• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 4003روز قبل
شعر و قطعات ادبی
بربند




 


پر شِکوه‌تر از سارهای بر درخت است
پیراهن تنها که روی بند رخت است


پیراهنی که پیش از این سر می‌نهاده‌ست
بر شانه‌ی پیراهنت، حالا چه سخت است-


تنها بماند مثل من: در بند، بی تو…
تو که خیالت از من و این عشق، تخت است!


پیراهنم می‌داند از من بهتر این را:
بر باد رفتن، قسمت ِ هر تیره‌بخت است


از غصه حلق‌آویز شاید کرده خود را
پیراهنی دیدی اگر بر بند رخت است


دوشنبه 22/7/1392 - 2:30
شعر و قطعات ادبی
دنیا نیامد




 


دنیا که آمد گریه‌هایش مثل من بود
مثل من او هم خسته از زندان تن بود


دنیا بزرگ و او بزرگ و …تر شد از عشق
دنیا که بیش از آنچه باید دل‌شکن بود…


می‌خواست مانند تو باشد، نشکند زود
دنیا اگر یادش نمی‌افتاد: زن بود


با آن که می گفتیم چیزی بین ما نیست
حتی اگر قدر همین یک پیرهن… ، بود!


می‌میرم اما نه برایت، کاش، ای کاش
مردن دروغی مثل دنیا آمدن بود

دوشنبه 22/7/1392 - 2:30
شعر و قطعات ادبی
درد بی درمان




 


مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند


ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند


با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟


مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند


اشک می‌فهمد غم ِ افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
دردِ بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند

دوشنبه 22/7/1392 - 2:29
شعر و قطعات ادبی
اگر




 


من چه از آن مرده‌ی در گور کمتر داشتم؟
من که جای دل گلایول‌های پرپر داشتم


من که در اندیشه‌ی اما، اگرها سال‌ها
خاطرم را، خاطراتم را مکدر داشتم


هرکس آمد ضربه‌ای بر من زد و از من گذشت
من شباهت‌های بی‌مانند با در داشتم


بعد من هر گل که می‌روید، گواهی می‌دهد
من که افتادم به پای تو چه در سر داشتم


شانه‌هایت را برای گریه کردن دوست… نه!
من سر از زانوی تو ای غم، اگر برداشتم؟


می توانستم از این تنها شدن‌ها جان به در…
می توانستم اگر یک جان دیگر داشتم

دوشنبه 22/7/1392 - 2:29
شعر و قطعات ادبی
ابرها فکر تو بودند





 


روز داغ تو به دل داشت، به پایان آمد
شب خیال تو به تن کرد، چراغان آمد


آسمان کی دلش از خشکی این خاک گرفت؟
ابرها فکر تو بودند که باران آمد


چه جهان‌بینی تلخی که تو را از کف داد
هرکه با چتر از آن پس به خیابان آمد


بارها وقت سرودن به لب آورده‌امت
بارها وقت سرودن به لبم جان آمد


ای به بویت همه جا پیرهنی آغشته
ای بلایی که شبی بر سر کنعان آمد


من اگر دوست شدم با غمت افسرده مباش!
لب به قول پدرم بود که دندان آمد

دوشنبه 22/7/1392 - 2:28
شعر و قطعات ادبی
بعد از تو




 


تو را از دست دادم، آی آدمهای بعد از تو!
چه کوچک می‌نماید پیش تو غم‌های بعد از تو


تو را از دست دادم، تو چه خواهی کرد بعد از من؟
چه خواهم کرد بی تو با چه خواهم‌های بعد از تو؟


تو را از دست…، دادم از همین زخم است؛ می‌بینی؟
دهانش را نمی‌بندند مرهم‌های بعد از تو


تو را از یاد خواهم برد کم‌کم، بارها گفتم
به خود کی می‌رسم اما به کم‌کم‌های بعد از تو؟


بیا، برگرد، با هم گاه…، با هم راه…، با هم…، آه!
مرا دور از تو خواهد کشت «با هم»های بعد از تو

دوشنبه 22/7/1392 - 2:28
شعر و قطعات ادبی
برف و کاج




 


بر سرت گرد نقره پاشیدند، مثل برف نشسته بر کاجی
مو به مو شرح جنگ‌های تو‌اند، پادشاهی اگرچه بی تاجی


از فتوحات رفته می‌گویند، از شکستی که خورده‌ای از عشق
در دلت گریه‌های مجنون است، در سرت نعره‌های حلاجی


تار و پودی به قیمت یک عمر، دار قالی نه! دار دنیا بود
بافت و بافت و بافت و بافت دست تقدیر مثل نساجی


غیر عزت چه خواست هرکه نخواست؟ غیر عزت چه داشت هرکه نداشت؟
تو عزیز منی هنوز… هنوز … به چه چیزی هنوز محتاجی؟


که توانسته با خودش ببرد همه‌ی آب‌های دریا را؟
من به یک اخم از تو خرسندم، صخره ام دلخوشم به امواجی…


سخت و سنگین اگرچه می گذرد این زمستان سرد و طولانی
من که پشتم به بودنت گرم است، تو بگو چند مرده حلاجی؟

دوشنبه 22/7/1392 - 2:28
شعر و قطعات ادبی
پیاده رو




 


با ابرها چه غصه‌ی پنهانی‌ست؟
این عصرِ چندشنبه‌ی بارانی‌ست؟


با چتر آمدی و نفهمیدی
دنیا که زیرِ چترِ تو تنها نیست!


من خسته‌ام، پیاده‌رویی خیسم
داغم همیشه در دلِ پیشانی‌ست


وقتی که عاشقی سرِ هر کوچه
بازیِ بچّه‌های دبستانی‌ست


وقتی که می‌بُرند مدام از هم
این عشق نیست، چاقوی زنجانی‌ست


تو رفته‌ای پیاده‌رَوی اما
در سینه‌ی پیاده‌رو توفانی‌ست:


ای سایه‌ای که از سرِ من کم شد
من طاقتم به قدرِ تو طولانی‌ست!

دوشنبه 22/7/1392 - 2:28
شعر و قطعات ادبی
سفر




 


سفر هرکجا سایه گسترده‌ا‌ست
چه‌ها بر سرِ آدم آورده‌ا‌ست


کسی را که یک عمر چشم‌انتظار…
به یک چشم‌برهم‌زدن برده‌ا‌ست


کسی را که در یاد خواهی سپرد
کجا، کی خداحافظی کرده‌ا‌ست


توگویی که ما را برای وداع
زمین راه و بیراه پرورده‌‌‌است

سفر هرکه را دیده‌ام برده‌است
سفر هیچ‌کس را نیاورده‌ا‌ست!

دوشنبه 22/7/1392 - 2:27
شعر و قطعات ادبی
وطن





 


من کشوری نبوده‌ام، ایجاد کن مرا
در مرزِ من بیا، برو، آباد کن مرا


من مجمع‌الجزایر تنهایی و غمم
پهلو بگیر پهلوی من، شاد کن مرا


من را که ریشه‌های درختی شکسته‌ام
قایق بساز از تنش، آزاد کن مرا


بگذار با تو بگذرم از ساحل سکوت
دور از همه، همه، همه فریاد کن مرا


در جای‌جای خاکِ تنم ردِ پای توست
گاهی تو هم به نام وطن یاد کن مرا

دوشنبه 22/7/1392 - 2:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته