• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3911روز قبل
شعر و قطعات ادبی
سقوط




 


زخمی و زردیم اگر، همراه هم افتاده‌ایم
مثل سنگی بی‌صدا در راه هم افتاده‌ایم


عاشقیم اما نه یوسف، نه زلیخا می‌شویم
علتش اینست: ما در چاه هم افتاده‌ایم


سرنوشت ما است رقص مرگ در توفان عشق
گاه بالا رفته‌ایم و گاه هم افتاده‌ایم


ما برای هم جهان را زیر پا می‌خواستیم
پس چرا از چشم خاطرخواه هم افتاده‌ایم؟


برگ پاییزیم و در فکر شکار ما است باد
بی‌خبر از این‌که ما از آه هم افتاده‌ایم

دوشنبه 22/7/1392 - 2:32
شعر و قطعات ادبی
لا لا




 


دسته گلم که دادی و آبم نمی برد
جایی که ردی از تو بیابم، نمی برد


برگم که باد، مثل مرا سالهای سال…
اما مرا که در تب و تابم، نمی برد


کار خداست عشق تو تا حالی ام کند
رویای آب جز به سرابم نمی برد


نفرین توست این که خدا نیز لذتی
از اینکه داده است عذابم، نمی برد


بی تو کی ام؟ چی ام؟ چه معمای مبهمی!
یک شهر، بی تو پی به جوابم نمی برد


لالایی ات به گوش من ای عشق! کهنه است
من سالهاست مردم و خوابم نمی برد

دوشنبه 22/7/1392 - 2:31
شعر و قطعات ادبی
رفت اما نگو وفا که نداشت




 


رفت اما نگو وفا که نداشت
دوستت تا کجا…کجا که نداشت


رفت رنج تو بیشتر نشود
قصد رنجاندن تو را که نداشت


همه تنها گذاشتند او را
خواست عاشق شود، وبا که نداشت


خواست از عشق تو فرار کند
دل بیچاره، دست و پا که نداشت


خنده‌ات، مهربانی‌ات، عشقت
غم و غصه یکی دو تا که نداشت


او گذشت از که بود یا که نبود
بگذر از این که داشت یا که نداشت

دوشنبه 22/7/1392 - 2:31
شعر و قطعات ادبی
برای آهوی دور از جفت




 


سفر، بهانهی عاشقهاست برای دور شدن گاهی
همیشه فاصله هم بد نیست، کمی صبور شدن گاهی…


میان بیشهی این نزدیک، اگرچه ببر فراوان است
برای آهوی دور از جفت ولی جسور شدن گاهی…


چه بوی پیرهنی وقتی تو را دوباره نخواهم دید
چه اتفاق خوشایندیست، ببین که کور شدن گاهی


خیال کن که من آن ماهی، خیال کن که من آن ماهم
که دل زدهست به دریایت به شوق تور شدن گاهی


چهجور با تو شدم عاشق، چهجور از تو شدم سرشار
دلم به هرچه اگر خوش نیست، به این چهجور شدن گاهی

دوشنبه 22/7/1392 - 2:31
شعر و قطعات ادبی
پریشان





 


من پریشانم که راه خانه را گم کردهام
من پری‌… یا نه، پس از تو شانه را گم کردهام


می‌گذاری دام پشت دام و من در این قفس
آنقدر ماندم که طعم دانه را گم کردهام


شمعم اما در خودم خاموش از بس بودهام
اشتیاق صحبت ِ پروانه را گم کردهام


آشنا با هیچکس جز تو نبودم، ناگزیر
رفته‌ام هرجا، دلی بیگانه را گم کردهام


عاقلی کو تا بترساند مرا از عشق تو؟
من شمار این‌همه دیوانه را گم کرده‌ام

من پری هرگز نخواهم شد ولی بر شانه‌ام
های‌های گریه‌ای مردانه را گم کرده‌ام

دوشنبه 22/7/1392 - 2:31
شعر و قطعات ادبی
گیسو دست




 


گیسوان ِ رها و دستانت، موج ِ آتش میان گندم‌زار
دست‌های تو در سفر بودند، خوشه‌ها روی دوش باد سوار


دانه در پوستش نمی‌گنجید، چشم در چشم ِ شعله می‌رقصید
گرم شد خاک سرد و دید-شنید: در تنش هر جوانه‌ای بیدار …


سایه‌ها با هم آشتی کردند: غنچه با باد، ببر با آهو
بعد از آن بوسه شد پیاله‌ای از خون آهو و عطر سرخ انار


خنده از باغ‌های پسته گذشت، لب ِ دریا رسید و بازنگشت
لب به لب بود از صدف ساحل، نه یکی نه دو تا نه صد نه هزار …


دست‌های تو مثل غواصان دل به دریا زدند و پیدا شد
گنج‌هایی که سال‌ها بودند ساکن پرده‌های گرد و غبار


خالی و خسته، خیس و خواب‌آلود، از درو بازگشته دستانت
من خیالم ولی فراوان بود، خوشه‌های نچیده‌ام بسیار

گیسوانم رها و دستانت نیست، این سرنوشت ِ هر سفر است
داس در دست بازمی‌گردد، باز باد است و باز گندم‌زار

دوشنبه 22/7/1392 - 2:31
شعر و قطعات ادبی
دوان




 


دشت مبهوت از دوندگی‌اش
آسمان خیره بر پرندگی‌اش


می‌دوید آن‌چنان که حتا باد
شرمگین می‌شد از وزندگی‌اش


می‌پرید از کمند ِ رودی که
خستگی بود در خزندگی‌اش


خونش آغشته‌ی پلنگی بود
جراتی بود در جهندگی‌اش


هیچ‌کس با خودش نگفت پلنگ
عطشی بوده در درندگی‌اش


و نفهمید هیچ‌کس آهو
عشوه می‌ریخت از رمندگی‌اش


جز تو با هیچ‌کس دلم خوش نیست
خسته است از خودش، دوندگی‌اش


کاش می‌شد بایستد دل من
بِگُذارد دلت به زندگی‌اش

دوشنبه 22/7/1392 - 2:30
شعر و قطعات ادبی
سخت است جوجه باشی و دیوانگی کنی




 


می خواست با تو رخت سفر در بیاورد
از چشمهای خیس تو سر در بیاورد


«من آمدم» بگوید و اندوه کهنه را
از ذهن خاک خورده ی در، در بیاورد


می خواست جوجه باشد و هی جیک جیک جیک…
در آسمان عشق تو پر در بیاورد


حتی اگر عقاب ببارد از آسمان
حتی اگر که عشق پدر در بیاورد


سخت است جوجه باشی و دیوانگی کنی
این بار مرگ دبه اگر در بیاورد

دوشنبه 22/7/1392 - 2:30
شعر و قطعات ادبی
تشهد




 


دست مرا بگیر و ببر شهر دیگری
مانند ماهیان که پی نهر دیگری…


شیرین نکرد کام تو را این دیار اگر
در جام من نریخت مگر زهر دیگری


با عاشقان، زمانه بگو آشتی نکن!
غمگین نمی‌شویم جز از قهر دیگری


عشق، آن عصای معجزه در دست‌های توست
بگذار با تو بگذرم از بحر دیگری


تلخ و رسول‌کُش شده این روزگار، کاش
ایمان بیاورم به تو در دهر ِ دیگری

دوشنبه 22/7/1392 - 2:30
شعر و قطعات ادبی
اردیبهشت





 


بیدار شد از خواب، دید اردیبهشت است
آب و هوا سرشار از عطر فرشته‌ست


در برکه‌ی چشمان تو گم کرد خود را
از یاد برد آهسته آهسته که زشت است


فهمید در لبخند تو رازی ست پنهان
پیشانی‌ات پیداتر از هر سرنوشت است


یک عمر بذر کینه در دل کاشت اما
عشق تو توفان بود و زد بر هرچه کشت است…

تنها نمی‌ماندی نبودم، برکه‌ی من!
دنیا پر از ما جوجه اردک‌های زشت است

دوشنبه 22/7/1392 - 2:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته