سلام
بسیاری از مردم فرزندان خود را بگونه ای تربیت میکنند که همانند آنها فکر کنند،زندگی کنند، و با آداب و رسوم خانواده و قبیله و فامیل هر چند بیارزش آنها عادت کنند، و آنها را رعایت نمایند. که اگر جوانی چنین نبود میگویند: تو فرزند ما نیستی!! در صورتی که امام علی علیه السلام در چگونگی تربیت فرزند بسیار واقع نگر بود و فرمود: لا تُقْسِروا أَوْلادَکُمْ عَلی آدابِکُم، فَاِنَّهُم مَخْلوُقوُنَ لِزَمانٍ غَیْرِ زَمانِکُم (فرزندان خود را بر آداب و رسوم خود مجبور نسازید، زیرا آنان به روزگاری غیر از روزگار شما تعلّق دارند) [1] . چون انسانها همواره در حال رشد و تکامل بوده، و نوع و سیستم زندگی، راههای تولید و کشف واختراع و روابط اجتماعی در حال دگرگونی است. ما باید فرزندان خود را با واقعیّت ها آشنا کنیم، تا در هر شرائطی، و در هر جامعه ای، حقیقت را درک کنند، درست بیاندیشند، و واقع گرا باشند، پس نباید در قالبهای ذهنی از پیش تعیین شده قرار گیرند. پی نوشت ها: [1] شرح ابن ابی الحدید، ج 20 ص 267.
پیامبر گرامی در حالی جان به جان آفرین تسلیم کرد که سر بر سیه من داشت. او در دستهایم جان سپرد، دستم را (به منظور تیمّن و تبرّک) بر چهره خویش کشیدم .این من بودم که او را غسل دادم و فرشتگان یاریم کردند. فقدان رسول گرامی در و دیوار را به شیون آورد و آشنا و بیگانه را به ماتم نشاند. فرشتگان دسته دسته در رفت و آمد بودند. و گوش من حتی برای لحظه ای از سر و صدای وردها و دعاهای آنها آسوده نبود. و این وضع همچنان تا لحظه ای که آن حضرت را به خاک سپردم ادامه داشت. پس آیا چه کسی سزاوارتر از من به رسول خدا در حیات و ممات است؟! قال امیرالمومنین (ع):... و لقد قبض رسول الله و ان راسه لعلی صدری و قد سالت نفسه فی کفی فامردتها علی وجهی و لقد ولیت غسله و لاملائکه اعوانی فضجت الدار و الافنیه ملا یهبط و مال یعرج و ما فارقت سمعی هیمه منهم یصلن علیه حتی و اریناه فی ضریحه، فمن ذا احق به منی حیا و میتا؟! [1] . پی نوشت ها: [1] نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 188.
غـدیر سرچشمه همیشه جوشان ولایت است که از سینه تفتیده «خم» به جام محبت دوست داران پیامبر و خاندانش جارى است. غدیر، شایسته هر ثناست که وحى از او پیراست و محمد(ص) بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدیر، تفسیر بدر و احد و شأن نزول صفین و نهروان است. بدر، عدالت مى خواست؛ احد، شجاعت آرزو مى کرد؛ خیبر تماشاى صداقت را تمنا داشت و غدیر، آمین آن همه ثنا و دعا بود. غدیر، تداوم رسالت محمد صلى الله علیه و آله در ولایت على علیه السلام است.غدیر، عید عدالت و رهبرى است. به راستی که عید غدیر تکرار جشن ولایت و روشنایی زلال حقانیت پاینده امام علی (ع) برمسند امامت است و سالها و قرنها سپری میشود و پیوسته تصنیف و تمجید خاتم رسولان(ص) در روز غدیر با نوای (مَن کُنتُ مولاهُ) همچنان در گوش و جان رهروان راستینش زمزمه و عطر و بوی تازگی میدهد. باتبریک این عید بزرگ به همه شیعیان جهان وبه همین مناسبت شعر زیر تقدیم می گردد در روز غدیر دین ما کامل شد اتمام به نعمت،همه راحاصل شد ابلاغ خدای بر امیری علی(ع) با وحی به ختم رسلش واصل شد پیغمبر حق به مجمع خم غدیر بر امر به ابلاغ خبر،عامل شد او گفت هر آنکس که منم مولایش مولائی مرتضی براو شامل شد یا رب تو بدار دوست احباب علی دشمن شو کسی که دشمنی قائل شد یاری بنما جمله ی یاران علی(ع) کن خوار کسی که خصم نا قابل شد با خطبه ی غرای پیمبر در خم بیعت زسوی مجتمعین حاصل شد هر توطئه از سوی منافق مردم با واقعه غدیر خم زائل شد این واقعه ی عظیم در طول زمان اسباب سرور شیعیان در دل شد نقل است زپیغمبر ما،عید غدیر بر جمله اعیاد دگر فاضل شد این عید خدای را بود عید بزرگ صادق(ع)زبرای این سخن ناقل شد با این سند زنده بدان تا به ابد پای همه دشمنان ما در گل شد شاعر:اسماعیل تقوایی
شخصی امام علی علیه السلام را به مهمانی دعوت کرد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: سه شرط دارد اگر قبول میکنی میپذیرم، آن شخص گفت شرائط کدامند؟ امام علی علیه السلام فرمود: 1- از بیرون چیزی تهیّه ننمائی، هر چه هست بیاوری. 2- آنچه در منزل داری از ما دریغ نکنی. 3- به زن و بچّههایت سخت نگیری. آن شخص گفت: هر سه شرط را قبول دارم. و امام نیز مهمانی او را پذیرفت. [1] . قبول میهمانی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دعوت خویشاوندان، فرزندان، و دختران خود را میپذیرفت. در شهر بصره دعوت میهمانی علاءبن زیاد را پذیرفت. و در شهر مدینه حتّی دعوت میهانی دوستان غیر عرب، از نژادهای گوناگون، و ایرانیان را رد نمیکرد، روزی پس از قبول مهمانی یک مسلمان ایرانی و صَرف حلوای نوع ایرانی، علّت آن را پرسید. به امام علی علیه السلام گفته شد که؛ به مناسبت عید نوروز این حلوای ایرانی تهیّه شد. امام علی علیه السلام به مزاح فرمود: آیا نمیشود، هر روز، نوروز باشد؟ [2] .
روزی رسول خدا(ص) به من فرمود: نبرد با اهل فتنه بر تو واجب شده است، چنانکه جهاد با مشرکان بر من واجب گشته بود. پرسیدم: ای فرستاده خدا! این چه فتنهای است که جهاد در مورد آن بر من فرض گشته است؟ فرمود: بزودی گروهی ظاهر شوند که شهادت بر وحدانیت حق و رسالت من دهند در حالی که با سنت و سیرت من به مخالفت برخیزند. گفتم: با اینکه، آنان چون من بر حقانیت اسلام شهادت دهند پس چرا با ایشان به پیکار پردازم؟ فرمود: بر بدعتهایی که در دین نهند و سرپیچی از فرمان الهی کنند. عرض کرد و: شما پیشتر به من وعده شهادت در راه خدا داده اید، ای کاش د از خدا میخواستید تا زمان آن فرا رسد و در رکاب شما تحقق پذیرد. فرمود: پس چه کسی با ناکثین و قاسطی و مارقین بجنگد؟ وفای به آن وعده حتمی است و تو به فیض شهادت نایل خواهی شد. چگونه است صبر و طاقت تو آنگاه که محاسنت به خون سرت رنگین گردد؟! گفتم: اینکه بشارت است و جای شکر و سپاس دارد، نه موقف صبر و بلا. فرمود: آری، همین طور است پس پذیرای خصومتها باش که تو همواره مورد دشمنی و خصومت خواهی بود. عرض کردم: کاش قدری از آن فتنهها با بیان میفرمودید. سپس حضرت چنین ادامه داد: پس از من، پیروانم در فتنه و گمراهی خواهند افتاد؛ آنان قرآن را به پندار خود تأویل کنند و به راءی خود معنی و تفسیر نمایند، شراب را به بهانه نبیذ، حلال شمرند و مال حرام (رشوه) به نام هدیه، و ربا را به اسم داد و ستد بر خود مباح سازند. و کتاب خدا را از مواضع خود تحریف کنند... آن روز فتح و غلبه با گمراهان است. در این زمان تو همچنان ملازم خانه خود باش (و برای دفع این گمراهیها اقدامی نکن) تا اینکه زمام خلافت و زعامت در کف تو نهاده شود. پس د آنگاه که تو عهده دار ولایت و امارت مردم گشتی، کینههایی که در سینهها به رسوب نشسته است دوباره به غلیان افتند و انواع خدعه و نیرنگ علیه تو به کار گیرند، در این هنگام، تو بر جهاد با اهل تأویل کمر خواهی بست چنانکه بر پیکار با اهل تنزیل (مشرکان) کمر بسته بودی ؛ چه، حال کفر و عناد آن رز ایشان، کمتر از کفر و ضلالت نخستین آنها نیست. پرسیدم: اگر مردم چنان شدند، درباره آنها چه رایی داشته باشم؟ آنان را مرتد یا مفتون بشمارم؟ فرمود: آنان را مفتون بدان نه مرتد....
پی نوشت ها: [1] شرح نهجالبلاغه، ج 9، ص 206؛ بحار، ج 32، ص 308.