در جنگ جمل كه بین سپاه على (ع ) و سپاه طلحه و زبیر، در بصره در سال 36 هجرت واقع شد، در سپاه على (ع ) سه برادر بنام زید و سبحان و صعصعه (فرزندان صوحان ) از دلاور مردان سلحشور بودند، به گونه اى كه پرچم امیرمؤمنان على (ع ) در دست ((سحبان )) بود، وقتى او به شهادت رسید، پس از او برادرش ، صعصعه ، پرچم را بدست گرفت و به نبرد ادامه داد. جالب اینكه : وقتى على (ع ) كنار جسد پاك زید آمد، فرمود: رحمك الله یا زید كنت خفیف المونة ، عظیم المعونهة : ((اى زید خدا ترا مشمول رحمتش قرار دهد، تو مردى كم خرج (و بى اعتنا به زرق و برق دنیا) بودى ، و یارى تو به دین بسیار بود)).
در جنگ صفین كه در سال 36 هجرى بین سپاه على (ع ) با سپاه معاویه ، در گرفت و 18 ماه طول كشید. در اوائل جنگ ، روزى معاویه با مشاور عزیزش ((عمروعاص )) صحبت كرد و براى تحت فشار قرار دادن سپاه على (ع ) گفت : بجا است كه ما شریعه (آبراه ) فرات را تصرف كنیم ، و در نتیجه ، تشتگى در این بیابان ، سپاه على (ع ) را از پاى در آورد. عمروعاص گفت : ((این كار درست نیست ، زیرا على (ع ) مردى نیست كه تشنه بماند و شما آب در اختیار داشته باشید، عراقیان و حجازیان ، همراه او هستند و سرانجام با شمشیرهاى بران ، خود را به آب مى رسانند)) معاویه سخن ((عمروعاص )) را گوش نداد، و دستور حمله داد، و سپاه او آبراه فرات را تصرف كردند. ولى طولى نكشید با حملات قهرمانانه على (ع ) و یارانش ، لشكر معاویه عقب نشینى كرده و آبراه فرات بدست سپاه على (ع ) افتاد. معاویه از ترس تشنگى ، بسیار وحشت كرد، و براى على (ع ) پیام فرستاد و تقاضاى آزادى آبراه فرات نمود. على (ع ) به یاران فرمود: ((شریعه فرات را آزاد بگذارید و كسى مانع آشامیدن آب نشود، اگر آنها كار جاهلانه انجام دادند، من چنین كارى را نمى كنم )). به این ترتیب ، امیرمؤمنان على (ع ) در درگیرى جنگ ، كار ناجوانمردانه انجام نداد، و با این عمل انسانى خود، درس جوانمردى و انسانیت - حتى در جنگ به جهانیان آموخت .
عالم بزرگ سید معروف به ((صاحب مدارك )) با محقق بزرگ شیخ حسن معروف به ((صاحب معالم )) دو نفر از علماى برجسته شیعه هستند كه در قرن ده و یازده مى زیستند. آنها هم مباحثه و هم درس و دوست صمیمى بودند و بعلاوه خویشاوندى نزدیك بینشان بود، چرا كه سید محمد (صاحب مدارك ) پسر خواهر شیخ حسن (صاحب معالم ) بود، و شیخ حسن ، دائى سید محمد بود. این دو بزرگوار، بسیار وارسته و پاك بودند و به تحصیل علوم اسلامى و نشر آن همت گماشتند، و از كتابهاى معروف شیخ حسن كتاب معالم الاصول (از كتب درسى حوزه هاى علمیه ) است . و از این رو به ((صاحب معالم )) معروف شده است . و از كتابهاى معروف سید محمد كتاب ((مدارك الاحكام در شرح شرایع )) است كه از این رو به ((صاحب مدارك )) معروف شده است . از خصوصیات این دو عالم وارسته اینكه : هر دو همواره در مسجد حاضر مى شدند و هر كدام جلوتر مى رفت و نماز جماعت مى خواند، و دیگرى دیرتر به مسجد مى رسید، به اولى اقتدا مى كرد. و از خصوصیات این دو عالم بیدار اینكه : به ایران براى زیارت قبر شریف حضرت رضا (ع ) نیامدند، از ترس اینكه مبادا شاه عباس اول (كه در آن زمان در ایران حكومت مى كرد) آنها را تكلیف كند كه به حضورش بروند، با اینكه شاه عباس نسبت به شاهان دیگر خوب بود، ولى آنها در نجف اشرف ماندند و به ایران نیامدند بخاطر آنكه به دامن پاكشان برچسب روآورى به دربار شاه نخورد. و از ویژگیهاى این دو دانشمند بزرگ اینكه : هر زمان یكى از آنها كتابى تاءلیف مى كرد، به دیگرى مى داد تا مطالعه كند و با توافق همدیگر به چاپ كتاب ، اقدام مى كردند، و هرگاه یكى از آنها مساءله اى را بیان مى كرد و ترجیح مى داد، و از دیگرى همان مساءله را مى پرسیدند مى گفت : به همان كه او (شیخ حسن - یا - سید محمد) فرموده ، مراجعه كنید... سرانجام سید محمد (صاحب مدارك ) در جباع لبنان بسال 1009 هجرى قمرى از دنیا رفت ، و صاحب معالم (شیخ حسن ) در آغاز محرم سال 1011 هجرى قمرى دار دنیا را وداع گفت . به این ترتیب ، این دو عالم و فقیه و دوست صمیمى ، با كمال پاكى زیستند و زندگیشان الگوى عالمان بیدار گردید.
در شب فوت مرحوم آیت الله العظمى آقاى سید محمدتقى خوانسارى (كه ذكرى از او در داستان قبل به میان آمد) یعنى شب 7 ذیحجه 1371 هجرى قمرى ، آیت الله العظمى بروجردى (اعلى الله مقامه ) در خواب دید كه عالم بزرگ سید مرتضى (برادر سید رضى ) از دنیا رفته و جنازه او را به قم آورده اند، با وحشت از خواب پرید و انتظار حادثه اى غم انگیز داشت ، كه تلفنى به ایشان خبر رسید كه آیت الله سید محمدتقى خوانسارى در همدان ، از دنیا رفته است ، به دستور آیت الله بروجردى ، استقبال و تشییع جنازه باشكوهى انجام گرفت . آرى همانگونه كه سید مرتضى در عصر خود مرجعى بزرگ و مبارز مدیر و مدبر بود و چون استوانه اى خلل ناپذیر، حامى اسلام بود و به دفاع از حریم تشیع برخاست ، مرحوم خوانسارى نیز چنین بود، كه خواب فوق حكایت از آن مى كند.
یكى از علماى برجسته قرن چهارم ، فیلسوف و شاعر سترگ ابوالحسن ، ابن الحسین بلخى است كه بسال 325 هجرى قمرى از دنیا رفت . كه شاعر معروف ((رودكى )) در سوگ او گفت :
كاروانى حامل كالا از سوى یمن به سوى شام براى معاویه مى رفت ، امام حسین (ع ) در زمان امامتش ، اموال كاروان را ضبط و به اصطلاح مصادره نمود، سپس براى معاویه چنین نامه نوشت : ((از حسین بن على (ع ) به معاویه فرزند ابوسفیان ، اما بعد: كاروانى از یمن مى آمد و از نزدیك ما مى گذشت ، (پس از تحقیق معلوم شد) كه براى تو كالا و زینت و عنبر و عطریات ، حمل مى كند تا در انبارهاى دمشق ، ذخیره كنى ؟ تا تشنگى و حرص فرزندان پدرت را بوسیله آن كالاها، سیراب و اشباع كنى ، ولى من به آن كالاها، نیاز داشتم و ضبط (و مصادره ) كردم . (انى احتجت الیها فاخذتها والسلام ). این روش امام حسین (ع ) نشان مى دهد كه در صورت امكان باید اموالى را كه براى طاغوت مى رود، مصادره نمود، و دلیل برآنست كه كالاهائى كه امروز براى طاغوت عراق (در این جنگ تحمیلى صدامیان كافر عراق ) مى رود، استرداد آن براى حكومت اسلامى ایران جایز بلكه لازم است .
مرحوم آیت الله شیخ عبدالرحیم ربانى شیرازى ، از چهره هاى معروف انقلاب اسلامى ایران است كه غالبا در تبعید و زندان شاه مدفون به سر مى برد، و پس از پیروزى انقلاب ، یار مخلص و پرقدرت و صمیمى امام خمینى (مدظله العالى ) به شمار مى آمد و سرانجام در اسفند ماه سال 1360 شمسى از دنیا رفت ، مرقد شریفش در گوشه مسجد بالاسر كنار حرم حضرت معصومه (علیهاسلام ) در قم مى باشد. جالب اینكه او علت ورود خود را به حوزه علمیه قم و سلك روحانیت چنین بیان كرد: ((در نوجوانى ، یك روز در بازار شیراز دیدم كه (ماءموران رژیم رضاخان قلدر) عمامه آخوند پیرى را به گردنش انداخته و پیرمرد روحانى را به طرف شهربانى یا كلانترى مى كشد، با خود گفتم : این همان راهى است كه پیامبران رفته اند، این راه روحانیت ، راه انبیا است ، سپس به منزل خود آمده و به اقوام و بستگان ، اظهار نمودم كه قصد دارم علوم دینى بخوانم و به سلك روحانیت وارد شوم ، اكثرا انتقاد كرده و گفتند كه صلاح نیست ، زیرا اكنون آخوندها را مى گیرند و عمامه ها را از سرها بر مى دارند، گفتم خیر، راه پیامبران از همین طریق است ، مذمّت افراد مرا ماءیوس نكرد و با سماجت و استقامت ، در این راه گام برداشتیم )).