• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 976
تعداد نظرات : 130
زمان آخرین مطلب : 4964روز قبل
دانستنی های علمی
یحیى برمكى نخست وزیر هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسى ) بود، و آنچنان اختیارات اموال مملكت اسلامى را بدست گرفته بود كه گوئى همه چیز براى او است ، او براى خود یك ساختمان بسیار وسیع و عالى از بیت المال در بغداد ساخت و پول هنگفت و بى حسابى صرف آن كرد، تا به پایان رسید.
هنگامى كه مى خواست به آن منزل منتقل شود، همه منجمین را دعوت كرد، تا ساعت نیك را در مورد انتقال از منزل قبل به منزل نو تعیین كنند، منجمین به اتفاق راءى ساعتى نیكو را كه مقدارى از شب مى گذشت ، تعیین كردند و گفتند این ساعت ((ساعت سعد)) است .
یحیى برمكى در آن ساعت مخصوص با غلامان و خدمتكاران ، اثاثیه خانه را منتقل نموده و خود نیز به سوى منزل نو و مجلل رهسپار شد، شب در كوچه هاى خلوت به سوى منزل مى رفت ، ناگهان دید، مردى ایستاده و این شعر را مى خواند:
تدبر بالنجوم ولست تدرى
ورب النجم یفعل مایشاء
یعنى : ((تو به ستارگان و حرف منجمین دقت مى كنى ، ولى نمیدانى و توجه ندارى كه پروردگار ستارگان آنچه كه خواست انجام خواهد داد)).
یحیى این شعر را به فال بد گرفت ، گوینده آن شعر را به حضور طلبید و از او پرسید: ((منظور تو از خواندن این شعر چه بود؟)).
او گفت : ((این شعر ناخودآگاه به خاطرم آمد و بر زبانم جارى شد)) وگرنه غرض و نظرى نداشتم .
این پاسخ ، اثر سوء بیشتر در ذهن یحیى گذاشت و او بیشتر ناراحت گردید.
چند ماهى بیشتر نگذشت كه بر اثر امورى ، هارون بر ((برمكیان )) غضب كرد، و آنها را شدیدا مورد خشم قرار داد، و دستور داد خانه هاى آنها را ویران كردند و وضع آنها به گونه اى شد كه تارومار و دربدر گشتند، و همین خانه مجلل یحیى نیز ویران شد و حسرتش براى او باقى ماند.
بلبل آندم كه در نوا گردد
گویدت این جهان فنا گردد
برخلایق ستم مكن زیرا
زیر این چرخ و گنبد مینا
دست غیبى همیشه در كار است
((محتسب )) دمبدم ببازار است
پنج شنبه 1/5/1388 - 14:36
دانستنی های علمی

كاروان حسینى از مكه به سوى كوفه رهسپار بودند، منزل به منزل از مسافران و... از وضع كوفه كسب اطلاع مى نمودند، وقتى كه امام (در منزلگاه زباله ) از بى وفائى مردم كوفه و شهادت حضرت مسلم (ع ) آگاه شد، دوازده پرچم درست كرد و برافراشت ، و به جمعى از یاران خود فرمان داد، تا هر كدام یك پرچم را بدست گیرند، یازده نفر هر كدام یك پرچم را برداشت و به دوش گرفت ، و تنها یك پرچم باقى ماند، بعضى از یاران گفتند: ((افتخار حمل این پرچم را به ما بده )).
امام حسین (ع ) فرمود: ((صاحب این پرچم هم (كه حبیب بن مظاهر باشد) خواهد آمد)).
آنگاه امام ، این نامه را براى حبیب بن مظاهر نوشت :
((از حسین بن على به حبیب بن مظاهر، مرد فقیه و دانشمند، اى حبیب ! تو خویشاوندى ما را با رسول خدا (ص ) مى دانى و بهتر از دیگران ما را مى شناسى ، تو شخص آزاده و غیرتمند هستى ، جانت را از ما دریغ مدار، كه در روز قیامت ، رسول خدا (ص ) پاداش به تو خواهد داد)).

پنج شنبه 1/5/1388 - 14:36
دانستنی های علمی
آغاز سال چهارم هجرت بود،
پیامبر (ص ) چهل نفر از رجال علمى و تبلیغى مسلمان را براى ارشاد مردم منطقه ((نجد)) با سرپرستى ((منذر)) به آن منطقه رهسپار نمود، پیامبر (ص ) نامه اى نوشت كه مضمون آن ، دعوت ((عامر بن طفیل )) (یكى از سران نجد) به آئین اسلام بود، و آن نامه را به یكى از مسلمانان داد تا به او برساند.
از یكسو نامه بدست ((عامر)) رسید و از سوى دیگر خبر سپاه تبلیغى اسلام (مركب از چهل نفر) به منطقه نجد به عامر گزارش شد.
عامر كه طاغوتچه اى مغرور بود، نه تنها نامه رسول خدا (ص ) را نخواند، بلكه نامه رسان را كشت ، و از عشایر و قبائل اطراف خواست تا ((سپاه تبلیغ )) را در محاصره خود درآورند.
سپاه تبلیغى اسلام ، نه تنها از مبلغان زبردست بودند، بلكه افرادى شجاع و رزمنده نیز بودند، آنها تسلیم شدن را براى خود ننگ دانستند، دست به قبضه شمشیر گذاشته و با محاصره كنندگان جنگیدند و تا سرحد شهادت از خود دفاع نمودند، همه آنها در این درگیرى به شهادت رسیدند، جز ((كعب بن زید)) كه با بدن مجروح ، خود را به مدینه رساند و جریان را اطلاع داد، این فاجعه جانسوز به ((فاجعه بئر معونه )) معروف است ، زیرا منزلگاه سپاه مبلغین اسلام در منطقه نجد، كنار ((چاه معونه )) بود.
پنج شنبه 1/5/1388 - 14:34
دانستنی های علمی

امام صادق (ع ) فرمود: عبدالله بن سبا ادعاى پیامبرى كرد و اظهار مى نمود كه على (ع ) خداست .
این خبر به على (ع ) رسید، او را احضار كرد، و به او فرمود: درباره تو چنین شنیده ام ، او گفت : ((آرى در ذهن من چنین القاء شده كه تو خدا هستى ، و من پیغمبر مى باشم )).
على (ع ) به او فرمود: ((واى بر تو، شیطان بر تو چیره شده ، مادرت به عزایت بنشیند، از این عقیده برگرد و توبه كن )).
او باز نپذیرفت ، على (ع ) سه روز او را زندانى كرد، و توبه اش داد، باز او توبه نكرد. آنگاه على (ع ) او را در آتش افكند و سوزاند.

پنج شنبه 1/5/1388 - 14:34
دانستنی های علمی
سال دوم هجرت بود ((عاتكه )) یكى از دختران عبدالمطلب كه عمه پیامبر (ص ) بود خوابى عجیب دید و آنرا چنین بیان كرد:
((در خواب دیدم : شخصى فریاد مى زد اى مردم ، به سوى قتلگاه خود بشتابید، سپس این فریاد كننده بر بالاى كوه ابوقبیس (كنار كعبه ) رفت و قطعه سنگ بزرگى را بالا به حركت درآورد، این قطعه سنگ متلاشى شد، و هر قسمتى از آن به یكى از خانه هاى قریش ، اصابت كرد، و نیز از دره مكه سیلاب خون جارى شد)).
او خواب خود را توسط برادرش عباس ، به مردم رساند، مردم بت پرست در وحشت فرو رفتند، ولى وقتى كه داستان خواب به گوش ابوجهل رسید، گفت : این زن ، پیامبر دومى است كه در میان فرزندان عبدالمطلب ظاهر شده ، قسم به بتهاى ((لات )) و ((عزى )) سه روز مهلت مى دهیم ، اگر اثرى از تعبیر خواب او ظاهر نشد، نامه اى در میان خودمان امضاء مى كنیم كه ((بنى هاشم )) دروغگوترین طوائف عرب هستند.
ولى بعد از گذشت سه روز، قاصد ابوسفیان به مكه آمد و خبر مخاطره كاروان تجارتى مكه را (كه همه طوائف مكه در آن شركت داشتند) توسط سپاه محمد (ص ) به مردم مكه رساند، در نتیجه مردم و سركردگان آنها براى نجات كاروان ، خود را به سرزمین ((بدر)) رساندند، كاروان از بیراهه رفت و خود را نجات داد ولى مسلمانان با لشكر شركت به جنگ پرداختند، و در این جنگ (كه به جنگ بدر، موسوم است ) سخت ترین ضربه بر مشركان وارد آمد و بسیارى از سران كفر و شرك ، به هلاكت رسیدند و به این ترتیب ، تعبیر خوابى كه عاتكه دیده بود، آشكار گردید
پنج شنبه 1/5/1388 - 14:33
دانستنی های علمی

در ماجراى جنگ بدر كه در سال دوم هجرت اتفاق افتاد، اصل جریان از این قرار بود، خبر به مدینه رسید كه : ابوسفیان بزرگ مكه در راءس كاروان مهم تجارتى كه از چهل نفر با پنجاه هزار دینار تشكیل مى شود از شام به سوى مدینه مى آید تا از آنجا به مكه روانه گردد.
پیامبر (ص ) به مسلمین دستور داد كه براى جلوگیرى از حركت كاروان ، و ضبط اموال آنها، بسیج شوند (چرا كه مشركان اموال مهاجرین مسلمان را در مكه مصادره كرده بودند) ابوسفیان به وسیله دوستان خود در مدینه (منافقین ) از جریان مطلع شد، و قاصدى به سرعت به مكه فرستاد و مردم مكه را به استمداد طلبید، و خود از بیراهه با كاروان به سوى مكه رهسپار شد.
پیامبر اسلام (ص ) با 313 نفر كه تقریبا مجموع مسلمانان مبارز آن روز را تشكیل مى داد، از مدینه به قصد جلوگیرى از كاروان تجارتى ابوسفیان بیرون آمدند.
از سوى دیگر مردم مكه لشكرى عظیم براى نجات كاروان ، از مكه خارج نموده و به سوى مدینه رهسپار شدند، این لشكر حدود 950 نفر با 700 شتر و صد اسب به فرماندهى ابوجهل بودند.
در نزدیكى سرزمین ((بدر)) كه بین مكه و مدینه ، قرار گرفته ، مسلمانان از حركت لشكر كفار، مطلع شدند.
در این هنگام پیامبر (ص ) با مسلمین به مشورت پرداخت كه آیا به تعقیب كاروان تجارتى و مصادره اموال آن بپردازند و یا لشكر دشمن را تعقیب كنند جمعى جنگ با لشكر دشمن را پیشنهاد كردند، ولى عده اى تعقیب كاروان را، و دلیل دسته دوم آن بود كه از مدینه به این عنوان بیرون آمده اند نه به عنوان جنگ با لشكر مجهز.
این تردید و دودلى هنگامى افزایش یافت كه فهمیدند نفرات دشمن تقریبا بیش از سه برابر مسلمانان است ، و تجهیزات آنها چندین برابر مى باشند.
ولى با همه این مطالب ، پیامبر (ص ) نظر آنان را پسندید كه به سوى جنگ با لشگر مجهز دشمن حركت كرده و آماده شده اند، سرانجام آتش جنگ بدر در 17 رمضان سال دوم هجرت ، شعله ور شد و به شكست مفتضحانه دشمن انجامید و بسیارى از سران شرك مانند امیة بن خلف و ابوجهل و عتبه و شیبه و ولید بن عتبه و حنظلة بن ابوسفیان و... به هلاكت رسیدند آنچه در اینجا قابل ذكر است و بزرگترین درس را به ما آموزد، و در آیه 7 سوره انفال به آن اشاره شده این است كه :
گروهى از مسلمین بخاطر اینكه به ظاهر و امور چند روزه مادى و رفاه طلبى ، توجه داشتند، نظرشان این بود كه جنگ نكنند، بلكه جلو كاروان تجارتى را بگیرند و اموال آنها را مصادره نمایند، ولى خداوند براى سركوبى باطل و اثبات حق ، نظر گروه دیگر را - گر چه سخت بود - پسندید، و بعد معلوم شد كه تحمل این سختى داراى منافع بسیارى بوده كه منفعت اموال تجارتى ، نزد آن بسیار ناچیز بود، این است كه ما باید در وقایع ، به عمق موضوعات توجه كنیم ، ظاهربین و حال حاضر را در نظر نگیریم ، و این درس بزرگى است كه آئین اسلام به ما مى آموزد. آرى به خاطر رفاه چند روزه ، موقعیتهاى بسیار عمیق و افتخارآمیز را در جنگ با دشمن از دست ندهیم .

پنج شنبه 1/5/1388 - 14:33
دانستنی های علمی

لیث بن سعد مى گوید: روزى پیامبر (ص ) نماز جماعت مى خواند و جمعى به او اقتدا كرده بودند، حسین (ع ) كه كودك بود، در همان نزدیكى ها بود، وقتى كه رسول خدا (ص ) به سجده مى رفت ، حسین (ع ) مى آمد و به پشت پیامبر (ص ) سوار مى شد و پاهایش را حركت مى داد، مى گفت حل حل (كه شتر را با تكرار این واژه مى رانند) هنگامى كه رسول خدا (ص ) مى خواست ، سر از سجده بردارد، حسین (ع ) را مى گرفت و آرام به زمین مى گذاشت و بلند مى شد، و وقتى كه به سجده مى رفت ، باز حسین مى آمد و بر پشت رسول خدا (ص ) سوار مى شد و پاهایش را حركت مى داد و مى گفت : حل حل )).
این موضوع تا آخر نماز تكرار شد، یك نفر یهودى این منظره را مى دید، به عنوان اعتراض ، نزد رسول خدا (ص ) آمد و گفت : ((اى محمد! شما با كودكان به گونه اى رفتار مى كنید، كه ما این گونه رفتار نمى كنیم )).
پیامبر (ص ) فرمود: ((اگر شما به خدا و رسولش ایمان داشته باشید، به كودكان ، مهربانى مى كنید و با مهر و نوازش به آنها رفتار مى نمائید)).
یهودى از این دستور مهرانگیز تربیتى اسلام و بلندنظرى پیامبر (ص ) مجذوب اسلام شد و هماندم قبول اسلام كرد، و به صف مسلمین پیوست .

پنج شنبه 1/5/1388 - 14:31
دانستنی های علمی
صعصعه از مردان بزرگ صدر اسلام است ، برادرزاده اش احنف (بر وزن احمد) مى گوید: ((دلم درد گرفت ، نزد عمویم صعصعه رفتم و از دل درد خود شكایت كردم )).
عمویم مرا سرزنش كرد و گفت : ((برادرزاده ! وقتى دستخوش بلا شدى ، شكایت آنرا نزد شخصى مثل خودت مبر، زیرا آن شخص اگر دوستت باشد، غمگین مى شود، و اگر دشمنت باشد شاد مى گردد، شكایتت را نزد مخلوقى مبر كه قادر بر رفع و دفع گرفتارى از تو نیست ، بلكه نزد خداوند قادرى ببر كه تو را مبتلا كرده و مى تواند آن را از تو بزداید)).
برادرزاده ! ((یكى از دو چشم من ، بینائى خود را از دست داده ، ولى حتى همسرم و بستگان نزدیك من از این موضوع ، اطلاع ندارند)).
به قول سعدى :
دست حاجت چو برى پیش خداوندى بر
كه كریم است و رحیم است و غفور است و ودود
پنج شنبه 1/5/1388 - 14:29
دانستنی های علمی
در ماجراى اسارت وارثان عاشورا، و آوردن آنها به شام پایتخت یزید، پس ‍ از آنكه با سخنرانیهاى قاطع و افشاگرانه امام سجاد (ع ) و زینب كبرى (ع ) و... ورق برگشت و یزید براى حفظ خود، سیاست مدارا را نسبت به اسیران اتخاذ كرد، در تاریخ آمده :
یزید، ((نعمان بن بشیر)) (كه فردى امین و متعهد بود) را ماءمور كرد تا با جمعى نگهبان ، با كمال احترام ، بازماندگان حسینى را به مدینه باز گرداند.
نعمان بن بشیر با سى نفر، اهل بیت (ع ) را از شام به سوى مدینه حركت داد و در مسیر راه كاملا رعایت احترام آنها را نمود و احسان زیاد به آنها كرد تا به مدینه رسیدند.
فاطمه دختر امیرمؤمنان (ع ) به خواهرش زینب (ع ) عرض كرد: ((نعمان به ما احسان كرد، خوبست در برابر احسان او، انعامى به او بدهیم )).
حضرت زینب (ع ) فرمود: چیزى نداریم به او بدهیم جز زیور (دستبند و...) خود را، آنها طلاهاى خود را براى نعمان فرستادند، و از كمى آن عذرخواهى نمودند، نعمان همه آنها را رد كرد و گفت : ((اگر من این خدمت را براى دنیا كرده بودم همین مقدار طلاها كافى بود و دیگر عذرخواهى نداشت ، ولى سوگند به خدا من به شما احسان نكردم جز براى خدا و خویشاوندى شما نسبت به رسول خدا (ص ) )).
به این ترتیب ، مى بینیم اهل بیت عصمت (ع ) نسبت به نیكوكار این گونه لطف و عنایت داشتند
پنج شنبه 1/5/1388 - 14:29
دانستنی های علمی
در قرآن در سوره ((مدثر)) از آیه 26 تا30 سخن از ((سقر)) دوزخ به میان آمده و در آیه 30 مى فرماید: علیها تسعة عشر: ((بر آن سقر سوزان دوزخ ، نوزده فرشته عذاب مسلط هستند)).
در حدیث آمده وقتى كه این مطلب به گوش مشركان رسید، ابوجهل كه از سران متكبر شرك بود، به قریشیان رو كرد و گفت : ((مادرتان به عزایتان بنشیند آیا نمى شنوید كه ((ابن ابى كبشه )) (اشاره به پیامبر- ص ) چه مى گوید؟ او مى گوید: خازنان (ماءموران عذاب دوزخ ) نوزده نفر هستند، آیا ده نفر از شما لشكر شجاع نمى تواند یك نفر از این نوزده نفر را از پاى درآورد و همه را نابود كند؟!)).
شخصى از مشركان بنام اسود بن كنده به ابوجهل گفت : ((من هفده نفر از آنها را دفع و نابود مى كنم ، دو نفر از آنها را نیز خودت نابود كن )).
به این ترتیب آیات الهى و گفتار پیامبر (ص ) را با كمال غرور و نخوت ، به مسخره مى گرفتند، و از این رهگذر به خوبى به اوج استقامت پیامبر (ص ) و زحمات طاقت فرساى آنحضرت در برابر مشركان پى مى بریم ، با توجه به اینكه پیامبر (ص ) فرمود: چشمهاى این نوزده فرشته مانند (نور) برق است ، دهانهایشان مانند حصارها است ، هر یك از آنها قادرند كه امتى را به گردن گرفته و به دوزخ بیندازد، و یا كوهى عظیم را برگیرد و بر سر دوزخیان فرود آورد
پنج شنبه 1/5/1388 - 14:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته