• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4100روز قبل
اهل بیت

ساقی لب تشنگان زادۀ ام‌البنین
دست رشید حسین، بازوی حبل‌المتین
چهرۀ مهتابی و حنجر خشکم ببین
هم جگرم سوخته، هم شده قلبم کباب

 


عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب

با چه گناهی عمو، آب به ما شد، حرام
خون جگر، جای آب، ریخته ما را به جام
می‌مکد انگشت خود، علی‌اصغر مدام
بال زند از عطش، بر روی دست رباب

عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب

نفس، ز سوز عطش، شعلۀ آذر شده
جواب این آب‌آب، نیزه و خنجر شده
آل علی از چه رو، بی‌کس و یاور شده؟
نمی‌رود از عطش، دیدۀ طفلان به خواب

عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب

آب، گریبان درید، بر لب عطشان ما
مثل دو دریا شده، دیدۀ گریان ما
بحر شده شعله‌ور، از دل سوزان ما
به خیمه هر کودکی، فتاده در التهاب

عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب

در گلوی خشک ما، بغض شده زمزمه
رقیّه از دست رفت، در بغل فاطمه
بس‌که گرفته عطش، نور، ز چشم همه
شعلۀ آتش شده، در نظر ما سراب

عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب

تو دست دست خدا، تو حیدر حیدری
تو بر پدر،چون علی، برای پیغمبری
تو هم علمدار و هم، ساقی و آب‌آوری
صاعقه خشم شو به سوی دریا شتاب

عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب

ای همه پشت سرت، دست دعای حسین
اگر چه لب تشنه‌اند سلاله‌های حسین
برو بیاور عمو، آب برای حسین
قرص مه فاطمه، سوخته در آفتاب

عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب

  غلامرضا سازگار

behroozraha

پنج شنبه 7/10/1391 - 19:0
اهل بیت

درد من و درمان تو، یا حضرت عباس
دست من و دامان تو، یا حضرت عباس
تو قبلۀ حاجاتی و من یکسره حاجت
چشم من و احسان تو یا حضرت عباس

 

ای دیده علی، ماه شب چهاردهم را
در چاک گریبان تو یا حضرت عباس
تو ساقی مهریۀ زهرایی از آن‌رو
دریا شده عطشان تو یا حضرت عباس
از روز ازل، بوسه‌گه وجه خدا بود
دست و لب خندان تو یا حضرت عباس
نَبْود عجب ار صوت علی زنده شود باز
با خواندن قرآن تو یا حضرت عباس
در پنجۀ ارباب دعا، حبل متینی است
از رشتۀ دامان تو یا حضرت عباس
پشت تو نلرزد، چو علی گر همه عالم
آیند به میدان تو یا حضرت عباس
گو خلق بیارند، بخوانند و بگویند
آرند چه در شان تو، یا حضرت عباس
پیغمبر و زهرا و علی و حسنینند
مداح و ثناخوان تو یا حضرت عباس
بس فخر کند حضرت سلمان اگر او را
خوانند مسلمان تو یا حضرت عباس
سقّایی و سرداری و ایثار، سه حرفند
از مکتب عرفان تو یا حضرت عباس
تیر و سپر و نیزه بوَد در کف دشمن
در قبضۀ فرمان تو یا حضرت عباس
مدح تو نه آن است که گویند ادیبان
از ابرو و چشمان تو یا حضرت عباس
مدح تو عیان است، عیان است، عیان است
در پرتو ایمان تو یا حضرت عباس
مدح تو نوشته است، نوشته است، نوشته است
در زخم فراوان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که فرمود امامت
مولات به قربان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که با خیل ملائک
پرواز کند جان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که مولای دو عالم
زد بوسه به دستان تو یا حضرت عباس
تو حُسن خدایی دل «میثم» شده روشن
از حُسن فروزان تو یا حضرت عباس

  غلامرضا سازگار

behroozraha

پنج شنبه 7/10/1391 - 18:59
اهل بیت

آتش بگیری ای آب، آتش زدی به جانم
از سردی، تو افروخت، تا مغز استخوانم
هرگز مرا نشاید، نوشم تو را، تو باید
سیراب گردی ای آب، از اشک دیدگانم

 

تو می‌دهی نمایش، امواج سرد خود را
من شعلۀ دلم را، با تشنگی نشانم
آتش گرفته قلبم، از گریۀ سکینه
امروز دادِ او را، از آب، می‌ستانم
با نفْس، در ستیزم، از بحر، می‌گریزم
ای آب هر چه خواهی آتش بزن به جانم
من تشنۀ حسینم، این تشنگی است دینم
پیش از شب ولادت کردند امتحانم
آتش بوَد از آن به، کز آب تر کنم لب
از تشنگی اگر چه بند آمده زبانم
دست از عطش نشویم، تا اوفتد دو دستم
آب روان ننوشم، سوزد اگر روانم
امروز باشد ای آب روز ولادت من
زیرا که با شهادت، تا حشر جاودانم
هر زخم پیکر من، گردد کتاب مدحم
صدها هزار «میثم» گردد مدیحه‌خوانم

  غلامرضا سازگار

behroozraha

پنج شنبه 7/10/1391 - 18:58
اهل بیت

مولا امیرالمؤمنین حقّت ادا شد
دست علمدار حسین از تن، جدا شد

تشنگان یک صدا می‌دهند این ندا
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

 


سقّای دشت نینوا، عباس عباس
فرماندۀ کل قوا، عباس عباس

تو میرسپاهی تو ما را پناهی
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

ای یوسف زهرا دگر، سقّا نداری
از بازوی عباس تو، خون گشته جاری

این علمدار توست مرد ایثار توست
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ماه علی، خورشیدِ پیشانی‌شکسته
افتاده‌ای و قامتت در خون نشسته
گشته در علقمه زائرت فاطمه
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

ام‌البنین کو؟ تا کند در خون نظاره
قرآن او در علقمه، شد پاره‌پاره

یابن ام البنین اشک زینب ببین
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

یارب همه هستِ مرا، از من گرفتند
سردار بی‌دست مرا، از من گرفتند

ای همه هست من یار بی‌دست من
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل


تو می‌روی، با قامت در خون‌کشیده
من ماندم و قدّ خم و رنگ پریده

داغ تو بر جگر دست من بر کمر
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

سقای بی‌آب و امیر بی‌سپاهم
تنها تو بودی یاور و پشت و پناهم

تا به خون نشستی پشت من شکستی
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

من بین دشمن غیر تو، یاری ندارم
سردار و سقّا و علمداری ندارم

دست تو بریده رنگ من پریده
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل


با قتل تو دشمن کند بر ما امیری
آماده‌گشته خواهرت، بهر اسیری

زخم تو روی سر زخم من بر جگر
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

من گریه کردم، بر تو و زخم تن تو
لشکر نماید هلهله بر کشتن تو

یــار بــا وفـایم شیــر کــربلایم
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

چشم سکینه کرده سقّایی برایت
زهرا کنار علقمه، صاحبْعزایت

یار بی‌دست و سر نازنیــن بـــرادر
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل


سقای بی دست و سرم جان برادر
من بی تو رفتم، در حرم، جان برادر

حرم قحط آب است جگرها کباب است
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

من می‌شمارم بر زمین، زخم تنت را
زهرا تماشا می‌کند، جانْدادنت را

یا ز من احترام یا به زهرا سلام
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

ای روز غربت بوده یار با وفایم
بشنو صدای العطش از خیمه‌هایم

رفته اصغر ز تاب چه گویم با رباب
ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل

   غلامرضا سازگار

 

behroozraha

پنج شنبه 7/10/1391 - 18:57
اهل بیت

حضرت عباس علیه‌السّلام
داده به شیعیان عالم پیام
قیام یعنی پیروی از امام

سلام خیرالناس به حضرت عباس

 


دست علمدار، ز تن جدا شد
هدیه به راه حجّتِ خدا شد
عباس در یاری دین فدا شد

سلام خیرالناس به حضرت عباس

خوی محمّدی بُوَد، خوی او
علی زده بوسه به بازوی او
شسته شد از خون جبین، روی او

سلام خیرالناس به حضرت عباس
قسم به عباسّ و به تاب و تبش
شجاعت روز و نماز شبش
آب بُوَد تشنۀ لعل لبش

سلام خیرالناس به حضرت عباس

مشک، به اشک او، چو دریا گریست
علقمه، با حضرت زهرا گریست
سکینه بر خجلت سقا گریست

سلام خیرالناس به حضرت عباس

تا پای جان عباس یار دین بود
مدافع امام راستین بود
جزای او عمود آهنین بود

سلام خیرالناس به حضرت عباس

قسم به اشک چشم ام‌البنین
قسم به آن دو بازوی نازنین
عباس شد فدایی راه دین

سلام خیرالناس به حضرت عباس

- غلامرضا سازگار


behroozraha
پنج شنبه 7/10/1391 - 18:57
اهل بیت

شکسته داغت کمرم یا ابوفاضل
امیر سپاهم - امیدم، پناهم

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل

فرماندۀ بی لشکر و سقّای بی‌آب

 

برخیز و آل‌الله را دریاب، دریاب
حرم قحط‌آب است- جگرها کباب است

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل

واویلتا! دست علمدارم، جدا شد
دست‌ و سرش، یکباره تقدیم خدا شد
داغ او بر جگر - دست من بر کمر

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل
با اشک خونین، دیدۀ خود را بشویم
شاید به میدان، دست سقّا را بجویم
دو بازویت قلم - نه دست و نه عَلَم

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل

عباس من با صورت از خون خضابت
نقش زمین گردیده دست و مشک آبت
در حرم، سکینه - می‌زند به سینه

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل

عباس من، تو لشگر حق را، امیری
بعد از تو گردد، قسمت زینب، اسیری
پاسدار حرم - یار بی‌یاورم

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل


ام البنین باشد اگر چه در مدینه
زهرا به جای مادرت زند به سینه
ماه دو فاطمه - شهید علقمه

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل

تو در کنار علقمه، تنهای تنها
من از غمت سوزم چو شمع انجمن‌ها
پس از قتل پسر - شدم بی برادر

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل

تو در زمین کربلا هستِ حسینی
دستت زتن افتاده و دست حسینی
ای همه هست من - رفتی از دست من

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل

در یاری قرآن فدا شد، هستِ عباس
زهرا شفاعت می‌کند با دست عباس
در صف قیامت - این بود مقامت

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل
ای پاسدار عترت و یار ولایت
در عین بی‌دستی، طرفدار ولایت
بی‌تو سوی حرم - خون دل می‌برم

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل

دست تو، یاری از، مقام رهبری کرد
تیغ تو کار ذوالفقار حیدری کرد
باب حق‌پرستت - بوسه زد به دستت

برادر، اباالفضل برادر، اباالفضل
  غلامرضا سازگار


behroozraha
پنج شنبه 7/10/1391 - 18:56
اهل بیت

از شاخه گردیده جدا، لالۀ یاسم
افتاده زیر دست و پا، دست عباسم

عباس من عباس من یا ابوفاضل

ای هر دو دستت دست من، ای همه هستم

 

تنها طرفدارم، چرا، رفتی از دستم

عباس من عباس من یا ابوفاضل

جان عزیزان پر ز اشک مشک توخالی
طفلان همه چون طایر بی‌پر و بالی

عباس من عباس من یا ابوفاضل


جای تو ای میر حرم خواهرم زینب
باید دهد پاس حرم تا سحر امشب

عباس من عباس من یا ابوفاضل

گشته کنار علقمه، آه و واویلا
صاحب‌عزایت فاطمه، آه و واویلا

عباس من عباس من یا ابوفاضل

رشتۀ تدبیرم، گسست، نیرویم کم شد
رنگم پرید از چهره و قامتم خم شد

عباس من عباس من یا ابوفاضل

برخیز و بین بر گلشن سبز زهرایی
چشم سکینه در حرم کرده سقایی

عباس من عباس من یا ابوفاضل
  غلامرضا سازگار

behroozraha
پنج شنبه 7/10/1391 - 18:55
اهل بیت

دامن علقمه را باغ گل یاس، کجاست؟
مظهر غیرت و آئینه احساس، کجاست؟

دست عباس کجاست؟
دست عباس کجاست؟

 


قمر هاشمیان از سر زین افتاده
بدن و مشک و علم، روی زمین افتاده

دست عباس کجاست؟
دست عباس کجاست؟

آب دریا خجل از گریۀ سقاست، هنوز
این سخن بر لب ذریّۀ زهراست، هنوز


دست عباس کجاست؟
دست عباس کجاست؟

ای سکینه تو بیا و کمکِ بابا کن
در زمین، گمشدۀ فاطمه را پیدا کن

دست عباس کجاست؟
دست عباس کجاست؟

کربلا از مه افتاده به صحرا، تو بگو
به دل سوختۀ یوسف زهرا، تو بگو

دست عباس کجاست؟
دست عباس کجاست؟
  غلامرضا سازگار

 

behroozraha

پنج شنبه 7/10/1391 - 18:54
اهل بیت

من، وارث شمشیر علی، یار حسینم
علمدار حسینم علمدار حسینم
در کرب و بلا، حیدر کرار حسینم
علمدار حسینم علمدار حسینم

 


سردار سپاه پسر فاطمه هستم
زد روز ولادت، پدرم بوسه به دستم
آن عهد که بستم، به امامم، نشکستم
از کودکی خویش، گرفتار حسینم

علمدار حسینم علمدار حسینم

صدبار اگر در دل دریا، بخروشم
والله که یک قطره از این آب، ننوشم
آید ز حرم، نالۀ ششماهه به گوشم
تا حشر، خجل از گل رخسار حسینم

علمدار حسینم علمدار حسینم

من قطره واصل شده در خون خدایم
زهرا به جنان می‌زند امروز صدایم
آورده چرا شمر امان‌نامه برایم؟
من شیفتۀ مکتب ایثار حسینم

علمدار حسینم علمدار حسینم

عباس، طرفدار وفادار حسین است
جانْ برکف و سرباز فداکار حسین است
دستی که علی بوسه‌‌زده، یار حسین است
با چشم و سر و دست خریدار حسینم

علمدار حسینم علمدار حسینم
  غلامرضا سازگار


behroozraha
چهارشنبه 6/10/1391 - 18:31
اهل بیت

افسوس، که سقای حرم، آب، ندارد
حرم آب ندارد حرم آب ندارد
افسوس که ششماهه دگر تاب، ندارد
حرم آب ندارد حرم آب ندارد

 


از سوز عطش، گشته نفس، شعله به سینه
خونْ گریه کند، آب به گل‌های مدینه
سقا شده بر اهل حرم چشم سکینه
دردانۀ زهرا به حرم، خواب ندارد

حرم آب ندارد حرم آب ندارد

در سینۀ اطفال، نفس‌ها شده ناله
گریان، حرم ذات خدا جلّ جلاله
افسوس، که از سوز عطش طفل سه‌ ساله
در دیده به غیر از گهر ناب ندارد

حرم آب ندارد حرم آب ندارد

دریا، ز غم تشنه‌لبان، جامه دریده
آبی به حرم نیست به جز اشک دو دیده
از صورت ششماهه دگر رنگ پریده
زردی رخش را رخ مهتاب ندارد

حرم آب ندارد حرم آب ندارد

آه از عطش آل علی در دل صحرا
فریاد که خشکیده لب زینب کبری
افسوس که آبی به حرم یوسف زهرا
جز خون دل و دیدۀ اصحاب ندارد

حرم آب ندارد حرم آب ندارد
  غلامرضا سازگار


behroozraha
چهارشنبه 6/10/1391 - 18:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته