• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4103روز قبل
اهل بیت

شد گفتگوی طفلان عمو کجایی
 
چـرا به سوی خیـمه دگر نیـایی
 
عمـو اگـر بـازآیی          عقده ز دل بگشایی
 
ای با وفا ابوالفضل

 

 
****
 
جدایی‌ات از بابا عمو عجیب است
 
ببین عزیز زهرا بی‌تو غریب است
 
اگر تو باشی، غم نیست         جوع و عطش، ماتم نیست
 
ای با وفا ابوالفضل
 
****
 
اگر بیایی آب از تو ما نخواهیم
 
که زندگانیّ بی تو را نخواهیم
 
اگر حسین دریابی          چه غم بوَد بی‌آبی
 
ای با وفا ابوالفضل
 
رو کن به سوی خیمه ‌ای بی قرینه
 
ببین طـفلان جمعند دور سکـینه
 
اگر چه تشنه‌کامند         فقط عمو می‌خواهند
 
ای با وفا ابوالفضل
 
****
 
با تشنه‌کامی اصغر غمخوار باباست
 
گویا شنیده مولا غریب و تنهاست
 
با بانگ «هل من ناصر»          شد بر شهادت حاضر
 
ای با وفا ابوالفضل
 
    محمود موحدیان

behroozraha

يکشنبه 3/10/1391 - 11:32
اهل بیت
ی ماه پشت ابرِ خون نشستۀ من
 
ببین قـد خمیـده و شکستـۀ من
 
خـزان شـدی ای بهـار آرزویـم
 
چگونه بـا زینب از داغت بگویم

 

 
برادرم ای امیر لشکر من
 
****
 
ز داغت ای دسته‌گلِ باغِ امیـدم
 
ز خیمه بانگ «وامحمدا» شنیدم
 
کو دست تو تا که دستم را بگیری
 
زینـب من شــد مهـیّای اسـیری
 
برادرم ای امیر لشکر من
 
****
 
«بنَفَسی اَنت یا اخا» ای مـاه زینـب
 
برخیز و کن رو سوی خیمه‌گاه زینب
 
اهل حـرم در حرم، چشـم انتـظارند
 
برای تو، گلِ اشـک از دیـده بارنـد
 
برادرم ای امیر لشکر من
 
امـان ز بـی بـرادری، برادر مـن
 
دشمن کند هلـهله در برابر مـن
 
زخم زبان می‌زند به اشک و آهم
 
رفتی و مـن بی‌عـلمدار سپـاهم
 
برادرم ای امیر لشکر من
 
****
 
ببین که در علقمه بالینِ سرِ تو
 
مـادر من آمـد به جای مادر تو
 
ز داغ تـو دست بر پهلو بگـیرد
 
سـر تـو را بـر سر زانـو بگـیرد
 
برادرم ای امیر لشکر من
 
    محمد نعیمی

behroozraha

يکشنبه 3/10/1391 - 11:31
اهل بیت

جدا شد ز شاخه، گل یاس من    فتاد از بدن، دست عبـاس من
 
تو رفتی ز دستم      من از پا نشستم
 

 

 علمدار مـن         علمدار مـن
 
****
 
برادر! ز داغ تو پشتم شکست      دگر رفته تاب و توانم ز دست
 
به اشک غم من       کند خنده دشمن
 
علمدار مـن           علمدار مـن
 
****
 
نثـار تـو در دامـن علقـمه         شده اشک چشم من و فاطمه
 
غمت شد نصیبم          غـریبم، غـریبم
 
               علمـدار مـن           علمـدار مـن
 
****
 
تو سقا و اصغر تلظّی کند          لب خشک او آتشم می‌زند
 
        حرم، قحط آب است         جگرخون، رباب است
 
علمدار مـن           علمدار مـن
 
****
 
فرات از تو و تو، ز اصغر، خجل      هم از تو هم از او، برادر خجل
 
           که با کام عطشان        کنارم دهی جان
 
علمدار مـن         علمدار مـن
 
    غلامرضا سازگار

  behroozraha

يکشنبه 3/10/1391 - 11:30
اهل بیت

من ابـوفاضلم       غیـرت کاملم
 
هدیه بهر حسین جـان ناقـابلم
 
یا حبیبی حسین            نورعینی حسین

  ****
تا کنم جان فدا     با دو دست جدا
 
ساقـی تشنگـان شـده‌ام از وفـا
 
یا حبیبی حسین            نورعینی حسین
 
****
 
ای برادر بیا          زود در علقمه
 
آمده در برم         مادرم فاطمه
 
یا حبیبی حسین            نور عینی حسین
 
****
 
تـا کـه بـار دگـر     بینمت یک نظر
 
یا اخا پاک کن      خون ز چشمان تر
 
یا حبیبی حسین            نور عینی حسین
 
حاج اکبر ناظم  

behroozraha

يکشنبه 3/10/1391 - 11:29
اهل بیت

این اشک های ریخته اب وضوی ماست

خشک از عطش بیاد شهیدان گلوی ماست

بر نیزه میبرند سری را به اسمان

ان سر به رسم وراه رهایی بسوی ماست

 

سر خدا که عارف وعامی به کس نگفت

سینه نگاهدار که راز مگوی ماست

بستیم دل به حضرت عباس ودست او

دستی بریده در دو جهان ابروی ماست

جانم فدای مشک تهی مانده عمو

این مشک روز حشر به مولا سبوی ماست

هر چند وصل ماهمیسر نمیشود

زیباتر از وصال همین جستجوی ماست

شاعر: حمید كریمی

 behroozraha

يکشنبه 3/10/1391 - 11:26
اهل بیت

آمدم‌ با چه‌ شتابی‌ ز حرم‌ در بر تو

با امیدی‌ كه‌ ببینم‌ رخ‌ جان‌ پرور تو

سر و مشك‌ و علم‌ و دست‌ تو از هم‌ چو گسست‌

دشمنم‌ گفت‌ كه‌: پاشید ز هم‌ لشگر تو

 

نیست‌ تقصیر فرات‌ این‌ همه‌ شرمندگی‌ات‌

خشك‌ شد دیده‌اش‌ از ریختن‌ ساغر تو

گر كه‌ از شرم‌ سر از سجده‌ نیاری‌ بالا

پس‌ چسان‌ تیر بر آرم‌ ز نگاه‌ تر تو

از غم‌ مشك‌ ز بس‌ دیدۀ‌ تو خونبار است‌

ریخته‌ خون‌ چو نقابی‌ به‌ رخ‌ انور تو

بیش‌ از این‌ تا كه‌ تو احساس‌ به‌ غربت‌ نكنی‌

 مادرم‌ فاطمه‌ آمد عوض‌ مادر تو

شده‌ مجموعه‌ای‌ از خاطره‌ پا تا به‌ سرت‌

 یاد حیدر كنم‌ از زخم‌ عمیق‌ سر تو

كمرم‌ راست‌ نگردد ز چنین‌ خم‌ شدنت

‌ با چه‌ رویی‌ ببرم‌ سوی‌ حرم‌ پیكر تو

روضه‌ خوانان‌ عطش‌ از عطشم‌ دم‌ نزنند

كه‌ دهند، شرح‌ لب‌ و دیدۀ خشك‌ و تر تو

شاعر:محمود ژولیده

behroozraha 

يکشنبه 3/10/1391 - 11:26
اهل بیت

هرگز نمی فهمم چنین مرد رشیدی
با آن همه هیبت چرا با سر زمین خورد


افتاد پای فاطمه از روی مرکب
انگار در محراب خود حیدر زمین خورد

  افتادن بی دست بد دردی ست والله
لشکر که دید او از همه بدتر زمین خورد


بر غیرتش بر خورد زینب را ببیند
از فکر این طفلان بی معجر زمین خورد


وقتی زمین افتاد آنجا خوب فهمید
که حضرت زهراچگونه بر زمین خورد


وقتی علمدار حرم از اسب افتاد
دیدند بین خیمه یک خواهر زمین خورد


صد مرتبه از نیزه ها افتاد عباس
هر دفعه که افتاد یک دختر زمین خورد


چون قصه دستان او فهمید مادر
میگفت که چشمش زدند آخر زمین خورد

  شاعر: مهدی نظری

behroozraha

يکشنبه 3/10/1391 - 11:25
اهل بیت

سینه من حرم توست مدد یا عباس

هرچه دارم کرم توست مدد یا عباس

آسمانها ابتدای نقطه سیرت بود

عرش زیر قدم توست مدد یا عباس

 

بخشش کوهی به کاهی از کرم

ذره ای،لطف کم توست مدد یا عباس

قبله هر عاشق صاحب دلی

طاق ابروی خم توست مدد یا عباس

در کنار کعبه چون تکیه زند

دست مهدی علم توست مدد یا عباس

جای جای بدنت زخم غم عشق بود

اشک شیعه مرحم توست مدد یاعباس

روز محشر شافع سینه زنانت ساقیا

دستهای قلم توست مدد یا عباس

شاعر : میلاد یعقوبی
 
  behroozraha
يکشنبه 3/10/1391 - 11:23
اهل بیت

پسر فاطمه دل را طلب آموخته ای

معرفت بر عجم و هم عرب آموخته ای

در کلاسی که گشودی به شب عاشورا

عارفان را تو مناجات شب آموخته ای

داده ای دل به خدا تا همه دل بر تو دهند

بر مریدان محبت ادب آموخته ای

کربلا مدرسه عشق و تو استاد بزرگ

درس غیرت به زهیر و وهب آموخته ای

تو چگونه بشری ای پسر ختم رسل

بر ملک گفتن "سبحان رب" آموخته ای

شامیان تیغ کشیدند و نمی دانستند

نطق بر زینب والا نسب آموخته ای

سایۀ خون تو بالای سر زینب بود

شیوۀ معرفت او را عجب آموخته ای

مرگ بر غصه، به خواهر تو چه گفتی که بگفت

"ما رایت الا جمیلا"، طرب آموخته ای

سنگ می زد به سرت خصم و لبت می خندید

صبر بر شیعه به حال غضب آموخته ای

ذلت از منزلت هاشمیان می کاهد

همه را عزت پر تاب و تب آموخته ای

داغ بر لاله تو خونین جگر انداخته ای

خنده  بر غنچه تو خشکیده لب آموخته ای

نفس اگر هست سبب سوز، سبب سازی تو

ای مسبب دل ما را سبب آموخته ای

خلق  بیگانه به راحت طلبی می نازد

تو به یاران تعبد تعب آموخته ای

ساربان نیز گدا بود که انگشتر برد

خود تو این بخشش خاتم ز أب آموخته ای

دل(کلامی) بکن از مردم اغیار بخوان

آن دعایی که به ماه رجب آموخته ای

استاد ولی الله کلامی زنجانی  

 

  behroozraha

شنبه 2/10/1391 - 11:6
اهل بیت

ما بسیجیم و حدیث وحدت ازبر کرده ایم

با الفبای ادب آغاز دفتر کرده ایم

یا علی بر لب به ایران حفظ سنگر کرده ایم

از زمانی که لباس عشق در بر کرده ایم

با ولایت تکیه بر الله اکبر کرد ه ایم 

             ....

گو بسیجی عرشیم گر چه لباسم خاکی است

 آری آنکه این چنین خاکی شود افلاکی است

هر کجا نا مم بسیجی شهرتم بی باکی است

آشنا همدل ولی بیگانه از ما شاکی است

حمدلله دشمنان را خاک بر سر کرده ایم

تا دوام عشق ما خانه به دوش عالمیم

بی محا با حافظ این قلعه مستحکمیم

...

یار عاشورائیان با کوفیان نامحرمیم

تا نفس باقیست ما سرباز زیر ژرچمیم

این همان عهدی است با یاران حیدر کرده ایم

....

ما بسیجیم و به جان تخم محبت کاشتیم

در دیار غیرت و همت علم افراشتیم

هربلا آمد به درد دل دوا پنداشتیم

باز هم داریم عشقی که دلبر داشتیم

در ره اخلاص دل تقدیم رهبر کر ده ایم

....

رهبرم ای نور چشمان اما راحلم

عذر می خواهم اگر در نشر مطلب کاهلم

تو توانا علم و من نا توان وجاهلم

تو به دریا زنده و من مرده دور از ساحلم

بر دمت نازم، مسیخای است، باور کرده ام

....

ما بسیجیم و دفاع از آرمان آهنگ ما

شاهد ایثار و غیرت هشت ساله جنگ ما

با کج اندیشان نمی جوشد دل یک رنگ ما

خط ما خط علی فرهنگ او فرهنگ ما

این خبر ابلاغ بر اشرار کافر کرده ایم

...

ضد فرهنگ شهادت هر که شد وارسته نیست

این قبیله جز خدا بر هیچ کس وابسته نیست

مرد عشق از پا نمی افتد، بسیجی خسته نیست

هرکه شد خسته وداعش کن که از این دسته نیست

خسته ابلیس است، نفرینش مکرر کرد ه ایم

...

ای بسیجی ای دلاور ای رشید قهرمان

همتت نازم که می نازی به دشمن بی امان

هر زمان آماده باش ای لشگر صاحب زمان

کشورت را حفظ کن از فتنه نا محرمان

ما دیار عشق را باخون معطر کرده ایم

...

گرچه خاموش است عاشق سینه اس دریایی است

کربلا ها دیده این رزمنده عاشورایی است

دشمن این سلسله محکوم بر رسویی است

هرکه عاشق نیست ایرانی نه،آمریکایی است

بی ادب بیگانه را بیرون از ای در کرده ایم

استاد کلامی زنجانی 

behroozraha

 


شنبه 2/10/1391 - 11:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته