• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 201
زمان آخرین مطلب : 5025روز قبل
محبت و عاطفه

***از شب پرسیدم چه بنویسم برای کسی که دوستش دارمگفت بنویس بی تو فردایی ندارم؟***

***از شب پرسیدم چه بنویسم برای کسی که دوستش دارم؟گفت بنویس بی تو فردایی ندارم***

جمعه 9/11/1388 - 15:50
محبت و عاطفه
توی صحنه ی غریب زندگی * هممون در نقش یه بازیگریم*با همین تو بازیایروزگار*از درون هم ولی بی خبریم*هممون پشت نگاه صورتا*همیشه از صبح تا شب قایم میشیم*واسه پنهون کردن گریه هامون*روی قلبو روحمون خط میکشیم*توی پشت صحنه ی دنیای ما*خوبی و بدی میمونه یادگار*زندگی برای ما یه خاطرست*از تموم قصه های روزگار*بهتره به قلبامون دروغ نگیم*زندگی هر طور که باشه میگذره*منو تو مسافریم تو این روزا*مثل خورشید تو نگاه پنجره*اگه باز از روزگار دلت گرفت*لحظه ها ثانیه ها ابری شدن*بیا با من بیا با من...
جمعه 9/11/1388 - 15:22
دانستنی های علمی

پادشاهى که بر یک کشور بزرگ حکومت مى‌کرد، از زندگى خود راضى نبود و دلیلش را نیز نمى‌دانست.
روزى پادشاه در کاخ خود قدم مى‌زد. هنگامى که از کنار آشپزخانه عبور مى‌کرد، صداى آوازى را شنید. به دنبال صدا رفت و به یک آشپز کاخ رسید که روى صورتش برق سعادت و شادى مى‌درخشید.
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: «چرا اینقدر شاد هستى؟» آشپز جواب داد: «قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش مى‌کنم تا همسر و بچه‌ام را شاد کنم. ما خانه‌اى حصیرى تهیه کرده‌ایم و به اندازه خودمان خوراک و پوشاک داریم. بدین سبب من راضى و خوشحال هستم ... »
پس از شنیدن سخنان آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد. نخست وزیر به پادشاه گفت: «قربان، این آشپز هنوز عضو گروه ٩٩ نشده است.»
پادشاه با تعجب پرسید: «گروه ٩٩ چیست؟»
نخست وزیر جواب داد: «اگر مى‌خواهید بدانید که گروه ٩٩ چیست، این کار را انجام دهید: یک کیسه با ٩٩ سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید. به زودى خواهید فهمید که گروه ٩٩ چیست؟»
پادشاه بر اساس حرف‌هاى نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با ٩٩ سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند.
آشپز پس از انجام کارها به خانه بازگشت و در مقابل در خانه آن کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد. با دیدن سکه‌هاى طلا ابتدا متعجب شد و سپس از شادى بال در آورد. آشپز سکه‌هاى طلا را روى میز گذاشت و آنها را شمرد. ٩٩ سکه؟ آشپز فکر کرد اشتباهى رخ داده است. بارها طلاها را شمرد، ولى واقعاً ٩٩ سکه بود! و تعجب کرد که چرا تنها ٩٩ سکه است و ١٠٠ سکه نیست! فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوى سکه صدم کرد. اتاق‌ها و حتى حیاط را زیر و رو کرد، اما خسته و کوفته و ناامید بازگشت.
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلا دیگر به دست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.
تا دیر وقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و با همسر و فرزندش دعوا کرد که چرا وى را بیدار نکرده‌اند! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز نمى‌خواند، او فقط تا حد توان کار مى‌کرد!
پادشاه نمى‌دانست که چرا این کیسه چنین بلایى بر سر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.
نخست وزیر جواب داد: «قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه ٩٩ در آمده است! اعضاى گروه ٩٩ چنین افرادى هستند. آنان زیاد دارند اما راضى نیستند. تا آخرین حد توان کار مى‌کنند تا بیشتر به دست آورند. آنان مى‌خواهند هر چه زودتر «یکصد» سکه را از آن خود کنند! این علت اصلى نگرانى‌ها و آلام آنان مى‌باشد. آن‌ها به همین دلیل شادى و رضایت را از دست مى‌دهند.»

جمعه 9/11/1388 - 14:41
دانستنی های علمی

اقیانوس زندگی دختران

دختران خود را بهتر درک کنیم !   پدری می‌گوید: «چگونه با دختر هفده‌ساله‌ام رفتار کنم؟» مادری می‌پرسد: «چگونه با دختر پانزده ساله‌ام حرف بزنم؟»، «چگونه می‌توانم به دخترم کمک کنم که به‌درستی با احساس‌ها و عواطفش روبه‌رو گردد؟» و ... محبت، بال پرواز در کودکان کودک از زمانی که به دنیا می‌آید، دارای غریزه‌ها و تمایل‌هایی می‌باشد که برخی از آنها، بالقوه ‌هستند و مانند آتش زیرخاکستر به وقت خود، فعلیت پیدا می‌کنند . مانند ثروت‌اندوزی، امورجنسی و ... برخی دیگر از تمایل‌های کودک، بالفعل هستند یعنی پس از تولد، رشد ونمو می‌کنند مانند خوردن، گریه کردن، خوابیدن و ...  کودک در رحم مادر، به‌طور کامل، متوجه کردار، گفتار و هیجان های بیرون، از طریق شریان‌های حیاتی مادر می‌باشد. پس از تولد نیز به‌طور کامل، در معرض کردار و رفتار اطرافیان قرار می‌گیرد و از سن دو سالگی به بعد، آماده‌ی بهره‌برداری می‌شود . بنابراین، دست نوازش پدر و مادر به‌ویژه پدر برای او، دارای اهمیت است.  توصیه می‌شود مادران و پدران، کودکان را بر سینه بفشارند تا ضربان قلب آنان با ضربان قلب کودک، درهم آمیخته شود و گرمی و حرارت محبت را لمس کنند. آیا روش‌های تربیتی دختران با پسران تفاوت دارد؟ پدر و مادر باید بدانند از آن جایی که تمایل پسران با دختران فرق می‌کند، در برخی مسائل هم تفاوت دارند . نباید فراموش کرد که پسران، رفتار با جنس مخالف را از مادر می‌آموزند و دختران از پدر یاد می‌گیرند. بنابراین، اگر پدری طبیعت وجودی دختر خردسالی را نشناسد و آن‌طور که خودش می‌خواهد، با او رفتار کند، این مساله بین پدر و دختر، فاصله می‌اندازد. دختران نیاز دارند کسی به صحبت‌های‌شان گوش دهد نه اینکه بدون شنیدن احساس‌های‌شان، از ابتدا راه‌حل ارائه شود. درباره‌ی پسران نیز مادران با مشکل مواجه می‌شوند زیرا پسران حتی اگر کوچک باشند،اعتماد به نفس را در این می‌بینند که خودشان از عهده‌ی مشکل‌های‌شان برآیند و نیاز به کمک بیش از حد یا ناز و نوازش ندارند. درک رفتار برخی از ما به‌طوركلی انتظار داریم که دختران در کارها همراهی‌مان کنند و پسران، یاغی و تنبل باشند، دختران را همیشه تشویق می‌کنیم که به مادران‌شان کمک کنند اما از پسران، انتظار کمک نداریم .  فرزندان‌تان را آن‌طور که هستند، بپذیرید، نه آن‌گونه که می‌توانند باشند . اگر می‌خواهیم فرزندان‌مان، خود را انسان‌هایی با ارزش تصور کنند ، باید آنان را با تمام کاستی‌های‌شان بپذیریم. ما باور داریم که برای فرزندان‌مان، ارزش قائلیم و گاهی نیز آن را بازگو می‌کنیم اما بیش‌تر وقت‌ها، رفتار ما با گفتارمان تناسب ندارد. ما باید به آنان ثابت کنیم بدون توجه به این‌که چگونه عمل می‌کنند، برای آنان به عنوان یک فرد، ارزش قائلیم. روبه‌رو شدن با یک دختر خشمگین وقتی دختری از روی خشم، مادرش را بی‌ارزش می‌خواند، به احتمال‌ زیاد به علت خشمی‌ است که او نسبت به خود، احساس می‌کند. از این‌رو، این احساس را روی مادرش، فرافکنی می‌کند. بیش‌تر مواقع، وقتی یک دختر نوجوان، عصبانی می‌شود، نه تنها با آشوب هورمون‌ها و احساس‌هایش روبه‌روست، بلکه احساس بی‌ارزشی می‌کند. دختر نوجوان در این سن و سال، با یک به هم‌ریختگی درونی و بیرونی روبه‌ورست. این احساس را که به او دست داده، دوست ندارد و به همین دلیل، احساس خود را روی مادرش، فرافکنی می‌کند. مادری که به او اعتماد دارد، او را می‌شناسد و به شکلی عمیق، او را درک می‌کند. مادر یک دختر نوجوان باید صبر و شکیبایی زیادی داشته باشد . باید دیدگاهی وسیع داشته باشد و او را به شکلی که لازم است، درک‌ کند. مادر می‌تواند اعتماد و اطمینان دخترش را نسبت به خود، بیش‌تر کند و برای رسیدن به این مهم، لازم است که سرنخ‌های احساسی و عاطفی او را پیدا کند. مادر مدیر و دانا، خشم دخترش را در این مرحله از زندگی، به حساب در حال رشد بودن او می‌گذارد. البته گاهی وقت‌ها مادر باید به دخترش بیاموزد که خشمش را کنترل کند. اینکه بیاموزیم خود را کنترل کنیم، بخشی از برنامه‌ی رسیدن به بلوغ و بزرگی است. مواقعی هست که باید بگذارید دخترتان فریاد بکشد. احساس‌های ناخوشایندش را آنقدر تخلیه کند تا به آرامش برسد. در بسیاری از مواقع، وقتی دختر به شدت خشمگین می‌شود، بهتر است مادرش از صحنه بیرون برود و بگوید: «من نمی‌توانم حرف‌های تو را تحمل کنم. بهتر است که نیم ساعت، تنها بمانم.» اگر ترک کردن اتاق، امکان‌پذیر نباشد، شاید چند ثانیه سکوت، نتیجه‌ی دلخواهی بدهد. تغییر کردن با دختران‌مان برای آنکه در دوران نوجوانی دخترمان، به او نزدیک‌تر بمانیم، باید در کنار او و با او تغییر کنیم. این بدان معناست که  روش‌های مقتدرانه را کنار بگذاریم و رفتاری دوستانه‌تر در قبال دخترمان در پیش بگیریم. برای آنکه به دختران‌مان نزدیک‌تر شویم، لازم است به آنان، آزادی بیش‌تری بدهیم و مسوولیت‌های جدیدی را به آنان واگذار نماییم.

جمعه 9/11/1388 - 14:35
طنز و سرگرمی
ویکتور هوگو می گه: هرگز به کسی که دوستش داری نگو دوستت دارم..ویکتور هوگو غلط کرد! " دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم
جمعه 9/11/1388 - 14:1
محبت و عاطفه
یکی می پرسد: "اندوه تو چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟" برایش صادقانه می نویسم:
برای آنکه باید باشد و نیست!
جمعه 9/11/1388 - 13:58
محبت و عاطفه
   خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببینه


 

مردن آن نیست که در سینه ی خاک دفن شوم مردن آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم 
 

 

یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بیشتر زنده نیست یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی دو خط موازی که هیچگاه به هم نمی رسند یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست و یاد گرفتم هر چه عا شق تری ، تنهاتری

خودتو برای دیگران ارام ورق بزن چون اگر تمام بشی می رند سراغ دیگری
 



جمعه 9/11/1388 - 13:54
محبت و عاطفه

روز اول شوخی شوخی جدی شد شوخی ترین جدی عمرم دوست داشتن تو بود و جدی ترین شوخی عمرم از دست دادن تو
  
جمعه 9/11/1388 - 13:51
محبت و عاطفه
قلبمو هدیه می دم بهت . مواظبش باش . نه به خاطر اینکه قلبمه به خاطر اینکه تو توشی




اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت مینواختم ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم

 

اگه تو دنیا هیچی هیچی نداشته باشی مطمئن باش سه چیز همیشه مال تو هست:خدای مهربون، فکرای قشنگ وقلب کوچیک من

 

 

 
جمعه 9/11/1388 - 13:50
محبت و عاطفه
 سکوت دردناک است اما در سکوت است که همه چیز شکل میگیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد
جمعه 9/11/1388 - 13:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته