• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4020
تعداد نظرات : 146
زمان آخرین مطلب : 3948روز قبل
تغذیه و تناسب اندام

طرز تهیه ژل لاغری موضعی

Sliming Gel for Cellulite

خواص درمانی

  • آب کننده پیه و چربی
  • رفع سلولیت شکم ، پهلو ، ران ، باسن

مواد لازم

  • پارافین مایع 1 لیتر
  • پارافین جامد 200 گرم
  • پودر قهوه 25 گرم

روش تهیه

قهوه را به همراه یک لیوان آب جوش دم کرده پارافین مایع و جامد را داخل ظرفی روی حرارت قرار دهید قهوه دم کرده را به مخلوط اضافه کنید مجدداً حرارت دهید  تا آب موجود در مخلوط به طور کامل خشک شود و فقط مخلوط روغنی در ظرف باقی بماند سپس مخلوط را داخل ظرفی برای نگهداری بریزید و در جای خشک و خنک نگهداری کنید

روش مصرف

هر روز مقداری از ژل را به اندام مورد نظر با حرکت دورانی ماساژ دهید سپس با کیسه فریزر و در صورتی که از کمربند لاغری استفاده می کنید با کمربند لاغری محل را به مدت چند ساعت ببندید سپس با آب ولرم و صابون بشویید در نظر داشته باشید بعد از ماساژ ژل پوست شروع به تعریق خواد کردپس به هر اندازه که می توانید فعالیت روزانه و یا ورزشی خود را افزایش داده تا با صرف زمان کمتری به نتیجه دلخواه برسید

دوشنبه 17/4/1392 - 11:14
خواص خوراکی ها

گزنه طبیعت معتدل دارد

خواص درمانی

  • کاهش و تنظیم قند خون
  • باز کننده عروق ریه
  •  تنظیم پروستات
  • تنگی نفس
  • رفع اختلالات خونی
  • ازیاد شیر مادران
  • جلوگیری از خونریزی
  • خون ساز(سکرتین موجود در گزنه گلبولهای قرمز در خون را افزایش میدهد.)
  • اثر قاطع در رفع بیماریهای پوستی و جلدی
  •  قاعده آور

روش مصرف

  • یک فنجان قبل از هر وعده غذایی میل شود
  • استعمال خارجی : رفع زخمهای چرکین
  • محل را با عرق گزنه به همراه پنبه ماساژ دهید
دوشنبه 17/4/1392 - 11:13
بهداشت روانی
درباره دوگانگی شخصیت چه می دانید؟
درباره دوگانگی شخصیت چه می دانید؟
درباره دوگانگی شخصیت و نفاق، روایات بسیاری وارد شده؛ چون چهره نشانه درون است و زبان هم حاكی از درون است و معنای این روایات هم این است كه انسانی كه دارای دوگانگی شخصیت باشد آن هم دو شخصیت متضاد، منافق است. چون منافق هم دو چهره دارد. اساس اسلام توحید است و لذا در شخصیت هم سراغ وحدت شخصیت می رود.
در یك جمله انسان باید همانی باشد كه هست، نه این كه هر زمانی و لحظه ای خودش را در چهره ای و لباسی و زبانی نشان بدهد بلكه باید یگانگی و وحدت، حاكم بر وجود انسان باشد،یعنی دارای یك چهره و یك شخصیت . از نظر اجتماعی هم بزرگترین دردسرها و بدبختی ها از ناحیه همین افراد دامنگیر جامعه می شود. چون با هر دسته ای كه نشست و برخاست نمایند، همرنگ همان دسته می شوند. این گونه انسانهای منافق سبب می شوند. كه وضع جامعه به هم ریخته و وضع خطرناك و ناپایداری را بوجود آورند. چرا انسان دو چهره می شود؟

منشأ دوگانگی شخصیت
1ـ كمبود شخصیت : این همان چیزی است كه از آن به «احساس عقده حقارت» تعبیر می كنند، بدین معنا كه افرادی شخصیت درونی ندارند و هر جا كه می روند رنگ همان جا را می گیرند، چون از خودشان اصالت و استقلال ندارند و بر عكس افرادی كه دارای اصالت و شخصیت هستند، در هر جا كه باشند، شخصیت مستقل خود را نشان می دهند و هیچ احساس كمبودی هم نمی كنند و آدمهای صاف و رو راستی هستند و بر اساس همان شخصیت مستقلی كه دارند، حرفشان را می زنند و چهره حقیقی خود را نشان می دهند و انسانهایی كه این گونه نباشند هر جایی بروند، از همه وحشت دارند، ناگهان چهره عوض می كنند و برای خودشان هیچ شخصیتی قائل نیستند.

2ـ عدم قناعت: افرادی هستند كه دارای شخصیت می باشند، اما از این كه خودشان باشند، قانع نیستند، بلكه می خواهند مثل دیگران باشند، در حالی كه وضع آن دیگری با آنها تفاوت دارد. چنین فردی می خواهد مثل دیگری گام بردارد، اما راه رفتن خودش را هم فراموش می كند، یعنی آنچه می تواند باشد نمی شود و آنچه هم می خواهد بشود نمی تواند بشود، برای اینكه خداوند هر كسی را بگونه ای ساخته است و من هم باید همانی باشم كه هستم و همان را پرورش بدهم.

3ـ تحمیل از طرف اجتماع: گاهی دوگانگی شخصیت از بیرون به انسان تحمیل می شود، مثلاً جامعه در اوضاعی زندگی می كند كه اشخاص نمی توانند آزادانه آنچه هستند باشند و آنچه هستند نشان بدهند، ناچار در درون چیزی هست اما در برون چیز دیگری می شود، چون شخصیت ذاتی اش را نمی تواند نشان بدهد.

4ـ سودپرستی و منفعت پرستی: گاهی افراد سودجو و منفعت پرست، برای این كه منافعشان تأمین شود، به هر دسته ای كه می رسند می خواهند جزء همان دسته شوند، برای اینكه از آنها سود ببرند.

5 - ضعف و ناتوانی افراد: اشخاصی كه ضعیف و ناتوانند، معمولاً صراحت و شجاعت هم ندارند، چون شجاعت و صراحت و یك چهره بودن از اوصاف افرادی است كه قوی باشند.

6 - نداشتن یك خط و فكر و مكتب: آدمی كه بی خط است هر جا كه رود به رنگ همان جا در می آید و بر عكس آدمی كه صاحب خطی بوده و مبنا و مكتبی داشته باشد، منافق نمی شود.

از جمله آثار و عواقب دو چهرگی این است كه انسان گرفتار یك سلسله از گناهان می شود، برای اینكه آدمی كه دو چهره است، باید دروغ بگوید تا بتواند هر دو چهره خودش را حفظ كند، به عبارت صحیح تر باید خائن، كذاب، چاپلوس، ریاكار و متظاهر باشد و دیگر صفت ناپسند.

چه عملی انجام دهیم كه گرفتار این وضع نشویم؟
برای این كه انسان، خودش را از دوگانگی شخصیت نجات دهد، قبل از هر كار و بهتر از هر كار این است كه اعتماد و تكیه گاه او فقط خدا باشد.انسان وقتی تكیه گاهش خدا باشد، آن گاه متوجه می شود كه بندگان خدا چیزی نیستند كه انسان بخواهد برای آنان چهره عوض كند، چون موقعی كه نظرش به خدا باشد، دیگر مردم مبدأ سود و زیان نخواهند بود و سود و زیان در دست خداست، عزت و ذلت در دست خداست، پیروزی و شكست هم در دست خداست و دست این بندگان نیست كه من بخواهم برای اینها هر روز خودم را در مقابلشان در چهره دلخواه آنان قرار دهم و خودم را عوض كنم.

بنابراین، تقویت مبانی توحید و ایمان و عشق به خدا و قلب را از مهر او لبریز كردن و سر تا پا به وجود او محبت داشتن، از جمله عواملی است كه باعث می شود، نفاق و دوگانگی شخصیت را از انسان دور كند، چون عامل مهم پیدایش آن دوری از خداوند است، چون اگر آن حقیقت در او زنده شود همه مشكلاتش حل می شود. اگر ما هر چه تحقیق كنیم می بینیم ریشه تمام خوشبختی ها معرفت و عشق به خداست، خمیر مایه تمام افتخارات و مایه همه آرامشها، به خدا دل بستن و از غیر او دل برداشتن است. وقتی انسان به این مرحله رسید، محال است كه منافق شود.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:7
بهداشت روانی
چرا احساسات و علایق مان را سرکوب می کنیم؟
چرا احساسات و علایق مان را سرکوب می کنیم؟
آیا شما جزو کسانی هستید که به راحتی احساسات خود را بیان می کنند یا قادر نیستید احساسات و هیجانات خود را نشان داده و آنها را در درون خود می ریزید؟ ابراز صحیح احساسات نقش مهمی در سلامت روان دارد.

در تعریف خودآگاهی، یکی از ویژگی های انسان سالم، شناخت دقیق احساسات و هیجانات است. در واقع انسان موفق، کسی است که هر لحظه قادر است احساس خود را بشناسد و دلیل آن را پیدا کند چون در صورت نشناختن احساسات، ما قادر نخواهیم بود افکار اشتباه خود را که باعث ناراحتیمان شده تغییر دهیم.

افراد باید احساسات خود را شناخته و علت آن احساس را جست و جو کنند و در صورت نیاز آن را بیان دارند. گاهی از دیگران می رنجیم که چرا ما را درک نمی کنند و باعث ناراحتیمان می شوند، درصورتی که شایددیگران از احساس عمیق ما اطلاع نداشته باشند.

بنابراین ما باید بیاموزیم به جای خشم و عصبانیت، احساس خود را بیان کنیم. اما چرا برخی قادر نیستندمحبت و علاقه خود را ابراز کنند واز این موضوع در رنجند. به عقیده شما، چه دلایلی باعث می شود افراد نتوانند احساسات خود را بروز دهند؟برای بررسی علمی و عمیق این پرسش ها گفت و گو با دکتر علی بابایی زاد، مشاور روانشناسی، روان درمانگر و مدرس تحلیل رفتار متقابل را با هم می خوانیم.

چرا بعضی ها قادر به بیان احساسات خود نیستند؟
-دلایل متفاوتی وجوددارد. نوع تربیت و پیام های والد که در درون این گروه از افراد شکل گرفته، به آنها می گوید که بیان احساس برای تو جایز نیست. مثلا ممکن است برای یک مرد در یک مورد خاص، بیان احساس رفتاری به دور از مردانگی اش باشد اما برای یک زن بیان آن احساس بجا باشد. اینکه ما در کودکی با چه فرهنگی بزرگ شده ایم، در آینده تاثیر زیادی بر بیان احساسات ما خواهد گذاشت.


در کودکی بیان بعضی احساسات برای ما جایز است اا در بیان بعضی دیگر مجاز نیستیم. مثلا ممکن است برای یک پسر چهار، پنج ساله بیان خشم جایز باشد اما ابراز غم نه. بنابراین او در بزرگسالی هنگامی که خشمگین می شود می تواند خشم خود را بیان کند ولی اگر غمگین شود بیان احساس غم یا ترس برایش امکانپذیر نیست و ما با مکانیسم دفاعی به نام «پوشش احساسی» روبرو می شویم.

پوشش احساسی یعنی زمانی که غمگین است خشمگین می شود یا ممکن است برای یک دختر در فرهنگی که بزرگ شده، خوشحالی قابل بیان نباشد ولی احساس غم یا ترس قابل بیان باشد، بنابراین او می توانددر بزرگسالی غمگین شود ولی حق ندارد خیلی خوشحال و شاد باشد.

گاهی اوقات ما احساستمان را به دلیل این پیام های والد بیان نمی کنیم. گاهی هم احساس خود را بیان نمی کنیم چون در زیر آن ترس از تایید نشدن، ترس از طرد شدن، ترس از کنار گذاشته شدن، ترس از کامل نبودن، ترس از خارج شدن از محدوده ایمن، ترس از ناکامی و ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن یا برچسب خوردن، وجود دارد.

بنابراین ما با مجموعه ای از ترس ها هم روبرو هستیم که اگر احساسات خود را بیان کنیم با آنها مواجه می شویم درحالی که بسیاری از این ترس ها وجود خارجی هم ندارند ولی ما به صورت درونی، چون از آنها می ترسیم بیان احساس نمی کنیم. برای مثال کسی که ترس از کامل نبودندارد احساسش را بیان نمی کند، زیرا فکر می کند که این احساس نقطه ضعفی برای اوست. کسی که از قضاوت شدن ترس دارد نگران این است که مردم درباره او چه فکر می کنند. بنابراین چنین فردی از ترس حرف نمی زندو احساسش را بیان نمی کند. دلیل دیگری که باعث می شودفرد احساس خودرا بیان نکندمکانیزم های دفاعی است.

چند کلمه کلیدی
در مکانیزم دفاعی «قرنطینه» بخش هیجانی و احساسی یک موضوع را چون برایمان دردناک وغیرقابل پذیرش است در سطح ناخودآگاه سرکوب می کنیم و بخش غیرهیجانی احساسی اش را بیان می داریم. گاهی احساساتمان را بروز نمی دهیم چون درونمان احساس اغراق شده ای وجود دارد. در واقع ما در محیط های احساسی و هیجانی تحریک می شویم و ترس از اینکه مبادا احساس ما منتهی به عدم کنترل شود احساسات خود را بیان نمی کنیم.

مکانیسم دفاعی چیست؟
- به طور کلی مکانیسم های دفاعی شیوه های غیرارادی و ناخودآگانه ای هستند که از طریق تحریف یا انکار واقعیت موفق به کاهشاضطراب و مدارا با هیجانات منفی در فرد شده و موقتا تعادل و یکپارچگی شخصیت را تا یافتن راه حل درست و واقعی حفظ می کنند.

بنابراین وقتی مشکلی به وجود می آید چون درون فرد استرس و اضطراب ایجاد می کند او برای رها شدن از تنیدگی و فشار این اضطراب، یک یا چند مکانیسم دفاعی را به کار می برد. مثلا ممکن است وقتی با مشکلی مواجه می شود، به طور ناخودآگاه عوامل بیرونی مانند خانواده، جامعه و ... را مقصر بداند و نقش خود را نادیده بگیرد.

چرا برخی قادر نیستند علاقه خود را بروز دهند؟
 دلایل متفاوتی وجود دارد:

خودمان را دوست نداریم بنابراین نمی توانیم دیگران را دوست بداریم.

نمی توانیم خود را منبع نوازش و احساسات در نظر بگیریم بنابراین احساست خود را بیان نمی کنیم که مبادا نوازش دریافت کرده باشیم.

مسوولیت پذیر نیستیم و نگرانیم که بمادا بیان احساس، باعث مسوولیت شود.

غرور، عدم اعتماد به نفس، خودشفتگی و کمال طلبی باعث می شود دیگران را لایق بیان احساس خود ندانیم.

ترس از طرد شدن، قضاوت شدن، خارج شدن از قالب های فرهنگی و کلیشه ای، کنترل شدن، از دست دادن مرزهای ارتباطی، عبور از الگوها و کلیشه های مردانه و زنانه و ...

سوال آخر: برای کسی که به یکی از دلایل بالا مثلا به دلیل غرور قادر به ابراز احساس خود نیست چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟

- باید دلیلش ریشه یابی شود. یکی از دلایل مغرور بودن، ترس و احساس حقارتی است که باید درمان شود.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:6
ازدواج و همسرداری
رایطه های ناسالم را ادامه ندهید

روابط زناشویی-نامزدی ها و آشنایی های بی سرانجام زیادی هستند که باید در همان روزهای اولیه به پایان برسند اما دو طرف آنقدر بیرون آمدن از این رابطه را سخت می بینند که آن را ادامه داده و به مرحله ازدواج می رسانند.در واقع گاهی بیرون آمدن از روابط عاطفی ناسالم به این سادگی نیست که ما متوجه نقاط ضعف شویم و خیلی منطقی با هم خداحافظی کنیم و به دنبال قسمت خود برویم.اما داشتن آگاهی از اینکه چرا نمی توانید رابطه را تمام کنید می تواند کمک بزرگی برای برخورد منطقی تر با این قضیه باشد.

1- عذاب وجدان
عذاب وجدان و احساس گناه یکی از رایج ترین علت هایی است که نمی گذارد افراد از رابطه ناسالم بیرون بیایند. ممکن است او همه امیدش را به ما بسته باشد. در این صورت ترک کردن او و قطع امیدش برایمان کار بسیار دردناکی خواهد بود.

این وضعیت معمولا زمانی به بدترین حالت ممکن روی می دهد که شما گرفتار محبوب وابسته شده باشید. به هر حال در اینجا مجبوریم بین بد و بدتر انتخاب کنیم. بهترین کاری که می توانید برای او بکنید این است که با او ظالمانه رفتار کنید. مسلما درصورتی که رابطه ناسالم ادامه پیدا کند هم خود ما و هم محبوبمان آسیب بیشتری می بینیم.

چه کار کنیم تا در چنین تله ای گرفتار نشویم؟ تعهد زودهنگام و بی جا دلیل اصلی ایجاد چنین وضعیتی است. اگر زودتر از هنگام و قبل از ایجاد شناخت کافی به کسی تعهد بدهیم، زمانی که شناخت حاصل شد و فهمیدیم که برای هم مناسب نیستیم جداشدن به معنی بی تعهدی و بی وفایی ما تلقی می شود.

2- ترس از تنهایی
اگر احساس کنیم که غیر از این هیچ کس را نداریم و خودمان را بین این دو گزینه قرار دهیم که یا باید در این رابطه بمانم و تحمل کنم یا در تنهایی بمیرم، دیگر امکان خروج از رابطه ناسالم و آسیب زا برایمان میسر نیست. برای خروج از چنین وضعیتی دو راهکار وجود دارد: اول اینکه بدانیم تنهایی غول نیست که از آن بترسیم. ما همواره این توانایی را داریم که تنهایی خودمان را با چیزها یا افراد دیگر پر کنیم؛ افراد خانواده، دوستان، علایق و سرگرمی ها و شاید یک رابطه بهتر از این، دوم اینکه به اصل فراوانی، اعتقاد داشته باشیم: افراد زیادی وجود دارند که می توانید با آنها خوشبخت شوید.

3- احساسات
گاهی آن قدر شیفته طرف مقابلمان هستیم که احساسات و هیجانات شدید نمی گذارد اصلا فکر جداشدن از او را بکنیم. حتی با اینکه می دانیم این رابطه درست نیست و می تواند به ضرر هر دوی ما تمام شود. علاوه بر این، احساسات شدید یا همان «عشق کور» در رابطه باعث می شود ما اصلا نتوانیم نقاط ضعف رابطه را ببینیم که بخواهیم از او جدا شویم.

اگر احساس می کنید در این تله گیر افتاده اید بهتر است مدتی از طرف مقابل فاصله بگیرید تا این دوری کمی از طغیان احساسات بکاهد و چشمتان باز شود. همچنین می توان از اطرافیان کمک گرفت که داخل رابطه نیستند و چشمشان بازتر از ماست.

4- ویژگی های خاص
اگر طرف مقابل ما ویژگی خاص و بسیار مطلوبی داشته باشد که نتوانیم از آن بگذریم، از رابطه با او هم نمی توانیم صرف نظر کنیم. مثلا اگر ما همیشه آرزو داشته ایم که با یک سوپراستار سینما ازدواج کنیم و حالا هم در رابطه ای ناسالم با یک سوپراستار قرار داریم، مسلما صرف نظر کردن از این رابطه برایمان کار دشواری است. در اینجا توصیه می کنیم یک برآورد از رابطه تان داشته باشید: آیا رابطه داشتن با یک آدم خاص برایتان مهم تر است یا یک عمر خوشبخت شدن؟!

5- رابطه ناسالم با والدین
یکی از نظریات در حوزه عشق و رابطه عاطفی می گوید اگر فرد از کودکی با والد جنس مخالفش رابطه ای مشکل دار داشته باشد که حل نشده است، شریکی را برای رابطه عاطفی انتخاب می کند که او هم مانند والدش همان مشکل را داشته باشد تا بتواند شرایط گذشته را در این رابطه بازسازی کرده و این بار تمام تلاش خود را برای جبران و اصلاح آن انجام دهد و مشکل را برطرف کند، اتفاقی که هرگز رخ نمی دهد. متاسفانه پی بردن به این حالت به این سادگی نیست. اما با تعمق و توجه کافی می توان از بروز آن تا حد زیادی جلوگیری کرد.

شخصیت بعضی از ما طوری است که همیشه دوست داریم به کسی کمک کنیم و مثل رابین هود نجات دهنده دیگران باشیم. این افراد معمولا جذب کسانی می وشند که مشکلات زیادی دارند و محتاج کمک هستند و از این طریق تبدیل به یک مددکار اجتماعی می شوند که نه تنها نمی تواند رابطه عاطفی درستی داشته باشد، بلکه در این میان خودش را هم کم کم نابود می کند

6- رابین هودبازی
شخصیت بعضی از ما طوری است که همیشه دوست داریم به کسی کمک کنیم و مثل رابین هود نجات دهنده دیگران باشیم. این افراد معمولا جذب کسانی می وشند که در بدبختی به سر می برند، مشکلات زیادی دارند و محتاج کمک هستند و از این طریق تبدیل به یک مددکار اجتماعی می شوند که نه تنها نمی تواند رابطه عاطفی درستی داشته باشد، بلکه در این میان خودش را هم کم کم نابود می کند.

باید دانست که ما یا شریک عاطفی کسی هستیم یا مددکار او، بهتر است حد و مرز این دو نقش مشخص باشد و باهم ادغام نشود. البته در هر رابطه عاطفی، طرفین به هم کمک می کنند و باعث رشد و کمال هم می شوند، اما در حالت رابین هود بازی، فقط یکی از طرفین آن هم به طور افراطی نقش کمک کننده دارد. اگر شما هم، چنین استعدادی دارید بهتر است حس کمک رسانی خود را در جای دیگری غیر از رابطه عاطفی به کار بندید.

7- خود کم بینی
خود کم بین ها خودشان را آن قدر پایین و بی ارزش می دانند که معتقدند سزاوار چنین رابطه ناسالمی هستند و ارزش بیش از این را ندارند. بنابراین هر بلایی هم که سرشان بیاید رابطه را ترک نمی کنند. پایان رابطه مشکل دار این افراد – اگر پایانی در کار باشد – تقریبا همیشه از سوی طرف مقابل است.

افراد خود کم بین غالبا دچار اختلال وابستگی هم هستند. خودکم بین ها اگر در یک رابطه سالم قرار بگیرند دچار احساس عذاب وجدان و ناآرامی می شوند. اگر کم و بیش در خود چنین احساسی دارید بهتر است قبل از شروع هر رابطه ای مشکل را با کمک متخصص حل کنید و با اعتماد به نفس وارد یک رابطه سالم شوید.

8- پر کردن خلأها
مسلما ما برای بیرون آمدن از رابطه ای که خلأهای شخصیتی یا نواقص زندگی ما توسط آن برطرف می شود تلاشی نمی کنیم، حتی اگر در این رابطه عیب هایی هم ببینیم. فرض کنید من یک آدم خجالتی و بسیار کمرو هستم. اگر رابطه ناسالم من با کسی باشد که بسیار اجتماعی و قدرتمند است و من بسیاری از نیازها و امروز زندگی ام را از طریق او تامین می کنم، بیرون آمدن از این رابطه برایم سخت می شود چون در این صورت بازهم مجبور خواهم بود با این نقطه ضعف خودم رو به رو شوم.

اما راه حل مناسب تر این است که یک بار برای همیشه با این نقص مواجه شوم، آن را برطرف کنم و بعد به منظور ایجاد یک ارتباط خوب – نه برای جبران کمبودها – وارد رابطه شوم.

9- ترس از خطرات احتمالی
بعضی اوقات نه تنها رابطه با فرد مقابل برای ما آسیب زاست، بلکه جداشدن از او هم می تواند خطرآفرین باشد. مثلا جداشدن از یک فرد شکاک که همواره فکر می کند دیگران به دنبال آسیب زدن یا خیانت به او هستند در بعضی موارد می تواند خطرهایی را در پی داشته باشد، چون او ممکن است به فکر انتقام بیفتد.

همچنین کسی که به قول خودش به شدت شیفته ماست ممکن است تهدیدمان کند که اگر از او جدا شویم سر ما یا حتی سر خودش بلایی می آورد. بنابراین باید با احتیاط دست به عمل زد. با این حال این به آن معنا نیست که شما مجازید همچنان به رابطه ناسالم با چنین فردی ادامه دهید.

10- احساس مسوولیت بی جا
گاهی پیش می آید که در یک رابطه خودتان را مسوول مشکلات طرف مقابل می دانید. مثلا با خود می گویید اگر او عصبی است به خاطر بلایی است که من سرش آورده ام. در این مورد توجه به این نکته ضروری است که شخصیت افراد یک شبه شکل نمی گیرد، بلکه این تمام رویدادها و تجربیات زندگی او از همان روز اول زندگی تا همین امروز است که شخصیت او را می سازد.

شاید شما درظهور مشکلی در فرد نقش اندکی داشته باشید، اما مطمئنا در ایجاد آن نقش خاصی نداشته اید. بنابراین به جای این که خودتان را به گناه دیگران بسوزانید بهتر است بساطتان را جمع کنید و از روابط مشکل دار بیرون بیایید تا از آسیب های آن در امان بمانید.

در همه این موارد، ما به صورت ناخودآگاه سعی می کنیم خودمان را گول بزنیم و واقعیت را طور دیگری برای خودمان توجیه می کنیم، نقاط ضعف را نادیده می گیریم و اصرار داریم همه چیز را – به خودمان و دیگران – خوب جلوه دهیم. بنابراین کمک گرفتن از شخص سومی که خارج از رابطه قرار دارد و از قضاوت درستی برخوردار است می تواند کمک بزرگی برایمان باشد.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:6
ازدواج و همسرداری
حرف های همسرتان را صمیمانه بشنوید
حرف های همسرتان را صمیمانه بشنوید
درست شنیدن، واقعاً هنر است؛ اما هنری که می توان فرا گرفت. برای درست شنیدن می باید از اندیشیدن درباره پاسخ دادن خودداری ورزید، و به جای آن، بر درک سخن و احساس طرفی که با شما حرف می زند، تمرکز کنید.

وقتی که شوهرتان به خانه بر می گردد و اتفاقی را که آن روز برایش افتاده است برایتان شرح می دهد، شما معمولاً چه واکنشی نشان می دهید؟برای درست شنیدن می باید از اندیشیدن درباره پاسخ دادن خودداری ورزید، و به جای آن، بر درک سخن و احساس طرفی که با شما حرف می زند تمرکز کنید

تاکنون چند بار شوهرتان مطلبی را با شما در میان گذاشته است. و شما، به جای تأیید او، از فرد دیگر حمایت کرده اید؟ برای مثال، او به خانه می آید و به شما می گوید ترفیع مقامی را که به گرفتش امیدوار بود نگرفته است. اقدام شما این است که به او بگویید:

1- او چقدر خوش اقبال است، چون احتمالاً در آن مقام چندان خشنود و راضی نمی شد؛ یا

2- رئیس او می باید دلیل خوبی برای ترفیع مقام ندادن او داشته باشد؛ یا

3- کسی که ترفیع مقام را گرفته، مدت بیشتری با آن شرکت همکاری می کرده است؛ یا

4- حالا شاید او بخواهد از این شرکت که ابلهانه اداره می شود، بیرون بیاید.

پاسخ دادن به هر یک از این عبارت ها، آشکارا نشان می دهد که شما درک نمی کنید او چه احساسی دارد. او دل شکسته است. توقع های او برآورده نشده است. واکنش شما می بایستی این گونه می بود: «چه بد! تو می بایستی خیلی غمگین شده باشی. تو خیلی کار کردی. مسئول های آن شرکت نمی دانند چقدر خوش اقبال هستند که تو را دارند.» راه حل ارائه ندهید. رهنمود ندهید.

هر گاه شوهرتان به نزدتان می آید تا موضوعی را نقل کند، دقیقاً باخود بگویید: «الان، فقط ساکت باش! او نصیحت و پند تو رو نمی خواد. اون فقط می خواد که تو اونجا باشی و گوش بدی.»

ما همیشه سعی داریم اوضاع را بهتر کنیم واز درد وآسیب ونومیدی جلوگیری کنیم در حالیکه باید بدانیم ما قادر نیستیم این گونه به همسرمان کمک کنیم همه کاری که می توانیم انجام دهیم آن است که در کنارش باشیم به طوری که او بتواند دردش را به ما بگوید، و سپس تأیید کنیم که هر آنچه احساس می کند درست است.

به این دلیل است که بهترین درمان، بودن در میان گروهی از افراد است که با وضعیت های مشابهی که شما در آن قرار دارید، پیش تر رویارو شده اند. برای مثال، تا به حال هرگز خانه مرا دزد نزده است، بنابراین، تنها می توانم مجسم کنم که چنین وضعی برای کسی که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته چگونه است.

بیشتر مردم به کسی که قربانی سرقت شده است می گویند او چقدر خوش اقبال است که هنگام وقوع دزدی در خانه نبوده است، و یا اجناس با ارزش او به سرقت نرفته است و او از این بابت باید خیلی هم شکرگزار باشد. اما اگر قربانی سرقت در میان گروهی باشد که خانه هایشان مورد دستبرد قرار گرفته است، آنان می توانند تأیید کنند که خشم و نگرانی او بابت کالای به سرقت رفته نیست. او به این دلیل آن احساس ها را دارد که به حریم خصوصی او تجاوز شده است.
شاید یکی از افراد گروه بگوید هر وقت کلید خانه اش را در قفل آن فرو می برد، چه ترسی وجودش را فرا می گیرد، حتی با آنکه پلیس به وی اطمینان داده است سارقان هرگز به جایی که از آن سرقت کرده اند، باز نمی گردند. امکان دارد یکی دیگر از آن افراد اعتراف کند که گر چه دستگاه های ایمنی و دزدگیرهای جدید خریده است، هنوز هم از دزد می ترسد. آنان تنها احساس هایی را که دارند با یکدیگر در میان می گذارند و فرد قربانی سرقت، با دانستن این موضوع که او تنها نبوده- و اینکه آنچه را او احساس می کند، خیلی های دیگر احساس کرده اند- احساس بهتری پیدا خواهد کرد.

ما همیشه سعی داریم اوضاع را بهتر کنیم واز درد وآسیب ونومیدی جلوگیری کنیم در حالیکه باید بدانیم ما قادر نیستیم این گونه به همسرمان کمک کنیم همه کاری که می توانیم انجام دهیم آن است که در کنارش باشیم به طوری که او بتواند دردش را به ما بگوید، و سپس تأیید کنیم که هر آنچه احساس می کند درست است

وقتی که کسی شغل خود را از دست می دهد، گفتن مطالبی از این دست کمکی به او نمی کند: «اوه، نگران نباش. با دانش و استعدادی که تو داری، خیلی زود کار دیگه ای پیدا می کنی.» یا: «این بهترین اتفاقیه که ممکن بود برات بیفته. خواهی دید. اگر یک در بسته بشه، چند تا در دیگه باز می شه.» هیچ کس قبول نمی کند که او از این بابت که امکان یافتن شغل دیگر را ندارد و یا دردی که چنین شکستی به دنبال دارد، می ترسد.

همه ما این عبارت را شنیده ایم: «گریه کردم چون کفش نداشتم، تا آنکه کسی را دیدم که پا نداشت.» اما واقعاً گمان نمی کنم کسی که دچار بحران است، با شنیدن این عبارت احساس بهتری پیدا کند.این افراد دوست دارند تا یک نفر پیدا شود و بگوید: «اوه، متاسفم. حتماً احساس خیلی بدی داری. چه ماجرای غم انگیزی. چه شکستی.»

ودردناک تر برای این افرادآن است که به او بگویند «بگذار موضوع فلانی و فلانی رو برات بگم»،اینجاست که طرف مقابل شما احساس می کند که شما به شکستی که خورده است اهمیت نمی دهید وبه عبارت واضح تر گوشی نیست تا حرف هایش را بشنود.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:6
كودك
رفتار درست با کودک مبتلا به لکنت زبان
رفتار درست با کودک مبتلا به لکنت زبان
"ل" مثل لکنت
چطور با یکی از اعضای خانواده که دچار لکنت است ارتباط برقرار کنیم؟به خاطر داشته باشید که اگر زمان حرف زدن با کودک یا بزرگسالی که دچار لکنت است احساس ناراحتی کنید، این احساس منفی به طرف مقابل هم القا می شود. البته بروز لکنت عمدتا در کودکان مشاهده می شود و شاید به جرات بتوان گفت که حدود یک درصد از افراد در جامعه ممکن است در بزرگسالی دچار لکنت باشند اما در کل هستند خانواده هایی که درگیر این مساله بوده و لذا...........

لکنت یک اختلال در جریان روانی گفتار فرد می باشد . اینکه علت واقعی و معین لکنت چیست، موضوعی است که هنوز به طور کامل کشف نشده اما تحقیقات دانشمندان نظریات متفاوتی را در این زمینه ارائه کرده است. آنچه روشن است اینکه علتهای متفاوتی سبب لکنت در افراد مختلف می شود. اما اینکه مهمترین علت چیست جای سۆال است.

حدود 55 میلیون نفر از مردم دنیا ، بزرگسال یا کودک دارای لکنت می باشند که این تعداد حدوداً 1% از جمعیت مردم در کشورهای مختلف جهان راتشکیل داده است. طبق آخرین برآورد در ایران احتمالاً این جمعیت حدود نیم میلیون می باشد. پس خود این آمار نشان می دهد که ضروری است همه ما طرز برخورد با یک فرد مبتلا به لکنت را بیاموزیم به خصوص اگر این فرد یکی از اعضای خانواده یا نزدیکان ما باشد.

به خاطر داشته باشید که اگر زمان حرف زدن با کودک یا بزرگسالی که دچار لکنت است احساس ناراحتی کنید، این احساس منفی به طرف مقابل هم القا می شود.البته بروز لکنت عمدتا در کودکان مشاهده می شود و شاید به جرات بتوان گفت که حدود یک درصد از افراد در جامعه ممکن است در بزرگسالی دچار لکنت باشند اما در کل هستند خانواده هایی که درگیر این مساله بوده و لذا برای مواجهه با این شرایط باید اموزش ببینند.
خصوصا که که طرز رفتار خانواده با این دست افراد خصوصا کودکان، در شکل گیری اعتماد به نفس آنها در آینده و همچنین میزان و نحوه تعامل اجتماعی شان بسیار موثر و تاثیرگذار است.چرا که لکنت زبان ممکن است باعث شرمساری فرد در تعاملات اجتماعی گردد که این خود به نوعی به حس تنها بودن و عدم تمایل به شرکت در هر گونه فعالیت و مشارکتی که لازم باشد این افراد صحبت کنند، دامن زند. لذا کمک کردن به این دست کودکان و حتی بزرگسالان(برای اینکه احساس امنیت و اسودگی کنند) بسیار حایز اهمیت است.

 در ادامه به یک سری نکات اشاره می شود که به شما کمک می کند که چگونه با کودک مبتلا به لکنت زبان خود، ارتباط برقرار کنید:

لکنت زبان را بفهمید و درک کنید: لکنت زبان یک اختلال در گفتار و تکلم است که صحبت کردن فرد را در بخشهای متفاوتی مثل ابتدا، وسط یا در بازه های مختلفی در طی مکالمه را با خلل مواجه می کند. این مشکل می تواند با یک سری حرکات چهره مانند لرزیدن لبها و فک، پرش های سریع چشم و یا دیگر حرکات که جزیی از تلاش برای حرف زدن هستند توام گردد.

هر چند لکنت دلایل و عوامل رشدی، ژنتیکی و عصب شناختی دارد با این حال مکانیسم دقیق آن هنوز شناخته شده نیست.برخی موقعیتها و شرایط می تواند لکنت را بدتر کند از جمله در جمع بودن، صحبت کردن در برابر دیگران، با تلاش حرف زدن و ..اگر زمان حرف زدن با کودک یا بزرگسالی که دچار لکنت است احساس ناراحتی کنید، این احساس منفی به طرف مقابل هم القا می شود.

با شخصی که لکنت دارد به طور طبیعی صحبت کنید: به جز کسانی که دارای مشکلات شنوایی هستند، نیازی نیست که هنگام صحبت کردن با این دست افراد صدای خود را بالا ببرید و یا سرعت حرف زدن خود را کم کنید.تماس چشمی تان را به طور طبیعی حفظ کنید. نیازی نیست که به چهره فرد مبتلا به لکنت زل بزنید و یا از نگاه کردن به او طفره بروید.

 تصور نکنید که شخص لکنت دار خجالتی، عصبی یا ناتوان است: توانایی های روحی این افراد می تواند در حد عالی باشد. به طور غیر طبیعی خوب و مهربان نباشید، بلکه خودتان باشید.

 آرام باشید: هر قدر آرام تر و خونسردتر باشید شخص لکنت دار در بیان احساسات و حرفهایش آرام تر و راحت تر خواهد بود.

با دقت گوش دهید: بر روی موضوع تمرکز کنید نه به نحوه ابراز و انتقال پیام. اطمینان کسب کنید که زبان بدن تان علاقه شما را به شنیدن حرفهای او بازتاب می دهد .

 از تکنیکهای گوش دادن فعال استفاده کنید: تا  در آن شخص لکنت دار با علاقمندی و قضاوت نکردن شما به تداوم حرف زدن تشویق شود. دیده شده که افراد مبتلا به لکنت وقتی با خودشان، با اسباب بازی هایشان(البته در کودکان) با گل و گیاهان و .. صحبت می کنند بدون لکنت حرف می زنند شاید دلیل این مساله در قضاوت نکردن مخاطب است.

صبور باشید:
اگر عادت دارید که وسط حرف بپرید و یا مهارت گوش دادن تان خوب نیست ممکن است وسوسه شوید که زودتر وسط حرف فرد لکنت دار بیابید و حرفش را قطع کنید یا مجبور به اتمام کلامش کنید. این کار نه تنها مودبانه نیست بلکه این تصور را که اطرافیان تمایل به شنیدن حرفهای آنها ندارند، در لکنت دارها تقویت می کند.
 سعی نکنید انها را هول کنید و یا جملاتشان را تکمیل کنید: این علامت بی حوصلگی شماست.
همچنین ممکن است گرفتار پیش داوری شوید و به غلط آنچه را که او می خواهد بگوید حدس بزنید.اگر متوجه حرفهای او نشدید دوباره بحث کنید احساس خجالت یا عدم اطمینان باعث بهتر شدن جریان تعامل نخواهد شد. از اینکه از او بخواهید بخشهایی را دوباره تکرارکند احساس ناراحتی نکنید. حتی می توانید درباره موضوع لکنت با او حرف بزنید و حتی سعی کنید بحث را با متانت و هوش اداره کنید.بیشتر این افراد از این بحث استقبال خواهند کرد و ان را شانسی برای ابراز احساسات خود به طور راحت و صریح می دانند.
به روش حمایتی با کودک لکنت دار حرف بزنید: بیشتر کسانی که از لکنت رنج می برند کودکان هستند. به همان دقت و ظرافتی که با یک جوان یا بزرگسال لکنت دار حرف می زنید با این دست کودکان هم باید حرف زد تا به آنها کمک کنید تا بفهمد مورد علاقه هستند و تسلی بخش شان باشید.

 کودک را در حرف زدن هل نکنید: وقت بگذارید و حرفهای او را با دقت بشنوید و هرگز جملاتش را کامل نکنید. از سرزنش کردن و یا منفی جلوه دادن این ویژگی در کودک پرهیز کنید. هر قدر محیط خانواده حمایتی تر باشد همان اندازه کودک اعتماد و تمرکز لازم برای پیشرفت در تمام مهارتها و نه فقط صحبت کردن را پیدا خواهد کرد. با کودکتان درباره مشکلاتش صادق باشید و با و در مورد مشکلش حرف بزنید تا متوجه باشد که دارای هر مشکلی هم که باشد او را دوست دارید.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:6
ازدواج و همسرداری
رازهای آقایان در زندگی مشترک
روانشناسان بالینی توصیه می‌كنند زنان به مسائلی كه ممكن است مردان از آنان پنهان كنند، توجه داشته باشند تا بتوانند به بهترین وضع ممكن زندگی را اداره كنند.عملکرد مردان به‌طور طبیعی در بیان احساسات و عواطف مانند زنان نیست. آنان اغلب هنگام بروز برخی مشكلات و مسائل حساس سعی می‌كنند آرامش خود را حفظ كنند و اجاز ندهند كسی از تلاطم آنان باخبر شود،
اما این اسرار ممکن است آینده‌ای تلخ را پس از ازدواج و شروع زندگی مشترك برای آنان رقم بزند. چنانچه مردان از گفت‌و‌گوی صادقانه با همسرشان مطمئن باشند به یقین آنان روابط خود را بهبود می‌بخشند. روانشناسان بالینی توصیه می‌كنند زنان به مسائلی كه ممكن است مردان از آنان پنهان كنند، توجه داشته باشند تا بتوانند به بهترین وضع ممكن زندگی را اداره كنند.

تحسین قدرت فیزیكی و بالا بردن عزت نفس
توجه داشته باشید اگر همسرتان را به خاطر قدرتش ستایش كنید، او احساس قدرت و برتری می‌كند. آنان دوست دارند همیشه قوی به نظر برسند، بنابراین زنان باید از قدرت همسران خود تعریف و تمجید كنند، زیرا مردان به توجه همسرشان نیاز دارند. به عنوان مثال از او بخواهید در كنسرو را باز كند یا در جابه‌جایی وسایل سنگین كمك كند. این درخواست، احساس نا‌امنی را در شما از بین می‌برد و به او اعتماد به نفس می‌بخشد. در اینجا به جای دستور تنها با یك تحسین ساده به او انرژی می‌دهید.

اهمیت دادن به بهداشت و سلامتی
مردها دوست دارند همیشه همسرشان را مرتب ببینند و مطمئن باشند كه او بیمار نیست، زیرا آنان دوست دارند خانواده‌ای قوی داشته باشند.

نیاز به آرامش
زنان در حالی كه استراحت می‌كنند، می‌توانند هم حرف بزنند و هم به صحبت‌ها گوش بسپارند، اما مردها نمی‌توانند چند كار را همزمان انجام دهند. مغز مردان خطی است و از كاری به كار دیگر حركت می‌كند، علاوه بر آن برقراری ارتباط در محل كار در طول روز مغزشان را خسته می‌كند، بنابراین به زمان و فرصتی برای تنها ماندن نیاز دارند تا بتوانند آرامش خود را بازیابند.

تمایل به حفظ صلح و آشتی پس از درگیری‌های كوچك
بر‌خلاف آنچه زنان تصور می‌كنند مردها پس از یك درگیری نمی‌توانند بلافاصله روابط‌شان را ترمیم كنند، در حالی كه این‌گونه نیست، مردان از تنهایی و ناراحتی همسرشان بیم دارند و سعی می‌كنند صلح را در زندگی مشترك بنا كنند. یك نفس عمیق بكشید و بدون عصبانی شدن درباره موضوعی خاص با همسرتان صحبت كنید. از او بخواهید صادقانه صحبت كند و از او به خاطر صداقت‌اش قدردانی كنید.

همسرانی پرانرژی
مردان دوست دارند همسرانی قوی و پر‌انرژی داشته باشند. توجه به این خواسته موجب می‌شود هم سلامت بمانید و هم این‌كه به نگرانی‌های او و خواسته‌هایش توجه كنید.

اصلی مهم
مردان تصور می‌كنند مهارت خاصی در اداره مسائل مالی دارند و می‌توانند از لحاظ مالی زندگی را اداره كنند. اگر آن‌ها احساس كنند كه نمی‌توانند وضعیت مالی زندگی‌شان را حفظ كنند، احساس شكست می‌كنند. به عنوان مثال اگر شوهرتان نتوانسته صورتحساب مربوط به قبضی را بپردازد ممكن است آن را پنهان كند. مردان دوست ندارند كه همسرشان به آنها به عنوان یك فرد فراموشكار نگاه كنند.
تعداد نمایش ۷۰۵ بار
دوشنبه 17/4/1392 - 11:5
طنز و سرگرمی
با یک نگاه خصوصیاتش را بفهمید
چهره‌خوانی هنری کهن است که در سراسر جهان شناخته شده و اولین چیزی که در یک چهره توجه شما را جلب می‌کند تقارن نداشتن صورت‌هاست. اجزای مختلف چهره‌ نمایانگر شخصیت فردی و اجتماعی شماست...

چانه: در چهره‌شناسی، چانه نشان‌دهنده صفاتی از جمله قاطعیت، رقابت‌جویی و پرخاشگری است. اگر چانه‌ای بزرگ و برجسته دارید یعنی صفاتی از جمله قاطعیت، رقابت‌جویی و پرخاشگری جزو خصوصیات شماست. اگر چانه‌ای کوچک دارید فردی آرام و صلح‌طلب هستید.

گونه‌ای کشیده و برجسته: به محض این‌که وارد جمعی می‌شوید تمام نگاه‌ها به سمت شما خیره خواهد شد این گونه‌ها، گونه‌های سینمایی نام دارند.

پیشانی بیرون زده: نشانگر تخیل‌گرا بودن و ابتکار در زندگی شخصی شماست.

پیشانی که به سمت عقب شیب دارد: نشانگر حافظه قوی و واکنش سریع به اعمال است.

پیشانی صاف: نشانگر تصمیم‌گیری فی‌البداهه و پذیرای عقاید جدید و متفاوت است.

برجستگی گوشتی بین ابروها: نشانگر اراده قوی، راسخ و همت در انجام امور زندگی است.

برآمدگی استخوانی بالای ابرو: نشانگر احترام به قوانین و مقررات است.

ابروهای پرپشت: نشانه داشتن تفکر مبهم است و این افراد بیشتر شنونده هستند تا این‌که اطلاعاتی به دیگران بدهند.

ابروهای پیوسته: نشانه داشتن تفکر دائم بوده و این افراد در استراحت مشکل دارند.

ابروکمانی: ارتباط خوب با مردم، یادگیری با مثال‌های کاربردی.

ابروهای صاف: برخورد منطقی با امور.

ابروی هشتی: ریاست‌طلبی، درستکاری.

 
بینی: دقیقا در وسط صورت قرار گرفته و مهم‌ترین عضو است و اولین ورودی برای دریافت انرژی است.

بینی بزرگ: حس ریاست و علاقه به ایجاد تحول.

بینی بلند: نیاز به تسلط بر محیط کار.

بینی کوتاه: توان پایان دادن به کارها و سخت‌کوش.

بینی بلند و صاف: (در نیم‌رخ انحنایی روی بینی دیده نمی‌شود) شیوه کار منطقی و برنامه‌ریزی بلندمدت.

بینی مقعر: (در نیم‌رخ تورفتگی روی بینی دیده می‌شود) شیوه کار احساساتی، نیاز به قدردانی از زحمات.

بینی که (پره‌های باز و عریض دارد): حمایت از عزیزان و نزدیکان بامحبت، تلاش برای موفقیت خانواده.

بینی کوچک: مستقل و حمایت کم از اطرافیان.

بینی سربالا: اعمال صحبت‌های نسنجیده، شنونده خوب.

بینی نوک‌پهن: (نوک بینی پهن و گوشتی) کسب امنیت مالی، مال‌اندوزی.

بینی با نوک گرد: هنردوست و زیبایی‌طلب.

بینی با نوک نازک: ولخرج.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:5
كودك
آیا به تازگی پدر شده اید؟
آیا به تازگی پدر شده اید؟
ده نكته مهم كه می تواند ضامن موفقیت آن مردهایی باشد كه منتظر به دنیا آمدن نوزادشان هستند عبارتند از:
از بهترین كسانی كه می توانند به شما كمك كنند، یاد بگیرید
از پرسنل شیرخوارگاه بیمارستان بخواهید تا نحوه تعویض پوشك، قنداق كردن و حمام كردن نوزاد را به شما یاد بدهند. شاید برخی از پدرها بخواهند كه خودشان (در بیمارستان، در بین پرستاران و اعضای خانواده)، اولین پوشك بچه را عوض كنند؛ آنها با این كار می خواهند اعلام وجود كنند. اما اگر از این روش خوشتان نمی آید، افراد باتجربه تر به شما پیشنهاد می كنند كه از پرستاران بخواهید روش انجام دادن این "كارهای اصلی" را به شما یاد بدهند.

این كار، به نفع شما خواهد بود: دیگران در مورد شما قضاوت متفاوتی خواهند داشت. احتمالا با خود خواهند گفت كه شما از آن پدرهای قدیمی و سنتی كه در نگهداری از بچه به زنان كمك نمی كنند، نیستید؛ می توانید به سرعت در زمینه یكی از كارهای مربوط به نوزاد، حرفه ای شوید و می توانید مسوولیتها و كارها را بین خود و همسرتان تقسیم نمایید.

واقعیت این است كه دوران حاملگی گذشته است؛ حتی اگر در آن دوران هم به همسر خود كمك نمی كردید، الان زمان آن فرا رسیده است كه روش خود را تغییر دهید. بجنبید! هر چه كارهای بیشتری از نوزاد را انجام دهید، احساس دلبستگی بین شما و او زودتر پدید می آید.

به غریزه خود اعتماد كنید
پس از مدتی، شما در امور مربوط به نوزاد خود، متخصص خواهید شد. برخی از پدرها به قدری دستپاچه هستند كه حتی از بغل كرن نوزاد خود نیز می ترسند. اگر نوزاد دیگری را به آنها بدهیم تا بغل كنند، اكثر آنان، هر چند می خواهند این مار را بخوبی انجام دهند اما در ابتدا آنقدر دستپاچه اند كه نوزاد را خیلی محكم به خود فشار می دهند. ولی پس از 5 دقیقه، آرامش خود را پیدا می كنند و نوزاد را به آرامی در آغوش می گیرند.

كافی است تنها چند بار از چنین مشوقهایی استفاده كنید تا پدران پیشرفت فوق العاده ای از خود نشان داده و ماهر شوند. آنهایی كه در اوائل تولد نوزاد خود از جمله این پدران دستپاچه بوده اند، به آنهایی كه در انتظار تولد اولین فرزند خود به سر می برند، می گویند كه آنها به هر حال باید با كودك خود ارتباط برقرار كرده و بخشی از كارهای او را بر عهده بگیرند: پوشك او را عوض كنید، كودك را بغل كرده و آرام كنید، به غریزه خود اعتماد كنید، و ظرف دو روز، شما هم از دستپاچگی درآمده و به یك پدر عادی و نرمال تبدیل خواهید شد!

صبور و مطمئن باشید
صحبت كردن و حمایت از مادران جدید، كلیدهای اصلی رابطه عاطفی والدین در دوران جدید هستند. پدرها عمدتا می گویند كه مهمترین وظیفه ای كه در هفته های اول بر عهده آنها بود، صبوری كردن و مراقبت از همسرشان بوده است. پدرهای باتجربه تر معمولا به "تازه كارها" توصیه می كنند كه به همسرشان سخت نگرفته و فرصت دهند كه خودش را پیدا كند: همسر شما، یعنی مادر نوزاد، در حال تحمل مشكلات فیزیكی ناشی از زایمان است و همه زندگی او در اثر تولد نوزاد وارونه شده است، هرچند این تغییر ممكن است بسیار هم شیرین باشد.

در عین حال، حتی اگر یك روز كارتان بسیار هم سنگین بود، اما برای همسر شما مانند این است كه شما به مرخصی رفته اید، زیرا كار او در خانه بسیار سنگین تر بوده است. پس صبور بوده و پشتیبان او باشید. توصیه استاندارد این است: بعدازظهر به همسر خود تلفن بزنید؛ زیرا او یك نیم روز سخت و سنگین را پشت سر گذاشته و شاید از شدت خستگی در این فكر باشد كه چرا روز تمام نمی شود؛ پس به او بگویید كه قدر تلاشهای او را می دانید.

موضع خود را حفظ كنید
به هیچ كس اجازه ندهید كه شما را از كودكتان جدا كند: نه مادر همسرتان، نه دوستانتان، و نه رییس تان در شركت. ممكن است شرایطی به سادگی پیش بیایند كه یك پدر تازه كار حس كند از مراقبت و نگهداری از كودك، كنار گذاشته شده است، یا اینكه احساس كند از عهده هیچ كاری بر نمی آید. شاید برخی از كارها را پدران به گونه ای متفاوت از مادران انجام دهند. این مسئله طبیعی است. اگر مشكلی وجود دارد (مثلا كسی با روش شما مخالفت می كند)، نوزاد را به یك اتاق دیگر برده و آنچه را فكر می كنید صحیح است انجام دهید. مدت زمانی را برای سپری كردن با نوزاد خود اختصاص دهید.
خصوصا در یك ماه اول، بطوریكه فقط شما و نوزادتان باشید؛ بدون حضور هیچ كس دیگر.شاید شما در این مسیر با مشكلاتی مواجه شوید؛ اما نكته كلیدی آن است كه باید از پس این مشكلات برآیید: اگر به یك روش نشد روش دیگری را امتحان كنید. وقتی موفق شوید، اضطراب شما نیز از بین خواهد رفت.پدران با تجربه همگی بر این عقیده اند كه اگر مدت زمانی را با كودكتان به تنهایی سپری كنید، موجب می شود واقعا احساس "پدر بودن" به شما دست بدهد.
همچنین، این تنها راهی است كه به شما كمك می كند تا پیشرفت كنید: مثلا یاد بگیرید هنگامی كه كودك گریه می كند او را آرام كنید، نه اینكه یك نفر دیگر (مثلا همسرتان) را صدا كرده و كودك را به او بدهید تا آرام كند. در واقع اگر به پدران فرصت داده شود، آنها در حل مسائل و مشكلاتشان، بسیار خلاقانه عمل خواهند كرد. این مسئله می تواند آرام كردن كودك در حال گریه باشد، یا یادگیری نحوه گذاشتن كودك در رختخوابش به صورتی كه از خواب بیدار نشود.

سعی كنید مسائل مختلف را به صورت خانوادگی (فقط شما، همسرتان و نوزاد) یاد بگیرید
اجازه ندهید كمكهای دیگران، حالت دخالت در زندگی شما را پیدا كند. اقوام یا دوستانی كه می خواهند به شما كمك كنند، ممكن است دردسرهایی هم درست كنند، مثلا همسر شما و مادرش ممكن است به گونه ای عمل و برخورد كنند كه نقش شما به عنوان «پدر» كمرنگ شده و در عمل به حاشیه رانده شوید. بسیاری از پدرها می گویند كه تا زمانی كه اقوام دور و بر آنها را گرفته بودند، نتوانستند واقعا "پدر" باشند.

اما این روزهای آغازین پس از تولد، مرحله ای بسیار حیاتی در شكل گیری خانواده است. یك توصیه خوب: می توانید چند روز اول را به همراه همسر و نوزاد خود در هتل بگذرانید، و از اقوام و دوستان بخواهید كه در امور منزل به شما كمك كنند نه در نگهداری از نوزاد. به این صورت، مادر، پدر و نوزاد می توانند بر روی ارتباط بین خود تمركز نمایند.
 
كودك شما قابل حمل است!
شما می توانید نوزاد خود را همه جا ببرید، پس لازم نیست دستپاچه شده و نگران باشید كه آیا مثلا فلان كار را می توانید بكنید یا نه. مطمئن باشید كه اگر خواب روزانه كودك خارج از خانه نیز انجام شود، نوزاد با مشكلی مواجه نخواهد شد. در واقع، نوزادان می توانند هرجایی كه هستند بخوابند. نوزاد را هم به همراه خودتان بیرون ببرید. در غیر این صورت، شاید احساس كنید در خانه گیر افتاده اید.

البته گاهی، احساس درماندگی خواهید كرد
در این حالت، كمی تمدد اعصاب داشته باشید؛ به عقب برگردید؛ تامل كنید (مثلا تا 10 بشمارید)؛ و دوباره فكر كنید.شاید مواردی پیش بیاید كه كودك دست از گریه برندارد و شما هم علت گریه او را ندانید؛ در این حالت، احساس درماندگی خواهید كرد. هنگامی كه همه دلایل احتمالی ناراحتی كودك را بررسی كرده ولی به نتیجه ای نرسیده اید، بهتر است بدانید كه ممكن است وقتی عاشقانه به بچه ها خیره می شوید،
احساس می كنند كه باید گریه كنند؛ اما توان شما محدود است پس بهتر است این محدودیتها را نیز بدانید. گاهی اوقات می توانید كودك را به اتاقش برده و در تختش بخوابانید، سپس از اتاق خارج شده و در آن را ببندید، تا بتوانید تمدد اعصاب داشته و افكار خود را جمع و جور كنید. اشكالی ندارد؛ از این روش استفاده كنید.

با نوزاد "ارتباط چشمی" داشته باشید.
چگونه می توان با یك نوزاد بازی كرد؟ با نگاه كردن و صحبت كردن با او. او هم به شما نگاه خواهد كرد. برقراری ارتباط چشمی، مرحله مهمی در برقراری پیوند بین شما و نوزاد و همچنین گذارندن زمان با او است.

به یاد داشته باشید: این نیز بگذرد!
هنگامی كه احساس می كنید اوضاع برایتان بسیار دشوار شده است، به خاطر بیاورید كه نوزادتان، بسیار زودتر از آنچه فكرش را هم بكنید، بزرگ خواهد شد.

راحت باشید و از وقت گذرانی با هم لذت ببرید
بررسی پاهای كوچك او، بازی با نوزاد، ماساژ دادن و آواز خواندن برایش را به بخشی از عادات روزانه خود تبدیل كنید. پدران باتجربه غالبا می گویند كه هیچ چیز آرامش بخش تر از آن نیست كه نوزاد، در آغوش و روی سینه شما به خواب رود. این ممكن است بسیار جالب و بامزه به نظر برسد، اما اكثر مردان نمی دانند نوزادشان و این دوره از زندگی آنها چقدر اهمیت دارد.

بچه دار شدن غالبا در دوره ای از زندگی مردان اتفاق می افتد كه مجبور هستند 60 ساعت در هفته یا بیشتر كار كنند. برخی از پدران بر این باورند كه این كمبودها را بعدا می توانند جبران كنند. اما واقعیت این است كه دیگر وقتی برای جبران این اوقات وجود ندارد. پس حتما زمانی را به كودك خود اختصاص دهید، حتی اگر این زمان، فقط یك ساعت در هفته است، آنرا با او به تنهایی بگذرانید.
دوشنبه 17/4/1392 - 11:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته