• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4728
تعداد نظرات : 377
زمان آخرین مطلب : 3475روز قبل
عقاید و احکام

  "جهان شناسی"از دو واژۀ "جهان" و "شناختن"ترکیب شده. بنابر این دو بحث داریم:
بحث اول:
  کلمۀ "جهان" معادل فارسی کلمه "عالم" در زبان عربیست که جمع آن "عوالم" یا "عالمین"میشود. عالم به مراتب خاصی از وجود گفته میشود که از طرفی بر مراتب پایین تر از خود احاطه دارند و از طرفی توسط مرتبه بالاتر احاطه شده اند. موجوداتی که تحت هر عالم قرار میگیرند از نظر وجودی در عرض هم هستند. مثلا تمام اجسام و جسمانیات با اینكه اجناس و انواع متعددی هستند یك «عالم» بشمار می روند یعنی تمام موجودات طبیعت، در «عرض» یكدیگر هستند نه در طول یكدیگر؛ زیرا هیچ كدام احاطة وجودی بر انواع و اجناس دیگر ندارند. پس مقصود ما از عالم، موجود یا گروه موجوداتی است كه در مجموع هستی، مرتبه ای خاص را اشغال كرده و در عرض هم می باشند. (مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، ج 5، ص 194)
بنا بر آنچه در کتابهای فلسفی آمده (و بر آیند آیات و روایات هم هست) به طور کلی چهار عالم وجود دارد:
عالم مُلک(ناسوت)-عالم مثال(ملکوت)-عالم عقل(جبروت)-عالم الوهیت(لاهوت)
عالم ناسوت: همین عالم ماده است که حرکت و زمان و مکان در آن وجود دارد وعالم اجسام و طبیعیات است.
عالم مثال یا برزخ: مرتبه و نشئه ای است برتر از عالم طبیعت كه دارای صور و ابعاد است امّا فاقد حركت و زمان و تغییر است. این عالم خود بر دو قسم است یكی «ملكوت اعلی» كه عالم مجردات محضه است مانند عالم ملائكه و دیگری «ملكوت اسفل» است كه عالم صور مقداری است مانند وجود انسان ها در برزخ و قبر.
عالم جبروت: همان عالم عقل و عالم معناست كه از صور و ابعاد و اشباح مبرّاست و فوق عالم ملكوت است.
عالم لاهوت: عالم الوهیت و عالم ربوبی است. یعنی ذات مقدس واجب الوجود كه مستجمع جمیع صفات كمالیه است. البته در آن مرتبه از وجود،‌ آنچه هست یك وجود اطلاقی است و بس. ذات پروردگار به تنهایی عالمی است و عظیم ترین عوالم است، زیرا ذات حق، محیط بر همة عوالم مادون است و ذره ای وجود از احاطة قیومی او خارج نمی باشد.
بحث دوم:
کلمه "شناخت" معادل فارسی کلمه "معرفت" در زبان عربیست.
این کلمه کاربردهای مختلفی دارد که عامترین مفهوم آن مساوی با مطلق علم و آگاهی و اطلاع است. البته گاها در مورد ادراکات جزئی یا به معنای بازشناسی یا به معنای قطع و علم موافق با واقع نیز به کار میرود. (آموزش فلسفه،آیت الله مصباح،ج1،ص151)
شناختهای انسان انواعی دارد:
1.شناخت تجربی و علمی که بوسیله اندامهای حسی صورت میپذیرد. این نوع شناخت در علوم تجربی (مثل فیزیک و شیمی و زیست شناسی) مورد استفاده قرار میگیرد.
2.شناخت عقلی که بوسیله مفاهیم انتزاعی (معقولات ثانوی) شکل میگیرد و نقش اصلی در بدست آوردن آن را عقل ایفا میکند. این نوع شناخت در منطق و فلسفه و ریاضیات بیشتر به کار میرود.
3.شناخت تعبدی که در مرحله دوم قرار دارد و از راه مخبر صادق بدست می آید. مثلا مطالبی که راجع به ادیان بر اساس سخنان ائمه و پیشوایان دینی قبول میکنیم از قبیل همین شناخت است.
4.شناخت شهودی که شناخت بدون واسطه است. در اقسام دیگر شناخت، صورت ذهنی واسطه در شناخت بود بخلاف این قسم که در واقع علم حضوریست و خطا ناپذیر.
(آموزش عقاید،آیت الله مصباح،ج1،ص35)
پس "جهان شناسی" به معنای عام آن شامل شناخت تمامی عوالم و موجودات و احکام مختلف آن عوالم میشود. با این تعریف عام،بحث "خدا شناسی" هم زیر مجموعه این بحث قرار میگیرد.
اما طبق دسته بندی و تعریف علمای کلام در واقع جهان شناسی بعد از خداشناسی مطرح میشود و به معنای کیهان شناسی و گیتی شناسی آمده (همان cosmology که علم شناخت کیهان و روابط زمین با عالم وجود است)
ما مباحث جهان شناسی را در پنج موضوع بررسی میکنیم:
انسان شناسی:انسان به عنوان اشرف مخلوقات خدا و جانشین او در زمین که به تعبیر عرفا عالم صغیر(از شعر معروفی منسوب به دیوان امام علی برداشت شده که حضرت فرمودند: اتزعم انک جرم صغیر-وفیک انطوی عالم الاکبر یعنی ای انسان میپنداری که جسم کوچک و حقیری هستی در حالیکه عالم بزرگتر در تو وجود دارد) است و به گفته فلاسفه موجودی که در عوالم ثلاثة (ملک و ملکوت و جبروت) وجود دارد و ظهور اتم اسماء و صفات خداست.
فرشتگان و ملائکة: که کارگزاران اوامر الهی اند و در عصیان و سرپیچی اختیاری ندارند.
جن:که مانند آدمی دارای عقل و اختیار است و مورد خطاب در احکام الهی.
مباحث کلی طبیعت: که مربوط به حیوانات و اجسام و قوانین عالم ناسوت (ماده و طبیعت) میشود.
سرنوشت جهان
:مربوط به اتفاقات و رخدادهایی است که تا برپایی قیامت اتفاق می افتد.

البته به نظر بنده تقسیم بندی مطالب "جهان شناسی" به صورت بالا خالی از تسامح نیست و بهتر بود تقسیم بندی بر اساس عوالم مختلف و موجودات و قوانین آن عوالم صورت میگرفت.
دونکته:
 اول اینکه ما بر اساس نظر اسلام به شناخت جهان میرویم و آیات و روایات را بررسی میکنیم.
نکته دیگر اینکه جهان شناسی با جهان بینی تفاوت دارد. هرچند هردو مربوط به بینش و شناخت نسبت به دنیا هستند اما جهان بینی با توجه به قوانین و احکام به شناخت جهان می پردازد بخلاف جهان شناسی که لابشرط از آن است. پس از این جهت جهان شناسی اعم است.
منبع: سایت کلوب
جمعه 11/1/1391 - 23:50
عقاید و احکام
دین روشی است برای زندگی كردن كه در تمام ابعاد فردی، اجتماعی، جسمی و روحی سازوكارهای لازم را فرا روی انسان قرار می‏دهد و بسترهای رشد و ارتقا او را در تمام ساحت‏ها بدو عرضه می ‏نماید.
 علت دین داری بشر را در نیازهای او باید جستجو كرد، وجود آثار و فواید بی مانند در دین ، او را به چنین ضرورتی می‏ كشاند. بنابراین برای پاسخ دهی به چرایی دین دار بودن بشر شایسته است كه فواید و آثار دین الاهی مورد بررسی قرار گیرد:

 1. معنا بخشی به زندگی : چرایی آفرینش، هدف حیات و زندگی، پرسش همیشگی انسان بوده است كه دین در هدف‏مند كردن زندگی بهترین گزینه است. علامه طباطبایی می‏نویسد:
 «جوهر دین را باید در این واقعیت جست و جو كرد كه دین در واقع، واكنش در برابر تهدید به بی معنایی در زندگی بشری و كوششی برای نگریستن به جهان، به صورت یك واقعیت معنا دار است.»
 2. زدودن ترس: دین، به انسان جرات در فعالیت را ارزانی می‏بخشد و بیمناكی در انجام وظیفه را در او از بین می‏برد و ترس و بیم را از او می‏زداید.
 3. آرام بخشی زندگی: انس با دین آرامش بخش است، آنگونه كه قرآن می‏فرماید:
 «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ آگاه باشید! دل‏ها با یاد خدا به آرامش می‏رسد.»{1}
 4. پاسخ به احساس تنهایی: بشر هماره از تنهایی در رنج بوده است، تنهایی او در چهار نوع ذیل است :
 الف. تنهایی فیزیكی؛ انسان در محیطی قرار می‏گیرد كه كسی با او نیست .
 ب. دیگران او را درك نمی‏كنند ؛ یعنی گرچه در جمع حاضر است، ولی آنان موقعیت او را نمی‏یابند و به شایستگی از او بهره نمی‏برند. از این رو، او احساس تنهایی می‏كند.
 ج. دیگران نمی‏توانند نقایص‏های او را برطرف نمایند.
 د. انسان احساس می‏كند كه همه به فكر خویش اند و در صدد جلب منفعت به سوی خود ورفع ضرر از خویشتنند. دین این تنهایی را می‏زداید و انسان مؤمن هیچ گاه احساس تنهایی نمی‏كند، زیرا بر این باور است كه خداوند مونس و همنشین اوست{2}:
 «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ ما كُنْتُمْ ؛ هر كجا باشید او با شماست.»{3}
 5. همبستگی اجتماعی: برادری و احساس اشتراك بر محور دینداری سامان می‏یابد. دوركیم، جامعه شناس مشهور می‏نویسد:
 «مناسك دین برای كاركرد درست زندگی اخلاقی ما، به همان اندازه ضروری‏اند كه خوراك برای نگه داشتن زندگی جسمانی ما ضرورت دارد ؛ زیرا از طریق همین مناسك است كه گروه خود را تایید و حفظ می‏كند.»{4}
 6. فرهنگ سازی: ریشه خصلت‏های نیكوی انسان را باید در آموزه‏های دینی جست ؛ علامه طباطبایی می‏فرماید:
 «خصلت‏های نیكوی موجود در انسان‏های امروزی، هر چند اندك باشد، ناشی از تعلیمات دینی است.»{5}
 7. كاستی‏های دنیای مدرن: علوم طبیعی با تمام پیشرفت‏های گسترده‏اش، از پاسخگویی به نیازهای غیر طبیعی انسان عاجز است و تنها از دین می‏توان انتظار داشت تا نیازهای ماورای طبیعی آدمی را برآورده كند. علامه طباطبایی می نویسد :
 «درست است كه علوم طبیعی چراغی است روشن كه بخشی از مجهولات را از تاریكی درآورده و برای انسان معلوم می‏سازد ولی چراغی است كه برای هر تاریكی سودی نمی‏بخشد. از فن روان‏شناسی حل مسایل فلكی را نمی‏توان توقع داشت، از یك پزشك حل مشكلات یك نفر مهندس راه بر نمی‏آید و بالاخره علومی كه از طبیعت بحث می‏نماید اصلا از مسایل ماورالطبیعه و مطالب معنوی و روحی بیگانه بوده و توانایی بررسی این گونه مقاصدی كه انسان با نهاد و فطرت خدادادی خود خواستار كشف آن‏ها است، ندارد.»{6}
 البته از آثار و فواید دیگری در چرایی دین‏دار بودن بشر می‏توان یاد كرد، از جمله: رفع نیاز انسان در شناخت كارهای خوب و بد، شناساندن اشیأ سودمند و زیان آور به انسان، تربیت و تكمیل انسان‏ها به فراخور استعداد آن‏ها.{7}
 پاسخ را با سخن روان شناس نامی آمریكایی پی می‏گیریم :
 «من در هر امر مذهبی همیشه نوعی وقار و صمیمت، وجد و لطف، محبت و ایثار می‏بینم. حالات روانی - مذهبی خواصی دارد كه آن خواص با هیچ حالت از حالات بشر تطبیق نمی‏كند.»{8}

 منابع:
 [1]. سوره رعد، آیه 28/
 [2]. انتظار بشر از دین، جوادی آملی، 41/
 [3]. سوره حدید، آیه 4/
 [4]. جامعه ‏شناسی دین، ص 179/
 [5]. المیزان، ج12، ص 151/
 [6]. فرازهایی از اسلام، محمد حسین طباطبایی، ص 8/
 [7]. ر.ك: انتظار بشر از دین، ص 41 - 49/
 [8]. دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه مهدی قاینی، ص 15/
جمعه 11/1/1391 - 23:24
شهدا و دفاع مقدس
صفیه می دانست مهدی برایش نمی ماند. این را از همان روز اول که او را دید و حرف زدند، فهمید و در زندگی باور کرد؛ همان چهار سال. اما چرا باز وقتی خبرش را شنید جا خورد؟ خودش هم نمی داند.
کتاب "نیمه پنهان ماه 6" روایتی است کوتاه اما خواندنی از زبان "صفیه مدرس" همسر شهید مهدی باکری که توسط مریم برادران تنظیم شده است. 
ابتدای این کتاب همسر شهید از نحوه آشنا شدن خود با شهید باکری می گوید. از اینکه مهدی را از قبل نمی شناخت ولی برادرش حمید باکری و خواهر بزرگشان را می شناخت چون حمید مربی آموزش اسلحه وی بود. خانم مدرس از فعالیت های خود در سالهای 56 می گوید. زمانی که در کلاس های مختلفی چون آموزش اسلحه و امدادگری شرکت کرد و بعد راهی جهاد سازندگی شد. وظیفه جهاد در آن زمان حل کردن مشکلات مردم روستاها و پایین شهرنشین ها بود. 
خانواده باکری در شهرک کارخانه قند زندگی می کردند. مهدی باکری مهندس مکانیک دانشگاه تبریز و در آن موقع شهردار ارومیه نیز بود ولی زمانی که به خواستگاری خانم مدرس آمد از شغل خود استعفا داد و وارد سپاه شد. 
همسر شهید باکری در این مورد می نویسد: "قبل از مهدی هر خواستگاری می آمد، استخاره می کردم و جواب می آمد: «صبر کنید! زوج مطهری نصیبتان خواهد شد.» مهدی همان زوج بود. آنقدر مطمئن بودم که حتی استخاره نکردم."
وی به رابطه عاطفی عمیقی که بین خود و شهید باکری بود اشاره می کند می گوید: "مهدی می گفت: ما یک روحیم در دو بدن. اصلا ازدواج یعنی همین. من و تو حالا شدیم یک؛ یه یک قوی."
خانم مدرس در مورد خرید عروسی و همچنین مهریه خود می گوید: "خرید عروسیمان فقط یك حلقه بود كه آن هم به اصرار خود آقا مهدی خریدم. به همین خاطر اصلا سفره عقد هم پهن نکردیم. وقتی مهدی از من درباره مهریه پرسید من چیزی نگفتم. مهدی گفت: "یک جلد قرآن کریم و یک کلت کمری!"
صفیه یادش آمد که تا به حال به هیچ کس نگفته بود که دوست دارد مهریه اش چه باشد اما مهدی از کجا می دانست خدا می داند.   
خانم مدرس در این کتاب به اتفاقات جالبی که در اوایل زندگی مشترکشان می افتد نیز اشاره ای می كند. در صفحه 18 این کتاب می خوانیم: "به خودم دلداری می دادم غذا پختن که کاری ندارد. یاد می گیرم. اولین شبی که می خواستم خودم غذا بپزم، برایمان میهمان رسید. دوستان مهدی آمده بودند دیدنمان. مهدی پرسید: "می تونی شام درست کنی نگهشون داریم؟" گفتم: "آره درست کرده ام." برنج را کشیدم. رویم نمی شد بیاورم سر سفره. برنج خارجی را کته کرده بودم. شفته شده بود. مهدی دیس پلو را برداشت و گفت: "بیا تو. کاریت نباشه." دیس را گذاشت وسط سفره و گفت: "آش پزی خانم ما حرف نداره. اگه می بینید پلو خوب در نیومده چون برنجش خوب نبوده." میهمان ها که رفتند گفت: "اینطور که معلومه، یه مدت باید غذا درست کنم تا یادبگیری!"
وی در جای دیگر می گوید: "حتی نمی گفت چه غذایی دوست دارد. جایی مهمان بودیم. در آنجا فهمیدم فسنجان دوست دارد. کم غذا بود. اگر شبی خوب می خورد یا توی رودربایستی مجبور می شد زیاد بخورد فرداش روزه می گرفت."
شهید مهدی باکری مانند دیگر شهدا نسبت به بیت المال بسیار حساس بودند. همسر ایشان تعریف می کند که شبی مهدی گفت امشب تعدادی از رزمندگان مهمان ما هستند. به او سپردم که نان بخرد ولی او فراموش کرد. آن شب وقتی به خانه رسید که نانوایی بسته بود. به بچه های لشگر زنگ زد تا تعدادی نان برای او بیاورند. وقتی آورد دستم را جلو بردم که یک تکه از نان بکنم. گفت: "تو نباید از این نان بخوری. چون این نون مال رزمنده ها است." گفتم :"من هم زن رزمنده هام!" گفت: "نه فقط رزمنده ها." شب را من با خرده نان هایی که داشتیم سر کردم.
من عصبانیت مهدی را كمتر می‌دیدم مثلاً  وقتی نماز صبحش قضا می‌شد از دست خودش عصبانی می‌شد، تنها دفعه‌ای كه سرم داد زد به خاطر خودكاری بود كه با آن لیست خرید را می‌نوشتم : "داد زد كه خودكار را بگذار سر جایش، چون مال بیت‌المال است."
همسر شهید به جمله ای که مادر بزرگ شهیدان مهدی و حمید باکری درباره آنها می گفت اشاره داشتند: "مادربزرگشان می گفت: "این دوتا برادر، شورش را در آوردند. برید ببینید بعضی از همین پاسدارها به کجاها رسیده اند چه دم و دستگاهی به هم زدند." و شاهد مثال می آورد. مهدی شانه های مادربزرگ را بغل می گرفت و تکان می داد و می گفت: "مادربزرگ! ضند انگلاب شده ای ها!" و می خنداندش."
وی در اواخر کتاب اینگونه روایت می کند: "در اسلام‌آباد غرب چهار خانواده بود كه همگی باهم بودیم با یك نوع دل‌نگرانی و منتظر ... منتظر اینكه این بار نوبت كدامیك از ماست؛ اسفند آن سال نوبت فاطمه رسید ... حمید شهید شد. تا مهدی زنگ زد بغضم تركید، گفتم توهم شهید می‌شوی بیا تا قبلش تو را ببینم، تازه یادم افتاد كه تسلیت بگویم كه بغض او هم تركید تا به حال ندیده بودم این طور گریه كند."
گفتنی است شهید مهدی باکری در تاریخ 25 اسفندماه سال63 به شهادت رسید ولی جسد مطهر او هیچگاه یافت نشد.
کتاب نیمه پنهان ماه 6 مهدی باکری به روایت همسر شهید در 53 صفحه توسط انتشارات روایت فتح به قیمت 900 تومان تقدیم عاشقان فرهنگ ایثار و شهادت شده است. 

 


برچسب‌ها: شهید باکریکتابنیمه پنهان ماه
پنج شنبه 10/1/1391 - 15:38
شهدا و دفاع مقدس

سلام به همه دوستان

ایام عیده و اردوهای راهیان نور مثل همیشه پرشور برپا میشه. خیلی جالبه دخترها و پسرهایی که میرن به زیارت شهدا تا چند وقت انگار حال و هوای شهدایی پیدا میکنن و توی رفتارشون، لباسشون و حرفهاشون میشه اثری از شهدا پیدا کرد. خب طبیعی هم هست، نَفَس شهدا بهشون خورده. قدم گذاشتن جایی که شهدا خونشون ریخته شده...

فقط میخوام یه یادآوری کنم؛

تا حالا فکر کردیم آیه قرآن که میگه شهدا زنده اند یعنی چی؟ اینکه ما باور داریم شهدا، شاهدند و نگاهشون به عمل ماست یعنی چی؟

پ.ن

نَفَسِ شهدا روی ما و خیلی از دختر پسرها اثر گذاشت، اما نگاهشون چی؟ اثر گذاشته؟!

خدایا ما رو شرمنده شهدا نکن.

منبع: سایت کلوب 

پنج شنبه 10/1/1391 - 15:21
شهدا و دفاع مقدس
کاروان های  راهیان نور آماده حرکت بودند که ما هم به بدرقه یکی از دوستان رفتیم که خانمی اونجا حرف جالبی زد که خوشا به حال مردان که توفیق شهادت دارند و ای کاش ما هم راهی به سوی شهادت پیدا می کردیم این حرفش برایم از یک طرف جالب بود ولی از طرفی منو به فکر فرو برد که آیا در این زمان واقعا چنین راهی برای زنان هست در راه فکرم مشغول این جمله بود که یاد واقعه ای افتادم که آنها هم راهی به سوی شهادت دارند شهادتی از جنس دخترانه ی دخترانه .

بانوان با سلاحی که دارند بزرگترین مدعیان آزادی را رسوا کردند .بله دوستان یاد مروه افتادم مروه نجیب مروه شربینی که در یکی از مهدهای ازادی به علت داشتن حجاب توسط یک جوان نژاد پرست در المان و در دادگاه مورد حمله ی وحشیانه متهم قرارگرفت و در برابر چشم قاضی و همسر و فرزند خردسالش با 18 ضربه چاقو در حالی که باردار بود به قتل رسید و به شهیده حجاب معروف شد .

بله دوستان تا این زمان دقت نکرده بودم شهادتی در این زمان باشد که فقط خاص زنان باشد مال دختران. دخترانه ی دخترانه. یادم رفته بود که همین چادر بانوان ما که هر روز در مواجهه با غیر به سر می کنند شهادت ساز است.



بله خواهرم از امروز به چادرت به گونه ای دیگر نگاه کن؛ و چادرت را مثل ایمان و عقیده ات حفظ کن.
منبع: سایت کلوب
پنج شنبه 10/1/1391 - 15:15
ازدواج و همسرداری
بسم الله الرحمن الرحیم
از برکات سال نو و نوروز اینه که فرصتی برای دید و بازدید و صله رحم هستش و صله رحم هم بسیار در دین مبین اسلام سفارش شده، و از برکات دیگه ی سال نو؛ فرصتی برای مسافرت رفتن هستش که خداوند متعال در قرآن به سیر و سفر سفارش کرده است که می تونید باجستجو کلمه «سیروا» در قرآن با توصیه های الهی در قرآن آشنا بشید
خواستم چندتا نکته به خانواده ها توصیه کنم :
1. ایام نوروز مثل بقیه روز های خداست و لازمه که اولا خدا رو فراموش نکنیم
2. توی این ایام از بچه ها غافل نشیم بچه هایی که نونهال هستن از محبت شما محروم نشن و کودکان و نوجوانان دچار آفت و آسیب های صله رحم و مسافرت های ما نشن؛ مراقب باشیم همبازی فرزندانمون آثار منفی تربیتی زیادی رو وارد ذهن بچههامون می کنند و ما خیالمون راحت هست که دیگه گرفتارشون نیستیم و بچه ها به خودشون مشغول هستند بزرگترین خطای ما والدین اینه که برای راحتی خودمون سعی می کنیم که بچه ها از ما دور بمونن و در نتیجه از اونها غافل میشیم
3. خانواده ها باید بدونند که غیرت مردان نباید توی این ایام تعطیل بشه و خانم ها نباید حیای خودشون رو کنار بذارن و با هر  پوشش یا با پوشش نا مناسب ظاهر بشن 
4. بدونیم که نفس و شیطان دنبال این غفلت های ما هستند که از خدا و از خودمون غافل بشیم و همه زندگی ما بشه هوا و هوس 
در آخر توجهتون رو به این آیه قرآن جلب می کنم:
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى
و هر كس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى‏] خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى‌ ‌‏كنیم.» طه / 124
مواظب باشیم خوشی هامون موجب غفلت از یاد خدا نشه

منبع: سایت کلوب
پنج شنبه 10/1/1391 - 15:10
ازدواج و همسرداری
پای صحبت بعضی از این دوستان مجرد که میشینیم میبینیم که زن نگرفتنشون همچین بی دلیل بی دلیل هم نبوده. بلکه دیگران ودیگران ودیگرانی که ازدواج  کرده ند و به اصطلاح یه سروسامونی به زندگیشون داده ند، یه گاهی اومده ند پیش این دوستان مجرد، بلکه هم یه دیداری تازه کرده باشند، هم یه نفسی کشیده باشند، هم یه گپی زده باشند...
خلاصه توی این گپ و گفت ومعاشرت بحث میرسه به این مطلب که حالا که ازدواج کردی راضی هستی یا نه؟ زن گرفتن چه حسی داره؟خوبه؟ یا مثلا طرح این سؤال کلیشه ای که مجردی بهتره یا متاهلی؟وبالاخره آقای متاهل قصه ما هم سر درد دلش باز میشه وشروع میکنه ناله سردادن که بابا قدر مجردیمون رو ندونستیم واشتباه کردیم و احتمالا خودش رو به یکی از انعام زحمتکش هم تشبیه می کنه و داد "غلط کردم" و "اشتباه کردم" رو حسابی سر میده.
این دیالوگ یه بار دیگه هم توی صف نون به گوش آقای مجرد داستان ما میرسه، یه بارهم داخل تاکسی و یه بارهم توی مغازه ی تعویض روغنی.
کم کم این ذهنیت توی ذهن این دوست ما شکل میگیره که بله...

واقعیت های زندگی خودشون رو نشون می ده.
یه مطلب دیگه هم که به نظرم گفتنش اینجا بد نباشه اینه که دو نفری که باهم ازدواج میکنند،چون از دوتا دنیای متفاوت با هم مواجه شدند،خواه ناخواه اصطکاک بینشون پیش میاد.
تفکرات و مطالعات وتجربیات وخانواده ها وسبک زندگی متفاوت،از هر فردی یه شخصیت کاملا متفاوت میسازه.طبیعتا وقتی که این دوتا شخصیت متفاوت با همدیگه زیر یه سقف زندگی میکنن و هدف مشترک و زندگی مشترک و منافع مشترک خودشون رو پیگیری میکنن کم کم این اصطکاک ها هستند که خودشون رو نشون میدن.
حالا برگردیم به اون دسته اول.
این دسته وقتی که عشقشون به مرور زمان کمتر از روزهای اول زندگی میشه،وقتی اصطکاک های زندگی خودشون رو نشون دادن،به خاطر اون تجربه ی خیلی شیرین و لذت بخش عشقی که داشتند وبه خاطر این که زندگی رو از اوج شروع کردند؛سر کردن توی این شرایط براشون یه مقداری دشوار میشه.به علاوه این که این دسته از زوج ها،چون اون وقتی هم که می خواستن انتخاب کنن عاشقانه انتخاب کردند نه عاقلانه،این احساسی انتخاب کردنشون مانع از دیدن واقعیت ها شده.محاسن،بزرگ دیده می شه ومعایب اگه دیده بشه خیلی کوچیک.خلاصه این دوستان،اصطکاک های زندگیشون شروع شده،عشقشون کمتر شده،به خاطر نوع انتخابی هم که داشتند احتمالا زمینه ی اختلافات بینشون زیادتره.یعنی از نظر بافت زندگی و وضعیت اقتصادی و سطح اندیشه و علائق و سلایق و دغدغه ها و شأن خانوادگی احتمالا نسبت به دسته دوم همخوانی کمتری با همدیگه دارند.
بنابراین متاسفانه زمینه اختلافات بینشون خیلی زیادتر از حد معموله.نتیجه این میشه که ما دوروبرمون رو که نگاه می کنیم عاشق و معشوق های خیلی زیادی رو میبینیم که با وجود اصراری که به ازدواج با همدیگه داشتند مدت زیادی نتونستند کنار هم زندگی کنند.
یا مجبور به طلاق محضری شدند یا به خاطر مسائلی مثل ترس از حرف و قضاوت مردم یا نگرانی از آینده بچه ها،یا هزارتا مسأله دیگه از همدیگه رسما جدا نشده اند بلکه طلاق عاطفی گرفتند.
این دسته ای که از هم طلاق عاطفی گرفته اند یا توی خونه شون همیشه دعواست،البته نه از اون دعواهایی که از یه اصطکاک معمولی و منطقی به وجود اومده،بلکه این دعوا حاصل یه سری اصطکاک هاییه که هم از حیث کمی بسیار زیادن،هم بسیارعمیقن و هم این که منجر به بینش طرفین نسبت به هم و همخوانی بیشتر شخصیتی هم نمیشن.
ویا این که کاملا نسبت به همدیگه بی تفاوتند.نه دعوایی،نه محبتی،نه ارتباط صحیحی.کاملا جدا از هم هر کدوم دنبال دغدغه های شخصی خودشونن.
دوتا همخونه ای که در حداقل ارتباط کلامی،عاطفی و... با همدیگه سر میکنن. که به نظر میرسه این بی تفاوتی به مراتب از اون جنگ و دعوای همیشگی سخت تر و کشنده تر و آزاردهنده تره.
بعضی از روانشناس ها توی اصطلاح خودشون میگند،توجه منفی به مراتب قابل تحمل تره تا بی توجهی.
باهمند،اما باهم نیستند. زن و شوهرند،اما زن وشوهر نیستند.
این فضا که فضای بسیار وحشتناکی هم هست زمینه بسیار مناسبی برای انواع مشکلات و اختلافات روانی، یأس و ناامیدی و افسردگی و همینطور گذاشتن اثرات بسیار نامطلوب روی رشد فکری و ذهنی و عاطفی و منطقی فرزندان هم هست.
 به نظر میرسه اگه عاقلانه انتخاب کنیم و عاشقانه زندگی کنیم،خیلی به یه زندگی شیرین و آروم نزدیکتریم تا این که عاشقانه انتخاب کنیم و معلوم نیست چطوری زندگی کنیم... 

منبع:سایت کلوب 

پنج شنبه 10/1/1391 - 15:8
ازدواج و همسرداری

برای ایجاد سازگاری در خانه باید راهکارها و مهارت های آن را آموخت، یکی از صفاتی که سبب سازگاری می شود دوری از لجاجت است. لجاجت موجب ناسازگاری همسران و تزلزل نظام خانواده می شود.

توجه به عوامل و ریشه های لجاجت می تواند ما را در جهت پیشگیری از بروز این صفت ناپسند یاری کند.

یکی از عوامل لجاجت زیاده روی در سرزنش همسر است که متاسفانه در بسیاری از خانواده ها اتفاق می افتد.

از خصلتهای نیکی که ما داریم این است که اگر رفتار یا خصلتی نامطلوب در همسرمان دیدیم در صدد اصلاح آن بر می آییم

امام حسین(ع) می فرماید: «من اَحبک نهاک و من اَبغضک اَغراک»

کسی که تو را دوست دارد، از کار زشت تورا باز می دارد و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند(بحار الانوار،ج75،ص128)

خداوند متعال در سوره تحریم آیه 6 می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَارًا» اى كسانى كه ایمان آورده‏اید خودتان و خانواده تان را از آتش ‏حفظ كنید.

اما نکته مهم این است که ممکن است در این امر خیر دچار اشتباه شویم و اثر ضد آن را دریافت کنیم لذا هرگز نباید همسر را به هر صورت ممکن از آن رفتار باز داشت بلکه باید طوری برخورد کرد که رنگ ملامت و سرزنش به خود نگیرد و افراطی صورت نپذیرد طوری که آن رفتار را بدون ایجاد مشکلات بعدی اصلاح کرد.

سرزنش بیش از حد یکی از مهمترین عوامل جر و بحث و لجاجت به شمار می رود که موجب بر بهم خورد سازگاری و روابط زن و شوهر می شود.

امام علی (ع) می فرماید: «الافراط فی الملامۀ یشّب نیران اللجاج» زیاده‌روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله‌ور می‌کند.

منبع: سایت کلوب 

پنج شنبه 10/1/1391 - 15:2
ازدواج و همسرداری
سم الله الرحمن الرحیم
بسیاری از مردان ما می دونند که که باید ابراز محبت نسبت خانمشون داشته باشند حالا نسبت  به عمل به این دستور دین آقایون دو دسته میشن:
1. اونهایی که اصلا محبت کردن بلد نیستند و به سفارش دین عمل نمی کنند
2. اونهای هستند که محبت کردن به همسر رو از لوازم زندگی خودشون می دونند اما اینها خودشون دو دسته هستند:
الف) اونهایی که محبت کردن به همسرشون رو جیره بندی می کنند مثلا ماهی یه دفعه محبت بکنند و اونهم با خریدن یه هدیه و سعی می کنند از زبونشون استفاده نکنند و یه عده هم هستند 
که سالی یه دفعه به خانمشون می گن : «دوستت دارم» 
و اینگونه مردان زیاد هستند که فکر می کنند فقط باید شنبه صبح یه محبت داشته باشند تا آخر هفته کفایت می کنه 
ب)دسته دوم کسانی هستند که توی محبت کردن بروز و آبدیت هستند یعنی اگه خانمش روزی چند دفعه تماس تلفنی داشته باشه هر چند دفعه قربون صدقه همسرش میره و به هر بهونه ایی نگاه محبت آمیز به همسرش می کنه و همیشه در حال ابراز محبت به همسرش هستش
به نظر شما کدومیک زندگی بهتری دارند؟
آقایونی که خیلی از همسر خودشون ( به خصوص از روابطشون) می نالند؛ تا به حال به این فکر کردند که آیا تونستند محبت کافی به همسرشون داشته باشند تا بتونند طبع گرمی برای همسرانشون بسازند؟
آیا تا به حال به این فکر کردند که زمانی می تونند محبت کافی داشته باشند که محبت کردنشون  آبدیت و بروز باشه تا بتونند از زندگیشون لذت ببرن؟
پنج شنبه 10/1/1391 - 14:59
فلسفه و عرفان


بى شك بالاترین و والاترین عنصرى كه در موجودیت هر جامعه ، دخالت اساسى دارد "فرهنگ " آن جامعه است . اساسا فرهنـگ هر جامعه ، هویّت آن جامعه را تشكیل مى دهد و با انحراف فرهنگ ، هر چند جامعه قدرتمند و قوى باشد، ولى پوچ و پوك و میان تهى است . اگر فرهنگ جامعه اى وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ابعاد دیگر آن جامعه به جانب مخالف ، گرایش پیدا مى كند.
جرج جرداق نویسنده معروف لبنانى مى‏ گوید:
من سال‏ها نگران از بین رفتن ارزش‏هاى ملى كشورهاى با هویت بوده ‏ام، به اعتقاد من اگر بخواهیم مرضِ بى‏ هویتى را معالجه كنیم، باید از خودمان شروع كنیم و از تبلیغات خودى دریچه ‏اى به دل‏هاى ملت‏هایمان بگشائیم تا از آن روح رشادت و اراده مستحكم ملى را به پیكره جوامع تزریق كنیم و فرزندانمان را با هویت خودشان آشنا سازیم. اعتقاد دارم اگر ما بتوانیم فرزندان خود را با تمدن و میراث فرهنگى آشنا سازیم، هرگز از فرهنگ غرب متاثر نخواهیم شد.[1]
فرهنگ غربى تفاوت عمده ‏اى با فرهنگ اسلامى دارد كه عمده آن به تعریف از ماهیت انسان مربوط مى ‏شود. برحسب فرهنگ غربى، انسان موجودى است كه معنویت فرع و روبناى زندگى اوست؛ انسان در عصر تكنولوژى به درجه‏ اى از پیشرفت رسیده كه دیگر نیازى به ارتباط با یك مبدأ قدسى و آسمانى نداشته باشد. این تصور باطل كه در فرهنگ غرب رشد پیدا كرد، انسان محورى را جایگزین خدا محورى كرد و بر همه ارزش‏هاى الهى و آسمانى خط بطلان كشید.
البتّه ناگفته نماند كه وضعیّت فعلی جامعه ی ما با وضعیّت مطلوبی كه یك نظام اسلامی از نظر فرهنگی باید ایجاد نماید، فاصله ی زیادی دارد؛ لیكن اگر همه با انصاف به جوامع غربی توجّه نمایند در می یابند كه با وجود پیش رفت در علم و تكنولوژی، به خاطر سیر قهقرایی در مسائل اخلاقی و معنوی، با مشكلات اجتماعی فراوانی روبه رو هستند، به طوری كه بسیاری از افراد در این جوامع با اضطراب روحی مواجه اند و با احساس پوچی و بی هدفی در زندگی، گم شده ی حقیقی خود را ـ كه با یاد او، دل ها آرام می گیرد ـ در زندگی ماشینی نمی یابند؛ لذا آمار قتل، جنایت، سرقت، فساد و فحشا و مبتلایان به بیماری های مربوط به اعصاب و روان، روز به روز افزایش یافته و با سست شدن بنیان خانواده، بیماریی چون ایدز، مانند كابوسی مرگ بار در مقابل بشر، پدیدار گشته است؛ بنابراین، تقلید كوركورانه از آنان برای ما نه مطلوب است و نه ممكن.
[2]

-----------------------------------------------------

[1] هویت دینی و انقطاع فرهنگی

[2] اسلام و توسعه/محمد جمال خلیلیان

 

پنج شنبه 10/1/1391 - 14:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته