• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3839
تعداد نظرات : 784
زمان آخرین مطلب : 4443روز قبل
كودك

هویت ، خودپنداره و نگرش در مورد خود، موضوعاتی فردی اند؛ اینها بخشی از کودک تلقی می شوند. جنبه مهم دیگر کودک عواطف است. اصطلاحات احساسات، عواطف و تاثرات همگی برای توصیف قلمرویی از تجربه انسانی به کار می رود که از لحاظ ذهنی برای بسیاری از بزرگسالان روشن است البته روان شناسان معتقدند که درک عواطف چندان آسان نیست.

کودکان چگونه عواطف را یاد می گیرند؟

نظریه های رشدی شناختی و یادگیری اجتماعی در مورد اینکه چگونه کودکان از حالات عاطفی دوران شیرخوارگی به حالات عاطفی بزرگسالی می رسند مفاهیمی را ارایه می دهند. توانایی های شناختی و زبانی کودکان به تدریج که بیشتر شد درباره عواطف مفاهیمی کسب می کنند، قوانین فرهنگ خود را درباره بیان عاطفی می آموزند و وضعیت بدنی خود را نامگذاری می کنند.

یکی از این عواطف (یا در اصطلاح عامیانه هیجانات) خشم است که در یادگیری آنها اطرافیان و محیط اجتماعی و خانوادگی کودک بسیار موثر است.

مسلما هیچ کس دوست ندارد که فرزندی خشن و پرخاشجو تربیت کند و کودکش در آینده به‌خاطر این عصبی مزاج بودن، لطمات شدیدی را متحمل شود اما متأسفانه برخی از والدین خواسته یا ناخواسته با عملکرد تربیتی خود، فرزندشان را به سمت پرخاشگری و خشونت‌طلبی سوق می‌دهند و گاهی این والدین چشم باز کرده و می‌بینند نوجوانی عصبی و ناآرام روبه‌رویشان قرار دارد که دیگر قابل تغییر و کنترل نیست.

اگر شما به‌عنوان یک والد خوب بتوانید خشم‌های غیرمنطقی و غیرقابل کنترل را از صحنه زندگی خود حذف کنید، می‌توانید خلاقیت و شادابی و رضایت از زندگی را به وی هدیه دهید.
متأسفانه برخی از والدین خواسته یا ناخواسته با عملکرد تربیتی خود، فرزندشان را به سمت پرخاشگری و خشونت‌طلبی سوق می‌دهند

البته باید بدانیم که خشم، ناراحتی و عصبانیت بخشی از خلق و خوی هر انسانی است که اندازه آن در هر فردی متفاوت است ولی به‌طور کلی خشم سازنده می‌تواند به فرد کمک کند که برای به‌دست آوردن بهترین‌ها تلاش کرده و اراده بیشتری به خرج دهد، اما تشخیص این دو خشم از یکدیگر و انتخاب مسیر بعدی از عوامل بسیار مهم در تربیت کودکان است. متأسفانه برخی از والدین به‌طور ناخواسته خشم درون کودک خود را فعال ساخته و وجود او را به انباری از عصبانیت‌ها و بی‌قراری‌ها تبدیل می‌سازند.

در ذیل به چند نکته مهم اشاره می‌شود که انجام آنها سبب ازدیاد خشم غیرقابل کنترل در کودک می‌شود:

* کودک را از پذیرش مسئولیت ترساندن و کارهای او را تمام و کمال انجام دادن

* درصورت عصبانیت از عملکرد کودک، علت را به او نگفتن

* فضای خانه را پر از تنش و ناراحتی کردن

* تنبیه بدنی کودک

* مقایسه کودک با هم‌سن‌و‌سالانش حتی گاهی با کودکی خود.

* تشویق کودک برای انجام کارهای جنگجویانه و پرزد‌و‌خورد

* سعی در شکست دادن کودک با بحث و جدل‌های طولانی و تحقیر و مسخره کردن

* مسائل انضباطی را با خشم و نفرت همراه کردن

* بی توجه به حالت‌های عصبی کودک و به سادگی از کنار آنها گذشتن

* با تحکم و تحقیر با او صحبت کردن و ناتوان دانستن او در انجام کارها.
کودک

البته موارد فوق بخش کوچکی از صدها کاری است که والدین خواه‌ناخواه با انجام آنها سبب بروز رشد خشونت در کودک خود می‌شوند. وجود این موارد در محیط خانه سبب ایجاد ترس در کودک شده و اصولا همه افراد برای پوشاندن ترس‌های بی‌شمار خود از دیگران، رو به خشونت می‌آورند و کودکان نیز از این امر مستثنا نیستند، همچنین والدین باید در شیوه‌های انضباطی مخصوص خود دقت نظر کافی داشته باشند، زیرا گاهی این روش‌های نادرست انضباطی موجب افزایش خشم، ترس و ناامیدی در کودک می‌شود. این دسته از والدین معمولا خط‌ کشی‌های مرسوم خود را بدون آوردن دلیل به کودک گوشزد می‌کنند بی‌آنکه دقت داشته باشند که عدم ذکر دلیل موجه، باعث می‌شود که کودک با باید و نبایدهای بی‌شماری روبه‌رو شود که منطقی نیز جهت انجام یا عدم انجام آنها نمی‌داند و همین امر سبب سرکشی وی شده و در نهایت خشونت درون او را افزایش می‌دهد.

این مسئله در مورد معلمان نیز صادق است و گاهی فشارهای انضباطی بیش از حد مدرسه یا کلاس درس نیز باعث فوران این خشم در کودک می‌شود و والدین باید هوشمندانه به این مسئله توجه کرده و پیش از آنکه دنیای زیبای کودکانه فرزندشان خراب شود اوضاع را با صحبت با اولیای مدرسه و تغییر روش آنها تحت کنترل خود گیرند. همه ما دوست داریم که فرزندانمان، دنیا را از دریچه آرامش و منطق نگاه کنند و روزهای خوشی را تجربه کنند نه اینکه با خشم و نفرتی درونی رشد کرده و در سایه اضطراب‌ها و ناآرامی‌ها، روزگار خود را سپری کنند. برای دستیابی به چنین دنیای آرام و بی‌دغدغه‌ای باید به کودکانمان کمک کنیم تا خود، مدیریت سرنوشت خود را به دست گرفته و قادر به کنترل خشم‌های درونی باشند.
آموزش کنترل خشم به کودکان

کنترل خشم، یک مهارت در زندگی است و به کودکان باید چگونگی این کنترل را آموخت، بنابر این همانطور که والدین در یادگیری رفتار هیجانی خشم می توانند بر کودکان خود تاثیر بگذارند پس در آموزش روشهای کنترل خشم به کودکان نیز می توانند موثر واقع شوند.
به طور قطع خشم در بدن اکثر بچه‌های ایجاد یکسری تغییرات و پاسخ‌های فیزیکی می‌کند. ازجمله طپش قلب،درد معده، انقباض عضلانی ، لرزش و …لذا کودکان می‌توانند یاد بگیرند که هم این واکنش‌های فیزیکی را بشناسند و تشخیص دهند و هم اینکه چگونه آنها را آرام بکنند

برای شروع بهتر است مهارت های حل مساله را به آنان آموزش دهیم به طور مثال به کودکان بیاموزیم که هنگام خشم چه کارهایی را می توانند انجام بدهند و مجاز به انجام چه کارهایی نیستند.

شکستن وسایل، فریادزدن بر سر دیگری، آسیب رساندن به خودشان و پرت کردن اشیا به در و دیوار از شمار کارهایی است که نباید انجام دهند و بر عکس دور شدن از موقعیت، کمک خواستن، حرف زدن درباره موضوع ناراحت کننده ، کشیدن یک نقاشی و… از موارد پیشنهادی به کودک در حین خشمگین شدن است .
کودک

در ضمن به طور قطع خشم در بدن اکثر بچه‌های ایجاد یکسری تغییرات و پاسخ‌های فیزیکی می‌کند. ازجمله طپش قلب،درد معده، انقباض عضلانی ، لرزش و …لذا کودکان می‌توانند یاد بگیرند که هم این واکنش‌های فیزیکی را بشناسند و تشخیص دهند و هم اینکه چگونه آنها را آرام بکنند.

یکی از بهترین راه‌ها برای سازگاری با پاسخ‌های فیزیکی مضر دربرابرخشم این است که یک کار فیزیکی دیگر را انجام دهند .

 

و در نهایت این که :

از آنجا که خشم بر اثر تکرار عادت می‌شود، شایسته است تا حد امکان از اموری که باعث ایجاد خشم می شود پرهیز شود . باید به کودک آموخت چه هنگام خشمگین شود و چه وقت خشم خود را فرو نشاند. کودک باید یاد بگیرد که چگونه خشم خود را به شیوه‌های مطلوب بیان کند نه اینکه از اظهار آن خودداری کند . برخورد با اوضاع خشم آور که از حد بگذرد به شخصیت کودک (موقتی و یا برای همیشه) لطمه می‌زند . شیوه کنار آمدن با موانع زندگی به سن و تجارب گذشته کودکان بستگی دارد.

چهارشنبه 16/9/1390 - 13:38
بهداشت روانی

بیماری‌هایی همچون افسردگی، دیابت، ناراحتی‌های قلبی و کم خونی نیز از جمله دلایل بروز خستگی در فرد است.

به نقل از برنا همیشه دلیل خستگی، کمبود خواب، قطع تنفس در خواب و خوردن کافئین زیاد نیست. دلایل بسیاری وجود دارد که می‌تواند سبب شود شما همیشه احساس خستگی کنید.

در اینجا به چند دلایل مهم خستگی در افراد اشاره می‌کنیم:

غذای ناکافی

تغذیه ناکافی هم یکی دیگر از دلایل خستگی است، به عنوان مثال اگر شما روز خود را با خوردن شیرینیجات شروع می‌کنید، گلوکز خون شما به سرعت افزایش می‌یابد و به همان سرعت نیز پایین می‌آید در نتیجه شما پس از مدت کوتاهی احساس کسالت و خستگی می‌کنید.

در واقع همیشه یک صبحانه کامل بخورید.سعی کنید صبحانه شما شامل پروتئین و کربوهیدرات‌های کمپلکس مانند تخم مرغ و غلات باشد،چرا که این ترکیب غذایی یک منیع انرژی است که به تدریج در اختیار سلول‌های بدن شما قرار می‌گیرد.

کم خونی

کم خونی آنمی یکی از دلایل خستگی در خانم‌هاست و زمانی اتفاق می‌افتد که اکسیژن کافی توسط گلبول‌های قرمز در اختیار سلول‌های بدن قرار نمی‌گیرد. آنمی با یک تست خون ساده قابل تشخیص است.

درمان آنمی به علت ایجاد کننده آن بستگی دارد. مثلا آنمی کمبود آهن با کمک مکمل غذایی آهن یا غذاهای دارای آهن مانند گوشت،جگر،لوبیا و … درمان می‌شود.

افسردگی

افسردگی علاوه بر این‌که بر روی روان اثرات سوء می‌گذارد، بلکه باعث اختلالات فیزیکی مانند خستگی، سردرد و بی میلی جنسی می‌شود. اگر به مدت ۲ هفته یا بیشتر به این علایم دچار شدید، احتمالا به افسردگی دچار شده اید. افسردگی به خوبی به روان درمانی و دارو پاسخ می‌دهد، به طوری که برای درمان حتما به پزشک مراجعه کنید.

کم کاری تیروئید

تیروئید یکی از غدد درون ریز بدن است که در گردن و جلوی حنجره واقع شده است.این غده متابولیسم و سوخت و ساز بدن را کنترل می‎کند.هنگامی که فعالیت این غده کم می شود شما دچار خستگی و کسالت می‌شوید.

یک تست خون می تواند کم بودن هورمون های تیروئید شما را تایید کند.هورمون‌های سنتتیک که توسط پزشک شما تجویز می شوند به راحتی متابولیسم بدن شما را به حالت عادی بر می‌گردانند.

دیابت

در افراد دیابتی گلوکز در خون باقی می‌ماند و توسط سلول‌ها استفاده نمی‌شود و به انرژی تبدیل نمی‌شود. در نتیجه بدن به کمبود انرژی و خستگی دچار می‌شود. همچنین برای تایید ابتلا یا عدم ابتلا به دیابت به پزشک مراجعه کنید،به طوری که می‌توان گفت
این بیماری نیز قابل کنترل است.

بیماری‌های قلبی

بیماری‌های قلبی خصوصا در سنین بالا باعث ایجاد خستگی حتی در حین انجام کارهای ساده روزانه می‌شوند. در واقع  مشورت با پزشک و استفاده مرتب از داروهای تجویز شده و تغییراتی در سبک زندگی، باعث تحت کنترل در آمدن بیماری‌های قلبی می‌شوند.

 

چهارشنبه 16/9/1390 - 13:37
كودك

امروزه بیش از هر زمان دیگر باید به تربیت دختران همت گماشت؛ زیرا از یک سو نزدیک به نیمى از نیروهاى فعال و کارآمد جامعه را قشر زنان و دختران تشکیل مى دهند و از سوى دیگر، گستره فعالیت آنان، همه امور فردى و اجتماعى را در برمى گیرد…

ضمن آنکه پرهیز از اختلاط زن و مرد در بیشتر مراکز و اداره هاى خصوصى و دولتى، امرى سخت شده است، در چنین شرایطى باید دانست که تنها در صورت تربیت درست و اسلامى دختران است که جامعه در امنیت به سر مى برد و نابهنجارى هاى اخلاقى و اجتماعى کاهش مى یابد.
اگر جامعه زنان و دختران در رفتار و داد و ستد و رفت و آمدهایشان، دستورهاى شرعى را رعایت کنند و با حفظ حجاب و پوشش اسلامى در اجتماع حضور یابند، انحراف هاى اخلاقى به میزان قابل توجهى کاهش مى یابد؛ زیرا بیشتر نابسامانى هاى فرهنگى و اجتماعى بر اثر اختلاط زن و مرد و جوانان دختر و پسر و در پى رعایت نکردن حدود اسلامى پدید مى آید که با تربیت دینى نسل جوان به ویژه دختران مى توان از این مسئله پیش گیرى کرد.
حضور چشم گیر دختران و زنان در جامعه و گسترده بودن فعالیت آنها، به فرهنگ سازى درست این گونه ارتباط ها نیازمند است که با پرورش درست به دست مى آید.

تربیت دختران در محیط خانواده

مهم ترین هدف از تربیت دختران افزون بر خودسازى و پرورش باورهاى دینى، آشنا کردن آنان با فنون و شیوه هاى زندگى مانند شیوه شوهردارى، فرزندپرورى، همسایه دارى و معاشرت با مردم است. بدین معنا که دختران در کنار فراگیرى اندیشه هاى دینى و آموختن رفتارهاى اسلامى، نقش آفرینى در عرصه هاى گوناگون زندگى را نیز بیاموزند. وظیفه مادر است که از کوچکى به آموختن نقش ها به فرزندان و دختران شان بپردازد؛ زیرا محیط خانه مناسب ترین فضا براى نقش آموزى دختران است و مادر، شایسته ترین معلم و راهنما براى دختر به شمار مى رود.
ارتباط عمیق مادر و فرزند و اعتماد همه جانبه دختر به مادر، مهم ترین عامل در اجراى فرآیند تربیت و اثرگذارى آن است. دختر با دیده اطمینان و اعتماد به مادر مى نگرد، به گفته او گوش مى دهد و هر چه بخواهد بدان عمل مى کند. بدین سان مادر، تنها کسى است که از نزدیک با دخترش ارتباط دارد و از نیازهاى مادى و معنوى او آگاه است. او بیش ترین زمان را در کنار دختر سپرى مى کند و از خواسته هاى قلبى وى آگاهى کامل دارد. از این رو، قادر است مسائل مهم و ضرورى را روشن و آشکارا با دخترش در میان بگذارد و انجام دادن آن را از وى بخواهد. البته مادر در صورتى مى تواند به نقش آفرینى دختر کمک کند که خود، با نقش هاى موردنظر آشنایى کامل داشته باشد.
هدف از تربیت دختران، افزون بر بیمه کردن آنان در برابر انحراف هاى دینى و اخلاقى، آموزش نقش هاى مورد نیاز وى در زندگى خانوادگى و اجتماعى است، که مناسب ترین معلم در این زمینه، مادر و بهترین مدرسه براى انجام این کار، محیط خانه است.زن و انجام وظیفه هم سو با ویژگى هاى جسمانى
هر چند زن و مرد در اصل آفرینش، دو گوهر از یک وجودند و مراحل تکوین و رشد جسمى را به صورت یکسان مى گذرانند، تفاوت هایى نیز با هم دارند که در خور دقت و توجه است. از نظر جسمى و بدنى، تفاوت هاى چشم گیرى میان زن و مرد هست که از این نظر، هر گروه ویژگى هاى مربوط به خود را دارد. زن بر اثر ظرافت و آسیب پذیر بودن جسمى، تحمل کارهاى پرانرژى و طاقت فرسا را ندارد. از این رو، استقامت و پایدارى زن در انجام دادن امور مربوط به نقل و انتقال اشیاى سنگین و فعالیت هاى فیزیکى، بسیار کمتر از مرد است.
ویژگى هاى جسمى و روحى زن و مرد، منشأ بسیارى از تفاوت ها در نقش هاى اجرایى و اجتماعى آن دو در مقام عمل شده است که آثار خود را در سطح جامعه نشان مى دهند. زنان بر اساس زمینه ها و شرایط وجودى خود، قادر به انجام دادن برخى از وظایف اجتماعى که مردان توان آن را دارند، نخواهند بود.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز با توجه به این امر، پس از ازدواج حضرت على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام نوعى تقسیم کارى میان آنها به وجود آورد که هماهنگ با وضع جسمى آن دو باشد و هر کدام از آنها به وظایف خاص خود عمل کنند. در حدیثى آمده است که پس از ورود فاطمه علیهاالسلام به خانه على علیه السلام ، پیامبر صبحگاهان به خانه على علیه السلام آمد، على و فاطمه علیهاالسلام را در کنار خود نشاند و فرمود: کارهاى داخل خانه همچون غذا پختن، جارو زدن، اداره فرزندان و مانند آن به عهده فاطمه علیهاالسلام و کارهاى بیرون خانه مانند تهیه مواد خوراکى و فراهم ساختن هیزم وظیفه على علیه السلام باشد.
در حقیقت، این جداسازى وظایف بر اساس استعداد و توانایى هاى ذاتى زن و مرد صورت گرفت و با شرایط فیزیکى و روانى آن دو هماهنگ بود. به علاوه، زن و مرد با پذیرفتن مسئولیت هاى ویژه خود، نوعى صفا و صمیمیت را در فضاى خانه حاکم مى کنند.
هر کدام از زن و مرد باید وظایف خود را انجام دهند و کارهاى داخل خانه بیشتر وظیفه زن و امور بیرون خانه وظیفه مرد است. به تعبیر مولوى: هر کسى را بهر کارى ساختند.

تربیت اقتصادى دختران

یکى از جنبه هاى تربیت زنان و دختران، تربیت اقتصادى آنان است. اگر زنان و دختران از دانش اقتصاد خانواده بهره مند باشند، بهتر مى توانند به ایفاى نقش خانه دارى بپردازند. تربیت اقتصادى به معناى کارآموزى فنون خانه دارى و فراگیرى شیوه هاى درست مصرف مالى است. آشنا ساختن دختران با آشپزى و تهیه غذاى مناسب بدون اسراف و تباه کردن مواد اولیه، از وظایف مادران است.
قرآن کریم دستورهاى متعددى در زمینه اقتصاد و امور معیشتى مردم دارد و همه آنها را به رعایت میانه روى در دخل و خرج سفارش مى کند. مسرفین و کسانى که در استفاده از منابع و امکانات مادى زیاده روى مى کنند، در قرآن از اهل دوزخ شمرده شده اند، آنجا که خداوند مى فرماید: «وَ أنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أصْحابُ النّارِ؛ و مسرفان اهل آتشند.» (غافر: ۴۳)
ایجاد روحیه میانه روى در دختران، از عوامل مهم در اداره اقتصاد خانواده است، به گونه اى که این ویژگى در موفقیت و پیدایش رضایت اعضاى خانواده و سازگارى با آنان، به ویژه تأمین رضایت شوهر نقش حیاتى دارد. اگر دختر در خانه پدر با روحیه میانه روى و آینده نگرى بزرگ شود، مى تواند آن روش را در خانه شوهر نیز ادامه دهد و زندگى آبرومندى را براى خود و اعضاى خانواده اش فراهم کند. در مقابل، اگر پدر و مادر به تربیت دختر توجه نکنند و او تجمل گرا و خودسر بار آید، چنین دخترى در اداره امور خانه موفق نخواهد بود، چنان که دختران خانواده هاى سرمایه دار که بیشتر در ناز و نعمت بزرگ مى شوند، توانایى چندانى در اداره خانه ندارند. در واقع، بسیارى از آنها با توجه به نوع زندگى در خانه پدر، توقع زیاد و خواسته هاى نامعقول دارند که شوهران سطح متوسط جامعه، از پاسخ گویى به انتظارها و خواسته هاى آنان ناتوانند و بدین جهت، نظام خانواده به تدریج، بر اثر ناسازگارى دچار سستى و فروپاشى مى شود.
سیره فاطمه زهرا علیهاالسلام ، الگوى مناسب میانه روى و قناعت و بى نیازى از مردم است که زنان مسلمان باید از آن پیروى کنند. جریان انفاق لباس عروسى و بسنده کردن به پیراهن کهنه، از رویدادهاى بسیار زیبا و جالبى است که تنها در شب عروسى دخت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام واقع شده و در طول تاریخ نظیر آن مشاهده نشده است. یکى از آرزوهاى معمول جوانان این است که مراسم ازدواجشان به عنوان مراسمى که یک بار در زندگى شان اتفاق مى افتد، باید هر چه باشکوه برگزار شود. این مسئله، طبیعى است و هر جوانى خواهان آن است، ولى حضرت زهرا علیهاالسلام که تربیت یافته مکتب وحى بود، فراتر از خواسته ها و گرایش هاى انسانى مى اندیشید و با عمل به سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله در قناعت ورزى، در همان شب به یاد ماندنى زیباترین لباسش را به سائل داد و رضاى خدا و پیامبرش را برخواسته هاى طبیعى خود مقدم داشت.
تربیت اقتصادى، در اداره زندگى نقش اساسى دارد و در ایفاى نقش خانه دارى و امور معیشتى اثرگذار است. از این رو، لازم است از دوره کودکى به تربیت اقتصادى دختران اهتمام ورزید و آنها را با روحیه قناعت و صرفه جویى پرورش داد. زندگى باعزت و شرافت فاطمه زهرا علیهاالسلام که با ایثار و از خودگذشتگى عجین بود، برترین راهنماى زنان و دختران مسلمان است.

بهره بردارى درست زن از ویژگى هاى عاطفى و روانى خود

زن از نظر روانى و عاطفى سرشار از مهر و محبت و صفا و صمیمیت است. ساختار وجودى زن به گونه اى است که در مقایسه با مرد قدرت جذب بیشترى دارد و در ابراز احساس ها و عواطف نیز توان بالایى دارد و این ویژگى عاطفى و روانى زن، فرصتى است براى او تا در اداره امور خانواده و تربیت نسل فرزند نقش مهمى را به خوبى و شایستگى ایفا کنند. بر این اساس، مهم ترین نقشى که از وى انتظار مى رود، جز نقش تربیتى نیست.زنان به دلیل بهره مندى از عاطفه اى سرشار و روانى لطیف، در امر تربیت فرزندان، از مردان موفق ترند.

 


چهارشنبه 16/9/1390 - 13:35
كودك

دیگه از جیغ و فریادهای به موقع و بی موقع اش خسته شده اید؟ فریادهایش آرامش روانتان را بر هم زده حتی حالا دیگر جلوی دوست و آشنا ،شرمنده و خجالت زده می شوید؟

 

با خود می اندیشید که تمامی تدابیر ممکنه را به کار بسته اید اما چرا تغییری در این رفتار کودکتان به وجود نیامده است؟ احساس استیصال و درماندگی می کنید و می گوئید: چه کنم؟ این بچه روز به روز بدتر می شود
اگر احساس می کنید که دیگر تاب تحمل این رفتار کودکتان را ندارید ادامه این مقاله را مطالعه بفرمائید.

حقیقتی را می خواهم برای شما بازگو نمائیم که مسئولیت باور و یا عدم باور آن، برعهده خود شخص شماست.

روان شناسان معتقدند: بسیاری از والدین بالخص والدین مستاصل، به خاطر عدم شناخت و آگاهی از ویژگی های دوران کودکی و با عدم برخورداری از اصول بنیادین تادیب ،راه را خطا رفته و متعاقب آن موجب پرورش خصیصه های ناخوشایند رفتاری در کودکان می شوند که متاسفانه از تبعات منفی عدیده ی آن چه امروز و چه در آینده مفری نخواهند داشت.

آنچه که شما در این باب، به عنوان یک والد موظف به دانستن آنید این است که اگر کودک شما صدایش را بلند می کند و جیغ و فریاد می کشد،هدفش آزار و اذیت شما نیست،بلکه او سرشار از شور و حال و هیجان کودکی است که می خواهد به هر نحو ممکن آن را تخلیه نماید ؛ متاسفانه و یا خوشبختانه جیغ کشیدن یکی از طرق انتخابی فرزند شما برای تخلیه بار هیجانی وافرش است. کودک شما، به تازگی به کشف جدیدی از خود که همان قدرت صدایش است، شناخت حاصل نموده و درصدد آن است که ببیند با این صدا چه کارهایی می تواند انجام دهد.

اما در همین کوشش و خطای شناخت ویژگی های بدنی خود است که کودک در می یابد که می تواند با صدای خود ،اطرافیان بالخص والدینش را اداره و کنترل نمایند.

برخی از کودکان بسیار سریع می فهمند که می توانند با ایجاد صدا و فریاد، با هزینه کمترین انرژی و به عبارتی با سرعت نور، توجه پدر و مادر را جلب نمایند و به خواسته های معقول و نامعقول خود در اندک زمانی دست یابند، آنها با این روش به شما می گویند:”مامان/بابا ،به من نگاه کن، من اینجا هستم، من فلان درخواست را از شما دارم و…” و یا این که بدین طریق، مطالبه خواسته ای را می کنند که بالاجبار شما متقاعد به تهیه آن می شوید ، مثلا بیسگویت می خواهند…
به هنگام بیرون رفتن از منزل، برای پیشگیری از بهانه گیری های مکرر و جیغ زدن او، از خواب کافی، شکم پر و مثانه خالی او اطمینان حاصل نمائید بدین سان شما توانسته اید یکی از باب های مسبب و زمینه ساز جیغ و فریاد او را ببندید

با توجه به آنچه مورد عنایت شما قرار گرفت:

فکر می کنید چند درصد در جیغ و داد کشیدن فرزندتان نقش داشته اید و یا دارید؟

این سوال را نپرسیدم که موجب تکدر خاطر و یا متبلور شدن احساس گناه و یا احساس بی کفایتی در نقش والدینی شما شوم فقط خواستم بسان هشدار دهنده ای باشم که توجه شما را بیش از پیش بر این نقش خطیر و مهم و خود خواسته خود جلب نمایم . بی تردید شما به عنوان یک والد فهیم و دانا ،سعی خواهید نمود تدابیری را اتخاذ نمائید که بر آن اساس، بتوانید بر این مشکل رفتاری کودکتان فائق آئید ؛و ما نیز همراه شما راهکارهای موثر برای کنترل این وضعیت را از نظر می گذرانیم:
همگام با طبیعت کودکتان رفتار نمائید

خودتان را جای او بگذارید و اقتضاعات سنی اش را درک کنید. هیجان مولفه ی کتمان ناپذیر سن اوست.

هراز چند گاهی در یک فضای باز ، به دور از مزاحمت برای دیگران، شرایطی را فراهم آورید که کودکتان با صدای بلند فریاد بکشد؛ بهتر است خود شما نیز او را همراهی کنید.

درک و شناخت هیجان بدست آمده از انعکاس و پژواک صدایتان به شما کمک خواهد کرد تا حس کودکتان را از بلند شدن صدایش عمیقا بشناسید و ممانعت های بی جا از تخلیه این حس نداشته باشید.
برآورده کردن نیازهای اساسی او فراموش نشود

بسیاری از کودکان تاب تحمل گرسنگی، تشنگی و کمبود خواب را ندارند و این مسئله ای کاملا طبیعی است؛ لذا بهتر است،

به هنگام بیرون رفتن از منزل، برای پیشگیری از بهانه گیری های مکرر و جیغ زدن او، از خواب کافی، شکم پر و مثانه خالی او اطمینان حاصل نمائید بدین سان شما توانسته اید یکی از باب های مسبب و زمینه ساز جیغ و فریاد او را ببندید.
به اماکن عمومی و شلوغ بروید

برخی از والدین برای آسودگی خاطر خود و یا به خاطر شرمندگی خود از جیغ و داد کودک، سعی می کنند تا حد امکان کودک را به مهمانی و مکانهای پرتردد نبرند. برخی دیگر از والدین به اشتباه چنین تصور می کنند که در اماکن ساکت و دنج بهتر می توانند کودک خود را کنترل نمایند، این باور اندیشه ی غلطی بیش نیست چرا که این گروه از والدین به دست خود، یکی از بهترین طرق درمان رفتار ناپسند کودک را پس زده و آثار مثبت آن را نادیده گرفته وبدان بی توجه می شوند. اگر کودکتان را به خانه اقوام و دوستان بالخص مکانهای شلوغ(خیابان،مغازه،رستوران و …) ببرید،به هنگام جیغ زدن او، شما برحسب شرایط موقعیتی تان، تسلط بیشتری برای کنترل او خواهید داشت و کمتر دستپاچه خواهید شد و کمترین تقلا را خواهید نمود تا او از جیغ کشیدن دست بر دارد و آرام شود. از سوی دیگر با این کار، زمینه معاشرت با کودکان دیگر را برای او فراهم خواهید ساخت و کودک شما بی تردید می تواند از دیگر الگوهای رفتاری هم سن و سالان تقلید نماید و دیگر طرق رفتاری را بیاموزد.
اگر کودکتان به خاطر خوشحالی جیغ می زند،سعی کنید با او بگو مگو نکنید با لبخندی آرامش بخش و نشان دادن رفتارهایی که حاکی از سهیم شدن شما در شادی اوست ، او را به آرامش دعوت نمائید و از او بخواهید برای ابراز خوشحالی اش همان تن صدایی را به کار گیرد که معمولا برای حرف زدن استفاده می نماید
او را به صحبت کردن با صدای آرام تشویق نمائید

اگر صدای جیغ و داد او، شما را اذیت می کند، هرگز صدایتان را بلند نکنید و مقابله به مثل ننمائید که در این صورت شرایط وخیمتر خواهد شد.تن صدایتان را پایین آورید تا او برای شنیدن صدای شما، مجبور به آرامش و سکوت شود، سپس به آرامی به او بگوئید:” عزیزم،صدای جیغ تو مرا اذیت می کند ،چون سردرد می گیرم”.
مدبرانه و قاطعانه با رفتار جیغ زدن کودکتان مواجه شوید

اگر کودکتان به خاطر خوشحالی جیغ می زند،سعی کنید با او بگو مگو نکنید با لبخندی آرامش بخش و نشان دادن رفتارهایی که حاکی از سهیم شدن شما در شادی اوست ، او را به آرامش دعوت نمائید و از او بخواهید برای ابراز خوشحالی اش همان تن صدایی را به کار گیرد که معمولا برای حرف زدن استفاده می نماید.اما اگر جیغ کشیدن او مطالبه یا تحمیل خواسته ای به شماست تا حد امکان سعی نمائید عکس العمل خنثی داشته باشید و با رفتار خود به او بفهمانید با جیغ و داد کردن به هدفش نخواهد رسید و شما به او و خواسته هایش توجهی نخواهید داشت.

اگر صدای جیغ و دادش روی اعصابتان راه می رود بهترین کار این است که او را به یک اتاق هدایت نمائید و در را روی او بسته و به او بگوئید: تا زمانی که دوست دارد داد و فریاد بکشد و تا خاتمه ندادن به این رفتار خود، حق خارج شدن از اتاق را نخواهد داشت .در این زمینه کاملا قاطعانه برخورد نمائید و اجازه ندهید حس دلسوزانه پدرانه/مادرانه بر شما غالب شود؛چرا که کودک با درک اندک تعقیب ملموس از جانب شما، جلی خواهد شد و مجددا شگرد خود را از سر خواهد گرفت.

به احساسات کودکتان توجه نمائید

اگر کودک برای جلب توجه شما جیغ و داد می کند، از خودتان بپرسید که چه عاملی و یا چه رفتاری از شما باعث این واکنش او شده است؟ناراحتی ها ، نیازها و خواسته ها و خستگی های او را بررسی کنید.

اگر فکر می کنید محیطی که در آن قرار دارید-مثلا سوپر مارکت شلوغ- برای کودکتان غیرقابل تحمل است ،سریعا به خرید خود خاتمه دهید و آن را به زمان دیگری موکول کرده و محل را ترک نمائید.

گاهی اوقات سردرگمی و کلافگی کودک به خاطر افراد زیاد و شلوغی دور و برش است که او را وادار به جیغ و داد می کند اما گاهی استفاده و بهره گیری از چنین موقعیتی و قرار دادن پدر و مادر در رودربایستی ومتعاقب آن دستیابی به یک هدف، علت جیغ و داد کودک است ؛که در چنین شرایطی هرگز تسلیم نشوید . چون اگر این کار را انجام دهید،این رفتار را در او تقویت می کنید و کودک خواهد دانست از این پس با جیغ زدن می تواند به خواسته هایش برسد.

تا حد ضرورت ،سعی نمائید خواسته او را به تعویق بیندازید؛مثلا، اگر برای خرید یک شکلات فریاد می کشد به آرامی به او بگوئید:می دانم که شکلات می خواهی، اما باید صبر کنی تا ما به کارهای مهمترمان برسیم، وقتی خواستیم به خانه برگردیم برای تو شکلات می خریم”.
کودکتان را سرگرم نگاه دارید

کارها و فعالیت های روزانه را برای او جالب توجه و جذاب بگردانید :

* برنامه فعالیت هایتان را برای او توضیح دهید. مثلا، قبل از این که از خانه بیرون بروید با او درباره کارهایی که قرار است بیرون از منزل انجام دهید، صحبت کنید ،حتی انجام برخی از کارها را به او محول کنید. بدین طریق شما با مشغول کردن ذهن او ،مانع بهانه تراشی ها و جیغ و دادهایش شده اید و فکر او را از جیغ زدن منحرف ساخته اید.پ

 

* به او اسباب بازی و تنقلات دهید.البته باید یادآور شوم این کار را قبل از جیغ زدن او انجام دهید .اگر اسباب بازی و خوراکی را بعد از جیغ زدنش به او دهید این رفتار در او تقویت شده و در خزانه رفتاری اش ثبت شده و از این پس در زمان مقتضی از آن استفاده خواهد نمود.
از طریق بازی نقش الگوهای صحیح رفتاری را به او بیاموزید حتی گاهی بازی الگوهای منفی رفتاری همانند جیغ کشیدن، می تواند کودک را به زشتی و نامناسب بودن این رفتار آگاه نماید

* بازی با او را فراموش نکنید. بسیاری از مقررات و آداب ارتباطی را می توانید از طریق بازی و کتاب خواندن به کودکتان بیاموزید. مثلا سناریوی یک مهمانی، خرید از سوپر مارکت و… را تعبیه نمائید و از طریق بازی نقش الگوهای صحیح رفتاری را به او بیاموزید حتی گاهی بازی الگوهای منفی رفتاری همانند جیغ کشیدن، می تواند کودک را به زشتی و نامناسب بودن این رفتار آگاه نماید.

 


چهارشنبه 16/9/1390 - 13:34
كودك

فقدان محبت ، زمینه را برای ابتلائات بسیاری چون بی اشتهایی ، بی خوابی ، فریاد در هنگام خواب ، تر کردن رختخواب در روز و شب ، تقلید های بی مورد ، ادا و اطوارهای ناصواب برای نمایاندن خود ، جلب محبت و لوس بازی فراهم می کند . به خصوص در ۴ سال اول باعث اظطراب ، تشویق، عصبانیت ، نارضایتی ، منزوی شدن ، تند خویی و خشونت می شود ؛ زیرا در این فاصله طفل بیشتر از هر وقت دیگر متکی به والدین است .

طفلی که از مادر محبت نمی بیند عصبانی و ناراضی است ، دچار تندخویی و خشونت است ، به هیچ کس رحم و شفقت ندارد و نسبت به همه چیز و همه کس بد خواه است . احساسات او در مسیر غلط و توجه او منحصرا در مسیر رفع نیاز شخصی است . به هر محبت تصنعی یا واقعی تسلیم می شود .

می توان گفت راز انحراف بسیاری از دختران و تسلیم آنها به فحشا و نیز هم جنس بازی پسران ، براین اساس می تواند قابل توجیه باشد ، زیرا او با دنیایی از مهرو محبت جدید مواجه شده و فورا تسلیم وی می شود .

عدم قدرت در غلبه براحساسات ، وجود غم زدگی و ماتم ، چهره ای زرد و پژمرده ، اضطرابات، بدبینی های پیاپی و منفی بافی ، ولگردی ها ، عقب ماندگی ها ، بزه کاری ها ، جنایت ها و تبهکاری ها ، تا حدود زیادی مربوط به عواطف تعدیل نشده است . به خصوص کمبود عاطفه و هم چنین ناراحتی های پوستی ، بی اشتهایی به غذا ، گریز از خانه ، بیرون رفتن از خانه و ناراحتی های بلوغ از عوارض کمبود محبت است .

البته ایجاد اعتدال در محبت نیز موضوع مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد .

افراط در محبت

یکی از نتایج زیاده روی در محبت ، پیدایش «عقده ی حقارت» است . اطفالی که بیش از اندازه مورد مهر و محبت واقع می شوند ، لوس و از خود راضی بار آمده و در ایام حیات ، به خصوص مواقع برخورد با مشکلات زندگی و سختی ها ، دچار احساس حقارت و پستی می شوند و به اعمال ناشایست دست می زنند .

در بعضی مواقع ناراحتی های روحی و فشارهای روانی ، کار آنها را به دیوانگی و یا خود کشی می کشاند . زیرا چنین اطفالی که پدر و مادر، بی قید و شرط به خواسته های خوب و بد آنها جامه ی عمل می پوشانند ، دیکتاتور و از خود راضی بار آمده و روحی ضعیف و روانی زود رنج دارند . در نتیجه از دوران کودکی تا پایان عمر در مقابل کوچک ترین ناملایمات و ضعیف ترین ناکامی ها ، آزرده خاطر و ناراحت می شوند و در نبردهای زندگی زود شکست می خورند .

به قول بزرگان دین ، بدترین پدران ، کسانی هستند که در نیکی و محبت نسبت به فرزندان خود از حد تجاوز کرده و زیاده روی و افراط می کنند. از علایم دیگر آن ، پرتوقع و لوس بودن ، عدم احساس مسوولیت ، کاهش رشد عقلی و تجاوز به حقوق دیگران می باشد .
بهترین پدران کسانی هستند که حب فرزند را از حساب تربیت جدا سازند ، فرزندان خود را صمیمانه دوست بدارند ولی با چشم واقع بین عیوب و صفات ناپسند آن ها را ببینند و با روش عاقلانه به اصلاح آنها قیام کنند . بهترین محبت ، محبت توام با انضباط است
شرایط محبت

* میزان محبت ، متناسب با سن کودک باشد .

* از محبت های سرسری پرهیز شود . سعی شود عواطف کودک شناخته شود و بر اساس آنها عمل شود .

* محبت وحمایت کودک نباید به صورت تطمیع و رشوه باشد ( مثلا اگر این کار را کردی ، تو را دوست دارم ، بلکه خوشحال می شوم بهتر است ) .

* محبت باید به موقع و به جا باشد و تحسین کار امروز کودک نباید به فردا موکول شود .

* مهر ورزی ها بیشتر عملی باشد تا زبانی ( کم تر بگویید مهربان باش! در عمل زمینه ها را برایش فراهم کنید ) .

* محبت در حضور و غیاب فرزندان یکسان باشد .

* محبت و خشونت پدر و مادر متناسب باشد .

* محبت ، اثر سوء نداشته باشد .

* بلا شرط باشد یعنی به خاطر زیبایی ، رشد، شیرین زبانی ، هوش سرشار و استعداد و … نباشد .

* محبت سرشار باشد ، آن چنان که کل وجود او را خود غرق کند.
ادا و اطوارهای بی مورد

آثار محبت

* سازندگی

*روح همکاری و تعاون و نیکی کردن

* شکل گیری شخصیت

* پای بندی به زندگی و اخلاق

* باهوشی کودک

* مرهمی برای دل های رنجور

* خاموش کردن کینه ها

* تنبل را چالاک و زرنگ می سازد

آثار جسمانی

کسانی که دلشان با نور محبت روشن و روحشان با حرارت مهر گرم است ،دستشان نمی لرزد ، پایشان نمی لغزد ، تنشان خسته نمی شود و از هیچ چیز نمی ترسند . این کودکان باهوش ترند ، سالم ترند . وقتی محبت و انضباط با هم بیامیزند ، تربیت پدید می آید . اگر محبت و قانون درهم آمیخته شود اثر پذیری ، فوق العاده است . رمز موفقیت انبیا همین است .
طرق مهر ورزی

* فرزند به همان میزان که مهر می بیند باید وادار شود که مهر را ابراز کند ، اگر خواهان محبت والدین است باید نسبت به خواهر یا برادر کوچک تر علاقه نشان بدهد .

* هیچ یک از پدر و مادر نکوشند که محبت و مهر کودک را انحصاری خود کنند .

* مهرورزی والدین نباید مانعی برای مصونیت کودک از امرها و نهی ها شود . آن جا که جای مهر است مهربان باشند و امر و نهی ها را نیز در جای خود انجام دهند .

* طبق سلیقه ی خودش ابراز کند .

مهر ورزی ها بیشتر عملی باشد تا زبانی ( کم تر بگویید مهربان باش! در عمل زمینه ها را برایش فراهم کنید )

* دو جانبه باشد ، هم ببیند هم ابراز کند .

طرق اعمال محبت به کودک

پیامبر (ص) حسنین(ع) را می بوسیدند و آنها را بر دوش خود سوار می کردند .

* پدر و مادر فرزند خود را ببوسند ، او را در آغوش بگیرند ، برسر او دست بکشند و نوازشش کنند .

* گاه به صورت تشویق وتحسین انجام گیرد . مانند خرید لباس یا اسباب بازی و غذاهای مورد علاقه ی او .

* بی جا نباشد ، با تشویق به حرکات و فعالیت او باشد .

* به خاطر دل سوزی نباشد .

* آن چنان که او احساس نکند مظلوم است .

 

چهارشنبه 16/9/1390 - 13:32
داستان و حکایت

به این ترتیب زدی و راه راه در سبزه به دنبال هم دویدند و بازی کردند و خوردند و فربه شدند و به یکدیگر عشق ورزیدند.

آنها از این که هر لحظه و با هر کس در جنگ نبودند بسیار خوشحال بودند.برای مدتی زندگی مثل بهشت بود.اما با گذشت زمان حتی در آغوش کشیدن یکدیگر هم کمی کسل کننده به نظر می آمد چه هر یک تار موی دیگری را می شناخت.راه راه نمی توانست از کنجکاوی و تردید خودداری کند-باز هم زندگی باید مفهوم بیشتری داشته باشد.

زردی بی قراری راه راه را می دید و می کوشید تا او را بیش از حد خوشحال و آرام سازد.به او می گفت:-فقط فکر کن که این زندگی چقدر بهتر از وضع آشفته و وحشتناکی است که ترک کریدم.و او پاسخ می داد:-اما ما نمی دانیم که آن بالا چیست.-شاید پایین آمدن ما اشتباه بود شاید حالا که استراحت کرده ایم دوتایی بتوانیم به آن بالا برسیم.زردی ملتمسانه می گفت:-راه راهی عزیز خواهش می کنم ما خونه خوبی داریم یکدیگر را دوست داریم و این کافیه این جا خیلی بیشتر از آن چیزی است که همه آن بالا رونده های تنها دارند.او به قدری مطمئن بود که راه راه گذاشت که قانعش سازد اما فقط برای مدت کوتاهی.
اشتیاق راه راه برای بالا رفتن شدیدتر می شد ستون پاتوق او شده بود.مرتب به آنجا می رفت به بالا نگاه می کرد و حیران بود اما قله همچنان تیره و ناپیدا می نمود.یک روز نزدیک ستون سه صدای خفیف و آهسته راه راه را از جا پراند سه کرم درختی بزرگ از جایی افتاده له شده بودند دوتا از آنها مرده به نظر می رسیدند اما یکی هنوز تکان می خورد.راه راه آهسته گفت:-چی شده؟می توانم کمک کنم؟او توانست فقط چند کلمه بگوید:-آن بالا….آن ها می بینند….فقط پروانه ها را….و جان به جان آفرین تسلیم کرد.راه راه به خانه خزید و ماجرا را به زردی گفت.هر دو آرام و ساکت بودند معنی آن پیام مرموز چه بود؟آیا آن کرم ها از منتهای ستون افتاده بودند؟سرانجام راه راه اعلام کرد:-من باید بدانم من باید بروم و راز قله را بفهمم.و با لحنی ملایم تر ادامه داد:-میل داری بیایی و به من کمک کنی؟زردی در درون خود به نزاع پرداخت.او راه راه را دوست داشت و می خواست که با او باید زردی می خواست به او کمک کند تا موفق شود.اما فقط نمی توانست باور کند که رسیدن به آن قله ارزش آن همه مرارت را دارد.او هم می خواست که به آن بالا برسد زندگی را به خزیدن گذراندن برای او هم کافی نبود از این جهت مجبور بود اذعان کند که ستون ظاهرا تنها راه چاره بود.راه راه چنان مطمئن به نظر می آمد که زردی خجالت کشید موافقت نکند او احساس حماقت و دستپاچگی هم می کرد زیرا هیچ وقت نتواسنته بود دلایلش را طوری در قالب کلمات بریزد که منطق راه راه بپذیرد با وجود این منتظر ماندن و مطمئن نبودن بهتر از عملی بود که نمیتوانست به آن ایمان آورد.او نتوانست توضیح دهد نتوانست چیزی را ثابت کند و با همه عشق و علاقه اش نتوانتس با راه راه برود.او فقط می دانست که برای به تعالی رسیدن بالا رفتن راه درستی نبودبا قلبی شکسته گفت:-نهو راه راه برای صعود خویش او را ترک نمود.


چهارشنبه 16/9/1390 - 13:31
دانستنی های علمی

کرم زرد بدون راه راه تنها و پریشان بود.هر روز در جستجوی راه راه به طرف ستون می رفت و شب غمگین باز می گشت اما از این که هیچ وقت او را ندیده بود تا حدی آسوده خاطر بود زیرا از این می ترسید که مبادا اگر او را ببیند به دنبالش بشتابد در حالی که می دانست نباید چنین کند.

میل داشت کاری بکند هر کاری به جز این انتظار نا معلوم.با حسرت آهی کشید و گفت:-من واقعا از دنیا چه می خواهم؟-انگار خواسته ام هر چند دقیقه فرق می کند.اما می دانم که باید بیش از این ها باشد.عاقبت خسته و حیران گشت و از هر آنچه که آشنا بود دور شد.یک روز کرم درختی خاکستری رنگی که وارونه از شاخه درختی آویزان بود او را متعجب ساخت.به نظر می آمد که در یک جسم مویی گرفتار شده باشد به او گفت:-مثل اینکه به دردسر افتادی می توانم کمکت کنم؟-نه عزیز من من باید این کار را بکنم تا یک پروانه بشوم.هم درونش فرو ریخت.فکر کرد”پروانه این کلمه”-به من بگو آقا پروانه چیه؟-همان چیزی است که تو بای بشوی.پروانه با بال های زیبا پرواز می کند و زمین را به آسمان می پیوندد و فقط شهد گل ها را می نوشد.دانه های عشق را از گلی به گل دیکر می برد.بدون پروانه ها طولی نخواهد کشید که دنیا گل های معدودی خواهد داشت.زردی آرزو کننان گفت:-این نمی تواند حقیقت داشته باشد!چطور می توانم باور کنم که درون تو یا من یک پروانه است در حالی که همه ی آنچه که من می بینم یک کرم کرک دار است؟متفکرانه پرسید:-چطور یک کرم درختی پروانه می شه؟-تو بای آن قدر مشتاق پرواز کردن باشی که با میل و رغبت از کردم درختی بودن دست بکشی.کرم زرد در حالی که سه کرمی را که از آسمان افتاده بودند به یاد می آورد پرسید:-منظورت مردنه؟ا جواب داد:-آره و نه آنچه به نظر می رسد این است که تو می میری اما آنچه واقعی است این است که تو باز هم زندگی خواهی کرد زندگی عوض میشه اما از بین نمی ره.آیا این از زندگی آنها که می میرند بدون آنکه هیچ وقت پروانه بشوند متفاوت نیست؟کرم زرد با تردید گفت:-و اگر من تصمیم بگیرم که پروانه بشوم چکار باید بکنم؟-به من نگاه کن من دارم یک پیله می سازم.می دانم که به نظر می آید که دارم مخفی می شوم اما پیله راه فراری ندارد پیله یک منزل بین راه است زیرا تو دیگر هیچ وقت نمی توانی به زندگی کرم درختی بازگردی.در حین تغییر به نظر تو یا هر کسی که با دقت نگاه کندچنین می رسد که چیزی اتفاق نمی افتد اما پروانه در حال به وجود امدن است.-فقط وقت می گیرد.-و یک چیز دیگر هم هست!وقتی یک پروانه هستی می توانی واقعا عشق بورزی عشقی که زندگی جدیدی را به وجود می آورد.این بهتر از همه ی آن چیزهایی است که آن کرم های درختی در آغوش هم فرو رفته می توانند انجام دهند.کرم زرد گفت:-اوه بگذار بروم و راه راه را بیاورم.اما متاسفانه می دانست که او به قدری در روی ستون جلو رفته که دسترسی به وی امکان ندارد.دوست جدیدش گفت:-غصه نخور.-اگر تبدیل شوی می توانی پرواز کنی و به او نشان بدهی که پروانه ها چقدر قشنگند شاید او هم بخواهد که پروانه بشود!
زردی غمگین بود:-اگر راه راه برگردد و من آن جا نباشم چه؟اگر هویت جدید مرا تشخیص نده چه؟اگر فرضا تصمیمی بگیرد که یک کرم درختی باقی بماند چه؟لااقل به شکل کرم های در ختی می توانیم کاری انجام دهیم می توانیم بخزیم بخوریم می توانیم به طریقی عشق بورزیم آخر دوتا پیله چطور می توانند با هم باشند؟گیر کردن توی یک پیله چه وحشتناک است!چطور می توانست تنها زندگی ای را که می شناخت به مخاطره بیاندازد در حالی که خیلی بعید به نظر می رسید که زمانی بتواند یک موجود بالدار با شکوه باشد؟با دیدن کرم درختی دیگری که با این مساله آن اندازه ایمان داشت که پیله خودش را بتند و امید عجیبی که او را از ستون دور نگداشته بود و شوکی که از شنیدن داستان پروانه ها به او دست داده بود چه باید می کرد؟کرم درختی مو خاکستری به پوشاندن خود با تارهای ابریشمی ادامه داد.در حالی که آخرین تار را به دور سر خود می تنید فریاد زد:-تو پروانه ی زیبایی خواهی شد ما همه منتظرت هستیم!و زردی مصمم شد که برای پروانه شدن خود را به مخاطره افکند.برای کسب شهامت درست پهلوی همان پیله آویزان شد و شروع به تنید تار خود نمود.-تصورش را یکن من حتی نمی دانستم که می توانم این کار را انجام بدهم.این خودش یک دل گرمی است بر این که در مسیر صحیح قرار گرفته ام.اگر من ماده ساختن پیله را درون خود دارم لابد ماده لازم برای پروانه شدن را هم دارم.


چهارشنبه 16/9/1390 - 13:29
كودك

یکی از بهترین هدایایی که پدر و مادر می‏توانند به فرزندشان بدهند، امکان شاد زیستن و شاد بودن است. برای شاد بودن نیازی به ثروت و دارایی فراوان نیست بلکه می‏توان با ساده‏ترین و پیش پا افتاده‏ترین وسایل و امکانات نیز کودکان را شاد کرد…

بچه‏هایی که بتوانند احساسات و عواطف شاد درونشان را بشناسند و درک کنند، به طور یقین می‏توانند آن را در سراسر زندگی خود حفظ کنند. شادی کودکان موجب تقویت روحیه، انگیزه‏، عزت نفس و پایداری آنان می‏شود. والدین می‏توانند با استفاده از روش‏های ساده‏ی زیر، شادی و نشاط را در وجود بچه‏ها زنده نگهدارند.
۱) با فرزندتان به بازی و جست و خیز بپردازید و با هم توپ بازی کنید. در روزهای برفی زمستان، آدم برفی درست کنید و با او برف بازی کنید.
۲) با صدای بلند با او بخندید، لطیفه بگویید، داستان‏های طنزدار و خنده‏دار بخوانید، ترانه‏های شاد زمزمه کنید و به دنبال سرگرمی‏های شاد کننده باشید. خنده از فشارهای روانی می‏کاهد و باعث می‏شود که اکسیژن بیشتری به مغز و بدن برسد. پس می‏توان با روحیه‏ی بهتری به حل مشکلات پرداخت.
۳) کودکان موفق، کودکانی شادند و کودکان شاد، کودکانی موفق هستند. اگر قصدتان فراهم آوردن یک زندگی توام با تلاش و کوشش است، سعی کنید عاداتی را در فرزندتان تقویت کنید که روحیه‏ی تحمّل و مقاومت را در او بالا ببرد.
۴) کمک کردن و حمایت کردن را به کودک بیاموزید. هر کودکی برای اینکه احساس ارزشمندی کند، نیازمند حسّ تعلّق نسبت به گروهی است که در آن زندگی می‏کند. از فرزندتان بخواهید تا اسباب بازی‏های قدیمی و وسایلی را که مدت‏هاست به سراغشان نرفته، به بچه‏های مستمندی که می‏شناسد، هدیه دهد.
برای انتقال شادی لازم است تا روابط شما با اعضای دیگر خانواده  مانند همسرتان نیز شاد باشد . روابط محبت آمیز همراه با احترام و پذیرش می تواند شادی  را دو چندان کند .
۵) در مورد تشویق فرزندتان خلّاق باشید. وقتی که فرزندتان در انجام کاری موفق شده و توانسته است که به هدفش برسد، تنها به او نگویید «آفرین! خیلی خوب است» بلکه سعی کنید با یافتن کلمات و جملاتی که شادی و مسرت شما را از پیروزی و موفقیت او نشان می‏دهد، او را تشویق و حمایت کنید. برای مثال بگویید: «داستانی که در باره‏ی قهرمانان خیالیت نوشته بودی، خیلی واقعی و ملموس نشان می‏داد و من احساس کردم که داستان تو از یک ماجرای واقعی سرچشمه‏ گرفته است.»این گونه جملات، مفهوم بیشتری از یک آفرین گفت ساده‏ در بر دارند و موجب تقویت حسّ شایستگی و ارزشمندی فرزندتان می‏شوند ولی مراقب باشید که تشویق‏ها بیش از حدّ لازم نباشد.
۶) نسبت به تغذیه‏ی فرزندتان دقیق باشید. اگر او بداخلاق و ایرادگیر است در صورتی که بیمار نباشد، شاید گرسنه باشد.
۷- هنر درونی فرزندتان را کشف کنید و به او کمک کنید تا شکوفا شود. پرداختن به علائق و نیاز های درونی راه را برای تخلیه هیجانی و کسب آرامش برای فرزندتان باز تر می کند . بنابراین به جای اجبار و تحمیل خواسته ها و علائق خود، اجازه دهید او درونش را بشناسد و پرورش دهد .
۸-  به صحبت فرزندتان فعالانه گوش دهید و به او توجه کافی نمایید و به او و سخنانش احترام بگذارید. کودکانی که احساس های بهتری از خود دارند و عزت نفس بالاتری دارند شادتر زندگی می کنند.
۹- پر واضح است که هر پدر و مادری دوست دارد که فرزندشان بهترین باشد اما باید به استعدادها و توانایی‏های بچه‏ها نیز توجه کرد.
۱۰- روش حل مساله را به فرزند خود یاد بدهید. از بستن بند کفش گرفته تا عبور بی‏خطر از خیابان، از غذا خوردن گرفته تا یافتن جواب مساله ریاضی، همگی از جمله آموزش‏هایی هستند که هر پدر و مادری برای رسیدن فرزند به استقلال فردی به او باید بیاموزند.
۱۱- امکان درخشیدن را به کودک بدهید. هر کودکی توانایی و استعداد خاصی دارد. چرا نباید این امکان را به او داد تا خودی نشان دهد؟ آیا او کتاب خواندن را دوست دارد؟ اگر چنین است در این صورت می‏توانید به او اجازه دهید زمانی که شما آشپزی می‏کنید یا به گل‏ها می‏رسید برایتان کتاب بخواند. و یا اگر به باغبانی گرایش زیادی نشان می دهد آبیاری گل و درخت ها را به بسپارید و یا به او کمک کنید تا گیاهی بکارد یا تکیه گاهی برای یک شاخه خمیده درست کند

 


چهارشنبه 16/9/1390 - 13:28
كودك

صحبت در مورد آموزش های جنسی در حیطه کودکان زمانی می تواند در فرهنگ ما کاربرد داشته باشد که بتوانیم آن را با معیار های اسلامی تطبیق داده و به اصطلاح با فرهنگ اسلامی بومی نماییم.  نباید گمان برد کسى که درباره مسائل جنسى با نگرشى اسلامى قلم مى زند، کارى ابداعى انجام داده است;

قرآن کریم نیز به عنوان کتاب هدایت،تربیت وآموزش، در سطحى عمومى، برخى موضوعات مربوط به مسائل جنسى را با صراحت یا کنایه بیان کرده و اگر کسى محققانه در جستجوى مسائل جنسى در قرآن باشد، مى تواند چندین جلد کتاب از مسائل مطرح شده در قرآن را استنتاج کند. مرحوم سیدعلى اشرف،یکى از اندیشمندان تعلیم و تربیت اسلامی، بر این نکته تاکید می کند  که فعالیت جنسى در ازدواج تنها براى ارضاى شهوت نیست، بلکه براى تقویت قواى معنوى دو انسان در جهت استحکام پیوند زناشویى مى باشد، بنابراین، باید بر فعالیت جنسى همان قوانین اخلاقى حاکم باشد که خداى متعال تعیین کرده است.

آموزش جنسی

بى تردید، خداى حکیم در هنگام خلقت هر موجود، ابزار مورد نیاز براى زندگى و کمال را به صورت فطرى، در آن به ودیعه نهاده است; مثلاً، در آدمى احساس نیاز ایجاد کرده و راه هاى تأمین آن نیازها را نیز تعیین کرده است و اصلاً حکیمانه نیست که خداى متعال احساس نیاز را در آدمى ایجاد کند، اما راه هاى اشباع آن را ببندد. شاید بتوان نحوه نگرش اسلام به غریزه جنسى را از آیات و روایات فراوانى استنتاج و در موارد ذیل خلاصه کرد:

۱٫ پذیرش اصل غریزه جنسى: غریزه جنسى به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده که برخى کارکردهاى آن عبارت است از:

الف. بقاى نسل بشر، ب. حفظ عفت،

۲٫ نحوه ارضاى غریزه جنسى: الف. توصیه به ازدواج و مذمّت شیوه هاى رهبانى و انتخاب عزوبت

ب. تحریم تمام شیوه هاى ارضا، جز از طریق همسر شرعى (رعایت اخلاق جنسى)

۳٫ تعیین وظیفه براى والدین: الف. توجه دادن والدین به این که تا اطمینان به خواب بودن فرزندان ندارند، از هر اقدام جنسى امتناع کنند; ب. جلوگیرى ازتحریک زودرس اطفال; و جدا کردن بستر فرزندان

۴٫ خویشتن دارى: توصیه به استفاده از شیوه هاى مهارکننده فردى مثل پوشیدن چشم از نامحرم، تضعیف قوّه از طریق روزه گرفتن، در اختیار گرفتن اندیشه و قدرت خیال.

۵٫ مهار اجتماعى: الف. توصیه به استفاده از شیوه هاى مهار اجتماعى همانند امر به معروف و نهى از منکر;

ب. سالم نگه داشتن جامعه از عوامل محرّک از قبیل مجلات و روزنامه ها.
نوجوانان دختر و پسر در ایامى از عمر خود، به ویژه دوران بلوغ، به عشقى افراطى گرفتار مى شوند; بدین معنا که با صرف نظر از این که طرف مقابل او چه کسى است، نسبت به او عمیقاً عشق می ورزدتمام بدى هاى او را خوبى و زیبایى مى پندارد

۶٫ حدّ و تعزیر: تعیین مجازات حد و تعزیر براى اعمال جنسى که از راه غیرشرعى محقق مى شود.

ذکر این نکته ضرورى است که حکومت اسلامى وظیفه دارد براى فسادزدایى اجتماعى، مهیّا کردن زمینه هاى ازدواج جوانان ـ یعنى اشتغال و اسکان براى آنان ـ را سرلوحه برنامه هاى خود قرار دهد.

بدین روى، درباب تبیین نظر اسلام درباره آموزش جنسى، مى توان گفت: اسلام ـ فى الجمله ـ با آموزش جنسى در سطحى موافق بوده، بلکه آن را لازم دانسته است.

محتواى پیشنهادى درس آموزش جنسى

آنچه در ذیل مى آید محتوایى پیشنهادى است که تلاش شده منطبق با نیازهاى اجتماعى و مبانى دینى باشد، اما مجدداً یادآور مى شود که مقصود از «آموزش جنسى» ارائه یک سلسله اطلاعات ضرورى، اعم از روان شناختى، جسمانى و دینى درباره مسائل جنسى هر فرد به خود او و همچنین اطلاعاتى درباره جنس مقابل است. علاوه بر این مفهوم آموزش جنسى در این باب، نباید آموزش رفتار جنسى را نیز تداعى کند; زیرا این عنوان، خود موضوعى جداگانه است، هرچند امکان دارد نمودهاى گوناگون آن ـ مثلاً، در لباس پوشیدن، راه رفتن و سخن گفتن ـ متجلى شود. در این مقال، به رفتار جنسى ـ به معناى موردنظر ـ پرداخته نمى شود. آنچه در این جا بیان مى شود عام و کلى است، اختصاصى کردن آن به تلاشى جداگانه نیازمند است. اینک آنچه به عنوان محتواى درس آموزش جنسى پیشنهادمى شود:
ارتباط دختر و پسر

الف.توجه به تلقى هر یک از دو جنس نسبت به یکدیگر و تلاش در جهت تعدیل این تلقى; از آن جا که دختر و پسر دو عضو از یک پیکرند، نحوه تلقى هر یک از دیگرى تأثیر مهمى در نحوه رابطه آن ها دارد. علاوه بر این، انتظارات آن ها از یکدیگر را متعادل و متناسب و دور نماى زندگى آینده را براى هر یک روشن و ازدواج را تسهیل مى کند.

ب.تعدیل احساس دگرخواهى و عشق افراطى; مطابق تجربه هاى جوانى و بیان روان شناسان، نوجوانان دختر و پسر در ایامى از عمر خود، به ویژه دوران بلوغ، به عشقى افراطى گرفتار مى شوند; بدین معنا که با صرف نظر از این که طرف مقابل او چه کسى است، نسبت به او عمیقاً عشق می ورزدتمام بدى هاى او را خوبى و زیبایى مى پندارد و از دیدن یا شنیدن حقایق درباره معشوق طفره مى رود. اگراین عشق افراطى تعدیل نشود،سرانجام آن روشن نیست. مربیان مجرّب ضمن این درس، به دانش آموز خواهند آموخت که چگونه مسیر این محبت را تعیین نماید و در جهت متعادل کردن و ارضاى صحیح آن تلاش کند.

ج. بیان حالات روانى: عشق و خشم، توقع و انتظارات، توانایى ها و کاستى ها و خلاصه، مجموعه حالات روانى یک جنس براى جنس دیگر،که عمده این مباحث در تفاوت هاى فردى یا روان شناسى اختلافى بیان شده است، تبیین گردد.

د.تبیین تغییرات و تحولات جسمى ـ روانى دوران بلوغ; تغییر در غده هاى جنسى، گنادها، تغییر در حالات روانى،و آگاهانیدن آن ها از قاعدگى و احتلام و مانند آن بیان گردد.

هـ.آموزش وظایف شرعى و بهداشتى دختران در حین قاعدگى: که در دو بخش وظایف دختران پیش از ازدواج و وظایف آنان پس از ازدواج قابل بحث است.
خویشتنداری

و. خودارضایی و خطرهاى آن: خویشتن دارى و تأخیر ارضا تا زمان مناسب;

ز. پرهیز از تهییج و تحریک غریزه جنسى در اندیشه، ذهن یا از طریق چشم و گوش و نظر بازى و مانند آن;

ح. همسرگزینى: ویژگى هاى همسر مطلوب و نحوه شناخت پیدا کردن از او;

ط. مسؤولیت هر یک از زن و شوهر نسبت به یکدیگر، تلاش در جهت تربیت کودک به صورت مشترک، حق آن ها نسبت به یکدیگر، و حق فرزندان بر والدین;

ى. تنظیم خانواده متناسب با سن و مقتضیات فراگیر;

ک. مراحل تولید مثل و بارداری: نحوه تغذیه کودک در دوران جنینى، تأثیر رفتارهاى مادر بر جنین و همچنین تأثیر غذا و حالات روانى مادر بر او;

ل.  امراض مقاربتى

م. هشدار به دختران از اغفال و حفظ گوهر عفت و یاداورى خطر روابط ممنوع;

ن. شرایط زمانى و مکانى مقاربت،  سقط جنین، عواقب و کفّاره آن; تجاوز به عنف، و مسائلى از این قبیل

اما توجه داشته باشیم که نظر به فراوانى عناصر دخیل و متغیرهاى فراوان در تعیین محتواى آموزشى براى هر مقطع، جنس و گروه سنّى خاص و لزوم دقت بیش از معمول، لازم است حتى در اولین گام، طرح آموزشى عملى این مباحث از سوى گروهى از علوم تربیتى، روان شناسى، جامعه شناسى و مربیان کارآزموده و مجرّب ارائه گردد تا ضمن حفظ منافع، خسارات آن به حداقل کاهش یابد.

آگاهی مربیان و معلمان و والدین از نیاز های آموزشی در این زمینه می تواند انها را در جهت تنظیم ارائه اطلاعات و پاسخ به سئوالات راهنمایی کند و از افراط و تفریط در این حیطه ممانعت کند .

 


چهارشنبه 16/9/1390 - 13:27
كودك

همچنان که او در حال آرام شدن بود ما ‌توانستیم درباره‌ی آن‌چه رخ‌داده بود و درباره‌ی واکنش او از ابتدای ماجرا تا به حال صحبت کنیم. حالا او تسلی خاطر پیدا کرده بود و از من نیز ممنون بود و ضمنا درس مهمی درباره‌ی پذیرفتن مسؤولیت  ‌یادگرفته بود.

احساسِ گناهِ کودک فرصتی است برای آموختن مسؤولیت‌پذیری و دانستن پیامدهای رفتارش. واکنش والدین نسبت به خطای کودک می‌تواند تاثیر عظیمی بر تقویت ( یا تضعیف) وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست، و سطح علاقه به اجتماع و مسؤولیت‌پذیری او دارد. کودکانی که اجازه می‌یابند احساسات خود را درک و احساس کنند و والدین‌شان به آن‌ها کمک می‌کنند که احساسات‌شان را بشناسند و از آن‌ها درس بگیرند؛ در حال آموختن مهارت برخورد به روش مسؤولانه با مسائل زندگی هستند. در صورتی که احساسات بچه‌ها سرکوب ‌شود آن‌ها با سوءرفتار در اشکال گوناگون احساس خود را بیان می‌کنند.

بعضی راه‌ها که ما والدین ناآگاهانه احساسات بچه‌ها را از آن طریق سرکوب می‌کنیم عبارت اند از:
۱٫ محافظت: «من به تو اطمینان می‌دم و تو اصلا نگران این موضوع نباش»
۲٫ تنبیه کردن:  «برای یک ماه از بازی محروم هستی»
۳٫ حل مسأله: «چرا خوشحال نیستی؟ ما داریم می‌ریم بیرون که بستنی بخوریم و تو نباید در باره‌ اون ماجرا بیشتر از این فکر کنی»
واکنش والدین نسبت به خطای کودک می‌تواند تاثیر عظیمی بر تقویت ( یا تضعیف) وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست، و سطح علاقه به اجتماع و مسؤولیت‌پذیری او دارد.
۴٫ نتیجه‌ اخلاقی گرفتن: «چه طور می‌تونی این‌قدر بی‌مسؤولیت باشی! من وقتی بچه بودم خیلی دختر مسؤولیت‌پذیری بودم و هرگز نمی‌ذاشتم چنین اتفاقی بیفته.»
۵٫ انکار: «تو نباید احساس گناه کنی، تقصیر تو نبود!»
۶٫ تحقیر: «من نمی‌تونم باور کنم که تو گذاشتی چنین اتفاقی بیفته، چه طور این کار رو کردی، تو مایه‌ی خجالت هستی. من به دوستات می‌گم که تو چه‌کار کردی تا دیگه هرگز نذاری چنین اتفاقاتی بیفته.»
۷٫ ترحم: «آه، عزیزم، اون گربه ی بد نباید می‌پرید و تو رو می‌ترسوند»
۸٫ سخنرانی: «از حالا به بعد تو باید بیشتر دقت کنی خانوم کوچولو، من از تو می‌خوام که همیشه قبل از انجام کاری چک کنی که… »

و این تنها بخش کوچکی از لیست بلند سرکوب‌کننده های احساسات است. وقتی منظور ما این است که به فرزندمان به روش‌های بالا درسی بیاموزیم، اغلب نتیجه بسیار متفاوت از خواست ما از آب درمی‌آید. کودک به جای این که از اشتباهش درس بگیرد بیشتر به این توجه می‌کند که چه‌قدر ما بی‌انصاف هستیم یا چه‌قدر «آن‌ها» بد هستند. اگر ما می‌خواهیم فرزندان‌مان چیزی از خطای‌شان بیاموزند، باید اول از احساسات صحبت کنیم و بعد در برخورد با موقعیت پیش‌آمده از احساسات مذکور استفاده کنیم.

بعضی روش‌ها برای حمایت از احساسات عبارت اند از:

۱٫ همدردی: «من احساس تو رو درک می‌کنم، من هم همین احساس رو قبلا داشتم، احساس آزاردهنده‌ایه، نه؟»
۲٫ اعتبار بخشیدن به احساسات: «این حق توست که چنین احساسی داشته باشی، اگه این اتفاق برای من هم افتاده بود احتمالا همین احساس رو داشتم»

۳٫ شناسایی احساسات: «مثل اینه که حس می‌کنی ….» یا «آیا احساس ناراحتی می‌کنی؟»

۴٫ مصمم گوش کردن: «مستقیم در چشم هایش نگاه کنید و به آن‌چه بر او می‌گذرد گوش کنید. طوری گوش کنید که انگار صمیمی‌ترین دوست‌تان با شما صحبت می‌کند. «من سراپا گوشم، من مشتاقم بدونم چی داری می‌گی»

۵٫ کنجکاوی: «جالبه، من می‌خوام درباره‌ی احساس تو در مورد اون ماجرا بیشتر بدونم»

اگر ما می‌خواهیم فرزندان‌مان چیزی از خطای‌شان بیاموزند، باید اول از احساسات صحبت کنیم و بعد در برخورد با موقعیت پیش‌آمده از احساسات مذکور استفاده کنیم.

۶٫ تصدیق احساسات: « تو واقعا ناراحت به‌نظر می‌رسی.» یا « من دارم می بینم که چه‌قدر عصبانی هستی»

۷٫ دعوت به بیان احساسات: «به من بیشتر بگو. من می‌خوام بدونم چه حالی داری.»

وقتی احساسات کودک را تصدیق می‌کنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خواهد کرد که رابطه‌ی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصتِ شگفت‌انگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما می‌گذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساس‌های شما به یکدیگر نیز هست. و درست در همین زمان است که شما احساس خواهید کرد واقعا به حرف یکدیگر گوش می‌کنید و حرف یکدیگر را می‌شنوید. اگر از این طریق رابطه‌ی نزدیکی با فرزندتان برقرار کنید درخواهید یافت که به این ترتیب تاثیر و نفوذ بیشتری بر افکار و تصمیمات فرزندتان خواهید داشت، حتی آن‌ها نظر شما را در مورد موضوعات مختلف خواهند پرسید!

 


چهارشنبه 16/9/1390 - 13:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته