• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 505
تعداد نظرات : 465
زمان آخرین مطلب : 4975روز قبل
ایرانگردی

روستای زیبای کندوان در استان آذربایجان شرقی یکی از زیباترین روستاهای ایران و جهان و یکی از سه روستای صخره ای جهان میباشد که به دلیل ساخت خانه هایشان در دل سنگ ها و مانند کندو های زنبور شهرت جهانی دارد.

























سه شنبه 15/4/1389 - 15:26
دانستنی های علمی

خطوط هوایی اتریش


خطوط هوایی چین


خطوط هوایی كانتینانتال


خطوط هوایی امارات


خطوط هوایی ایران


خطوط هوایی ایران


خطوط هوایی ایران


خطوط هوایی كره جنوبی


خطوط هوایی كره جنوبی


خطوط هوایی كره جنوبی


خطوط هوایی كره جنوبی


خطوط هوایی مارتین امریكا


خطوط هوایی مارتین امریكا


خطوط هوایی فیلیپین


خطوط هوایی اسكاندیناوی


خطوط هوایی اسكای


خطوط هوایی اسكای


خطوط هوایی اسكای


خطوط هوایی اسكای


خطوط هوایی اسكای


خطوط هوایی اسكای


خطوط هوایی سوئیس
سه شنبه 15/4/1389 - 15:24
اخبار
یکی از مهمترین برنامه‌های این جشنواره رونمایی از مدل‌های موی ایرانی برای جوانان است که به تایید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسیده است.

همزمان با روز عفاف و حجاب (بیستم تیرماه) همایش معرفی زنان کارآفرینان نمونه در مرکز همایش‌های صداوسیما برگزار می‌شود.

در اطلاعیه ستاد برگزاری جشنواره روز عفاف و حجاب آمده است: با توجه به اینکه نقش آرایش‌گران در اجرای عفاف و حجاب در جامعه می‌تواند نقش موثری باشد، به منظور ترویج فرهنگ اسلامی و گرامیداشت روز عفاف و حجاب موسسه فرهنگی متین رویان با همکاری دانشگاه تهران و مراکز فرهنگی از سراسر ایران و مراکز آموزشی برای تغییر نگرش فرهنگ زیبایی با الگوهای اسلامی و ایرانی و ترویج آن بین خانواده‌ها به ویژه جوانان این مرز و بوم و جلوگیری از اشاعه مدل‌های غیرمتعارف این مرز و بوم نقشه راهی برای آرایشگران سراسر ایران ارائه می‌کنند.

بنابراین گزارش، یکی از مهمترین برنامه‌های این جشنواره رونمایی از مدل‌های موی ایرانی برای جوانان است که به تایید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسیده است.

این همایش با اهدافی چون ایجاد بستر فرهنگ مناسب در جهت ترویج رعایت عفاف و حجاب در جامعه، ایجاد بستر و فرهنگ مناسب در جهت پیشگیری از ترویج مدل‌های غربی و شرقی و ابلاغ مدل موی ایرانی، گرامیداشت روز عفاف و حجاب، ایجاد بستر و فرهنگ مناسب جهت ارتقا این رشته به عنوان هنر در جامعه، گرامیداشت سال همت مضاعف و کار مضاعف در اتحادیه‌های صنفی آرایشگران سراسر کشور، آموزش و ارتقا مهارت شغلی در زمینه تبلیغات، شناخت توانمندی‌های بخش خصوصی و تقویت آنها، بررسی راهکارهای ارتقا سطح کارآفرینی بانوان، تجلیل از زحمات و خدمات آرایشگران و... برگزار می‌شود.












__________________
سه شنبه 15/4/1389 - 15:19
محبت و عاطفه
بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود.
مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. ...

زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.
مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت.
او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.

بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى.
اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى!
نظر فراموش نشه
سه شنبه 15/4/1389 - 15:15
دعا و زیارت
خدا بود و دگر هیچ نبود، خلقت هنوز قبای هستی در عالم نیاراسته بود. ظلمت بود. جهل بود. عدم بود. سرد و وحشتناک، و در دایره‌ی امکان هنوز تکیه‌گاهی وجود نداشت. خدا کلمه بود، کلمه‌ای که هنوز القاء نشده بود. خدا خالق بود، خالقی که هنوز خلاقیتش مخفی بود. خدا رحمان و رحیم بود ولی هنوز ابر رحمتش نباریده بود. خدا زیبا بود، ولی هنوز زیباییش تجلی نکرده بود. خدا عادل بود ولی عدلش هنوز بروز ننموده بود. خدا قادر و توانا بود ولی قدرتش هنوز قدم به حوزه‌ی عمل نگذاشته بود. در عدم چگونه کمال و جمال و جلال خود را بنمایاند؟ در سکوت چگونه کلمه زائیده شود؟ در جمود چگونه خلاقیت و قدرت تظاهر کند؟ عدم بود. ظلمت بود. سکوت و جمود و وحشت بود.



اراده‌ی خدا تجلی کرد. کوه‌ها، دریاها، آسمان‌ها و کهکشان‌ها را آفرید. چه انفجارها، چه طوفان‌ها! چه سیلاب‌ها! چه غوغاها، که حرکت، اساس خلقت شده بود و زندگی با شور و هیجان زائد‌الوصفش به هر سو می‌تاخت. درخت‌ها حیوان‌ها و پرنده‌ها به حرکت درآمدند. جلال بر عالم وجود خیمه زد، جمال صورت زیبایش را نمایان ساخت، و کمال اداره‌ی این نظام عجیب را به عهده گرفت. حیوانات به جنب و جوش و پرندگان به آواز درآمدند، وجود نغمه شادی آغاز کرد و فرشتگان سرود پرستش سر دادند. آنگاه خدا، انسان را از « گل تیره‌ی ریخته شده » آفرید و او را بر صورت خویش ساخت و روح خود را بر او دمید و این خلقت عجیب را در میان غوغای وجود رها ساخت.



انسان، غریب و نا آشنا، از این همه رنگ‌ها، شکل‌ها، حرکت‌ها و غوغاها وحشت کرد و از هر گوشه به گوشه‌ای دیگر می‌گریخت و پناهگاهی می‌جست که در آن با یکی از مخلوقات هم‌رنگ شود و در سایه‌ی جمع استقرار یابد و از ترس تنهایی و شرم بیگانگی و غیر عادی بودن به در آید.



به سراغ فرشتگان رفت و تقاضای دوستی و مصاحبت کرد. همه با سردی از او گذشتند و در جواب الحاح پر شورش سکوت کردند. این انسان وحشت‌زده و دل‌شکسته با خود ناامیدانه می‌گفت: مرا ببین، یک لجن خاکی می‌خواهد انیس فرشتگان آسمان شود! و آنگاه با عتاب به خود می‌گفت: چطور می‌خواهی استحقاق همنشینی فرشتگان را داشته باشی؟ و سرشکسته و خجل گریخته در گوشه‌ای پنهان شد، تا کم کم توانست بر اعصاب خود مسلط شود و از زاویه‌ی خجلت، بیرون آید و برای یافتن دوست به مخلوقی دیگر مراجعه کند.



پرنده‌ای یافت در پرواز، که بال‌های بلندش را باز می‌کرد و به آرامی در آسمان‌ها سیر می‌نمود، خوشش آمد و از اینکه پرنده توانسته خود را از قید زمین خاکی آزاد کند شیفته شد، اظهار محبت کرد و تقاضای دوستی نمود و گفت: آیا استحقاق دارم که هم‌پرواز تو باشم؟ اما پرنده جوابی نداد و به آرامی از او گذشت و او را در تردید و ناراحتی باقی گذاشت و او افسرده و سرافکنده با خود گفت: مرا ببین که از لجن خاکی ساخته شده‌ام ولی می‌خواهم از قید این زمین خاکی آزاد گردم! چه آرزوی خامی! چه انتظار بی‌جایی! به حیوانات نزدیک شد، هر یک بلا جواب از او گذشتند و اعتنایی نکردند، خود را به ابر عرضه کرد و خوش داشت همراه تکه‌های ابر بر فراز آسمان‌ها پرواز کند. اما ابر نیز جوابی نداد و به آرامی گذشت. به دریا نزدیک شد و طلب دوستی کرد. اما دریا با سکوت خود طلب او را بلا جواب گذاشت. او دست به دامن موج شد و گفت: آیا استحقاق دارم که همراه تو بر سینه دریا بلغزم، از شادی بجوشم و از غضب بخروشم و بر چهره‌ی تخته‌سنگ‌های مغرور سیلی بزنم و بعد تا ابدیت خدا پیش روم و در بی‌نهایت محو گردم؟...



اما موج بی اعتنا از او گذشت و جوابی نداد. انسان دلشکسته و ناراحت روی از دریا گردانید و به سوی کوه رفت و شیفته‌ی جبروت و عظمتش شد و تقاضای دوستی کرد. کوه جبروت کبریایی خود را نشکست و غرور و جلالش اجازه نداد که به او نگاهی کند. انسان دلشکسته و نا امید سر به آسمان بلند کرد. از وسعت بی‌پایانش خوشحال شد و با الحاح طلب دوستی کرد. اما سکوت اسرارآمیز آسمان به او فهماند که تو لجن خاکی استحقاق هم‌نشینی مرا نداری. به ستارگان رجوع کرد، ولی هر یک بی‌اعتنا گذشتند و جوابی ندادند. انسان به صحراهای دور رفت و خواست در کویری تنها زندگی کند و تنهایی خود را با تنهایی کویر هماهنگ نماید و از تنهایی مطلق به در آید ولی کویر نیز با سکوت سرد و سوزان خود، انسان آشفته و مضطرب را سرگردان باقی گذاشت.



انسان، خسته، روح مرده، پژمرده، دل‌شکسته، وحشت‌زده و مأیوس، تنها سر به گریبان تفکر فرو برد و احساس کرد استحقاق دوستی با هیچ مخلوقی را ندارد. او از لجن است، لجن متعفن، از پست‌ترین مواد و هیچ‌کس او زا به دوستی نمی‌پذیرد. آنگاه صبرش به پایان رسید. ضجه کرد، اشک فرو ریخت، و از ته دل فریاد زد: کیست که این لجن متعفن را بپذیرد؟ من استحقاق دوستی کسی را ندارم. من پستم، ناچیزم، بدبختم، گناهکارم، رو سیاهم. من از همه جا رانده شده‌ام. من پناهگاهی ندارم. کیست که دست مرا بگیرد؟ کیست که ناله‌های مرا پاسخ دهد؟ کیست که بدبختی مرا ملاحظه کند؟ کیست که مرا از تنهایی به درآورد ؟ کیست که به استغاثه من لبیک گوید؟



ناگهان طوفانی به پاشد. زمین به لرزه در آمد. آسمان غریدن گرفت. برق همچون تازیانه‌های آتشین بر گرده آسمان کوفته می‌شد. گویی که انفجاری در قلب عالم به وقوع پیوسته است. صدایی در زمین و آسمان طنین‌انداز گردید، که از هر گوشه، از دل هر ذره و از زبان هر موجودی بلند شد:

ای انسان، تو محبوب منی، دنیا را به خاطر تو خلق کرده‌ام و تو را بر صورت خود آفریدم و از روح خود در تو دمیده‌ام. اگر کسی به ندای تو لبیک نمی‌گوید به خاطر آن است که هم طراز تو نیست و جرأت برابری و هم‌نشینی با تو را ندارد. حتی جبرئیل، بزرگترین فرشتگان، قادر نیست که هم طراز تو شود زیرا بالش می‌سوزد و از طیران به معراج باز می‌ماند. ای انسان تنها تویی که زیبایی را درک می‌کنی. جمال، جلال و کمال، تو را جذب می‌کند. تنها تویی که خدای را با عشق (و نه با جبر) پرستش می‌کنی. تنها تویی که در تنهایی نماینده‌ی خدا شده‌ای. ای انسان تنها تویی که قدرت و خلاقیت خدا را درک می‌کنی. تنها تویی که غرور می‌ورزی و عصیان می‌کنی و لجوجانه می‌جنگی و شکسته خورده می‌شوی و رام می‌گردی و جلال و جبروت خدا را با بلندی طبع و صاحب‌نظری درک می‌کنی. تنها تویی که قادری فاصله‌ی بین لجن و خدا را بپیمایی و ثابت کنی که افضل مخلوقاتی! تنها تویی که با کمک بال‌های روح به معراج می‌روی. تنها تویی که زیبایی غروب تو را مست می‌کند و از شوق می‌سوزی و اشک می‌ریزی.



ای انسان خلقت، در تو به کمال رسید، و کلمه در تو تجسم یافت و زیبایی، با دیدگان زیبا‌بین تو ظهور کرد و عشق با وجود تو مفهوم و معنی یافت و خدایی خدا در صورت تو تجلی کرد.



ای انسان تو مرا دوست می‌داری و من نیز تو را دوست می‌دارم. تو از منی و به سوی من باز می‌گردی.
سه شنبه 15/4/1389 - 15:8
دانستنی های علمی
حاتم را پرسیدند که :« هرگز از خود کریمتر دیدی؟»
گفت : بلی،
روزی در خانه غلامی یتیم فرودآمدم و وی ده گوسفند داشت. فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت وپیش من آورد مرا قطعه ای از آن خوش آمد، بخوردم .
گفتم : « والله این بسی خوش بود غلام بیرون رفت و یک یک گوسفند را می کشت وآن موضع را (آن قسمت ) را می پخت و پیش من می آورد. و من ازاین موضوع آگاهی نداشتم. چون بیرون آمدم که سوار شوم دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است.

پرسیدم که این چیست؟ گفتند : وی (غلام) همه گوسفندان خود را بکشت (سربرید).
وی را ملامت کردم که : چرا چنین کردی؟
گفت : سبحان الله ترا چیزی خوش آید که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم؟ پس حاتم را پرسیدندکه :« تو در مقابله آن چه دادی؟
گفت : « سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند
گفتند : « پس تو کریمتر از او باشی!
گفت : « هیهات ! وی هرچه داشت داده است و من آز آن چه داشتم ؛ اندکی بیش ندادم.»
نظر فراموش نشه 
سه شنبه 15/4/1389 - 14:55
دعا و زیارت
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...



خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.




زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.




آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...

و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.




به بخش ارتوپد رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.



بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...



فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.



زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!




خدای مهربانم برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد.




به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :


هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم...




امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:

رنگین کمانی به ازای هر طوفان

لبخندی به ازای هر اشک

دوستی فداکار به ازای هر مشکل

نغمه ای شیرین به ازای هر آه

و اجابتی نزدیک برای هر دعا
نظرفراموش نشه
سه شنبه 15/4/1389 - 14:54
ادبی هنری
قصه آدم و حوا ! موجودی زیبا و آرامش بخشی



آدم عطسه‌ای كرد، گویی از خواب پرید. از جا برخاست اول به خودش و به اندامش نگاه كرد. سپس به اطرافش نظری انداخت. بعد سرش را بلند كرد و آسمان را نگریست، آنجا كه او ایستاده بود می‌توانست تا عرش خدا را ببیند.

فرشتگان، صف بسته بودند و او را تماشا می‌كردند. آدم با خودش گفت:

- من دیگر كیستم؟

فرشتگان راز درون او را می‌دانستند. صدای درونش را هم می‌شنیدند، همه با هم فریاد زدند:

- تو مخلوق تازه خدای بزرگی، نام تو « آدم » است.

آدم نامش را زیر لب تكرار كرد:

- آدم!

از اسم خودش خوشش آمد.

ناگهان فرمانی از خداوند رسید:

- او را سجده كنید!

این فرمان را همه فرشتگان شنیدند. بی‌درنگ همه در برابر این موجود تازه كُرنش كردند و به سجده افتادند. آدم حیرت زده، آن همه فرشته را كه در برابر او سر به سجده ساییده بودند، نگریست. دلش پر از نور و پاكی و زیبایی شد... .

او از لحظه‌ای كه چشم باز كرده بود جز بهار و سر سبزی و زیبایی و پاكی ندیده بود. از بدی، از رنج، از دروغ و فریب هیچ چیز نمی‌دانست. وجودش پر از خوشبختی و صمیمت بود.

ساعتی كه گذشت خستگی بسراغش آمد، حسّ كرد همه چیز دارد، امّا انگار چیزی كم بود. تنها بود كسی نبود با او اُنس بگیرد. چُرتش گرفت و كم كم بخواب رفت.


-موجودی زیبا و آرامش بخش


خدای مهربان و بزرگ برای آدم، همسری زیبا و مهربان آفرید و او را همدم آدم قرار داد، آدم از خواب بیدار شد از جای برخواست خداوند به مخلوق تازه دستور داد تا چند قدم از آدم دور شود. آدم نگریست.

پرسید:

- تو كیستی و اسمت چیست؟

مخلوق جدید گفت:

- من موجودی تازه‌ام كه خداوند مرا با دست قدرتش آفریده.

آدم بسیار خوشحال شد و به خداوند گفت:

- خدایا! این موجود زیبا كه به من آرامش می‌بخشد كیست؟

خداوند فرمود:
- او « حوّا » است. دوست داری همراه تو باشد تا با او اُنس گیری؟

آدم گفت:

- آری!

خداوند فرمود:

- او را از من خواستگاری كن!

آدم او را خواستگاری كرد. خداوند حوّا را به ازدواج او در آورد. حالا دیگر چیزی كم نداشت.

خداوند آنگاه به آنها وحی كرد:

- در این بهشت ساكن شوید. از نعمت‌های گوارای آن بخورید، امّا نزدیك این درخت نشوید كه از گمراهان خواهید شد. ای آدم! نعمتی كه به تو داده‌ام به خاطر داشته باش من به تو فطرت پاك و بدیعی بخشیده‌ام به اراده خودم تو را مخلوق كاملی ساخته‌ام. از روح خود در تو دمیده‌ام، فرشتگان خودم را به سجده تو واداشته‌ام و از علم خود به تو افاضه كرده‌ام، تو در این بهشت ساكن هستی و اگر فرمان مرا اطاعت كردی پاداش نیكویی به تو می‌دهم و تو را تا ابد در آن نگاه می‌دارم ولی اگر نافرمانی كردی تو را از بهشت بیرون می‌كنم.

ای آدم! حتما یادت باشد كه ابلیس دشمن تو و همسرت است مبادا فریب او را بخوری.

و ...............
نظر فراموش نشه!
سه شنبه 15/4/1389 - 14:51
ورزش و تحرک

- حمید رضا صدر برای فوتبالدوستان ایرانی، نامی آشنا است. علاقه ویژه اوبه فوتبال، در كنار گرایشهای روشنفكرانه و دغدغه های اجتماعی اش، او را به وادی جامعه شناسی
فوتبال كشانده است. متن زیر حاصل گفتو با صدر درباره دستمزد بازیكنان ایرانی است. دكتر صدر فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه تهران( در مقطع كارشناسی ) است. مطالعات جامعه شناختی درحوزه فوتبال در كنار تحصیلات اقتصادی، در مجموع صدر را به چهره ای واجد صلاحیت در بحث از دستمزد بالای بازیكنان ایرانی و چرایی پیدایش و پیامدهای نامطلوب آن بدل كرده است. گفتگوی زیر را بخوانید.


سازمان لیگ اعلام کرده که سقف قرارداد هر بازیکن لیگ برتر در فصل آینده، 400 میلیون تومان است. بازیکن 400 میلیونی، ماهانه 33 میلیون تومان دریافت می کند. نظر شما راجع به این رقم کلان چیست؟


یادمان باشد برای این که به متوسط درآمد ماهانه بازیکنان دست یابیم، باید این 400 میلیون تومان را نه بر 12 ماه بلکه به 8 ماه تقسیم کنیم؛ زیرا با احتساب تعطیلات نیم فصل، تعطیلات مربوط به باز‌ی‌های ملی و نیز تعطیلات تابستانی، هر بازیکن حداکثر 8 ماه در خدمت باشگاهش است. بنابراین اگر 400 میلیون تومان را تقسیم بر 8 بکنیم، هر فوتبالیست در ماه حدود 50 میلیون تومان یا به تعبیری 50 هزار دلار دریافت می کند.

50 هزار دلار در ماه، در مقایسه با دستمزد های بازیكنان فوتبال در جهان، رقم بالایی محسوب می شود؟

بیاید به مقایسه‌ای دست بزنیم. این مبلغ مثلاً در مقایسه با مبلغ دریافتی فوتبالیست‌های کرواسی و سوئد، یعنی کشورهایی که در جام جهانی به رتبه سوم دست یافته اند، رقم بسیار بالا و نامتعارفی محسوب می شود. درعین حال نباید از یاد ببریم که این پول از خزانه دولت پرداخت می شود و در واقع متعلق به مردم است. باشگاههایی فوتبال ما که چنین ارقامی را می پردازند، این رقم را نه از بلیط فروشی جبران می کنند، نه از پخش تلویزیونی و نه از اسپانسرها. در حقیقت این ارقام در گردش مالی طبیعی باشگاهها بر نمی گردد.

یعنی شرایط ما چگونه باید باشد؟

ببینید اگر کریستیانو رونالدو به رئال مادرید می رود، بخشی از مبلغ 100 میلیون یورویی که برای خرید او پرداخت شده، در همان پخش تلویزیونی ورود او به سانتیاگو برنابئو و یا فروش پیراهن ها و نیز افزایش قیمت بلیط برای طرفداران رئال مادرید، به باشگاه برمی گردد. ولی برای مثال طرفداران پرسپولیس و استقلال چقدر از هزینه دستمزد بازیکنان دو تیم محبوبشان را می پردازند؟ آن هم با این قیمت اندک بلیطها که گاهی مجانی هم هست؟ آن هم با بلیط فروشی که توسط نهادی دیگر بی اعتنا به دخل و خرج ها انجام می پذیرد.

متاسفانه دستمزد بازیکنان این دو تیم، در حقیقت پولی است که از خزانه دولت صرف بازیکنانی می شود که نه کیفیت فنی بالایی دارند، نه در مسابقات آسیایی افتخارآفرین اند و متاسفانه نه در مسابقات مقدماتی جام جهانی ما را به جایی رسانده اند. چنین رقمی اساسا نامتعارف است.

شما درباره سقف دستمزد 400 میلیون تومان چه نظری دارید؟

400 میلیون یعنی 400 هزار دلار. زمانی که دیوید بکام به تیم لس آنجلس گالاکسی رفت، مبالغ دریافتی سایر بازیکنان این تیم هم اعلام شد. لس آنجلس گالاکسی در قلب سرمایه داری آمریکا قرار دارد. ولی متوسط دستمزد بازیکنانش سوای بکام سالانه بین 20 تا 30 هزار دلار می گیرند. یعنی بازیکنان لیگ کشوری مثل آمریکا با ان همه ثروت و ادعا، چنین مبالغی دریافت نمی کنند. حالا ما در فوتبالی که نه باشگاههایش درآمدی کسب می کنند و نه تماشاگرانش پولی می پردازند، نه سالی 30 هزار دلار بلکه ماهی 50 هزار دلار به بازیكنانمان می پردازیم. این ارقام غیر منطقی هستند.

یعنی مبلغ دریافتی یک بازیکن ایرانی سالانه تقریباً ده برابر بازیکنان لس آنجلس گالاکسی است.

دقیقاً همین طور است. چه خوب است دوستانی که در حوزه اقتصاد کار می کنند، کمی در این زمینه کنکاش کنند. ببینید کرواسی در سال 1998 رتبه سوم جام جهانی را بدست آورد. کرواسی از دل فوتبال یوگوسلاوی بیرون آمده. یوگوسلاوی کشور بسیار قدرتمندی در فوتبال دنیا بود. ستاره سرخ بلگراد و دینامو زاگرب تیم‌های بزرگی هستند. شما ببینید دستمزد بازیکنان کنونی این دو تیم چقدر است. در حالی که هر کدام از بازیکنان این دو تیم در یک کورس سی متری ، بازیکنان ما را با چند ثانیه اختلاف پشت سر می گذارند و بسیار هم حرفه ای تر بازی می کنند. چه در میدان و جه در خارج از میدان.

ما 18 تیم در لیگ برتر داریم و هر كدام 22 بازیكن دارند. یعنی 396 بازیكن در لیگ برتر. آیا ارقام نجومی شامل حال اكثریت این بازیكنان می شود؟

در این باره اطلاعات روشنی دردست نیست. طبیعتاً همه ارقام كلانی دریافت نمی كنند. اما ما باید متوسط ارقام را در نظر بگیریم. یعنی پرسپولیس و استقلال دقیقاً اعلام كنند كه چه مبلغی برای خرید بازیكن پرداخت كرده اند و ما این مبلغ را تقسیم بر 22 كنیم تا به متوسط رقم پرداخت شده برای خرید بازیكن از سوی این دو تیم برسیم.

در این زمینه چه کسی باید پاسخگو باشد؟

مدیران دولتی یا، به تعبیری دیگر مدیران ورزشی ما، تورمی بوجود آورده و بادکنکی را باد کرده اند که تناسبی با قواره فوتبال ما ندارد. پرسش کلیدی این است آیا این فوتبال می خواهد سرانجام روزی روی پای خودش بایستد یا نه؟ در حال حاضر کدام باشگاه خصوصی ما می تواند 10 تا 15 میلیارد تومان در سال خرج کند تا دستمزد این بازیکنان را پرداخت کند؟ 15 میلیارد تومان یعنی 15 میلیون دلار.

ظاهراً در شهری مثل تهران، 15 میلون دلار برای خیلی ها رقم چندانی نیست ولی باور کنید این مبلغ در حال حاضر در اروپا رقم بسیار زیادی بشمار می رود؟ شما اگر رئال مادرید و بارسلونا و منچستر یونایتد را کنار بگذارید، یعنی غولهای اروپایی را نادیده بگیرید در می یابید سایر باشگاه ها با هزینه بسیار کمتری در مقایسه با باشگاه های ما که در حقیقت تیم هستند و نه باشگاه اداره می شوند.

این وضعیت در فوتبال ایران از چه زمانی پدید آمد؟

تصور می کنم این وضعیت پس از توفیق ایران در جام جهانی 98 شکل گرفت. به هر حال آن جام جهانی نقطه عطفی در فوتبال ایران بود. پس از آن جام جهانی، مدیران ورزش و اساساً صاحبان دولت در ایران، سیاست حمایت از فوتبال را در پیش گرفتند. اعتقاد دارم کلیت آن سیاست درست بود، اما مدیران دولتی فوتبال ما این سیاست را به شکلی اجرا کردند که از دل آن، به تعبیر من، فوتبال تورمی و بادکنکی بیرون آمد. بیاید بپذیریم در حال حاضر یکی از مشکلات فوتبال ما، تزریق بی رویه پول به آن بوده. این تزریق هم فقط شامل حال بازیکنان شده و نه و مربیان و دستیاران و آنالیزورها. از همه مهم‌تر، تاسیسات زیرساختی فوتبال ما را هم شامل نشده.

آیا نباید پرسید در حالی که پرسپولیس و استقلال هنوز آواره پیدا کردن یک زمین تمرین هستند چگونه سالی 10 تا 15 میلیون دلار به بازیکنانی که اکثرشان کم مایه هستیم می پردازیم؟ بروید و ببینید باشگاههای برزیل چقدر به بازیکنانشان می پردازند؟ یک بازیکن برزیلی چقدر دستمزد می گیرد که می تواند از برزیل به اروپا برود و در قاره سبز و بعد هم در جام جهانی بدرخشد؟ متاسفانه مدیران ورزشی ما در باشگاه‌ها، ما را به یک مرزی رسانده اند که چرخه فوتبال ما به سمت فروپاشی رفته. این بادکنک بالاخره روزی در جایی خواهد ترکید.


بر اساس آن چه می گویید پرداخت این ارقام به بازیکنان، یکی از موانع خصوصی سازی در فوتبال ایران است.

بله، عملاً چنین شده. چرا استقلال اهواز و ابومسلم مشهد، که متعلق به بخش خصوصی بودند سقوط کردند؟ چون نمی توانند با تیمهایی که با پول نفت و صنایع ملی حمایت می شوند رقابت کنند. استقلال و پرسپولیس اعتنایی به بلیط فروشی و جذب اسپانسر نمی کنند یا نمی تواننند بکنند. این تیم ها بودجه هایی دارند که آنها را از پرداختن به چنین اموری مستغنی می کند. آشکار است که بخش خصوصی نمی تواند با این تیم ها رقابت کند. بخش خصوصی در کدام کشورتوانسته با دولت رقابت کند؟

دولت باید زمینه ای را فراهم آورد که بخشش خصوصی به ورود به حوزه فوتبال ترغیب شود. فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا بارها هشدار داده اند که این باشگاه‌ها باید خصوصی شوند. آیا شرایط کنونی پرسپولیس و استقلال، شرایطی است که بخش خصوصی، در صورت تصدی این دو باشگاه، بتواند از عهده تامین آن برآید؟ آن هم بخش خصوصی ای که استادیوم و بلیط فروشی و حق پخش تلویزیونی ندارد، زیرا استادیوم ها متعلق به سازمان تربیت بدنی اند، بلیط فروشی در اختیار سازمان لیگ است و حق پخش تلویزیونی هم متعلق به یک نهاد دولتی است. در این شرایط بخش خصوصی چگونه می تواند کسب درآمد کند؟ ابومسلم و استقلال اهواز که به دسته اول سقوط کردند و استیل آذین هم که اوضاع خوبی در لیگ برتر دارد، ولی تصور نمی کنم تراز مالی باشگاه مثبت باشد.

آیا وضعیت کنونی فوتبال ایران در جای دیگری از جهان هم مشاهده می شود؟

تا حدی نمونه اش را در کشورهای عربی همسایه مان می بینیم. یعنی در جایی که فوتبال دولتی وجود دارد و دخل و خرج ها با هم تناسبی ندارند. دوستان شیخ نشین ما هم پول نفت را به باشگاه‌هایشان تزریق می کنند. در این کشورها هم تناسبی بین داده و ستانده وجود ندارد. بین آنچه که از نظر مالی تزریق می کنید و آن‌چه که دریافت می کنید. من جای دیگری را در جهان سراغ ندارم. ولی یادمان باشد کشورهای عربی جمعیت اندکی دارند و درعین حال توانسته اند روی تاسیسات زیرساختی شان کار کنند. اما ایران کشوری 70 میلیونی و پهناور است و از حیث زیرساختهای فوتبال، مشکلات عدیده ای دارد. هنوز در بندر انزلی، وقتی که استادیوم این شهر را از طریق دوربین تلویزیون می بینیم، همان ترکیب سی چهل سال پیش را دارند.

ما هنوز در مناطق فوتبال خیز جنوب کشورمان استادیومی در شان فوتبالیست‌هایمان نداریم. بنابراین این گونه ولخرجی های مدیران فوتبال ما شایسته نیست. شما ببینید بچه های ما در چه مدارسی درس می خوانند و زمین بازی شان چه وضعیتی دارد. حتی شرایط مدارس شمال شهر تهران هم مطلوب نیست. یک خانه 500-200 متری را گرفته اند و به مدرسه تبدیل کرده اند، بی آن که حتی جایی برای دویدن کودکان مهیا باشد.

نتیجه ولخرجی های فوتبال چه بوده؟

سقوط فرهنگی موازی با ریخت و پاش ها. وقتی تزریق بی رویه پول به فوتبال این کشور صورت می گیرد، نتیجه و بازتاب منفی آن را در حوزه های فرهنگی جامعه مان می بینیم. مایه تاسف است ولی اکنون فوتبالیست‌هایمان را با اتومبیل ها و ژل مویشان می شناسیم نه با بازی ای که در میادین فوتبال انجام می دهند. ما آنها را با امور حاشیه ای زندگی شان به یاد می آوریم، مثال های فراوانی وجود دارند که نمی خواهم به آنها بپردازم.

به هر حال این تورم مالی یا تزریق بی رویه پول در فوتبال مملکت، در حوزه های فرهنگی جامعه ما اثر منفی گذاشته. فوتبالیست ها نیازی به کشیدن مرارت نمی بینند. بازیکنانی را می شناسیم که پس از چند بازی عامدانه می گویند مصدوم شده ایم و نمی خواهیم بازی کنیم؛ زیرا پولشان را گرفته اند و بهتر است که به میدان هم نروند. چنین بازیکنانی فراوانند. روزنامه های ورزشی را که ورق بزنید تا دریابید چه می گویم.


اگر مدیران ورزشی کشور از شما راهکاری برای اصلاح این وضعیت غیر اصولی بخواهند، چه توصیه ای به آنها می کنید؟

هر بار کسی در مورد این مسائل حرف زده است، این دوستان گفته اند چرا در این باره حرف می زنید؟ ما گاهی که در رادیو و تلویزیون در این باره بحث می کنیم که این فوتبال در زمینه برنامه ریزی و اقتصادی و اخلاق بیمار است، کسانی هستند تا پوزخند بزنند. ببینید بودجه ورزش ما پنج برابر شده. این بودجه در کجا صرف شود و چگونه؟ باید خرج دستمزد بازیکنان شود؟ آیا قرار است این افزایش مترادف با افزایش دستمزد کعبی و کریمی و جان واریو باشد؟

این بحثی است در حوزه اقتصاد و برنامه ریزی. در پاسخ سئوال شما باید بگویم که درهای مجادله در این زمینه بسته است. دوستان فوتبالیست به ما می گویند چرا درباره این مسائل حرف می زنید؟ آنها اظهار نظر درباره فوتبال را منوط می کنند به برخورداری از سابقه حضور در فوتبال. در حالی که بحث ما بحثی اقتصادی، تشکیلاتی، سازمانی و فرهنگی است. شما نمی توانید فوتبال را از این حوزه ها منفک کنید.

حالا فرض کنیم کسی به فدراسیون توصیه كند كه هیچ بازیكنی نباید بالاتر از 50 میلیون تومان بگیرد. آیا چنین چیزی امكان پذیر است؟

پرسش کلیدی این است که آیا این قضیه اساساً در دستور كار فدراسیون جای دارد؟ آیا در شرح وظایف فدراسیون قرار گرفته؟ فدراسیون ها در همه جای دنیا فقط و فقط برگزار كننده بازی‌های باشگاهی و شكل دهنده تیم ملی هستند. فدراسیون آلمان و ایتالیا نقشی در افزایش قیمت بازیكنان فوتبال این كشورها ندارند. سیلویو برلوسكونی سیاستمدار میلیونری است كه در بخش خصوصی فعال است و می خواهد برای دیوید بكام 35 ساله، مبلغی كلان بپردازد و این كار را هم انجام می دهد. و یا فلورنتینو پرز در رئال مادرید تاجر بزرگی است كه با اعتباری كه در بانك‌های اسپانیا دارد، كریستیانو رونالدو و كریم بنزما را با قیمتی گزاف می خرد و سپس بنزما را به میدان هم نمی فرستد. او متعلق به بخش خصوصی ای است كه توان انجام چنین كاری را دارد.

فدراسیون فوتبال اسپانیا در جایگاهی نیست كه به او بگوید شما بازیكنان تیمت را با این قیمت بخر. فدراسیون فوتبال اسپانیا فقط برگزار كننده بازیهای فوتبال در این كشور است. به نظر می رسد ما ً سوءتعبیر بزرگی درباره نقش فدراسیون فوتبال كشورمان داریم. یعنی تصورمان این است كه فدراسیون باید همه مشكلات فوتبالمان را حل كند در حالی كه فدراسیون فوتبال برگزار كننده بازی‌ها است. فدراسیون ما در حوزه هایی پا می گذارد كه در شرح وظایفش نیست. تعیین سقف قیمت برای بازیكنان لیگ برتر هم یكی ازهمین موارد است.

شما باید از مدیرعامل ذوب آهن و سپاهان و پرسپولیس بپرسید مبنای خرید شما چیست؟ بازیكن تیمتان را چگونه انتخاب می كنید؟ اینكه آقای عزیز محمدی اعلام كرده هیچ تیمی حق ندارد بازیكنی را با قیمت بالاتر از 400 میلیون تومان بخرد، بدعتی است كه تا به حال نظیرش را ندیده ام. البته جز در عصر كمونیسم و در بلوك شرق سابق. اما یادمان باشد كشورهای بلوك شرق اساساً فاقد این تركیب حرفه ای بودند و ادعا نداشتند می خواهند فوتبال را حرف های کنند.. در آن زمان بازیكنان اساساً دستمزدی به این شكل نمی گرفتند. آنها موظف بودند كه برای باشگاهی كه دولت تعیین می كرد، بازی كنند. الگوی فوتبال ما چیز دیگری است.

ما در حال حاضر بازیكن خارجی می آوریم اما باشگاه‌های عصر كمونیسم بازیكن خارجی نمی خریدند. در كشورهای كمونیستی، دستگاه ورزش می گفت ما دستمزدی پرداخت نمی كنیم و دستمزد شما مثلا این است كه آپارتمانتان كمی بزرگتر می شود. اما الگوی ما ظاهراً یك الگوی اقتصاد آزاد است اما در اصل اقتصاد آزاد هم نیست زیرا دولت هزینه باشگاه‌ها را می پردازد. در حقیقت تناقض های بنیادینی در این حوزه وجود دارد.

حالا به نظر شما این كه درآمد یك بازیكن خیلی بیشتر از یك پزشك متخصص است، فی نفسه مشكل دارد؟

نه، من با این مشكلی ندارم. در انگلستان هم هیچ پزشك متخصصی مثل وین رونی دستمزد نمی گیرد. دراسپانیا هم هیچ پزشك متخصصی درآمدش به اندازه سرجیو آگرو در اتلتیكو مادرید یا كریستیانو رونالدو دستمزدی دریافت نمی کند.. در آمریكا هم هیچ پزشکی درآمدش در حد مایكل جوردن، بسكتبالیست معروف، نبود. اما نكته مهم این است كه ستاره های ورزشی غرب درآمد ایجاد می كنند. یعنی مایكل جوردن برای باشگاه شیكاگو بولز و شهر شیكاگو درآمدزا بود. اما حسین كعبی و علی كریمی چه درآمدی ایجاد می كنند؟

ستاره های غرب برای باشگاه‌های خود درآمد و اشتغال ایجاد می كنند. آنها هر چند كه رقم های نامتعارفی به عنوان دستمزد دریافت می كنند ولی چرخ اقتصادی باشگاه را جلو می برند. اما ستاره های ما كجا برای باشگاههایشان كسب درآمد كرده اند؟ كدام یك از ما به خاطر این ستاره‌ها یك پیراهن یا حتی یك بشقاب خریده‌ایم؟
سه شنبه 15/4/1389 - 14:48
بیماری ها
سرتان درد می کند؟
ماهی بخورید.
ماهی زیاد مصرف کنید. روغن ماهی به پیش گیری از سردرد کمك می کند.
زنجبیل هم با کاهش تورم و درد عملكرد مشابهی دارد.

تب دارید؟
ماست میل کنید.
قبل از شروع فصل گرده افشانی ماست زیاد مصرف کنی ¯.
همچنین بطور روزانه از عسل محلی منطقه خود میل کنید.

برای جلوگیری از سكته:
چای بنوشید.
با مصرف مرتب چای از رسوب چربی بر روی دیواره شریان ها جلوگیری کنید.
(در مورد خودم چای اثر خوبی برای کاهش اشتها داشته و مانع اضافه وزن شده است.... چای سبز برای سیستم ایمنی فوق العاده است)!

بیخوابی دارید؟
عسل بخورید.
از عسل بعنوان داروی مسكن و آرامش بخش استفاده کنید.

دچار آسم هستید؟
پیاز بخورید.
مصرف پیاز التهاب نایژك ها را از بین می برد.

از ورم مفاصل رنج می برید؟
باز هم ماهی میل کنید.
ماهی قزل آلا، تون، خال مخالی و ساردین از ورم مفاصل جلوگیری می کند.
(ماهی سرشار از روغن های امگاست که برای سیستم ایمنی فوق العاده است.)

دل بهم خوردگی دارید؟
موز و زنجبیل.
موز به معده ای که اذیت شده کمك می کند.
زنجبیل حالت تهوع صبحگاهی و دل آشوب را درمان می کند.

اگر عفونت مثانه دارید؟
آب قره قاط بنوشید.
آب قره قاط سرشار از اسید می باشد که باکتری های مضر را کنترل می کند.

دچار مشكلات استخوان هستید؟
آناناس میل کنید.
شكستگی و مشكلات استخوکن با کمك منگنز موجود در آناناس قابل پیش گیری است.

از سندرم پیش از قاعدگی رنج می برید؟
ذرت بوداده میل کنید.
خانمها می توانند با صرف ذرت بوداده که به کاهش افسردگی، نگرانی و خستگی که از عوارض
می باشد پیش گیری کنند.

دچار مشكلات حافظه شده اید؟
صدف خوراکی بخورید.
صدف با داشتن روی مورد نیاز به بهبود عملكرد مغز کمك می کند.

سرما خوردید؟
سیر بخورید.
سرو کله گرفته را با سیر تمیز کنید. (یادتان باشد که سیر سطح کلسترول را نیز کاهش می دهد)

سرفه می کنید؟
فلفل قرمز !!!
مشابه ماده ای که در شربت سرفه بكار می رود در فلفل قرمز وجود دارد. البته فلفل قرمز را با احتیاط مصرف کنید شاید معده شما را تحریك کند.

سرطان سینه؟
گندم، سبوس و کلم مصرف کنید.
این مواد استروژن را در سطوح سالم نگه می دارند.

سرطان ریه؟
سبزیجات تیره و نارنجی رنگ و سبز ی مصرف کنید.
پادزهر مفیدی است که در سبزیجات تیره و نارنجی رنگ یافت میشود A بتا اکروتن، نوعی ویتامین .

زخم معده بروز کرده؟
کلم بخورید.
کلم شامل ترکیباتی است که به درمان زخم معده و دوازدهه کمك می کند.

اسهال؟
سیب میل کنید.
سیب را با پوست رنده کنید. بگذارید تا قهوه ای شوید و برای درمان این وضعیت میل کنید. ( موز نیز برای این بیماری خوب است)

از شریان های رسوب گرفته رنج می برید؟
آووکادو بخورید.
چربی غیر اشباع شده موجود در آوکادو کلسترول را پایین می آورد.

فشار خونتان بالاست؟
کرفس و روغن زیتون میل کنید.
روغن زیتون فشار خون را پایین می آورد.
کرفس نیز شامل ماده ای است که فشار خون را پایین می آورد.

ناهماهنگی قند خون دارید؟
بروکلی و بادام زمینی میل کنید.
کروم موجود در بروکلی و بادام زمینی انسولین و قند خون را تنظیم می کند.
سه شنبه 15/4/1389 - 14:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته