شعر و قطعات ادبی
1- مِن اَخلاقِ الاَنبیاء التَّنّظُّف
نظافت موجب پاکی جسم است
نظافت مایـه آرام جـان است
امـام هشتمین فرمود بـا خلق
نظـافت شیـوه پیغمبران است
2- صاحِبُ النّعمَةِ یَجِبُ ان یُوَسِّعَ عَلی عِیالِهِ
توانگر را بوَد واجب که بخشد
زن و فـرزند را از مال دنیـا
دهـد وسـعت به امر زندگانی
بـه شـکر نعـمت حی ّ تـوانا
3- مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِن المَخلوقین لَم یَشکُر اللهَ عزّوجلّ
شـنیده ام که علـی بن موسـی کاظم
خدیو طوس، بفـرمـود نکته ای زیبـا
کسی که نیکویی خلق را نداشت سپاس
نکـرده است سپـاس خدای بـی همتـا
4- الایمانُ اداءُ الفرائضِ و اجتِنابُ المَحارِم
فرمود رضــا امام هشتم:
انجام فرائض است ایمان
دوری ز محرّمات و زشتی
پرهیز ز ناصواب و عصیان
5- لَم یَخُنکَ الاَمین، وَ لکِن ائتَمَنتَ الخائِنَ
کسی که بیـم ندارد ز کردگار علیم
مِرا به خدمت خلق خدا مکن تعیین
امین نکرده خیانت، تو از ره غفلت
امین شمـرده خیـانت شعار بدآیین
6- الصَّمتُ بابٌ مِن ابوابِ الحِکمة
زبـان تو گـر تحـت فرمان نباشد
خموشـی گزیـن، تا نیفتی به ذلـّت
علی بن موسـی الرضا راست پندی
سکوت است بابـی ز ابواب حکمت
7- الاَخُ الاَکبرُ بِمنزِلةِ الاَب
برادر چو دانا و شد و آزموده
وِرا با پـدر مـی شمارش برابر
بگفتـا امـام بحق، نور مطلق
به جای پـدر هست، مهتر برادر
8- صدیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّه جَهلُهُ
بــه نزدیـک نـادان بـوَد تـار گیتی
ز دانـش بکـن گـیتـی تـار روشـن
بفرمود فرزنـد موســی بـن جعفـر
تو را عقل یار است و جهل است دشمن
9- التَّوَدُّدُ الی النّاسِ نِصْفُ العَقلِ
همیشـه در پـی تیـمـار بینـوایان باش
کمک به خلق، ز کردار خـالق احـد است
امام راست در این رهگذر، کلامی نغـز:
که در معاشرت خلق، نیمی از خرد است
10- التَوَکُلُ اَن لاتَخافَ اَحداً اِلاّ اللهَ
بزن بـر لطـف حق دست توکل
کـه لطف ایـزدی باشد تو را بس
توکـل آن بـوَد کـاندر دو عالم
به غیر حق نـترسی از دگر کس
برگرفته از: http://www.emame-reza.ir/
دوشنبه 22/9/1389 - 22:4
اهل بیت
امر به معروف و نهى ازمنكر در فرهنگ عاشورا،حاكمیت یزیدى، بزرگترین منكر اجتماعى است و مبارزهبراى حاكم ساختن حق و قطع سلطه ستم،معروفى عظیم است. لذا امر به معروف و نهى ازمنكر،از مهمترین فلسفههاى حماسه خونین كربلاست. حضرت سید الشهدا در وصیت نامه اى كه به برادرش محمد حنفیه مىسپارد، مىفرماید: «اِنّى ما خَرَجتُ اَشراً و لا بَطراً و لا مُفسداً و لا ظالماً، اِنّما خرجتُ لِطلَبِ الاِصلاح فى اُمَّهِ جدّى، اُریدُ اَن آمُرَ بالمعروفِ و اَنهى عن المنكر و اُسیر بسیرهِ جدّى و اَبى علىّ بن اَبیطالب.» من برای بدکاری و ریاست طلبی و ظلم و فساد خروج نکرده ام؛ بلکه تنها به قصد اصلاح در امّت جدّم قیام نموده ام و می خواهم امر به نیکی و نهی از زشتی کنم و به روش جدّم و پدرم عمل خواهم کرد.
این کلمات به وضوح، نقش امر به معروف و نهى از منكر را در حركت عاشورایى امام نشان مىدهد. در زیارتنامه آن حضرت هم این موضوع مطرح است: «اشهدُ اَنّك قد اقمتَ الصلاه و آتیت الزكاه و امرتَ بالمعروفِ و نهَیتَ عنِ المنكر و جاهدت فى سبیل الله حتى اتاكَ الیقین.»
این تعبیرات، نشان دهنده عمق این فریضه دینى است كه در متن جهاد خونین جلوهگر مىشود و دامنه امر به معروف و نهى از منكر، از واجبات و محرمات جزئى و فرعى و فردى، حتى به قیام براى اقامه قسط و سرنگونى حكومت باطل و تغییر نظام فاسد اجتماعى هم گسترش مىیابد. سید الشهدا علیه السلام پس از امتناع از بیعت با یزید و برخوردهایىكه با ولید و مروان داشت، كنار قبر پیامبر اکرم آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند، در ضمن مناجاتش با خدا، عشق خود را به معروف بیان كرد و خواستار آنچه«خیر» است در این مسیر شد: «خدایا من معروف را دوست مىدارم و منكر را زشت مىشمارم. اى خداى بزرگوار و صاحب كَرم! به حق این قبر و مدفون در آن از تو مىخواهم راهى و سرنوشتى برایم برگزینى كه رضاى تو و پیامبرت در آن باشد.»
آری! آنجا که فاسدترین و لا ابالی ترین انسانها، بر کرسی رهبری مسلمین می نشیند و آنجا که پای نهی از منکر به میان می آید، جان و خانمان، کم ارزش ترین چیز برای فداکردن در راه محبوب است و حسین بن علی علیه السلام، بهتر از هر کس دیگری، این حقیقت بزرگ را می داند. نه تنها او تسلیم یزید نمی شود که مانند او در طول تاریخ، تسلیم مانند یزید نخواهند شد. و لذا فرمود: «مانند من، با مانندِ یزید بیعت نخواهد کرد.»
دوشنبه 22/9/1389 - 21:58
اخلاق
آزادگى از مهمترین درسهاى نهضت كربلا و از الفباى نخستین فرهنگ عاشورا،آزادگى و حریّتو تن ندادن به ظلم و اسیر ذلت نشدن است. امام حسین علیه السلام فرموده است: «موتٌ فى عزٍّ خیرٌ مِن حیاهٍ فى ذُلّ.» مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلت است. نیز در مقابل تسلیم و بیعت، فرمود: «لا و الله، لا اعطیهم بِیَدى اعطاء الذلیل و لا اقر اِقرار العَبید.» دست ذلت به شما نمىدهم و چون بردگان، تسلیم شما نمىشوم.
همچنین در كربلا وقتى آن حضرت را میان جنگ یا بیعت مخیّر كردند، فرمود:
«الا و انَّ الدَّعىّ بن الدّعى قَد رَكَزنی بینَ اثنَتین، بینَ السّله و الذّله، هَیهات مِنا الذّله...» ناپاك ناپاكزاده مرا بین دو چیز، شمشیر و ذلت، مخیّر قرار داده است، ذلت از ما بسیار دور است.
بـر ما گـمان بندگى زور بـُردهاند اى مرگ همتى كه نخواهیم این قیود
از آستان همت ما ذلت است دور و انــدر كُنام غیـرت ما نیستش ورود
در نبرد عاشورا نیز در حملههایى كه به صفوف دشمن مىكرد، رجز مىخواند و مىفرمود:
«الموت اَولى مِن ركوبِ العار و العار اَولى مِن دُخولِ النار.» مرگ، بهتر از ننگ است و ننگ، بهتر از دوزخ! وقتى كه مجروح بر زمین افتاده بود، شنید كه سپاه دشمن قصد حمله به حرم و خیمهگاه او را دارد، بر سرشان فریاد كشید: «یا شیعهُ آل ابى سفیان! اِن لم تكُن لكم دین و كُنتم لا تخافون المَعاد، فكونوُا اَحراراً فىدنیاكم.»
گر شما را به جهان، دینى و آیینى نیست لااقل مردم آزاده بـه دنیــا باشـید
نهضت عاشورا به همه مظلومان، درس مبارزه و به همه مبارزان، الهام مقاومت و روحیه آزادگى داده است. «گاندى»، مصلح بزرگ هند گفته است: «من براى مردم هند، چیز تازهاى نیاوردم. فقط نتیجهاى را كه از مطالعات و تحقیقاتمدرباره تاریخ زندگى قهرمانان كربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند كردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همان راهى را بپیماییم كه حسین بن على علیه السلام پیمود.»
درس آزادى بـه دنیــا داد رفتـار حسـین بذر همّت در جهان افشاند افكار حسین
با قـیام خویش بـر اهل جهان معلوم كرد تـابع اهل ستم گشتن بُــوَد عار حسین
مرگ با عزت ز عیش در مذلت بهتر است نغمهاى مىباشد از لعـل دُرَر بار حسین
دوشنبه 22/9/1389 - 21:57
اهل بیت
حجاب و عفاف
کرامت انسانی زن، در سایه عفاف او تأمین می شود و حجاب، یکی از احکامی است که برای حفظ عفت و پاکدامنی زن و نیز حفظ جامعه از آلودگی های اخلاقی تشریع شده است. امام حسین علیه السلام و حضرت زینب کبری و خاندان رسالت در نهضت عاشورا، چه با سخن و چه در مقام عمل، نگاهبانی از این گوهر ناب را بارها یادآوری کردند.
شب عاشورا امام علیه السلام در گفتگو با خانواده اش، آنان را به حجاب و عفاف و خویشتنداری توصیه کرد. در روز عاشورا وقتی امام حسین علیه السلام صدای گریه بلند دخترانش را شنید، حضرت اباالفضل و علیّ اکبر علیهما السلام را فرستاد تا آنان را به صبوری و آرامش دعوت کنند. برخلاف آنچه برخی از روی نادانی می گویند، حضرت زینب سلام الله علیها در روز عاشورا، بسیار اندک از خیام حرم خارج شد تا حجم بدن شریفش مورد نظاره دشمنان نباشد. از جمله، وقتی امام علیه السلام بر بالین علیّ اکبر حاضر شد، حضرت زینب از بیم آنکه امام علیه السلام از فرط غصّه و مصیبت، جان دهد، از خیمه ها خارج شد و به فریاد برادر رسید.
امام سجاد علیه السلام در کاروان اسیران کربلا، نگران بانوان و حفظ عفاف و حرمت آنان بود و در کوفه به ابن زیاد فرمود: «اگر اهل تقوایی، مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست!»
همچنین وقتی گذر عمر سعد، سمت زنان و دختران بازمانده از قافله کربلا افتاد، بر سر او فریاد زدند و گریستند و از او خواستند آنچه را از آنان غارت شده، به آنان بازگردانند تا بتوانند خود را بپوشانند!
اینها، تنها نمونه هایی از عفاف عاشورایی است؛ ولی با کمال تأسّف باید گفت آنچه در جامعه امروز ما از حیث حجاب و عفاف دیده می شود، بسیار متفاوت با چیزی است که بانوان حماسه ساز کربلا از خود نشان دادند و این، بدین معناست که درسهایی که برای یک زندگی سالم و سعادتمندانه باید از حماسه زندگی ساز عاشورا گرفته شود، به طور کامل گرفته نشده است. هدف از قیام خونین سید الشهدا علیه السلام، نشان دادن راه و رسم صحیح زندگی است و اگر این راه و رسم در میدان عمل گم شود، روز رستاخیز در برابر حضرتش چه پاسخی خواهیم داشت؟! اندیشه ای باید و تأمّلی!
دوشنبه 22/9/1389 - 21:55
اهل بیت
رضا و تسلیم
یکی از بالاترین مراحل عرفان و توحید، مرحله «رضا» است. «رضا» هم نشان دهنده اوج محبّت و دلدادگی به خداوند است و هم نشانه کمال اخلاص و نداشتن هیچ انگیزه ای جز خواست و اراده الهی است. اهل بیت علیهم السلام با پشتوانه «رضا» هر بلا و مصیبتی را صبورانه و عاشقانه در راه خدا تحمل می کردند و اگر چنین نبود، هرگز درخت دین، استوار و راست قامت باقی نمی ماند. واقعه عظیم کربلا، نمونه کامل جلوه گری «رضا و تسلیم» است. امام حسین علیه السلام در مسیر کوفه پس از برخورد با فرزدق فرمود: « اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود که می پسندیم، خدا را بر نعمتهایش سپاس می گوییم و اگر قضای الهی میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز هم از کسی که نیّتش حق و شیوه اش تقوا باشد، دور نیست (که آن را بپسندد)» همچنین یکی از کلمات و شعارهایی که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در این سفر پر رنج، بر زبان مبارک جاری می فرمود، شعار «رِضَا اللهِ رِضانا أهل البَیت.» بود. یعنی: «آنچه رضای خداوند باشد، رضای ما خاندان نیز خواهد بود.» آن حضرت در لحظات پایانی عمر شریفش در قتلگاه نیز رضایت و تسلیم کامل خویش را نسبت به مقدّرات الهی اعلام نمود و فرمود: «إلهی رضاً بِقضائکَ تَسلیماً لِأمرِکَ لا معبودَ سِواک یا غیاثَ المُستغیثینَ.» جناب مُسلم بن عقیل علیه السلام نیز وقتی گرفتار مردم بی وفای کوفه شد، دم از رضا و تسلیم می زد و به مقدرات خشنود بود و پیوسته حمد الهی بر زبان داشت. حضرت زینب سلام الله علیها نیز زیباترین جلوه های صبر و رضا را از خود نشان داد و وقتی در مجلس إبن زیاد در کوفه، آن والی مغرور با کلام طعنه آمیز، به آن بانوی بزرگوار گفت: «دیدی خدا با برادر و خاندانت چه کرد؟» پاسخ داد:«ما رَأیتُ إلّا جمیلاً.» یعنی: «جز زیبایی چیزی ندیدم!» البته باید توجه داشت ادّعای صبر و رضا و تسلیم، بسیار ساده است و برخورداری از این صفات والا، جز در رویارویی با مصیبتها مشخص نمی شود و حضرت سیدالشّهدا و خاندان و اصحاب او در واقعه خونین کربلا، این صفات را در حدّ اعلای آن به نمایش گذاشتند. | |
برگرفته از:http://www.radiomaaref.ir/showNews.aspx?id=1165
دوشنبه 22/9/1389 - 21:44
اهل بیت
ادب؛ عامل نجات
گوهر «ادب» یکی از عوامل نجات و حُسن عاقبت انسانهاست و در روایات از آن، به عنوان بهترین چیزی که فرزندان از پدران به ارث می برند، یاد شده است. در نهضت عاشورا نمونه های کم نظیری از «ادب» را مشاهده می کنیم. به عنوان نمونه، وقتی لشکریان حرّ، مأمور شدند تا راه را بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام ببندند، امام علیه السلام رو به حرّ بن یزید کرده، فرمود: «ثَکَلَتکَ اُمُّکَ ما تَریدُ ؟» یعنی: «مادرت به عزایت بنشیند؛ از ما چه می خواهی؟» حرّ بن یزید در پاسخ گفت: «اگر مادر شما هر کسی غیر از دختر پیامبر بود، مطابق آنچه به من گفته بودید، پاسختان را می دادم. ولی چه کنم که مادرتان فاطمة زهراست! »
اولیای الهی، این ادب و احترامی را که جناب حرّ بن یزید در برابر حضرت زهرا سلام الله علیها به نمایش گذارد، یکی از عوامل نجات و سعادت ابدی او می دانند. در روز عاشورا دیده شد که حرّ به خود می لرزد. لشکریان یزید به او گفتند: ای حُر! تو که در شجاعت و پهلوانی کم نظیری. پس این چه حالتی است که در تو می بینیم؟ پاسخ داد: «لرزه ای که بر اندامم افتاده، از ترس جنگ و مقاتله نیست؛ بلکه به این خاطر است که خود را بر سرِ دو راهی بهشت و جهنّم می بینم.» و سرانجام طریق بهشت را در پیش گرفت و از آبرومندان درگاه الهی شد.
اصحاب حضرت نیز در روز عاشورا آنچنان در برابر خاندان حضرت، ادب را رعایت کردند که تا زنده بودند، اجازه ندادند احدی از اهل بیت امام علیه السلام به میدان جنگ پا گذارد.
ادب بی مثال حضرت اباالفضل العباس نیز که نیازی به معرّفی ندارد؛ تا روز عاشورا هرگز دیده نشد امام حسین علیه السلام را «برادر» صدا بزند و پیوسته با عباراتی چون سیّدی و مولای، امام علیه السلام را صدا می نمود. تنها یکبار امام را «برادر» صدا زد و آن، لحظه ای بود که دو دستش را از بدن جدا کردند و تیر بر چشم نازنینش و عمود آهن بر فرق مبارکش فرود آوردند. وقتی با صورت از بالای اسب، بر زمین آمد، فرمود: «برادر جان! برادرت را دریاب.» و یکی از عواملی که مقام حضرت اباالفضل علیه السّلام را از سایر شهدا در طول تاریخ ممتاز می سازد، همین ادب و ارادت بی نظیری است که در برابر امام زمان خویش از خود نشان داد.
برگرفته از سایت رادیو معارف
دوشنبه 22/9/1389 - 21:40
عقاید و احکام
وقت نماز است.دقت کردید در قرآن چند رقم نماز داریم ، بعضی از نمازها ستایش شده و بعضی از نمازها مورد توبیخ قرار گرفته.
نور چشم بودن نماز یعنی چه ؟!
حضرت رسول فرمودند : " قرة عینی فی الصلوة " نماز نور چشم من است . این سخن در مورد ما هم می تواند صدق کند .وقتی ما با کسی که دوستش داریم حرف میزنیم خیلی شاد هستیم ، ممکنه باطرف گاهی اوقات یک ساعت ایستاده حرف بزنیم اما گذشت زمان را احساس نکنیم و خسته نشویم ، فوتبالیستها چون دوست دارند گل بزنند ، اگر در زمین چمن بیفتند استخوانشان هم بشکند ، متوجه نمی شوند چون عاشق گل زدن هستند . وقتی با یک مدیرکل حرف میزنیم کلی لذت میبریم . اینکه انسان بتواند با خدای خودش حرف بزند واقعاً لذت دارد . افرادی که نماز نمیخوانند توجه ندارند که چه چیزی را از دست میدهند. واقعاً اگر با خدا حرف نزنیم با کی حرف بزنیم ؟ با کاسب محل و جگرفروش و نانوا و قصاب و زن و بچه و همسر و دوست و کارگر و کارمند و. . . از حرف زدن با اینها خسته نمیشویم ، اما تا میگویند نماز بخوان ، " وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ "[1] نماز سنگین است ، سه ساعت می نشینیم فوتبال ببینیم که مثلا این توپ کجا رفت یا چندین ساعت می نشینیم و برنامه ای را می بینیم که کی با کی دعوا کرد ، فلانی در طول یک سال چه قدر پول گرفته ولی پنج دقیقه که میخواهیم نماز بخوانیم خسته میشویم . پیغمبر فرمود : نماز نور چشم من است ، یعنی لذت میبرم . حتی از حضرت رسول حدیث داریم که می فرمایند : گرسنه غذا میخواهد ، تشنه آب میخواهد ، گرسنه و تشنه از آب و غذا سیر میشود ولی من از نماز سیر نمیشوم .
وقتی خدا یک نعمتی مثل کوثر به پیغمبر میدهد ، میگوید من به تو کوثر دادم ، چون به تو کوثر دادم " فَصَلِّ " شکر این کوثر این است که نماز بخوانی ، یعنی نماز بهترین تشکر از خداست . وقتی میخواهد معراج برود ، از توی خانه معراج نمی رود میآید در مسجد ، از مسجد ،خانه ای که محل نماز است معراج میرود .
نماز، مایه آرامش روحی مؤمنان
دقت کردید خیلی وقت ها وقتی نماز می خوانیم میگوییم نمازم را خواندم راحت شدم . ولی پیغمبر ما ، کسی که باید الگوی ماباشد ، هر گاه بر ایشان فشار و سختی ای وارد می شد ، خطاب به نماز می فرمودند : راحتم کن ! پیغمبر با نماز راحت میشود ، ما از نماز راحت می شویم . وقتی بر ایشان فشار میآمد ، میگفت بلال اذان بگو تا بلکه مرا جای دیگر ببری ، تا وقتی گفتی الله اکبر، او بزرگ است ، بزرگتر از همه غصهها و دنیا و پولها و پستها و مقامها و نوشتنیها و گفتنیها و فکر کردنیها ، من آرام گیرم .
پیغمبر به قدری میایستاد نماز میخواند که پاهایش ورم کرده بود ، آیه نازل شد ، یک سوره داریم به نام سوره طه ، " طه " یعنی پیغمبر ، " مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى " [2] ما قرآن را نفرستادیم که تو اینطور عبادت کنی ، کمتر عبادت کن یک خورده به خودت استراحت بده . دو تا سوره در قرآن است ، یکی " یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ "[3] ، یکی سوره " یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ " [4] معنایش هم تقریبا یکی است ، " یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ " ،" یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ " بلند شو به عبادت بپرداز ، تو چون رهبر هستی باید سحرها بیدار باشی . وقتی خدا یک نعمتی مثل کوثر به پیغمبر میدهد ، میگوید من به تو کوثر دادم ، چون به تو کوثر دادم " فَصَلِّ " شکر این کوثر این است که نماز بخوانی ، یعنی نماز بهترین تشکر از خداست . وقتی میخواهد معراج برود ، از توی خانه معراج نمی رود میآید در مسجد ، از مسجد ،خانه ای که محل نماز است معراج میرود .
آخرین كلام امام صادق(ع) :
آخرین كلام امیرالمؤمنین وقتی ضربت خورد ، فرمود : " فزت و رب الكعبه " به خدای كعبه رستگار شدم . حتی آخرین کلام همه ی پیغمبران ما هم در مورد نماز بوده ، در حدیث داریم که پیامبر (ص) فرمودند : اگر کسی نماز را سبک بشمارد ، از ما نیست . آخرین كلام امام جعفر صادق (ع) چه بود ، فرمود : فامیلها را سریع دعوت كنید هركس هست بگویید بیاید . همه جمع شدند ، چشمشان را باز كرد ، فرمود : اگر كسی نماز را سبك شمارد ، ما او را شفاعت نمیكنیم .
" لَا یَنَالُ" یعنی نایل نمیشود ، نمیرسد ، " شَفَاعَتَنَا" شفاعت ما نمیرسد ، " مَنِ اسْتَخَفَّ " كسی كه خفیف كند ، " مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ " [5] اصولاً "اسْتَخَفَّ " یعنی خفیف، خفیف یعنی سبك میشمارد . هیچ چیز را نباید سبك شمرد .
تحقیر دیگران ، شیوه ی فرعونی
اصلاً سبك كردن و تحقیر كار فرعون است . قرآن میگوید : "فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه "[6] . یعنی فرعون افراد را سبك میشمارد . اگربه اطرافمان دقت کنیم افرادی را خواهیم دید که متأسفانه مدام در حال سبک کردن دیگران هستند . حدیث داریم اگر كسی مومنی را تحقیر كند ، احمق است .[7] گاهی اوقات می بینیم که افراد یکدیگر را با لقب های زشت و بدون هیچ احترامی یکدیگر را صدا می کنند . ما حتی حق نداریم که خودمان را تحقیر و سبک کنیم چه برسد به دیگران ! تحقیر هرکس و هرچیزی بد است چه آن چیز انسان باشد چه حیوان و... .
امام با این حدیث " شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد " در واقع می فرمایند : آن كسی كه نماز میخواند ولی نماز را سبك میشمارد ، ما شفاعت او را نمیكنیم .
گروهی از جایی رد میشدند . سگی بود . هركسی یك عیبی روی سگ میگذاشت . چه سگ مردهای ! چه سگ سیاهی ! چه سگ بد بویی! همهی اینها كه با حضرت بودند یك عیبی از این سگ گفتند . حضرت عیسی طبق آن نقل فرمود كه : چه دندانهای سفیدی دارد ! یعنی فقط منفیاش را نگو ، خوب مثبتش را هم بگو .
گاهی ما آدما خودمان را عقل کل و میزان همه چیز می دانیم ومی گوییم هر چه غیر ازما ، غیر از عمل ما کاری بکند ، اشتباه است و به قول معروف دیگران را به حساب نمی آوریم .
نمونههای استخفاف نماز در قرآن
آیا قرآن راجع به استخفاف نماز آیهای دارد یا نه ؟ قرآن كلمهی " استخف " ندارد ، ولی مشابه آن را دارد . میگوید : (أَضاعُوا ) " أَضاعُوا الصَّلاة " [8] یعنی نماز را ضایع میكنند . عمل استخفاف هم در قرآن هست . پیغمبر در حال سخنرانی و خواندن خطبه بودند ، در همین حین کاروانی برای فروش جنس هایش وارد شد . همین که طبل فروش اجناس را زد ، مردم در میانه ی خطبه ی پیامبر بلند شدند و مجلس را به قصد خرید جنس ترک کردند که این آیه ی قرآن " وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً ... وَ تَرَكُوكَ قائِما " [9] بیان شده است . یعنی همین كه طبلی برای فروش به صدا درآمد ، همه بلند شدند رفتند "تَرَكُوكَ " یعنی تو را ترك كردند .
در قرآن "عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ " [10] داریم . در دو جای قرآن فرمود : اینها وقتی نماز میخوانند ، در حال كسالت نماز هستند . یعنی نمازشان با نشاط نیست . كلمهی "كُسالی " یعنی در حال کسالت ، نیز در قرآن نیز آمده است .[11]
روایت داریم كه یك كسی سجده میكرد ، حضرت رسول فرمود : "نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَاب ؛ [12] مثل كلاغ به زمین نوك ز د . امام رضا(ع) فرمودند : هرچه ما میگوییم ، به ما بگویید : این حرف تو از كجای قرآن است ؟ تا ما بگوییم آنچه حدیث از ما نقل شده است ، ریشهاش در قرآن است . امام با این حدیث " شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد " در واقع می فرمایند : آن كسی كه نماز میخواند ولی نماز را سبك میشمارد ، ما شفاعت او را نمیكنیم .
قرآن میگوید : قبله ی شما را مستقل قرار دادم " لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ " ؛ (بقره/150) تا ناس بر شما حجتی نداشته باشند . تا یهودیها و مسیحی ها نگویند : رو به قبلهی ما هستید ، دنبالهرو ما هستید . یك قبلهای دادم مستقل باشید . بدانید جهتی که برای شما قرار دادیم ، به خاطر ابراهیم و اسماعیل و كعبه و هاجر قداست بیشتری دارد !
نماز ، عبادت همگانی و شرط قبولی بقیه ی اعمال
همهی عبادات همگانی نیستند . حج ، پولدارها میروند . عمره پولدارها میروند . سالمها روزه میگیرند . جهاد آدمهای سالم جبهه میروند . آدمی كه دست ندارد ، پا ندارد ، چشم ندارد ، جبهه بر او واجب نیست . هركس پول دارد خمس و زكات میدهد . تمام واجبات اگری هستند اما نماز اگرندارد . نماز واجب همگانی است. باقی واجبات زمان خاصی دارد . در یك زمانهایی واجب هستند ، اما نماز شبانه روزی است . تعطیلی ندارد . نماز مثل سوزن و همهی عبادات مثل نخ هستند . اگر سوزن فرو رفت ، نخ هم میرود . سوزن ایستاد نخ هم میایستد . اگر نماز قبول شد ، باقی كارها قبول میشود . پلیس راه جلوی شما را میگیرد میگوید : گواهی نامهی رانندگی ! شما چند جور گواهینامه داری . میگی : آقا من خلبان هستم ، میگوید: در آسمانها میتوانی بروی ، روی زمین نمیتوانی بروی . گواهینامهی رانندگی ! آقا من فقیه هستم . مجتهد هستم . خبرگان هستم . می گوید فقط گواهی رانندگی ! پزشك هستم . سفیر، وكیل ، وزیر، میگوید : آقا هركس هستی باش . بنده پلیس هستم ، گواهینامهی رانندگی میخواهم . قیامت هم نماز را میپرسند .کاری ندارن که قلبت پاک بوده ، کل سال را روزه بودی ، حج رفتی ، مدرسه ساختی ، قبولی همه ی اینها وابسته به مهر قبولی نماز است .
تمام واجبات اگری هستند اما نماز اگرندارد . نماز واجب همگانی است. باقی واجبات زمان خاصی دارد . در یك زمانهایی واجب هستند ، اما نماز شبانه روزی است . تعطیلی ندارد . نماز مثل سوزن و همهی عبادات مثل نخ هستند . اگر سوزن فرو رفت ، نخ هم میرود . سوزن ایستاد نخ هم میایستد . اگر نماز قبول شد ، باقی كارها قبول میشود .
آیا خدا به عبادت ما احتیاج دارد ؟!
چانه زنی در نماز ؛
گاهی اوقات ما در نماز هم چانه می زنیم ، چرا باید نماز بخوانیم ؟ خدابه ما نیاز دارد ؟! درجواب می گوییم : اکسیژن به ما نیاز دارد یا ما به اکسیژن ؟! آب به ما احتیاج دارد یا ما به او ؟! ماهی به ما احتیاج دارد یا ما به ماهی ؟! اگر همه ی عالم باشند یا نباشند به حالِ اکسیژن و آب و ماهی فرقی نمی کند . این ما هستیم که به خدا نیاز داریم نه خدا به ما !!
چرا عربی بخوانیم ؟
خیلی وقتا ما به یک پزشکی که با چندین سال درس خواندن به یک سری علوم دست پیدا کرده اطمینان صد در صد می کنیم و حرفش را سمعاً و طاعتاً و بدون هیچ دلیل و چرا و چه جوری ای قبول می کنیم اما وقتی به خالق و همه کاره ی وجودیمان می رسیم شروع به سؤال می کنیم . البته من نمی گویم سؤال کردن خوب نیست و نباید سؤال کرد اما باید کمی به این هم توجه کنیم که از کی و چی می پرسیم .
اسلام خواسته مسلمانها در بیست كلمه مشترك باشند . مثل اینكه الآن دنیا پذیرفته كه تمام خلبان ها در هر جای كرهی زمین بخواهند با هر فرودگاهی صحبت كنند ، باید به زبان انگلیسی باشد . یك زبان واحد در خلبانها .
چرا رو به قبله نماز میخوانیم ؟
قبله رمز استقلال ما است . چون یهودیها این طرف هستند . اگر ما این طرف بایستیم ، جزء حزب یهودیها هستیم . مسیحیها اینطرف هستند . اگر ما اینطرف بایستیم جزء حزب مسیحیها هستیم . قرآن میگوید : قبله ی شما را مستقل قرار دادم " لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ " ؛ [13] تا ناس بر شما حجتی نداشته باشند . تا یهودیها و مسیحی ها نگویند : رو به قبلهی ما هستید ، دنبالهرو ما هستید . یك قبلهای دادم مستقل باشید . بدانید جهتی که برای شما قرار دادیم ، به خاطر ابراهیم و اسماعیل و كعبه و هاجر قداست بیشتری دارد !
گاهی با چانه زدن هایمان نماز را سبک می شماریم .
منبع:تبیان
.......................................................
پی نوشتها :
1- بقره / 45
2- طه / 2
3- مدثر / 1
4- مزمل / 1
5- کافی /ج3 /ص 270
6- زخرف / 54
7- کافی /ج2 /ص 351
8- مریم / 59
9- جمعه / 11
10- ماعون / 5
11- نساء / 142
12- کافی /ج3 / ص 268
13- بقره /150
گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
دوشنبه 22/9/1389 - 21:33
قرآن
مسخ در قرآن
در تعریف مسخ گفته اند:به تغییر شکل و دگردیسی افراد و اجسام از شکل اولیه به شکلی زشتتر مَسخ گفته میشود.
در برخی منابع آن را یکی از انواع تناسخ به شمار آورده اند.
به تصریح قرآن در امتهای پیشین مسخ صورت پذیرفته است و گروهی از گناهکاران به صورت میمون و خوک درآمده اند. به عنوان مثال، قرآن کریم در سوره بقره، آیات 66-65 و نیز آیات 163ـ166 سرگذشت گروهی از بنیاسرائیل را بیان می کند که در ساحل یکی از دریاها (ظاهراً دریای احمر بوده که در کنار سرزمین فلسطین قرار دارد) در بندری به نام ایله (که امروزه به نام بندر ایلات معروف است) زندگی میکردند.
از طرف خداوند سبحان برای آزمایش و امتحان، به آنان دستور داده شد که روزهای شنبه به صید ماهی نپردازند. ولی این مردم بنای بر قانونشکنی گذاشتند و ابتدا با حیلة شرعی ـ به وسیلة کندن حوضچهها و یا انداختن قلابها ـ کار خود را شروع کردند (ماهیها را روزههای شنبه در حوضچهها و یا قلابها به دام میانداختند و روزهای بعد آنها را از آب میگرفتند).
این کار، نافرمانی و گناه را در نظر آنها کوچک جلوه داد و آنان را در برابر شکستن احترام روز ممنوع جسور ساخت. کم کم در برابر فرمان الهی بیباک شده، در روزهای شنبه به طور علنی و با بیپروایی به صید ماهی مشغول شدند و از این راه مال و ثروت فراوانی فراهم ساختند؛ زیرا ماهیان (برای امتحان آنها و به دستور پروردگار) روز شنبه در روی آب آشکار میشدند و در غیر روز شنبه کمتر به سراغ آنها میآمدند (اعراف، 163) این بود تا اینکه عذاب سخت الهی فرود آمد و گناهکاران و کسانی را که امر به معروف و نهی از منکر نمیکردند به کام خود فرو برد (از مجموع آیات قرآن استفاده میشود که هر دو گروه مجازات شدند، ولی مجازات مسخ، تنها مربوط به گنهکاران بود و مجازات دیگران احتمالاً هلاکت و نابودی بوده است، هر چند گنهکاران نیز چند روزی پس از مسخ شدن ـ طبق روایات ـ هلاک شدند.(1)
با این وجود مسخ در اسلام با آنچه تناسخ خوانده میشود تفاوت بنیادی دارد زیرا در تناسخ روح از بدن جدا شده به بدن یا جنین دیگر تعلق می گیرد اما در مسخ روح از بدن جدا نمیشود بلکه تنها شکل ظاهری بدن تغییر میکند یعنی این گونه نیست که نفس انسان به نفس میمون تبدیل شود بلکه افراد مسخ شده با حفظ روح بشری فقط صورتا همچون میمون و خوک می شوند تا به نوعی کیفر ببینند.
علامه طباطبایی نیز معتقد است:
«انسانهاى مسخ شده، انسانهایى هستند كه با حفظ روح بشرى صورتا مسخ شده اند، نه اینكه نفس انسانى آنها نیز مسخ شده و به نفس بوزینه تبدیل گردیده است».
مسخ در روایات:
امام على (علیه السلام ) مى فرماید: « روزى از رسول خدا (صلى الله علیه و اله )درباره بعضى از حیوانات كه در آغاز آفرینش ، انسان بودند، ولى به سبب ویژگى هاى ناپسند شان به امر خداوند مسخ شده اند، پرسیدم . فرمود: از حیواناتى كه مسخ شده اند یكى دعموص (كرم سیاه ) است و دیگرى عقرب .
سپس فرمود:
و أما الدعموص فكان نماما یفرق بین الاءحبه و اءما العقرب فكان رجلا لذاغا (لذاعا) لا یسلم على لسانه اءحد (2) ».
كرم سیاه ، سخن چین میان دوستان و آشنایان بود و به واسطه خبر چینى ، جدایى مى انداخت . عقرب هم مرد بدزبانى بود كه هیچ كس از بیش زبانش آسوده خاطر نبود.
امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
و اءما العقرب فكان رجلا همازا فمسخه الله عزوجل عقربا (3)؛
عقرب مردى عیب جوى ، طعنه زننده ، بدگوى و بدزبان بود كه خداوند، او را به صورت عقرب درآورد(4)
البته نوع دیگری از مسخ و تناسخ وجود دارد که مورد قبول کثیری از فلاسفه و دانشمندان بزرگ اسلامی است و آن مسخ روحی و معنوی است.
شهید مطهری در توضیح این نوع از مسخ می گوید:
یك مطلب مسلماست و آن این است كه انسان اگر فرضا از نظر جسمی مسخ نشود تبدیل به یك حیوان نشود به طور یقین از نظر روحی و معنوی ممكن است مسخ شود تبدیل به یك حیوان شود و بلكه تبدیل به نوعی حیوان شود كه در عالم ، حیوانی به آن بدی و كثافت وجود نداشته باشد .
قرآن از " « بل هم اضل »" (سوره اعراف ، آیه . 179 )سخن میگوید ، یعنی از مردمی كه از چهارپا هم پستتر هستند .
مگر میشود انسان واقعا از نظر روحی تبدیل به یك حیوان شود ؟ بله ، چون شخصیت انسان به خصائص اخلاقی و روانی اوست .
اگر خصائص اخلاقی و روانی یك انسان ، خصائص و اخلاقی یك درنده بود ، خصائص و اخلاقی یك بهیمه بود ، او واقعا مسخ شده است ، یعنی روحش حقیقتا مسخ و تبدیل به یك حیوان شده است .
جسم خوك با روح آن تناسب دارد و انسان ممكن است تمام خصلتهایش خصلتهای خوك باشد . اگر انسانی اینگونه باشد ، از انسانیت منسلخ شده و در معنی و باطن و نزد چشم حقیقتبین و در ملكوت ، واقعا یك خوك است و غیر از این چیزی نیست .
پس انسان معیوب ، گاهی به مرحله انسان مسخ شده میرسد . ما اینها را كمتر میشنویم و شاید بعضی خیال كنند اینها مجاز است و دیرتر باورشان بیاید ، ولی حقیقت است . (5)
..............................................
پی نوشت ها :
1.ر.ک:تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 6، ص 418ـ428،
2.على مشكینى ، مواعظ العددیه ، ص 433.
3.همان .
4. نیش و نوش هاى زبان، شکیبا سادات جوهری
5. استاد شهید مطهری، انسان کامل
دوشنبه 22/9/1389 - 21:23
تاریخ
مجسمه ی ابوالهول گیزا و یا به طور معمول ابوالهول مجسمه ای از یک البوالهول بر پشت کشیده و یا لمیده است ( موجودی افسانه ای با بدن یک شیر و سر یک انسان ) که بر روی سکوی گیزا ساحل غربی رود نیل در گیزا نزدیک قاهره امروزی در مصر قرار دارد . این مجسمه بزرگترین مجسمه ی سنگی در جهان میباشد که با 73.5 متر طول(241 فوت) 6 متر عرض(20 فوت) و 20و22 متر بلندی (66.34 متر) یکی از قدیمیترین مجسمه ی یادگاری شناخته شده میباشد و مردم بر این باورند که توسط مصریان باستان پادشاهی قدیم در سلطنت فرعون خفرا ساخته شده است(2558-2532قبل میلاد) .
منشا و هویت : الوالهول عظیم یکی از بزرگترین و قدیمیترین تندیسهای جهان میباشد اما حقایق بنیانی درمورد ان از جمله اینکه چه کسی نمونه ی صورت بوده است ̨ چه زمانی ساخته شد و توسط چه کسی هنوز مورد بحث است . این سوالات منجر به عقیده ی مشهور "معمای البوالهول" شدند . اگرچه این اصطلاح نباید با افسانه ی اولیه یونانی معمای ابوالهول اشتباه گرفته شود .
شیر به مدت طولانی نماد ی وابسته با خورشید در تمدنهای شرقی نزدیک باستان بوده است . تصاویر ترسیم کننده ی پادشاه مصری که در قالب شیری که دشمنان معشوقش را نابود میکند ̨ به زمانهای خیلی قبل همچون دوره ی سلسله ای اولیه بر میگردد . در سلطنت جدید مجسمه ی البوالهول به ویژه بیشتر با الهه ی هورم آخت (یونانی شده ی هارماچیس) و یا هورس در افق مرتبط شد که نمایشگر فرعون در نقشش به عنوان شسپ آنخ (به زبان انگلیسی : تصویر زنده)الهه ی آتوم میباشد . فرعون آمن هوتپ دوم بین سالهای 1401 تا 1427 معبدی در شمالشرقی ابوالهول در حدود 1000 سال بعد از احداثش ساخت و ان را به ایین مذهبی هورم آخت اهدا کرد .
منبع:parsacity.com
|
دوشنبه 22/9/1389 - 21:22
داستان و حکایت
در زمان حضرت سلیمان علیه السلام ، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدیدی به وجود آمد، به ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمده و از قحطی شکایت کردند و در خواست نمودند تا حضرت سلیمان برای طلب باران، نماز «استسقاء» بخواند.
حضرت سلیمان به آنها فرمود: فردا با هم برای انجام نماز استسقاء به سوی بیابان حرکت می کنیم. فردای آن روز مردم جمع شدند و به سوی بیابان حرکت کردند، ناگهان حضرت سلیمان علیه السلام در راه مورچه ای را دید که پاهایش را روی زمین نهاده و دست هایش را به سوی آسمان بلند نموده و می گوید: خدایا ما از مخلوقات تو هستیم، و از رزق تو بی نیاز نیستیم، ما را به خاطر گناهان انسان ها، به هلاکت نرسان.
حضرت سلیمان علیه السلام رو به جمعیت کرد و فرمود: به خانه هایتان باز گردید، خداوند شما را به خاطر «مورچگان» سیراب کرد. در آن سال آن قدر باران آمد که سابقه نداشت.
منبع:مرکز پژوهش های حوزه علمیه قم
دوشنبه 22/9/1389 - 21:19