• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2590
تعداد نظرات : 2639
زمان آخرین مطلب : 1690روز قبل
دنیای گیاهان و حیوانات

وقتی خدا دست به قلم میشود...

پنج شنبه 30/3/1392 - 2:45
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
اگه گفتی این چیه؟! (عکس) www.taknaz.ir

  نه اشتبا ه نکنید این پست سرکاری نیست فقط کافیه ۷یا۸متر از مانیتور دور شوید  جالبه نه؟!   

چهارشنبه 29/3/1392 - 17:36
تبریک و تسلیت
بیاااااااااااا اینم از شانس ما
حالا که ایران رفت برزیل موج اعتراضات مردمی رسید به برزیل
خدا خودش به خیر کنه
روحانی جون یه کلید بفرست برزیل مشکلو حل کن
چهارشنبه 29/3/1392 - 1:48
انتخابات
نامزد شورای شهر سراوان که در برنامه های انتخاباتی خویش«حق 4 زن برای شهروندان و 40 فرزند برای یارانه» را مطرح کرده بود با کسب اکثریت آراء به شورای شهر سراوان راه یافت.
دادالله داداللهی که طرح هایی از جمله«4 زن برای شهروندان و 40 فرزندبرای یارانه، مترو و قطار برقی اطراف سراوان و تصاحب میراث مردگان توسط شهرداری را در برنامه های انتخاباتی خویش قرار داده بود، با اخذ بالاترین میزان آرا به تعداد 7 هزار 216 رای به عنوان نفر اول در میان سایر نامزدها به شورای شهر سراوان راه یافت.

ادعای عجیب این فرد راه یافته به دور چهارم شورای شهر و روستای سراوان بازتاب گسترده ای در رسانه های داخل و خارج از کشور داشته است
http://www.seemorgh.com/news/2054/165092.htm
سه شنبه 28/3/1392 - 1:20
مهدویت
 

لبخند روزهای نخست شعبان روی چهرهایمان نشسته چقدر خوش می گذرد وقتی آسمان، پر از ستاره هایی می شود که سراسر نورند و روشنی.

در این شادی همراه با غرور نمی دانی با چه ذوقی زیباترین واژه های انتظار را به آستان مهربان تو می فرستیم

تو که امید مایی

که صاحب مایی

که همه کس مایی

خود خدا فرمود:همه فرداهای روی زمین برای ماست

فرمود:برای ما تو بهترینی

فردا خورشید روشن تر از همیشه به ما لبخند می زند

چقدر خوب هست که هستی

اللهم عجل لولیک الفرج

علی احمدی

پنج شنبه 23/3/1392 - 23:23
مهدویت
صدای پای تو بغض لحظه را می شکند دوباره

 


چقدر این لحظه ها


این شوق و ذوق


این چشم به راهی


این انتظار


تکراریست

نمی دانم شاید رسم دلم شده


که این آخر هفته ها گوشهایش را بیشتر به آسمان نزدیک کند


صدای پای تو را بشنود


صدای نفس های تو را


صدای محکم هی هی تو را بر اسب سفیدت


و باور کند که تو در راهی

هر روز که می گذرد و تو نمی آِیی


حس می کنم غصه ای بزرگتر و بی اندازه تر در دل داری


شاید همه درون من ابرهای مقابل حضور توأند


شاید این منم که نمی گذارم خورشید وجود تو سر از پشت ابر ها بیرون کند


نمی دانم شاید به خرافه رفته ام راه را


شاید بی جهت چشم به راه خورشیدم


بی جهت عمریست که زاویه نگاه آفتاب را می پایم


شاید تو همین جایی


و صدای نفس هایت


از جایی نزدیک تر از ظهورگاهت در دم ثانیه پیچیده

شاید اگر


صدای پیاپی تپیدن و شکستن قلب تو را


صدای اقتدای دنیا به نماز شب تو را


این چنین آشکار می شنوم


خیال نباشد

شاید تو دور نباشی این همه از من


که تا جمعه نیاید یادم برود آمدنت


 را انتظار بکشم


شاید تو می بینی من کجا ایستاده ام


و دیر به دیر یاد تو می افتم


می بینی مشغولم


و خود را به عبادت مشغول کرده ای


تا کار های بی شمار دلم تمام شود

شاید دیده ای که یک لحظه هم منتظر نبوده ام


و بند نوشتن این شعر های بی قافیه شده ام


شاید


انتظار من


همین کاغذ است


که تو می خوانی


و پایانش می دهی جمعه تا جمعه


و آرامم می کنی


تا خاطرت آشفته یار بیماری چون من نباشد

شاید یار تو نبوده ام


شاید مثل خورشیدی که یک عمر برای تو می سوزد نسوخته ام


شاید مثل ابر های غروب های آدینه های عشق هرگز برای تو گریه نکرده ام


شاید خودم دیوار به دیوار برای تو سد می سازم که نیامدنت دشوار شده


شاید این دل ها که گاه شیشه ای اند و گاه پر از خرده سنگ


مسیر قدم های تو را این چنین صعب العبور ساخته


دیر آمدن تو هزار ایراد وارد می سازد به دلم


و بخت بد که جای انکار ندارد این همه ضعف


کاش تو این دل را دریا می کردی


پاک


آبی


و ساده

http://shahabdel.parsiblog.com/Posts/526/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%b8%d8%a7%d8%b1+%d8%aa%d9%88/

جمعه 17/3/1392 - 12:8
مهدویت

چندی شکسته این قلمم ناز میكند

تا یك غـــزل برای تو دمساز میكند


آقای دل شكسته جمعه غروب ها
طبعم به نیمه لطف تو اعجاز میكند

تا حافظانه شعـــــر بگویــم برایتان
مرغـــــم هوای شاعر شیراز میكند


با خاطرات سهله چو گریم تمام شب
عقل و جنون یكی شده آواز میكند ...


...ای خوش دمی كه نوكرتان پیش رویتان
موسیقی مصـــــــائب خـــــود ساز میكند


كافی ست - نوكرم - تو بگویی به چاكرت
روحـــــم به زیــــــــر پای تو پـــــرواز میكند


آخر به سجده های سحر گاه (اشکتان)
از جمكــران دری به حـــــــــرم باز میكند
اللهم عجل لولیک الفرج
پنج شنبه 16/3/1392 - 23:11
تبریک و تسلیت

وقتی حرفها بر تو هجوم می آورند و تو کسی را نمی بینی تا حرفهایت را به او بزنی ، باید غصه ها را در خودت بریزی و حرف نزنی .

گاهی حرفهایت آنقدر بزرگ است که هر کسی تحمل شنیدنش را ندارد و تو در درون خودت می سوزی . گاهی ، تنها ، کسی را پیدا می کنی تا به او بگویی : دردم این است که کسی نیست تا بار ِ درونم را تحمل کند ، فقط همین قدر .

کمیل بن زیاد می گوید : علی(ع)دستم را گرفت و به سوی قبرستان کوفه برد ، آه پر دردی کشید و فرمود : ای کمیل این قلب ها همچون ظرف هایی است که بهترین آنها فراگیر ترین آنهاست .... ای کمیل ! بدانکه در اینجا(اشاره به سینه مبارک کرد) علم فراوانی انباشته است ، ای کاش کسانی را می یافتم که می توانستند آن را بیاموزند!...

زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست ، که برای خدا با برهانِ روشن قیام کند ... تعدادشان چقدر و در کجا هستند؟ به خدا سوگند ! که تعدادشان اندک ولی نزد خدا بزرگ مقدارند ، که خدا به وسیله ی آنان حجت ها و نشانه های خود را نگاه می دارد ، تا به کسانی که همانندشان هستند بسپارند ، و در دلهای آنان بکارد ... در دنیا با بدن هایی زندگی می کنند ، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است ، آنان جانشینان خدا در زمین ، و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند...

آه ، آه ، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم ....(1)

وقتی خواندم آنچه را که علی(ع) زمزمه می کرد در گوش کمیل  ، دلم لرزید از مظلومیت علی(ع) و تنهایی او که کسی را نمی بیند تا بار علمش را به او حواله کند .چه اشتیاقی در وجود علی(ع) بود برای دیدن مردانی که از دنیا گذشته و آسمان را انتخاب کرده اند .

به دنبال مردانی اینچنین می گشتم و سیر می کردم تا رسیدم به آخرین فراز وصیت ِ پیر فرزانه ی انقلاب : با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم.

دل آرام ، قلبی مطمئن ، روحی شاد ، ضمیری امیدوار ... چه کسی می تواند چنین ادعایی کند ؟ چه کسی می تواند به این نرمی و با یقین حرف از رسیدن بزند ؟ رسیدنی که حکایت از " نفس مطمئنه " دارد . همان نفسی که محبوب ِ بارگاه ذوالجلال است " یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی"

یافتم آن کسی را که علی(ع) شور و شوق دیدارش را داشت . روح الله همان کسی بود که خدا ، به وسیله ی او حجت ها و نشانه هایش را نگاه داشت . همان مردی که مأنوس شد با آنچه ناآگاهان از آن هراس داشتند . همان رهبری که در دنیا با بدنی زندگی کرد که روحش به جهان بالا پیوند خورده بود.

اما حال ، چه کسی است که مستانه ، به ندای " آه ، آه ، شوقاً الی رویتهم "(2) امام زمانش(ارواحنا فداه) لبیک بگوید؟

----------------------------------------------

1- نهج البلاغه ، حکمت 148

2-آه ، آه ، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم

http://mtb.parsiblog.com/Posts/432/%d8%af%d9%84%d9%8a+%d8%a2%d8%b1%d8%a7%d9%85+%d9%88+%d9%82%d9%84%d8%a8%d9%8a+%d9%85%d8%b7%d9%85%d8%a6%d9%86/

دوشنبه 13/3/1392 - 23:23
مهدویت

سلام وارث تنهای بی نشانی ها!

خدای بیت غزل های آسمانی ها!


نیامدی و کهنسال‌هایمان مُردند

درآستانه ی مرگ‌اند نوجوانی‌ها


چقدرتهمتِ ناجور بارمان کردند

چقدرطعنه که: ((دیوانه‌ها! روانی‌ها!



کسی برای نجات شما نمی‌آید

کسی نمی‌رسد از پشتِ ندبه‌خوانی‌ها))


مسیحِ آمدنی! سوشیانس! ای موعود!

تو ـ هرکه هستی از آن‌سوی مهربانی‌ها!


بگو به حرف بیایند مردگانِ سکوت

زبان شوند و بگویند بی‌زبانی‌ها


هنوز پنجره‌ها باز می‌شوند و هنوز

تهی است کوچه از آوازِ شادمانی‌ها


و زرد می‌شود و دانه‌دانه می‌افتد

کنار پنجره‌ها برگِ شمعدانی‌ها

اللهم عجل لولیک الفرج

پنج شنبه 9/3/1392 - 23:18
مهدویت

روزهای اعتکاف فرصت بزرگی ست ،روبروی خدا خودت را خالی کنی

دوست داری گوشه ای بنشینی،گلوی گر گرفته ات را با ترنم دعای فرج خنک کنی

و دم به دم خدا را شکر کنی

میان لبهایت نام علی را تکرار می کنی

ما چشممان به در است

دنبال بهانه ایم ماه بگیرد خورشید غروب کند صبح شود مخصوصا وقتی که به جمعه می رسیم

بیشتر از همیشه دلتنگ آمدن تو می شویم

نگاهمان را به نگاه خانه ای گره می زنیم که روزی به آمدن ولی خدا روشن شد

حالا همان نگاه منتظر تحقق وعده حتمی خداست

[تصویر: all444xw5.gif]

پنج شنبه 2/3/1392 - 23:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته