏سازد.

امام در مشاوره و خطبه خود پیش از پذیرش و پیشنهاد صلح می‏فرماید: معاویه ما را به امری فراخوانده است که نه در آن عزت ونه انصاف است
به‏همین خاطر برای مصاف با سپاه امام مجتبی راه دیگری را پیش می‏گیرد که پایان آن استقرار و تداوم حکومت وی می‏شود. و آن راه سازش با امام مجتبی علیه‏السلام است. براین اساس معاویه چون در موضع ناتوانی است، قرار داد صلح را پیشنهاد می‏نماید. لوح سفید امضاء نموده به حضور امام می‏فرستد و هر گونه شرطی را پذیرا می‏باشد! (2)

وی نامه رسمی می‏نگارد و تقاضای صلح می‏نماید، فکتب الیه معاویه فی الهدنه و الصلح. (3).

وی تنها به نامه‏نگاری اکتفا نمی‏کند بلکه افزون بر فریب فرماندهان سپاه امام، در تلاش است تا فرصت سازی کند تا زمینه صلح را به هر شکل ممکن فراهم آورد. و تلاش در جهت‏های گوناگون مانند ایجاد شایعه در میان سپاه امام حسن که امام صلح را پذیرفته است! و یا خواهد پذیرفت! چنانکه بسربن ارطاة با بیست هزار نیرو در برابر سپاه امام گفت فرمانده شما با معاویه بیعت نموده است و امام شما هم مصالحه کرده است! شما به چه انگیزه‏ای تصمیم به جنگ دارید. (4) و این در حالی بود که هیچ‏گونه گفتگوی رسمی در مورد صلح هنوز شکل نگرفته بود.

همچنین ستون پنجم حکومت شام، هر خبری را که موجب تضعیف روحیه‏ی لشگریان عراق می‏شد، توسط وابستگان فکری خود شایع می‏کرد، از آن جمله این که: فلان مرد جنگی و رزمنده پناهده شده و یا مجروح گردیده است و یا می‏گفتند: او شهید شده، مانند شایعه‏ی شهادت قیس بن سعد، که مناسبت با روحیه و وضعیت آن فرمانده‏ی شجاع داشت؛ زیرا نمی‏توانستند مطلب دیگری درباره‏اش شایع کنند؛ در هر صورت، انتشار شایعه‏ی شهادت قیس بن سعد به گونه‏ای بود که بعضی از نیروهای تازه نفس از میان راه بازگشتند (5)  و این خود سبب از هم‏گسیختگی بیش‏تر شد.

امام حسن مجتبی (ع)

هواداران معاویه پیش از امضای صلح در میان سپاه قیس بن سعد شایعه می‏کنند که حضرت صلح را پذیرفته است! (6) معاویه مغیره بن شعبه و عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن‏ام‏الحکم را به عنوان نمایندگان خویش به حضور امام مجتبی علیه‏السلام اعزام می‏دارد، آنان بعد از مذاکره و پیش از توافق قرارداد، در میان سپاه امام سخن از پذیرش صلح ازجانب امام می‏زنند که باعث شگفتی سپاه امام می‏گردد. (7)

معاویه آن مقدار به صلح اصرار دارد، هنگامی که پذیرش صلح از جانب امام به گوش وی می‏رسد، آن‏گونه خرسند می‏شود که به تعبیر برخی به هوا پرواز می‏کند. (8) (9) از همه مهمتر امام در مشاوره و خطبه خود پیش از پذیرش و پیشنهاد صلح می‏فرماید: معاویه ما را به امری فراخوانده است که نه در آن عزت ونه انصاف است: آن معاویه قد دعا الی امر لیس فیه عز و لا نصفه. (10) این سخن امام یا در نخیله‏ی کوفه پیش از عزیمت به جبهه ایراد شده است، و یا اگر در مداین بوده در هنگامی بوده است که هنوز اوضاع نظامی و سیاسی به سود معاویه گردش نیافته است. امام چون در موقعیت برتر بوده سازش را منصفانه و عزت آفرین نمی‏دانسته است. در هر صورت امام علیه‏السلام

در مرحله نخست به هیچ وجه به صلح راضی نبوده است.

براین اساس آن چه از رفتار امام مشاهده می‏شود بسیج نیرو تهاجم علیه معاویه است و سازش را حضرت به صلاح امت مسلمان نمی‏دانسته است. این معاویه است که چون خود را حریف میدان نمی‏بیند بیشترین تلاش را در استقرار سازش و کنترل اوضاع دارد.

پذیرش این پیشنهاد از جانب امام در شرایطی بوده است، که اگر امام علی علیه السلام نیز در آن شرایط بود همین پیشنهاد را می‏پذیرفت. همان گونه که امام علی در فضای خاص، حکمیت را تن داد. بر این اساس شرایط زمان امام مجتبی همانند صفین است و سیاست‏های امام حسن همانند موضع‏گیری‏های امام علی علیه‏السلام می‏باشد
این نکته که پیشنهاد صلح نخست از جانب معاویه است، در آثار تاریخی بسیار شفاف است و با مستند شدن این دیدگاه بسیاری از سؤال‏ها پاسخ داده می‏شود. مانند اینکه چرا امام حسن قیام نکرد؟! مگر امام مجتبی از جنگ هراس داشت. آیا امام مجتبی فردی سازش کار و امام حسین فردی ستیزه جو بوده است؟!

زیرا براساس این تحلیل، امام مجتبی همانند امام علی و امام حسین در برابر ظلم بنی معاویه قیام نموده است و دستور بسیج عمومی صادر کرده و خود شخصا فرماندهی سپاه را به عهده دارد و هیچ گاه رضایت به سازش با معاویه را در ذهن نداشت. این معاویه بود که چون خود را در مصاف با سپاه امام توان‏مند نمی‏دید بر صلح و سازش می‏اندیشید. و با تزویر بستر سازش را فراهم می‏سازد و معادلات سیاسی و نظامی را به سود خود گردش داده و امام همام را در شرایط دیگری قرار می دهد که پذیرش صلح را به صلاح اسلام و امت اسلامی مشاهده نماید. پذیرش این پیشنهاد از جانب امام در شرایطی بوده است، که اگر امام علی علیه السلام نیز در آن شرایط بود همین پیشنهاد را می‏پذیرفت. همان گونه که امام علی در فضای خاص، حکمیت را تن داد. بر این اساس شرایط زمان امام مجتبی همانند صفین است و سیاست‏های امام حسن همانند موضع‏گیری‏های امام علی علیه‏السلام می‏باشد. سترگی و شهامت امام مجتبی علیه‏السلام همانند دو امام همام علی و حسین علیه‏السلام جلوه‏گر است، و ظلم بزرگی است که کسی آگاهانه حضرتش را فردی سازشکار معرفی نماید. و جا دارد که در ستیز با ستمگران هر زمان روش امام حسن علیه‏السلام مورد الگوگیری قرار گیرد و از سترگی حضرت درس پایداری آموخته شود، و روا نیست که حضرت را در نبرد با ستم همدوش پدر و برادرش قرار نداده و روش وی را روش عزت‏مند ندانیم، زیرا روش عزت و افتخار حسنی هیچ گاه کمتر از روش عزت‏مند علوی و افتخار حسینی نیست.

 

پی نوشت ها:

1- طبری، ج 4، ص 409

2- همان، ص 407، صواعق المحرقة، ص 136، انساب اشراف، ج 3، ص 300

3- ارشاد، ج 2، ص 13

4- مقاتل الطالبین، ص 73

5- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 214؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 122؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 404

6- یعقوبی، ج 2 ص 122

7- همان

8- استیعاب، ج 1، ص 437

9- مسعودی آورده است که خبر پذیرش صلح از جانب امام مجتبی علیه‏السلام در کاخ سبز شام به معاویه می‏رسد وی از خوشحالی تکبیر می‏گوید! و کاخ نشینان وی به پیروی از وی نیز تکبیر می‏گویند تا صدای تکبیر به مسجد شام می‏رسد آنان نیز تکبیر می‏گویند! (مروج الذهب، ج 2، ص 430)که این نیز نوعی رفتاری منافقانه از معاویه می‏باشد

10- بحارالانوار، ج 44، ص 21

دوشنبه 24/5/1390 - 17:55
اخلاق

مکارم اخلاق امام حسن(ع)

امام حسن مجتبی (ع)

همان گونه که در روایت خواندید، منظور از مکارم اخلاق آن اعمالی است که از نظر اخلاقی فوق العادگی داشته باشد، چون برخی از کارها و اخلاقیات انسان است که به طور عادی برای عموم مردم عادی است مثل آنکه کسی به شما نیکی و احسان کند و شما نیز در برابر به او احسان و نیکی کنید، که این یک امر عادی و طبیعی است، و خلاف این کار غیر طبیعی است که قرآن کریم نیز آن را به عنوان یک اصل طبیعی عنوان کرده و می فرماید:

«هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (1)

اما اگر کسی توانست تا این حد خود را کنترل کند و این اندازه بر نفس خود مسلط گردد که بدی و ظلم را با احسان و نیکی مقابله کند، این کار از نظر اخلاقی یک کار فوق العاده است که هر کس نمی تواند چنین کاری را انجام دهد...

و به قول شاعر می گوید:

بدی را بدی سهل باشد جزا         اگر مردی «احسن الی من اساء» !

مرحوم شهید آیت الله استاد مطهری کتابی دارد به نام فلسفه اخلاق که مانند کتابهای دیگر آن استاد بزرگوار، از تحقیق و عمق بسیاری برخوردار و کتاب بسیار نفیسی است، ایشان در آن کتاب تحقیق جالبی در این باره دارد و پس از آنکه قسمتی از دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه را در این باره نقل کرده که دعا کننده گوید:

«اللهم صل علی محمد و آل محمد و سددنی لان اعارض من غشنی بالنصح» .

(پروردگارا، درود فرست بر محمد و آل محمد و به من توفیق ده که معارضه کنم به نصیحت با آن کسانی که با من بظاهر دوستی می کنند، ولی در واقع می خواهند با من بدی و دغلی کنند) .

«و اجزی من هجرنی بالبر»

(خدایا، به من توفیق ده که جزا بدهم آن کسانی را که مرا رها کرده اند و سراغ من نمی آیند به احسان و نیکی ها).

«و اثیب من حرمنی بالبذل»

خدایا، به من توفیق ده که مخالفت کنم با آن کسانی که از من غیبت می کنند و پشت سر من از من بدگویی می کنند و اینکه پشت سر آنها همیشه نیکی آنها را بگویم
(خدایا، به من توفیق ده که پاداش بدهم آن کسانی را که مرا محروم کرده اند به اینکه من به آنها بخشش کنم).

«و اکافئ من قطعنی بالصلة»

(خدایا، به من توفیق ده که مکافات کنم هر کس که با من قطع صله رحم یا قطع صله مودت می کند مکافات من این باشد که من پیوند کنم).

«و أخالف من اغتابنی الی حسن الذکر»

(خدایا، به من توفیق ده که مخالفت کنم با آن کسانی که از من غیبت می کنند و پشت سر من از من بدگویی می کنند و اینکه پشت سر آنها همیشه نیکی آنها را بگویم).

«و ان اشکر الحسنة و اغضی عن السیئة»

(خدایا، به من توفیق ده که نیکی های مردم را سپاسگزار باشم و از بدی های مردم چشم بپوشم) . (2)

سپس از خواجه عبد الله انصاری که مرد عارف و وارسته ای بوده، این جمله را نقل کرده که گفته است:

«بدی را بدی کردن سگساری است، نیکی را نیکی کردن خرکاری است، بدی را نیکی کردن کار خواجه عبد الله انصاری است» . (3) و سپس اشعاری از دیوان منسوب به امیر المؤمنین (ع) نقل کرده که می فرماید:

و ذی سفه یواجهنی بجهل          و اکره ان اکون له مجیبا

یزید سفاهة و ازید حلما            کعود، زاده الاحراق طیبا

(شخص سفیهی از روی جهل با من مواجه می شود، ولی من از پاسخ او کراهت دارم.او بر جهالت و سفاهت خود می افزاید و من بر حلم خود، همانند آن عودی که سوزاندنش عطر آن را زیادتر می کند).

امام حسن مجتبی (ع)

و در جای دیگر فرمود:

و لقد امر علی اللئیم یسبنی          فمضیت ثمة قلت ما یعنینی

(من بر شخص پست و لئیم می گذرم که مرا دشنام می دهد و من از نزد او گذشته و می گویم من مقصودش نبودم).

اکنون در زندگانی امام حسن (ع) نمونه این مکارم اخلاق را بخوانید:

1.موفق بن احمد خوارزمی در کتاب مقتل الحسین (ع) روایت کرده که امام حسن (ع) گوسفندی داشت که بدان علاقه داشت، روزی مشاهده کرد که پای آن گوسفند شکسته شده، به غلامش فرمود : چه کسی پای این گوسفند را شکسته؟

پاسخ داد: من!

فرمود: چرا؟

گفت: می خواستم تا شما را غمگین کنم!

امام (ع) فرمود: اما من تو را خوشحال خواهم کرد، و تو در راه خدا آزادی! و در روایت دیگری است که فرمود:

«لا غمن من امرک بغمی»

(من نیز غمگین می کنم آن کسی را که به تو دستور داده تا مرا غمگین کنی یعنی شیطان)

و به دنبال آن او را آزاد کرد. (4)

 

داستان مرد شامی

و داستان مرد شامی هم مشهور است که مبرد در کتاب کامل روایت کرده و ابن شهرآشوب نیز در مناقب از وی نقل نموده و در کتابهای مقتل الحسین خوارزمی و مطالب السئول محمد بن طلحه شافعی و دیگران نیز چنین روایت شده:

مردی از اهل شام می گوید: من هنگامی به مدینه رفتم و مردی را دیدم که بر استری سوار است که زیباتر و خوش لباستر از او ندیده بودم و مرکبی هم بهتر از مرکب او مشاهده نکرده بودم، من از آن مرد خوشم آمد و از شخصی پرسیدم: این مرد کیست؟

خدایا، به من توفیق ده که نیکی های مردم را سپاسگزار باشم و از بدی های مردم چشم بپوشم
گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب است!

در این وقت سینه ام پر از کینه شد و نسبت به علی بن ابیطالب رشک و حسد بردم که فرزندی اینگونه داشته باشد، از این رو به نزد او رفته و بدو گفتم: تو پسر ابوطالب هستی؟

فرمود: من پسر فرزند اویم!

در این وقت من شروع کردم به دشنام او و پدرش تا جایی که می توانستم! و چون سخن من تمام شد، آن حضرت رو به من کرده، فرمود: «احسبک غریبا» ؟

((بگمانم تو غریب این شهر هستی؟)

گفتم: آری.

فرمود:

«فان احتجت الی منزل انزلناک، او الی مال آسیناک، او الی حاجة عاوناک» !

(اگر نیازمند خانه و منزل هستی به تو منزل دهیم، و اگر نیاز به مالی داری به تو بدهیم، و اگر نیاز دیگری داری کمکت کنیم؟)

مرد شامی گوید:

«فانصرفت و ما علی الارض احد احب الی منه» (5)

(من از نزد آن حضرت رفتم در حالی که احدی در روی زمین نزد من از وی محبوبتر نبود).

و در مناقب ابن شهرآشوب اینگونه است که چون آن مرد از سخنان خود فراغت یافت، امام (ع) بدو سلام کرده و خندید سپس فرمود:

امام حسن مجتبی

«ایها الشیخ اظنک غریبا و لعلک شبهت فلو استعتبتنا اعتبناک و لو سألتنا اعطیناک، و لو استرشدتنا ارشدناک، و لو استحملتنا حملناک، و ان کنت جائعا اشبعناک، و ان کنت عریانا کسوناک، و ان کنت محتاجا اغنیناک، و ان کنت طریدا آویناک، و ان کان لک حاجة قضیناها لک، فلو حرکت رحلک الینا و کنت ضیفنا الی وقت ارتحالک کان اعود علیک لان لنا موضعا رحبا و جاها عریضا و مالا کبیرا»

(ای پیرمرد گمان دارم که غریب این شهر هستی، و شاید اشتباه کرده ای، پس اگر در صدد جلب رضایت ما هستی از تو راضی شویم! و اگر چیزی از ما بخواهی به تو می دهیم، و اگر راهنمایی و ارشاد خواهی ارشادت کنیم، و اگر برای برداشتن بارت از ما کمک خواهی بارت را برداریم، واگر گرسنه ای سیرت کنیم، و اگر برهنه ای بپوشانیمت، و اگر نیازمندی بی نیازت گردانیم، و اگر آواره ای در پناه خویشت گیریم، و اگر خواسته ای داری انجامش دهیم، و اگر مرکب و بار و بنه ای را به خانه ما انتقال دهی و تا وقتی که قصد رفتن داری مهمان ما باشی برای ما آسانتر و محبوبتر است، که ما را جایگاهی وسیع و مقامی منیع و مالی بسیار است) .

و به دنبال آن نقل شده که چون آن مرد سخن آن حضرت را شنید گریست و آنگاه گفت:

«اشهد انک خلیفة الله فی ارضه، الله اعلم حیث یجعل رسالاته، و کنت انت و ابوک ابغض خلق الله الی و الآن انت احب خلق الله الی»

(گواهی دهم که براستی تویی خلیفه خدا بر روی زمین و خدا خود داناتر است که رسالتهای خود را در چه جایی قرار دهد و تو و پدرت مبغوضترین خلق خدا نزد من بودید و تو اکنون محبوبترین خلق خدا پیش منی!)

و سپس آن مرد به خانه امام حسن (ع) رفت و تا وقتی که در مدینه بود مهمان آن حضرت بود، و از دوستداران آن خاندان گردید. (6)

 

پی نوشت ها:

1.سوره الرحمن، آیه .60

2.صحیفه سجادیه، ص .69

3.استاد در شرح این جمله گوید:

اگر کسی بدی کند و انسان هم در برابر او بدی کند، این سگ رفتاری است، زیرا اگر سگی، سگ دیگری را گاز بگیرد، این یکی هم او را گاز می گیرد، نیکی را نیکی کردن

خرکاری است، اگر کسی به انسان نیکی کند و انسان هم در مقابل او نیکی کند این کار مهمی نیست، زیرا یک الاغ وقتی که شانه یک الاغ دیگر را می خاراند، او هم فورا شانه این یکی را می خاراند، بدی را نیکی کردن کار خواجه است.

4.ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 117 و حیاة الامام الحسن (ع)، ج 1، ص .314

5.ملحقات احقاق الحق، ج 11، صص 119 .117

6.مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص .
دوشنبه 24/5/1390 - 17:54
اهل بیت

صلح امام حسن علیه‏السلام از زبان مقام معظم رهبری


آثار و برکات تدبیر خردمندانه امام حسن مجتبی علیه‏السلام برای امت اسلام، بسیار بیش از آن است که بتوان آن را بازگو کرد. مقام معظم رهبری، حضرت آیت‏اللّه‏ العظمی خامنه‏ای، که در زمینه آشنایی با جریانات مختلف فکری و سیاسی تاریخ اسلام از بصیرت و بینایی قابل توجهی برخوردارند.


امام حسن مجتبی (ع) رهبری

در تبیین علل و انگیزه‏های صلح امام حسن مجتبی علیه‏السلام و دستاوردهای ارزشمند آن می‏فرمایند:

در باب صلح امام حسن علیه‏السلام این مسأله را بارها گفته‏ایم و در کتاب‏ها نوشته‏اند که هر کس، حتی خود امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، هم اگر به جای امام حسن مجتبی علیه‏السلام بود و در آن وضع قرار می‏گرفت، ممکن نبود کاری بکند غیر از آن کاری که امام حسن علیه‏السلام کرد. هیچ کس نمی‏تواند بگوید که امام حسن علیه‏السلام ، فلان گوشه کارش سئوال برانگیز است. نه، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلالِ منطقیِ غیر قابل تخلف منطبق بود.

اگر امام حسن علیه‏السلام صلح نمی‏کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم را از بین می‏بردند و کسی را باقی نمی‏گذاشتند که حاف0نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می‏رفت و ذکر اسلام بر می‏افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی‏رسید. این حق عظیمی است که امام مجتبی علیه‏السلام بر بقای اسلام دارد. امیدوارم خداوند به همه‏ی ما بصیرتی عنایت کند تا بتوانیم آن بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پرده جهالت و غبار بدشناختی‏یی که تا مدت‏ها بر چهره آن بزرگوار بوده، باقی بماند؛ یعنی حقیقت را باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی علیه‏السلام همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین علیه‏السلام ارزش داشت.

 

امام حسن علیه السلام

در دوران امام حسن علیه السلام ، جریان مخالفى آن چنان رشد كرد كه توانست به صورت یك مانع ظاهر بشود. البته این جریان مخالف ، در زمان امام مجتبى علیه السلام به وجود نیامده بود؛ سالها قبل به وجود آمده بود. اگر كسى بخواهد قدرى دور از ملاحظات اعتقادى و صرفا متكى به شواهد تاریخى حرف بزند، شاید بتواند ادعا كند كه این جریان ، حتى در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلكه ادامه یى بود از آنچه كه در دوران نهضت پیامبر- یعنى دوران مكه - وجود داشت .

اسلام دوران غربت و ضعف نبود، اسلام بعد از قدرت اسلام بود. این جریان ، در زمان امام حسن مجتبى (علیه الصلاة و السلام ) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانى بود كه به شكل معاویة بن ابى سفیان ، در مقابل امام حسن مجتبى (ع ) ظاهر شد. این جریان ، معارضه راشروع كرد؛ راه را بر حكومت اسلامى - یعنى اسلام به شكل حكومت - برید و قطع كرد و مشكلاتى فراهم نمود؛ تا آن جایى كه عملا مانع از پیشروى آن جریان حكومت اسلامى شد
بعد از آن كه خلافت در زمان عثمان - كه از بنى امیه بود - به دست این قوم رسید، ابوسفیان - كه در آن وقت ، نابینا هم شده بود - با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه كسانى در جلسه هستند؟ پاسخ شنید كه فلانى و فلانى و فلانى . وقتى كه خاطر جمع شد همه خودى هستند و آدم بیگانه یى در جلسه نیست ، به آنها خطاب كرد و گفت :تلقفنها تلقف الكرة

یعنى مثل توپ ، حكومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! این قضیه را تواریخ سنى و شیعه نقل كرده اند. اینها مسایل اعتقادى نیست و ما اصلا از دیدگاه اعتقادى بحث نمى كنیم ؛ یعنى من خوش ندارم كه مسایل را از آن دیدگاه بررسى كنم ؛ بلكه فقط جنبه ى تاریخى آن رامطرح مى كنم . البته ابوسفیان در آن وقت ، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلام بعد از فتح یا مشرف به فتح .

اسلام دوران غربت و ضعف نبود، اسلام بعد از قدرت اسلام بود. این جریان ، در زمان امام حسن مجتبى(علیه الصلاة و السلام ) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانى بود كه به شكل معاویة بن ابى سفیان، در مقابل امام حسن مجتبى (ع ) ظاهر شد. این جریان ، معارضه راشروع كرد؛ راه را بر حكومت اسلامى - یعنى اسلام به شكل حكومت - برید و قطع كرد و مشكلاتى فراهم نمود؛ تا آن جایى كه عملا مانع از پیشروى آن جریان حكومت اسلامى شد.

دوران امام مجتبى (علیه الصلاة و السلام ) و حادثه صلح آن بزرگوار با معاویه ، یا آن چیزى كه به نام صلح نامیده شد، حادثه ى سرنوشت ساز و بى نظیرى در كل روند انقلاب اسلامى صدر اول بود. دیگر ما نظیر این حادثه را نداشتیم .

امام حسن مجتبی (ع)
حق عظیم امام مجتبی (ع) بر بقای اسلام

اگر امام مجتبی این صلح را انجام نمی داد، آن اسلام ارزشی نهضتی باقی نمی ماند و از بین می رفت؛ چون معاویه بالاخره غلبه پیدا می کرد .

وضعیت، وضعیتی نبود که امکان داشته باشد امام حسن مجتبی (علیه السلام) غلبه پیدا کند. همه ی عوامل، در جهت عکس غلبه ی امام مجتبی (علیه السلام) بود . معاویه غلبه پیدا می کرد؛ چون دستگاه تبلیغات در اختیار او بود. چهره ی او در اسلام، چهره یی نبود که نتوانند موجه کنند نشان بدهند. اگر امام حسن (ع) صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر (ص) را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حاف0نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز بکلی از بین می رفت و ذکر اسلام برمی افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید .

اگر بنا بود امام مجتبی (علیه السلام)، جنگ با معاویه را ادامه بدهد و به شهادت خاندان پیامبر منتهی بشود، امام حسین (ع) هم باید در همین ماجرا کشته می شد، اصحاب برجسته هم باید کشته می شدند ، «حجر بن عدی» ها هم باید کشته می شدند، همه باید از بین می رفتند و کسی که بماند و بتواند از فرصتها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشی خودش باز هم حف0کند، دیگر باقی نمی ماند . این، حق عظیمی است که امام مجتبی (علیه الصلاه و السلام) بر بقای اسلام دارد.

این هم یک بعد دیگر از زندگی امام مجتبی (علیه الصلاه و السلام) و صلح آن بزرگوار است که امیدواریم خداوند به همه ی ما بصیرتی عنایت کند، تا بتوانیم این بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پرده ی جهالت و غبار بدشناختی یی که تا مدتها بر چهره ی آن بزرگوار بوده، باقی بماند . یعنی حقیقت را باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی (علیه الصلاه والسلام)، همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین (علیه الصلاه و السلام) ارزش داشت . و همان قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان قدر یا بیشتر به اسلام خدمت کرد .( حدیث ولایت مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری، جلد چهارم، ص 86-85.)

فرآوری : زهرا اجلال


دوشنبه 24/5/1390 - 17:53
اهل بیت

قرارداد صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه و شرطهاى اساسى آن


به نوشته مورخان در سال 41 ه .ق، در یكى از ماههاى ربیع الاول یا ربیع الثانى و یا جمادى الاولى، معاویه به وسیله عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره نامه‏اى به عنوان قرارداد صلح، براى حسن بن على(علیه السلام) فرستاد. این نامه كاملا سفید بود و فقط در بالاى آن یك خط نوشته شده بود، ان اشترط فى هذه الصحیفة التى ختمت اسفلها ما شئت فهو لك، این نامه را در خصوص قرارداد صلح فرستادم. من آن را امضاء كرده‏ام هر شرطى را كه شما مى‏خواهید و صلاح مى‏دانید در آن بنویسید. مورد قبول من است.


امام حسن مجتبی (ع)

در پایان نامه، جهت اطمینان بیشتر سوگندهاى بزرگى یاد كرد، به امضاى همه بزرگان دربارش رساند.

نامه فوق به دو گونه نقل شده، ما به جهت اختصار به نقل دوم مى‏پردازیم كه بندهاى آن به صورت جداگانه ذكر شده است.

 

بندهاى قرارداد صلح

ماده اول: واگذار كردن حكومت‏به معاویه به شرط آن كه بر اساس كتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره و روش خلفاى شایسته عمل كند.

ماده دوم: خلافت‏بعد از معاویه از آن حسن بن على(علیه السلام) است و چنانچه حادثه‏اى براى او پیش آمد و او موفق نشد، حكومت از آن حسین(علیه السلام) است و معاویه حق ندارد، بعد از خود جانشین تعیین كند.

ماده سوم: دشنام دادن و نفرین به امیرمؤمنان(علیه السلام) در قنوت نماز ترك شود و كسى از آن حضرت جز به نیكى یاد نكند، ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادى كه هستند و در هر جا زندگى مى‏كنند، باید از امنیت كامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام داده‏اند، مورد عفو قرار گیرد افراد به بهانه‏هاى واهى مورد تعقیب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نگردد.

ماده پنجم: یاران و شیعیان على(علیه السلام) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضى نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ایشان از امنیت كامل برخوردار باشد. معاویه باید از تعقیب و سوء قصد به آنها بپرهیزد، حقوق هر صاحب حقى را به خودش برساند و آنچه در دست‏یاران على(علیه السلام) است‏باز پس گرفته نشود.

بند چهارم: بر بى‏تقوایى، ستمگرى و نژاد پرستى معاویه اشاره مى‏كند و از او تعهد مى‏گیرد امنیت را برقرار سازد و متعرض مردم، بویژه مردم عراق و علاقه‏مندان به اهل بیت(علیه السلام) نگردد، زیرا بسیارى از آنان حامى و یاور پدرش على(علیه السلام) بودند
ماده ششم: هرگز علیه امام حسن و برادرش امام حسین(علیه السلام) و هیچ یك از خاندان اهل بیت(علیه السلام) آشكارا و نهان توطئه‏اى نكند(ستمى و آزارى نرساند) و در هیچ نقطه‏اى از روى زمین براى آنان وحشتى ایجاد نكند.

ماده هفتم: در حضور معاویه اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرمؤمنان بنامد.

ماده هشتم: از بیت المال كوفه، مبلغ پنج میلیون درهم مستثناست، آن مبلغ ربطى به قرار داد صلح ندارد. معاویه باید بدهى‏هاى بیت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو میلیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنى‏هاشم را در بخشش‏ها و عطاها بر بنى عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یك میلیون درهم جهت فرزندان شهداى جنگ‏هاى جمل و صفین و به آنانى كه در ركاب امیرمؤمنان(علیه السلام) به شهادت رسیده‏اند، داده شود، و این مبلغ باید از مالیات مربوط به دارابجرد باشد.

شروط فوق در نامه‏هاى رسمى امضاء نشده، رد و بدل گردید. معاویه از شام به مسكن آمد و قرارداد صلح در آنجا به صورت علنى و رسمى در حضور بسیارى از مردم، خوانده شد، بعضى از مورخان گفته‏اند: عقد صلح در «بیت المقدس‏» و یا «ادرح‏» اجرا گردید. این دو قول قوت چندانى ندارد، زیرا مسكن محل تجمع نیروهاى نظامى دو طرف بود و فرماندهان عالى رتبه نیز حضور داشتند.

 

توضیحى پیرامون مواد صلح نامه

بندهاى قرارداد مصالحه. كه از سوى سبط اكبر پیامبر مطرح شده، داراى امتیازات بسیارى است كه در هر زمان، جایگاه والاى سیاسى - الهى خود را باز مى‏كند و منشور اصلاح و انقلاب تدریجى را پى‏ریزى مى‏نماید. امام(علیه السلام )‏، در این قرارداد، كوشید پرده از چهره معاویه بردارد و تبلیغات دروغینى كه جهت تثبیت موقعیت اجتماعى او انجام گرفته، خنثى كند.

امام حسن مجتبی (ع)

بند اول: اعمال و كردار وى را مخالف قرآن و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفاى صالح دانسته و از وى خواسته است تا بعد از واگذارى حكومت، برنامه‏هاى آینده خویش را بر اساس قرآن و روش پیامبر قرار دهد.

بند دوم: به موقت‏بودن حكومت معاویه اشاره مى‏كند و اینكه او نمى‏تواند سرنوشت آینده مسلمانان را بر عهده گیرد، بلكه آینده از آن خود یا برادرش حسین(علیه السلام) و یا شورایى از مسلمانان است كه خط و مشى را تعیین مى‏كنند.

بند سوم: بیانگر كینه معاویه به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است او آغازگر سب و نفرین علیه شخصیتى همچون على بن ابى‏طالب(علیه السلام) بود.

بند چهارم: بر بى‏تقوایى، ستمگرى و نژاد پرستى معاویه اشاره مى‏كند و از او تعهد مى‏گیرد امنیت را برقرار سازد و متعرض مردم، بویژه مردم عراق و علاقه‏مندان به اهل بیت(علیه السلام) نگردد، زیرا بسیارى از آنان حامى و یاور پدرش على(علیه السلام) بودند.

بند پنجم: خواستار حفاظت و امنیت ویژه‏اى براى یاران على(علیه السلام) است و سپس تصریح مى‏كند: بر معاویه است پاكباختگانى چون حجربن عدى، میثم تمار، عمرو بن حمق و ... را ارج نهد و حقشان را ادا كند، نه اینكه، به خاطر حق‏گویى، آنان را تعقیب كند و ترس و وحشت را حاكم سازد.

بند ششم: تاكیدى است‏بر دو بند پیشین و هشدارى است‏بر ترك توطئه آشكار و پنهانى حاكمان شام علیه امام و اهل بیت(علیه السلام )‏، زیرا آنان مشعل هدایت این امتند و معلوم بود كه معاویه و بنى امیه براى رسیدن به اهداف شوم خود خست‏سراغ آنان را خواهند گرفت.

امام مجتبى(علیه السلام) در بند هفتم، بالاترین ضربه روحى را بر پیكر معاویه و بنى‏امیه وارد كرده است، زیرا:

اولا: اقامه شهادت باید نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گیرد و معاویه از این خصال نیك به دور است. مرحوم مجلسى در این باره مى‏نویسد: شهادت باید نزد حاكم عادل و قاضى فصل(تمیز دهنده بین حق و باطل) اقامه شود و درباره او اطمینان حاصل شود كه حق را احیا و با باطل مبارزه مى‏كند.

علامه باقر شریف قرشى شرط هشتم قرارداد صلح را غیر واقعى مى‏داند، زیرا طبق استدلال ایشان، بیت المال در اختیار امام مجتبى(علیه السلام) بود و درخواست معنا ندارد و دیگر اینكه این بند با سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) كه بیت المال را هر شب مى‏روبید، سازگار نیست
امام با آوردن این قیدها خواسته است، معاویه را فاقد صفات مذكور معرفى كند.

ثانیا: اگر معاویه خود را امیرالمؤمنین نداند، مسلم امام(علیه السلام) كه خود یكى از افراد مؤمن است، تحت ولایت و سرپرستى او نخواهد بود، به همین ترتیب، دیگر افراد متدین، متعهد و دلسوز شیعه پس در آن صورت او حقى بر گردن هیچ مؤمنى پیدا نخواهد كرد.

اما بند هشتم، كه در برگیرنده مسایل مالى، بیت المال، پرداخت‏سالانه به حسین بن على(علیه السلام) و پرداخت‏بدهى‏هاى حضرت و رسیدگى به بازماندگان شهداى صفین و جمل است، از اساسى‏ترین شروط قرارداد صلح به شمار مى‏آید.

 

نقد و بررسى

علامه باقر شریف قرشى شرط هشتم قرارداد صلح را غیر واقعى مى‏داند، زیرا طبق استدلال ایشان، بیت المال در اختیار امام مجتبى(علیه السلام) بود و درخواست معنا ندارد و دیگر اینكه این بند با سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) كه بیت المال را هر شب مى‏روبید، سازگار نیست. در پاسخ باید گفت: اولا: امام(علیه السلام) با این حركت، صداقت‏خویش را ثابت كرد و براى همیشه از اتهام اختلاس بیت المال رهایى یافت و هیچ كس نتوانست آن حضرت و برادرش و دیگر دست اندركاران حكومتش را متهم كند.

ثانیا: مگر مى‏شود مملكتى كه گرفتار جنگ‏هاى پرهزینه‏اى همچون صفین و جمل و... بود و پیوسته به اسب، شتر، لباس و شمشیر و سپر و نیزه نیاز داشت پشتوانه‏اى در بیت المال نداشته باشد؟ آنهم جنگى كه بیش از هشتاد هزار نیرو و جنگجو در آن شركت جسته است.

امام حسن مجتبی (ع)

ثالثا: سیره على(علیه السلام) افزون كردن بیت المال است «توفیر فیئكم علیكم‏» به طورى كه پشتوانه‏اى قوى براى مسلمانان باشد و فئ غنائم، مالیات و زكوات را شامل مى‏شود.

رابعا: صدقات و حق فقرا، كه على بن ابى‏طالب(علیه السلام) آن را نگه نمى‏داشت و به فقرا مى‏رساند و سعى مى‏كرد چیزى از آن را نگاه ندارد، جزئى از بیت المال عمومى كشور بود نه همه آن.

و اما در مورد درخواست 2000000 درهم در سال براى حسین(علیه السلام )‏، باید توجه داشت كه این مبلغ براى مصرف شخصى خود امام حسین(علیه السلام) نبوده، بلكه جهت فقرا و درماندگان هزینه مى‏شد، زیرا خانواده‏هاى فقیر و آبرومندى در كوفه بودند كه غیر از امام و برادرش(علیه السلام) كسى آنها را نمى‏شناخت.

نكته قابل توجه اینكه چون دین و بدهكارى امام مجتبى(علیه السلام) مربوط به بیت المال بوده از این رو پرداختنش را به معاویه محول مى‏كند.

بنابراین، روشن شد كه شرایط و موراد صلحنامه بسیار دقیق و اساسى بود و باء;ء درایت و پیش بینى امام مجتبى(علیه السلام) انجام گرفته است.

قرارداد مصالحه و اعلان آن، چنانچه در پانزدهم ربیع الاول سال 41 ه .ق انجام گرفته باشد، خلافت و حاكمیت آن حضرت پنج ماه و 24 روز به طول انجامیده است و اگر در 25 ربیع الآخر واقع شده باشد، حكومت آن حضرت هفت ماه و چهار روز طول كشیده است. و بالاخره اگر 25 جمادى الاولى باشد، هشت ماه و چهار روز شده است.

فرآوری : زهرا اجلال

دوشنبه 24/5/1390 - 17:50
شعر و قطعات ادبی

امین وحی

امام حسن مجتبی (ع)

امین وحى احمد را خبر داد

 سراپاى نبى شد، زین خبر شاد

 كه از الطاف خود خلاق علاّم

 نهاده این حسن رو، را حسن نام

 پیمبر شد همان دم شادمانه

 به سوى خانه ى زهرا روانه

 فضاى خانه ى زهراى اطهر

 ز یمن مقدم او شد معطر

 

گرفت از فاطمه خوشحال و خرسند

 عزیز جان خود، فرزند دلبند

 دلش خرم، لبش چون غنچه خندان

 به روى آن گل شیرین‏تر از جان

 به روى دست احمد آیت طور

 تجلى در تجلى، نور در نور

 

امام حسن مجتبی (ع)

دو چشم دلربایش در تكلم

 لب شیرین ادایش در تبسم

 خدا را، بود بس شیرین‏تر از قند

 به روى مصطفى مى ‏زد چو لبخند

 تبسم زد حسن )ع( بر روى احمد

 گلش از گل شكوفا شد محمد(ص)

 به صاعد نیز از این فرخنده میلاد

 نوید صحت و خط شفا داد

دوشنبه 24/5/1390 - 17:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته