• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3568
تعداد نظرات : 224
زمان آخرین مطلب : 2393روز قبل
حجاب و عفاف

تاریخچه بى‏حجابى

از ابتداى خلقت مى‏توان مبدأهایى براى این پدیده و نیز براى امر حجاب یاد كرد. آنچه براى ما اهمیت دارد، تاریخ بى‏حجابى به صورت سازمان‏یافته و نه فردى و مقطعى مى‏باشد. از نوشته‏هاى خود طرفداران بى‏حجابى برمى‏آید تاریخ بى‏حجابى گسترده و سازمان یافته، از هنگام تصویب قطعنامه شماره 640 سازمان ملل در باره زنان در تاریخ 1331 (20/2/1952) است.

مبلغین آنان كه از میان تحصیلكرده‏هاى اروپا و به اصطلاح حقوقدان بودند، در ممالك اسلامى با تأسیس انجمنها، سازمانها و دایر كردن نشریات، چاپ كتب و مقالات، به ترویج مرام قدرتهاى متجاوز پرداختند.

نمونه آن در ایران، دكتر مهرانگیز منوچهریان، در لبنان، خانم لورل مغیزل، در سوریه، عبدالهادى عباس را مى‏توان یاد نمود.

نوشته‏هاى اینان سراسر هجوم به فرهنگ قرآن و اسلام و ترویج بى‏دینى و بى‏فرهنگى است كه عمده سخنان خود را با مستمسك مساوات و آزادى زن و دفاع از حقوق او مطرح كرده‏اند.

 

معنى حجاب

در نوشته‏ها و گفته‏هاى اندیشمندان اسلامى حجاب به سه معنى یاد شده:

حجاب = پوشش ظاهر

حجاب = خانه‏نشینى و پرده‏نشینى

حجاب = حیاء و عفت (پوشش باطن)

مخالفان حجاب عموما هر سه اصطلاح را هدف گرفته و خواهان آزادى و بى‏قیدى كامل زن هستند.

 

محتواى كتب حجاب

عناوین كلى مورد بحث در كتب فهرست شده در زمینه حجاب عبارتند از:

1ـ وجوب حجاب به دلایل عقل و نقل

2ـ معایب بى‏حجابى

3ـ فواید حجاب

4ـ حدود حجاب كه برخى پوشش صورت و دستها را نیز واجب شمرده‏اند

5ـ نوع پوشش ـ چادر، مانتو، مقنعه و ...

متأسفانه در اغلب كتب یاد شده از موضع قدرتمندى برخورد نشده و احیانا استوارى لازم را ندارد

بحث كتابشناسى حجاب را در دو بخش كتب و مقالات پى مى‏گیریم. منابع مورد استفاده را نیز در پایان دومین قسمت ذكر مى‏كنیم.

***

 

كتابها

1ـ آنچه باید یك دوشیزه بداند (بخشى راجع به مسأله حجاب) نوشته حسن مصطفوى، چاپ تهران، نوبت دوم، 130 صفحه، كتابفروشى مصطفوى.

2ـ آیا حجاب ضرورت دارد؟ بررسى مسأله پوشیدگى از دیدگاه روانشناسى، نوشته دكتر شهریار روحانى، چاپ تهران، اشراقیه.

3ـ آیه جلباب، محمدتقى صدیقین، قم، چاپ حكمت، 111 صفحه.

4ـ آیه حجاب، سیدمحمود طالقانى، تهران، ناس، 1358، 24 صفحه.

5ـ اثبات وجوب حجاب، شیخ عباس‏على واعظ «داعى‏الاسلام» چند نوبت چاپ شده، تهران 1364 قمرى، 1227 شمسى، 1347 قمرى، 26 صفحه رقعى فارسى.

6ـ احسن الحكایات فى حجاب السافرات، ابوالفضل بن‏محمد حسین بن‏محمدعلى خراسانى، چاپ تهران، شوال 1365 قمرى، 304 صفحه وزیرى، 26 سطرى. نام دیگر آن: بهترین رمان در تستر زنان. و: سفینة‏النجاة فى المهلكات و المنهیات، قسمت اول از جزء چهارم این كتاب خود، منابع خوبى در باره حجاب نشان داده. قسمت دوم آن نیز با همین عنوان در 25 ذى‏حجه 1365 قمرى (= 1325 شمسى) در تهران چاپ شده، داراى 24+522 صفحه 26 سطرى.

7ـ اساس‏الایمان فى وجوب الحجاب على‏النسوان، سیدحسین عرب‏باغى، چاپ تهران، 33 صفحه خشتى 22 سطرى به زبان فارسى، فراغت از تألیف جمادى‏الاولى 1349 قمرى، او در مقدمه از كتابهاى اساس‏الاسلام ـ قانون‏الاسلام و سیاست‏الاسلام خود یاد كرده و ارجاع داده.

8ـ اسدأالرغاب فى مسأله الحجاب، سیدمحمدباقر بن‏سیدابوالحسن لكهنوى (1285 ـ 1313)، جزء اول، چاپ نجف، 1346 قمرى، مكتبة المرتضویه، قطع وزیرى، 128 صفحه، 24 سطرى.

جزء دوم با همان مشخصات، سال 1347 قمرى، 79 صفحه + 32 صفحه.

9ـ الاسفار عن الحق فى مسأله السفور و الحجاب، شیخ محمدتقى‏الدین هلالى، چاپ بصره (عراق).

10ـ الاسلام و الحجاب، الكراسة الاولى، سیدمحمدحسین سیف، چاپ نجف، از انتشارات مكتبة الزهراء، كربلا، سال 1371 قمرى، رقعى، 50 صفحه، 22 سطرى به زبان عربى.

11ـ الاسلام و المرئه، شیخ جعفر نقدى، (متولد عماره 1885 میلادى، متوفى 1951) چاپ اول، 1348 قمرى بغداد، نوبت دوم 1374 قمرى، نجف، مكتبة النجاح، 84 صفحه، جیبى، 13 سطرى به زبان عربى، حجاب: ص43 تا 47 و 70 تا آخر.

12ـ اصالت حجاب در اسلام، حسن قاضى، تنظیم سعید مشیر، تهران، انتشارات اسلامى 1358، 108 صفحه جیبى، فارسى.

13ـ اعلام النساء (تراجم)، محمدحسین اعلمى، چاپ بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، جلد اول، ص27 ـ 111 فارسى و عربى.

14ـ الى غیر المحجبات اولاً ...، نوشته محمدسعید مبیض، لبنان، بیروت، دارالشفافه، 1988 ـ م، نوبت اول، 161 صفحه وزیرى.

15ـ انقلاب حجاب، تهران، كانون محصلین تهران 1358، 18 صفحه.

16ـ الاحتجاج، نوشته قاضى قضات مصر، در اواخر سده 19 میلادى كه پیرامون وجوب حجاب و ردّى بر قاسم امین‏بك مصرى معاصر او است.

17ـ اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، مجلدات 19 و 20، مرحوم دكتر سیدرضا پاك‏نژاد، شهادت 1360 ش، چاپ اسلامیه، تهران، 1/1360، ج19، 328 صفحه، ج20، 280 صفحه، هر دو جیبى.

18ـ بهترین ارمغان در حجاب زنان، سیدمحمد بن‏یوسف‏على تبریزى، چاپ مشهد، 1335 شمسى، 344 صفحه، رقعى، نیز: الحجاب و الاسلام.

19ـ به یاد هفده دى، خانم تربیت، گویا همان خانم هاجر تربیت مترجم كتاب جزیره گنج، لوئى استیونس، چاپ انتشارات علمى و فرهنگى.

20ـ پاسخهاى استاد (شهید مطهرى) به نقدهایى بر كتاب مسأله حجاب، چاپ تهران، 22 بهمن 1367، انتشارات صدرا، نوبت اول، 80 صفحه.

21ـ پاسخهایى در باره حجاب، 3 جلد، از شیخ قوام‏الدین وشنوى به زبان فارسى.

22ـ پاسداران حجاب، محمدمهدى تاج لنگرودى، چاپ تهران 1399 قمرى، 1358 شمسى، 63 صفحه، فارسى (به مشرب سخنوران).

23ـ پاسداران عفت، مهدى مشایخى، قم و تهران، فارسى.

* پرده دوشیزگان، بنگرید شماره 50.

24ـ پوشش زن در اسلام، سیدعبداللّه‏ شیرازى، ترجمه محمدمهدى اشتهاردى، قم، انتشارات پایدار 1358، 74 صفحه.

25ـ پوشش زن در اسلام، با تجدید نظر و اضافات، محمد محمدى، با مقاله‏اى از محسن قرائتى (همراه با فتاواى حضرت امام راحل«قده»، چاپ قم، انتشارات ناصر، نوبت نهم، 1370، 118 صفحه رقعى.

26ـ پیام حجاب زن مسلمان، زهرا رهنورد، تهران چاپ عفاف، 30/5/1357، 46 صفحه رقعى 18 سطرى، نام مؤلف آن سمیه نیز نوشته شده (سیاسى تبلیغى).

27ـ پیرامون زن، بنت‏العلى علوى، قم، داراى 3 بخش، بخشى در باره حجاب (9 ـ 26)، وزیرى چاپ قم، كتابخانه الامام على بن‏الحسین(ع) مسجد علوى، 1360 ش، 188 صفحه.

28ـ التبرج، نعمت صادقى.

29ـ تربیة المرئه و الحجاب، محمد طلعت حرب، چاپ مصر نوبت 2، 1323 قمرى، جمعا 199 صفحه وزیرى، فصل سوم حجاب از ص67 تا 119.

30ـ ترجمه كتاب المرئة المسلمه، توسط سیدمفید حسینى، چاپ تبریز.

31ـ ترجمه كتاب فلسفه الحجاب فى وجود النقاب، محمدرضا عبدالصمد توفیق، نجف 1354 قمرى.

32ـ تحریر النساء، نوشته محترمه صغرا همایون میرزا صاحبه دختر عصمت، دهلى (البته قسمت بیشترى مربوط به كار زنان است) چاپ هند، به زبان اردو، 120 صفحه رقعى، 21 سطرى، تاریخ مقدمه حیدرآباد دكن، 1909 م.

33ـ الجزایر و مسأله حجاب، فراسیس فانون، ترجمه تابنده، تهران 11358، شهدا، 46 صفحه.

34ـ جوابیه زینب بیگم از مقاله ضالّه طالبینِ رفعِ حجاب، تألیف: 25 شهریور 1306 = 6 ربیع‏الاول 1364 قمرى، با رقم: نمقه ابراهیم مشكین قلم، چاپ شیراز، رقعى، 56 صفحه، 17 سطرى، به صورت رمان و مناظره كه از شخصیتهاى آن یكى مهجوره اصفهانى است.

35ـ چاك دامن، حجاب حصه دوم، آغاز شاعر دهلوى، چاپ هند، دهلى، 1318 قمرى 2+38 صفحه، رقعى، 2 ستونى، 25 سطرى، به صورت رمان (حصه اول آن تأویل حجاب است، مراجعه كنید).

36ـ الحجاب، ابوعبداللّه‏ محمد بن‏عمران مرزبانى، 300 صفحه (مخطوط).

37ـ الحجاب، ابوالأعلى مودودى، بیروت، دارالفكر، بدون تاریخ، رقعى، 19 سطرى، 344 صفحه (این كتاب گویا از اردو به عربى برگردانده شده).

38ـ الحجاب، ابوالفضل احمد بن‏طاهر، در گذشته 280 قمرى (مخطوط).

39ـ الحجاب سعادة لاشقاء، محمدابراهیم موحدقزوینى، نوبت هفتم، كربلا، 1403 قمرى، 79 صفحه جیبى، عربى.

40ـ الحجاب فى الاسلام، ابوالقاسم اشتهاردى، قم، رقعى، 84 به فارسى و عربى، 22 سطرى.

* الحجاب فى القرآن، بنگرید شماره 51.

41ـ الحجاب فى الاسلام، قوام‏الدین وشنوى قم، انتشارات مصطفوى، عربى به فارسى ترجمه شده، بنگرید شماره 58.

42ـ الحجاب و الاسلام، ر.ك: بهترین ارمغان در حجاب زنان شماره 18.

43ـ الحجاب و السفور، شیخ جعفر بن‏محمد نقدى عراقى، چاپ بغداد، 1348 قمرى، به زبان عربى.

44ـ حجاب، رساله شیخ محمدرضا تهرانى به كوشش غلام‏على ایلخانى، قم، 1370 كه ضمیمه كتاب «اشتیاق النكاح» او مى‏باشد، فارسى.

45ـ حجاب، مؤسسه در راه حق، بهار 1369، نوبت اول، 40 صفحه جیبى، فارسى.

46ـ حجاب، بازنویسى حق‏جو، قم الزهراء، بدون تاریخ، جیبى در 240 صفحه، اقتباس از: الحجاب فى الاسلام، قوام‏الدین وشنوى.

47ـ حجاب، شیخ محمد خالصى‏زاده، نقد رساله اثبات وجود حجاب، شیخ عباسعلى واعظ (به نقل از مجله نورعلم).

48ـ حجاب، قوام‏الدین وشنوى، این هر دو غیر از كتاب الحجاب فى الاسلام او است.

49ـ حجاب، احمد مطهرى، متوفاى 1369 شمسى (مخطوط).

50ـ حجاب (یا پرده دوشیزگان)، محمدحسن بن‏فضل‏اللّه‏ مازندرانى حائرى، چاپ مؤسسه خاور، 1303 شمسى در 28 صفحه رقعى.

51ـ حجاب (الحجاب فى القرآن)، 21 صفحه رقعى، 20 سطرى كه مؤلف در روز 18 صفر 1346 قمرى آن را به انجام رسانده و در ذى‏الحجه همان سال به اهتمام اداره دعوت اسلامى در دارالدوله كرمانشاهان در مطبعه شركت سعادت كرمانشاه شعبه 1 چاپ شده (گویا از سردار كابلى است).

52ـ حجابیه، رساله، آقا شیخ فیاض‏الدین زنجانى، رقعى، 37 صفحه، 11 سطرى، فارسى كه در محرم سال 1357 قمرى تألیف و در 1399 قمرى (1357 شمسى) كتابت شده، ناشر و تاریخ ندارد.

53ـ حجابیه، رساله، ملاعبدالرسول مدنى كاشانى، (128 كاشان ق 1366 ـ كاشان ق)، تهران كتابفروشى ادبیه، قطع وزیرى، 13+188 صفحه، 19 سطرى، ترجمه فرزند مؤلف رضا مدنى (متولد كاشان 1321 ق) تاریخ فراغت از تألیف دوم رجب 1354 ق: (1305 شمسى).

توضیح آنكه این رساله به عنوان فایده 71 از كتاب فوائد المتكلمین جلد اول صفحه 151 تا 188 با همان مشخصات به چاپ رسیده است.

54ـ حجابیه، رساله، تهران جامعه تبلیغات اسلامى.

55ـ حجاب از دیدگاه فقه اجتهادى و سیر تاریخى آن، محمدابراهیم جناتى.

56ـ حجاب، ارزش یك زن، (دفتر هفتم) چاپ تهران، 1358، داراى 13 صفحه، بدون مؤلف.

57ـ حجاب اقلیتها در جمهورى اسلامى، نوشته سیدمحمد مختارى (بنگرید كیهان اندیشه شماره 39 آذر و دى 1370، ص165).

58ـ حجاب در اسلام، ترجمه و اضافاتى بر كتاب الحجاب فى الاسلام است كه از سوى آقاى احمد محسنى گرگانى انجام شده، چاپ قم، 1352 شمسى، 224 صفحه رقعى، بنگرید شماره 41.

59ـ حجاب در قرآن و سنت، حسن یوسفى، انجمن اسلامى شركت صنعتى پارس (مینو)، 1364، 16 صفحه.

60ـ حجاب زن در ایران از زمان صفویه تا امروز، رساله لیسانس دانشكده علوم اجتماعى تهران، سال 1356، شماره 6/ ر ـ س.

61ـ حجاب مایه زحمت یا آیه رحمت، على‏رضا حكیم‏زاده، تهران، 1358، مفید، 26 صفحه.

62ـ حجاب مقدس‏ترین وسیله استحكام حصار عفاف، سیدمحمدتقى حشمت‏الواعظین، قم، بنگرید حصار عفاف.

63ـ حجاب المرئة المسلمة فى الكتاب و السنة، عربى، محمدناصرالدین البانى، چاپ بیروت، نوبت دوم، 1358 قمرى و نوبت سوم 1389، نوبت اول قاهره 1370 قمرى، المكتب الاسلامى، 122 صفحه وزیرى.

64ـ حجاب و آزادى، سازمان تبلیغات اسلامى، مجموعه سخنرانى، چاپ 1367.

65ـ حجاب و انقلاب، نوشته و نشر از نهضت زنان.

66ـ حجاب و پرده‏دارى، یكى از علماى لار، چاپ شیراز، 51 صفحه.

67ـ حجاب و جامعه، زهرا حسینى، مشهد، 1355 شمسى، 136 صفحه جیبى (ترجمه كتاب العفاف بین السلب و الایجاب).

68ـ حجاب و كشف حجاب در ایران، نوشته فاطمه استاد ملك، چاپ تهران، 1367، عطائى.

69ـ حجاب یا زینت بانوان، نوشته بانو نعمت صرفى، ترجمه مسعود قادر مرزى، 1363، 80 صفحه.

70ـ الحجبة و الحجاب، ابوالفتح محمد بن‏عبداللّه‏ تعاویذى، متوفاى 583 قمرى.

71ـ حقیقت حجاب در اسلام، شیخ محمد بن‏مهدى كاظمى خالصى (متولف 1308 قمرى، كاظمین) چاپ تهران، دفتر نشریات دینى، به تاریخ اول اردیبهشت 1327، جیبى/فارسى 92+16 صفحه 21 سطرى.

* حصار عفاف، نوبت 2، دارالنشر قم، فروردین 1364، جمعا 12+254 صفحه وزیرى، حجاب از ص20 تا 57 بنگرید شماره 62.

72ـ حكمة الحجاب و ادلة النقاب، شیخ ابوالفضل خراسانى فارسى، چاپ تهران، جیبى، 296 صفحه (به نقل از مجله نور علم).

73ـ حكمة النقاب و المسمى بادلة الحجاب، داراى 296 صفحه جیبى، چاپ تهران كه از ص258 تا آخر در باره حرمت ریش‏تراشى است، كاتب اسداللّه‏ موسوى خراسانى و تاریخ كتابت 1349 قمرى است. مؤلف خود را معرفى نمى‏كند.

74ـ حول السفور و الحجاب، مؤلف معلوم نیست (مرحوم آقابزرگ در الذریعه معرفى نموده است).

75ـ خواهرم حجاب تو سعادت است، محمدابراهیم موحد قزوینى، نشر تشیع.

76ـ دوشیزگان، مرتضى موسى، قم، دارالفكر، 1352 شمسى، 207 صفحه، جیبى (بحثى در باره حجاب).

77ـ رایحه نجابت، زهرا زواریان، چاپ تهران، انتشارات مدرسه (139) رقعى 100 صفحه، نوبت اول، تابستان 1370.

78ـ الرجل و المرئة، (بحثى در باره حجاب) نجیب ابن‏شمس‏الدین (الذریعه).

رساله حجاب بنگرید، حجاب شماره 49.

رساله حجاب بنگرید، حجاب شماره 56.

رساله حجابیه بنگرید، حجاب شماره 52.

رساله حجابیه بنگرید، شماره 54.

رسالة فى وجوب الحجاب بنگرید، شماره 116.

رساله حجابیه بنگرید، شماره 53.

79ـ رساله‏اى در حجاب، نوشته سیدمحمدمهدى مرتضوى لنگرودى، چاپ بمبئى.

80ـ رسالة فى اثبات الحجاب بالادله العقلیه و النقلیه، سیدمحمدمجتبى هندى.

81ـ رد بر قاسم امین‏بك، از شیخ محمد عبده چاپ مصر.

82ـ الرد على الدوق داركور، نوشته قاسم امین‏بك، كه اتهامات نویسنده فرانسوى را پاسخ گفته و از حجاب نیز ...

83ـ ریشه‏هاى استعمارى كشف حجاب، زهرا رهنورد.

84ـ زن در آئینه فقه و شیعه، زهرا گواهى، تهران 1369، نوبت اول، سازمان تبلیغات، فصل چهارم، حجاب و آزادى ص163 تا 176.

85ـ زن در قرآن، عباس محمدالعقاد، ترجمه على‏اكبر كسمائى، تهران، نهضت زنان مسلمان، 33 صفحه (بحثى در باره حجاب).

86ـ زن و آزادى، (ترویج بى‏حجابى در دوره پهلوى) دكتر هدایت‏اللّه‏ حكیم، تهران، 1342 شمسى، جمعا 208 صفحه.

87ـ زن و آزادى، ترجمه تحریرالمرئه، قاسم امین مصرى، ترجمه مهذب به دستور وزارت معرف، چاپ مركزى تهران، 192 صفحه، رقعى، 21 سطرى از ص64 تا 103.

88ـ زن جوان و پوشش اسلامى، عفت نوابى‏نژاد، چاپ اول 1370، 13 صفحه، رقعى، ناشر مؤلف.

89ـ زن و جلوه‏گرى، سیدجواد هشترودى، ترجمه التبرّج (شماره 28).

90ـ زنان و ازدواج و حجاب، فریدون رحمانى با مقدمه مژگان فرحى، چاپ تهران، 1362.

91ـ زینب بیگم، میرزا محمدجواد واعظ دارابى، این كتاب به چاپ رسیده، توصیف بیشترى به دست نیامد. (مرحوم شیخ آقابزرگ مى‏نویسد مؤلف به لحاظ اختناق حاكم در آن زمان (دوره رضاخانى) چنین نامى برگزیده).

92ـ سدول الجلباب فى فوائد الحجاب، میرعبداللّه‏ بلادى، در گذشته 1372 قمرى، چند بار چاپ شده، شیراز 1331 قمرى و بمبئى.

93ـ سرادق دوشیزگان، فارسى، سیدمباركه (چاپ شده).

94ـ سرادق عفت، نجم‏الحسن (1279 ـ 1353) چاپ هند، به زبان اردو.

95ـ سؤالات (در باره حجاب و ...)، محمدجواد معرفت، قم، دارالمعرفه و الهدى، 3×92، رقعى، 22 سطرى، تاریخ مقدمه رمضان 1400 قمرى، ص5 تا 35.

96ـ السفور و الحجاب، سیدمحسن عاملى، صاحب اعیان‏الشیعه.

97ـ شخصیت و حجاب زن از دیدگاه اسلام، خداداد عرفانى، قم 1353 شمسى، 79 صفحه.

98ـ صدا و سیماى بانوان، چاپ قم، تاریخ، مؤلف و ناشر ندارد، 68 صفحه رقعى، 21 سطرى.

99ـ الصواب فى احكام الحجاب، عبداللّه‏ بن‏القاسم بن‏الهادى، 1394 قمرى، 75 صفحه 16 سطرى جیبى، 30 صفحه آن مقدمه است (عربى).

100ـ صواب الخطاب فى اتقان الحجاب، فارسى، سیدمیرهاشم بن‏میرعبداللّه‏ طسوجى مرندى خویى، در گذشته 1358 قمرى، 38 صفحه رقعى، تاریخ تألیف صفر 1342 قمرى، تاریخ چاپ، پانزده ربیع‏الاول 1342 قمرى و نوبت دوم در تبریز 1354 قمرى با اجازه اداره تفتیش.

* طومار عفت، بنگرید وسیلة العفاف شماره 145.

101ـ عجائب البیان فى حجاب النسوان، مولوى حاج محمد بن‏عبداللّه‏ پنجابى، به زبان اردو، چاپ حیدرآباد هند، 16+19 صفحه 19 سطرى، تاریخ تألیف 1314 قمرى.

102ـ عصم‏العفائف، فارسى، میرزامحمدجواد واعظ دارابى، متولد 1309 قمرى به نقل از الذریعه، در كتاب جوابیه زینب بیگم نیز نامش آمده و مى‏نویسد این كتاب چاپ شده.

103ـ العفاف بین السلب و الایجاب، عربى، محمدامین زین‏الدین 140 صفحه رقعى، 22 سطرى چاپ نجف.

104ـ العفاف على مذهب التبرج، سیدعلى بن‏الحسین العلوى، متوفاى 1402 قمرى، عربى، چاپ قم 1393، 95 صفحه رقعى از طرف مكتبة‏الامام على بن‏الحسین العامه، الجامع العلوى، بغداد.

105ـ عفت بر كشتارگاه تبرج، ترجمه كتاب العفاف على مذبح التبرج، توسط م محمدى رقعى، 109 صفحه، 20 سطرى با مقدمه فرزند مؤلف، سیدعادل علوى، به تاریخ 10/6/1361، همان ناشر.

106ـ عفة‏المسلمات، سلطان جهان بیگم، اردو، چاپ هند 1918، مطابق با 1337 قمرى، ویزرى، 206 صفحه 17 سطرى.

107ـ فتیاتنا، دكتر محمد صادقى، چاپ بیروت، تاریخ ندارد، دارالمهاجر، 56 صفحه، رقعى، عربى، 18 تا 20 سطرى كه فقط تا 26 صفحه اول آن حجاب است.

108ـ فصل الخطاب فى ادلة‏الحجاب و حكمة النقاب، فارسى محمود بن‏محمد حسن بن‏محمد جعفر شریعتمدارى استرآبادى، متوفاى 1369 قمرى.

109ـ فصل الخطاب فى تنقیح الحجاب، میرزا عبدالرزاق محدث اصفهانى، متولد 1291 قمرى، نویسنده القرآن و الحجاب به نقل مرحوم شیخ آقابزرگ، دو جلد و حدود سى هزار سطر است.

110ـ فصل الخطاب فى المرئة و الحجاب، محمد طلعت، چاپ مصر.

111ـ فلسفة الحجاب فى وجوب النقاب، شیخ غلامحسین كوره‏پز تهرانى، چاپ نجف، 100 صفحه رقعى، 22 سطرى عربى، 1346 در 3 مقصد.

112ـ فلسفة الحجاب، شیخ ابوعبداللّه‏ زنجانى، چاپ 1342 قمرى در نجف.

113ـ فلسفة الحجاب، فارسى، میرزا على‏اكبر رضوى قمى، چاپ 1334 قمرى.

114ـ فلسفه حجاب، على محمدى با مقدمه جعفر سبحانى، چاپ ارم، قم 1370، نوبت اول، جیبى، 154 صفحه.

115ـ فلسفه حجاب و پاسخ به سؤال واصله از (آمریكا)، شیخ‏الاسلام حاج‏میرزاعبداللّه‏ زنجانى، نجف، 28 صفحه، رقعى، فارسى.

116ـ فى وجوب الحجاب حتى الوجه و الكفین، رساله، نوشته میرزا هادى خراسانى فى اثبات الحجاب بنگرید رسالة فى اثبات الحجاب، شماره 80.

117ـ قساوت، بیمارى مهلك بشر پیرامون مسایل اجتماعى، از صفحه 72 تا 104 در باره حجاب، جمعا 112 صفحه رقعى، فراغت از تألیف 1351 ش، ثبت كتابخانه ملى 1352 شمسى، نوشته سیدمحمد ضیاءآبادى، تهران، دارالكتب آخوندى.

118ـ قرآن و حجاب، عبدالرزاق حائرى، 104 صفحه، چاپ 1324 شمسى كه گزیده كتاب مفصل او فصل الخطاب ... است.

119ـ كتابنامه حجاب و لباس، معاونت سازمان تبلیغات، چاپ تهران، دومین نمایشگاه تشخیص و منزلت زن، 1370، 40 صفحه رقعى، جمعا بیش از 250 فیش تكرارى، حاوى 108 كتاب و مقاله.

120ـ كشف الحجاب، عبدالوهاب الشطرى، بیروت، المؤسسه‏المفید.

121ـ كشف الحجاب، المشتمل على بیان ماهو من وجوه اعجاز بعض آیات الكتاب، مصطفى بن‏مرتضى خوئى، تاریخ تألیف شعبان 1350 قمرى، كتابت در شوال 1366 قمرى، چاپخانه خراسان، مشهد، 126 صفحه، خشتى، 19 سطرى به عربى از ص87 تا 112 (كتاب پیرامون معجزات آیات قرآنى نوشته شده و از جمله 2 آیه در باره حجاب و حرمت نظر دارد).

122ـ كشف الحجاب عن مسائل الستر و الحجاب، ترجمه حافظ عبدالرحمان به زبان اردو از روى رساله‏اى در این زمینه كه به زبان فارسى بوده است. نسخه آن به شماره 5/7313 در كتابخانه آیت‏اللّه‏ مرعشى موجود مى‏باشد. تاریخ كتابت به استناد همان مجموعه‏اى كه در سال 1281 قمرى نوشته شده باید همین سال باشد.

اصل كتاب گویا در سال 1254 تألیف گردیده و نسخه یاد شده، سى صفحه است.

123ـ كشف الغرور فى مفاسد السفور، ذبیح‏اللّه‏ محلاتى، 1365 قمرى، تهران، تاریخ فراغت از تألیف 29 ج2، 1352 قمرى.

124ـ لزوم حجاب، فارسى میرزا فضل‏اللّه‏ بدایع‏نگار، در گذشته 1332.

125ـ محفل بانوان، مؤلف ندارد، چاپ 1376 قمرى، 98 صفحه، 22 سطرى، ص61 تا 66 و 93 تا 94 و چند مورد دیگر متفرقه، برخى مؤلف آن را مهدى بروجردى یاد كرده‏اند.

126ـ المرئة بین الحجاب و السفور، ابورضوان زغلول بن‏السنوسى، بیروت، دارالمكتبه الحیاة 1978 ـ م، 64 صفحه وزیرى از ص27 تا 57.

127ـ المرئة الجدیده، نوشته قاسم امین‏بك.

128ـ المرئة المسلمة، فرید وجدى، چاپ مصر، 1330 قمرى.

129ـ المرئة و الحجاب، شیخ عبدالرضا نجفى كه طبق نوشته مرحوم شیخ آقابزرگ به سه زبان فارسى، عربى، انگلیسى است.

130ـ مسأله حجاب، ابوالحسن بنى‏صدر در كتاب خانواده، چاپ پیام آزادى 102 صفحه (و قبلاً در سال 1358 در روزنامه انقلاب اسلامى).

131ـ مسأله حجاب، مرتضى مطهرى، شهادت در 1358 شمسى، چاپ تهران، 1348 و 10+306 جیبى. بارها چاپ شده، به عربى و ... نیز ترجمه دارد.

* مفاسد سفور بنگرید كشف الغرور شماره 123.

132ـ مناظره جوان دانشجو و دهقان پیر در مسأله حجاب، تهران 1329، 152 صفحه، رقعى، نوشته على متبحرى تهرانى.

133ـ منظومه گل و بلبل، (به زبان عربى نیز ترجمه شده).

134ـ نامه‏اى به بازرگان (در باره حجاب)، چاپ قم، انتشارات شهید، 1360، 57 صفحه، اثر: س.م.م.

135ـ ناول حجاب، اردو، میرزاعبداللّه‏ حسرتى، چاپ هند (دهلى)، حصه اول 8+32 صفحه رقعى 2 ستونى، 25 سطرى، تاریخ مقدمه 25 آوریل 1898، به صورت رمان.

136ـ نزهة الكلاب فى تعلیم المرأة و رفع الحجاب، چاپ دمشق، 1921، 38 صفحه، نوشته احمد فوزى الساعاتى، نویسنده و فقیه دمشقى (1924 ـ ...).

137ـ نعمة الحجاب، على العسیلى العاملى، دارالاسلامیة للطباعة و النشر.

138ـ نقش حجاب در پیشرفت جامعه، همان مؤلف، نشر: سیدالشهدا.

139ـ نكاتى پیرامون حجاب، انتخاب از سخنرانى سیدمحمد شیرازى، ترجمه محمد باقرخانى، قم، 1400 قمرى، به سرمایه انجمن جوانان قرآن، 23 صفحه، مطالب خبرى و گزارشى و یكى دو نكته فقهى و تفسیرى، قطع رقعى.

140ـ وجوب البرهان فى تحجّب النسوان، سیدعبداللّه‏ بلادى بحرینى، متوفاى 1372 قمرى، چاپ شیراز.

مؤلف جمعا در باره حجاب چهار رساله نگاشته است. یكى دیگر از رسالات ایشان با عنوان سدول الجلباب گذشت (شماره 92) احتمالاً رساله: حول السفور و الحجاب (شماره 74) نیز از وى باشد. بنگرید: هفته‏نامه 19 دى، شماره 48، چاپ قم، مورخه سه‏شنبه 1/11/1370.

141ـ وجوب الحجاب بنصّ الكتاب، طباطبایى سنگلجى.

142ـ وجوب الحجاب و سدول النقاب، تنكابنى، فارسى.

143ـ وجوب الحجاب، شیخ محمدرضا افضل، فارسى، چاپ قم، 1381 قمرى.

144ـ وجوب النقاب و حرمة الشراب، میرزاصادق فخرالاسلام، فارسى، 96 صفحه، 14 سطرى، جیبى، تهران كه مسأله حجاب تا صفحه 41 آن مى‏باشد. تاریخ فراغت از تحریر یكشنبه 24 ربیع‏المولود 1329 قمرى، چاپ تهران در دوران احمدعلى‏شاه قاجار، چاپخانه میرزاعلى‏اصغر.

 

 

 

145ـ وسیلة العفاف، شیخ یوسف جیلانى نجفى، قم نوبت دو، چاپخانه حكمت به سرمایه عده‏اى از طلاب گیلانى، 1334 شمسى، 264 صفحه رقعى 22 سطرى كه حجاب از 74 تا 147 است. همان گونه كه در ابتدا اشاره شد قسمت بعد اختصاص به مقالات دارد.*!

 

 

 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:22
حجاب و عفاف

واژه حجاب هفت بار در قرآن كریم آمده است و معناى كلمه در این هفت مورد, چیزى است كه از هر جهت مانع دیده شدن چیز دیگر شود.

مانع مادى

چنان كه در این آیه (فقال إنّى أحببت حبّ الخیر عن ذكر ربى حتّى توارت بالحجاب)(ص/32) 1 كه ابن اثیر گوید: مقصود از حجاب, افق است.2 و بعض مفسران گویند: مقصود پنهان شدن آفتاب است. 
و نیز در این آیه : (فاتّخذت من دونهم حجاباً فأرسلنا إلیها روحنا فتمثّل لها بشراً سویّاً) (مریم/17)3 كه گفته اند مقصود از حجاب, دیوار است.4 
و نیز در این آیه كه درباره زنان رسول خدا(ص) است: (و إذا سألتموهنّ متاعاً فاسئلوهنّ من وراء حجاب)(احزاب/53)5 كه مقصود پوششى است مانع از دیده شدن آنان چون پرده. 
و مى توان حجاب را در این آیه نیز چیزى محسوس گرفت كه مانع دیدن شود: 
(و بینهما حجاب و على الأعراف رجال)6 اعراف/46

مانع معنوى

چنان كه در این آیه: (و ماكان لبشر أن یكلّمه الله إلاّ وحیاً أو من وراء حجاب) (شورى/51) 7 كه چون دیدن بارى تعالى با دیده حسى ممكن نیست, مجازاً از آن به مكالمه از پشت پرده تعبیر شده است. 
و یا این آیه: (و من بیننا و بینك حجاب فاعمل إنّنا عاملون)(فصلت/5) كه گفته اند مقصود خلاف كافران با پیمبر(ص) است و یا مخالفت با او در دین. 
و یا در این آیه: (و إذا قرأت القرآن جعلنا بینك و بین الذین لایؤمنون بالآخرة حجاباً مستوراً)(اسراء/45) 8 كه مقصود از حجـاب, درنیـافتن كـافران است معنــاى قرآن را. 
چنان كه مى بینیم, در این آیه ها حجاب به معناى پرده یا چیزى است كه مانع دیدن شود. اما آن حكم شرعى كه منظور ماست, ضمن آیه هایى دیگر و با تعبیرى جز كلمه حجاب آمده است; تعبیرى نهایت بلیغ. زیرا چنان كه نوشتیم, حجاب مانع دیدن است. آیه 53 سوره احزاب كه مسلمانان را مى فرماید: (اگر چیزى از زنان پیغمبر(ص) خواستید, از آن سوى پرده بخواهید), دستورى است كه زنان پیغمبر را نبینند و آنان از هر جهت از دیده پوشیده مانند, چنان كه جسمشان هم دیده نشود, در صورتى كه از حجاب براى زنان مقصود آن نیست كه قطر جسم آنان نیز پوشیده ماند. بدین جهت دستور پوشش زن را در دیگر آیه ها چنین مى خوانیم: 
(یا ایها النبى قل لأزواجك و بناتك و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ) احزاب/59 
اى پیغمبر به زنان و دخترانت و زنان مؤمنان بگو تا جلبابهاى خود را نزدیك آرند. 
و نیز این آیه: 
(ولایبدین زینتهنّ إلاّ ما ظهر منها و لیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ) نور/31 
و آشكار مكنند زینت خود را جز آنچه پدید است از آن, و بزنند خمارهاى خود را بر جَیبهاى خویش. 
اكنون باید معناى واژه هایى چند كه در این دو آیه شریفه آمده است و كاربرد آن واژه ها را در زبان عرب و در عرف مسلمانان عصر رسول خدا(ص) روشن كرد, تا آنچه مقصود ماست(حجاب در قرآن) آشگار گردد.

جلباب

لغویان چنان كه خواهم نوشت, این كلمه را درست نشناسانده اند; واژه جلباب, جلابیب و تجلبب. 
(جلباب پوشیدن) چندبار در خطبه ها, نامه ها و كلمات قصار على علیه السلام آمده است: (خطبه هاى 4, 66, 87, 153, 183 و نامه هاى 10, 19, 65 و كلمه قصار 112, كه در همه موارد جلباب مشبّه بهِ چیزى است. 
اما درحدیث نبوى, یكى حدیث عایشه است: 
(و كان رآنى (صفوان) قبل الحجاب, فاستیقظتُ باسترجاعه حین عرفنى, فخمّرتُ وجهى بجلبابى.) 
و دیگر در سنن دارمى, باب مناسك: 
(سَدَلت إحدانا جلبابها من رأسها على وجهِها.) 
اكنون باید دید جلباب چیست و چگونه پوششى است؟ لغویان قدیم عرب, چنان كه عادت آنان بوده است, كلمه را دقیق نشناسانده اند. جویرى نویسد: (جلباب ملحفه است) زنى از هذیل در سوك كشته اى گفته است: (كركسها با اطمینان خاطر به سوى او مى رفتند, همچون دوشیزگان جلباب پوشیده)9 و در تعریف ملحفه, كه جلباب را بدان شناسانده است, نویسند: ملحفه یكیِ ملاحف است. 
ابن منظور نویسد: 
(جلباب قمیص بود, جـامه اى است فراخ تر از خمـار, كوتاه تر از رداء, كه زن بدان سر و سینه خود را پوشاند. وگفته اند, جامه اى است فراخ, كوتاه تر از ملحفه.) 
و ابن اثیر نویسد: 
(جلباب (ازار) و (رداء) است. و گفته اند ملحفه است و آن چون مقنعه است كه زن بدان سر و پشت و سینه خود را مى پوشاند, و جمع آن جلابیب بود.)10 
وفیومى از نوشته ابن فارس آرد: 
(جلباب چیزى است كه بدان خود را بپوشانند, جامه و جز آن.)11 
اما نوشته ابن فارس چنین است: 
(ابوعمرو گوید (جلبه) ابرى است همانند كوه و (جلب) نیز چنین است و سروده اند: 
و لستُ بجِلبٍ جلبِ ریجٍ و قِرَّةٍ و لابصفا صلدٍ عن الخیر معزل12 
و اشتقاق جلباب از این كلمه است و جلباب, پیراهن بود و جمع آن جلابیب است و سروده اند (سپس بیتى را كه از دیوان هذلیین آورده شد, نقل كرده است.)(معجم مقاییس اللغه) 
كوشش فرهنگ نویسان عربى در پیوند كلمه (جلباب) با ریشه جلب (=ابر پوشاننده) 13 درست به نظر نمى رسد, و ظاهراً نوشته جفرى صحیح تر باشد كه اصل كلمه حبشى است به معنى روپوش,14 و نیز آنچه دزى نوشته است: 
(چادر بزرگى كه در شرق, زنان هنگام بیرون شدن از خانه سرتاپاى خود را در آن مى پوشانند.)15 
اما از استعمال این واژه در گفتار امیرالمؤمنین على علیه السلام نكته هاى دیگر را توان یافت. نخست به مورد استعمال آن در سخنان آن حضرت بنگریم. 
چنان كه اشارت شد, مفرد و جمع و فعل ساخته ازاین كلمه نُه مورد در سخنان امام(ع) آمده است:

جلباب در روایات 
1. (مازلت أنتظر بكم عواقب الغدر, حتّى سترنى عنكم جلباب الدین.)16 
2. (فالبس لهم جلباباً من اللین.)17 
3. (من أحبّنا أهل البیت فلیستعد للفقر جلباباً.)18 
4. (حتى إذا كشف لهم عن جزاء معصیتهم و استخرجهم من جلابیب غفلتهم.)19 
5. (ولا استطاعت جلابیب سواد الحنادس أن تودّ ما شاع فى السموات من تلالؤ نور القمر.)20 
6. (و كیف أنت صانع إذا انكشفت عنك جلابیب ما أنت فیه.)21 
7. (فإن الفتنة طالماً أغدفت جلابیبها.ا)22 
8. (معاشر المسلمین إستشعروا الخشیة و تجلببوا السكینة.)23 
9. (إنّ من أحبّ العباد إلیه عبداً أعانه الله على نفسه فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف.)24 
هرچند در همه این نُه مورد, جلباب و جلباب پوشیدن به مجاز به كار رفته است, اما از استعمال آن نكات زیر را مى توان به دست آورد: 
1. جلباب, پوششى است كه روى همه پوششها به بر مى كنند, چه در دو مورد مقابل شعار آمده كه لباس زیرین است و از آن جهت شعارش گویند كه موى بدن را مس كند.25 
2. جلباب سراسر تن را مى پوشاند, چنان كه از فقره 1 و 5 آشكار است. 
3. جلباب لباس, چون مقنعه و خمار پوششى خاص زنان نیست, بلكه تقریباً مرادف روپوش یا لباس كار است كه سراسر بدن را از گردن به پایین مى گیرد و بانوان و مردان به هنگام كار آن را مى پوشند. زیرا در فقره هاى 1 و 2 , 4, 6, 8 مخاطب و یا آن كه از آنان خبر مى دهد مردان اند, و بدیهى است كه اگر جلباب, پوشش زنان به تنهایى بود, در مورد مردان به كار نمى رفت; چه معلوم است كه به مرد مثلاً نمى توان گفت چادر تقوا را بر سر خود بیفكند. 
اكنون ببینیم تفسیرنویسان دراین باره چه گفته اند: 
شیخ طوسى ازابن عباس و مجاهد آورد: 
جلباب, خمار زن است, و آن مقنعه اى است كه پیشانى و سر خود را بدان پوشد گاهى كه براى كارى ازخانه برون آید. و از گفته حسن نویسد: جلابیب, ملحفه هاست كه زن آن را بر چهره خود مى آورد.26 و نظیر احتمال اول را طبرسى در مجمع البیان آورده است, لیكن ظاهر مقایسه این آیه با آیه بیست و یكم سوره مباركه نور نشان مى دهد كه خمار پوششى است جز جلباب.27 
در مقابل نوشته این دو مفسر, قرطبى نویسد: 
(جلابیب, جمع جلباب و آن جامه اى است بزرگ تر از خمار, ابن عباس و ابن مسعود آورده اند كه آن رداء است و گفته اند قناع است, و درست آن است كه آن پوششى است كه همه تن را بپوشاند.)28 
محمد غوث, مؤلف نثرالمرجان نیز, از مبرّد نظیر همین تفسیر را آورده است و نویسد كه آن پوششى است كه همه تن را بپوشاند چون ملحفه.29 
و علامه طباطبایى نویسد: 
(جلابیب جمع جلباب است, و آن جامه اى است كه زن برخود افكند و همه بدن او را بپوشاند, و یا آن خمار است كه سر و صورت را با آن پوشند.)30 
از مجموع آنچه نوشته شد, چنین دانسته مى شود كه تفسیر جلباب به خمار, مقنعه و یا نیم تنه تسامحى است, و تعریف درست آن همان روپوش یا روى لباسى است كه سراسر اندام را فراگیرد. و نیز از امر (یدنین) دانسته مى شود كه جلباب پوششى بوده است جلوباز, همانند شنل كه بر دوش مى افكنده اند و در آیه دستور داده شده است كه دو طرف آن را به هم نزدیك كنند.

خِمار 
خِمار بر خلاف جلباب, پوشش سر است و كاربرد آن در شعرهاى جاهلى و دوره اسلامى به همین معنى است. 
امرؤالقیس در وصف باران گوید: 
و ترى الشجراء فى ریِّقها كرؤس قطعت فیها خُمُر31 
كه شاعر در این بیت سرهاى درختان را كه از آب برون مانده به سرهاى بریده در خمار مانده همانند كرده است. 
و این بیت از حسّان بن ثابت انصارى: 
تظلّ جیادنا مستمطرات تلطّمهنّ بالخُمر النساء32 
كه در آن ابوسفیان و مردم مكه را سرزنش كند و گوید اسبان ما به شتاب مى رفتند و زنان شما با چارقد آنها را باز مى راندند. 
و (تخمیر) پوشیدن سر است و یا صورت به خمار, چنان كه در حدیث بخارى گذشت: 
(فخمّرت وجهى بجلبابى.)33

جیب 
جیب, جمع آن (جیوب), مفرد كلمه یك بار در آیه 12 سوره نمل و باردیگر در آیه 22 سوره قصص و جمع آن در آیه مورد بحث (31 سوره نور) آمده و معناى آن گریبان است كه از یقه پیراهن باز شود. 
از مجموع این توضیحها و دقت دركاربردهاى كلمه ها در سوره مباركه نور, احزاب و آیه هاى دیگر و نیز از شعر عرب و نهج البلاغه چند نكته روشن مى شود: 
1. خمار با جلباب یكى نیست; خمار پوشش است و جلباب پوششى است كه سراسر بدن را (ظاهراً از گردن به پایین) مى پوشاند. 
2. جلباب پوششى بوده است جلو باز ,و زنان مسلمان مأمور شده اند دو لب آن را به یكدیگر نزدیك كنند. 
3. خمار, سرپوش دامنه دار بوده است كه زنان مسلمان مأمور شده اند دامنهاى سرپوش را تا گریبان خود بیاورند و گلو و سینه را بدان بپوشانند.

پی نوشت ها: 
1. پس گفت: من دوستى اسبان را به یاد پروردگارم برگزیدم, تا آن كه آفتاب در پرده پنهان شد. [یادآور مى شود, ترجمه آیاتى كه در پاورقى آمده از استاد شهیدى نبوده است.] 
2. ابن اثیر, النهایة فى غریب الحدیث و الأثر, ماده حجب. 
3. و میان خود و ایشان پرده اى افكند, پس ما جبرئیل را نزد او فرستادیم و چون آدمى عادى بر او نمایان شد. 
4. طوسى, محمد بن حسن, التبیان فى تفسیر القرآن, 7/102. 
5. و اگر از همسران پیامبر چیزى خواستید, از پس پرده بخواهید. 
6. و میان ایشان حائلى است و بر آن بلندى ها مردانى هستند. 
7. و هیچ بشرى را مجال سخن گفتن خدا با او نبوده مگر با وحى یا از پس پرده…. 
8. و هنگامى كه قرآن خواندى میان تو و آنان كه ایمان به آخرت ندارند مانعى پوشیده قرار دادیم. 
9. تمشى النسور الیه و هى لاهیة مشى العذارى علیهنّ الجلابیب 
بیت از جنوب, دختر عمرو ذى الكلب است. رجوع شود به دیوان هذلیین, قسمت سوم, صفحه 125, چاپ المكتبة العربیة 1385هـ.ق. (كلمه لاهیة) را دزى (اگر مترجم اشتباه نكرده باشد) شادى كننده تصور كرده (فرهنگ البسه مسلمانان, صفحه 117) ولى سكّرى در شرح بیت گوید: لاهیة = آمنه است. چون كركسها از مرده او بیم نداشتند با اطمینان به سوى او مى رفتند.
10. ابن منظور, لسان العرب; ابن اثیر, النهایة, جلبب. 
11. فیومى, المصباح المنیر, ماده جلبب. 
12. بیت از سروده هاى تأبّط شرّاً (لسان العرب ماده جلب) در لسان العرب به جاى كلمه (ریج), (لیل) آمده است. 
13. ابن فارس, معجم مقاییس اللغة, 1/470. 
14. آرتور جفرى, لغات دخیل قرآن, 102. 
15. فرهنگ البسه مسلمانان, 117. 
16. سید رضى, نهج البلاغه, خطبه 4. 
17. همان, نامه 19. 
18. همان, كلمات قصار. 
19. همان, خطبه 153. 
20. همان, خطبه 182. 
21. همان, نامه 10. 
22. همان, نامه 65. 
23. همان, خطبه 66. 
24. همان, خطبه 87. 
25. ابن فارس, معجم مقاییس اللغة, 3/193. 
26. طوسى, التبیان, 8/327. 
27. در ذیل این كلمه توضیح بیشترى داده خواهد شد. 
28. قرطبى, الجامع لأحكام القرآن, ذیل تفسیر آیه 59 سوره احزاب. 
29. نثر المرجان, چاپ سنگى, 5/435. 
30. طباطبایى, محمدحسین, المیزان, 16/339. 
31. ایلیاحاوى, امرؤالقیس, 121. 
32. دیوان حسّان بن ثابت, دارصادر, 8. 
33. بخارى, المغازى, 5/149.

 

 

 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:22
حجاب و عفاف

یكى از مسائل بسیار مهم كه در اسلام براى زنان به آن تأكید و سفارش شده مسئله حجاب است، حجاب براى زن به اتّفاق علما دین واجب مى‏باشد و آیات متعدّد در این باره داریم كه بذكر دو تا آن بسنده مى‏شود.

آیه اوّل:

«قُل للمُؤمنات یَغُضُضنَ من ابصارهنّ و یحفُظنَ فروجهن و لایبدین زینتهنّ  الّا ظهر منها، و لیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ و لایبدین زینتهنّ...»(1)

همه فقها و دانشمندان اسلامى و مفسّران اتّفاق نظر دارند كه این آیه دلالت دارد كه بر زنان واجب است بدن و موى خود را از نامحرمان بپوشاند.(2)

توضیح اینكه در این آیه شریفه به پنج موضوع در رابطه با حجاب و حفظ حریم عفّت تصریح شده است.

1- زنان دیدگان خود را از نامحرمان فرو خوابانند. «یغضُضْنَ من ابصارهنّ».

2- زنان دامان خود را از هرگونه عوامل بى‏عفّتى حفظ نمایند. «و یحفُظْنَ فروجهنّ».

3- زنان زینت خود را جز آن مقدار كه بطور قهرى آشكار است آشكار نسازند. «و لایبدین زینتهنّ الّا ماظهر منها».

4- زنان باید روسرى خود را به سینه خود بیفكنند. «ولیضربن بخمروهنّ على جیوبهنّ».

5- بار دیگر در قسمت پایان جمله فوق آمده. «و لایبدین زینتهنّ».


منظور از زینت چیست؟

زینت به معناى زیبایى، مقابل زشتى، و شامل هر نوع زینت طبیعى و عارضى، خواهد شد.

در تفاسیر، براى زینت معانى مختلف ذكر نموده‏اند. در تفسیر نمونه، آمده است: «حق این است كه منظور از زینت‏آلاتى است كه روى بدن قرار گرفته‏اند، طبیعى است كه آشكار كردن چنین زینتى توأم با آشكار كردن اندامى است كه زینت بر آن قرار دارد».

بنابراین، زنان حق ندارند زینت‏هایى را كه معمولاً پنهان است آشكار سازند، هرچند اندام‏شان نمایان نشوند. به این ترتیب، آشكار كردن لباس‏هایى زینتى مخصوص كه در زیر لباس عادى یا در زیر چادر مى‏پوشند مجاز نیست، چون قرآن از آشكار كردن چنین زینت‏هایى نهى كرده است.(3)

آیه دوم:

«یا ایّها النّبى قل لِازْواجك و بناتك و نساء المؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذالك ادنى ان یعرِفْنَ فلایوأذین و كان اللّه غفوراً رحیماً».(4)

اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو جلبابها «روسرى‏هاى بلند»(5) خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه از كنیزان و آلودگان شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.

این آیه به اصل وجوب حجاب براى زنان تصریح نموده است و در پایان به یكى از فلسفه‏هاى حجاب كه عدم‏آزار از ناحیه مزاحم‏ها است اشاره كرده است.

پس مى‏توان گفت این آیه در قرآن جامع‏ترین آیه در حفظ حجاب و حریم عفّت مى‏باشد.(6)
فلسفه حجاب

درباره لزوم حجاب و پوشش اسلامى براى زنان علّت و فلسفه ذكر شده كه به بعض آن اشاره مى‏شود.

1ـ جلوگیرى از فساد

در مرد همواره غریزه جنسى فوق العاده قوى وجود دارد كه او را به شدّت نسبت به زن علاقمند مى‏كند و از سوى دیگر زنان علاقه شدید به خودآرایى و نمایش خود دارد، نتیجه اگر حجاب و پوشش صحیح در جامعه نباشد هركدام از زن و مرد همچون آتش و پنبه به سوى هم نزدیك مى‏شوند و شعله‏ور مى‏گردند، و روشن است دود سیاه چنین آتشى به چشم همگان آسیب مى‏رساند و موجب فسادهاى گوناگون و زمینه‏سازى براى جرائم و بزه‏كاریهاى مختلف خواهد شد.

2ـ حفظ كرامت زن

زن از نظر حقوق و شخصیت انسانى با مرد یكسان است، حرمت و كرامت او به این است كه به عنوان یك انسان شرافتمند به او نگریست نه به عنوان یك وسیله جنسى و وسیله تبلیغ كالا و دكور اطاقها و عاملى براى جلب سیّاحان و آن بانویى كه برهنه یا بدحجاب از خانه بیرون مى‏آید تا به خانه برگردد دهها و صدها افراد سبكسر و بیماردل او را بچشم شهوت مى‏نگرند.

3ـ جلوگیرى از بیماریهاى روانى

هرگاه پوششى براى زنان نباشد و آنها با جلوه‏گرى و عشوه‏گرى آشكار گردد، به طور طبیعى مردان بخصوص جوانان در یك حالت تحریك دایم قرار مى‏گیرند، همین موجب هیجان عصبى و اضطراب اعصاب خواهد شد، چنان‏كه پزشكان روانى مى‏گویند هیجان مستمر موجب بیمارى روانى خواهد شد.(7)

4ـ حجاب مبازره با حربه استعمار

یكى از حربه‏هاى مهمّى كه استكبار جهانى و استعمارگران تاریخ براى انحطاط و سقوط ملّت‏هاى مظلوم به كار مى‏برد تا آنها را از درون تهى كنند رواج فرهنگ بى‏حجابى است، این رواج بى‏حجابى یك سیاست است كه استعمارگران براى سركوب غیرتهاى دینى و وجدانهاى بیدار ملّتهاى آزاده و مبازر بكار مى‏برند، با از بین بردن باورهاى دینى و اعتقادات درونى قیام و مبارزه فیزیكى آنها نیز شكسته مى‏شوند و در نتیجه در دام استعمار استعمارگران درمى‏آیند.

فرانتس فانون، جامعه‏شناس مشهور، در كتاب «انقلاب الجزایر یا بررسى جامعه‏شناسى یك انقلاب»، به بررسى نقش حجاب زنان الجزایر در مقابل استعمار فرانسه پرداخته و سیاست‏هاى سرسختانه استعمار را در مبارزه با حجاب زنان الجزایر مورد بحث قرار داده است. وى در این كتاب مى‏نویسد: «سیاستمداران استعمار به این نتیجه رسیده بودند كه «اگر بخواهیم به تار و پود بافته جامعه الجزایرى هجوم بریم و استعداد مقاومت آنها را از بین ببریم، باید ابتدا زنها را تحت تسلّط خود درآوریم، و لذا هر چادرى كه دور انداخته مى‏شود افق جدیدى را كه بر استعمارگر ممنوع بوده در برابر او مى‏گشاید، و سپس از دیدن هر چهره بى‏حجابى امیدهاى حمله‏ور شدن استعمار ده برابر مى‏شود».(8)

پس براى مبارزه با استعمارگران و شكست آنها بر تمام زنان مسلمان لازم و واجب است كه سنگر حجاب را حفظ بكنند.


اشكال:
انسان چه مرد باشد و چه زن، آزاد آفریده شده، و آزادى مفهوم مقدّس است كه همگان طرفدار آن هستند، ولى حجاب و پوشش اسلامى دست‏پاگیر است. زنان را منزوى و پرده‏نشین كرده و از مواهب آزادى محروم مى‏سازند.


جواب:

آزادى كلمه مقدّس است، ولى هرچیزى داراى حد است، مثلاً انسان آزاد است، آیا مى‏تواند غذاى مسموم بخورد، یا نصف شب همسایه‏ها را كه در خواب هستند با بلندكردن صداى طبل آنها را بیدار نماید...؟

قطعاً آزادى داراى مرز و حد است، آن آزادى مقدّس است كه موجب ضرر و زیان و باعث سلب آزادى دیگران نشود.


1. سوره نور، آیه 31.
2. حجاب بیانگر شخصیت زن، محمد محمّدى اشتهاردى، انتشارات ناصر.
3. تفسیر نمونه، ج 14، ص 439.
4. سوره احزاب، آیه 59.
5. جلباب پارچه‏اى است از روسرى بزرگ‏تر، كه تمام سر و سینه را مى‏پوشاند؛ كه در فارسى به آن چهارقد مى‏گویند.
6. حجاب بیانگر شخصیت زن، محمد محمّدى اشتهاردى.
7. همان، ص 72، 75 و 78.
8. بینش اسلامى 3، آموزش پرورش، ص 115.


 

 

 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:21
حجاب و عفاف

سلام دوستان این هم یک تصویر بسیار معنادار برای تبلیغ حجاب و فرهنگ سازی برای حجاب [بدون شرح] ...

 

[IFAF-BLOG.BLOGFA.COM]


 

 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:21
حجاب و عفاف

تحقیق / با موضوع نگاهى كوتاه به جنبه روانى حجاب از آثار استاد شهید مطهری امید وارم مورد توجه شما خوبان قرار بگیره

كتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه 434

نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهرى

نبودن حریم میان زن و مرد و آزادى معاشرتهاى بى بند و بار هیجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مى‏بخشد و تقاضاى سكس را به صورت یك عطش روحى و یك خواست اشباع نشدنى درمى‏آورد.غریزه جنسى غریزه‏اى نیرومند، عمیق و «دریا صفت‏» است، هر چه بیشتر اطاعت‏شود سركش‏تر مى‏گردد، همچون آتش كه هر چه به آن بیشتر خوراك بدهند شعله‏ورتر مى‏شود.براى درك این مطلب به دو چیز باید توجه داشت:

1. تاریخ همان طورى كه از آزمندان ثروت یاد مى‏كند كه با حرص و آزى حیرت‏آور در پى گرد آوردن پول و ثروت بوده‏اند و هر چه بیشتر جمع مى‏كرده‏اند حریصتر مى‏شده‏اند، همچنین از آزمندانى در زمینه مسائل جنسى یاد مى‏كند.اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملك زیبارویان در یك حدى متوقف نشده‏اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه كسانى كه قدرت استفاده داشته‏اند چنین بوده‏اند.

كریستن سن نویسنده كتاب ایران در زمان ساسانیان در فصل نهم كتاب خویش مى‏نویسد:

«در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنى كه خسرو (پرویز) در حرم داشت مى‏بینیم.این شهریان هیچ گاه از این میل سیر نمى‏شد.دوشیزگان و بیوگان و زنان صاحب اولاد را در هر جا نشان مى‏دادند به حرم خود مى‏آورد.هر زمان كه میل تجدید حرم مى‏كرد نامه‏اى چند به فرمانروایان اطراف مى‏فرستاد و در آن وصف زن كامل عیار را درج مى‏كرد.پس عمال او هر جا زنى را با وصف نامه مناسب مى‏دیدند به خدمت مى‏بردند.» از این گونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار مى‏توان یافت.در جدید این جریانها به شكل حرمسرا نیست، به شكل دیگر است، با این تفاوت كه در جدید لزومى ندارد كسى به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امكانات داشته باشد.در جدید به بركت تجدد فرنگى، براى مردى كه یك صد هزارم پرویز و هارون امكانات داشته باشد میسر است كه به اندازه آنها از جنس زن بهره‏كشى كند.

2.هیچ فكر كرده‏اید كه حس «تغزل‏» در بشر چه حسى است؟ قسمتى از ادبیات جهان عشق و غزل است.در این بخش از ادبیات، مرد، محبوب و معشوق خود را ستایش مى‏كند، به پیشگاه او نیاز مى‏برد، او را بزرگ و خود را كوچك جلوه مى‏دهد، خود را نیازمند كوچكترین عنایت او مى‏داند، مدعى مى‏شود كه محبوب و معشوق «صد ملك جان به نیم نظر مى‏تواند بخرد، پس چرا در این معامله تقصیر مى‏كند» ، از فراق او دردمندانه مى‏نالد.

این چیست؟ چرا بشر در مورد سایر نیازهاى خود چنین نمى‏كند؟ آیا تاكنون دیده‏اید كه یك آدم پول پرست‏براى پول، یك آدم جاه پرست‏براى جاه و مقام غزلسرایى كند؟ ! آیا تاكنون كسى براى نان غزلسرایى كرده است؟ چرا هر كسى از شعر و غزل دیگرى خوشش مى‏آید؟ چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت مى‏برند؟ آیا جز این است كه همه كس آن را با زبان یك غریزه عمیق كه سراپاى وجودش را گرفته است منطبق مى‏بیند؟ چقدر اشتباه مى‏كنند كسانى كه مى‏گویند یگانه عامل اساسى فعالیتهاى بشر عامل اقتصاد است!!

بشر براى عشقهاى جنسى خود موسیقى خاصى دارد، همچنانكه براى معنویات نیز موسیقى خاص دارد، در صورتى كه براى حاجتهاى صرفا مادى از قبیل آب و نان موسیقى ندارد.

من نمى‏خواهم ادعا كنم كه تمام عشقها جنسى است و هم هرگز نمى‏گویم كه حافظ و سعدى و سایر غزلسرایان صرفا از زبان غریزه جنسى سخن گفته‏اند.این مبحث، مبحث دیگرى است كه جداگانه باید بحث‏شود.

ولى قدر مسلم این است كه بسیارى از عشقها و غزلها عشق و غزل‏هایى است كه مرد براى زن داشته است.همین قدر كافى است كه بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست كه با سیر شدن شكم اقناع شود، بلكه یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستى درمى‏آید و یا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در این باره بحث‏خواهیم كرد كه در چه شرایطى حالت‏حرص و آز جنسى تقویت مى‏شود و در چه شرایطى شكل عشق و غزل پیدا مى‏كند و رنگ معنوى به خود مى‏گیرد.

به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه كامل كرده است. روایات زیادى درباره خطرناك بودن «نگاه‏» ، خطرناك بودن خلوت با زن، و بالاخره خطرناك بودن غریزه‏اى كه مرد و زن را به یكدیگر پیوند مى‏دهد وارد شده است.

اسلام تدابیرى براى تعدیل و رام كردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم براى زنان و هم براى مردان تكلیف معین كرده است.یك وظیفه مشترك كه براى زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است:

قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن .

خلاصه این دستور این است كه زن و مرد نباید به یكدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانى كنند، نباید نگاههاى مملو از شهوت به یكدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یكدیگر نگاه كنند.یك وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است كه بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه‏گرى و دلربایى نپردازند، به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شكل و رنگ و بهانه‏اى كارى نكنند كه موجبات تحریك مردان بیگانه را فراهم كنند.

روح بشر فوق العاده تحریك پذیر است.اشتباه است كه گمان كنیم تحریك پذیرى روح بشر محدود به حد خاصى است و از آن پس آرام مى‏گیرد.

همان طور كه بشر - اعم از مرد و زن - در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملك جاه و مقام سیر نمى‏شود و اشباع نمى‏گردد، در ناحیه جنسى نیز چنین است.

هیچ مردى از تصاحب زیبارویان و هیچ زنى از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلى از هوس سیر نمى‏شود.

و از طرفى تقاضاى نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنى است و همیشه مقرون ست‏به نوعى احساس محرومیت.دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحى و بیماریهاى روانى مى‏گردد.

چرا در دنیاى غرب اینهمه بیمارى روانى زیاد شده است؟ علتش آزادى اخلاقى جنسى و تحریكات فراوان سكسى است كه به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمى و غیر رسمى و حتى خیابانها و كوچه‏ها انجام مى‏شود.

اما علت اینكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است كه میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچى، همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچى.میل زن به خودآرایى از این نوع حس شكارچیگرى او ناشى مى‏شود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد كه مردان لباسهاى بدن نما و آرایشهاى تحریك كننده به كار برند.این زن است كه به حكم طبیعت‏خاص خود مى‏خواهد دلبرى كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است.

 

 

 

ما درباره طغیان پذیرى غریزه جنسى و اینكه بر خلاف ادعاى افرادى مانند راسل غریزه جنسى با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا با فراهم كردن وسائل تحریك هرگز سیر نمى‏شود و اشباع نمى‏گردد و همچنین درباره انحراف «چشم چرانى‏» در مردان و انحراف «تبرج‏» در زنان، باز هم بحث‏خواهیم كرد.

 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:20
حجاب و عفاف

تحقیق / به سوال آیا حجاب ریشه در تمایلات فطرى زن دارد؟ از آثار استاد شهید مطهری پاسخ می دهم امید وارم مورد توجه شما خوبان قرار بگیره

كتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه 421

نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهرى

عللى كه قبلا ذكر كردیم كم و بیش مورد استفاده مخالفان پوشیدگى زن قرار گرفته است.به عقیده ما یك علت اساسى در كار است كه مورد غفلت واقع شده است. به عقیده ما ریشه اجتماعى پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن، یا حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعى، یا عادت زنانگى نباید جستجو كرد و لااقل باید كمتر در اینها جستجو كرد.ریشه این پدیده را در یك تدبیر ماهرانه غریزى خود زن باید جستجو كرد.

به طور كلى بحثى است درباره ریشه اخلاق جنسى زن از قبیل حیا و عفاف، و از آن جمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد.در اینجا نظریاتى ابراز شده است. دقیق‏ترین آنها این است كه حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیرى است كه خود زن با یك نوع الهام براى گرانبها كردن خود و حفظ موقعیت‏خود در برابر مرد به كار برده است. زن، با هوش فطرى و با یك حس مخصوص به خود دریافته است كه از لحاظ جسمى نمى‏تواند با مرد برابرى كند و اگر بخواهد در میدان زندگى با مرد پنجه نرم كند از عهده زور بازوى مرد بر نمى‏آید، و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازى یافته است كه خلقت در وجود مرد نهاده است كه او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است.در طبیعت، جنس نر گیرنده و دنبال كننده آفریده شده است.به قول ویل دورانت:

«آداب جفتجویى عبارت است از حمله براى تصرف در مردان، و عقب نشینى براى دلبرى و فریبندگى در زنان...مرد طبعا جنگى و حیوان شكارى است، عملش مثبت و تهاجمى است.زن براى مرد همچون جایزه‏اى است كه باید آن را برباید.» وقتى كه زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همان طور كه متوسل به زیور و خودآرایى و تجمل شد كه از آن راه قلب مرد را تصاحب كند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد.دانست كه نباید خود را رایگان كند بلكه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر كند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد.

ویل دورانت مى‏گوید:

«حیا امر غریزى نیست‏بلكه اكتسابى است.زنان دریافتند كه دست و دل بازى مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.» ویل دورانت مى‏گوید:

«خوددارى از انبساط، و امساك در بذل و بخشش بهترین سلاح براى شكار مردان است. اگر اعضاى نهانى انسان را در معرض عام تشریح مى‏كردند توجه ما به آن جلب مى‏شد ولى رغبت و قصد به ندرت تحریك مى‏گردید.مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بى‏آنكه بداند حس مى‏كند كه این خوددارى ظریفانه از یك لطف و رقت عالى خبر مى‏دهد.» مولوى، عارف نازك اندیش و دوربین خودمان، مثلى بسیار عالى در این زمینه مى‏آورد.اول درباره تسلط معنوى زن بر مرد مى‏گوید:

زین للناس حق آراسته است زانچه حق آراست چون تانند رست چون پى یسكن الیهاش آفرید كى تواند آدم از حوا برید رستم زال ار بود وز حمزه بیش هست در فرمان اسیر زال خویش آنكه عالم مست گفتارش بدى كلمینى یا حمیرا مى‏زدى

آنگاه راجع به تاثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز، مثلى لطیف مى‏آورد: آنها را به آب و آتش تشبیه مى‏كند، مى‏گوید مثل مرد مثل آب است و مثل زن مثل آتش، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه مى‏كند و آن را خاموش مى‏سازد، اما اگر حائل و حاجبى میان آندو برقرار گردد مثل اینكه آب را در دیگى قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن كنند، آن وقت است كه آتش آب را تحت تاثیر خود قرار مى‏دهد، اندك اندك او را گرم مى‏كند و احیانا جوشش و غلیان در او به وجود مى‏آورد، تا آنجا كه سراسر وجود او را تبدیل به بخار مى‏سازد.مى‏گوید:

آب غالب شد بر آتش از لهیب ز آتش او جوشد چو باشد در «حجیب‏» چونكه دیگى حایل آمد آندو را نیست كرد آن آب را كردش هوا

مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور مى‏رود، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانى او متنفر است.مرد همیشه عزت و استغناء و بى‏اعتنایى زن را نسبت‏به خود ستوده است.

ابن العفیف مى‏گوید:

تبدى النفار دلالا و هى آنسة یا حسن معنى الرضا فى صورة الغضب

نظامى مى‏گوید:

چه خوش نازى است ناز خوبرویان ز دیده رانده از دیده‏جویان

به طور كلى رابطه‏اى است میان دست نارسى و فراق از یك طرف و عشق و سوز و گرانبهایى از طرف دیگر، همچنانكه رابطه‏اى است میان عشق و سوز از یك طرف و میان هنر و زیبایى از طرف دیگر; یعنى عشق در زمینه فراقها و دست نارسى‏ها مى‏شكفد و هنر و زیبایى در زمینه عشق رشد و نمو مى‏یابد.

برتراند راسل مى‏گوید:

«از لحاظ هنر مایه تاسف است كه به آسانى به زنان بتوان دست‏یافت و خیلى بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد بدون آنكه غیر ممكن گردد.» هم او مى‏گوید:

«در جایى كه اخلاقیات كاملا آزاد باشد، انسانى كه بالقوه ممكن است عشق شاعرانه‏اى داشته باشد عملا بر اثر موفقیتهاى متوالى به واسطه جاذبه شخصى خود، ندرتا نیازى به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت.» ویل دورانت در لذات فلسفه مى‏گوید:

«آنچه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها مى‏گردد.زیبایى به قدرت میل بستگى دارد و میل با اقناع و ارضاء، ضعیف و با منع و جلوگیرى قوى مى‏گردد.» از همه عجیب‏تر سخنى است كه یكى از مجلات زنانه از آلفرد هیچكاك - كه به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازى خود درباره زنان تجارب فراوان داردنقل مى‏كند.او مى‏گوید:

«من معتقدم كه زن هم باید مثل فیلمى پر هیجان و پر آنتریك باشد، بدین معنى كه ماهیت‏خود را كمتر نشان دهد و براى كشف خود مرد را به نیروى تخیل و تصور زیادترى وادارد.باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار كنند یعنى كمتر ماهیت‏خود را نشان دهند و بگذارند مرد براى كشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.» ایضا همان مجله در شماره دیگرى از همین شخص چنین نقل مى‏كند:

«زنان شرقى تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندى كه به كار مى‏بردند خود به خود جذاب مى‏نمودند و همین مساله جاذبه نیرومندى بدانها مى‏داد، اما به دریج‏با تلاشى كه زنان این كشورها براى برابرى با زنان غربى از خود نشان مى‏دهند حجاب و پوششى كه دیروز بر زن شرقى كشیده شده بود از میان مى‏رود و همراه آن از جاذبه جنسى او هم كاسته مى‏شود.» مى‏گویند: «مشتاقى است مایه مهجورى.» این صحیح است اما عكس آن هم صحیح است كه: «مهجورى است مایه مشتاقى‏» .

امروز یكى از خلاهایى كه در دنیاى اروپا و امریكا وجود دارد خلا عشق است.

در كلمات دانشمندان اروپایى زیاد این نكته به چشم مى‏خورد كه اولین قربانى آزادى و بى‏بند و بارى امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالى است.در جهان امروز هرگز عشقهایى از نوع عشقهاى شرقى از قبیل عشقهاى مجنون و لیلى، و خسرو و شیرین رشد و نمو نمى‏كند.

نمى‏خواهم به جنبه تاریخى قصه مجنون و لیلى، و خسرو و شیرین تكیه كرده باشم، ولى این قصه‏ها بیان كننده واقعیاتى است كه در اجتماعات شرقى وجود داشته است.

از این داستانها مى‏توان فهمید كه زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دسترسى مرد تا كجا پایه خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است!قطعا درك زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفى كردن خود به صورت یك راز، تاثیر فراوان داشته است.


 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:20
حجاب و عفاف

تحقیق / به سوال آیا بهره‏كشى اقتصادى و استثمار زن موجب پدید آمدن حجاب شده است؟ از آثار استاد شهید مطهری پاسخ می دهم امید وارم مورد توجه شما خوبان قرار بگیره

كتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه 408

كتاب: استاد شهید مرتضى مطهرى

بعضیها برای پوشش زن ریشه اقتصادی قائل شده گفته اند حریم و پوشش یادگار عهد مالکیت و تسلط مرد است.مردان به خاطر اینکه از وجود زنان بهره اقتصادی ببرند و آنها را مانند بردگان استثمار کنند، آنها را در خانه ها نگه می داشتند، و برای اینکه فکر زن را قانع کنند که خود به خود از خانه بیرون نرود و بیرون رفتن را کار بدی بداند فکر حجاب و خانه نشینی را خلق کردند.

گویندگان این سخن سعی کرده اند مسائل دیگری از قبیل نفقه و مهر را نیز بر اساس مالکیت مرد نسبت به زن توجیه کنند.

در کتاب انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران صفحه 27 می نویسد:

«هنگامی که قانون مدنی ایران تدوین شد هنوز از برده فروشی در بعضی از نقاط دنیا اثری به جا بود و در ایران نیز با اینکه این کار علی الظاهر از میان رفته بود ولی باز در مغز قانونگذاران آثاری از برده فروشی و آزار به زیردستان وجود داشت.زن را در آن دوره چون «مستاجره » می پنداشتند.زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست کند و در اجتماعات راه یابد و به مقامات دولتی برسد.اگر صدای زن را نامحرم می شنید آن زن بر شوی خود حرام می شد.خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می دانستند که کار او منحصرا رسیدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی که این ابزار می خواست از خانه بیرون برود او را سر تا پا در چادری سیاه می پیچانیدند و روانه بازار یا خیابان می کردند.» علائم و نشانه های افترا و غرض و مرض از تمام این نوشته پیداست.کی و کجا چنین قاعده ای وجود داشت که اگر صدای زن را نامحرم می شنید بر شوی خود حرام می شد؟ آیا در جامعه ای که دائما سخنرانان مذهبی اش از بالای منابر خطابه زهرای مرضیه را در مسجد مدینه و خطابه های زینب کبری را در کوفه و شام به گوش مردم می رسانند ممکن است چنین فکری در میان مردم آن جامعه پیدا شود؟ !کی و کجا زن در ایران اسلامی برده مرد بوده است؟ همه می دانند که در خانواده های مسلمان بیش از آنکه زن در خدمت مرد باشد مرد به حکم وظیفه اسلامی در خدمت زن بوده وسیله آسایش او را فراهم می کرده است.زن در خانواده هایی مورد اهانت و تحقیر و ظلم قرار گرفته که روح اسلامی در آن خانواده ها نبوده یا ضعیف بوده است.

عجبا!می گوید: «زن حق نداشت که با مردان نشست و برخاست کند.» من می گویم: بر عکس، در محیطهای پاک اسلامی این مرد بود که حق نداشت در نشست و برخاست ها از زن بیگانه بهره برداری کند.این مرد است که همواره حرص می ورزد که زن را وسیله چشم چرانی و کامجویی خود قرار دهد.هیچ گاه مرد به طبع خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آن که برنده بوده مرد بوده است و آن که باخته و وسیله شده زن.امروز که مردان موفق شده اند با نامهای فریبنده «آزادی » و «تساوی » و غیره این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیف ترین مقاصد خویش گرفته اند.بردگی زن، امروز به چشم می خورد که برای تامین منافع مادی یک مرد در یک مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می آراید و به صورت «مانکن » درمی آید و شرف خود را در ازاء چندرغاز حقوق می فروشد.

این نشست و برخاست ها که امثال این نویسنده آرزوی آن را می کنند جز بهره کشی مرد و بهره دهی زن مفهومی ندارد.همه می دانند نشست و برخاست ها در محیطهای پاک که موضوع بهره کشی مرد از زن در میان نبوده است هیچ گاه در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است.

نویسنده همین کتاب، تاریخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه شناسی به چهار دوره تقسیم می کند:

دوره اول مرحله طبیعی و اشتراکی اولیه که زن و مرد بدون هیچ گونه قید و شرطی با هم خلطه و آمیزش داشته اند.در این دوره به عقیده این نویسنده اساسا زندگی خانوادگی وجود نداشته است.

دوره دوم دوره تسلط مرد است.در این دوره مرد بر زن غلبه کرده خود را مالک او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت خود درآورده است.حجاب یادگار این دوره می باشد.

دوره سوم مرحله قیام و اعتراض زن است.در این مرحله زنان از ناسازگاری مردان به ستوه آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت کردند و چون دریافتند که طبیعت خشن مردان به این آسانی حاضر نیست حق آنها را رعایت کند به منظور احقاق حق خود متدرجا علیه مردان طغیان کردند، اتحادیه ها تشکیل دادند، به وسیله مطبوعات و کنفرانسها و دسته بندی ها با مردان مبارزه کردند.ضمنا چون دریافتند که زورگویی مردان نتیجه تربیت ناسالم عهد کودکی و مخصوصا تبعیض بین پسران و دختران است در رفع نقایص آموزش و پرورش عمومی کوشیدند.

دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت کامل دارد.این دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده، هنوز در همه جا استقرار نیافته است.

از نظر این منطق، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد، و علت اینکه مرد زن را اینچنین اسیر می کرده این است که می خواسته هر چه بیشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد.

بررسی

تقسیم تاریخ روابط زن و مرد به چهار دوره به نحوی که ذکر شد تقلید نارسایی است از آنچه پیروان کمونیزم درباره ادوار تاریخی زندگی بشر از نظر عوامل اقتصادی که به عقیده آنها زیر بنای همه پدیده های اجتماعی است ذکر کرده اند.آنها می گویند ادوار تاریخی بشر عبارت است از دوره اشتراک اولیه، دوره ملوک الطوایفی، دوره سرمایه داری و دوره کمونیزم و اشتراک ثانوی که شباهت کامل به دوره اشتراک اولیه دارد.

آنچه درباره ادوار زندگی زن در کتاب سابق الذکر آمده کپیه ای است از آنجا ولی کپیه ای که به هیچ حسابی درست درنمی آید.به عقیده ما چنین دوره هایی در زندگی زن هرگز نبوده است و امکان نداشته وجود داشته باشد.همان دوره اولی که به عنوان اشتراک اولیه معرفی می کند، از لحاظ تاریخی جامعه شناسی به هیچ وجه مورد تصدیق نیست.جامعه شناسی تاکنون نتوانسته است قرینه ای به دست بیاورد که دوره ای بر بشر گذشته که زندگی خانوادگی وجود نداشته است.به عقیده مورخین، دوره مادر شاهی بوده است ولی دوره کمونیزم جنسی نبوده است.ما درباره این ادوار نمی خواهیم به تفصیل بحث کنیم، کافی است درباره خود این مدعا که می گویند پوشش زن معلول مالکیت مرد نسبت به زن است بحث کنیم و آن را مورد بررسی قرار دهیم:

ما این جهت را که در گذشته مرد به زن به چشم یک ابزار می نگریست و از او بهره کشی اقتصادی می کرد، به صورت یک اصل کلی حاکم بر همه اجتماعات گذشته قبول نداریم.علائق عاطفی زوجیت هرگز اجازه نمی داده که مردان به صورت یک «طبقه » یردست بر زنان به صورت یک «طبقه » زیردست حکومت کنند، آنان را استثمار نمایند; همچنانکه معقول نیست فرض کنیم در دوره های گذشته پدران و مادران به عنوان یک «طبقه » بر فرزندان به عنوان یک «طبقه » دیگر حکومت و آنها را استثمار می کرده اند. علائق عاطفی والدین و فرزندان همواره مانع چنین چیزی بوده است.علائق زوجین به یکدیگر، حتی در اجتماعات گذشته، بیشتر عاطفی و عشقی بوده و زن با نیروی جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت کرده او را در خدمت خود گرفته است.مرد به میل و غبت خود نان آور زن شده و راضی شده او با خیال راحت به خود برسد و مایه تسکین قلب و ارضای عاطفه عشقی او باشد; همچنانکه با میل و رغبت خود، زن را در پشت جبهه جنگ برده خود به وظیفه سربازی و فداکاری و دفاع از زن و فرزند قیام کرده است.

در عین حال انکار نمی کنیم که مرد در گذشته، هم به زن ظلم کرده و هم به فرزند، و از هر دوی اینها بهره کشی اقتصادی کرده است; همچنانکه به خود نیز ستم کرده است.مرد به علت جهالت و تعصبهای بیجا (نه به قصد استثمار و بهره کشی) هم به خود ظلم کرده هم به زن و فرزند.مرد در گذشته از لحاظ اقتصادی، هم در خدمت زن بوده هم از او بهره کشی اقتصادی کرده است.هر وقت طبیعت مرد به سوی خشونت گراییده عشق و عاطفه در وجودش ضعیف شده، از زن به صورت یک ابزار اقتصادی استفاده کرده است.ولی این را به صورت یک اصل کلی حاکم بر تمام جوامع ما قبل [قرن] نوزدهم نمی توان ذکر کرد.

تجاوز به حقوق واقعی زن، استثمار زن، خشونت نسبت به او منحصر به ما قبل قرن 19 نیست.در قرن نوزدهم و بیستم حقوق واقعی زن کمتر از گذشته پایمال نشده است.منتها چنانکه می دانیم از مشخصات این قرن این است که روی مقاصد استثمارگرانه سرپوشی از مفاهیم انسانی گذاشته می شود.

سخن ما درباره اسلام است.آیا اسلام در دستورات خود درباره پوشش و حریم میان زن و مرد چه هدف و منظوری داشته است؟ آیا خواسته است زن را از لحاظ اقتصادی در خدمت مرد قرار دهد؟ !

قدر مسلم این است که حجاب در اسلام بدین منظور نیست.اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره کشی اقتصادی کند، بلکه سخت با آن مبارزه کرده است.اسلام با قطعیت تامی که به هیچ وجه قابل مناقشه نیست، اعلام کرده است که مرد هیچ گونه حق استفاده اقتصادی از زن ندارد.این مساله که زن استقلال اقتصادی دارد از مسلمات قطعی اسلام است.کار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست.زن اگر مایل باشد، کاری که در خانه به وی واگذار می شود مجانا و تبرعا انجام می دهد، و اگر نخواهد، مرد حق ندارد او را مجبور کند.حتی در شیر دادن به طفل با اینکه زن اولویت دارد، اولویت او موجب سقوط حق اجرت او نیست، یعنی اگر زن بخواهد فرزند خود را در مقابل مبلغی فرضا یکهزار ریال در ماه شیر بدهد و زن بیگانه ای هم به همین مبلغ حاضر است شیر بدهد پدر باید اولویت زن را رعایت کند.فقط در صورتی که زن مبلغ بیشتری مطالبه می کند مرد حق دارد طفل را به دایه ای که اجرت کمتری می گیرد بسپارد.زن می تواند هر نوع کاری همین قدر که فاسد کننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد برای خود انتخاب کند و درآمدش هم منحصرا متعلق به خود اوست.

اگر اسلام در حجاب، نظر به استثمار اقتصادی زن داشت بیگاری زن را برای مرد تجویز می کرد; معقول نیست که از یک طرف برای زن استقلال اقتصادی قائل شود و از طرف دیگر حجاب را به منظور استقلال و استثمار زن وضع کند. پس اسلام چنین منظوری نداشته است.

http://www.hawzah.net/fa/Article/View/5845/?SearchText=%u067e%u062f%u06cc%u062f

دوشنبه 1/10/1393 - 18:15
حجاب و عفاف
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/9683/B/13890412_139683.jpg

رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد عظمت و حجاب و عفاف زن چنین می گوید: عظمت زن بودن در آمیختن حجب و حیا و عفاف زنانه با عظمت مسلمانانه و مؤمنانه است،این عظمت را درک کنید. زن مسلمان ما اینجور است. 

وی در ادامه می افزاید: دنیای فاسد غرب خواستند بروز زن را، شخصیت زن را در روش های غلط، انحرافی که با تحقیر جنس زن همراه است به دنیا بباوراند به زور به ذهن دنیا فرو کند.
زن برای اینکه شخصیت خودش را نشان بدهد بایستی برای مردان چشم نواز باشد. این شد شخصیت برای زن!
بایستی حجاب و عفاف راکنار بگذارد و جلوه گری کند تا مردها خوششان بیایند. این تعظیم زن است ؟یا تخریب زن! 

این غرب، مست دیوانه از همه جا بی خبر، تحت تأثیر دست های صهیونیستی، این را به عنوان تجلیل از زن علم کرد و یک عده هم باور کردند. 
 
عظمت زن به این نیست که بتواند چشم مردها را، هوس هوسرانان را به خودش جلب کند. این افتخاری برای زن نیست. این تجلیل زن است! این تحقیر زن است.
 
عظمت زن آنست که بتواند حجب و حیا و عفاف زنان را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده است حفظ کند و  این را با عزت مؤمنانه و لباس تکلیف و وظیفه بیامیزد.

آن لطافت را در جای خود به کار برد و آن تیزی و برندگی ایمان را به جای خود به کار ببرد. 

این ترکیب ظریف فقط مال زن هاست. این آمیزه ظریف، لطافت و برندگی. این مخصوص زن هاست و این امتیازی است که خداوند متعال فقط به زن داده است.

لذا در قرآن به عنوان نمونه ایمان:«و فضرب الله مثلا للذین امنو و المراه فرعون »
خدای متعال دو زن را به عنوان نمونه مثال می زند؛ به عنوان نمونه ایمان، نه نمونه ایمان زنان بلکه نمونه ایمان بشر، زن و مرد.
یکی زن فرعون است. «و مریم ابنة عمران» و دومی حضرت مریم است. 
اینها اشاره ها و نشانه هایی ست که منطق اسلام را نشان می دهد. 

 



فرمت : MP3
سایز : 1.341 KB
دانلود

 

حضرت امام خامنه‎ ای:

آیا جنایتی از این بزرگ‌تر نسبت به زن هست که زن را با آرایش، مد و جلوه‌گری زیورآلات

سرگرم کنند و از او به عنوان یک ابزار و وسیله استفاده کنند؟ امروز سر و سینه را از

زیورآلات پر کردن و آرایش و مد و لباس را بت قرار دادن، برای زن انقلابی مسلمان ننگ است،

چادر بهترین نوع حجاب و نشانه‌ی ملی ماست.



http://islamupload.ir/images/6ka4hldii9h4n7wj4c3.jpg

 

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/10314/B/13890728_1710314.jpg


 

labayk1-2.jpg

 

 

 

 

 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:15
حجاب و عفاف
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/9683/B/13890412_139683.jpg

رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد عظمت و حجاب و عفاف زن چنین می گوید: عظمت زن بودن در آمیختن حجب و حیا و عفاف زنانه با عظمت مسلمانانه و مؤمنانه است،این عظمت را درک کنید. زن مسلمان ما اینجور است. 

وی در ادامه می افزاید: دنیای فاسد غرب خواستند بروز زن را، شخصیت زن را در روش های غلط، انحرافی که با تحقیر جنس زن همراه است به دنیا بباوراند به زور به ذهن دنیا فرو کند.
زن برای اینکه شخصیت خودش را نشان بدهد بایستی برای مردان چشم نواز باشد. این شد شخصیت برای زن!
بایستی حجاب و عفاف راکنار بگذارد و جلوه گری کند تا مردها خوششان بیایند. این تعظیم زن است ؟یا تخریب زن! 

این غرب، مست دیوانه از همه جا بی خبر، تحت تأثیر دست های صهیونیستی، این را به عنوان تجلیل از زن علم کرد و یک عده هم باور کردند. 
 
عظمت زن به این نیست که بتواند چشم مردها را، هوس هوسرانان را به خودش جلب کند. این افتخاری برای زن نیست. این تجلیل زن است! این تحقیر زن است.
 
عظمت زن آنست که بتواند حجب و حیا و عفاف زنان را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده است حفظ کند و  این را با عزت مؤمنانه و لباس تکلیف و وظیفه بیامیزد.

آن لطافت را در جای خود به کار برد و آن تیزی و برندگی ایمان را به جای خود به کار ببرد. 

این ترکیب ظریف فقط مال زن هاست. این آمیزه ظریف، لطافت و برندگی. این مخصوص زن هاست و این امتیازی است که خداوند متعال فقط به زن داده است.

لذا در قرآن به عنوان نمونه ایمان:«و فضرب الله مثلا للذین امنو و المراه فرعون »
خدای متعال دو زن را به عنوان نمونه مثال می زند؛ به عنوان نمونه ایمان، نه نمونه ایمان زنان بلکه نمونه ایمان بشر، زن و مرد.
یکی زن فرعون است. «و مریم ابنة عمران» و دومی حضرت مریم است. 
اینها اشاره ها و نشانه هایی ست که منطق اسلام را نشان می دهد. 

 



فرمت : MP3
سایز : 1.341 KB
دانلود

 

حضرت امام خامنه‎ ای:

آیا جنایتی از این بزرگ‌تر نسبت به زن هست که زن را با آرایش، مد و جلوه‌گری زیورآلات

سرگرم کنند و از او به عنوان یک ابزار و وسیله استفاده کنند؟ امروز سر و سینه را از

زیورآلات پر کردن و آرایش و مد و لباس را بت قرار دادن، برای زن انقلابی مسلمان ننگ است،

چادر بهترین نوع حجاب و نشانه‌ی ملی ماست.



http://islamupload.ir/images/6ka4hldii9h4n7wj4c3.jpg

 

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/10314/B/13890728_1710314.jpg


 

labayk1-2.jpg

 

 

 

 

 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:15
حجاب و عفاف


شاید شما هم یادتان بیاید، چند سال پیش، وقتی یک دختر بی‌حجاب در خیابان می‌دیدید کلی تعجب می‌کردید و آن روز توی خانه فقط حرف از آن دختر بود و حجاب و...! چقدر زود آن دوران گذشت و جای ما با آنها عوض شد!! چقدر زود همه چیز را فراموش کردیم، شعارهای دبستانی مان را: زن در حجاب چون گوهری است در صدف؛ شعرهای کتاب ها: ای زن به تو از فاطمه این‌گونه خطاب است، ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است. نوشته های روی دیوارها: نکند خون شهدا فرش راه ما شود... گفتم شهید! یعنی اگر شهدا زنده بودند و این چیزها را می‌دیدند چه می‌کردند؟! مگر در ظاهر، غیر از این بود که برای گرفتن مرزها و پس گرفتن شهرهای‌مان رفتند، اما آیا واقعا هدف‌شان این بود؟

«تو ای خواهرم! حجاب تو کوبنده‌تر از خون سرخ من است.»شهید ابوالفضل سنگ تراشان.

«خواهرم، زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.»شهید محمدعلی فرزانه.

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاه‌تان و تقوای‌تان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.» سردار شهید رحیم آنجفی

«و تو ای خواهر دینی ام، چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده تر است.» شهید عبدا... محمودی.

جالب است نه؟ چقدر چادر ما برای‌شان مهم و با ارزش بود. مگر می‌شود برای ما چیزی مهمتر از جان‌مان باشد؟؟! اما برای آنها بود. راستی چرا؟!

آنها برای رضای خدا رفتند. خود و خدای‌شان را شناحتند و رفتند. حالا ماییم و جهاد نیمه تمام مان: «حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.» شهید محمد کریم غفرانی

«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.» شهید حمید رضا نظام

«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظباشند.»شهید سید محمد تقی میرغفوریان «خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»طلبه شهید محمد جواد نوبختی . «یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.» شهید صادق مهدی پور

چرا ما این‌قدر کم حافظه شده‌ایم؟! چرا فراموش کردیم که همه با هم انقلاب کردیم و ترس و وحشت را همگی با هم تجربه کردیم. وقتی که میگ‌های عراق را بالای سرمان دیدیم. چرا یادمان رفته اشکها و دعاهای مادرمان را وقتی پدرمان در جنگ بود! آن‌وقت‌ها همه با هم بودیم ساده و صمیمی! مطیع ولی مان. حرف امام و شهدا برای همه حجت بود. وقتی امام گفت: چادر حجاب برتر زن مسلمان؛ دیگر کسی نگفت چرا ما را محدود کردید؟ چرا آزادی‌مان را گرفتید؟ چرا....؟

شهید رجائی در زمان ریاست جمهوری اش گفته بود: «خواهران ما در حالیکه چادر خود را محکم برگرفته اند و خود را همچون فاطمه و زینب حفظ میکنند....هدف دار در جامعه حاضر شده‌اند.»

کسانیکه این روزها شکایت از فساد می‌کنند در حالیکه حتی روسری‌شان را درست بر سر نمی‌کنند و زمین و زمان را مقصر می‌دانند، پاسخشان را از کلام شهدا  بشنوند: «شما خواهران و مادرانم! حجاب، شما را از فساد به سوی معنویت و صفا می‌کشاند.»

«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.» شهید علی اصغر پور فرح آبادی

«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.» شهید غلامرضا عسگری

«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تاسرخی خون من.» شهید محمد حسن جعفرزاده

دختر شهیدی می گفت: من که میترسم تنها به خیابان بروم، مادرم میترسد! مادرم می‌گوید در خیابان خطر است. بر سر بعضی ها چادری نیست! موی‌شان بیرون است... خط کج گشته هنر، کج روی محبوب است! جای شهدا خالیست خالیست خالی! حرف از آزادیست آزادی آزادی...

امام خمینی درباره این وصیت‌نامه‌ها فرموده بودند: این وصیت‌نامه‌ها انسان را می‌لرزاند و بیدار می‌کند. اما ما چه؟!! جز این است که فقط نام مقدس بر آنها گذاشته و تکه کاغذی بیش به شمار نمی‌آوریم و می‌گوییم شهدا خاص بودند و آنها را دست نیافتنی می‌دانیم و ادامه دادن راه‌شان را غیر ممکن؟!!!

خدایا نگذار که خود را در پیچ و خم زندگی گم کنیم و نگذار که خون شهدا فرش راه ما شود. آمین!


 

 

 

دوشنبه 1/10/1393 - 18:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته