• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4020
تعداد نظرات : 146
زمان آخرین مطلب : 3948روز قبل
كودك
اضطراب جدا شدن را در کودکتان از بین ببرید
کودکان هنگام جدایی از مادر دچار اضطراب و ناراحتی می شوند، این احساس ناخوشایند اضطراب جدایی نامیده می شود.  در این قسمت به بعضی سوالات رایجی که برای بسیاری از مادران پیش می آید پاسخ می دهیم.
کودکان هنگام جدایی از مادر دچار اضطراب و ناراحتی می شوند، این احساس ناخوشایند اضطراب جدایی نامیده می شود. در این قسمت به بعضی سوالات رایجی که برای بسیاری از مادران پیش می آید پاسخ می دهیم.

آیا همه کودکان دچار اضطراب جدایی می شوند؟
پاسخ این سوال مثبت است، هرچند شدت و ضعف آن از کودکی به کودک دیگر متفاوت است. اضطراب جدایی یکی از مراحل رشد عاطفی است و اکثر نوزادان و کودکان نوپا در مراحل خاصی از زندگی خود از احتمال – یا واقعیت – جدایی از مادر یا پدر می ترسند.مسلماً چنین چیزی والدین را دچار ناراحتی و مشکل می کند ولی والدین باید بدانند که این مرحله گذرا است و می توان با بعضی اقدامات آن را تحت کنترل خود در آورد.

اضطراب جدایی معمولاً کی اتفاق می افتد؟
معمولاً اضطراب جدایی از 6 تا 7 ماهگی آغاز می شود اما در سن 10 تا 18 ماهگی به اوج خود می رسد. غالباً این اضطراب زمانی شروع می شود که شما یا همسرتان خانه را برای رفتن به محل کار یا انجام کاری دیگر ترک می کنید.اضطراب جدایی می تواند شب ها وقتی والدین اتاق کودک را تر ک می کنند اتفاق بیفتد. معمولاً در 24 ماهگی از شدت این حالات کاسته می شود.

چگونه می توانم به کودکم کمک کنم تا با این اضطراب کنار بیاید؟

برای حل این مشکل چند گزینه وجود دارد.
1.شاید ترجیح بدهید تا جایی که می توانید از کودکان دور نشوید و به محض اینکه دچار اضطراب شد او را در آغوش بگیرید. بدین ترتیب لازم خواهد بود این رویه را تا حدود 24 ماهگی کودک حفظ کنید.

2. شاید ترجیح بدهید که کودکتان را به کسانی بسپارید که با آنها آشنا است. سپردن کودک به کسانی مثل پدر بزرگ یا مادربزرگ، خاله یا عمه و ...می تواند به او کمک کند تا با اضطراب جدایی راحت تر کنار بیاید.

3. به او فرصت بدهید تا با پرستار خود آشنا شود. اگر ناچارید برای کودکتان پرستار استخدام کنید، سعی کنید چند روزی را در کنار او و پرستار بمانید تا کم کم با پرستارش آشنا شود.

چگونه باید کودکم را برای جدایی آماده کنم؟
از آنجایی که کودک شما در حال حرکت از مرحله ای به مرحله دیگر است، به او فرصت بدهید تا  به جدایی عادت کند. چه کودکتان را به یکی از اعضای خانواده بسپارید چه به یک پرستار، توجه به نکات زیر ضروری است.

1.در خانه تمرین کنید. اگر کودک شما کسی باشد که جدایی را شروع می کند، تحمل آن برایش آسان تر خواهد بود. اجازه بدهید به تنهایی وارد اتاق های دیگر شود (البته اگر از امنیت او مطمئن هستید) و دو یا سه دقیقه آن جا بماند.همچنین می توانید به او بگویید که به اتاق دیگری می روید و چند دقیقه دیگر بازخواهید گشت. به این ترتیب کودک شما به این نتیجه خواهد رسید که اشکالی ندارد اگر پدر یا مادر گاهی از او دور باشند چون بالاخره بازخواهند گشت.

2. چند روزی را در کنار کودک و پرستارش بمانید. وقتی پرستاری استخدام می کنید، چند روزی را در خانه بمانید تا کودکتان او را بشناسد و با او بازی کند. روزی که برای اولین بار او را با پرستار تنها می گذارید، از پرستار بخواهید تا 30 دقیق زودتر بیاید و وقتی کودکان به اندازه کافی سرگرم شد آنها را تنها بگذارید.

3. همیشه خداحافظ بگویید. کودک را در آغوش بگیرید و ببوسید. به او بگویید که به کجا می روید و کی باز می گردید. اما مراقب باشید خداحافظیتان بیش از حد طولانی نشود. جلوی چشم او از در خارج شوید چون کودکتان از تصور اینکه شما ناگهان ناپدید شده اید مضطرب تر خواهد شد.

4. دوستی خود را با پرستار نشان دهید. کودک شما شدیداً تحت تاثیر رفتارهای شما است بنابراین دوستی و اشتیاق خود را نسبت به پرستاری که انتخاب کرده اید به او نشان دهید.

5. وقتی از خانه خارج شدید دیگر بازنگردید. رفت و آمد مکرر به خانه یا مهدکودک برای آرام کردن کودک، نه تنها کمکی به او نمی کند بلکه ناراحتی اش را افزایش می دهد.

چگونه با باید اضطراب جدایی در شب روبرو شویم؟
ترس جدایی از شما در شب، برای کودکتان بسیار واقعی و جدی است. بنابراین لازم است ساعات قبل از خواب ساعاتی آرام و در صورت امکان جالب باشند. سعی کنید قبل از خواب زمان بیشتری را با کودکتان بگذرانید مثلاً او ار در آغوش بگیرید، برایش قصه بخوانید یا با هم آواز بخوانید.اگر وقتی او را در تختخوابش تنها گذاشتید شروع به گریه کرد، می توانید به نزد او بازگردید تا هم او را آرام کنید و هم مطمئن شوید که حالش خوب است. اما سعی کنید دیدارهای خود را کوتاه و تا حدی خسته کننده کنید تا یاد بگیرد که بدون کمک شما به خواب برود.

اگر همه ترفندهایم بی نتیجه بود چه؟
کودکان با هم متفاوتند. بعضی از آنها بیشتر از دیگران از اضطراب جدایی رنج می برند. اگر هیچ یک از روش هایی که در بالا گفته شد شرایط را بهبود نبخشید شاید لازم باشد این مشکل را به طور جدی تری بررسی کنید و روش های زیر را امتحان کنید.

1. مهدکودک یا پرستار بچه خود را دوباره بررسی کنید. شاید موردی وجود دارد که با روحیات و شخصیت کودک شما سازگار نیست.

2. کودکتان را در بازه های زمانی 15 دقیقه ای با یکی از افراد فامیل یا کسی که با او آشناست تنها بگذارید. بدین ترتیب کودک شما بدون اینکه از بودن با فردی غریبه احساس ناامنی کند، یاد می گیرد که شما بعد از ترک خانه بازخواهید گشت.

3.در مورد الگوی خداحافظی خود تجدیدنظر کنید. آیا دور از چشم او از خانه خارج می شوید؟ آیا مشکل را بزرگ تر آنچه که هست جلوه می دهید؟ آیا برایش جایزه تعیین می کنید یا او را بیش از اندازه در آغوش می گیرید؟توصیه ما این است که تا جایی که می شود عادی و طبیعی رفتار کنید. او را ببوسید، خداحافظی کنید و بروید.این کار به او نشان می دهد که رفتن پدر یا مادر مسئله بزرگی نیست و او به زودی بازخواهد گشت.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:4
ازدواج و همسرداری
خانم ها:با این کارها آقایان را دیوانه میکنید
خانم ها:با این کارها آقایان را دیوانه میکنید
1. سالگرد گرفتن برای هر چیز کوچکی
چرا خانمها هر اتفاق کوچکی در زندگی را به بهانه ای برای گرفتن هدیه تبدیل میکنند. ما آقایان بعد از یک روز کاری عادی و کاملا خسته با تصور فقط یک شام ساده به منزل میآییم. اما صحنه ای را که با آن مواجه میشویم ما را شوکه میکند. چه کار غلطی انجام دادهیم؟ آیا تولدش است؟ آیا تولد خودم است؟ نخیر، امروز سالگرد روزی است که برای اولین بار به یکدیگر نگاه کردیم. خانمهای عزیز لطفا دست بردارید. ما همینکه توانستیم روزهای قرارمان را به یاد داشته باشیم کلی هنر کرده ایم.

2. پر کردن تخت از کوسن
اگر فکر میکنید که تخت برای خوابیدن است اشتباه میکنید. ما به امید یک خواب راحت به سمت تخت میرویم اما با کوهی از کوسنها که به صورت کاملا استراتژیک جایسازی شده اند مواجه میشویم، به نحوی که هیچ جایی برای خود ما وجود ندارد. ما به هیچکدام از کوسنهای قلبی شکل یا پرزداری که فقط باعث عدسه کردنمان میشود احتیاجی نداریم. فقط یک بالش ساده برای خوابیدن می خواهیم. لطفا این بیماری "اختلال کوسن وسواسی " را کنار بگذارید.

3. پرسیدن مداوم جمله: به چی فکر میکنی؟
این یک روش کاملا کلاسیک زنانه است تا ما مردان را وادار به اعتراف کنند که در آن لحظه خاص به آنها فکر نمی کردیم. این سوال دقییقا در زمانی که از کنار هم بودن لذت میبریم و درست لحظه ای که اصلا انتظارش را نداریم مطرح می شود. این اتفاق آنقدر سریع می افتد که هیج زمانی برای فکر کردن نداریم و قبل از آنکه متوجه شویم متهم به فکر کردن به نامزد قبلیمان می شویم! این سوال روشی بسیار ظریف است تا به ما این پیام را برساند که ما حق داشتن افکار خصوصی را نداریم.

4. گفتن جمله "خوبم" وقتی که ناراحت هستید.
همسرم در حالیکه من در حال تماشای فوتبال بودم جلوی تلوزیون ایستاده بود و به همین دلیل کمی بحثمان شد. از آن پس هرگونه مشکلی را که فکرش را بکنید به یادش آمده است. پرسیدم: خوبی؟ اما او همان جمله منفعل-تهاجمی که معمولا با یک سکوت همراه می شود را گفت: خوبم!اگر از چیزی ناراحت هستید آن را مستقیم بیان کنید تا ما هم بتوانیم آن را حل کنیم. البته راه بهتری هم وجود دارد: لطفا مشکلات را یکی یکی بازگو نکرده و بگذارید ما فوتبالمان را تماشا کنیم!

5. بیش از حد احساستی بودن
شما در مراسم ختم، مراسم عروسی، به خاطر فیلمهای شاد و غمگین گریه می کنید. ما مردها نمیدانیم در زمانیکه شما تمام پیراهن زیبا و اطو شده ما را با اشکهای خود خیس می کنید، چه کاری می توانیم انجام دهیم. اصلا این همه اشک را از کجا می آورید؟ به عقیده ما مردها، خانم ها می توانند در سال یک روز مخصوص گریه کردن داشته باشند. آنها میتوانند در این روز دور هم جمع شده و تمام 24 ساعت را گریه کنند تا برای 364 روز باقیمانده نرمال رفتار کنند.

6. مداوم صحبت کردن
ما مردها شنیده ایم که خانمها روزانه حدود 20.000 کلمه صحبت می کنند. خوب برای ما قابل درک است که این وظیفه روزانه باید حتما انجام شود. اما چرا همیشه در بدترین زمان ممکن این کار را میکنید؟ مثلا همسر من، درتمام طول آن مهمانی خانوادگی که واقعا باید صحبت می کرد و آن سکوت اذیت کننده را می شکست ساکت بود و درست زمانیکه من و دوستانم در میانه یک بازی بسیار هیجان انگیز بودیم شروع به تعریف کردن از نحوه نشستن گربه همسایه کنار بوته گل رز کرد! عذاب آورترین قسمت ماجرا اینجا بود که او داشت به طور مفصل راجع به صاحب گربه که در سو پرمارکت سر خیابان مشغول به کار بود صحبت می کرد. خانمهای عزیز، لطفا زمان مناسب برای صحبت کردن را تشخیص دهید و لطفا فقط اصل کلام را بیان کنید.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:4
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
میزان شاد بودنتان را بسنجید
میزان شاد  بودنتان  را بسنجید
جملات زیر را به دقت بخوانید و توجه به اینکه تا چه اندازه احساسات شما را توصیف می‌كنند، به آنها نمره‌ای از صفر تا 5 بدهید. مقیاس نمره‌دهی به صورت زیر است.

1ـ ارتباط نزدیكم را با كسانی كه دوستشان دارم حفظ می‌كنم.

2ـ‌ با اعضای خانواده‌ام به خوبی كنار می‌آیم.

3ـ زندگی‌ام سرشار از عشق است.

4ـ به كارگیری ابا ستعدادهایم كمك بزرگی به دیگران می‌كند.

5ـ كارم را دوست دارم.

6ـ در كارم به خوبی از استعدادهایم بهره می‌برم.

7ـ حداقل سه دوست صمیمی دارم كه منظم اوقاتم را با آنها سپری می‌كنم.

8ـ دوست خوبی هستم.

9ـ دیگران در صورت نیاز، از من درخواست كمك می‌كنند.

10ـ از مهربان بودن با دیگران احساس رضایت عمیقی می‌كنم.

11ـ قلباً ترجیح می‌دهم كه در روابطم اعطاكننده محبت باشم تا گیرنده آن.

12ـ به نیازها و احساسات دیگران بسیار حساسم.

13ـ زندگی‌ام سرشار از فعالیت‌های برانگیزاننده است.

14ـ چالش‌های هیجان‌انگیز را سرلوحه زندگی‌ام قرار می‌دهم.

15ـ به فعالیت‌های متعددی علاقه دارم كه می‌توانم به آنها بپردازم.

16ـ از خودم خوب مراقبت می‌كنم.

17ـ وقتی را برای استراحت و تفریح در زندگی‌ام در نظر می‌گیرم.

18ـ تندرستم.

19ـ به داشتن شخصیت جذاب و دلپذیر شهرت دارم.

20ـ در هر موقعیتی، نیمه پر لیوان را می‌بینم.

21ـ معتقدم همه چیز بالاخره درست می‌شود.

22ـ در شرایط پر استرس عملكرد خوبی دارم.

23ـ در اولویت‌بندی زمان و توان لازم برای انجام امور كفایت دارم.

24ـ به سادگی می‌توانم تا تمام شدن كارها از تفریح خودداری كنم.

25ـ در هر شرایطی و با هر موقعیتی، با آرامش برخورد می‌كنم.

26ـ استرسی كه تجربه می‌كنم در حدی است كه زندگی‌ام را جالب كند.

27ـ به ندرت تمام وقت خود را صرف انجام كار می‌كنم و زمانی را به خودم اختصاص می‌دهم.

28ـ از زندگی‌ام رضایت دارم.

29ـ شاد بودن را به همه چیز ترجیح می‌دهم.

30ـ در مورد آینده‌ام خوشبین هستم.

جمع كل از 150 نمره

نتیجه :

ـ پایین‌تر از 80 : افرادی كه نمره‌شان زیر 80 است شادكام نیستند و نیاز به تغییر سبك زندگی دارند. غم و ناراحتی در زندگی این افراد از جمله هیجانات غالب است.

ـ 80ـ 120: این افراد را نمی‌توان بسیار غمگین نامید. همان‌طور كه نمی‌توان آنها را شاد توصیف كرد. اگر نمره شما در این حدود قرار دارد، به راهبردهای این شماره برای افزایش شادكامی توجه كنید و سعی كنید نگرش مثبت‌تری به زندگی داشته باشید.

ـ بالاتر از 120: ‌اگر نمره شما بالاتر از 120 است، باید گفت كه شما فردی شاد هستید و تلاش كنید نگرش‌ها و هیجانات مثبتتان را در همین سطح حفظ كنید.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:4
كودك
تربیت فرزندان با رفتار، نه گفتار
خانواده سالم و موفق معناهای متفاوتی می‌تواند داشته باشد. برخی والدین فکر می‌کنند اگر فرزندانشان از آنها حرف‌شنوی داشته باشند.خانواده موفقی دارند و عده‌ای معتقدند دادن آزادی‌های زیاد به فرزندانشان باعث می‌شود خانواده موفق و شادی داشته باشند اما واقعا خوشبختی درون خود آدم‌هاست. اگر کودکی احساس کند به راحتی می‌تواند مشکلاتش را با والدینش در میان بگذارد، احساس خوشبختی خواهد کرد.

به نظر من تربیت دوجنبه دارد؛ یکی تربیت با حرف است و دیگری تربیت با عمل. در تربیت با حرف اولین نکته مهم، سعه‌صدر و تسلط بر اعصاب است و اینکه با مهربانی عمل کنیم. زور و قلدری کسی را به جایی نمی‌رساند. مساله دیگر، این است که نباید در تربیت فرزندانمان عجول و یکدنده باشیم زیرا بچه‌ها هم برای خودشان نظرها و روش‌هایی دارند. نباید به آنها سخت گرفت یا در مورد تمام اعمال آنها نظر داد، آن هم در مورد کودکان امروزی که بسیار باهوش و بادرایت هستند.

به‌نظر من، بهترین روش تربیتی، آن است که کنار بچه‌ها باشیم و به‌عنوان یک راهنما مسیر درست را به آنها نشان دهیم. تاثیر تربیت با عمل بسیار بیشتر از تربیت با حرف است. به عقیده من، حتی گاهی بد نیست بگذارید فرزندانتان خطا ‌کنند زیرا به‌عنوان یک انسان حق تجربه کردن دارند. اگر از ابتدا معلم و راهنمای خوبی برای آنها باشید، قطعا کمتر در زندگی‌شان اشتباه خواهند کرد زیرا آینه روبروی آنها تصاویر حقیقی، مثبت و مستقیم را به آنها نشان داده است.
تعداد نمایش ۲۱۷ بار
دوشنبه 17/4/1392 - 10:48
بهداشت روانی
در اعتماد کردن به دیگران پیشقدم باشیم
در اعتماد کردن به دیگران پیشقدم باشیم
استفان کاوی نویسنده کتاب اعتماد هوشمندانه تجربه های خود و تعداد زیادی از افراد و سازمان ها را به تصویر می کشد تا نشان دهد اعتماد چگونه می تواند کامیابی، انرژی و شادی شما را بیشتر کند. این کتاب الهام بخش، می تواند شما را برانیگزاند که اعتماد را در اطراف خود بگسترانید و روابط کاری و شخصی خود را بهبود دهید.

نبود اعتماد
سراسر دنیا با موضوع «اعتماد» درگیر هستند. برخی می توانند سطوح بالایی از اعتماد را ایجاد و حفظ کنند. با اینحال بسیاری در این کار موفق نیستند، بنابراین، همیشه چرخه های منفی و نزولی کم اعتمادی و عدم اعتماد ایجاد می کنند. کافی است به اخبار گوش دهید تا فساد، رشوه خواری، بدرفتاری، رسوایی و کلاهبرداری را در سراسر دنیا ببینید.

بحران شدید کم اعتمادی که در سراسر دنیا وجود دارد، با تاثیرات زیانباری که بر زندگی اجتماعی و رفاه مالی دارد، موسسات و شرکت های دنیا و روابط کاری و زندگی های شخصی را در کام خود می کشد. روابط و فرهنگ های با «اعتماد زیاد»، نه تنها باعث افزایش کامیابی می شوند، بلکه انرژی و شادی را نیز افزایش می دهند.

1- کامیابی:
قابل اعتماد بودن ارتباط مستقیمی با کامیابی دارد. سرمایه گذاری و سودآوری به اعتماد نیاز دارد. شرکت هایی که در آنها اعتماد زیاد وجود دارد، از این اعتماد لذت می برند، چون هنگامی که اعتماد بیشتر می شود، سرعت کارها افزایش یافته و هزینه ها کاهش پیدا می کند.

در عوض شرکت هایی که در آنها کم اعتمادی وجود دارد، هزینه های زیادی برای این کم اعتمادی می پردازند. این هزینه ها شامل «انجام مجدد کارها»، «کاغذبازی»، «سیاست های کاری بیش از حد»، «جدایی و نبود اتحاد»، «درگیری ها» و «تقلب و سوء استفاده» می شود. این عوامل باعث می شود دیگران شما را غیرقابل اعتماد بدانند و خودتان هم به دیگران اعتماد نخواهید کرد.

2- انرژی:
اعتماد به شدت بر انرژی تاثیرگذار است. اعتماد نه تنها بر انرژی جسمانی و احساسی، بلکه بر سلامت، رفاه، خلاقیت و مشارکت نیز تاثیر می گذارد. اعتماد زیاد انرژی غیرمعمولی به وجود می آورد، درحالی که کم اعتمادی فشار خسته کننده ای را ایجاد می کند. این پدیده یک اثر موجی بزرگ در تمام جهات ایجاد می کند که در سطح وسیع، انرژی و روحیه کلی و انگیزش سازمان را تغییر می دهد.

3- شادی:
افرادی که به صورت خلاقانه در یک محیط با اعتماد به کار مشغول هستند، لذت و رضایتمندی را منعکس می کنند. همه کارمندان خواهان کار در یک شرکت با فرهنگ اعتماد زیاد هستند.

تناقض بزرگ
ترکیب این سه عامل، معیاری برای اندازه گیری میزان اعتماد در سطح شخصی و سازمانی فراهم می کند. هر چه اعتماد بیشتر می شود هر یک از این سه عامل بهبود پیدا می کند. تناقض بزرگ این است که با وجود بحران جهانی اعتماد که امروزه در سراسر دنیا وجود دارد، امیدهای فراوانی برای اعتماد کردن وجود دارد.افراد و سازمان هایی که به اعتماد کردن اعتقاد دارند، برمبنای اصول قدیمی ایمان داشتن و اطمینان به دیگران، در حال ایجاد «تحول اعتماد» هستند. شرکت هایی که اعتماد را بین کارمندان، تامین کنندگان، مشتریان و سهامداران برقرار می کنند، شاهد جهش های بزرگی در سودآوری هستند.

بی اعتمادی، اعتماد کورکورانه و اعتماد هوشمندانه
بسیاری از مردم، دنیا را از منظر اعتماد کورکورانه و ساده لوحانه یا بی اعتمادی شکاکانه می بینند. این دیدگاه ها از شرایط اجتماعی که مدارس، خانواده ها، تجارب شخصی و رسانه ها ایجاد کرده اند ناشی می شود. از آنجایی که این عینک ها بر دیدگاه شما و در نتیجه رفتارهایتان اثر می گذارد، تغییر دادن آن می تواند چشم انداز، نتایج شما و سازمانتان را ارتقا دهد. مردم ذاتا می خواهند به همدیگر اعتماد داشته باشند و همدیگر را باور کنند، بنابراین داشتن اعتماد کورکورانه بیش از حد باعث می شود ضربه های سختی بخورید. خیانت اغلب باعث به وجود آمدن فعالیت هایی می شود که نشانگر بی اعتمادی است. این فرایندها و تدابی رواکنشی طبیعی در این دنیای کم اعتمادی هستند.

برای موفقیت درازمدت، اعتماد کورکورانه و بی اعتمادی، رویکردهای مناسبی نیستند. اعتماد هوشمندانه، فلسفه ای بر مبنای قضاوت های درست و رویکردی جایگزین و اساسی برای بهبود کارایی، انرژی و شادی سازمان شما و زندگیتان است.اعتماد هوشمندانه یک تلاش پیوسته و روزانه بر مبنای «میل به اعتماد کردن» است، که ناشی از گوش دادن به حرف قلب و همچنین تجزیه و تحلیل های منطقی و گوش دادن به عقل است. آغاز یک معامله برمبنای اعتماد، فواید بالقوه و تعاملات مثبت دوجانبه ای را برایتان به همراه خواهد آورد. درحالی که انجام آن با بی اعتمادی مانع به وجودآمدن این فرصت ها می شود. همواره تمایل به اعتماد را با تجزیه و تحلیل سه متغیر زیر ترکیب کنید:

1- فرصت ها:
موقعیت پیش رو چیست؟ دقیقا تصمیم بگیرید که در چه کاری می خواهید به شخص مقابل اعتماد کنید.

2- خطرات:
میزان ریسک اعتماد کردن چقدر است؟ نتایج و ضررهای ممکن و احتمال آنها را مشخص کنید و بررسی کنید که این نتایج تا چه حد برایتان مشکل ساز خواهد بود.

3- اعتبار:
شخصیت و صلاحیت مخاطبان چه چیزی را نشان می دهد.در اینکه چگونه اعتماد را گسترش می دهید و روش انجام این تجزیه و تحلیل ها، هوشیار باشید. اعتماد زیاد و تحلیل کم منجر به اعتماد کورکورانه می شود درحالی که اعتماد کم و تجزیه و تحلیل بیش از حد باعث گسترش بی اعتمادی می شود. اعتماد کم و تحلیل های کم اصلا معنی اعتماد را ندارد، درحالی که تمایل به اعتماد زیاد و تحلیل زیاد و درست منجر به «اعتماد هوشمندانه» می شود.

5 گام برای اعتماد هوشمندانه
این 5 گام لازم برای اعتماد هوشمندانه را که در ادامه می خوانید به کار بگیرید و از تخطی از آنها یا وانمود دروغی به انجام آنها بپرهیزید.

گام اول: تصمیم بگیرید که اعتماد کنید
تصمیم آگاهانه برای اینکه اعتماد کنید، شرایط را برای چهار قدم بعدی آماده می کند. اگر به اعتماد ایمان داشته باشید، این اعتقاد راسخ شما، اعتماد هوشمندانه را نشان می دهد و شروعی برای حرکت به سمت آن است. از رفتارهای ظاهری مانند استفاده از اعتماد دیگران برای سودجویی، زبان بازی های غیرواقعی یا وانمود به اعتماد، بپرهیزید. صرفنظر از اینکه در گذشته دیدتان به اعتماد چگونه بود، انتخاب اعتماد، احتمال اجرای آن را بیشتر می کند و مزایای زیادی را به همراه می آورد.

افراد، گروه ها و سازمان هایی که سطح اعتماد بالایی دارند، باور دارند که لایق اعتماد هستند، می توانند این اعتماد را گسترش دهند و اینکه اعتماد کردن مدیریت بهتری را ایجاد می کند. رهبران باتجربه و دانا، اعتماد را یک اصل در کارهای اساسی خود می دانند. حتی اگر در تمام عمر خود هشدارهایی در مورد اعتماد زیاد شنیده اید، تحول خود را باتصمیم به باور مزایای «اعتماد بر مبنای تحلیل درست» را آغاز کنید.

گام دوم: از خودتان شروع کنید
فقط تصمیم برای اعتماد کردن کافی نیست. باید با مسوولیت پذیری وایجاد اعتبار برای خودتان، اعتقاد راسخ خود را به این اصل نشان دهید. گروه ها، مدیران وسازمان های هوشمند، شخصیت و صلاحیت خود را به گونه ای صیقل می دهند که به آنها اجازه دهد به خودشان اعتماد داشته باشند و اعتماد دیگران را هم به دست بیاورند.اعتبار حاصل برای آنها قدرت، امنیت اقتصادی و شادی بیشتری فراهم می آورد.

اجازه ندهید دیگران مسوولیت های شما را بدزدند یا موفقیت های شما را انکار کنند. از رفتارهای ساختگی مانند ایجاد اعتبار جعلی، عدم پذیرش اشتباهاتتان یا سعی در انداختن اشتباهات به گردن دیگران برای بزرگ جلوه دادن خودتان، بپرهیزید. دیگران اگر ببینند شما خصی مطلع، آگاه، هوشیار، دارای دانش و مایل به یادگیری بیشتر هستند، با میل بیشتری به شما اعتماد خواهند کرد.از خود بپرسید که آیا به خودتان اعتماد کامل دارید؟ اگر به خودتان اعتماد داشته باشید دیگران راحت تر به شما اعتماد خواهند کرد.

گام سوم: نیت خود را بگویید و نیت دیگران را مثبت بدانید
گفتن نیت هایتان به بقیه نشان می دهد که نقشه شما چیست و دلیلش چیست نیت های خود را مخفی نکنید یا فرض نکنید که دیگران آنها را می دانند و می فهمند. اطلاعات غلط ندهید و دنبال نقشه های مخفی نباشید. فکر کردن به اینکه دیگران نیت های مثبتی دارند، ایمانتان نسبت به خوب بودن انسان ها را بیشتر می کند و ذهن و قلبتان را برای نتایج دلخواه باز می سازد.

خوش بینی و تفکر مثبت نتایجی مانند، «روابط لذتبخش و با اعتماد زیاد»، «مشارکت خلاق» و «کارایی بیشتر» به همراه دارد. هرگز رفتاری ساختگی مانند وانمود به داشتن نیت خوب درحالی که در دل دشمنی را پرورش می دهید، یا وانمود به اعتماد به دیگران درحالی که مدام آنها را زیر نظر دارید، نداشته باشید. بیان شفاف نیت ها به شما کمک می کند از لحاظ احساسی ارتباط برقرار کنید، زمینه را فراهم کنید و روابط دو جانبه خوبی را ترویج دهید و اطمینان و امید ایجاد کنید. از سوی دیگر پنهان کردن نیت ها به طرف مقابل اجازه می دهد در مورد نیت شما به حدس و گمان بپردازد یا فکر کند که انگیزه های منفی دارید.

گام چهارم: به آنچه قرار است انجام دهید، عمل کنید
اگر به قول ها و وعده های تان عمل نکنید، تلاش هایتان برای ایجاد و تقویت اعتماد، از بین خواهد رفت. در تمامی فرهنگ ها، قابل اعتماد بودن یعنی تا چه حد می توان روی حرف طرف مقابل حساب کرد. از دادن وعده های بزرگ یا کم کاری در وعده هایتان و جدی نبودن در پایبندی به تعهدات بپرهیزید. تلاش کردن به جای ارایه نتایج واقعی از دیدن دیگران ارزشمند نیست.

گام سوم یعنی بیان نیت ها وقتی با گام چهارم یعنی پایبندی و عمل به حرف هایتان ترکیب شود، عامل بسیار قدرتمندی در ایجاد اعتماد می شود. پایبندی به قول ها ارتباطات را مستحکم می کند. اینگونه صداقت و راستی اساس شهرت و آوازه شما، برندشخصی و برند شرکت تان است، به خصوص در این «اقتصاد اعتبارمحور» که رسانه های اجتماعی به وجود آورده اند. اگر نیت هایتان را بیان کنید و بر قول های خود پایبند بمانید، اعتماد دیگران را به دست خواهید آورد، که به شما اجازه می دهد بیشتر به دیگران اعتماد کنید.

گام پنجم: در اعتماد به دیگران پیشقدم شوید
زمانی را که دیگران به شما اعتماد کردند به یاد آورید. چرا آنها به شما اعتماد کردند؟ این تجربه چه تاثیری بر شما گذاشت؟ بسیاری از مدیران برای اینگونه اعتمادها و اختیار دادن ها، ارزش قائلند. اعمالی مانند انکار حقیقت، نگفتن کامل حقایق، کنترل دیگران، یا تلاش برای اینکه همه کارها را خودتان انجام دهید، در خلاف جهت گسترش اعتماد است.

اعتماد ساختگی، می تواند شامل مسوولیت دادن به دیگران بدون اعطای اختیار تصمیم گیری یا کنترل تمام کارهایی که به دیگران محول می کنید باشد. به عنوان یک مدیر، مسوولیت پیشقدم شدن در اعتماد بر عهده شما است. تصمیم به «اعتماد هوشمندانه» باعث ایجاد نتایج می شود، چون بهترین توانایی های فرد را فعال می کند و الهام بخش می شود و به آنها انگیزه می دهد. این کار اعتماد را بیشتر می کند چون مردم دوست دارند قابل اعتماد دیده شوند و همچنین زمینه را برای روابط متقابل ایجاد می کند چون وقتی به دیگران اعتماد کنید، آنها هم تمایل پیدا می کند که این اعتماد را جبران کنند.

تصمیم برای اعتماد به دیگران چهره مثبتی را تقویت می کند که اعتماد زیاد – و همچنین کامیابی، انرژی و شادی – در روابط ایجاد می کند. حتی اگر نتیجه دقیقا آن چیزی که می خواستید نباشد، با اثر موجی که با تصمیم به اعتماد به دیگران ایجاد می شود، افرادی که به آنها اعتماد کرده اید از این اعتماد قدردان خواهند بود.
این اعتماد هوشمندانه را بین سهامداران شرکت، مشتریان، کارکنان، همکاران و اعضای خانواده و شبکه های اجتماعی و اجتماع های محلی و سازمان ها بگسترانید.از همین جایی که هستید تحول اعتماد را آغاز کنید. پنج گام برای اعتماد هوشمندانه را درک کنید و در زندگی شخصی و حرفه ای خود به کار بندید.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:48
كودك
آیا کودکتان وسواس دارد؟
آیا کودکتان وسواس دارد؟
یک فوق تخصص روانپزشکی اطفال گفت: بیشتر خانواده‌ها یا متوجه رفتارهای وسواسی نمی‌شوند و یا سعی در پنهان کردن آن دارند، ولی با توجه به قابل درمان بودن این رفتارها، باید هر چه سریعتر با مراجعه به روانپزشک اطفال در صدد درمان این مشکل برآیند.

دکتر بهروز جلیلی ، با اشاره به اینکه وسواس در کودکان با الگوهای رفتاری متفاوتی بروز می‌کند، گفت: گاه وجود برخی از رفتارها از سوی کودکان به عنوان توجه، دقت یا تمیز بودن وی تصور می‌شود، والدین نیز با تصور اینکه این رفتارها طبیعی است آن را جدی نمی گیرند.

وی در خصوص شناسایی رفتارهای وسواسی در کودکان گفت: فشار آوردن مداد روی کاغذ، فکر کردن هنگام نوشتن و تایید خواستن از والدین یا احساس شل بودن بند کفش از علامت‌های شروع وسواس در کودکان است، کودکان متوجه اشتباه بودن و غیرطبیعی بودن این رفتارها نمی شوند.

این فوق تخصص روانپزشکی اطفال خاطرنشان کرد: بیشتر خانواده‌ها یا متوجه رفتارهای وسواسی نمی شوند و یا سعی در پنهان کردن آن دارند، ولی با توجه به قابل درمان بودن این رفتارها، باید هر چه سریعتر با مراجعه به مشاور با روانپزشک اطفال در صدد درمان این مشکل برآیند.

دکتر جلیلی با تاکید بر اینکه بروز هر نوع رفتار تکراری بی مورد یا تاکید بر موضوعی ساده، وسواس تلقی می شود، یادآور شد: والدین مطمئن باشند که با بکارگیری آموزش‌هایی که از جانب روانپزشک به آنها ارایه می‌شود، این نوع رفتارها درمان می‌شود در غیر این صورت و به تصور اینکه این نوع رفتارها خودبخود برطرف می شوند، حرکات وسواسی مزمن شده و گاه برطرف کردن آنها مشکل است.

وی گفت: اطرافیان نباید کودکان را به دلیل انجام رفتارهای وسواسی سرزنش کنند، به عنوان مثال در مواردی که کودک احساس می‌کند با وجود شست و شوی دست، دستش تمیز نشده، ارایه توجیه منطقی برای کودک کمک کننده نیست، زیرا این فکر ناراحت کننده هرگز کودک را رها نمی‌کند و تنها راهکار رفع این نوع رفتارها مشاوره با کارشناسان است.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:48
كودك
وقتیکه فرزندتان باعث آبروریزی می شود
وقتیکه فرزندتان  باعث آبروریزی می شود
علی سیلی محکمی به مادرش زد که مادر سعی کرد ان را نادیده بگیرد. فردا هم همین کار را در مورد دو کودکی که میهمان آنها بودن تکرار کرد. مادر که شرمنده شده بود، او را از ادامه بازی محروم کرد. چند ساعت بعد از میهمانی، بار دیگر علی سیلی محکمی به صورت مادرش زد. مادر عصبانی شد و علی را کتک زد تا بفهمد که کتک خوردن چه احساسی داردو علی نیز احساس کرد که به او توهین شده است. مادر کنترل عصبی خود را از دست داده بود، چون برای تربیت علی تدبیری نیندیشیده بود.

وقتی پسرش به دو کودک میهمان سیلی زد، فقط علی را از بازی کردن محروم کرد که این فکر فاقد برنامه ریزی دقیق بود و به طور ناخودآگاه به وجود آمد و برای مدتی کوتاه، از رفتار تهاجمی علی جلوگیری کرد. وقتی بار دیگر علی مادرش را کتک زد، مادر احساس کرد که دیگر نمی تواند فرزندش را مهار کند و این احساس او را به شدت ناراحت کرد.

والدین معمولا در چنین مواقعی گمان می کنند که سایر کودکان، صبور و خوش رفتار و منطقی هستند و صفات شایسته ای که فقط در تصور و آرزوهای آنها وجود دارد، در سایر کودکان مصداق پیدا می کند. این حالت احساسی ناخوشایند را در والدین پدید می آورد ، به گونه ای که آنها فراموش می کنند هیچ کس بی نقص نیست. وقتی شرمنده و ناراحت می شوید، هدف خود را بازنگری کنید: آیا می خواهید به رفتار ناخوشایند فرزندتان برای همیشه سازش کنید یا قصد دارید در برابر آن بایستید؟ هیچ گاه سعی نکنید بر اساس فکر دیگران رفتار کنید.
هیچ کس قادر نیست فکر دیگران را بخواند. شاید شما فکر کنید که فرزندتان چنین تصور می کند که : "پدرم آدم بد اخلاقی است" در حالی که ممکن است او این طور فکر کند که :" پدرم آدم شجاعی است و به اعتقاداتش عمل می کند". پس احساسات ناخوشایند را تحمل کنید و تعادل خود را از دست ندهید زیرا مجازات فرزندتان به او کمک خواهد کرد تا رفتارش را اصلاح کند.

برخی از والدین می گویند از این که در برابر دیگران عصبانی شوند متنفرند و مایلند خونسرد باشند. گروهی دیگر می گویند خشم آنها حتی به میزان بسیار کم، سبب می شود که کنترل خود را از دست بدهند و فرزندشان را کتک بزنند و رفتاری غیر عاقلانه داشته باشند. استفاده از یک برنامه تربیتی به والدین کمک می کند تا حد ومرز خود را رعایت کنند.

مثلا مادر فرضی مثال بالا برای اصلاح چنین رفتار کرد: مادر برای برخورد با فرزندش، برنامه ای خاص تنظیم کرد. او یک روز صبح، پیش از آن که از خانه به پارک بروند به علی گفت: "سیلی زدن کار خوبی نیست و اگر این کار را بکنی بلافاصله از پارک به خانه برمی گردیم ". علی وقتی مشغول بازی بود یک سیلی به صورت مادرش زد. مادر گفت: " من به تو کفته بودم که اگر این کار را بکنی به خانه بر می گردیم". پس با قاطعیت او را به خانه برگرداند و به گریه های اعتراض امیز او توجهی نکرد. علی وفتی رفتار مادرش را در این زمینه جدی دید، به تدریج رفتار خود را اصلاح کرد. مادر نیز به دلیل این که شیوه برخورد با فرزندش را یافته بود، اعتماد به نفس و آرامش خود را به دست آورد.

به هنگام برخورد با کودکان، خواسته های خود را به طور صریح مطرح کنید. کودکان ممکن است در آغاز منظور شما را نفهمند ولی با توضیح و تکرار متوجه خواهند شد. در مورد کودکانی که بیش از سه سال دارند، روش "توقف فعالیت" تاثیر بیشتری دارد. اگر رفتاری ناشایست از فرزند خود در خانه و یا بیرون از خانه مشاهده کردید، او را از فعالیتش باز دارید و با لحنی ملایم درباره رفتارش به او تذکر دهید.گاهی اوقات شرمندگی موجب می شود تا از تشخیص رفتار طبیعی از غیر طبیعی بازمانید. یکی از راه های غلبه بر چنین مشکلی آن است که با متخصص کودکان مشورت کنید تا با رفتارهای طبیعی کودکان آشنا شوید

مثلا می توانید مانند مادر فرضی ذیل رفتار کنید:
مادری پسر چهار ساله اش را از رستوران به داخل اتومبیل برد و به او گفت: "برای انتخاب دو راه داری: یا روی صندلی ات در رستوران می نشینی و بدون سرو صدا غذایت را می خوری و با غذا بازی نمی کنی و یا به خانه برمی گردیم و از غذا خوردن با دوستانت محروم می شوی و تا چند ماه دیگر هم به رستوران نخواهیم آمد؛ او کمی مکث کرد و به فرزندش فرصت فکر کردن داد و سپس پرسی:" چه تصمیمی گرفتی؟"، این برخورد بسیار موثر بود زیرا فرزندش می دانست که وقتی مادرش تصمیمی بگیرد حتما به آن عمل می کند و اصرار او نیز موجب تجدید نظر در مجازات تعیین شده نخواهد شد.اکنون به نکته های کلیدی دیگری اشاره می کنیم که به شما کمک می کند تا بر خجالت کشیدن در انظار عمومی به دلیل رفتار ناشایست فرزند غلبه کنید.

**سعی کنید وقتی که در منزل با فرزندتان تنها هستید او را کنترل کنید. اگر از عهده این کار بر نیائید بی تردید در حضور دیگران نیز موفق به انجام آن نخواهید شد.

**وقتی از فرزندتان در نزد دیگران رفتاری نامناسب سر زد، رفتار او را نادیده نگیرید بلکه قاطعانه با او برخورد کنید؛ چیزی به او بگوئید یا او را به کناری ببرید و با او صحبت کنید.

** به روشنی تنبیهی را که به خاطر رفتار ناپسندش در نظر گرفته اید به او بگوئید: "آیا می خواهی اینجا را ترک کنیم؟"،"آیا می خواهی نگذارم دیگر بازی کنی؟"، سپس تنبیه تعیین شده را قاطعانه اجرا کنید.

**نارضایتی خود را از رفتار نامناسب او نشان دهید و به او بگوئید که "رفتارت را دوست ندارم".

**هیچ گاه بد رفتاری فرزندتان را در میان جمع نادیده نگیرید. زیرا او به رفتارش ادامه می دهد و شما را خشمگین و ناگزیر به خوردی می سازد که خود هرگز نمی تواند علت آن را درک کند.

**اگر از فرزند شما رفتاری ناشایست سر زد و شما با آن حرکت برخورد نکردید، موقعیت و شرایطی را که در آن قرار داشتید را تجزیه و تحلیل کنید. چه کسی حضور داشت؟ چه احساسی درباره فرزندتان یا درباره خودتان داشتید؟رفتار مناسبی را که باید از شما سر می زد، مشخص کنید تا در صورت تکرار، بتوانید از آن استفاده کنید.

**گاهی اوقات شرمندگی موجب می شود تا از تشخیص رفتار طبیعی از غیر طبیعی بازمانید. یکی از راه های غلبه بر چنین مشکلی آن است که با متخصص کودکان مشورت کنید تا با رفتارهای طبیعی کودکان آشنا شوید.

**هرگز یک رفتار ناشایست را نادیده نگیرید و روش های تربیتی را مدام تغییر ندهید. زیرا بی ثباتی در شیوه برخورد با کودکان موجب می شود که آنها در سنی که نیاز به راهنمایی دارند، گیج و سردرگم شوند.

**اگر به طور معمول در انظار عموم، رفتارهای ناشایست از فرزندتان سر می زند، او را از خانه خارج نکنید و با خود به میهمانی نبرید تا رفتار خود را اصلاح کند. فرزندتان باید بفهمد که شما قادر به کنترل او هستید.

**پیش از آن که به همراه فرزندتان خانه را ترک کنید، به او بگوئید که چه توقعی از او دارید و در صورت بروز رفتاری ناشایست، چه مجازاتی انتظار او را می کشد.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:46
بهداشت روانی
با تفکری درست به شکست ها پایان دهید
با تفکری درست به شکست ها پایان دهید
ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر روز با موجی از اخبار ناخوشایند روبه‌رو می‌شویم؛ اما بارها در مقالات و کتاب‌های مختلف خوانده‌ایم که نباید بر افکار منفی و حوادث ناگوار متمرکز شویم و باید تفکر مثبت داشته باشیم؛شاید معترض‌‌شویم که «این همه درباره مثبت‌اندیشی خوانده‌ام ولی مشکلاتم همچنان پابرجاست یا اینکه من در کارم موفق نیستم و بارها شکست خورده‌ام.

تفکر مثبت را هم امتحان کرده‌ام اما تغییری در کارم حاصل نشده، دیگر ناامید شده‌ام و نمی‌توانم به خودم دروغ بگویم که اوضاع بد نیست و حقیقت را انکار کنم و...». ولی در حقیقت بیشتر مردم ماهیت تفکر مثبت را درک نمی‌کنند.

تفکر مثبت شیوه ای از فکر کردن است که فرد را قادر میسازد نسبت به رفتارها، نگرش ها، احساس ها، علایق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشند و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه ترین تصمیم را بگیریم.افکارمثبت، افکاری سازنده،انگیزه و انرژی بخش هستند که بر اثرتلقین، تکرار و تمرین به ذهن راه می یابد و باعث می شود ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر دراختیار ماست.

افراد مثبت نگر با وجود تفکر درباره گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می کنند و از آن چه دارند راضی و خشنود هستند . در گفتار خود از کلمات و عبارات مثبت و امید بخش استفاده می کنند و همیشه سعی می کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند عامل را ابتدا در خود وسپس در شرایط بیرونی جستجو می کنند.

همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه با ضد و نقیض گویی می شوند.اگر از آنها خواسته شود در باره موضوعی اظهار نظر کنند، با وجود تفکر در جنبه های منفی، موارد مثبت آن را بیان می کنند و موضوع را به فال نیک می گیرند به عبارت دیگر "نیمه پر لیوان را می بینند" .مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می کنند.

همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت بخش بوده و سعی می کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند. در ارتباط های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند(مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.شیوه تفکر مثبت، شکست‌ناپذیر است و باعث می‌شود که بتوانیم به بسیاری از موفقیت‌هایی که در زندگی می‌خواهیم، دست یابیم. مثبت‌اندیشی به شما کمک می‌کند تا ترس خود را به شجاعت و ضعف خود را به قدرت تبدیل کنید. بهتر است موفقیت را پیش شرط ذهنی خود فرض کنید. این یکی از اصول اولیه تفکر مثبت است.

مهم نیست چه کسی هستید یا چندبار شکست خورده‌اید حتی اهمیتی ندارد چند سال دارید؛ زندگی همیشه می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. موفقیت در دسترس همه ماست؛ البته اگر از اصول اولیه تفکر مثبت و اندیشه سالم و صحیح پیروی کنیم.هیچ‌گاه نباید گمان کنید همه‌چیز به آخر رسیده است، حتی زمانی که همه چیز برخلاف میل شما باشد و نتوانید به موفقیت دست یابید؛ حتی در بدترین شرایط هم راه گریزی وجود دارد.

راهكار های عملی برای مثبت اندیشی
- احساس شادکامی و خوشبختی. هیچ چیز مثل زندگی مثبت‌نگرانه نمی‌تواند احساس شادکامی و خوشبختی را در انسان بوجود بیاورد. انسانهایی که احساس خوشبختی می‌کنند افرادی هستند که کمتر با افکار و مسائل منفی سروکار دارند و اجازه نمی‌دهند بیش از مقدار لازم و طبیعی با مسائل منفی درگیر شوند. با نیمه پر لیوان زندگی می‌کنند و اتفاقات را از جانب مثبت ارزیابی می‌کنند. افکار روزانه آنها حول و حوش مسائل خوب دور می‌زند و با دیدگاهی مثبت کارها و امور زندگی خود را دنبال می‌کنند. آنها کمتر از نمی‌شود، نمی‌توان و ... استفاده می‌کنند. مثبت‌بینی نیروی انسان و اراده او را در جهت رسیدن به اهداف و خواسته‌هایش تامین می‌کند.

- معنویات نقش مهمی در شادکامی دارند. امور معنوی و پیوندهای قلبی انسان با آنها بسیار موثر هستند. این پیوندها علاوه بر کمک به انسان در جهت داشتن نگرشی مثبت به زندگی به او کمک می‌کنند در شرایط سخت و منفی و آزار دهنده نیز تسلط بیشتری روی مسائل داشته باشند. انسان بدون معنویات و ارتباطش با این منابع بی‌تکیه‌گاه است. در مراسم معنوی شرکت کنید، هر چند وقت به اماکن متبرکه و زیارت‌گاهها بروید.

- انگیزه خود را تقویت کنید. انگیزه موتور حرکتی انسان انسان بی‌انگیزه راکد و کسل و بی‌تحرک است. با عوامل مخل انگیزه بجنگید و عواملی را که انگیزه شما را قدرتمند و قوی می‌سازند را تقویت کنید.

- شبکه اجتماعی خود را وسعت دهید. داشتن روابط گسترده برای زندگی سالم و کم استرس مفید است. افراد تنها بیشتر دچار استرس می‌شوند و بیشتر دچار کسالت و بی‌حوصلگی می‌شوند. روابط خود را بیشتر و بیشتر کنید. این نوع روابط علاوه بر پر کردن اوقات فراغت شما در شرایط سختی و ناراحتی نیز تکیه‌گاه خوبی را برای شما فراهم می‌کند.

- برنامه ریزی داشته باشید. بدون برنامه ریزی زندگی بهم ریخته و نامنظم است و بی‌نظمی مخل آسایش و خوشبختی. نظمی به زندگی خود بدهید کارها و وظایف خود را مشخص کنید و هر چیز را سر جای خود قرار دهید و برای هر کاری وقتی تنظیم کنید. به این ترتیب شما در بین کارها و وظایف و مشغله‌های مختلف گیر نخواهید افتاد و کمتر و کمتر دچار ناراحتی و استرس خواهید شد طبعا شادمان‌تر و شاداب‌تر خواهید بود.

- به ظاهر خود توجه کنید. ظاهر انسان ، آینه‌ای از درون اوست. افرادی که به ظاهر آراسته خود اهمیت نمی‌دهند علاوه بر تاثیر منفی خود روی اطرافیان روی روحیه خود نیز تاثیر منفی دارند. به لباس ، زیبایی و جوانی خود توجه کنید. زمانی را برای حفظ زیبایی و جوانی اختصاص دهید.

- هدفمند باشید. داشتن اهداف بیشتر برنامه‌ها و امور زندگی انسان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. راه و روش زندگی شما در راستای اهداف‌تان از زندگی شکل می‌گیرد. اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود را معین کنید. خلاقیت بیشتری به خرج بدهید و روشهای جدیدی را برای رسیدن به اهداف خود یاد بگیرید. اهداف به شما انگیزه می‌دهند و شیوه‌های خوب زندگی را برایتان ترسیم می‌کنند.

-   تمرین. به‌طور مرتب در طی روز لحظاتی توقف کنید و ببینید مشغول فکر کردن به چیزی هستید. اگر متوجه شدید که بیشتر افکار شما منفی هستند سعی کنید یک نکته مثبت در آنها پیدا کرده و فکرتان را تصحیح کنید.

این قانون ساده را به یاد داشته باشید: هیچ‌وقت به خودتان حرفی نزنید که حاضر نباشید آن حرف را به دیگران بزنید.

- مثبت فکر کردن را تمرین کنید. هر روز! اگر بدبین هستید و افکاری منفی دارید توقع نداشته باشید که در عرض یک شب، به یک فرد مثبت‌نگر و خوش‌بین تبدیل شوید. اما با تمرین کردن گفت‌وگوی ذهنی شما، کم‌کم مثبت می‌شود و از حالت خودانتقادی بیرون می‌آید و خودپذیری جای آن را می‌گیرد و همین‌طور نسبت به جهان اطرافتان کمتر دیدگاهی بدبینانه خواهید داشت و زیباتر به نظر خواهد آمد.
تمرین تفکر مثبت، دید بهتری به شما می‌بخشد. وقتی حالت ذهنی مثبت باشد قادرید از پس هر مسئله‌ای هرچه‌قدر هم استرس‌زا و ناراحت‌کننده باشد به نحو مۆثری برآئید. این توانائی (مثبت‌نگری) به سلامت جسم و روح شما کمک می‌کند و درهای جدیدی را به رویتان می‌گشاید. تمرین روزانه را به یاد داشته باشید.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:45
بهداشت روانی
عملکرد وارونه خانم ها!!
عملکرد وارونه خانم ها!!
زن و مرد دارای دو روحیه پنهان هستند. در وجود زن ها، هم روحیه زنانه وجود دارد و هم روحیه مردانه و در مردان نیز روحیه مردانه و زنانه وجود دارد. عمل و عکس العمل هر زن و مردی به چگونگی رشد و تحول این روحیات بستگی دارد.به طور طبیعی روحیه مردانه در مردان حالت قالب دارد و در زنها روحیه زنانه، که این موجب می شود آنها در یک حالت تعادل و طبیعی باشند، اما بعضی مواقع به دلایل گوناگون این حالت تعادل دچار اشکال و نقش احساسات و عواطف در انها وارونه می شود، که این حالت عدم تعادل با علائم مختلفی بروز می کند.

در مقاله" نقش های وارونه یک مرد" به حالت عدم تعادل مردان و وارونگی نقش احساسات و عواطف آنها پرداختیم، حال در این یادداشت، قصد داریم به بررسی اشکال در تعادل روانی زنان و اثرات آنها بر رفتار آنان اشاره نمائیم.

وقتی تعادل روحیات روانی زنان به هم می خورد!
احساس خستگی مفرط و یکنواختی زندگی و همین طور بروز مشکلات متعدد در زندگی، تمایل به صحبت کردن که از خصوصیات زن هاست را کم می کند و رفته رفته آنان توان حل مشکلات روزانه خود را از دست داده و بدون این که خود بخواهند به سمت عدم تعادل پیش می روند.

علائم متعددی نشان دهنده این عدم تعادل است که می توان به طور خلاصه به علائمی چون ذیل اشاره کرد:
*احساس مسئولیت غیر اصولی برای حل مشکل خانواده و کار مفرط : زمانی که روحیات زنانه زن ها تقویت و حمایت نمی شود انها برای گریز از دل زدگی شوهرشان و ترس از طلاق، ناخودآگاه به سمت جنبه مردانه خود و ابراز تمایلات مردانه پیش می روند. آنان به عاقلانه رفتار کردن خویش مفتخرند، بنابراین شدیدا کار می کنند و نیازهای زنانه خود را برای حل مشکلات خانه و خانواده پنهان می کنند. تصور غلط این زن ها این است که نیازها و حساسیت های زنانه، و احساس زن بودن و زنانه رفتار کردن ناخوشایند است.
این گونه زن ها دائما با خود درگیر هستند و روحیات زنانه خود را پس می زنند.آنها دوست دارند به جای ظریف و زنانه رفتار کردن، در غالب رفتارهای مردانه، خشک، خشن و نفوذ ناپذیر شوند و همین طور می خواهند به جای وابستگی به شوهرشان، تمایل به استقلال داشتن را تجربه کنند. آنها تا جایی در این عدم تعادل و افراط گویی پیش می روند که حمایت مردها را به باد تمسخر می گیرند، و... در صورتی که این حمایت مردها می باشد که حامی و حمایت گر همیشگی آنها است.

*تمایل به این که همسرشان پرحرفی کند: واکنش دیگر زن ها نسبت به عدم تعادل خود این است که مایلند همسرشان بیشتر از آنها حرف بزند و احساساتش را با زنش در میان بگذارد. این دقیقا نقشی است که زن ها در حالت تعادل باید برعهده داشته باشند. این گونه زن ها بیشتر تمایل دارند تا شوهرشان زنانه رفتار کند، زیاد حرف بزند، سفره دل بگشاید و درد دل کند. آنها احساس می کنند که با زنانه رفتار کردن مرد، امنیت خود را به دست می آورند و از این راه خود را راضی و خشنود می کنند. این تمایل زن یعنی زنانه رفتار کردن مرد و کاهش خشونت در او به این معنی است که نیاز اصلی، جانشین نیاز دیگری شده است و تمایل خودشان به زنانه برخورد کردن را آشکار نمی سازند.

*احساس خستگی بسیار و در نتیجه پرخوری: واکنش غیرطبیعی دیگر نسبت به ارضاء نشدن روحیه زنانه پرخوری است. خوردن می تواند آسان ترین راه برای تامین کمبود عشق و علاقه باشد. زن ها می توانند با غذا خوردن، موقتا احساس استرس، ناامنی و ترس را در خود سرکوب کنند. احساسی که از روحیه زنانگی آنها سرچشمه می گیرد. زن ها کم و بیش می توانند با پرخوری نیاز رسیدگی به روحیه زنانه خود را برطرف کنند یعنی در واقه با واکنش جانشین سازی می توانند نیاز اصلی خود که نیاز به عشق، محبت و همدردی است را با پرخوری پر کنند.
البته نیاز به پرخوری برای مدت کوتاهی نیاز به عشق را برآورده می سازد و زن آن قدر تشنه می ماند تا نیاز او برای عشق برآورده شود و احساس آرامش در او به وجود آید. زن ها گاهی تا اندازه ای خود را فریب می دهند که به شادی و خوشحالی غیر طبیعی و ساختگی خود دل می بندند و ظاهرا نشان می دهند که تمامی نیازهای آنها برآورده شده است.

مردان، برای مبارزه با این عوارض، چه باید کنند؟!
تمامی این واکنش ها به علت مشاهده نکردن حمایت مورد نیاز از روحیه زنانه می باشد. بنابراین یک زن احساس می کند که مجبور است از روحیه ظریف زنانه خودداری کند و به سمت رفتار مردانه کردن گرایش پیدا کند. او فکر می کند که با این کار می تواند توجه شوهر خود را به خویش جلب کند و موجب حمایت شوهر از او شود، در حالی که با چنین رفتاری وضعیت به وخامت بیشتری دچار می شود. مردها باید کمبود های همسر خود در این زمینه توجه کنند و با حمایت های بی دریغ خود حس زنانگی را در آنها تقویت کنند و انان را از گردابی چنین مهلک نجات دهند.
در چنین شرایطی یک مرد باید با تمام وجود زنش را درک کند و متوجه باشد که ممکن است زنش به کمی استراحت و تنها ماندن احتیاج داشته باشد، تا آمادگی و تعادل لازم را برای زندگی به دست آورد. به عنوان مثال اگر وقتی زنی به خاطر کار خسته کننده و مفرط رنج می برد و احساس کسالت می کند، تنها راه چاره حمایت صادقانه شوهر از اوست. شوهر باید در چنین شرایطی او را تحت حمایت بی دریغ خود قرار دهد و نیازهای عاطفی و روانی او را تا حد امکان برآورده سازد تا زن بداند که همسرش به خاطر عشق به او از هیچ کوششی فروگذاری نمی کند.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:45
بهداشت روانی
دلایلی کافی برای لبخند زدن
دلایلی کافی  برای لبخند زدن
لبخند زدن باعث می شود احساس خوبی پیدا کنیم که انعطاف پذیری در توجه را بالا برده و توانایی ما برای فکر کردن کلی نگر را تقویت می کند.آدمها همیشه لبخند می زنند، مخصوصاً وقتی در جمع هستند اما لبخند فقط نشان دهنده شاد بودن آنها نیست. ما از لبخند برای اهداف خاص اجتماعی استفاده می کنیم زیرا لبخند می تواند پیام های مختلفی را به دیگران برساند.

در زیر به ۱1 روشی که می توان از لبخند برای فرستادن پیام درمورد قابل اعتماد بودن، جذابیت، اجتماعی بودن و ویژگی های بسیار دیگر درمورد خودمان استفاده کرد، اشاره می کنیم.

1 - تشویق دیگران برای اعتماد به شما
در دنیایی که همه فقط به فکر خودشان هستند، واقعاً به چه کسی می توان اعتماد کرد؟ یک نشانه از قابل اعتماد بودن ما، لبخند است. لبخندهای واقعی پیام می فرستد که دیگران می توانند به ما اعتماد کرده و با ما همکاری کنند. کسانی که لبخند می زنند معمولاً سخاوت و برونگرایی بیشتری دارند.

2 - جلب ملایمت و ارفاق دیگران
وقتی افراد کار بدی انجام می دهند و دستگیر می شوند معمولاً لبخند می زنند. آیا این کار برایشان فایده ای دارد؟
براساس تحقیقی که توسط لافرانس LaFrance و هِچ Hecht در ۱۹۹۵ انجام گرفت، می تواند اینطور باشد. ما با کسانی که قانون شکنی کرده اند، اگر بعد از آن لبخند بزنند، با ملایمت و ارفاق بیشتری برخورد می کنیم. مهم نیست که لبخندی دروغین باشد، لبخندی از روی بیچارگی باشد یا یک لبخند واقعی، همه آنها باعث می شود برای فرد خاطی کمی تحفیف قائل شویم.

3 - رهایی از خطاهای اجتماعی
فراموش کردید به مناسبت سالگرد ازدواجتان برای همسرتان هدیه بخرید؟ اسم یک مشتری مهم را فراموش کرده اید؟ سهواً یک بچه کوچک را لگد زدید؟ اگر چنین مواردی برای شما هم پیش آمده باشد، احتمالاً خجالت زده شده اید.

عملکرد خجالت این است که شما را از مکان های اجتماعی پرفشار بیرون کند. لبخند های از روی خجالت با پایین انداختن سر همراه است و خیلی وقت ها هم یک خنده کوتاه احمقانه به آن اضافه می کنیم. این کار برای این انجام می شود که باعث شویم فرد مقابل اشتباه سهوی ما را فراموش کرده و سریعتر ما را ببخشد.بنابراین لبخند از روی خجالت به ما کمک می کند از زندان رها شویم.

4 - در غیر اینصورت احساس بدی پیدا خواهم کرد
گاهی اوقات به این دلیل لبخند می زنیم که هم مودبانه است و هم اینکه بعد از آن احساس بدی پیدا نمی کنیم. مثل زمانیکه کسی با اشتیاق درمورد اینکه چطور مقداری پول در جیب یکی از لباس های قدیمی اش پیدا کرده برایمان تعریف می کند. شاید خیلی جای لبخند زدن نداشته باشد اما اینکار را می کنید چون مودبانه است.
به همین دلیل است که در اینگونه مواقع سر خود را تکان داده و لبخند می زنیم چون می دانیم اگر اینکار را نکنیم، بعد احساس پشیمانی خواهیم کرد. این احساس در زنان قوی تر از مردان است.

5 - خندیدن از ته قلب
لبخند زدن راهی برای کاهش فشار ناشی از موقعیت های ناراحت کننده است. روانشناسان به آن فرضیه فیدبک چهره می گویند. حتی وقتی به اجبار لبخند می زنیم برای اینکه کمی روحیه مان را بهتر کند کافی است.

6 - برای درک و بینش بهتر
وقتی عصبی هستیم، توجه ما کمتر می شود. متوجه نمی شویم که کنار دستمان چه می گذرد و فقط اتفاقی که درست روبه رویمان می افتد را می بینیم. این هم از نظر لفظی و هم استعاری صدق می کند: وقتی مضطرب هستیم یا استرس داریم، متوجه ایده هایی که در گوشه های ذهنمان است نمی شویم. اما برای به دست آوردن درک از یک مشکل، دقیقاً به همین ایده های پیرامونی نیاز پیدا می کنیم.

7 - برای جذابیت
لبخند خانم ها تاثیری جادویی بر همسرشان دارد و تاثیر آن حتی از ارتباط چشمی نیز بالاتر است. در یک تحقیق بر روی نحوه برخورد آقایان با خانم ها را در یک بار بررسی کرد . وقتی زنی فقط ارتباط چشمی با همسرش برقرار می کرد، در ۲۰% از موارد مرد به او نزدیک می شد. وقتی همان زن لبخندی را هم اضافه می کرد، در ۶۰% از موارد مرد به او نزدیک می شد.اما وقتی مردها به زنان لبخند می زنند، تاثیر آن جادوییت کمتری دارد. با اینکه لبخند زدن جذابیت خانم ها را برای آقایان بیشتر می کند اما بر عکس آن چندان صادق نیست.

8 - پنهان کردن فکر
روانشناسان در گذشته تصور می کردند که یک لبخند واقعی هیچ وقت دروغ نمی گوید. لبخند های دروغین و مصنوعی فقط دهان را درگیر می کند درحالی که لبخندهای واقعی به چشم ها نیز می رسد.

9 - برای پول درآوردن
اقتصاد دانان نیز ارزش لبخند را دریافته اند، اما آیا لبخند می تواند واقعاً برایمان پول ساز باشد؟ تید و لوکارد Tidd and Lockard در سال ۱۹۷۶ در تحقیق خود دریافتند که مستخدم هایی که لبخند می زنند انعام بیشتری دریافت می کنند.بطور کلی تر افرادی که در صنایع خدماتی هستند، مثل مهمانداران هواپیما یا آنها که در بخش سرگرمی و میهمان نوازی هستند، برای لبخند زدن به مشتریان خود پول می گیرند. اما مراقب باشید. تضاد مداوم بین آنچه واقعاً احساس می شود و آنچه نشان داده می شود می تواند موجب خستگی فرد و فرسودگی شغلی شود.

10 - لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند
یکی از ساده ترین لذت های زندگی که معمولاً به خاطر خودکار بودن آن دیده نمی شود زمانی است که به کسی لبخند می زنید و او در جواب به شما لبخند می زند.اما همانطور که ممکن است متوجه شده باشید همه آدمها در جواب یک لبخند، لبخند نمی زنند. هینز و توم هاو (Hinsz and Tomhave) در سال ۱۹۹۱ در تحقیق خود بررسی کردند که چه نسبت از افراد لبخند را با لبخند جواب می دهند. نتایج آنها نشان داد که حدود ۵۰% از افراد اینگونه رفتار می کنند. درمقایسه معمولاً هیچکس اخم را با اخم جواب نمی دهد.

11 - لبخند برای طول عمر
اگر هیچکدام از این تحقیقات نتونست لبخندی روی لبان شما بنشاند این را هم در نظر بگیرید: افرادی که زیاد لبخند می زنند معمولاً بیشتر عمر می کنند. در یک تحقیق که بر روی تصاویر بازیکنان بیسبال در سال ۱۹۵۲ انجام گرفت مشخص شد که آنها که لبخند زده بودند تا ۷ سال بیشتر از همسانان خود عمر کرده اند.شاید حالا دلیلی برای لبخند زدن پیدا کرده باشید.
دوشنبه 17/4/1392 - 10:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته