• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4184روز قبل
اهل بیت
برخورد با دشمن در خواستگارى و ازدواج

روزى معاویه نامه اى براى مروان استاندار خود در مدینه به این مضمون نوشت : اى مروان ! از تو مى خواهم كه امّكلثوم دختر عبداللّه فرزند جعفر طیّار را براى فرزندم ، یزید خواستگارى نمائى ؛ و عقد و ازدواج آن دو نفر را جارى گردانى .
هنگامى كه نامه معاویه به دست والى مدینه رسید، حركت كرد و نزد عبداللّه آمد و او را از محتواى پیام معاویه آگاه نمود.
عبداللّه بعد از شنیدن سخنان مروان در پاسخ چنین اظهار داشت : اختیار دخترم ، امّكلثوم به دست حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام است ؛ چون او سیّد ما و دائى دخترم مى باشد.
وقتى موضوع را براى امام حسین علیه السّلام تعریف كردند، فرمود: استخاره مى كنم تا خداوند آنچه را كه صلاح آل محمّد علیهم السّلام و صلاح دین و دنیاى دختر باشد بیان نماید.
و پس از آن كه عدّه اى از مردم در مسجدالنّبىّ صلّى اللّه علیه و آله اجتماع كردند، مروان استاندار مدینه نیز در جمع آن ها حاضر شد و در كنار امام حسین علیه السّلام نشست و اظهار داشت :
معاویه به من دستور داده است تا امّكلثوم ، دختر عبداللّه فرزند جعفر طیّار را به عقد و ازدواج پسرش یزید درآورم ؛ و مهریه او را هر چه پدرش بگوید مى پردازم و بین دو طایفه صلح و دوستى برقرار كنم ، همچنین تمام بدهى هاى آن ها را هر چه باشد پرداخت نمایم .
بعد از آن افزود: عدّه اى در این ماجرا ناراحت هستند و غبطه مى خورند؛ ولى من تعجّب مى كنم با این كه یزید دامادى بى همتا است ، چطور از او مهریه گرفته مى شود.
در همین لحظه ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام لب به سخن گشود و فرمود: حمد و ستایش مى كنم خداوندى را، كه ما را از بین بندگانش برگزید و فضیلت و برترى بخشیده است .
و سپس ضمن بیان فضائل و مناقب اهل بیت رسالت علیهم السّلام خطاب به مروان كرد و افزود: اى مروان ! نسبت به این مهریّه اى كه گفتى هر چه پدر دختر بگوید خواهى پرداخت ، بدان كه اگر بخواهیم مهریّه مطالبه كنیم ، هرگز از سنّت رسول خدا تجاوز نمى كنیم و همان مبلغ چهارصد و هشتاد درهم را مهریّه قرار مى دهیم .
و امّا این كه إ ظهار داشتى : مى خواهید بین دو طایفه صلح و آشتى برقرار شود، آگاه باش كه ما طایفه بنى هاشم طبق احكام الهى با شما دشمن و مخالف هستیم و به جهت متاع دنیا با شما سازش ‍ نمى كنیم .
و تمام گفتار مروان را یكى پس از دیگرى مطرح و ردّ نمود، و آن گاه فرمود: آن هایى كه نادان و بى خرد باشند با ما حسود و مخالف خواهند بود و آن هایى كه اهل درك و شعور و معرفت باشند، با شما ستمگران ، مخالف و دشمن هستند.
و در پایان فرمایشاتش اظهار نمود: تمام شما حُضّار شاهد باشید، كه من - حسین بن علىّ - امّكلثوم دختر عبداللّه بن جعفر را به ازدواج پسر عمویش قاسم بن محمد درآوردم .
و مهریّه او را مقدار چهارصد و هشتاد درهم قرار دادیم ، و نیز نخلستان خود را به ایشان بخشیدم كه بتوانند با درآمد آن إ مرار معاش نمایند.
در این هنگام چهره مروان دگرگون شد و با حالت خشم گفت : شما بنى هاشم كینه توز هستید و مى خواهید دشمنى و كینه ها تداوم یابد.
امام حسین علیه السّلام در پاسخ فرمود: آیا فراموش كرده اید كه وقتى برادرم امام حسن مجتبى علیه السّلام ، عایشه دختر عثمان را خواستگارى نمود، شما چه كردید؟
و او را به ازدواج عبداللّه ، فرزند زبیر در آوردید؛ و آیا فراموش كرده اید كه شما به همراه عایشه و دیگران با جنازه برادرم - حضرت مجتبى علیه السّلام - چه كردید؟!
حال قضاوت كنید كه آیا ما اهل بیت رسالت عداوت و كینه داریم یا شما كینه توز و سنگ دل هستید.(1)
-----------------------------------------------
1-مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 38، بحارالا نوار: 44، ص 207، ح 4، و در ص 119، ح 13، همین جریان را به امام حسن مجتبى علیه السّلام نسبت داده است .

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:29
اهل بیت
آب دهان و شفاى چشم

صالح بن میثم اسدى حكایت كند:
روزى به حضور عمّه ام ، حُبابه والبیّه - كه در اثر سجود و عبادت بسیار، نحیف و لاغر گشته بود - وارد شدم ؛ و پس از احوال پرسى ، عمّه ام به من گفت : اى برادرزاده ! مایل هستى تا حدیثى از امام حسین علیه السّلام برایت بیان كنم ؟
گفتم : بلى ، برایم بازگو كن ، تا بشنوم .
عمّه ام ، حُبابه گفت : من هر روز جهت زیارت و ملاقات حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام به دیدارش مى رفتم تا آن كه ناراحتى چشم پیدا كردم و دیگر نتوانستم به محضر شریفش حضور یابم .
چند روزى بدین منوال گذشت ، تا آن كه روزى امام حسین علیه السّلام با جمعى از اصحابش در حالى كه من در جایگاه عبادت خود نشسته بودم بر من وارد شد و فرمود: اى حبابه ! كجائى ، مدّتى است ، كه تو را نمى بینم ؟
عرضه داشتم : اى پسر رسول خدا! ناراحتى چشم برایم پیش آمده است و به این جهت نتوانستم محضر شما شرفیاب گردم .
پس حضرت دستور داد و روسرى خود را از صورتم كنار زدم ، آن گاه نگاهى به چشم من كرد و سپس آب مبارك دهان خود را به چشم من مالید و اظهار داشت :
اى حُبابه ! خداوند متعال را شكرگزار باش ، كه ناراحتى چشم تو را برطرف نمود و بهبودى بخشید.
بعد از آن به جهت شكر و سپاس پروردگار به سجده رفتم ؛ و حضرت به من خطاب كرد و اظهار نمود: اى حبابه ! سرت را بلند كن و بنشین و در آئینه نگاه كن ، و ببین در چه حالتى هستى ؟
حبابه گوید: چون سر از سجده بلند كردم ، دیگر هیچ درد و ناراحتى در چشم خود احساس نكردم ؛ پس حمد و ستایش خداوند متعال را به جاى آوردم .
پس از آن امام حسین علیه السّلام افزود: ما اهل بیت و شیعیان ما، همه بر یك فطرت هستیم و از یك سرشت آفریده شده ایم ؛ و دیگران از ما جدا و بیزار مى باشند.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ص 44، ص 180، دعوات راوندى : ص 65، ح 163، رجال كشّى : ص 115 ح 183، مدینة المعاجز: ج 1، ص 457، ح 976.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:28
اهل بیت
پیشگویى و آینده نگرى از دوران كودكى

یكى از اصحاب پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، به نام حذیفه یمانى حكایت كند:
روزى حسین علیه السّلام در حالى كه كودكى بیش نبود، اظهار داشت : به خداوند قسم ! ستمگران بنى امیّه بر قتل من ، گرد هم خواهند آمد و عمر سعد پیش قدم و سرلشگر آن ها خواهد بود.
پس به او گفتم : آیا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله چنین مطلبى را برایت گفته است ؟ فرمود: خیر.
بعد از آن به حضور پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله رفتم ؛ و حضرت را از پیش گویى فرزندش حسین علیه السّلام آگاه ساختم كه در دوران كودكى ، پیش گویى مى كند و از اتّفاقات آینده خبر مى دهد!!
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى حذیفه ! همانا علم من ، علم حسین است ؛ و علم او علم من است ، چون ما - اهل بیت عصمت و طهارت - به تمام حوادث روزگار پیش از آن كه واقع شود آگاه و آشنا مى باشیم .(1)
همچنین مرحوم قطب الدین راوندى آورده است :
روزى شخصى به محضر مبارك حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام شرفیاب شد و اظهار داشت : اى فرزند رسول خدا! من مى خواهم كه با فلان زن ، از فلان خانواده ازدواج كنم ، و قبل از هر اقدامى محضر شما آمده ام تا با شما مشورت كنم ، چون شما اهل بیت رسالت به تمام امور و مصالح افراد آگاه و آشنا هستید.
امام حسین صلوات اللّه علیه فرمود: من صلاح نمى دانم كه تو با آن زن ازدواج نمائى .
ضمناً آن زن ، ثروت بسیارى داشت و مرد هم از دارائى و اموال بسیارى برخوردار بود.
امّا مرد با نظریّه حضرت مخالفت كرد و با آن زن مورد نظر خود ازدواج نمود، پس از گذشت مدّتى كوتاه مرد تهى دست و فقیر گردید و به ناچار نزد امام حسین علیه السّلام آمد و موضوع را بازگو كرد.
حضرت فرمود: من تو را راهنمائى كردم ، ولیكن تو اهمیّت ندادى ، با این حال الا ن هم نظر من این است كه او را رها نموده و طلاق دهى ، كه خداوند بهتر از آن را برایت مقدّر مى گرداند.
سپس پیشنهاد فرمود كه با فلان زن از فلان خانواده ازدواج نما، و چون پیشنهاد حضرت را اجرا كرد، پس از مدّتى مرد داراى ثروتى انبوه شد، همچنین خداوند متعال فرزندانى پسر و دختر به آن ها عطا نمود و تمام خوبى ها و سعادت ها به آن ها روى آورد.(2)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 44، ص 184، به نقل از دلائل الامامة طبرى .
2-بحارالا نوار: ج 44، ص 182، ح 6، به نقل از خرائج راوندى .

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:27
اهل بیت
زنده شدن زنى مرده

مرحوم قطب الدّین راوندى در كتاب خود آورده است :
عدّه اى در حضور مبارك امام حسین علیه السّلام نشسته بودند، كه ناگاه جوانى گریه كنان وارد شد.
امام حسین علیه السّلام به او فرمود: چرا گریان و ناراحت هستى ؟
جوان اظهار داشت : هم اكنون مادرم بدون آن كه وصیّتى كرده باشد، فوت نمود و از دنیا رفت ؛ و او اموال بسیارى داشت ، پیش از آن كه بمیرد به من گفت كه بدون مشورت با شما هیچ دخالت و تصرّفى در اموالش نكنم .
پس امام حسین علیه السّلام به كسانى كه آنجا حضور داشتند فرمود: برخیزید تا به طرف منزل این زنى برویم كه از دنیا رفته است .
لذا همگى حركت كردند و به منزلى كه جنازه زن در آن نهاده شده بود، وارد شدند و جلوى درب اتاق ایستادند.
در این هنگام حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام دعائى را خواند؛ و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده ، زنده شد.
همین كه زنده شد نشست و پس از گفتن شهادتین ، نگاهى به امام علیه السّلام انداخت و گفت : اى سرورم ! سخنى بفرما و مرا به دستورات خود راهنمایى نما.
حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام داخل اتاق شد و بر بالشى تكیه داد و فرمود: هم اینك وصیّت كن ، خداوند تو را رحمت نماید.
زن اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! من اموالى چنین و چنان در فلان مكان دارم ، یك سوّم آن ها را به شما مى دهم تا در هر راهى كه مصلحت مى دانى ، مصرف نمایى .
و دو سوّم دیگر آن ها را به این پسرم مى دهم ؛ البتّه به شرط آن كه او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام باشد.
ولى چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامى اموال خودم را در اختیار شما قرار مى دهم ؛ چون كه مخالفین شما هیچ حقّى در اموال مؤ منین ندارند.
سپس آن زن از حضرت خواهش نمود كه بر جنازه اش نماز بخواند؛ و مسائل كفن و دفنش را نیز خود حضرت بر عهده گیرد.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 44، ص 180، به نقل از كتاب خرایج مرحوم راوندى .

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:26
اهل بیت
سخن گفتن شیرخوار و سنگسار مادر

صفوان به نقل از امام جعفر صادق علیه السّلام حكایت كند:
در زمان حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام دو نفر مرد بر سر بچّه اى شیرخوار نزاع و اختلاف داشتند؛ و هر یك مدّعى بود كه بچّه براى او است .
در این میان ، امام حسین علیه السّلام عبورش بر ایشان افتاد و چون متوّجه نزاع آن ها شد، آن ها را مخاطب قرار داد و فرمود: براى چه سر و صدا مى كنید؛ و داد و فریاد راه انداخته اید؟
یكى از آن دو نفر گفت : یاابن رسول اللّه ! این همسر من است .
و دیگرى اظهار داشت : این بچّه مال من است .
امام حسین علیه السّلام به آن شخصى كه مدّعى بود زن همسر اوست ، خطاب كرد و فرمود: بنشین ؛ و سپس خطاب به زن نمود و از او سؤ ال كرد كه قضیّه و جریان چیست ؟ پیش از آن كه رسوا شوى حقیقت را صادقانه بیان كن .
زن گفت : اى پسر رسول خدا! این مرد شوهر من است و این بچّه مال اوست ؛ و آن مرد را نمى شناسیم .
در این لحظه امام حسین علیه السّلام به بچّه اشاره كرد و فرمود: به إ ذن خداوند متعال سخن بگو و حقیقت را براى همگان آشكار گردان ، كه تو فرزند كدام یك از این دو مرد هستى .
پس طفل شیرخوار به اعجاز امام حسین علیه السّلام به زبان آمد و گفت : من مربوط به هیچ یك از این دو مرد نیستم ؛ بلكه پدر من چوپان فلان أ رباب است .
سپس حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه دستور داد تا زن را طبق دستور قرآن سنگسار نمایند.
امام صادق علیه السّلام در ادامه فرمایش افزود: آن طفل ، بعد از آن جریان ، دیگر سخنى نگفت و كسى از او كلامى نشنید.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 44، ص 184، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 51، س 24.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:25
اهل بیت
نماز باران در كوفه به دستور پدر

مرحوم سیّد مرتضى رحمة اللّه علیه آورده است :
حضرت صادق آل محمّد، به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السّلام حكایت فرماید: در زمان مولاى متقّیان ، امام علىّ علیه السّلام مدّتى باران نازل نشد.
پس عدّه اى از اءهل كوفه نزد امام امیرالمؤ منین ، علىّ علیه السّلام حضور یافته و ضمن اظهار ناراحتى از نیامدن باران ، تقاضا كردند تا حضرت از درگاه خداوند، طلب نزول باران نماید.
امام علىّ علیه السّلام خطاب به فرزندش حضرت اءبا عبداللّه الحسین سلام اللّه علیه كرد و فرمود: اى حسین ! حركت كن و براى این اءهالى از درگاه خداوند متعال درخواست بارش ‍ باران نما.
حضرت اءبا عبداللّه الحسین طبق پیشنهاد پدر از جاى برخاست و ایستاد؛ و پس از حمد و ثناى الهى ، بر پیامبر خدا و بر اهل بیت گرامیش تحیّت و درود فرستاد؛ و آن گاه اظهار داشت :
اى خداوندى كه عطاكننده خیرات هستى ، و بركات و رحمت هایت را مرتّب بر ما مى فرستى ! امروز از آسمان ، باران رحمت و بركت خود را بر ما بندگانت فرود فرست ؛ و ما را از باران خیر و بركت سیراب گردان .
و تمام موجودات تشنه را كامیاب و سیراب گردان .
تا آن كه ضعیفان خوشحال و دلشاد گردند.
و زمین هاى مرده سرسبز و زنده در آیند؛ و بركات را ظاهر نمایند.
پس اى پروردگار جهانیان ! دعا و خواسته ما بندگانت را مستجاب و برآورده فرما.
همین كه حضرت أ با عبداللّه الحسین علیه السّلام دعایش پایان یافت و آمیّن گفت ، ناگهان اءبرهاى بسیارى در آسمان پدیدار شد و باران رحمت شروع به باریدن كرد و تمام مناطق را باران فرا گرفت .
به طورى كه بعضى از بیابان نشین هاى اطراف كوفه به خدمت امام علیه السّلام وارد شدند و گفتند: بارش باران ، تمام حوالى كوفه را فراگرفته ؛ و تمام باغات و نهرها پر از آب گردیده است .(1)
-----------------------------------------------
1-بحالا نوار: ج 44، ص 187، ح 16، به نقل از عیون المعجزات شیخ حسین عبدالوهّاب ، منسوب به سیّد مرتضى .
----------------------------

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:25
اهل بیت
معرّفى جانشینان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)

در یكى از روزها، شخص عربى به حضور امام حسین علیه السّلام شرفیاب شد و ضمن صحبت هاى مفصّلى ، سؤ ال كرد: اى پسر رسول خدا! تعداد خلفاء و ائمّه اطهار، پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چند نفر مى باشند؟
امام حسین علیه السّلام فرمود: دوازده نفر مى باشند، به تعداد پیشوایان دوازده گانه بنى اسرائیل .
اءعرابى اظهار داشت : چنانچه ممكن است ، اسامى آن ها را برایم بیان فرما؟
حضرت فرمود: اى برادر! امام و خلیفه بعد از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله پدرم امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السّلام مى باشد؛ و سپس ‍ برادرم حسن مجتبى و بعد از او هم من خواهم بود؛ و مابقى خلفاء و اوصیاء نه نفر دیگر از فرزندان من هستند، به نام هاى :
پسرم ، علىّ - زین العابدین - .
و بعد از او پسرش ، محمّد - باقرالعلوم - .
و بعد از او پسرش ، جعفر - صادق آل محمّد - .
و بعد از او پسرش ، موسى - كاظم - .
و بعد از او پسرش ، علىّ - رضا - .
و بعد از او پسرش ، محمّد - جوادالائمّة - .
و بعد از او پسرش ، علىّ - هادى - .
و بعد از او پسرش ، حسن - عسكرى - .
و همچنین پس از او پسرش به عنوان ((خَلَف صالح ، مَهْدى موعود)) - صلوات اللّه علیهم - جانشین و پیشواى هدایت گر براى جامعه خواهند بود، كه - دوازدهمین ایشان - نهمین فرزند من مى باشد؛ و او هنگامى كه ظهور نماید تمام موارد احكام دین مبین اسلام را به اجراء در خواهد آورد.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 36، ص 384.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:23
اهل بیت
نماز بر جنازه منافقین

صفوان به نقل از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت كرده است :
در زمان امام حسین علیه السّلام ، یكى از منافقین مُرده بود؛ و حضرت به دنبال جنازه آن منافق حركت مى نمود، در بین راه ، به یكى از اصحاب خویش برخورد نمود كه به سرعت از آنجا عبور مى كرد تا همراه جنازه قرار نگیرد، حضرت به او فرمود: كجا مى روى ؟
عرض كرد: از جنازه این منافق فرار مى كنم كه بر او نماز نخوانم .
امام حسین علیه السّلام فرمود: همراه من بیا، و در نماز بر او آنچه از زبان من شنیدى ، تو هم مثل من همان كلمات را بازگو كن .
پس از آن كه جنازه را بر زمین گذاشتند و شروع به خواندن نماز میّت كردند، حضرت دست هاى خود را همانند دیگران بالا برد و پس از تكبیر، گفت :
((اَللّهُمَّ خُذْ عَبْدَكَ فى عِبادِكَ وَ بِلادِكَ، اَللّهُمَّ اءصِلْهُ اَشَدَّ نارِكَ، اَللّهُمَّ اَذِقْهُ حَرَّ عَذابِكَ، فَاِنَّهُ كانَ یَتَوَلّى اَعْدائَكَ، وَ یُعادى اَوْلیائَكَ، وَ یُبْغِضُ اءَهَلَبَیْتِ نَبِیِّكَ))
خداوندا! او را از بین بندگان و شهرها برگیر، و شدیدترین عذاب را بر او مسلّط گردان ؛ و سوزش و سختى عذاب را به او بچشان ، چون او دشمنان تو را دوست ، و دوستان تو را دشمن مى داشت و از دوستان تو بیزار بود، و با أ هل بیت پیغمبرت بغض و كینه داشت .(1)
همچنین در كتاب تفسیر امام عسكرى علیه السّلام آمده است :
امام حسین علیه السّلام فرمود: پس از آن كه خداوند، حضرت آدم علیه السّلام را آفرید و اسامى تمامى چیزها را به او تعلیم نمود و حضرت آدم آن اسامى را بر ملائكه عرضه داشت .
سپس خداوند، حضرت محمّد، علىّ، فاطمه ، حسن و حسین صلوات اللّه علیهم را همچون شَبَحى در صلب حضرت آدم علیه السّلام قرار داد و به وسیله انوار مقدّس ایشان ، تمام جهان هستى را روشنائى بخشید.
بعد از آن خداوند به ملائكه دستور داد تا براى آدم به جهت عظمت و فضل آن اشباح پنج گانه سجده نمایند.
پس تمامى افراد ملائكه ، سجده كردند مگر شیطان كه از فرمان خداوند؛ و از تواضع در مقابل انوار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام سرپیچى و امتناع ورزید.
و به همین جهت كه تكبّر و بلند پروازى كرد، در زمره كافرین قرار گرفت .(2)
-----------------------------------------------
1-وسائل الشّیعه : ج 2، ص 770، ح 3040، كافى : ج 3، ص 189، ح 2، جامع الا حادیث : ج 3، ص 326، بحارالا نوار: ج 44، ص 202، ح 20.
2-بحارالا نوار: ج 26، ص 326.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:23
اهل بیت
مرز پیروى از پدر

روزى عبدالرّحمان فرزند عمرو بن عاص با عدّه اى در محلّى نشسته بودند، كه امام حسین علیه السّلام از جلوى آن ها عبور نمود، در همان حال عبدالرّحمان گفت : هركس ‍ مى خواهد به بهترین شخص در زمین و آسمان نگاه كند، به این رهگذر نظر نماید.
و سپس افزود: گرچه من بعد از دوران جنگ بصره تاكنون با آن حضرت صحبت نكرده ام ؛ ولى بدانید كه او به طور حتم برترین انسان ها است .
و پس از گذشت چند روزى عبدالرّحمان به همراه ابو سعید خدرى حضور آن حضرت شرفیاب شدند؛ و حضرت عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: آیا معتقد هستى كه من بهترین فرد روى زمین و آسمان مى باشم ؟
به راستى اگر چنین اعتقادى دارى ، پس چرا با من و پدرم - امیرالمؤ منین علىّ بن اءبى طالب علیه السّلام - در جنگ بصره مقاتله و جنگ مى كردى ؟!
و حال آن كه پدرم از من بهتر و برتر مى باشد.
عبدالرّحمان با حالت سرافكندگى ، از امام علیه السّلام عذرخواهى كرد؛ و عرضه داشت : جدّت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به من دستور داد: از پدرت پیروى و اطاعت كن .
امام حسین علیه السّلام فرمود: آیا قول خداوند متعال را در قرآن حكیم نشنیده اى ، كه فرمود: ((وَإِنْ جاهَداكَ عَلى اءَنْ تُشْرِكَ بى مالَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاتُطِعْهُم ا)) یعنى ؛ چنانچه پدر و مادرت سعى كردند كه تو را مشرك و گمراه كنند، از آنان پیروى مكن .
و مقصود جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله این است كه پیروى و اطاعت از پدر و مادر در كارهاى نیك و خوب خواهد بود، كه منطبق با فرامین قرآن و اهل قرآن بوده باشد.
و همچنین فرمود: اطاعت و پیروى از مخلوقى كه انسان را به نافرمانى و معصیت خداوند وادار نماید، حرام است .(1)
-----------------------------------------------
1-نورالثّقلین : ج 4، ص 304، حلیة الا برار: ج 3، ص 125، ح 13.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:22
اهل بیت
تمامى موجودات تحت فرمان آن ها

زراره كه یكى از شاگردان و اصحاب امام صادق علیه السّلام است ، از آن حضرت حكایت كند:
در زمان حضرت اءبا عبداللّه الحسین علیه السّلام شخصى به نام عبداللّه بن شدّاد لیثى ، دچار بیمارى و تب سختى شده بود.
امام حسین علیه السّلام به جهت عیادت و دیدار او راهى منزلش شد، و چون كه حضرت خواست وارد منزل شود بلافاصله تب او برطرف گردید؛ و مریض گفت : راضى شدم به حقّانیّتى كه از طرف خداوند متعال به شما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام ارزانى شده است تا جائى كه تب از شما فرار مى كند.
امام حسین علیه السّلام فرمود: قسم به خداوند! چیزى آفریده نشده است مگر آن كه تحت فرمان ما خواهد بود.
زراره گوید: سپس صدائى را شنیدیم كه مى گفت : لبّیك یا ابن رسول اللّه ! و آن گاه امام حسین علیه السّلام فرمود: آیا امیرالمؤ منین علیه السّلام تو را دستور نداده است كه فقط به افرادى نزدیك شوى كه یا دشمن ما بوده و یا گناهكار باشد، كه سبب كفّاره گناهش شود، پس چرا به این شخص روى آورده اى .(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 44، ص 183، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 51، س 6.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته