• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4020
تعداد نظرات : 146
زمان آخرین مطلب : 3946روز قبل
ازدواج و همسرداری
شناخت ترس‌ها و انتظارات در ازدواج
شناخت ترس‌ها و انتظارات در ازدواج
تصمیم گیری برای آغاز یک زندگی مشترک معمولاً با ترس و تردیدهای خاص خود همراه است که آرامش از زوجین سلب می کند. تمرین زیر به شما و همسر آینده تان کمک می کند تا انتظارات خود را از زندگی مشترک بیابید. همچنین این فرصت را به شما می دهد تا درباره بعضی از ترس ها و تردیدهای احتمالی تان با یکدیگر صحبت کنید.

شما می توانید این تمرین را با هم، یا جداگانه انجام دهید و سپس در مورد آن با یکدیگر صحبت کنید.چه باید کرد؟ ابتدا هر یک از شما شش برگ کاغذ تهیه کنید و موضوع اصلی را بالای هر صفحه بنویسید (اهداف واقعگرایانه که هم اکنون به دنبال آن هستید و چیزهایی که در آینده نسبت به آن اشتیاق دارید: امکانات زندگی، انتظارات، مراسم ازدواج، نگهداری از کودک و...)

شما فرصت کافی دارید تا هر عنوانی که به ذهنتان می رسد و به آن اهمیت می دهید در بالای صفحه بگنجانید.هر دو نفر باید هر چیزی را که به آن امید، یا شک و بیم دارید صراحتاً با یکدیگر در میان بگذارید.

از سۆالات زیر می توانید برای کمک به خود استفاده کنید
داشتن و نگهداری کردن: «زوج» بودن به چه معنی است؟ از نظر «وفاداری» شما در کجا قرار دارید؟ چه مدت زمان برای در کنار هم یا جدا بودن از یکدیگر در نظر می گیرید؟ چه چیزهایی را با هم در میان می گذارید و چه چیزهایی را باید مخفی نگه دارید؟

از امروز به بعد: در مورد «تعهد داشتن» چه احساسی دارید؟ نظرتان در مورد «طلاق» چیست؟ طی سال ها زندگی، روابط تان چگونه باید دستخوش تغییر شود؟ کودکان چه بخشی از زندگی شما را پر می کنند؟

برای بهتر یا بدتر بودن: «صمیمیت» در روابط شما چه معنایی دارد؟ اختلافات را چگونه حل می کنید؟ در صورتی که مشکل عمده ای بین شما و همسرتان پیش بیاید چه راه حلی را در نظر می گیرید؟

برای پولداری و یا بی پولی: از نظر اقتصادی ازدواج برای شما چه معنایی دارد؟ بعد از ازدواج شغل شما تغییر خواهد کرد؟ یک شغل در همه زندگی، یا تغییر شغل؟ محل کار، درآمد و ساعات کار؟

در هنگام بروز بیماری: وقتی مشکل، بیماری و غم وارد زندگی تان می شود چگونه از یکدیگر حمایت می کنید؟

محبت ورزیدن: محبت کردن به یکدیگر در ازدواج شما چگونه نمایان می شود؟

خانه: می خواهید در کجا خانه اجاره و یا خریداری کنید؟

وقتی این مطالب را کامل کردید، زمانی را برای علت دوست داشتن چیزهایی که فکر می کنید به آنها علاقه دارید، بگذارید. در درون خود چه چیزی حس می کنید که درصدد دستیابی به اهداف خود هستید. مثلاً: آیا برای امنیت، محبوبیت و یا رضایت شخصی است و یا جهت دستیابی به اهدافی در زندگی شما مانند مواظبت از خانواده و یا اجتماع. در میان گذاشتن این اطلاعات با همسرتان به شما کمک می کند تا احساس صمیمیت و نزدیکی در شما به وجود آید.

اگر انجام این تمرین باعث بروز ناراحتی و نگرانی در مورد روابط فیمابین شما می شود، سعی کنید با همسر خود در این مورد صحبت کنید، یا دوست مورد اعتماد خود را در جریان قرار دهید. همچنین می توانید با یک مشاور خانواده نیز صحبت کنید.

هفت سۆال پرسیدنی قبل از ازدواج
ازدواج یکی از بزرگترین تصمیم هایی است که در طول عمر خود می گیرید، بنابراین ارزش آن را دارد که در مورد زندگی با همسر آینده خود کمی بیشتر تفکر کنید. از خود این سۆالات را بپرسید.

- آیا ما یکدیگر را دوست داشته و به هم اعتماد و احترام متقابل داریم؟

- آیا انتظارات هر دوی ما از ازدواج، یکسان است؟

- آیا دارای سلیقه یکسانی هستیم که باعث سکوت، گریه کردن و یا خندیدن شود؟

- در مورد مسائل عمده زندگی مانند بچه، خانواده، دوستان، این که در کجا و چگونه زندگی کنیم توافق داریم؟

- آیا همانطور که امروز به یکدیگر علاقه داریم، بدون این که بخواهیم چیزی را از همسرمان مخفی کنیم در آینده نزدیک نیز زندگی توأم با عشق و محبت خواهیم داشت؟

شما لزوماً نباید با همه این سۆال ها موافق باشید. مهم این است که شما و همسرتان این موضوعات را با هم در میان بگذارید و صحبت کنید و اطمینان داشته باشید که می توانید در کنار هم زندگی و کار کنید در حالی که از اعتقادات طرف مقابل خود آگاهی دارید.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:45
ازدواج و همسرداری
همدلی و همراهی در دوران نامزدی
همدلی و همراهی در دوران نامزدی
معمولا كنار هم قرار گرفتن دو فرد از دو جنس مخالف كه تربیت شده خانواده هایی با فرهنگ های متفاوت هستند یقینا زمینه ایجاد تنش و اختلاف میان طرفین را فراهم می آورد. به همین دلیل است كه زن و مردی كه تازه با یكدیگر عقد كرده اند به همان اندازه كه به هم علاقه دارند، نگران و مضطرب بوده و به خصوص در ابتدای این دوران دچار اختلاف در عقاید و تفكرات می گردند.

علت اصلی این امر تفاوت طرفین در فرهنگ، باور، آرزو و ... هایشان است كه كاملا طبیعی و عادی می باشد. عدم توجه به این تفاوت و دامن زدن به آنها بزرگترین اشتباهی است كه ممكن است افراد در دوران نامزدی مرتكب شوند، به همین دلیل همه باید سعی نماییم جهت درك و فهم تفاوتهایمان خود را به اصل بسیار مهمی با عنوان «همدلی» مسلح سازیم. همدلی به معنای درك متقابل طرفین از یكدیگر و اختلافات و تفاوتهایشان بوده و وجود آن باعث برقراری ارتباط عمیق و صمیمی میان همسران و نزدیكتر شدن آنها به یكدیگر می گردد.

برخی از اصول همدلی
- سخن گفتن: در این اصل به نحوه صحبت كردن فرد با نامزدش و رعایت ادب و احترام در این راستا توجه می شود. رعایت اصول سخن گفتن و عدم تمسخر و توهین و تهدید و ... باعث ایجاد همدلی در افراد می گردد.

- گوش دادن به صحبتهای فرد مقابل: گوش كردن فعال، پایه و اساس هر نوع ارتباط سالمی محسوب می گردد. اموری چون توجه به صحبتهای فرد مقابل،‌استفاده هر از چندگاهی از كلماتی چون بله، ‌درسته،‌صد در صد و ...،‌

- توجه و درك احساسات فرد مقابل: درك احساسات فرد مقابل بدین معناست كه باید به شرایط روحی و روانی وی هنگام صحبت كردن توجه شود. گاه فرد بسیار ناراحت است و با لحنی غمگین سخن می گوید و انتظار دارد فرد مقابل شرایطش را درك كند.
خنده های بیجا و نگاه تمسخر آمیز مخربترین رفتارها در این شرایط می باشند. در مقابل زمانیكه فردی بسیار خوشحال است و حامل خبری خوش می باشد نمی توان با چهره ای درهم كشیده شده و ناراحت با وی برخورد كرد.بهترین راهكار در این زمینه این است كه افراد در همه حال و همه شرایط خود را به جای فرد مقابل بگذارد و از دید وی به موضوع بنگرد. در این حالت بهتر و راحتتر می توانند وی را درك كنند.

- نحوه برخورد با خانواده فرد مقابل: افراد باید بدانند كه پدر و مادر نامزدشان،‌پدر و مادر خودشان محسوب می شوند. داشتن این حس باعث ایجاد حس همدلی با خانواده نامزد و نهایتا حس همدلی با خود نامزد می گردد. بدین معنا كه فرد درك نشدن خانواده اش را به نوعی درك نشدن خودش تلقی می كند.

مزایای همدلی

1. ایجاد حس درك متقابل در طرفین

2. ایجاد حس سعادت و خوشبختی در طرفین

3. اجتناب از درگیری و اختلاف در دوران نامزدی

4. نزدیكی روحی و روانی زن و مرد به یكدیگر

5. ایجاد روابط گرم و صمیمی میان زوجین و خانواده هایشان

6. روابط خانوادگی واجتماعی را بهبود می بخشد

مخرب های اصل همدلی
گاه افراد در حین همدلی كردن با نامزدشان ناخواسته از برخی اعمال و رفتارها استفاده می كنند كه باعث زیر سوال رفتنشان شده و این اصل را از مسیر اصلی خود خارج می گردانند.

- نصیحت كردن

- سرزنش كردن

- كوچك شمردن مشكل یا صحبت فرد مقابل

- به سخره گرفتن صحبت ها و افكار فرد مقابل

- ارائه دادن راه حلهای مكرر و بی فایده

- مقصر جلوه دادن فرد مقابل
دوشنبه 17/4/1392 - 10:44
ازدواج و همسرداری
آیا بخشیدن همسرتان غیر ممکن شده؟
امروز می خواهیم به شما پیشنهاد کنیم بخشایش و تغافل را تمرین کنید و پیشنهاد بعدی مان این است که این کار را از نزدیک ترین و دوست داشتنی ترین فرد زندگی تان آغاز کنید : از همسرتان.
تصور کنید یک بار سنگین زباله یا کیسه ای سیب زمینی گندیده را مدام با خودمان حمل کنیم و آن را همه جا با خود ببریم.

 مرحله بعد از این تصور، این است که این کارمان یعنی حمل چنین باری را تحلیل کنیم:

بار سنگین، راه سخت
_ اولین چیزی که به نظر می رسد سنگینی این بار است و خستگی زیادی که برایمان به همراه دارد. چون قرار شد تصور کنیم این بار همیشه همراه ماست! نَفَس نَفَس زدن مخصوصا هنگام بالا رفتن از سربالایی ها و راه های سخت یکی از تلخ ترین بخش های این ماجراست.

_ مسئله بعدی که به اندازه نکته اول آزاردهنده است، بوی بد و تعفن آور زباله یا سیب زمینی گندیده است که تمام فضای اطرافمان را پُر می کند به طوری که نفس کشیدن را برای خودمان و دیگران سخت می کند ولی چاره ای نیست، بوی بد دست از سر ما بر نمی دارد.

دیگران، فراری اند...
_ مسئله سوم، دوری دیگران از ماست. قطعا کسی حاضر نیست این بار سنگین را از روی دوش ما بردارد و کمی در حمل آن کمک مان کند، از سوی دیگر کسی حاضر نیست کنار ما و پا به پای مان قدم بزند و راه برود، چون حتما همه از بوی بد این بار فراری اند...

کاش مسائل به همین 3 نکته خاتمه پیدا می کرد؛ تحمل سنگینی بار، بوی بد همیشگی و تنهایی... نه! هنوز ادامه دارد، وقتی تمام توان و حواس ما معطوف و متمرکز به این بار می شود، مدام فکر و ذهن مان به این موضوع مشغول می شود که چطور و چه زمان از دست این بار اجباری سنگین خلاص می شویم؟ این اشتغال ذهنی، آن قدر انرژی از ما خواهد گرفت که دیگر توان و فرصتی برای فکر کردن به مسائل دیگر برایمان نمی ماند...حتما آثار زیان بار دیگری هم برای این کار می توانید بشمارید. مسائلی مثل آسیب دیدن ستون فقرات، عادت کردن به بوی بد و بار سنگین، بدخلقی و بی حوصلگی و ...

اجباری از ناخودآگاه
اما چرا باید این فرد، باری از زباله یا سیب زمینی گندیده را با خود حمل کند؟ یک بار بی ارزش و بیهوده! نکته، همین جاست! گاهی افراد خود را اسیر اجباری ناخودآگاه می کنند تا باری بی ارزش و پر از آفت را با خود حمل کنند! این افراد خیلی دور از دسترس نیستند، نگاه کنید به اطرافتان و به اطرافمان... اعضای خانواده، همکاران، دوستان و بله درست است، خود ما ...

شاید از همه آن ها بیشتر، خود ما حامل این بار باشیم. شاید حالت تهوع هم به سراغمان بیاید وقتی فکر کنیم آن فردی که در تصور ما به گونه ای ناشایست و کثیف مشغول راه رفتن با بار گندیده و بوی متعفن است کسی جز خود ما نیست!

آن بار ناپاک و آلوده چیزی نیست جز کینه، نفرت، بدخواهی و به دل گرفتن خطا و اشتباهی که از دیگران داریم. آخر ماجرا خیلی غم انگیزتر است، زمانی که عمری دراز بگذرد و به جایی برسیم که دیگر توان راه رفتن نداریم، ناچاریم کیسه را بر زمین بگذاریم و آن وقت ببینیم حتی ذره ای چیز قابل توجه و ارزشمند در آن پیدا نمی کنیم و تازه می فهمیم این بار اصلا ارزش این همه سختی، تنهایی و آلودگی را نداشت.

آغاز از همسر
امروز می خواهیم به شما پیشنهاد کنیم بخشایش و تغافل را تمرین کنید و پیشنهاد بعدی مان این است که این کار را از نزدیک ترین و دوست داشتنی ترین فرد زندگی تان آغاز کنید : از همسرتان. از خود پرسیدیم چرا گاهی تعارض ها و اختلافات میان زوج ها با کلید بخشایش و گذشت و خطاپوشی حل نمی شود؟ یعنی چرا گاهی همسران کمتر این راه را انتخاب می کنند.

ارزشمند نیستم!
این مساله متأسفانه ریشه در ساختار شخصیتی و خودپنداره افراد دارد.برای درک و فهمیدن این که چرا افراد نمی توانند همسر خود را ببخشند باید وارد مسائل شخصیتی و درونی آن ها شد. معمولا چنین افرادی در روابطی که با دیگران وهمسرشان دارند، احساس ارزشمندی نمی کنند!به بیان ساده تر گاهی افراد در ارتباط با همسرشان کم می آورند. دنبال افراد خاصی نگردید، همه ما در سطوح مختلفی چنین احساسی را تجربه کرده ایم.

وقتی افراد احساس ارزشمندی ندارند، همیشه نیاز به تأیید دیگران دارند. بنابراین اگر انتقاد، اعتراض یا رفتاری از کسی ببینند که با خواسته آن ها انطباق ندارد، احساس می کنند تأیید نشده اند و این تأیید نشدن چندان برایشان خوشایند نیست! » لابد شما هم می خواهید بدانید «احساس ارزشمندی» چیست؟

ما در آینه خودمان
روان شناسان اصطلاحی دارند به نام «خودپنداره» که همان تصویری است که ما نسبت به خودمان داریم.
معمولا کسانی که خودپنداره منفی دارند، متأسفانه اعتماد به نفس کمی هم دارند. اعتماد به نفس پایین یعنی فرد نسبت به استعدادهای ذاتی درونی خود آگاه نیست، آن ها را نمی بیند، بنابراین احساس خوبی هم نسبت به خود ندارد و نمی تواند با تکیه به ارزش ها و توانایی هایش رفتار کند.

ربط خودپنداره و نداشتن اعتماد به نفس را با بحث اصلی مان که بخشیدن و گذشت خطاهای همسر است، این گونه پیوند می دهیم : « انسان ها با هم تفاوت دارند، وقتی کسی نتواند تفاوت ها را بپذیرد، این نپذیرفتن تبدیل به آسیب می شود، این آسیب برای فرد در ارتباط با همسرش رنج تولید می کند و این رنج و ندیدن تفاوت اجازه نمی دهد فرد خطای همسرش را ببخشد، زیرا نپذیرفتن تفاوت ها فرد را دچار اضطراب می کند. این اضطراب اجازه نمی دهد او عیب یا خطای همسرش را امری طبیعی و ناشی از تفاوت آدم ها بداند بلکه خود را پایین تر و کم ارزش تر از او می پندارد.»

چیزی از تو کم نشد ...

حالا اگر ما خود را ارزشمند بدانیم چه اتفاقی می افتد؟
کسی که توانایی های خودش را باور دارد، در مقابل انتقاد، اعتراض و خطای همسر می گوید: « چیزی از من کم نشد » در این که از من یا طرف مقابلم خطایی سر زد، من ذاتا فرد خطاکاری نیستم، ایرادهایی که وجود دارد به خاطر تفاوت هاست. من هنوز انسان ارزشمندی هستم.

در پایان به یک راه حل جدی رسیدیم و آن این که اگر از متخصص روان شناس یا مشاور مجرب کمک بگیریم، او کمک خواهد کرد تا ما توانایی ها و احساس ارزشمندی خود را که ناخواسته و ناخودآگاه درک نمی کنیم، بتوانیم بازیابی کنیم و با احساس آرامش بدون حمل هیچ زباله ای از همراهی با دیگران لذت ببریم. آن وقت هم ما راحت همسرمان و دیگران را می بخشیم و هم همسرمان ما را با تفاوت هایی که با او داریم، می پذیرد. امتحان کنید!
دوشنبه 17/4/1392 - 10:44
كودك
پدران:آیا با فرزندان خود وقت کافی می گذارید؟
پدران:آیا با فرزندان خود وقت کافی می گذارید؟
فرزند شما چند ساعت از روزش را با پدرش می‌گذراند؟ چقدر با پدرش دمخور است و از او تاثیر می‌گیرد؟ چقدر شما اجازه می‌دهید که پدرش با روش‌های خاص خود فرزندتان را بزرگ کند؟ برخلاف آن که بیشتر مردم مادر را مسئول تربیت فرزند می‌دانند، محققان می‌گویند کودکانی بهترین مهارت‌های اجتماعی را در خود پرورش می‌دهند که پدرانشان تعامل مثبتی با آنها دارند و اجازه می‌دهند که کودک خود مسیر بازی را تعیین کند.

برخی پدران در نقش راهنمایان عاطفه هستند. آنها عواطف منفی کودک را نادیده نمی‌گیرند یا با آن مخالفت نمی‌کنند، بلکه به فرزندانشان نشان می‌دهند که آنها را درک و سپس آنها را راهنمایی می‌کنند تا نسبت به احساسات منفی خود واکنش مناسبی نشان دهند.پدرها از طریق بازی بر فرزندانشان تاثیرات چشمگیری می‌گذارند. آنها معمولا بازی‌هایی را انجام می‌دهند که با فعالیت بدنی و هیجان بیشتری همراه است.

همچنین پدرها بیشتر با صداهای ضربه‌ای توجه نوزاد را جلب می‌کنند و شلوغ‌بازی‌های بیشتری در بازی‌ها انجام می‌دهند که این نوع روش شلوغ و بی‌نظم پدر در بازی راه مهمی را باز و به کودک کمک می‌کند تا درباره عواطف بیاموزد. طبق بررسی‌ها، کودکانی کم‌ترین نمرات و بدترین روابط اجتماعی را دارند که پدرانشان سرد، قدرت‌طلب، ستیزه‌جو و مداخله‌گر بودند.
در یک تحقیق پژوهشگران متوجه شدند پدرانی که طی یک تمرین بازی ویدئویی فرزندانشان را مسخره و تحقیر می‌کردند و برای اشتباهاتشان آنها را سرزنش می‌کردند یا کنترل بازی را خود به دست می‌گرفتند و به کودکان‌ نشان می‌دادند که بی‌کفایت هستند، فرزندانشان بیشتر از بقیه دچار مشکل بودند. این بچه‌ها با دوستانشان رفتارهایی ستیزه‌جویانه داشتند، در مدرسه ناموفق‌تر از دیگران بودند و مسائلی داشتند که معمولا به بزهکاری و خشونت در آنان منتهی می‌شد.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:44
كودك
حرفهایی که همیشه لو می رود
حرفهایی که همیشه  لو می رود
والدین گاهی اوقات در حضور کودکان، با این گمان که آنها قادر به درک برخی موضوعات نیستند، سخنانی به زبان می آورند. البته ممکن است گمان آنها درست باشد. اما کودکان جملاتی را که شما به زبان می آورید، حتی بدون اینکه مفهوم آنها را درک کنند ، به خاطر می سپارند و آن را در زمانی نامناسب تکرار می کنند.

وقتی حرفهایمان از خانه درز پیدا می کند
والدین نمی توانند چنین کودکانی راتنبیه کنند ولی می توانند مراقب حرف زدن خود در حضورکودکان باشند، هنگام صحبت با دیگران، به تاثیری که گفته های شما روی فرزندتان خواهد داشت،توجه کنید و بخاطر داشته باشید که کودکان خیلی ساده هستند.
آنها آنچه را که می شنوند، باور می کنند و به سهولت دچار سوء تفاهم می شوند و از سخنان شما، مفاهیمی نادرست استنباط می کنند.یکی از والدین ممکن است عصبانی شود و به همسر خود بگوید که او را ترک می کند. فرزند آنها با شنیدن این گفت و گو گمان خواهد کرد که والدین او قصد دارند از یکدیگر جدا شوند.

کودکان در مورد حرف هایی که می شنوند، نگران می شوند و آنها را برای دوستان و بستگان و آموزگاران خود بازگو می کنند تا بتوانند حوادثی را که ممکن است روی دهد پیش بینی کنند، حتی اگر سخنان والدین را بازگو نکنند، نگرانی آنها باقی خواهد ماند. گاهی اوقات، مدتی طول می کشد تا کودکان بتوانند سخنان ما را تکرار کنند.اکنون به نکات کلیدی اشاره می کنیم که یادآوری آنها می تواند هنگام ارتباط با فرزندتان و یا زمانی که در حضور فرزندتان قصد صحبت کردن دارید، مفید واقع شود.

1-یکی از مواردی که موجب ایجاد سوء تفاهم در کودکان می شود، این است که قسمت هایی از یک گفتگو را بطور ناقص بشنوند.اگر در وضعیتی قرار گرفتید که ناگزیر بودید در حضور فرزندتان مکالمه تلفنی انجام دهید، سعی کنید نظرات خود را با جملات ساده و کوتاه بیان کنید و چیزی را از قلم نیندازید.انسان ها دوست دارند که هر ماجرایی را از آغاز تا پایان دنبال کنند، اما اگر فقط قسمتی از یک داستان را بشنوند، بقیه داستان را با تخیلات خود تکمیل خواهند کرد. تخیلات کودکان نیز در اکثر مواقع واقعی نیست.

2- گاهی اوقات می کوشیم تا از بروز سوء تفاهم برای کودکان جلوگیری کنیم ولی آنها را دچار وحشت می کنیم.
مادری به یاد می آورد که در دوران کودکی اش شنیده بود که پدر یکی از دوستانش مرده است. او کلماتی مثل " تابوت" و " تشییع جنازه " را شنیده بود ولی چون معنی این کلمات را نمی دانست، تخیلات وحشتناکی درباره آنها در ذهن خود ساخته بود و مدت ها دچار کابوس های شبانه می شد.

3- لازم نیست هر نوع اطلاعاتی را در اختیار فرزندتان قرار دهید. کودکان نیازی به دانستن جزئیات ماجرا ندارند زیرا ممکن است در اثر برخورداری از آگاهی های بیشتر دچار پریشانی شوند. اگر درباره ی ماجرایی صحبت می کنید که میل ندارید فرزندتان بشنود، به هنگام گفتگو سعی کنید او حضور نداشته باشد.

4- بدیهی است که ما نمی توانیم صد در صد سخنان سنجیده ای به زبان آوریم ولی می توانیم مطالب خود را به سادگی بیان کنیم تا فرزندمان دچار سوء تفاهم نشود.

5- اگر فرزندتان سخنان شما را برای کسی نقل کرد، او را تنبیه نکنید زیرا او نمی داند که این کار اشتباه است، شما می توانید مفهوم " راز" و " حرف خصوصی " را به کودکان سه ساله آموزش دهید.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:43
خانواده
از زندگیتان نهایت لذت را ببرید
از زندگیتان نهایت لذت را ببرید
اگر زندگیمان را غرق در کار و درس و مشغله بگدرانیم حتی به فرض اینکه خودمان دچار مشکل نشویم اما اطرافیانمان تکلیفشان چه می شود؟

تفریح را فراموش نکنید
بانزدیک شدن به فصل تابستان و تعطیلی مدارس و دانشگاه ها ، هم کودکان نیاز دارند تا برای فراغت شان کاری شود و هم خود خانواده ها می توانند از فرصت طولانی تر بودن روزها و بودن نگرانی از مسائل تحصیلی بچه ها به تفریح بیشتری بپردازند .اما گاهی شاهد افرادی هستیم که برای تعطیلاتشان هیچ برنامه ای ندارند و ترجیح می دهند فقط مقابل تلویزیون دراز بکشندو اوقات را سپری کنند البته که گاهی ماندن در خانه و استراحت بهترین چیز است اما فقط گاهی . زمانی که پای فرزندان از کودک تا جوان در میان باشد لزوم یک برنامه ریزی خیلی بیشتر است. بهتر است از فرصت ها استفاده کنیم و لذت بردن از زندگی را برای بعد نگذاریم.

ممکن است عده ای بگویند تفریح با دین منافات دارد اما دین مبین ما که به همه جنبه ها و امور زندگی انسان ها توجّه دارد، اینگونه نیست .تفریح از دیدگاه اسلام، انسان را از ملالت کارهای یک نواخت رهایی می بخشد و بر بازدهی او برای انجام وظایف فردی و اجتماعی می افزاید در آموزه های دینی به مومنان سفارش شده است که اوقات عمرشان را مدیریت کنند تا بهترین بهره لازم را از زمان شان ببرند.

امام باقر (علیه السلام) فرموده است؛ اوقات زندگی را به چهار بخش تقسیم کنید:

**بخش اول را برای ارتباط با خدا و راز و نیاز با او اختصاص دهید.

**بخش دوم را به تناسب توانایی تان صرف کار و تلاش کنید.

**در بخش سوم به روابط اجتماعی بپردازید و با دیگران دوستی و همکاری داشته باشید.

**و بخش چهارم را ویژه تفریح قرار دهید و از سرگرمی های پسندیده و غیر حرام لذّت ببرید.

و سپس افزوده اند، با این بخش آخر یعنی پرداختن به تفریح و خوش باشی های درست برای انجام فعالیت ها و وظایف سه بخش دیگر آماده و توانمند می شوید (تحف العقول 253).

این مطلب را مقایسه کنید با شیوه زندگی کسانی که یا خود را غرق کارهای خستگی آور می کنند و زمانی را برای تفریح در نظر نمی گیرند و یا اگر به اصرار خانواده و دوستان شان مدتی، هر چند اندک، را صرف سرگرمی، تفریح و سفر کردند، با احساس گناهی خود ساخته از اوقات فراغت لذت نمی برند این نگاه زیبا به تفریح سالم، در کلام رسول والایی-ها نیز تمایل است: تفریح و بازی کنید زیرا من خوش ندارم که در دین شما سختی و خشنونت دیده شود.
(میزان- الحکمه 1837)همان گونه که اشاره شد اوقات فراغت زمانی است که فرد بدون داشتن دغدغه های کاری به امور دلخواه خود بپردازد، انجام اختیاری و دلخواه کارهای مثبت در ایام فراغت نه بیکاری است و نه هرزه گردی. زیرا می دانیم این دو یعنی گذراندن زمان بدون برنامه که نشانه سرگشتگی است و خوشگذرانی های هوس بنیاد، زمینه را برای بسیاری از آسیب های روانی و اخلاقی فراهم می کند.

پیشوایان بزرگوار دین، در آموزه های واقع بینانه خود تمایل طبیعی به لذّت را تعدیل کرده و آنرا با دو ویژگی «مصلحت» و«سلامت» مشخص کرده اند بر آیند این دو فراغتی است که باعث انبساط روح و مایه وجد و شادابی می شود

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «خیر و خوبی در لذتی که پشیمانی به بار می آورد و یا در شهوتی که پیامدش درد و ناراحتی است یافت نمی شود (فهرست غرر ص 358)

اگر زندگیمان را غرق در کار و درس و مشغله بگدرانیم حتی به فرض اینکه خودمان دچار مشکل نشویم اما اطرافیانمان تکلیفشان چه می شود؟

همسرما ، فرزندان ما هم حق دارند تا در کنار ما شاد باشند و از زندگی لذت ببرند و همچنین خود ما هم برای زندگی انرژی دوباره کسب کنیم و بااصطلاح شارژ شویم. اگر یک خانواده برای سرگرمی و تفریح فرزندش کاری نکند ، ممکن است در کودکی با تلویزیون و سی دی سرشان را گرم کند و آنها درخواستی نکنند اما در نوجوانی این فرزند خیلی بیشتر جذب دوستانش می شود.
به صورتی که از خانواده اش دوری می کند و دنیای خودش را جدا از آن ها می بیند پس بهتر است تا حدی که می توانیم با صرف کم ترین هزینه ، برای شاد بودن و لذت بردن از زندگی خودمان و خانواده مان تلاش کنیم. هرکسی می تواند نسخه ی مربوط به زندگی خودش را بپیچد.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:43
بهداشت روانی
اعتماد به نفس درخانم ها
به دلایل زیر توانایی همیشه منجر به اعتماد به‌ نفس نمی‌شود.زنان موفق می‌دانند که در هر کار مردانه‌ای، گاهی خود را در شرایطی نامساعد می‌بینند. ممکن است دست‌کم گرفته شویم، مورد استفاده کمتر قرار گیریم یا حتی حقوق کمتر دریافت کنیم. تحقیقات نشان می‌دهد زنان باید در سطوحی به طور غیرعادی بالا کار کنند تا درمقایسه با همکاران مرد خود توانا به نظر برسند.

ولی به تجربه من، زنان باهوش و با استعداد ندرتاً متوجه می شوند که یکی از سخت‌ترین موانعی که باید بر آن غلبه کنند تا موفق شوند، در درونشان است. ما درباره توانایی‌های خودمان نه تنها خشن‌تر قضاوت می‌کنیم، بلکه کاملاً متفاوت از مردان این کار را انجام می دهیم. درک اینکه چرا این کار را می‌کنیم، اولین قدم برای اصلاح اشتباهات است. و برای این منظور باید به موقع اقدام کنیم.

این احتمال نیز وجود دارد که اگر امروز در کارتان موفق هستید، مطمئناً زن باهوش و با استعدادی بوده‌اید. کارول وِک (Carol Dweck)، روانشناس، در دهه هشتاد میلادی یکسری تحقیقات انجام داده و بررسی کرد که دختران و پسران باهوش کلاس‌ پنجمی چطور بر درس‌های سخت، جدید و گیج‌کننده کنار می‌آیند.

او نتیجه گرفت که زمانی مسئله‌ای خارجی و پیچیده برای یاد گرفتن به دختران باهوش داده می‌شد، آنها خیلی زود دست کشیده و رهایش می‌کنند—و هرچه IQ دختر بالاتر باشد، احتمال کنار گذاشتن آن درس بیشتر می‌شود. درواقع، باهوش‌ترین دختران، بدترین واکنش‌ها را نشان دادند. از طرف دیگر، پسران باهوش به آن درس مشکل بعنوان یک چالش نگاه می‌کردند و آن را انرژی‌دهنده می‌دیدند. احتمال دوبرابر کردن تلاششان به جای دست کشیدن از آن مسئله، در آنها بیشتر بود.

اما چرا این اتفاق می‌افتد؟ چه چیز دختران باهوش را آسیب‌ پذیرتر می‌کند و باعث می‌شود اعتماد به‌ نفس کمتری داشته باشند، درحالیکه باید بیشترین اعتماد به‌ نفس را در بین همسالانشان داشته باشند؟ در سطح کلاس پنجم ابتدایی، دخترها معمولاً در همه درس‌ها، ازجمله ریاضی و علوم، از پسرها بهتر عمل می‌کنند. بنابراین هیچ تفاوتی نه بین توانایی این دخترها و پسرها وجود داشت، نه سابقه موفقیت قبلی‌شان. تنها تفاوت در نحوه برداشت آنها از سختی درس بود—اینکه وقتی یادگیری درسی سخت بود برای آنها چه معنا و مفهومی داشت. دختران باهوش بیشتر و سریعتر توانایی‌های خود را زیر سوال می‌برند، اعتمادبه‌نفسشان را از دست می‌دهند و درنتیجه کارایی کمتری دارند.

محققان علت این تفاوت را نیز کشف کرده‌اند: اکثر‌ وقتها دختران باهوش عقیده دارند که توانایی‌هایشان ذاتی و غیرقابل‌تغییر است درحالیکه پسران باهوش باور دارند که می‌توانند با تلاش و تمرین، توانایی‌های خود را رشد دهند.

اما چطور دخترها و پسرها چنین دیدگاه‌های متفاوتی پیدا می‌کنند؟ به احتمال زیاد به نوع فیدبک و حمایتی که از سمت والدین و معلم ها در کودکی دریافت می‌کنیم بستگی دارد. دخترهایی که کنترل‌نفس را از سنین کمتر شروع می‌کنند، دستورالعمل‌ها را بهتر دنبال می‌کنند و بخاطر "خوبی" خود مورد تشویق و تحسین قرار می‌گیرند. وقتی در مدرسه درسمان خوب است، به ما می‌گویند که خیلی "باهوش" و "بااستعداد" هستیم و یا "دانش‌آموز بسیار خوبی" هستیم. این نوع تحسین و تمجید به این معنی است که خصوصیاتی مثل باهوش بودن، بااستعداد بودن و خوب بودن، ویژگی‌هایی است که یا دارید و یا ندارید.

از طرف دیگر اینکه از پسرها بخواهید آرام بنشینند و توجه کنند و گوش دهند برای هر پدر و مادر یا معلمی واقعاً سخت است. درنتیجه، به پسرها فیدبک بسیار بیشتری داده می‌شود که تاییدکننده تلاش است (مثلاً "اگر بتوانی به این درس توجه کنی، آن را یاد می‌گیری"، "اگر فقط کمی بیشتر تلاش کنید، درست می‌شود"). نتیجه: وقتی یاد گرفتن یک چیر جدید واقعاً سخت باشد، دخترها آن را بعنوان نشانه‌ اینکه "خوب" یا "باهوش" نیستند می‌بینند و پسرها آن را نشانه توجه و دقت کردن و بیشتر تلاش کردن.

ما این عقاید و باورها را معمولاً بطور ناخودآگاه تا آخر عمر همراه خود می‌بریم. و ازآنجاکه دخترهای باهوش توانایی‌های خود را ذاتی و غیرقابل‌تغییر می‌بینند، به زنانی تبدیل می‌شوند که خیلی به خود سخت می‌گیرند—زنانی که به طور نابالغانه نتیجه می‌گیرند که توانایی لازم برای موفق شدن در یک حیطه خاص را ندارند و خیلی زود ناامید و دلسرد می‌شوند و از تلاش دست می‌کشند.

حتی اگر هر عیب خارجی در پیشرفت یک زن به بالاترین سطح یک شرکت یا سازمان برداشته شود—هر نابرابری فرصت، هر کلیشه مردسالارانه، همه چالش‌هایی که در توازن بین کار و خانواده با آن روبه‌رو می‌شوند –باز هم باید با این واقعیت کنار بیاید که بخاطر باورهای غلط خود درمور توانایی‌هایش، می‌تواند بدترین دشمن خود باشد.

خودتان چند بار از مقابله با چالش‌ها دوری کرده‌اید و فقط به اهدافی چسبیده‌اید که می‌دانید دست یافتن به آنها آسان است؟ آیا چیزهایی هست که خیلی وقت پیش درمورد آن تصمیم گرفته باشید که هیچوقت نتوانستید در آن موفق باشید؟ مهارت‌هایی که باور داشتید هیچوقت به دست نمی‌آورید؟ اگر این لیست برای شما بلندبالا است، احتمالاً یکی از دخترهای باهوش بوده‌اید که البته اگر توانایی‌هایتان ذاتی و غیرقابل‌تغییر باشند، هیچ اشکالی ندارد. فقط اینطور نیست.

توانایی شما هر چه که باشد، چه هوش شما، چه خلاقیتتان، کنترل‌نفستان، جذابیتتتان یا ورزشکار بودنتان—تحقیقات نشان می‌دهند که کاملاً قابل تغییر هستند. زمانی می‌خواهید در هر مهارتی استاد شوید، تجربه، تلاش و پشتکار شماست که حرف اول را می‌زند. پس اگر دختری باهوش بوده‌اید، وقتش رسیده است که باور اشتباه خود درمورد توانایی‌ها را دور بیندازید و با این واقعیت روبه‌رو شوید که همیشه می‌توانید پیشرفت کنید و اعتمادبه‌نفس لازم برای غلبه بر هر چالشی را به دست آورید.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:43
كودك
داشتن یک کودک کتک زن خوب است یا کتک خور؟
داشتن یک کودک کتک زن خوب است یا کتک خور؟
کودکان در تنظیم روابطشان با هم سن وسالان خود دو دسته اند: دسته اول کسانی که از دوستان خود کتک می خورند. این نوع کودکان هر از چند گاهی برای والدین خود احساس نگرانی بوجود می آورند زیرا والدین دوست دارند علاوه بر داشتن فرزند مودب ، بتواند از حق خودش دفاع کند. و دسته دوم کودکانی که حالت تهاجمی داند.صرف نظر از اینکه کودکی مهاجم باشد یا تسلیم، والدین او سعی می کنند رفتارش را اصلاح کنند زیرا نگران هستند که اگر رفتار ناشایست یک پسر بچه دو ساله اصلاح نشود، در سن سی سالگی نیز به همان گونه ، رفتار کند.

برخی از ویژگی های تهاجمی یا انفعالی، همراه با رشد اجتماعی کودکان تغییر می کند، والدین می توانند با راهنمایی های توام با ملایمت، به کودکان بیاموزند که از خود دفاع کنند یا خشم خود را کنترل نمایند.اگر دعوایی بین فرزند شما و دوستانش روی داد، بجای ااینکه از دوستان او خشمگین شوید، سعی کنید به فرزند خود کمک کنید تا راه حل هایی مسالمت آمیز برای حل مشکل خود بیابد.

بطور مثال والدین می توانند به فرزند خود بیاموزند که اگر دوستش قصد کتک زدنش را داشت فورا به خانه برگردد و رفتارش را نادیده بگیرد. زیرا اگر کودک نسبت به رفتاردوستان مهاجمش واکنش نشان دهد،آنها بیشتر تشویق خواهند شد تا به عمل نامناسب خود مبادرت ورزند.وقتی کودک بفهمد که به جای فرار کردن از دست دوستش که قصد کتک زدن او را داشته، با وی قطع رابطه کند یعنی با حفظ استقلال خود، عدم وابستگی خود را به وی نشان دهد. در طول زمان رفتار خشنونت آمیز طرف مقابل به دلیل از دست دادن همبازیش از بین خواهد رفت.

به نکات کلیدی زیر که ما را در مواجهه با کودکان مهاجم یا تسلیم یاری می دهد ، اشاره می کنیم

1-روانشناسان معتقدند که ارتباطی مستقیم میان کتک زدن کودکان و مهاجم شدن آنها وجود دارد. برخورد استدلالی و استفاده حداقل از کتک زدن، رفتار تهاجمی آنها را آرام خواهد کرد.

2- کودکانی که والدین آنها برخوردی استدلالی و توضیحی با آنها دارند، معمولا در برقراری ارتباط با دوستان خود موفق ترند، زیرا می دانند که چگونه مذاکره کنند و مشاجرات را به شیوه ای مسالمت آمیز برطرف سازند.

3- کودکانی که مهاجم هستند، باید سرگرم فعالیت هایی شوند که از زور و بازوی خود کمتر استفاده کنند و فرصت ایجاد دردسر نداشته باشند.

4- تمامی کودکان، صرف نظر از اینکه مهاجم باشند یا تسلیم، به تشویق نیاز دارند تا بتوانند رفتار خود را اصلاح کنند. به همه افراد خانواده تذکر دهید تا این نکته را در برخورد با فرزندتان رعایت کنند.

5- کودک کتک زننده را نادیده بگیرید و بیشتر توجه خود را به کودک کتک خورده معطوف کنید. در این صورت کودک مهاجم برای رفتارش پاداشی نخواهد گرفت.

6- اگر چندین بار به فرزند خود تذکر دادید ولی او باز هم به کتک زدن دوست خود اقدام کرد، عذرخواهی او را نپذیرید. برخی کودکان می دانند که عذرخواهی کردن آسانترین راه فرار از تنبیه شدن است. کودکان باید بیاموزند که عذرخواهی بدون تغییر رفتار، بی ارزش است.

7- محروم کردن کودک مهاجم از فعالیت مورد علاقه اش، می تواند یک تنبیه موثر باشد. به شرط آنکه علت آن را برای او توضیح دهید.

8- برنامه های خشنونت آمیز تلویزیونی می تواند روحیه تهاجمی را در کودکان تقویت کند.

9- گاهی اوقات مذاکره ی فرد کتک خورده با شخص کتک زننده فایده ای ندارد. بعنوان مثال شکایت کردن از فرد مهاجم به والدینش ویا اینکه که کارش باعث ناراحتی دوستش شده، بی فایده است. در این صورت والدین باید به کودک خود بگویند که از خودت دفاع کن و تو هم او را کتک بزن.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:43
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
آیا از خود خوشنود هستید یا متنفر؟
آیا از خود خوشنود هستید یا متنفر؟
در توافق بودن با خود به معنای راحت بودن در وضعیت خود است، یعنی از وضعیت خودتان راضی باشید چرا که احساس می‌کنید توانسته‌اید همان‌طور که هستید زندگی کنید در این حالت شما خواسته‌های‌تان را می‌دانید؛ استعدادهای‌تان را می‌شناسید و زندگی‌تان را براساس همین‌ها تنظیم کرده‌اید. در واقع این حالت شامل مجموعه‌ای از احساس‌ها و ایده‌آل‌ها و بیم وامیدهاست که به زندگی طعم دلپسندی می‌دهد.
هر سؤال دارای 3 پاسخ احتمالی است یکی از حرف‌های الف، ب یا ج را که بیشتر از بقیه با نظر شما متناسب است انتخاب کنید و در مربع کنار آن علامت بزنید؛ پاسخ را سریع و بدون فکر کردن به سؤال انتخاب کنید چرا که جواب‌های شما باید از درون‌تان سر چشمه بگیرد زیرا معمولا اینگونه پاسخ‌ها بیشترین اطلاعات را فراهم می‌سازد.

1. آیا همیشه از شکست در روابط احساسی خود متاسف هستید؟

الف)غالبا

ب)گاهی اوقات

ج)هرگز


2. هنگامی که شدیدا به شیء یا انجام کاری تمایل پیدا می‌کنید، آیا به محض به دست آورن آن شیء یا انجام آن کار میل‌تان نسبت به آن ازبین می‌رود؟

الف)بله

ب)گاهی اوقات

ج)خیر

 

3. آیا در دوران نوجوانی کشمکش‌های عاطفی شما را به مخالفت و تضاد با والدین می‌کشاند؟

الف)بله، به شکل جدی و دائمی

ب)نه، برخورد جدی نداشته‌ام

ج)در برخی موارد، به صورت گذرا

 

4. به نظر شما کدام یک از 3 تعریف زیر جالب‌تر است؟

الف)خوشبختی همیشه به افراد شجاع و جسور لبخند می‌زند

ب)خوشبختی کور است

ج)می‌توان با خوشبختی همراه شد


5. حیواناتی که در خواب می‌بینید به طور کلی چگونه ظاهری دارند؟

الف)آنها حالتی دوستانه و صمیمی دارند

ب)عجیب و تهدید کننده هستند

ج)من هیچ‌گاه حیوانات را در خواب نمی‌بینم

 
6. آیا تمایل در شما یک احساس قوی تلقی می‌شود؟

الف)نه

ب)نمی‌دانم

ج)بله


7. گاهی اوقات از فراموشی‌های شدید در به‌یاد آوردن خاطرات خود (در عین اینکه برای‌تان مهم است) رنج می‌برید؟

الف)دائما

ب)هیچ‌وقت

ج)فقط وقتی که خسته هستم.

 

8. دوست دارید شما را روانکاوی کنند؟

الف)من دوست دارم همین‌طور که هستم باقی بمانم.

ب)بله، صرفا به خاطر کنجکاوی

ج)گاهی اوقات چنین میلی در من ایجاد می‌شود.

 

9. درباره وفاداری به همسر چه فکر می‌کنید؟

الف)یک افسانه قدیمی است.

ب) این وفاداری از عشق و محبت سرچشمه می‌گیرد.

ج)این یک مسئله فطری است.

 

10. آیا شغلی که دارید با توانایی‌های شما سازگار است؟

الف)بله، کاملا

ب)نه ،پایین‌تر از توانایی‌های من است.

ج)نه، بالاتر از توانایی‌های من است.


11. تا به حال احساس کرده‌اید که می‌خواهید از همه چیز کنار بکشید؟

الف)گاهی اوقات، ولی این فکر را از سرم بیرون می‌کنم.

ب)هرگز

ج)فکر اینکه بالاخره روزی خودم را کنار می‌کشم، به من امکان ادامه می‌دهد.


12. نظر شما درباره این جمله چیست؟ «گاهی اوقات آنچه بر سر ما می‌آید همان چیزی است که سزاوارش هستیم.»

الف)کاملا درست است.

ب)گاهی اوقات، واقعیت دارد.

ج)غلط است

 

13. در لحظه‌ای که می‌خــواهـید بخوابید معمولا چه افکاری در ذهن شما شکل می‌گیرد؟

الف)افکار همراه با ترس و اضطراب

ب)خوشایند

ج)متنوع

 

14. کیفیت و حالت اولیـن خاطرات عاطفی شما چگونه است؟

الف)خنثی

ب)همراه با خشم

ج)همراه با شادی و لذت

 

15. از محل زندگی خودتان خوش‌تان می‌آید؟

الف)آن را خیلی دوست دارم.

ب)به تدریج به آن عادت کرده‌ام.

ج)تنها آرزویم رفتن به جای دیگر است.

 

16. نظر شما درباره این جمله چیست؟ «یک زندگی موفق رؤیای دوران کودکی است که در بزرگسالی تحقق می‌یابد.»

الف)فکر می‌کنم با اراده کردن و خواستن عملی است.

ب)به سختی می‌توان آن را عملی کرد.

ج)تحقق آن غیر ممکن است.

 

17. آیا قبول دارید که اگر وقت به خوشی نگذرد، زندگی حالت تیره‌ای به خود می‌گیرد؟

الف) نه، زندگی به هر حال زیباست.

ب)در این مورد نظری ندارم.

ج)بله، این واقعیت دارد.

 

18. تصور می‌کنید رفتار افراد خیلی پست یا خیلی بزرگ بر اثر سختی‌های زیادی که در زندگی تحمل کرده‌اند، حالت تهاجمی به خود می‌گیرد؟

الف) بله، در این مورد مطمئن هستم.

ب)گمان می‌کنم عکس این مسئله درست باشد.

ج)نه به نظر من این قضیه به سختی در رفتار آنها تاثیر می‌گذارد.

 

19. به طور کلی از نظر فکری کدام یک از 3 حالت زیر را دارید؟

الف)سرعت بالا

ب)سرعت متوسط

ج)کند و آهسته

 

20. آیا قبول دارید که صحبت کردن در مورد نقشه‌های خانوادگی خیلی خوب است ولی تنها تمایل و دوست داشتن برای انجام آنها کافی نیست؟

الف) بله، متاسفانه همین ‌طور است.

ب)خوشبختانه این نظر غلط است.

ج)این بستگی به فطرت افراد مختلف دارد.

 

21. آیا در برخی شرایط بدون اینکه دلیلی وجود داشته ‌باشد دچار اضطراب می‌شوید؟

الف) نه، هرگز اینگونه نمی‌شود.

ب)به ندرت برایم پیش آمده ‌است.

ج)بله، غالبا پیش می‌آید.

 

22. آیا برای‌تان اتفاق افتاده که در جامعه دقیقا معکوس منافع خود به شکلی عمل کنید که گویی نیروی ناشناسی شما را هدایت می‌کند؟

الف)بله

ب)این سؤال را نمی‌فهمم.

ج)گاهی اوقات کمی این احساس به من دست می‌دهد.

 

23. آیا قبول دارید که در عشق جنبه‌های عاطفی و غریزی باید همراه یکدیگر باشند؟

الف) نه، برعکس فکر می‌کنم.

ب)بله، به نظر من این مسئله اساسی است.

ج)نمی‌دانم.

 

24. آیا تاکنون برای‌تان اتفاق افتاده برای مدتی طولانی هر شب دچار افکار و رؤیاهای دردناک و ناراحت‌کننده شوید؟

الف)من هرگز خواب نمی‌بینم.

ب)این دقیقا مورد من است.

ج)شاید؛ دقیقا به خاطر ندارم.

 

25. معمولا احساس می‌کنید خوشبختی با شما همراه است؟

الف)این سؤال هیچ مفهومی ندارد.

ب)یکی، دوبار برایم اتفاق افتاده است.

ج) بله، غالبا همین احساس را دارم.

 

26. آیا می‌توانید با کسی ازدواج کنید که دوستش ندارید؟

الف)بله

ب) نه، این یک اشتباه بزرگ است.

ج)بستگی به شرایط دارد.

 

27. در وسایل نقلیه عمومی یا خصوصی به راحتی حالت غمگین و افسرده به شما دست می‌دهد؟

الف)تقریبا همیشه

ب)هرگز

ج)فقط در مواقعی که شرایط خیلی نامساعد باشد.

28. در کار روزانه‌، ناخوشایند بودن و بی‌حوصلگی بزرگ‌ترین مزاحم شماست؟

الف) درست است.

ب)اینطور نیست.

ج)گاهی اوقات ولی نه همیشه.

29. از میزان حقوق خود راضی هستید؟

الف) بله،راضی هستم.

ب) نه فکر می‌کنم تحت استثمار هستم.

ج)بهتر از این هم می‌توانست باشد.

30. آیا صبح‌ها هنگام بیداری و شب‌ها هنگام خواب از زندگی خود راضی هستید؟

الف)معمولا بله

ب)فقط صبح‌ها یا شب‌ها

ج)نه معمولا در این لحظات احساس اندوه می‌کنم.

31. آیا در دوران کودكی دچار وحشت‌های شبانه شده‌اید و آیا احساس کراهت از ماندن در تاریکی هنوز هم در شما وجود دارد؟

الف)هرگز

ب)در کودکی دچار این حالت می‌شدم ولی الان دیگر چنین نیست.

ج)بله و هنوز هم همانطور هستم.

32. فکر می‌کنید اشکالات فیریکی کوچک (مثل طاسی،جوش صورت، دماغ بزرگ و...) می‌تواند زندگی را مسموم کند؟

الف)نه، این مسخره است.

ب) بله، متاسفانه این واقعیت دارد.

ج) بهتر است به این موضوع فکر نکنیم.

33. آیا در گرایش به یادآوری کینه‌ای تند و تیز دارید؟

الف) نه، من کینه‌ای نیستم.

ب)سعی می‌کنم با فراموش کردن بر آن فائق شوم.

ج) انتقام چیزی است كه نمی‌توان آن را فراموش كرد.

34. شما هم معتقدید که هر سنی شادی‌ها و خوش‌های خود را دارد؟

الف) بله، درست است.

ب) نه، غلط است.

ج)بستگی به شرایط زندگی دارد.


35. این حس را دارید که بعضی از اجبارهای اجتماعی بهترین وقت شما را می‌بلعد؟

الف)نه، می‌دانم تا حدامکان چطور از این وضع جلوگیری کنم.

ب)بله

ج)نه، به سادگی خودم را با آن وفق می‌دهم.

بعد از نمره دادن به خودتان، نوبت شناخت خود است

امتیاز دهی ستون‌ها

گزینه الف:

بیانگر نکاتی است که در آنها در توافق مناسبی با خود زندگی می‌کنید.

گزینه ب:

در برگیرنده زمینه‌هایی است که در آنها توافق شما با خودتان دشوار ولی امکان‌‌پذیر است.

گزینه ج:

نشان‌دهنده نکات کم و بیش اساسی است که در آنها عدم توافق وجود دارد؛ عدم توافق بین آنچه می‌خواهید باشید و آنچه که هستید.

پاسخ‌هایی دور از انتظار
یکی از متخصصان روانشناسی می‌گوید: «توافق با خود در واقع نوعی تعادل روانی در شخصیت آگاه یا ناخودآگاه شخص، زندگی پنهان یا عمومی او و احساساتی اظهار شده او(احساساتی که می‌تواند به زبان بیاورد) است.» به همین دلیل پاسخ متعادل همیشه آن پاسخی نیست که به نظر شما مناسب محسوب می‌شود. به عنوان مثال در سؤال شماره 6؛ پرسیده شده آیا تمایلات در شما یک احساس قوی است؟ و کسی که پاسخ می‌دهد نمی‌دانم، توافق بیشتری با خود دارد تا کسی که کمی سطحی و بدون فکر کردن پاسخ می‌دهد «نه». مثالی دیگر: در پاسخ به سؤال 24 ،کسی که جواب می‌دهد:«من هرگز خواب نمی‌بینم» قطعا کمتر با خودش توافق دارد تا کسی که پاسخ داده «شاید، دقیقا به خاطر ندارم.» چون متخصصان فیزیولوژی می‌گویند همه خواب می‌بینند.

تحلیل بر اساس پاسخ‌ها...

اگر پاسخ‌های گزینه ج بیشتر از همه است

شما در مسیر موفقیت هستید
به نظر می‌رسد که شما در توافق با خود هستید و این حالت نه‌تنها در زمینه خودآگاه بلکه در زمینه ناخودآگاه نیز صدق می‌کند. در شما فراموشی‌های غیر قابل توجیه، خواب‌های عجیب و غریب یا وسواس‌های کوچک به ندرت وجود دارد و تاسف ناچیزی نسبت به گذشته یا تمایلات و بی‌صبری‌های آینده (از نظر شغلی و احساسی) به چشم می‌خورد. ارتباط موجود، بین تمایلات، استعدادها و توانایی‌های شما مناسب است.

اگر پاسخ‌های گزینه ب بیشتر از همه است...

توهمات را کنار بگذارید
در این حال، نارضایتی شما از محیط کار و و خانه خود حتمی است. شما با شخصیت درونی خود در تضاد هستید و مفهوم و معنای زندگی برایتان محتمل شده‌ است. نارضایتی شما، گاهی به صورت برخی احساسات و افکار تند بروز می‌کند. شاید این پرسشنامه بتواند فاصله‌ای را که بین آنچه شما می‌خواستید باشید و آنچه اکنون هستید وجود دارد، برایتان روشن سازد. وقتی این فاصله را بفهمید بیشتر می‌توانید برخی از توهمات را کنار بگذارید و با خود واقعی الان به توافق بیشتری برسید.

اگر همه ستون‌ها در یک حد هستند...

یک‌بار دیگر در آزمون شرکت کنید
دوشنبه 17/4/1392 - 10:43
بهداشت روانی
حقایقی جالب در مورد آدم های اطرافتان
حقایقی جالب در مورد آدم های اطرافتان
* وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد میخنده ،مطمئن باشید که عمیقا غمگینه .

* وقتی کسی زیاد میخوابه ، مطمئن باشید که تنهاست .

* وقتی شخصی کم حرف میزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سریع میگه ، مطمئن باشید كه رازی رو حفظ میکنه .

* وقتی کسی نمیتونه گریه کنه نشون دهنده شکنندگی و ضعف اونه .

* وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید که اضطراب داره .

* وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه ، یعنی دل بی گناه و نرمی داره .

* اگه کسی به خاطر چیزای احمقانه و کوچیک از دستت عصبانی شد ، یعنی که خیلی دوستت داره .

انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند . حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه می زند همچنان با لبخندی روی لب می گویند "من خوب هستم" این متن را برای کسی بفرست که قوی است ،همان کاری که من کردم.

    تغییر درپیش است." کارما" اندوه تو را دید و گفت "دوران سختی به پایان رسید"
دوشنبه 17/4/1392 - 10:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته