• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2590
تعداد نظرات : 2639
زمان آخرین مطلب : 1690روز قبل
تبریک و تسلیت

شب گذشت از نیمه ای دل همدم و مونس کجاست
شمع می پرسد ز پروانه گل نرجس کجاست
بر عزای مادرت یابن الحسن خود هم بیا
تا نگویند این جماعت بانی مجلس کجاست
 اللهم عجل لولیک الفرج

يکشنبه 25/1/1392 - 9:59
مهدویت

باز هم میرسد بهار،ولی

باز پاییز سرد در راه است

ای بهار همیشگی بازآ

بی تو عمر بهار کوتاه است

باز هم میرسد بهار،ولی

بی تو از زندگی دلم سیر است

بی تو عید و بهار را چه کنم

عید هم بی تو سرد و دلگیر است

باز هم میرسد بهار،ولی

بازهم عاشق تو دلتنگ است

ای حضور تو سبزترین فصول

بی تو فصل بهار بی رنگ است

باز هم میرسد بهار،ولی

عاشقت بیقرار و بیتاب است

بعد از این عاشقانه میگویم:

عید،روز ظهور ارباب است

جمعه 23/1/1392 - 0:44
آلبوم تصاویر
نمایش زیبایی و رنگهای پرشور جهان حیوانات در تصاویر نمای نزدیک

 

 

 

 

نمایش زیبایی و رنگهای پرشور جهان حیوانات در تصاویر نمای نزدیک

 

 

 

 

نمایش زیبایی و رنگهای پرشور جهان حیوانات در تصاویر نمای نزدیک

 

 

 

 

نمایش زیبایی و رنگهای پرشور جهان حیوانات در تصاویر نمای نزدیک

 

 

 

 

 

نمایش زیبایی و رنگهای پرشور جهان حیوانات در تصاویر نمای نزدیک
چهارشنبه 21/1/1392 - 23:13
داستان و حکایت
در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون ، « دکتر حسابی » تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای « انیشتین » و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند.. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که نماد زیر ستون های تخت جمشید است ، تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند...............
دکتر می گفت: " برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالون اش جایی نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند ، اما انیشتین 20 دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم ، خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فوراً یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم.

 

به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند.

" برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد . "

آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت : 

" وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن 10 هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."

بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کنند.. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون انیشتین را عوض می کنند و یک آهنگ ایرانی می نوازند. همه از این آوا متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند . ایشان می گویند موسیقی ایرانی یک فلسفه ، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست . انیشتین از آقای دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند . پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت: " دقیقا من هم همین را برداشت کردم "  و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند. آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی 7 انتخاب بوده است. سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش ، ماهی با "م" به نشانه ی جنبش ، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی ، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی و ...

همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید :  آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد و نخبگانی مثل انیشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند. بعد یک کاسه آب روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست. انیشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود.

از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟

 می گوید : "ما در مملکت خودمان 200 سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!"

خیلی جالب است که آدم به بهانه ی نوروز یا هر بهانه ی خوب دیگر ، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.

يکشنبه 18/1/1392 - 0:59
مهدویت
دلمان برایتان تنگ شده است آقا...

کودک که بودیم روز جمعه را روز ظهورتان می خواندند آقا....!حال بزرگ شده ایم و جوان،و

باز هم روز جمعه را روز ظهورتان می خوانند آقا...!نکند پیر شویم و باز هم روز جمعه را روز

ظهورتان بخوانند آقا...؟نکند تن به سردی خاک بسپاریم و باز هم روز جمعه را روز ظهورتان بخوانند آقا؟

ما جوانیم و آرزوها داریم...یکی از آرزو هایمان ظهور شماست آقا..می دانم که عاشق کم دارید آقا...!همه دوستتان داریم اما از عشق خبری نیست آقا عاشق بودیم ظهور میکردید آقا...!

می دانم که اگر ۳۱۳عاشق محیا بود ظهور می کردید آقا...!می دانم

همه در هیاهوی شهر و زندگی روزمره حل شده ایم آقا...طعم گس عشق های دروغین زمینی بد جوری در زیر زبانمان مزه کرده است آقا...!صبح جمعه را در غفلت نیمه

شبها می خوابیم و خبری ازندبه نیست آقا...نماز شب شده است آرزوی محال برایمان

آقا...صبر هایمان کم شده است آقا...آنقدر حواسهایمان در گرانی گوشت و مرغ و ارز و طلا

پرت شده است که چهار رکعتمان سه رکعت می شود آقا..نماز های احتیاط مان زیاد شده

است آقا !!!!!

هر وقت که به خیابانها می روم دلم می شکند آقا...دختران وپسران شیعه را می بینم


آقا...ودلم سخت می شکند آقا...بی حجابی می بینم ،دوستی های حرام رامی بینم و

دلم سخت می شکند آقا...!


نمی خواهم آزرده خاطرتان کنم ...!اما چه کنم که یاوری جز شما ندارم آقا...دلم پر است

آقا...خیلی هم پر است...

عصر های جمعه که میشوند تازه یادمان می افتد آن روز جمعه بوده است...وباز می گوییم

آقا نیامد...مولا نیامد...و سوگواره می خوانیم که چرا نیامدید آقا...سوگواره ای خالی از

عشق...سو گواره ای که خودمان هم شک می کنیم به رو راستی اش آقا...!

با خودم می گویم اگر آقا بیاید و جمعه روزی در خانه مان را بکوبد ،چقدر آماده آمدنش

هستیم؟چقدر از خودمان مطمئن هستیم؟تا چه حد به روراستی مان مطمئن هستیم؟به

نانی که در سفره مان هست چقدر مطمئن هستیم؟به سی دی ها و فیلم هایمان چقدر

مطمئن هستیم؟از پولهایمان چقدر مطمئن هستیم؟اصلا آیا مطمئن به چیزی هستیم؟

آری آقا... نمیدانم مطمئن هستیم یا نه!!!اما قول می دهیم مطمئن شویم

آقا...و برای ظهورتان منتطر واقعی شویم آقا.

مولای ما و آقای ما....دعا کن برای ما...

به امید ظهور مولای همیشه حاضر و منتظر

                                                           اللهم عجل لولیک الفرج.

 


http://montzer2012.blogfa.com/
پنج شنبه 15/1/1392 - 22:24
شعر و قطعات ادبی
حرف ها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟
با تو ام، با تو خدایا، بزنم یا نزنم؟

همه ی حرف دلم با تو همین است که « دوست ... »
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است :
دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم :
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟

قیصر امین پور
پنج شنبه 15/1/1392 - 0:16
تبریک و تسلیت

 

 

 

اس ام اس سیزده بدر 92

 

امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی

قرآنش نگهدارتان، آینه اش روشنایی زندگیتان

 

سکه اش برکت عمرتان،سبزیش طراوت و شادابی دلتان

ماهی اش شوق ادامه زندگیتان را به شما هدیه دهد

سیزده بدر مبارک . . .

.

 

sizdah1 جدیدترین اس ام اس های سیزده بدر 91

با تبریک سال نو خدمت مجردهای گرامی!

دستگاه “سبزه گره زنی” با قابلیت ۹۰ گره در ثانیه

پیش فروش می شود

دوشنبه 12/1/1392 - 23:4
دعا و زیارت
زندگی را شناختم با تمام درد هایش

 

 

وشناختم تو را با تمام خوبی هایت

با تمام عظمت و بلندی ها

با تمام زیبایی و بی کرانی ها

خدایا....

تو را دوست دارم

نه به قدری که غم دارم

نه به قدری که می خندم

تو را دوست دارم

به آن اندازه که جایی برای عاشق شدن دارم

تو را دوست دارم

وتمام عشقم را به تو

هدیه میکنم....

خدای من...

«جز این که مرا دوست بداری خواهان هیچ چیز نیستم»

 

خدایا دوستت دارم....!!

يکشنبه 11/1/1392 - 23:59
مهدویت
مولای من مهدی جان :

دلم تنگ است این شبها، یقین دارم که می دانی

صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی

شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین

بیا ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی

جمعه 9/1/1392 - 0:26
مهدویت
روزگار عجیبی است !
از زمین و آسمان می نالیم و شکوه میکنیم .
غم و غصه دنیا بر روح و جانمان چنگ اناخته است .
به آب و آسمان نگاه نمیکنیم .
با لیخند عارفانه و شادی عاشقانه بیگانه ایم .
انتظار نمیکشیم ، گویی منتظر نیستیم .
دلهایمان را به " ان الارض یرثها عبادی الصالحون " خوش نمیکنیم .
برای روز رهایی لحظه شماری نمیکنیم .
به راستی که حال و روزمان درین زمانه گریستنی است .
جماعت !
باور کنید وعده خدا دروغ نیست .
باور کنید آمدن حبیب دور نیست .
باور کنید که تنها نیستیم ، او در همین نزدیکی است ؛ حرف های ما را می بیند ، برایمان هر روز نه یکبار ،
که صدها بار دعا میکند ، اما من و تو یاد او را از ذهن برده ایم و به اندازه خوردن آبی او را دوست نمیداریم.
آیا وقت آن نرسیده که در روزهای جمعه ف ندبه های دلتنگی سر دهیم ؟
آیا وقت آن نرسیده که قنوت نمازهایمان را با دعا برای او زیبا کنیم ؟
آیا نمی توانیم صبحگاهان با دعای عهد ، پیمان قدیمیان را به یاد آوریم و شبانگاهان با دعای فرج
، سلامتی و ظهور آقایمان را از خدا بخواهیم ؟
چرا ! ما می توانیم ..
حتی اگر او از چشم ما غایب باشد ، ما از چشم او غایب نیستیم .
اگر خورشید را نمی بینیم ، تقصیر ابرها نیست ، گناه چشمانمان است که بارانی نیستند !

 


اللهم عجل لولیک الفرج

جمعه 2/1/1392 - 22:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته