• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2157
تعداد نظرات : 811
زمان آخرین مطلب : 4862روز قبل
دانستنی های علمی

 


 

در اینجا برخی از جلوه های جالب زندگی وی بیان شده:

1- او اولین سهامش را در 11 سالگی خرید و هم اكنون از اینكه دیر شروع كرده ابراز پشیمانی می نماید!

2- او از درآمد مربوط به شغل توزیع روزنامه ها، یك مزرعه كوچك در سن 14 سالگی خرید..

3- او هنوز در همان خانه كوچك 3 اتاق خوابه واقع در مركز شهر اوماها زندگی می كند كه 50 سال قبل پس از ازدواج آنرا خرید. او می گوید هر آنچه كه نیازمند آن می باشد، درآن خانه وجود دارد. خانه اش فاقد هرگونه دیوار یا حصاری می باشد.

4- او همواره خودش اتومبیل شخصی خود را می راند و هیچ راننده یا محافظ شخصی ندارد.

5- او هرگز بوسیله جت شخصی سفر نمی كند هرچند كه مالك بزرگترین شركت جت شخصی دنیا می باشد..

6- شركت وی به نام بركشایر هات وی، مشتمل بر 63 شركت می باشد. او هرساله تنها یك نامه به مدیران اجرائی این شركتها می نویسد و اهداف آن سال را به ایشان ابلاغ می نماید.
 


 

او هرگز جلسات یا مكالمات تلفنی را بر مبنای یك شیوه قاعده مند برگزار نمی نماید. او به مدیران اجرائی خود 2 اصل آموخته است:

اصل اول: هرگز ذره ای از پول سهامداران خود را هدر ندهید.

اصل دوم: اصل اول را فراموش نكنید.

7- او به كارهای اجتماعی شلوغ تمایلی ندارد. سرگرمی او پس از بازگشتن به منزل، درست كردن مقداری ذرت بوداده (پاپكورن) و تماشای تلویزیون می باشد.

8- تنها 5 سال پیش بود كه بیل گیتس، ثروتمندترین مرد دنیا، او را برای اولین بار ملاقات نمود. بیل گیتس فكر نمی كرد وجه مشتركی با وارنر بافیت داشته باشد. به همین دلیل او ملاقاتش را تنها برای نیم ساعت برنامه ریزی نموده بود. اما هنگامی كه بیل گیتس او را ملاقات نمود، ملاقات آنها به مدت 10 ساعت به طول انجامید و بیل گیتس یكی از شیفتگان وارنر بافیت شده بود.
 


 

9- وارنر بافیت نه با خودش تلفن همراه حمل می كند و نه كامپیوتری بر روی میزكارش دارد. توصیه اش به جوانان اینست كه: از كارتهای اعتباری دوری نموده و به خود متكی بوده و بخاطر داشته باشند كه:

الف) پول انسان را نمی سازد، بلكه انسان است كه پول را ساخته.

ب) تا حد امكان ساده زندگی كنید.

د) بدنبال ماركهای معروف نباشد. آن چیزهائی را بپوشید كه به شما احساس راحتی دست میدهد.

ه) پول خود را بخاطر چیزهای غیر ضروری هدر ندهید. تنها بخاطر چیزهائی خرج كنید كه واقعا به آنها نیاز دارید.

و) نكته آخر اینكه، این زندگی شماست. چرا به دیگران این فرصت را می دهید كه برای زندگیتان تعیین تكلیف نمایند؟

پنج شنبه 27/8/1389 - 0:11
خاطرات و روز نوشت

 


· To fall in love.
عاشق شدن
· To laugh until it hurts your stomach.
انقدر بخندید که دلتون درد بگیره
· To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتید ببینید هزار تا ایمیل دارید
· To go for a vacation to some pretty place.
به یه جای خوشگل برید برای مسافرت
· To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقتون از رادیو گوش بدید
· To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب برید و به صدای بارش بارون گوش بدید
· To leave the! shower and find that the towel is warm.
از حموم که اومدید بیرون ببینید حو لتون گرمه !
· To clear your last exam.
آخرین امتحانتون رو پاس کنید
· To receive a call from someone, you don"t see a lot, but you want to.
یه کسی که معمولا" زیاد نمیبینینش ولی دلتون می خواد ببینید بهتون تلفن کنه
· To find money in a pant that you haven"t used since last year .
توی یه شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی کردید پول پیدا کنید
· To laugh at yourself looking at mirror, making faces.:)))
برای خودتون تو آینه شکل در بیارید و بهش بخندید
· Calls at midnight that last for hours.:))
تلفن نیمه شب داشته باشید که ساعتها هم طول بکشه
· To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندید
· To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوید که یه نفر داره از شما تعریف می کنه
· To wake up and realize it is still possible to sleep for a
couple of hours.
از خواب پاشید و ببینید که چند ساعت دیگه هم می تونید بخوابید
· To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنید که شخص خاصی رو به یاد شما می یاره
· To be part of a team.
عضو یک تیم باشید
· To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنید
· To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنید
· To feel butterflies! in the stomach every time that you see
that person.
وقتی "اونو" میبینید دلتون هری بریزه پایین !
· To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانتون سپری کنید
· To see people that you like, feeling happy.
کسانی رو که دوستشون دارید رو خوشحال ببینید
To use a sweater of the person that you like and find that it still
smells of their perfume.
پلیورش رو بپوشید و ببینید هنوزم بوی عطرش رو میده
See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده
To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنید
To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشید که بدونید دوستتون داره
To laugh .......laugh. .......and laugh ...... remembering stupid
things done with stupid friends.
یادتون بیاد که دوستای احمقتون چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندید و
بخندید و ....... بازم بخندید
These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند
Let us learn to cherish them.
قدرشون رو بدونیم
"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک مشکل نیست که حلش کرد بلکه یه هدیه است که باید ازش لذت برد.

چهارشنبه 26/8/1389 - 23:40
سخنان ماندگار

 

انسان‌ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه مى‌روند. با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت. در سبد جلو, صفات نیک خود را مى‌گذاریم. در سبد پشتی, عیب‌هاى خود را نگه مى‌داریم. به همین دلیل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نیک خودمان را مى‌بیند و عیوب همسفرى که جلوى ما حرکت مى‌کند. بدین گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مى‌کنیم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همین شیوه درباره ما مى‌اندیشد.

چهارشنبه 26/8/1389 - 23:17
طنز و سرگرمی

 

دوشنبه 24/8/1389 - 22:55
طنز و سرگرمی

 

دوشنبه 24/8/1389 - 22:53
داستان و حکایت

 

در سال 1968 مسابقات المپیك در شهر مكزیكوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یكی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود. دوی ماراتن در تمام المپیكها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیك. این مسابقه به طور مستقیم در هر 5 قاره جهان پخش میشود.

كیلومتر آخر مسابقه بود دوندگان رقابت حساس و نزدیكی با هم داشتند، نفس های آنها به شماره افتاده بود، زیرا آنها 42 كیلومترو 195 متر مسافت را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند و منظم پیش میرفتند. چقدر این استقامت زیبا بود. هر بیننده ای دلش میخواست كه این اندازه استقامت وتوان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی كردند و یكی پس از دیگری وارد استادیوم شدند.استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق كردند. رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره ... چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش میكردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره دونده شماره ... نوار خط پایان را پاره كرد. استادیوم سراپا تشویق شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه ای امان نمی داد و دونده های بعدی یكی یكی از خط پایان گذشتند و بعضی هاشان بلافاصله بعد از عبور از خط پایان چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی و زمان های به دست آمده نفرات برتر از بلندگوها اعلام شد. نفر اول با زمان دو ساعت و ... در همین حال دوندگان دیگر از راه رسیدند و از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه دوربین ها بارها نفراتی را نشان داد كه دویدند، از ادامه مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون آمدند. به نظر میرسید كه آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است. داوران و مسوولین برگزاری میروند تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن و خط پایان را جمع آوری كنند جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترك میكنند. اما...

بلند گوی استادیوم به داوران اعلام میكند كه خط پایان را ترك نكنند گزارش رسیده كه هنوز یك دونده دیگر باقی مانده. همه سر جای خود برمیگردند و انتظار رسیدن نفر آخر را میكشند. دوربین های مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم مخابره میكنند. از روی شماره پیراهن او اسم او را می یابند "جان استفن آكواری" است دونده سیاه پوست اهل تانزانیا، كه ظاهرا برایش مشكلی پیش آمده، لنگ میزد و پایش بانداژ شده بود. 20 كیلومتر تا خط پایان فاصله داشت و احتمال این كه از ادامه مسیر منصرف شود زیاد بود. نفس نفس میزد احساس درد در چهره اش نمایان بود لنگ لنگان و آرام می آمد ولی دست بردار نبود. چند لحظه مكث كرد و دوباره راه افتاد. چند نفر دور او را می گیرند تا از ادامه مسابقه منصرفش كنند ولی او با دست آنها را كنار می زند و به راه خود ادامه میدهد. داوران طبق مقررات حق ندارند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان محل مسابقه را ترك كنند. جمعیت هم همان طور منتظر است و محل مسابقه را با وجود اعلام نتایج ترك نمی كند. جان هنوز مسیر مسابقه را ترك نكرده و با جدیت مسیر را ادامه میدهد. خبرنگاران بخش های مختلف وارد استادیوم شده اند و جمعیت هم به جای اینكه كم شود زیادتر میشود! جان استفن با دست های گره كرده و دندان های به هم فشرده و لنگ لنگان، اما استوار، همچنان به حركت خود به سوی خط پایان ادامه میدهد او هنوز چند كیلومتری با خط پایان فاصله دارد آیا او میتواند مسیر را به پایان برساند؟ خورشید در مكزیكوسیتی غروب میكند و هوا رو به تاریكی میرود.

بعد از گذشت مدتی طولانی، آخرین شركت كننده دوی ماراتن به استادیوم نزدیك میشود، با ورود او به استادیوم جمعیت از جا برمیخیزد چند نفر در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق میكنند و بعد انگار از آن نقطه موجی از كف زدن حركت میكند و تمام استادیوم را فرا میگیرد نمیدانید چه غوغایی برپا میشود.

40 یا 50 متر بیشتر تا خط پایان نمانده او نفس زنان می ایستد و خم میشود و دستش را روی ساق پاهایش میگذارد، پلك هایش را فشار می دهد نفس میگیرد و دوباره با سرعت بیشتری شروع به حركت میكند. شدت كف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود خبرنگاران در خط پایان تجمع كرده اند وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند استادیوم اینقدر شور و هیجان نداشت. نزدیك و نزدیكتر میشود و از خط پایان میگذرد. خبرنگاران، به سوی او هجوم میبرند نور پی در پی فلاش ها استادیوم را روشن كرده است انگار نه انگار كه دیگر شب شده بود. مربیان حوله ای بر دوشش می اندازند او كه دیگر توان ایستادن ندارد، می افتد.

آن شب مكزیكوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حماسه جان، تا صبح نخوابید. جهانیان از او درس بزرگی آموختند و آن اصالت حركت، مستقل از نتیجه بود. او یك لحظه به این فكر نكرد كه نفر آخر است. به این فكر نكرد كه برای پیشگیری از تحمل نگاه تحقیرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن میدان را خالی كند. او تصمیم گرفته بود كه این مسیر را طی كند، اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تا جهانیان به ارزش جدیدی توجه كنند ارزشی كه احترامی تحسین برانگیز به دنبال داشت. فردای مسابقه مشخص شد كه جان ازهمان شروع مسابقه به زمین خورده و به شدت آسیب دیده است.

او در پاسخگویی به سوال خبرنگاری كه پرسیده بود، چرا با آن وضع و در حالی كه نفر آخر بودید از ادامه مسابقه منصرف نشدید؟ ابتدا فقط گفت: برای شما قابل درك نیست! و بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد:مردم كشورم مرا 5000 مایل تا مكزیكوسیتی نفرستاده اند كه فقط مسابقه را شروع كنم، مرا فرستاده اند كه آن را به پایان برسانم.

داستان "جان استفن آكواری" از آن پس در میان تمام ورزشكاران سینه به سینه نقل شد"حالا آیا یادتان هست كه نفر اول برنده مدال طلای همان مسابقه چه كسی بود؟" یك اراده قوی بر همه چیز حتی بر زمان غالب می آید.

دوشنبه 24/8/1389 - 22:50
سخنان ماندگار

 

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر.

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد.

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است

دوشنبه 24/8/1389 - 22:48
اخبار

 

مسجد رفتن، احترام به سنت‌های مذهبی با فرهنگ غرب، هیچ منافاتی ندارند. این‌ها حرف‌های ملیح کسمن، طراح سی‌وچهارساله‌ ترک‌تباری آلمانی‌ و موسس سایت ‌استایل اسلام است

 

 


مسجد رفتن، احترام به سنت‌های مذهبی با فرهنگ غرب، هیچ منافاتی ندارند. این‌ها حرف‌های «ملیح کسمن»، طراح سی‌وچهارساله‌ ترک‌تباری آلمانی‌ و موسس سایت ‌«استایل اسلام» است. او معتقد است که نه تنها می‌شود این اضداد را در کنار هم جمع کرد، بلکه این‌ها بخش جدانشدنی از زندگی یک جوان مسلمان در قرن بیست‌ویکم هستند.

ملیح، کار هنری خود را از نقاشی دیواری-خیابانی شروع کرد، در دانشگاه دورتموند ارتباط بصری خواند و بعد برای کار به لندن رفت. در جریان اعتراضات به کاریکاتورهای پیامبر اسلام، به شدت تحت تاثیر واکنش مسلمانان جهان قرار گرفت. در همان سال اولین تی‌شرت‌های خود را که شعار «مسیح و محمد- برادران ایمانی» و «تروریسم دین ندارد» بر روی آن‌ها دیده می‌شد، تولید کرد.


 

تی‌شرت مسیح و محمد برادران ایمانی بر تن بسکتبالیست ترک

او می‌گوید که در جریان این تظاهرات که به خاطر کاریکاتورهای پیامبر اسلام انجام شده بود  تصمیم گرفت که با روشی خلاقانه-روشن‌فکرانه در قبال این داستان موضع‌گیری کند. شاید به همین خاطر هم در همان روزها‌ پیراهنی به تن کرد که روی سینه‌اش ‌جمله‌ «من پیامبرم را دوست دارم» دیده می‌شد.

هر جا که ملیح این پیراهن را به تن داشت، حضورش زمینه‌ساز گفت و گو و بحث و جدل با مسلمانان و غیرمسلمانان می‌شد. شاید همین انگیزه‌ای شد برای این‌که شعارها و جملاتی که او‌ به آن‌ها اعتقاد داشت، در عرض چند ماه بر روی پیراهن‌ها، کلاه‌ها، فنجان‌ها و کیف‌ها نقش ببندند.

ملیح در استان نوردرین-وست‌فالن آلمان به دنیا آمده و بزرگ شده است. پدرش کارگر ترکی بود که کشورش را به قصد پیدا کردن زندگی بهتر، ترک کرده و به اروپا آمده بود. دوران کودکی او پر از خاطرات تلخ و شیرینی‌ست که کم‌بضاعتی خانواده، تفاوت فرهنگی و ظاهری و مشکلات همه‌گیر کودکان خارجی را شامل می‌شدند.

علاقه‌ وافر ملیح به نقاشی و بعدها تمایل‌اش به موسیقی هیپ‌هاپ که تب تند آن همه‌ نوجوانان ترک‌تبار دهه‌ نود را گرفته بود، دو نجات‌دهنده‌ بزرگ او بودند. وارد شدن به دنیای موسیقی رپ و پس از آن هنرهای بصری و تجسمی، سرنوشت متفاوتی را برای او رقم زدند. سرنوشتی که امروز توجه رسانه‌های معتبر جهانی مثل «دی‌تسایت» یا «نیویورک تایمز» را هم به خود جلب کرده است.

کِسمن از مخالفان «ممنوعیت حجاب» در اروپاست. در مصاحبه‌ با‌ روزنامه‌ «تاگس تسایتونگ»، او جامعه‌ اروپا را به گفت و گو با مسلمانان اروپایی دعوت کرده و از آن‌ها خواسته است تا با آرامش بیشتری به حل مسئله بپردازند. ملیح می‌گوید که برای زنانی که آزادانه «حجاب» را انتخاب کرده‌اند، احترام قائل است و گمان می‌برد با سخت‌تر کردن قوانین پوشش، برخی از زنان مسلمان گوشه‌گیر خواهند شد و برخوردهای رادیکال شدت خواهد گرفت.

 

 

حجاب، حق من، انتخاب من، زندگی من

 

بخش عمده‌ای از مشتریان سایت اینترنتی او یعنی «استایل اسلام» جوانان مسلمان مهاجر نسل دوم یا سوم کشورهای اروپایی هستند. ‌کسانی که در طی سال‌های پس از رویداد یازده سپتامبر به چالشی عمیق با هویت اسلامی کشیده شده‌اند.
به هر صورت، این روزها اگر در خیابان‌های شلوغ و پرجمعیت آلمان، فرانسه، بلژیک‌، ترکیه، هلند و حتی در نواحی مسلمان‌نشین آمریکا قدم بزنید، بدون شک‌ جملات «عشق بورز، بمب نینداز»، «حجاب، حق من، انتخاب من، زندگی من»، «لبخند بزن، این سنت ماست»، «جنگ را پایان دهید»‌ که بر روی لباس‌های تولیدی ملیح حک شده‌اند، توجه‌تان را جلب خواهند کرد.
زنان، مردان و جوانانی که لباس‌های ملیح را به تن می‌‌کنند و کیف‌های او را به دست می‌گیرند، علاقه‌مند به نمایش چهره‌ دیگری از دین و هویت خود هستند. شعارهای حک شده بر روی تولیدات «استایل اسلام»، از عشق به هم‌نوع و مخالفت با جنگ حکایت دارند. این شعارها بیانگر اعتقادات هنرمند مسلمانی‌‌ هستند که آرزوی صلح جهانی را در سر می‌پروراند
دوشنبه 24/8/1389 - 22:46
اخبار

 

اگر بر اساس آمار و نرخ های تولد، جمعیت جهان را بسنجیم؛ می بینیم که دنیا بین 60 تا 100 میلیون زن و دختر گمشده بدلایل مختلف دارد. به گفته شریل وودون روزنامه نگاری که این موضوع را بطور گسترده مطرح نموده، مفقود بودن این تعداد زن و دختر جای شگفتی دارد.

یکی از دلایل، نرخ بالای مرگ ومیر مادران و مرگ هنگام زایش است که کشورهای افریقایی بدلیل فقر دررده اول بوده و بعد کشورهایی مانند هند و چین در رده های بعدی قرار دارند. در واقع فقر عامل اصلی مرگ و میر مادران بارداری است که نمی توانند در شرایط معمولی وضع حمل نمایند و جان خود را از دست می دهند. این مادران پس از مرگ رقم قابل توجهی از 100 میلیون زن گمشده در جهان را تشکیل می دهند که بدلیل فقر آماری، جزییات آنها رسما تایید نشده است.

یکی از چالش های اخلاقی بزرگ در قرن 20 و بیست و یک مبارزه در راه برابری جنسی است که چند وجهی بوده و جمعیت زنان را تحت تاثیر قرار داده است. تجارت برده در قرن 19 و 20 و ادامه تجارت پنهان در سایر نقاط جهان از دلایل عمده دیگری است که می توان از آنها نام برد.

بین سالهای 1770 تا 1780 میلادی پیک تجارت برده را از افریقا به دنیای جدید یعنی امریکا و اروپا داریم. دپارتمان ایالتی در امریکا رقمهایی مانند 800 هزار نفر سالانه را در نوشته های خود به ثبت رسانده است. یعنی تقریبا 10 برابر رقمی است که آن سالها اعلام شده بود.(در آمار ویکیپدیا نشان می دهد بین سالهای 1790 تا 1860 میلادی 16 میلیون برده وارد امریکا شده است! ) اما در قرن 20 و ادامه آن - قرن21- شاهد تجارت زن از چین و آسیا و روسیه و اروپای شرقی به دنیای غرب هستیم که عمده دلیلش مسائل جنسی و بردگی جنسی است. در واقع تجارت برده در قرن های قبل تبدیل به بردگی جنسی در قرون اخیر شده و آمارها نشان می دهد زنان بسیاری بدون اینکه هویت اصلی شان مشخص شود به غرب برده شده و از آنها سوء استفاده می شود. این تعداد زنان هم بر اثر بیماریهای مقاربتی و ایدز و هم بدلیل کهولت زودرس دچار انواع بیماریهای خطرناک شده و می میرند بدون اینکه آمار دقیق این نوع بردگان کشف شود. در مدل های جدید مثلا دختری 12  ساله ربوده می شود. سپس از وی 7 روز هفته بیگاری گرفته می شود و برده ای که این چنین برای صاحب خود کار می کند، حق حیات نداشته و پس از مدتی در خفا می میرد. به چنین افرادی نه پولی داده می شود و نه امکاناتی. آنها آنقدر کار می کنند تا بمیرند. بنابر این جمعیت زیادی از زنان در قرن 21 بدین صورت جان خود را از دست می دهند. این مدل جدید بردگی است که توسط کارفرمایان غربی روی زنان و دختران ربوده شده اعمال می گردد. شکنجه های فیزیکی که در این راه متحمل می شوند و مشکلات روحی و روانی و دوری از والدین و بستگان نزدیک خود، همه و همه در مرگ این دسته از زنان و دختران تاثیر دارند.

در کشورهایی نظیر کامبوج یافته ها نشان می دهد که شکنجه دختران و حبس آنها در اتاقکهایی به ابعاد تابوت و فروشآنها بعنوان عروس وجود دارد و کودکان کم سن و سال از این نوع زندگی هایی که به مرگ منتهی می شود، در رنج و عذاب دائم هستند. شریل وودون در کتاب خود بنام نیمه آسمان داستان زنی هندی بنام مینا را آورده که برای نجات دو  دختر خود از یک فاحشه خانه، چه رنج و عذابی را متحمل می شود.

برخی کارشناسان بدین موضوع از دو دیدگاه متفاوت نگاه می کنند. یا خود زن را هدف قرار داده و یا آنرا جزیی از مشکل بزرگتری بنام مشکلات اخلاقی- انسانی می دانند. نویسنده کتاب در این باره می گوید علاقه دارد مردم با دانستن این موضوع حد و حدود مشکل را دریابند و هر انسانی در حد وحدود خود بتواند واکنش لازم را در برابر این معضل نشان دهد.

اما حکومتها هم می توانند با مانیتور کردن کشورهایی که دست به قاچاق زن می زنند، و کنترل ورودی و خروجی ها از این تجارت وحشتناک جلوگیری بعمل آورند.

فکتهای آماری از آسیا و جهان

  • - بین سالهای 1965 تا 1995 بیش از 130 میلیون نفر در دنیا دست به مهاجرت زده اند.
  • - سالانه 600 تا 800 هزار زن و دختر در جهان قاچاق می شوند.
  • - در حال حاضر 10 میلیون کودک برده جنسی هستند.
  • - در نظرسنجی انجام شده بیش از 80 درصد زنانی که روسپیگری می کردند اعلام نمودند که قاچاقی به کشور مبدا آورده شده اند.
  • - زنان تایلندی که بعنوان برده به ژاپن آورده می شوند، ابتدا به ساکن 25 هزار دلار سفته امضا می کنند تا نتوانند فرار کنند.
  • - 30 درصد از زنان روسپی در کامبوج زیر 17 سال سن دارند.
  • - در تایلند روسپیگری در 50 درصد موارد جنبه دولتی دارد.
  • - بر اساس امار یونیسف تعداد روسپی های رسمی در هند 8 میلیون نفر برآورد شده است.
  • - تعداد یک میلیون کم سن و سال روسپی در آسیا وجود دارد(هند و تایلند و فیلیپین)
  • - قاچاق زنان تایلندی به اروپا نسبت به امریکا دو برابر است.
دوشنبه 24/8/1389 - 22:39
کامپیوتر و اینترنت

 

احتمالا تا به حال کلمه Google doodle را بسیار شنیده اید ، لوگوهای گوگل به مناسبت های مختلف . این رسمی است که گوگل پایه ریزی کرده و به مناسبت های مختلف از قبیل روز تولد یک دانشمند یا هنرمند برجسته ، روزهایی خاص مانند روز هوای پاک یا فضانوردی و روزهای ملی هر کشور لوگوی خود را بر آن مبنا تغییر می دهد. اما آیا دوست دارید Google به مناسبت روز تولد شما هم لوگوی خود را تغییر دهد؟

خواسته ای  بزرگ و دور از ذهن است ؟ خیر . گوگل این امکان را برای کاربران خود بوجود آورده تا در روز تولد شان لوگوی تولدی به مناسبت سالروز تولد کاربر در صفحه  شخصی وی به نمایش در می آورد . اما چگونه؟

برای این کار کافیست سری به صفحه شخصی خود در گوگل بزنید و در قسمت تنظیمات سالروز تولد خود را به میلادی وارد کنید . از این پس در روز تولدتان گوگل با تغییر لوگوی صفحه شخصی تان این روز را به شما تبریک خواهد گفت

دوشنبه 24/8/1389 - 22:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته