• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3908روز قبل
طنز و سرگرمی

شوخی با ضرب المثل‌ها

فیلش یاد هندوستان کرد، برایش ویزا گرفت!

از خر شیطون اومد پایین ، سوار مترو شد!

پولاش از پارو بالا رفتند، دیگه برنگشتند! 

کلاهش پس معرکه بود، با عجله رفت برش داشت!

وقتی کسی دست به سیاه و سفید نمی‌زند، حتما مارگزیده است!

مامورم و مغرور! laugher

ما هنوز اندرخم خمیازه‌ایم!

مرد آن است که در کشاکش دهر / شنگ ژیرین آشیا باشد!

حرف «بی‌حساب» جواب ندارد! 

در «طنز» لذتی است که در «اسکناس» نیست!

حرف «زن» یکی است!

خیاط رو از نخش می شناسن، راننده آژانس رو از زاویه آیینه‌اش!

حلوای نقد بهتر از حلوای نسیه است!

دیوار موش داره، موش هم دندون اسب پیش‌کشی رو می‌شمره!

یه مو از دندون! اسب پیشکشی می‌کنه، سراغ خونه کدخدا رو هم می‌گیره!

nojavanha.com

شنبه 2/6/1392 - 13:4
طنز و سرگرمی

بذل و بخشش

old-shoes

هنگامی‌که صائب اصفهانی در هندوستان بود ، راجه‌های هندی خیلی به او احترام می‌گذاشتند و مال فراوانی به او می‌دادند  صائب این اموال رابه مردم می‌داد و هیچ وقت چیزی نداشت . یک روزفقیری از او کمک خواست . صائب به قدری بی چیز بود که کفش‌های خود را درآورد و به فقیر داد و گفت در هندوستان پا برهنه راه رفتن معمول است . این کفش را بگیر بفروش شاید کمکی به زندگی تو شود . فقیر کفش را گرفت چون دید خیلی کهنه و زوار دررفته است ان را پس داد. صائب گفت صبر کن تا چیزی به تو بدهم که بتوانی ان را به صدها روپیه بفروشی . آن گاه مدادی بیرون آورد و ته کفش روی تخت گیوه اش نوشت :

بخیه کفشم اگر دندان نما شد عیب نیست        خنده دارد کفش من بر هرزه گردی‌های من

سپس به مرد فقیر گفت : بگیر و ببر به فلان راجه بگو”خط صائب “است . او کفش را از تو خواهد خرید . فقیر قبول کرد و آن را نزد راجه برد و به قیمت زیادی فروخت . می‌گویند هنوز آن کفش در موزه خاندان راجه و جزو اشیای نفیس است.

 

       منبع : اصفهانی‌های شوخ

                                                                        تالیف حسن نوربخش

 nojavanha.com

شنبه 2/6/1392 - 13:4
طنز و سرگرمی

کی به کیه ؟؟؟

 
nojavanha.com
شنبه 2/6/1392 - 13:4
طنز و سرگرمی

طنز سگ و گربه ای …

photo 854512_www.mamalestan.com_ 27 photo(1)

 
nojavanha.com
شنبه 2/6/1392 - 13:4
طنز و سرگرمی
ختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان‌ها

07 (1)

مدتی است نوعی طنز تصویری در سایت‌های اینترنتی رواج پیدا کرده  که به(غلط نامه کدخدا ) مشهورشده  است . موفقیت این نمونه طنز تا جایی رسیده که عده ی زیادی را به فکر تقلید از آن انداخته است . هر چند که بسیاری از این کار‌های تقلیدی،  مایه‌های طنازانه ی کار‌های اصلی را ندارند ،  اما ایجاد یک نگاه طنازانه درسایت‌های اینتر نتی خود با ارزش است . نگاه متفاوت به پدیده‌های اطراف و شوخی با کلمات ترکیبی زبان فارسی و بهره گرفتن از تصاویر به ایجاد چنین طنزی منجر شده است . گویی طنزی را که قبلا با نام کاریکلماتور می‌شناختیم این بار با تصویر همراه شده است .

مجله همشهر ی جوان ، با خالق جوان این غلط نامه مصاحبه ای کتبی انجام داده است  و او که نمی‌خواهد شناخته شود ، خود را چنین معرفی کرده است : متولد دی ماه ۱۳۶۰ هستم ،  کارشناس رشته فناوری اطلاعات و کارشناس ارشد سیستم‌های اطلاعاتی ،  همیشه دلم می‌خواست به جای ریاضی ، هنر بخوانم  ، گرافیک و طراحی را خیلی دوست داشتم اما زمان ما می‌گفتند : هنرستان مخصوص شاگرد تنبل‌هاست . اولین باری که کار طنز کردم ، برای روزنامه دیواری کلاس چهارم دبستانم بود که از خودم چند جوک ساختم و چند کاریکاتور کشیدم…
اول تمرکزم روی واژه‌ها و به صورت نوشتاری بود اما با گذشت زمان احساس کردم بهتر است یک تنوع در روند کار ایجاد کنم و از آنجایی که می‌دانستم آدم‌هایی مثل من هستند که با خواندن میانه خوبی ندارند و موقع ورق زدن مجله و روزنامه فقط عکس‌هایش را می‌بینند و مطالبش را تیتروار نگاهی می‌اندازند، تصمیم گرفتم ایده تصویری شدن غلط نامه را عملی کنم . اولش مطمئن نبودم تصمیم درستی بوده یا نه ، بازخوردهای ضد و نقیض زیادی هم از مخاطب‌ها گرفتم اما کم کم دوستان خلاق و با ذوق ، به قول معروف فاز ایده جدید را گرفتند.

من مخالف توضیح دادن هستم و دوست دارم مخاطب برداشت خودش از هر مطلب با مزه و طنازانه را داشته باشد . در طول مدت انتشار کارهای غلط نامه چشمه‌هایی از زودباوری و سادگی بعضی‌ها (که البته تعدادشان کم هم نیست) را هم دیده ام که باز باعث می‌شود مات و مبهوت شوم و در دلم تاسف بخورم.

در زیر نمونه‌هایی از این طنز تصویری را انتخاب کرده ایم که می‌بینید . شما هم می‌توانید با نگاهی تازه و ایده‌های طنازانه مطالبتان را برای نشریه نوجوان‌ها  ارسال کنید ، تا در همین صفحه منتشر شود .

                                                                                                                                              جمال رادفر

81893_460

108541_983

113408_766

                           12

شنبه 2/6/1392 - 13:2
طنز و سرگرمی

اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان‌ها:

نام من روان سباستین آتکینسون است  ، اما شما مرا به اسم مستر بین می‌شناسید  . من در روز ۶ ژانویه سال۱۹۵۵ در شهر نیوکاسل، انگلیس در منطقه (تینه) به دنیا آمدم . مادرم الامی‌و پدرم اریک آتکینسون،هستند و  برادرهایم  روبرت و  رودنی از من بزرگ ترند . یکی از بهترین دوستان  و همکلاسی‌های دوران دبستانم  ” تونی بلر” نخست‌وزیر پیشیین بریتانیا بود .پدرم کشاورزبود و مزرعه کوچکی داشت. من و برادر‌هایم به او درمزرعه داری کمک می‌کردیم . همه سعی و تلاشم را به کار بستم وتحصیلات ابتدایی را با موفقیت گذراندم . بهترین تفریحم در سال‌های کودکی اجرای نمایش برای حیوانات  مزرعه بودمادرم می‌گفت : روان  همیشه درخواب و  رویا ست ؛  امااین کار برایم لذت بخش بود.مثل همه آرزوهای زیادی داشتم، که فقط در خیال و رویا می‌توانستم به آن‌هابرسم و به جای هرکسی که می‌خواستم  باشم، کاری که در دنیای واقعی امکان آن نبود ؛  از خیال که بیرون می‌آمدم خود را میان حیوانات مزرعه می‌یافتم.به خاطرلکنت زبانم از صحبت کردن در جمع متنفربودم  ، در بیان حرف “ب” زبانم می‌گرفت و خجالت می‌کشیدم. حتی الان هم مواقعی که تحت فشار عصبی که قرار می‌گیرم همین حالت برایم به وجود می‌آید.  به هر حال بعد از پایان  تحصیلات دبیرستان از طرفی به خاطر  خوشحال کردن پدرم که علاقه داشت در رشته برق تحصیل کنم و از طرف دیگر به خاطر این که رشته پول سازی بود موفق شدم مدرک کارشناسی ام را  از دانشگاه نیو کاسل و مدرک فوق لیسانس را درسال ۱۹۷۷ درهمین رشته از دانشگاه آکسفورد  بگیرم .

 به مطالعه و نوشتن علاقه خاصی داشتم  و نقش بازیگران کمدی را به خوبی در نمایش‌های دانشجویی  بازی می‌کردم .  آشنایی با فیلم نامه نویس طنز ” ریچارد کورتس ” که درنمایش‌های کمدی خیلی مشهور بود ،  باعث شد به شکل جدی تری به کاربازیگری طنزفکر کنم .

اولین کار حرفه ایم در سال ۱۹۷۸ در سن ۲۳ سالگی  به نام ” ساعت خبر”  بود . اجرای این نمایش که از یکی از شبکه‌های معروف انگلستان پخش شد مدت ۴ سال طول کشید و این آغاز شهرت من به عنوان بازیگر کمدی بود . بازی در این سریال محبوبیت مراتا جایی رساند که عنوان ” بازیگر سال ” را در سال ۱۹۸۰به دست آوردم .  مدتی مجری برنامه‌های کمدی تلوزیونی بودم وبه خاطر استفاده از حرکات نمایشی صورت در اجرا‌ها و شوخی‌هایی که برای بیان هر جمله از خودم خلق می‌کردم ، بینندگان برنامه مرا  ”مردی با صورت پلاستیکی” می‌گفتند. اجرای نمایش‌های طنز را خیلی دوست داشتم چون جوان‌ترین فردی بودم که تا آن زمان تئاتر تک نفره طنز بازی می‌کرد نه فقط در لندن بلکه در نیوزلند – نیویورک – استرالیا و حتی خاورمیانه مورد استقبال زیادی قرار گرفتم و توانستم جوایز زیادی را به خاطر بازی در نقش اول این نمایش‌ها به  دست آورم از جمله ،جایزه بازیگر کمدی سال اتحادیه تئاتر “وست اندلندن” کردم و برای دومین بار به عنوان” بازیگر کمدی سال” مطرح شدم . بعد‌ها با کمک” کورتس” سریال طنز” افعی سیاه” را نوشتم . قبل از این که به مستر بین مشهر باشم همه مرا با اسم “بلک ادر” می‌شناختند که نیمی‌از محبوبیتم را مدیون بازی د راین نقش هستم چون ۴ دروه پخش شد .

 معروف ترین کارم که از همه بیشتر دوستش دارم و از بازی در این نقش لذت می‌برم کمدی بدون کلام مستر بین است که درسال ۱۹۸۹ توسط شرکت تایگر اسپکت ساخته شد. حس شخصی ام این است که مستربین کودکی است که در بدن یک آدم بزرگسال گیر افتاده و حبس شده است. هنگام بازی در نقش مستربین، تمام سعی و کوششم این بود که مثل یک بچه بازی و رفتار کنم و شاید رمز موفقیتم در این نقش همین بوده است.

درمجموعه نمایش‌های طنز مستربین، من نقش یک شهروند انگلیسی دست و پا چلفتی را بازی می‌کنم وبا استفاده از کم ترین کلام و بیشتر با شکلک‌های صورت و حرکات خنده‌دار، خنده را بر لبان تماشاگران می‌نشانم . این سریال  تا حالا برنده جوایز بین‌المللی فراوانی از جمله “رز طلایی مونترایکس ” شده  و در سال ۱۹۹۵ نیز عنوان ” بهترین نمایش کمدی “را به دست آورده است . من هرگز دوست ندارم از مستربین که با آن در سطح دنیا شناخته شده ام جدا شوم .

علاوه بر بازیگری دردوبله کمدی هم کارهایی انجام داده ام . در دوران نوجوانی فیلم‌های زیادی از چارلی چاپلین بازیگر محبوب کمدی دیدم البته سعی کردم تاثیر زیادی از او نگیرم . از سن ۱۲ سالگی به اتومبیل رانی علاقه زیادی داشتم  بعضی مواقع دزدکی ماشین مادرم را سوار می‌شدم ودراطراف مزرعه سواری می‌کردم . شاید به همین علت ماشین‌های مدل دار زیادی خریده ام و بییش ترین تفریح و سرگرمی‌ام شرکت در مسابقات سرعتی اتومبیل رانی است .

 

مردم فکر می‌کنند یک بازیگرچون می‌تواند آن‌ها را روی صحنه یا جلوی دوربین بخنداند، پس توانایی آن را هم دارم که در برخوردها و دیدارهای معمولی هم این کار را انجام دهد . اما من در زندگی شخصی ام بیشتر آدم ساکت و بی صدا یی هستم. در این شرایط، به ندرت اتفاق می‌افتد که بتوانم در قالب و نقش یک کمدین و بازیگر ظاهر شوم. همین مساله در طول این سال‌ها باعث ناراحتی و دل خوری گروهی از مردم از من شده است. آن‌ها در این برخوردها ، فکر می‌کردند دارم خودم را می‌گیرم یا ناز می‌کنم .

 

من در فوریه ۱۹۹۰ با (سانتراسایستی) ازدواج کردم  ودو فرزند به نام‌های (بنیامین) و (لیلی) دارم.

شخصیت «‌مستر‌ بین» مرا به موفقیتی جهانی رساند وعاشق این شخصیت هستم . خنداندن آدم‌ها کار ساده ای نیست و تلاش زیادی می‌خواهد من از این که نامم، چهره و حضورم باعث خنده و شادی مردم می‌شود، راضی هستم. حتی اگر دیگر این کار را انجام ندهم، می‌دانم باز هم مردم از شنیدن نامم زیرخنده خواهند زد. پاداشی که طی این سال‌ها برای کارم گرفتم، همین خنده‌های از ته دل آنها بوده است اما با توجه به افزایش سن  قدرت  و روحیه طنز کودکانه در وجودم کاهش پیدا کرده ،بنا براین بازی در چنین نقشی برای من کمی‌ناراحت‌کننده است . در آینده بیشتر بر صحنه تئاتر ظاهر خواهم شد، چون در این جا احساس راحتی بیشتری می‌کنم و مطمئنم که در این عرصه نیز موفق خواهم بود.

         

“روان سباستین آتکینسون “به عنوان یکی از پنجاه نفر در میان فهرست بامزه‌ترین کمدین‌های بریتانیا در مجله آبزرور به چشم می‌خورد. هم چنین به عنوان یکی از پنجاه نقش برتر کمدی همه تاریخ در نظرسنجی میان افراد کمدین در سال ۲۰۰۵ انتخاب شد. روان به سن ۵۷ سالگی رسیده و معتقد است «مستر بین» به پایان راه نزدیک شده است و از این پس می‌خواهد به نقش‌های جدی‌تر فکر کند. قسمت دوم برنامه تلویزیونی کمدی پلیسی”  جانی انگلیسی (۲۰۱۱) ” حکم آخرین دیدار را با تماشاگران دارد.

 

شنبه 2/6/1392 - 12:55
طنز و سرگرمی

تا حالا دقت کردین؟!

509581405236528150281

دقت کردین همیشه بلافاصله بعد از کلیک کردن روی پاور برای خاموش کردن

تازه یادت میاد که چه کاری با کامپیوتر داشتی!

★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین وقتی دارین موقع فوتبال نگاه کردن تخمه میخورید اگر یه دونه از اون مغز تخمه‌ها بیفته رو زمین تا کل خونه رو نگردی و پیداش نکنی بی خیال نمیشی ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین یه چیزی رو پوست میگیرین میخواین بخورینش بعد به جای اینکه پوستش رو بندازین سطل آشغال خودشو میندازین تو سطل
★●★●★●★●★●★●★●★

تا حالا دقت کردین نمیتونید کار پیدا کنید چون تجربه ندارید و نمیتونید تجربه پیدا کنید چون کار ندارید ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺟﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ “ ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ ” ﺑﮕﯿﺮﯼ ، ﻓﻮق ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ ﻣُﺪ میشه ؛ ﺧﻮﺩت رو بیچاره میکنی ﮐﻪ ﻓﻮﻕ ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ ﺑﮕﯿﺮﯼ ، “ ﺩﮐﺘﺮﺍ ” ﻣُﺪ ﻣﯿﺸﻪ ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین دقیقا زمانی که فکر میکنی زندگی دیگه از این بدتر نمیشه یه اتفاقی میفته که می‌بینی نه بابا از این بدترهم میشه ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین ؟
فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه!

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین تو این فیلما که نشون میدن هر کی می‌افته تو آب اصلا شنا بلد نیست ولی اون که بیرون واستاده در حد یه غریق نجات کامله ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین یه تخمه تلخ و مونده که بخوری اگه پنجاه تا تخمه سالم هم بعدش بخوری عمرا اگه مزش بره ؟

L136671484292 

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین یه وقت‌هایی یه جا یهو خوابت میبره ، بعد مامانت از سر دلسوزی و به خاطر اینکه سرما نخوری یه ملافه ای ، پتویی میندازه روت و یهو از خواب میپری و عمرا دیگه خوابت نمی‌بره ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

تا حالا دقت کردین این مغازه دارها که بهشون میگی همون توی ویترینی رو میخوام میگن همون یکیه واسه نمونه ست ؟ وقتی یکی بیشتر نیست نمونه چیه پس ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین وقتی بند کفشتو می‌بندی یا مدام باز میشه یا باید با دندونت بازش کنی ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین ؟
لذتی که در “ کوفت ” گفتن مامان هست در “قربونت برم” هیچکس نیست ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردی وقتی داری به شدت دنبال چیزی میگردی همون چیزی رو پیدا می‌کنی که دفعه پیش شدیداً دنبالش می‌گشتی!

L12650993429 

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین وقتی دوتا کلید شبیه به هم داری ، هیچوقت اولین کلید ، کلید درست نیست ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین توی بعضی کلاسا آدم مثل خرس خوابش میاد ولی وقتی کلاس تموم میشه این حس کاملا بطرف میشه ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین وقتی کسی تو تاکسی کنار آدم روزنامه میگیره دستش ، مطلبش هرچی که باشه خوندنش تا سرحد مرگ جالب میشه ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین وقتی تو خونه تنهایین ، از شیر حموم گرفته تا یخ ساز یخچال دست به دست هم میدن تا بترسی ؟

★●★●★●★●★●★●★●★

تا حالا دقت کردین بعضی وقتا یه صحنه ای رو می‌بینید احساس میکنید که قبلا یه جایی اونو دیدید و حالا داره تکرار میشه…

★●★●★●★●★●★●★●★

دقت کردین همیشه سطح مسابقات از نظر کسی که قهرمان شده بسیار بالا بوده ؟

lab-khand-2

nojavanha.com

شنبه 2/6/1392 - 12:51
لطیفه و پیامک

لبخند

iطنز (2)  در یخچال رو باز کردم یه پشه در حالی که داشت ناسزا می‌گفت ازش خارج شد .طنز

 تو کلاس آئین نامه  رانندگی سرهنگه پرسید: کی می‌دونه کجا دور زدن ممنوعه؟
یکی دستشو بلند کرد وگفت: “تو رفاقت”!

 

نصیحت کردن در خانواده‌ها باید ساماندهی بشه ، یعنی مثل معاینه فنی یه برچسب بزنن روت ، که قبلا نصیحت شدی ، دوباره یکی نیاد در مورد همون موضوع حرف بزنه!!iطنز(3)
 

اگه پنج تا دونه پاستیل داشته باشم و دوستم دو تاش رو برداره من می‌مونم و یه دوست مرده و پنج تا دونه پاستیل ، درست حساب کردم !؟

 

رمز موفقیت ام رو چند سال پیش عوض کردم الان هر کاری می‌کنم یادم نمیاد .
 طنز

 

دیدین بعضی‌ها عادتشونه رو چمن که نشستن همین جوری چمن‌هارو می‌کَنن؟؟ ، اینا به غیر از کودک درون،  یه بُز درون هم  دارن!!

 

دیشب تو یه مجله خوندم که قلیون چه ضرری واسه سلامت بدن داره ، مُردم از ترس !!بچه‌ها بیاید به هم قول بدیم دیگه تا اخر عمر مجله نخونیم.

 طنز

دوستم تعریف می‌کرد هروقت می‌خواسته بره حموم گوشیشو قفل می‌کرده  بعد می‌رفته ، یک روز که از حموم میاد می‌بینه خواهر کلاس اول دبستانیش گوشی رو گرفته جلو نور تا از جای انگشت رو گوشی رمزشو پیدا کنه!!
ما کجااااااا و دهه هشتادی‌ها کجاااااا؟

 

امروز تو خیابون یکی گول ظاهرمو خورد؛ من الان دیگه گول ظاهر ندارم .
 طنز

به دختر خالم گفتم تل (tel) جدیدتو بده داشته باشم… خدا شاهــــده!! خدا شاهــــده!! تل سرشو از توو موهاش درآورده می‌گه بیا ، مفت خریدم ، تازه رنگای دیگشم داشت!!!  یعنی در این حد !!!

  مگس‌ها ۲۴ ساعت عمر می‌کنند ، به جز اونایی که میان تو اتاق من … اونا عمرشون نامحدوده !

 طنز

خیلی پیش اومد خودمو به سرماخوردگی زدم که مدرسه نرم … اما من هنوز موندم اون دکتری که منو معاینه می‌کرد و می‌گفت: مریضی و چند جور قرص و دوا می‌نوشت تا خوب بشم، مدرکشو از کجا گرفته بود؟  

 

تا حالا به این فکر کردین که چرا مردم دوبل برگر و سیب زمینی سرخ کرده رو با “نوشابه رژیمی” می‌خورن؟

طنز
کاش وقتی یه چیز جدید به یخچال اضافه میشد واسمون یه نوتیفیکیشن (چه خبر)میومد !

 یه فامیل داریم ۲۸ ساله که بی کاره! اگه دو سال دیگه بی کار بمونه بازنشسته می‌شه …

سه چیز تو زندگی هست که اگه رعایت کنین آدم موفقی می‌شین!
حالا برید تحقیق کنید این سه تا چیز چیه!!!
این جوری هم نگاه نکنید، من اگه خودم بلد بودم که الآن اینجا نبودم!!

 fطنز

شلوار رنگی می‌پوشی بپوش ولی خداییش دیگه کفش زرد و شلوار قرمز و پیراهن سبز نپوش !! آخه مگه تو اسمارتیز هستی ؟؟

مکالمه من و بغل دستیم تو تاکسی : – آدامس نعنایی داری ؟ – آره . . . …. . . . . . . . . – یه دونه بخور …!

آیا می‌دانستید انسان‌هایی که بیشتر عمر می‌کنند . . . . . . دیرتر می‌میرند ؟!! نه خدایی می‌دونستید؟؟؟

 
nojavanha.com
شنبه 2/6/1392 - 12:51
لطیفه و پیامک

طنز

حرف، حرف‌ فرمانده‌ است
متن‌ زیر مکالمات‌ بین‌ افسران‌ دو واحد ارتش‌ آمریکا است‌ که‌ عیناً‌ بازنویسی‌ شده‌ است:
با مشاهده‌ یک‌ منبع‌ نورانی‌ قوی، فرمانده‌ کشتی‌ با بیسیم‌ اعلام‌ کرد:
– من‌ فرمانده‌ این‌ ناو جنگی‌ هستم، لطفاً‌ مسیر خود را ۱۵ درجه‌ به‌ چپ‌ منحرف‌ کنید. شما در مسیر ما قرار دارید.
– متأ‌سفم، ما نمی‌توانیم‌ تغییر مسیر بدهیم. شما ۱۵ درجه‌ تغییر مسیر بدهید.
– مثل‌ این‌ که‌ متوجه‌ نیستید، من‌ کاپیتان‌ بزرگ‌ترین‌ ناوگان‌ ارتش‌ آمریکا هستم. هر چه‌ سریع‌تر مسیر خود را ۱۵ درجه‌ به‌ چپ‌ تغییر دهید.
– خود شما متوجه‌ نیستید. مسیرتان‌ را ۱۵ درجه‌ تغییر بدهید وگرنه‌ هر چه‌ دیدید از چشم‌ خودتان‌ دیدید.
– حالا مرا تهدید می‌کنی؟ من‌ مکنزی‌ (فرمانده‌ کل) هستم. مسیر را ۱۵ درجه‌ به‌ چپ‌ منحرف‌ کنید. زود باش‌ …
– ببخشید جناب‌ مکنزی، من‌ بیل‌ (مأ‌مور چراغ‌ دریایی) هستم. لطفاً‌ مسیر خودتان‌ را تغییر بدهید.
– … بوم‌ … پاپ‌ … توپ‌ …!

nojavanha.com

شنبه 2/6/1392 - 12:51
لطیفه و پیامک

طنز
رژیم‌ غذایی
مردی‌ به‌ داخل‌ رستوران‌ رفت‌ و سه‌ پرس‌ چلوکباب‌ با مخلفات‌ سفارش‌ داد. صاحب‌ رستوران‌ نگاهی‌ به‌ او کرد و بعد از سرو غذا گفت:
– چه‌ طور با این‌ جثه‌ لاغر و نحیف‌ این‌ سه‌ پرس‌ غذا را می‌خوری؟!
مرد رو به‌ صاحب‌ رستوران‌ کرد و گفت:
– ما سه‌ برادر هستیم‌ و من‌ به‌ آن‌ دو تا قول‌ دادم‌ که‌ به‌ جای‌ آنها نیز غذا بخورم.
مدتی‌ این‌ ماجرا ادامه‌ یافت، تا این‌ که‌ یک‌ روز مرد به‌ رستوران‌ آمد و دستور دو پرس‌ غذا داد. صاحب‌ رستوران‌ با ناراحتی‌ و تعجب‌ به‌ او رو کرد و گفت:
– تسلیت‌ می‌گویم، یکی‌ از برادران‌ شما فوت‌ شده؟
– نه، هر دو سالم‌ و سرحال‌ هستند، از امروز تصمیم‌ گرفتم‌ که‌ خودم‌ رژیم‌ بگیرم!

nojavanha.com

شنبه 2/6/1392 - 12:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته