• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 355
زمان آخرین مطلب : 5355روز قبل
دانستنی های علمی

سکوی سعود

 

به نام خدا
 

  

   

   کشاورزی الاغ پیری داشت که یه روز اتفاقی میفته تو ی یک چاه بدون آب . کشاورز هر چه

   سعی کرد نتونست الاغ رو از تو چاه بیرون بیاره . برای اینکه حیون بیچاره زیاد زجر نکشه 

   کشاورز و  مردم روستا تصمیم گرفتن  چاه رو با خاک پر کنن تا الاغ زود تر بمیره و زیاد زجر

   نکشه . 

    مردم با سطل  روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای  روی بدنش رو می

   تکوند و زیر پاش می ریخت و وقتی خاک زیر پاش بالا می آمد سعی میکرد بره روی خاک

   ها .

     روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به

    بالا اوردن ادامه داد تا اینکه به لبه ی چاه رسید و بیرون اومد .

خاکها بر سر ما ریخته می شوند.

و ما مثل همیشه دو انتخاب داریم:

   اول اینکه اجازه دهیم مشکلات زندگی مثل تلی از مشکلات ما را

 زنده به گور کنند.

دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود

همیشه  در روی سکو جای  خالی هست از کجا معلوم خداوند آن را برای شما نگذاشته
شنبه 26/11/1387 - 10:1
دانستنی های علمی

کیک خداوند

 
به نام خدا
 

   بعضی وقتا از خودم می پرسم: مگه من چه گناهی کردم که

   خداوندچینین مشکلی سر راه من قرار داد ؟

   برای پاسخ به این سوال یک مثال جالب می زنم :

  

   یک روز دختری که از درس جبر نمره نیاورده بود، قلبش شکسته شده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بوده به مادرش گفت : همش اتفاق های بد می افته !

تصویر اصلی را ببینید
 

   مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد ؟

 

 

    و دخترک جواب داد : البته من عاشق دست پخت شما هستم !

   مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد

   دخترک گفت :اه...! حالم را به هم می زنه !

 

   مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد ،و دختر گفت : از بوش متنفرم !

 

 

 

    این بار مادر رو به او کرد و پرسید: با کمی آرد چطوری ؟

    و دختر پاسخ داد که از آن همه بدش می آید .

   مادر با چهر ای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت : بله شاید مهمه اینها به تنهای  به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندزه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنی یک کیک خیلی خوشمزه خواهی داشت .

 

 

خداوند نیز این چنین عمل می کند .
 
 

   ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط اومی داندکه این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شوند .

 

   باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر نا خوشایند معجزه می آفرینند.

 

 

 تصویر اصلی را ببینید

   مطمئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون در هر بهار برایت گل می فرستد وهر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند .

 

 

   پروردگار هستی با اینکه می تواند در هر جای از دنیا باشد قلب تو رت انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش می کند .

 

 

 
 و تو باید صبور باشی و این مراحل را طی کنی
شنبه 26/11/1387 - 9:40
خانواده

به حال چشم تَرم بی‌قرار می‌خندم    

 به حال این دل پر از شرار می‌خندم

نیامدی تو و بدجور حال من خوش نیست   

 عجیب نیست که بی‌اختیار می‌خندم

ز سوز آتش این انتظار می‌پوسم   

   به حال و روز خودم زار زار می‌خندم

پرنده‌ای که نمک‌گیر دام و دانه شده 

  پریده است برای چه کار؟ [می‌خندم]

غزل سرود ز مدح تو بلبلی عاشق  

   به روی شاخه‌ی غم قار قار می‌خندم

خبر رسیده که آقا غریب افتادی  

 خبر رسیده که من داغدار می‌خندم؟

خبر رسیده که اشکی نمانده در چشمم؟  

خبر رسیده که در شوره‌زار می‌خندم؟

خبر رسیده که یک شهر دور من جمعند؟  

 خبر رسیده که دیوانه‌وار می‌خندم؟

خبر رسیده...؟ رسیده...؟ رسیده آقا جان؟ 

  که عاری از تو به این روزگار می‌خندم

به خنده‌های مکرر که گریه می‌پاشند   

 به این ردیف سمج چند بار می‌خندم

ز ناله‌های دلم ‌های های می‌گریم 

 به اشک‌های بسی بی‌شمار می‌‌خندم

اجل حیات مرا سایه سایه می‌آید 

 به زیر سایه‌ات ای سایه‌سار می‌خندم

اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم

 به روی حلقه و بالای دار می‌خندم

میان گریه‌کنان، گریه‌کن‌ترین چشمم  

  امید دارم و در انتظار... می‌خندم

جمعه 25/11/1387 - 20:42
ادبی هنری
 

کاش می دانستی

من سکوتم حرف است

حرف هایم حرف است

خنده هایم خنده هایم حرف است

کاش می دانستی

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم

کاش می دانستی

کاش می فهمیدی

کاش و صد کاش نمی ترسیدی

که مبادا دل من پیش دلت گیر کند

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند

من کمی زودتر از خیلی دیر

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد

تو نترس

سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد

کاش می دانستی

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست

تازه خواهی فهمید

مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست

چهارشنبه 23/11/1387 - 19:59
آموزش و تحقيقات
فزایش توانایی مغز IQ

تحقیقاتی که بر روی درجه IQ افراد مشغول به کار انجام شده، نشان میدهند که میزان این درجه، بنا به شرایط موجود در طول روز کم و زیاد میشود. اگر میخواهید در بالاترین درجه هوش و حواس جمعی خود کار کنید به این روشها توجه کنید. 

برده تکنولوژی نباشید

دکتر گلن ویلسون (Glenn Wilson) روانپزشک، در بیش از ۸۰ آزمایش کلینیکی متوجه شد شاغلینی که مدام حواسشان پرت تلفن، ای- میل و پیامهای روی موبایل است، دچار چنان کاهش IQ میشوند که بسیار بیشتر از کسی است که ماری جوانا مصرف کرده باشد.
میزان IQ این افراد حدود ده امتیاز کاهش مییابد که برابر با کاهش IQ پس از یک شب بی خوابی و بیش از دوبرار مقداری است که پس از تدخین ماری جوانا حاصل میشود. این کاهش IQ در مردان بیشتر است.
برای هوشیار باقی ماندن، باید بر وسوسه چک کردن مداوم پیامهای خود غلبه کنید. به جای این کار زمان خاصی در روز را برای چک کردن و پاسخ دادن به آنها در نظر بگیرید.

هشت ساعت خواب را از دست ندهید

کمبود خواب هم در کاهش خلاقیت و هوشمندی بسیار موثر است و میزان اشتباهات را افزایش میدهد. آمار نشان میدهد که خواب، با بازده کاری افراد نسبت مستقیم دارد و حدود بیست درصد از این اشخاص بر تاثیر آن در تکرار اشتباهات و تعدد آنها تاکید کرده اند.
گاهی این اشتباهات بسیار فاجعه بار است. تحقیقات دولتی در زمینه اشتباهات انسانی در فاجعه انفجار شاتل فضایی چلنجر (Challenger) و حادثه نفتکش (Exxon Valdez) - ریزش نفت در دریا - نشان داد که کمبود خواب “دلیل اصلی” بروز این فجایع بوده است.
بنا به گفته دکتر ویلیام دمنت (Dr. William C. Dement) ، “مغز به طور دقیق میداند که به چه مقدار خواب نیاز دارد. ما در طول روز به ازای هر دو ساعت بیداری به یک ساعت خواب نیاز داریم و اگر هر روز یک ساعت کمتر بخوابیم، دچار کسر خواب خواهیم شد.”
او می افزاید: “هر کسی باید هشت ساعت خواب خود را تامین کند، خوابیدن را به چشم قراری ببینید که قادر به برهم زدن آن نیستید.”

غذای مغز خود را فراهم کنید

تحقیقات در سویس، هاوایی و بوستون، ماساچوست همگی بر تاثیر مثبت و شناخته شده رژیم غذایی سرشار از آنتی اکسیدانها (ویتامین C، E و بتا کاروتن و ویتامینهای B ) بر روی حافظه صحه گذاشته اند. اما اگر یک جلسه مهم صبحگاهی دارید، یک صبحانه پر پروتئین میل کنید تا میزان سروتونین (serotonin) در بدنتان بالا رود. این ماده هورمونهایی را میسازد که شما را هوشیار نگه میدارند.
اگر در بین روز احساس کسالت میکنید، میزان سروتونین بدنتان را با کمی کربوهیدرات ، مانند کمی میوه یا یک قطعه شکلات انرژی زا، افزایش دهید. همچنین مقدار زیادی آب بنوشید. گاهی میل زیاد به مواد قندی، نشانه کمبود آب است.

ورزش کنید

ورزش موجب سرعت گرفتن جریان خون و غذا رسانی به مغز میشود. مواد شیمیایی که در این هنگام به مغز میرسند، خلاقیت، سرعت عکس العمل و حافظه شما را تقویت میکنند. تحقیقات نشان داده است که افراد مختلف پس از انجام ۲۵ دقیقه حرکات ایروبیک (aerobic)، در آزمایش خلاقیت امتیاز بیشتری کسب میکنند و به همین ترتیب، افراد بی تحرک و سست، پس از مدتی پیاده روی توانستند با افزایش ۱۵ درصد حافظه، چند کار مختلف را در یک زمان به خوبی انجام دهند.

کمی ورزش مغزی انجام دهید

ورزش دادن به مغز بسیار مفید است. مغز خود را برای آموختن یک زبان جدید، یادگیری فوت و فنهای یک سرگرمی تازه و یا بحثهای دوستانه، به کار بیاندازید. این کار سیستم جریان خون را تحریک کرده و اتصالات سلولهای عصبی در مغز را تقویت میکند. استفاده از روشهای مختلف یادسپاری (حفظ کردن) هم، مغز را به فعالیت منظم وادار کرده و از کم شدن حافظه به دلیل کهولت، جلوگیری میکند.
دکتر رابرت گلدمن (Robert Goldman)، نویسنده کتاب ” Brain Fitness”، مطالعه کتب مشکل و چالش انگیز، حل کردن جدول و حتا شانه کردن مو و مسواک زدن به طور همزمان را تمرینهایی عالی برای مغز میداند.

مثبت اندیش باشید

بالاخره یک دهه تحقیق در آزمایشگاه W.M. Keck، در زمینه تصورات کاربردی و رفتارهای مغز، ثابت کرد که انتخاب افکار و احساسات خاص، میتواند به طور دائم شیوه کارکرد مغز را تغییر دهد. زمانی که شرکت کنندگان در این تحقیق، به عشق و محبت فکر میکردند، مغز شان به شکل مداری سالم و سریع به کار می افتاد.
بنابر این تحقیق، احساسات نقش بزرگی در کارایی ذهن دارند و تنها ده دقیقه احساس عشق و محبت موجب میشود که شخص باهوشتر و شادتر باشد.
يکشنبه 20/11/1387 - 15:35
ادبی هنری


من سخن می گویم/ 
من سخن می گویم ، ای برادران بی توجهم/،
من حقیقتا سخن می گویم/ ،
اما شما فقط کلام خویش را میشنوید/.

.. جبران خلیل جبران .. 

شنبه 19/11/1387 - 12:33
دعا و زیارت

استعمال عطر هنگام نماز

لحظات آخر عمر حضرت فاطمه زهرا، سلام‏الله علیها، بود . چند لحظه‏اى به اذان مغرب باقى مانده بود، نزدیك بود كه وقت نماز فرا برسد . فاطمه، سلام‏الله علیها، به اسماء بنت عمیس فرمود: «عطر مرا بیاور تا خود را خوشبو سازم، و آن لباس را كه با آن نماز مى‏خوانم بیاور» ، سپس وضو گرفت و در این هنگام كه مى‏خواست نماز بخواند، حالش منقلب شد، سرش را به زمین نهاد، به اسماء گفت: «كنار سرم بنشین، هنگامى كه وقت نماز فرا رسید، مرا بلند كن تا نمازم را بخوانم، اگر برخاستم كه چیزى نیست و اگر برنخاستم شخصى را نزد على بفرست تا خبر فوت مرا به او بدهد» .
اسماء مى‏گوید: وقت نماز فرا رسید، گفتم: «اى دختر رسول خدا! وقت نماز است .» جوابى نشنیدم، ناگاه متوجه شدم كه حضرت زهرا، سلام‏الله علیها، از دنیا رفته است . (5)
شنبه 19/11/1387 - 12:20
ادبی هنری

 

نیامد، رفتم

 

پائیز شدفصل بهاری که به من دادند
طی شد تمام روزگاری که به من دادند

خورشید پیشم هست اما من نمی بینم
نفرین به این چشمان تاری که به من دادند

یعقوب نابینای راه یوسفم کرده
این گریه ی بی اختیاری که به من دادند

از بس نیامد که زمان رفتنم آمد
اینگونه سرشد انتظاری که به من دادند

پایان کار "من" به وصل "او" نینجامید
آخر چه شد قول و قراری که به من دادند

ای جاده ها! ای جمعه ها! ای مردم دنیا
کو وعده آن تکسواری که به من دادند

من آرزوی دیدنش را می برم _ شاید ...
... گاهی بیاید تا مزاری که به من دادند

 

[] [] []

 

حالا زمستان است و من درگور خوابیدم
خورشید من! این خانه تاریک ِ به من دادند

 

 

 شاعر: لطیفیان

 

چهارشنبه 16/11/1387 - 16:34
دعا و زیارت
اعلام دوستی

نویسنده: محمد رضا اکبری 
حفض بختری گوید: خدمت امام صادق - علیه السلام - بودم كه مردی وارد شد. حضرت به من فرمود: او را دوست داری ؟ 
عرض كردم : آری 
حضرت فرمود: چرا او را دوست نداشته باشی در حالی كه برادر تو می باشد و شریك دین و یاور تو علیه دشمنت و روزی او هم بر عهده دیگری است . 
امام صادق - علیه السلام - فرمود: هرگاه مردی را دوست داشتی او را ازآن آگاه گردان زیرا اعلام محبت ، دوستی میان شما را پابرجاتر می كند. 
منبع:قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام)
سه شنبه 15/11/1387 - 21:50
دعا و زیارت
ستگیری حضرت سیدالشهدا- علیه السلام از مومنین

نویسنده:آیت الله سید محسن خرازی 
آیت الله شب زنده دار می فرمودند: 
یکی از دوستان متدین جهرمی به نام حاج مصطفی که شغل قنادی داشت نقل کرد که من در آغاز، کسب و کار خوبی نداشتم؛ ولی همیشه یکی دو نفر را جهت خواندن زیارت عاشورا دعوت می کردم و به صحرا می رفتیم پس از آن، با نان و خرما و ارده از آنها پذیرایی می کردم. 
این کار سالها ادامه داشت و به قدری این برنامه توسعه یافت که در این اواخر هیأتهای مختلف عزا را اطعام مفصل می کردم. 
ایشان (حاج مصطفی) گفت: در زمان جنگ بین المللی من پول داشتم ولی قند پیدا نمیشد تا جهت پذیرایی خوانندگان زیارت عاشورا آن را تهیه کنم. 
تا اینکه شخصی مقداری قند آورد و به من داد، خیلی خوشحال شدم. 
شب که خوابیده بودم ناگهان دیدم درب منزل را می کوبند از خواب بیدار شدم و نزدیک درب رفتم کلون درب را بیرون آوردم ولی باز نشد. 
شخصی از پشت در گفت آن قند را مصرف نکن. قند دیگری برای تو می رسد. 
بعد درب را که باز کردم هر چه نگاه کردم کسی پیدا نبود! 
ایشان (حاج مصطفی) ادامه داد که: چیزی نگذشت که شخص دیگری قند آورد و من آن را مصرف کردم و دست به قند اولی هم نزدم. 
این جریان گذشت تا اینکه روزی با کسی که قند اولی را آورده بود برخورد کردم، گفتم: این چه قندی بود که برای من آوردی؟ 
گفت: حاجی والله خودم دزدی نکرده بودم لکن از کسی طلب داشتم به جای بدهی خود این قند را داد ولی معلوم بود که این قند دزدی است. 
آقا حاج مصطفی از دنیا رفت، پسر ایشان نقل می کرد که پدرش را در عالم رویا دیده و حالش هم خوب بوده و از او می پرسد بر شما چه گذشت؟ 
می گوید: 
یک دقیقه ناراحت بودم و بر من سخت گذشت تا آن که آقا آمام حسین علیه السلام با تبسم به دیدنم آمدند و مرا صدا زدند و فرمودند : 
حاج مصطفی میدانی چرا یک دقیقه ناراحت بودی؟ 
این نارحتی به خاطر آن بود که در خانه اخلاق خوبی نداشتی. منبع: روزنه هایی از عالم غیب
سه شنبه 15/11/1387 - 21:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته