• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4184روز قبل
اهل بیت
تفسیر چشم و گوش و قلب

حضرت عبدالعظیم حسنى از دهمین پیشواى مسلمین ، امام علىّ هادى و آن حضرت از پدران بزرگوارش علیهم السّلام حكایت كند:
امام حسین علیه السّلام فرمود: روزى در حضور جدّم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله نشسته بودم ، كه آن حضرت چنین فرمود: ابوبكر به منزله گوش من ، و عمر به منزله چشم من ، و عثمان به منزله قلب من هستند.
فرداى آن روز نیز دوباره بر آن حضرت وارد شدم ؛ و پدرم امیرمؤ منان علىّ علیه السّلام و همچنین ابوبكر، عمر و عثمان را نیز در آن مجلس مشاهده نمودم .
پس خطاب به جدّم كردم و گفتم : روز گذشته شنیدم كه سخنى پیرامون بعضى از اصحاب خود كه حضور دارند فرمودى ، مى خواهم بدانم كه منظورتان چه بود؟
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: بلى ، و سپس به ایشان اشاره نمود و اظهار داشت :
به راستى ایشان گوش و چشم و قلب من خواهند بود، زیرا كه به زودى درباره جانشینم علىّ علیه السّلام مورد سؤ ال قرار مى گیرند.
و سپس آیه مباركه قرآن إ نَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤ ادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئولا را تلاوت نمود، یعنى ؛ همانا گوش و چشم و قلب ، تمامى آن ها نسبت به او - یعنى امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام - مورد سؤ ال و بازخواست قرار خواهند گرفت .
و بعد از آن افزود: قسم به عزّت پروردگارم ، كه تمامى امّت مرا در روز قیامت متوقّف خواهند نمود و درباره ولایت امام علىّ علیه السّلام مورد سؤ ال قرار مى دهند، همان طورى كه خداوند متعال در قرآن حكیم به آن تصریح نموده است :
وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ یعنى ؛ ایشان را نگه دارید، چون آن ها مسئول هستند و باید پاسخگوى اعمال و برخوردهاى خویش باشند.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 36، ص 77، نورالثّقلین : ج 3، ص 164.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:20
اهل بیت
منزلى از یاقوت قرمز

هنگامى كه شهادت امام حسن مجتبى علیه السّلام نزدیك شد و أ ثرات زهر در بدن شریفش ظاهر گشته بود، برادرش حسین علیه السّلام كنار بستر او آمد و نشست ؛ و سپس اظهار داشت : چرا چهره ات به رنگ سبز متمایل گشته است ؟
امام حسن علیه السّلام گریست و فرمود: برادرم ، سخن جدّم درباره من عملى شد، وبعد از آن یكدیگر را در بغل گرفته ؛ و هر دو گریان شدند.
و پس از لحظاتى فرمود: جدّم مرا خبر داد: موقعى كه در شب معراج در یكى از باغ هاى بهشت وارد شدم و بر منازل مؤ منین عبور كردم ، دو قصر و آپارتمان بسیار مجلّل كنار هم ، مرا جلب توجّه كرد كه یكى از زبرجد سبز و دیگرى یاقوت قرمز بود.
به جبرئیل گفتم : این دو قصر مربوط به كیست ؟
پاسخ داد: مربوط به حسن و حسین است .
گفتم : چرا یك رنگ نیستند؟
پاسخى نداد و ساكت ماند، گفتم : چرا سخن نمى گوئى ؟
گفت : از تو خجالت دارم و شرمنده ام .
گفتم : تو را به خدا سوگند مى دهم ، مرا از علّت آن خبر دهى ، كه چرا داراى دو رنگ مى باشند؟
اظهار داشت : آن ساختمانى كه سبز رنگ است مربوط به حسن علیه السّلام خواهد بود، چون كه او را مسموم مى كنند و موقع مرگ ، رنگش سبز خواهد شد.
و ساختمانى كه قرمز مى باشد مربوط به حسین علیه السّلام است ، چون كه او را خواهند كشت و رنگش از خون ، قرمز خواهد شد.
هنگامى كه امام حسن علیه السّلام این مطلب را بیان نمود، با برادرش حسین علیه السّلام همدیگر را در آغوش گرفته و سخت گریستند؛ و تمامى افراد حاضر در كنار ایشان ، شروع به شیون و گریه كردند.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالانوار: ج 44، ص 145.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:18
اهل بیت
دستگیرى از تهى دستان

در یكى از روزها امام حسین علیه السّلام از محلّى گذشت و عبورش به عدّه اى از فقراء و تهى دستان افتاد، كه سفره نانى پهن كرده و مشغول خوردن غذا بودند.
هنگامى كه آن افراد حضرت را مشاهده كردند او را براى خوردن غذا دعوت نمودند.
و حضرت دعوت آنان را پذیرفت ؛ و چون در كنار آن ها نشست ، پس از لحظه اى فرمود: چنانچه خوراك شما صدقه نمى بود، حتما با شما غذا مى خوردم .(1)
سپس امام حسین علیه السّلام در ادامه فرمایشاتش افزود:
هنگامى كه غذایتان را میل نمودید، بلند شوید تا با همدیگر به منزل ما رویم ؛ و میهمان من باشید.
آن ها هم دعوت امام علیه السّلام را اجابت كردند و چون وارد منزل شدند؛ حضرت آن ها را مورد لطف و احترام قرار داد؛ و تعدادى لباس به همراه مقدارى پول نقد به هر یك از آن ها پرداخت نمود.(2)
-----------------------------------------------
1-چون صدقه بر ذرارى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله حرام است .
2-بحارالا نوار: ج 44، ص 191، عوالم : ج 17، ص 65.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:18
اهل بیت
تلاش و جواب مخالف

بنابر آنچه روایت كرده اند:
روزى حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام از منزل خویش خارج شد؛ و برخى از دوستان مخفیانه دنبال حضرت حركت كردند.
پس مشاهده كردند كه حضرت در باغستانى مشغول بیل زدن زمین گردید و در حین كار این آیه شریفه قرآن اءیَحْسَبُ الا نْسانُ اءنْ یُتْرَكَ سُدىً را تا آخر سوره مباركه تلاوت مى نمود.
و اشك از دیدگانش بر محاسن و صورت مباركش جارى بود.
اصحاب با دیدن این صحنه همگى گریان شدند.
و پس از لحظاتى سكوت ، یكى از اصحاب ، از حضرت سؤ الى كرد؛ و حضرت جواب او را داد.
آن شخص بعد از آن گفت : به خدا سوگند! كه حقّ براى شما روى آورد؛ ولى طایفه ات نپذیرفتند.
امام حسین علیه السّلام به آن شخص خطاب كرد و فرمود: خاموش باش و ساكت شو، كه همانا وعدگاه الهى ، روز جدائى حقّ از باطل فرا خواهد رسید.(1)
-----------------------------------------------
1-حیاة الامام الحسین علیه السّلام : ج 1، ص 300.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:17
اهل بیت
اهمیّت تعلیم و تعلّم

در كتاب مناقب آل ابى طالب آمده است :
حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام یكى از فرزندان خود را به مكتب خانه اى فرستاد.
پس از گذشت چند روزى ، معلّم - كه عبدالرّحمان سلمى نام داشت - سوره مباركه ((الحمد)) را به وى تعلیم نمود.
بعد از آن كه فرزند، از مكتب به منزل مراجعت كرد، سوره حمد را براى پدرش امام حسین علیه السّلام قرائت نمود.
امام سلام اللّه علیه ، به جهت این آموزش معلّم ، مبلغى معادل یك هزار دینار؛ و نیز هزار حُلّه به وى اهداء كرده و او را تشویق و دل گرم نمود، همچنین دهانش را پُر از دُرّ كرد.
شخصى كه شاهد این جریان بود، از این برخورد تعجّب كرد و سپس لب به اعتراض گشود؛ و اظهار داشت : آیا آن همه هدایا به یك معلّم پرداخت مى شود؟!
امام حسین علیه السّلام در پاسخ به او، با متانت چنین فرمود: این هدایا نسبت به كار معلّم كه همانا تعلیم و تربیت فرزندان است بسیار ناچیز و بى ارزش خواهد بود.
و سپس اشعارى را بدین مضمون سرود:
هنگامى كه دنیا به تو روى آورد؛ پس تا مى توانى به وسیله آن به مردم نیكى و احسان كن ، پیش از آن كه دنیا از تو روى گرداند؛ و تو ناتوان و عاجز گردى .
و توجّه داشته باش كه نه جود و سخاوت ، نیكى و محبّت را نابود مى گرداند؛ و نه بخل و حسادت مى تواند اموال و ثروتى را، تا اءبد نگه دارد.(1)
-----------------------------------------------
1-بحار الا نوار: ج 44، ص 191، مناقب آل ابى طالب : ج 3، ص 66، حلیة الا برار: ج 3، ص 183، ح 4.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:16
اهل بیت
زیارت رسول خدا با امام علىّ علیهم االسّلام

اصبغ بن نباته كه یكى از اصحاب و یاران امام علىّ علیه السّلام است ، حكایت كند:
مدّتى پس از آن كه مولاى متقیّان علىّ علیه السّلام به شهادت رسید، محضر مبارك حضرت اءبا عبداللّه الحسین علیه السّلام شرفیاب شدم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! درخواستى دارم ، اگر اجازه بفرمایى آن را مطرح كنم ؟
و امام حسین علیه السّلام پیش از آن كه من سخن را ادامه دهم ، فرمود: اى اصبغ ! آمده اى تا كارى كنم كه بتوانى برخورد جدّم رسول الّله صلّى اللّه علیه و آله را با ابوبكر، در مسجد قبا، بنگرى ؟
عرض كردم : بلى ، اى پسر رسول خدا! خواسته من همین است .
امام علیه السّلام در همان مجلسى كه در شهر كوفه بودیم ، فرمود: برخیز، و من جاى خود برخاستم و ایستادم ، ناگهان خود را در مسجد قُبا دیدم ؛ و چون بسیار تعجّب كرده و متحیّر شدم .
حضرت ضمن تبسّمى ، اظهار داشت : اى اصبغ ! حضرت سلیمان بن داود علیهماالسّلام نیروى باد در كنترل و اختیارش بود و در یك چشم بر هم زدن مسافتى را به سرعت مى پیمود.
و ما اهل بیت عصمت و طهارت ، بیش از حضرت سلیمان و دیگر پیامبران علیهم السّلام به تمام علوم و فضائل آشنا و آگاه مى باشیم .
عرضه داشتم : با این حركت طىّ الارض از كوفه به مكّه در كمتر از یك لحظه ، تصدیق مى كنم ، كه شما از همه بالاتر مى باشید.
حضرت فرمود: آرى ، تمام علوم و معارف الهى نزد ما اهل بیت رسالت خواهد بود؛ و ما محرَم اسرار و علوم خداوند متعال هستیم .
من با شنیدن چنین مطالبى ، اظهار داشتم : خدا را شكر مى كنم كه مرا از دوستان شما اهل بیت رسالت قرار داده است .
آن گاه حضرت فرمود: اكنون وارد مسجد شو.
وقتى داخل مسجد رفتم ، دیدم كه حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در محراب نشسته و عباى خود را بر دوش افكنده است .
بعد از آن امام علىّ علیه السّلام را دیدم كه گریبان ابوبكر را گرفته است و هر دو در حضور رسول خدا ایستاده اند.
و حضرت رسول انگشت مبارك خود را به دندان گرفت ؛ و اظهار داشت : اى ابوبكر! تو و یارانت پس از رحلت من ، مرتكب حركت ناشایسته اى شده اید.(1)
-----------------------------------------------
1-مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 52 ، بحارالا نوار: ج 44، ص 184، ضمن حدیث 11.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:15
اهل بیت
بزرگوارى و اهمیّت نعمت خداوند

همچنین مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه علیه در كتاب عیون أ خبار الرّضا علیه السّلام داستانى را آورده است كه از جهاتى قابل اهمیّت مى باشد:
روزى از روزها امام حسین علیه السّلام در حال داخل شدن دست شویى - مستراح -، تكّه نانى را مشاهده نمود، آن را برداشت و تحویل غلام خود داد و فرمود: هنگامى كه خارج شدم آن را به من بازگردان .
غلام لقمه نان را از حضرت گرفت ؛ و پس از آن كه آن را تمیز و نظیف كرد، خورد.
وقتى كه حضرت از دست شوئى - مستراح - بیرون آمد، غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: آن لقمه نان را چه كردى ؟
غلام عرضه داشت : یا ابن رسول اللّه ! آن را تمیز كردم و خوردم .
امام حسین علیه السّلام فرمود: همانا تو در راه خداوند متعال و به جهت خوشنودى و رضایت او آزاد كردم .
در این هنگام شخصى در آن حوالى حاضر بود و متوجّه این جریان گردید، به همین جهت جلو آمد و خطاب به حضرت كرد و عرضه داشت : اى سرورم ! - به همین سادگى - او را آزاد گرداندى ؟!
امام حسین علیه السّلام فرمود: بلى ، چون از جدّم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله شنیدم كه فرمود:
هركس لقمه نانى را كه بر روى زمین یا در جائى افتاده است ، ببیند و آن را بردارد و تمیز كند؛ و تناول نماید، در درونش استقرار نمى یابد مگر آن كه خداوند متعال او را از آتش دوزخ آزاد و رها گرداند.
و سپس امام حسین علیه السّلام افزود: من نخواستم كسى را كه خداوند مهربان از آتش آزاد نموده ، عبد و غلام من باشد، به همین جهت او را آزاد كردم .(1)
-----------------------------------------------
1-عیون الا خبار: ج 2، ص 43، ح 154، بحارالا نوار: ج 66 ص 433، و ج 80، ص 186، وسائل الشیعه : ج 1، ص 254. ضمنا همین داستان را به بعضى دیگر از معصومین علیهم السّلام نسبت داده اند؛ و در كتابهاى مختلفى وارد شده است .

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:14
اهل بیت
آینده نگرى و پیش اندیشى

مرحوم شیخ صدوق رحمة اللّه علیه در كتاب خود آورده است :
در یكى از روزها شخصى ، محضر مبارك امام حسین علیه السّلام شرفیاب شد و ضمن احوال پرسى عرضه داشت : یا ابن رسول اللّه ! در چه حالتى هستى ؟ و شب را چگونه به صبح آورده اى ؟
حضرت در جواب فرمود: در حالتى به سر مى برم كه پروردگارم در هر لحظه شاهد و ناظر بر اعمال و كردارم مى باشد.
و آتش دوزخ را بر سر راه خود مى بینم ، مرگ كه به دنبال من است ، هر لحظه مرا مى جوید؛ و مى دانم كه محاسبه ، نسبت به گفتار و كردارم حتمى است ، پس سعادت و خوشبختى خود را در گرو اعمال و گفتار خود مى دانم ؛ و هر آنچه را دوست داشته باشم ، به آن دست نمى یابم ؛ و از آنچه بى زار و ناخرسندم ، نمى توانم خود را برهانم ؛ و بالا خره باید تابع مقدّرات الهى ، باشم ؛ و ایمان دارم كه تمامى امور من به دست دیگرى است ، كه اگر بخواهد مرا مؤ اخذه مى كند؛ و اگر مایل باشد مرا عفو مى نماید. پس با یك چنین حالتى كدام فقیرى در پیشگاه خداوند، از من فقیرتر و نیازمندتر خواهد بود.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 76، ص 15، ح 2، چاپ بیروت ، و ج 73، چاپ ایران .

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:13
اهل بیت
دو جریان عبرت انگیز و آموزنده

اءُسامه كه یكى از اصحاب پیامبراسلام صلّى اللّه علیه و آله بود؛ و همچنین یكى از كسانى بود كه نسبت به بیعت با امام علىّ علیه السّلام سر باز زد و تخلّف كرد.
روزى سخت مریض شده بود، همان مریضى كه نیز سبب مرگ و فوت وى گردید.
امام حسین علیه السّلام چون شنید كه اُسامه مریض شده و در بستر بیمارى افتاده است ، تصمیم گرفت تا به عنوان عیادت و دیدار از او به منزلش برود.
وقتى حضرت وارد منزل اُسامه گردید، كنار بستر او نشست و جویاى احوال وى شد.
اُسامه كه انتظار چنین برخورد محبّت آمیزى را از امام نداشت ؛ آهى كشید و اظهار داشت : یا ابن رسول اللّه ! غم و اندوه بسیارى دارم .
حضرت ابا عبداللّه علیه السّلام به او خطاب كرد و فرمود: مشكل و ناراحتى تو چیست ؟
اُسامه اظهار داشت : قَرْض و بدهى سنگینى بر دوش دارم كه به مقدار شصت هزار درهم مى باشد.
حضرت او را دلدارى داد و فرمود: ناراحت نباش ، تمام قرضى كه بر عهده دارى ، من تعهّد مى نمایم كه آن ها را بپردازم .
اُسامه گفت : مى ترسم پیش از آن كه بدهكارى هایم پرداخت شود، از دنیا بروم .
امام حسین علیه السّلام فرمود: مطمئن باش پیش از آن كه من ، بدهى تو را نپرداخته ام ، هرگز نخواهى مُرد.
سپس حضرت . از نزد اُسامه حركت نمود تا قرض هایش را پرداخت نماید؛ و پس از آن كه بدهكارى هایش پرداخت شد، فوت كرد.(1)
همچنین آورده اند:
روزى حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام در مجلس معاویة ابن ابى سفیان شد و دید كه یك نفر عرب بیابان نشین از معاویه تقاضاى كمك دارد، ولى معاویه از كمك به آن عرب ، خوددارى نمود؛ و با حضرت مشغول صحبت گردید.
عرب بیابان نشین از برخى افراد حاضر در مجلس سؤ ال كرد: این شخص تازه وارد كیست ؟
پاسخ دادند: او حسین فرزند علىّ بن ابى طالب علیه السّلام است .
آن گاه اءعرابى حضرت را مخاطب قرار داد و گفت : اى فرزند رسول خدا! من از شما خواهش مى كنم تا نسبت به رفع مشكل من با معاویه صحبت كنى ؟
حضرت هم درخواست اعرابى را پذیرفت و سفارش او را به معاویه كرد و معاویه هم خواسته اعرابى را برآورد و نیازش را برطرف ساخت .
سپس أ عرابى با اشعارى چند امام حسین علیه السّلام را مدح و ثناء گفت ؛ و از آن حضرت قدردانى و تشكّر كرد.
معاویه به اعرابى معترض شد كه من به تو كمك نمودم و تو حسین را تمجید و تعریف مى كنى ؟!
أ عرابى در پاسخ گفت : اى معاویه ! آنچه را كه تو به من دادى از حقّ آن حضرت بود كه سفارش و وساطت او را پذیرفتى ؛ و به جهت او مرا كمك و یارى كردى .(2)
-----------------------------------------------
1-حیاة الا مام الحسین علیه السّلام : ج 1، ص 128، بحارالا نوار: ج 44، ص 189.
2-بحارالا نوار: ج 44، ص 210، مناقب آل ابى طالب : ج 4، ص 81.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:13
آلبوم تصاویر

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:12
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته