• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 201
زمان آخرین مطلب : 5025روز قبل
خواستگاری و نامزدی
رازهای موفقیت روز اول
از کارهایی که ناچاری انجام دهی لذت ببـــر.
نق زدن تنها تو را خسته تر می کند و نمی گذارد کار را درست انجام دهی.
اما اگر با موفقیت مانند یک دوست رفتار کنی.
مثل سگ همه جا به دنبالت خــــــواهد بود.


روز دوم
سعی کن کارهایت را از صمیم قلب انجام دهی.
نه به صرف این که ناچاری انجام دهی.
باید به کارت ایمان داشته باشی.
یک جریان آب ضعیف ، تنها نیمی از باغچه را آبیاری می کند.


روز سوم
همه چیز را همانطور که هست بپذیر.
خواستن تنها، چیزی را تغییر نمی دهد.
خواستن، باد را از وزیدن باز نمی دارد و برف را به آب نبات تبدیل نمی کند.
اگر می خواهی چیزها را بهتر از خودشان تبدیل کنی، با آنها همان گونه که هستند مواجه شو.


روز چهارم
تمرین کن تا از درون شاد باشی.
اجازه نده دیگران برای شاد کردن تو تصمیم بگیرند.
خودت رئیس کارخانة شادی سازی باش.


روز پنجم
ذهنت را همانند ابر سفیدی که در آسمان است، آزاد کن.
تلاش کن، اما نتایج کار را واگذار تا با هم کار بیایند
برای ابر چه فرقی می کند باد از کدام سو بوزد.
چرا وقتت را برای چیزی که در کنترل تو نیست، تلف می کنی؟


روز ششم
وقتی تصمیم به انجام کاری می گیری،
از خود نپرس : من چه می خواهم ؟
بلکه بپرس : چه کاری به نفع همه است ؟
اگر به فکر منافع دیگران باشی، دیگران در کنارت کار خواهند کرد و کمکت خواهند کرد تا موفق شوی.

 
روز هفتم
هنگام تصمیم گیری ابتدا نباید بپرسی، از این کار چه نفعی عایدم خواهد شد؟
پرسش درست این است که : چه کاری به نفع همه است؟
خانه زمانی مستحکم خواهد شد که همة دیوارهایش استوار باشند.


روز هشتم
وقتی کار به مشکل می خورد، نه دیگران را سرزنش کن و نه خود را،
انسان وقتی شنا یاد می گیرد که از فرو رفتن در آب نترسد.


روز نهم
برای موفقیت در هر کار،
باید ابتدا تصویر واضحی از نقشة کار داشته باشی.
آن گاه، همان طور که در باد شدید، نخ بادبادک را محکم نگه می داری،
باید هدفت را هم به همان محکمی نگه داری.


روز دهم
اگر طرحی در عمل مشکل تر از آن شد که فکر می کردی،
دلسرد نشو.همه چیز این دنیا همین طور است،
خصوصاً اگر ارزشمند باشد.
لاجرم خود حبابی بیش نبود، زیبا اما توخالی.


روز یازدهم
مشکلات ما را قوی و به سمت
پیروزی های بزرگ تر هدایت می کنند.
کوهنوردی آسان نیست، اما منظره ای هم که
از قله کوه دیده می شود، بسیار زیباست.


روز دوازدهم
اراده ات را قوی کن.
خود را وارد به انجام کارهایی کن که برایت مشکل اند.
سپس آنها را با جدیت انجام بده.
بعد از مدتی خواهی دید که اراده ات همانند
گرزی فولادی سخت و درخشان شده است.


روز سیزدهم
با انرژی کامل روی کارهایت تمرکز کن.
شیشه های رنگی کلیسا، هنگام عبور نور از آنها
بسیار زیبا و درخشان می شوند.
کارهایت را هم اگر با انرژی انجام دهی،
شفاف و زیبا خواهند شد.


روز چهاردهم
هنگامی که قصد انجام کاری را داری، از خود نپرس :
دیگران آن را چگونه و با چه روشی انجام داده اند ؟
بلکه بپرس : چگونه می توانم آن را درست و به بهتـــــــــرین وجه ممکن انجام دهم.
این را بدان که همواره حقیقتی تازه در انتظار کشف شدن است.
بدون احساس وجود این حقایق، کریستف کلمب
هرگز به آمریکا نمی رسید و گراهام بل تلفن را اختراع نمی کرد.


روز پانزدهم
هر کاری را با جان و دل انجام بده.
اگر شعاع انرژی ات را مانند ذره بینی که نور خورشید را متمرکز می کند،
روی موانع تمرکز دهی،
هر مانعی که سر راهت باشد خواهد سوخت.


روز شانزدهم
امروز را آغازی تازه بدان.
چرا به چیزی که دیروز اتفاق افتاده، یا انجام شده فکر می کنی؟
زندگی رودخانه ای است که مدام به سمت آینده در جریان است.
هیچ قطره ای از آن دوبار از زیر یک پل رد نمی شود.
کار را با روشی تازه انجام بده، بهتر از همیشه.


روز هفدهم
افکار و رویاهایت را بسط بده.
هنگامی که در بیرون چمنزاری پهناور است
که از هر سو تا افق امتداد دارد.
چرا خود را در آغل حبس کنی.


روز هجدهم
نگذار افکار و ذهنیاتت به صورت عادت درآیند.
سعی کن هرگز در جا نزنی.هر روز از زاویه ای تازه به کارها نگاه کن.
زندگی یک صحنة پر از ماجراست.
به اطرافت نگاه کن: نشانه های زیبایی وجود دارند که به کشفیات تازه اشاره می کنند.


روز نوزدهم
مهم ترین چیز احساسی است که نسبت به کارت داری.
وجود رنگ های تیره در یک تابلوی نقاشی.
نشانة افسردگی نقاش آن تابلوست.
رنگ های روشن، حاکی از وجود روشنایی و انرژی در زندگی نقاش آن تابلوست.
هر کاری را با شادی انجام بده، تادیگران را هم شاد کنی.


روز بیستم
زندگی مثل یک تاب است که هم می تــــــــــواند سرگرم کننده باشد و هم حال به هم زن.
اگر هر بار که تاب می خوری احساس شگفتی کنی،
لذت تاب خوردن را احساس خواهی کرد.
در زندگی هم هر بار که کاری را انجام می دهی،
از انجام آن شگفتی احساس کن.


روز بیست و یکم
حرف حق را بپذیر و کاری به گویندة آن نداشته باش.
مثلاً اگر بوی دود را احساس می کنی و طوطی ات فریاد بزند که :
خانه آتش گرفت!
آیا به مهمانهایت خواهی گفت :
این طوطی نمی فهمد چه می گوید؟


روز بیست و دوم
عقاید را با حقایق اشتباه نکن.
حقیقت مانند دانة بادام است،
و عقاید پوستة آن دانة بادام هستند.
اگر به دنبال حقیقت هر چیز هستی،
باید پوسته را بکنی، تا خود دانه را ببینی.


روز بیست و سوم
قبل از انجام هر کار مهمی، اول ببین
چه احساسی نسبت به انجام آن داری.
آیا آن کار را مهم می دانی؟ آیا واقعی به نظرت می رسد؟
آیا به دیگران کمک می کند؟


روز بیست و چهارم
هنگام غلیان احساسات، هیچ تصمیم مهمی نگیر.
در این صورت اشتباه خواهی کرد.
اول درونت را آرام کن.
ذهن مانند یک دریاچه است.
هنگام غلیان احساس، دریاچه مواج است.
دریاچه هنگامی نور ماه را منعکس می کند که آرام باشد.


روز بیست و پنجم
هنگام مواجه شدن با مشکلی یادت باشد که حتماً راه حلی وجود دارد.
زیرا هر چیز با جفتش به وجود می آید.
بعد از هر سقوطی ، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد.
ذهنت را روی راه حل ها متمرکز کن.
برای بیرون آمدن از یک اتاق باید در را پیدا کنی،
نه این که به دیوارها فکر کنی.


روز بیست و ششم
همواره از نعمتهایی که زندگی به تو بخشیده است،
شاد باش و به خاطر آنچه که نداری گله مند نباش.
ساختمان با سنگ هایی ساخته می شود که در دسترس اند،
نه با سنگ های حیاط خانة دیگران.


روز بیست و هفتم
سعی کن مثل ماشین خرابی که خاموش نمی شود،
دائماً در حال عذرخواهی نباشی.
با این کار توجه دیگران را به اشتباهاتت جلب خواهی کرد.
تلاش کن که بهترین را انجام دهی.
آن گاه لبخند بزن و حرکت کن.
تنها خداوند کامل است.


روز بیست و هشتم
هر کار خیری که در این دنیا انجام دهی،
بیش از هر کس به خودت کمک خواهد کرد،
به تو قدرت و انرژی و درک بیشتر خواهد بخشید.
اگر خودت نقاشی کنی،
دیگران از تماشای آن لذت خواهند برد.
ضمن آنکه در حین کار
تجربه ات هم در نقاشی بیشتر شده است.


روز بیست و نهم
برای عمل کردن از درونت فرمان بگیر.
برای تفکر از درونت راهنمایی بجو.
زیرا درک و آگاهی را باید دریافت کنی
و نمی توانی خودت خلق کنی.
زمین هنگامی گرم می شود که
به سمت خورسید متمایل باشد.


روز سی ام
هر چیز که راست و درست باشد،
به نفع تو و دیگران خواهد بود.
خداوند بهتر از هر کس می داند که
چه چیز به تو شادی واقعی می بخشد.
آیا یک گیاه می فهمد که باد، آن را تقویت می کند
یا باران ملال آور باعث
رشد گل های زیبا می شود.


روز سی و یکم
هرگز مغرور نشو،
زیرا غرور میکروبی کشنده است.
غرور به تدریج عقل را زایل می کند
و باعث می شود هیچ کاری را بدرستی انجام ندهی.
 
يکشنبه 4/11/1388 - 17:54
رويا و خيال

کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقی ساغر ندارد بدو گفتم که مجنون تو هستم هنوز آن بی وفا باور ندارد

 

 

يکشنبه 4/11/1388 - 17:52
رويا و خيال

میخوام باور کنم نیستی*دیگه تنهای تنهایم*ولی هر لحظه میبینم* تو را در قلب فردایم*تو را در خلوت دیشب * سپردم به فراموشی*ولی هر جا که من میرم*تو عین چشمه می جوشی*

شبیه یه غم دلخواه* نشستی بر دل تنهام*تو را از قلب خود راندم* شدی فانوس این شبهام*تو را من دوست میدارم*تو را با عشق می خواهم*تو نیز عاشق شدی من هم*به یاد تو میبارم...

 

 

يکشنبه 4/11/1388 - 15:36
رويا و خيال
برای سلام / برای دیدن / برای خندیدن / برای بخشیدن / برای دوست داشتن / فردا خیلی دیر است / برای زنده بودن / زندگی كردن / برای جاودانه شدن فردا خیلی دیر است / فردا هرگز / هرگز نخواهد آمد / فردا هرگز نخواهد آمد / كاش بدانند مردم / كسی كه امروزش را از دست دهد به بهانه فردا / فردا را نخواهد یافت / امروز فردایی است كه دیروز منتظرش بودیم / باز هم منتظری / هیچ كس بر در این خانه نخواهد كوبید كه برخیز /  از دشمنی تا دوستی یک لبخند از جدایی تا پیوند یک قدم . از توقف تا پیشرفت یک حرکت از عداوت تا صمیمیت یک گذشت . از شکست تا پیروزی یک شهامت از عقب گرد تا جهش یک جرات . از نفرت تا علاقه یک محبت از خست تا سخاوت یک همت . از صلح تا جنگ یک جرقه از آزادی تا زندان یک غفلت  خودمو گول میزدم توی دورنگی ... نمی خواستم ببینم دل سنگی...می دیدم داشتی یواش یواش میرفتی ... اما خواستم خوش باشی توی زرنگی...هی میگفتم دل خوش فردا میمونم ... واسه خوندن تو بودی تنها بهونم.. حتی زمانی که ناراحت هستی..اخم نکن ولبخند بزن ..زیرا ممکنه کسی عاشق لبخند تو بشه...  همیشه یادت باشه که در هر اتفاقی حکمتی نهفته هست...
يکشنبه 4/11/1388 - 14:59
محبت و عاطفه
وقتی بارون می باره خیلی ها چتر هاشون رو باز می كنن كه خیس نشن، خیلی ها از گلی و خیس شدن لباس هاشون گله می كنند ...اما یه نگاه به این جاده های خاكی بكنید؛ فقط یه نم بارون لازم دارن تا سفت و محكم و صاف صاف بشن. تادیگه گرد و خاك نكنن ...
دلای خیلی از ما ها هم فقط یه نم لازم داره یه نم ...وقتی بارون می باره ....
  ساقی من از میان روزنه ی پنجره به افق می نگرم ؛ و به فضایی می اندیشم كه پر از هیچ است.در نقطه زندگی می كنم ؛در نقطه ی پایانی كه نمی دانم كی نقطه سر خط خواهد شد !
ودلم كه این روزها بیشتر از پیش هوای تو را كرده ؛و هوای بچگی ها ؛گاهی بغضی شانه هایم را تكان میدهد و چشم هایم می بارند .
ساقی من ؛ این روزها من هیچ را زندگی می كنم ؛واز تو چه پنهان گاه گاهی زندگی را در یك سیب خلاصه...!
 هنوز در پی جراح زبردستی می گردم که سرنوشت مرا با تو پیوند بزند  دوست داشته باش و زندگی کن!زمان برای همیشه از آن تو نیست سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی چون همه از نورت استفاده می کنن ولی اصلا نگات نمی کنن؛ سعی کن مثل ستاره کم نور بدی تا همه تو خلوت شباشون دنبالت بگردن  سادگی قلبم را به حرمت عشق ببخش ببخش که برای رفتنت آش پشت پا درست نکردم یادم نمی رود لحظه ای که گفتی: آب پشت سرم نریز شکایتی نیست قرض هایت زیاد شده مهر اعتبارت رنگی ندارد برگرد برگرد قرض های دلم را بده و برو  بزرگی را گفتم زندگی چند بخش است ؟ گفت دو بخش : كودكی و پیری...... گفتم پس جوانی چه شد ... گفت با عشق ساخت ، با بی وفایی سوخت ، با جدایی مرد میان عاشق و معشوق رازیست.....چه داند آنکه اشتر می چراند؟  از تو نماند تاب جدایی دگر مرا بهر خدا مرو به سفر یا ببر مرا ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ جــــان و تـنـم استـمـاع رفــتـن تـُسـت مرو که گر بروی خون من به گردن تُست 
يکشنبه 4/11/1388 - 14:53
خواستگاری و نامزدی
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی، هرگاه زیر پایت خش خش برگ ها را احساس کردی، هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره خاموش دیدی، برای یک بار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر   عشق کلید شهر قلبهاست به شرط آنکه : قفل دلت هرز نباشه تا با هر کلیدی باز بشه !!!!!

  کاش میشد روی قلب سرنوشت،لحظه های با تو بودن را نوشت   اگه عشقم حقیره ! اگه جسمم کویره ! اگه همیشه تنهام ! اگه خالیه دستام ! هیچ خیال نی!!! برای تو عاشق ترین عاشق دنیام

  کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم

   شب بود ، شمع بود ، من بودم و غم ... شب رفت ، شمع سوخت ، من موندم و غم ...

    

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است

جمعه 2/11/1388 - 15:55
محبت و عاطفه
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست، بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است. عمیق ترین درد زندگی مردن است ، در زمانی که یگانه داستان عاشقانه زندگیت بر باد رفته است .... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه فراموش کردن زیبایی یک لبخند است ... عمیق ترین درد زندگی مردن است ، در حالی که قلبی عاشق انتظار نگاهت را میکشد ... و حالا عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه خواستن و نتوانستن است... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه نتوان گفتن است ... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ،بلکه بودن در نهایت نبودن است ... آری عمیق ترین درد زندگی اینست که ببینی ، بخواهی ، بتوانی اما ... نتوانی بگویی....
جمعه 2/11/1388 - 15:28
رويا و خيال

 

تو این دنیا کیه که فکر کسی باشه که هنوز به یادشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بنویس از سر خط بنویس که دلت دیگه به یاد اون نیست

بنویس که بدونه اگه نباشه قلبت از غصه خون نیست

اون که گذاشتو رفت یه روز سرش به سنگ میخوره بر میگرده

دیگه به صداش نکن بزار خودش بیاد دنبالت بگرده........

 

 

جمعه 2/11/1388 - 15:25
محبت و عاطفه
در هزارتوی تنهایی دنیایی که انسانهایش سرشار از حس درد و دوری اند،
در سیل بی سرانجام انسان هایی که عاشق می شوند

یک دوست، یک هم سخن،
یکی که هرگز نگوید چرا؟
هرگز نگوید دیر کردی
هرگز نگوید کجا بودی
و هرگز به دست های خالی تو نگاهی نکند
رویای تازه ای است.
ولی کسی همیشه هست
همین جا
کنار هر درد دوری
کنار هر تاب و طاقت
کنار هر اشک گرم
کنار هر بغض تر
همین جاست...
و همیشه هست

حتی از میان شلوغی کسل کننده ی آدمهای مبهم صدای دوست رو می شنود
حتی وقتی هیچ کس نگاهت نمی کند او به تو خیره شده و منتظر شکفتن غنچه ی لبهای توست تا بشکفد و اسمش را صدا بزند
حتی یک بار هم سلامت را بی پاسخ نمی گذارد.
نمی دانم خدا که عشق را آفرید، به کدام شعله اش رنگ آفرین زد:

شور؟
آتش؟
اشک؟
فراق؟
نگاه منتظر؟
در راه ماندن؟
یا احساس لطیف لبخند ؟

شاید خدا خود شور شیرین و نزدیک این قافله است...
و مقصدی نرسیدنی
وصالی دست نیافتنی....
تا عشق بماند و
انتظار رسیدن...
 
جمعه 2/11/1388 - 15:16
رويا و خيال
در میان بغض کوچه ها من همان تنها ترینم / گر میان هر نگاهی صوت غمگینی شنیدی

     قبر واقعی آدم در خاک نیست ، بلکه در قلب کسی است که فراموشت نمیکند . .

 .             مینویسم من که عمری با خیالت زیستم / گاهی از من یاد کن ، اکنون که دیگر نیستم    

 

چهارشنبه 23/10/1388 - 14:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته