• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 429
تعداد نظرات : 826
زمان آخرین مطلب : 4764روز قبل
خاطرات و روز نوشت
با سلام خدمت بروبچ فیزیک:کسی می تونه بگه چه طوری بار یک عایق رسانا با عبور دادن آن از روی آتش تخلیه می شود؟
پنج شنبه 12/2/1387 - 21:54
خاطرات و روز نوشت
با سلام خدمت بروبچ فیزیک:کسی هست که بدونه دمای بدن یک پشه رو چه جوری اندازه بگیریم؟ 
پنج شنبه 12/2/1387 - 21:50
دعا و زیارت
امام علی (ع) فرمود:و من خطبه له علیه السلام [7] بعد التحکیم و ما بلغه من امر الحکمین و فیها حمد الله علی بلائه ، ثم بیان سبب البلوی الحمد علی البلاء [8] الحمد لله و ان اتی الدهر بالخطب الفادح ، و الحدث الجلیل [9] و اشهد ان لا اله الا الله لا شریک له ، لیس معه اله غیره [10] و ان محمدا عبده و رسوله ، صلی الله علیه و آله سبب البلوی [11] اما بعد ، فان معصیه الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحسره ، [12] و تعقب الندامه و قد کنت امرتکم فی هذه الحکومه امری ، [1] و نخلت لکم مخزون رایی ، لو کان یطاع لقصیر امر [2] فابیتم علی اباء المخالفین الجفاه ، و المنابذین العصاه ، حتی ارتاب الناصح بنصحه ، [3] و ضن الزند بقدحه ،فکنت انا و ایاکم کما قال اخو هوازن :[4] امرتکم امری بمنعرج اللوی فلم تستبینوا النصح الا ضحی الغد ترجمه:[7] این خطبه را امام ( ع ) پس از خاتمه جریان حکمین ایراد فرموده است از سخن ناصح سرپیچی مکنید [8] ستایش مخصوص خداوند است هر چند روزگار پیشامدهای سنگین و خطیر و حوادث بزرگ پیش آورد . [9] گواهی می دهم معبودی جز خداوند یگانه نیست شریک ندارد و معبودی با او نیست [10] و گواهی می دهم محمد ( ص ) بنده و فرستاده او است . [11] اما بعد : نافرمانی از دستور نصیحت کننده مهربان دانا و باتجربه باعث حسرت می شود [12] و پشیمانی به دنبال دارد . من فرمان خویش را در مورد حکمیت به شما گفتم 000 [1] و نظر خالص خود را در اختیار شما گذاردم اگر کسی گوش به سخنان قیصر می داد [2] اما شما همانند مخالفان جفاکار و نافرمانان پیمان شکن امتناع ورزیدید تا به آنجا که نصیحت کننده در پند خویش گویا به تردید افتاد [3] و از پند و اندرز خودداری نمود . مثال من و شما همچون گفتار برادر هوازن است که گفت : [4] من در سرزمین منعرج اللوی دستور خود را دادم ولی این نصیحت تنها فردا ظهر آشکار شد  
پنج شنبه 12/2/1387 - 21:47
دعا و زیارت
امام علی (ع) فرمود:و من خطبه له علیه السلام [5] فی تخویف اهل النهروان [6] فانا نذیر لکم ان تصبحوا صرعی باثناء هذا النهر ، و باهضام هذا الغائط ، [7] علی غیر بینه من ربکم ، و لا سلطان مبین معکم : [8] قد طوحت بکم الدار ، و احتبلکم المقدار [9] و قد کنت نهیتکم عن هذه الحکومه فابیتم علی اباء المنابذین ، حتی صرفت رایی الی هواکم ، [10] و انتم معاشر اخفاء الهام ، سفهاء الاحلام ، [11] و لم آت لا ابا لکم بجرا ، و لا اردت لکم ضرا ترجمه:[5] خطبه ای است که امام برای اعلام خطر به خوارج نهروان در مورداشتباهاتشان ایراد فرموده است نکند بی دلیل کشته شوید [6] شما را از این بیم می دهم : نکند بدون دلیلی از پروردگارتان [7] و با دستی تهی از مدرک روشن جسد شما در کنار این نهر و در این گودال بیفتد . [8] دنیا شما را در گمراهی پرتاب کرده و مقدراتی [ که به دست شما فراهم شده ] شما را آماده مرگ ساخته است . [9] من شما را از این حکمیت نهی کردم ولی با سرسختی مخالفت نمودید و فرمان مرا پشت سر انداختید تا به دلخواه شما تن دردادم [10] ای گروه کم عقل و ای کم فکرها [11] من کار خلافی انجام نداده بودم و نمی خواستم به شما زیان برسانم  
پنج شنبه 12/2/1387 - 21:44
دعا و زیارت
امام علی (ع) فرمود:و من کلام له علیه السلام [9] و فیها عله تسمیه الشبهه شبهه ثم بیان حال الناس فیها [10] و انما سمیت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق : فاما اولیاء الله فضیاؤهم فیها الیقین ، [11] و دلیلهم سمت الهدی و اما اعداء الله فدعاؤهم فیها الضلال ،[12] و دلیلهم العمی ، فما ینجو من الموت من خافه ، [13] و لا یعطی البقاء من احبه ترجمه:[9] سخنی است که امام درباره معنی شبهه ایراد فرموده است [10] شبهه را از این رو شبهه نام نهاده اند که شباهت به حق دارد اما برای دوستان خدا نوری که آنان را در تاریکیهای شبهه راهنمائی کند یقین آنها است [11] و راهنمای آنها مسیر هدایت است ولی دشمنان خدا گمراهیشان آنها را به شبهات دعوت می کند [12] و راهنمای آنها کوری باطن است آنکس که از مرگ بترسد هرگز به خاطر این ترس از مرگ نجات نمی یابد [13] همانطور که آن کس که مرگ را دوست دارد برای همیشه در این جهان باقی نخواهد ماند  
پنج شنبه 12/2/1387 - 21:44
دعا و زیارت
امام علی (ع) فرمود:و من خطبه له علیه السلام [14] خطبها عند علمه بغزوه النعمان بن بشیر صاحب معاویه لعین التمر ، وفیها یبدی عذره ، و یستنهض الناس لنصرته [15] منیت بمن لا یطیع اذا امرت و لا یجیب اذا دعوت ، لا ابا [ نهج البلاغه م 6 ] لکم [1] ما تنتظرون بنصرکم ربکم ? اما دین یجمعکم ، و لا حمیه تحمشکم [2] اقوم فیکم مستصرخا و انادیکم متغوثا ، [3] فلا تسمعون لی قولا ، و لا تطیعون لی امرا ، حتی تکشف الامور عن عواقب المساءه ، [4] فما یدرک بکم ثار ، و لا یبلغ بکم مرام ، دعوتکم الی نصر اخوانکم [5] فجرجرتم جرجره الجمل الاسر ، و تثاقلتم تثاقل النضو الادبر ، [6] ثم خرج الی منکم جنید متذائب ضعیف [7] [[کانما یساقون الی الموت و هم ینظرون ] ] [8] قال السید الشریف : اقول : قوله علیه السلام : [[ متذائب ] ] ای مضطرب ، من قولهم : تذاءبت الریح ، ای اضطرب هبوبها و منه سمی الذئب ذئبا ، لاضطراب مشیته ترجمه:[14] هر چه شما را دعوت می کنم اجابت نمی کنید [15] گرفتار مردمی شده ام که هر گاه فرمانشان دهم اطاعت نمی کنند و چون دعوتشان نمایم اجابت نمی نمایند . ای بی اصلها [1] در یاری پروردگارتان منتظر چه هستید ؟ آیا دین ندارید که شما را گرد آورد ؟ و یا غیرتی که شما را به خشم وادارد ؟ [2] در میان شما بپاخاسته ام هر چه فریاد می کشم و از شما یاری می طلبم [3] سخن مرا نمی شنوید و از دستورم اطاعت نمی نمائید تا چهره واقعی کارهای بد آشکار گردد [4] نه با شما می توان انتقام خونی گرفت و نه با کمک شما به هدف می توان رسید شما را به یاری برادرانتان دعوت کردم [5] همانند شتری که از درد بنالد آه و ناله سر دادید و یا همانند حیوانی که پشتش زخم باشد کندی کردید [6] تنها گروه کمی به سوی من شتافتند اما آنها نیز افراد مضطرب و ناتوانی بودند [7] که گویا آنها را به سوی مرگ می برند در حالی که آن را با چشم خود می نگرند [8] سیدرضی می گوید : متذائب یعنی مضطرب از تذائبت الریح [ بادهای مختلف وزید ] گرفته شده و اینکه عرب به گرگ ذئب می گوید آن نیز از همین ماده است زیرا به هنگام راه رفتن یکنوع اضطراب در او دیده می شود .   
پنج شنبه 12/2/1387 - 21:41
دعا و زیارت
امام علی (ع) فرمود:و من کلام له علیه السلام [12] یجری مجری الخطبه و فیه یذکر فضائله علیه السلام قاله بعد وقعه النهروان [13] فقمت بالامر حین فشلوا ، و تطلعت حین تقبعوا ، [1] و نطقت حین تعتعوا ، و مضیت بنور الله حین و قفوا و کنت اخفضهم صوتا ، [2] و اعلاهم فوتا ، فطرت بعنانها ، و استبددت برهانها [3] کالجبل لا تحرکه القواصف ، و لا تزیله العواصف لم یکن لاحد فی مهمز [4] و لا لقائل فی مغمز الذلیل عندی عزیز حتی آخذ الحق له ، [5] و القوی عندی ضعیف حتی آخذ الحق منه رضینا عن الله قضاءه ، و سلمنا لله امره [6] اترانی اکذب علی رسول الله صلی الله علیه و سلم ? [7] و الله لانا اول من صدقه ، فلا اکون اول من کذب علیه فنظرت فی امری ، [8] فاذا طاعتی قد سبقت بیعتی ، و اذا المیثاق فی عنقی لغیری ترجمه:[12] سخنی است از امام که در حکم خطبه است زورمند در برابرم ذلیل است تا حق را از او بگیرم [13] آن دم که همه از ترس در خانه نشسته بودند من قیام کردم و آنگاه که همگی خود را پنهان کرده بودند من آشکارا به میدان آمدم 000 [1] و همان زمان که همه لب فروبسته بودند من سخن گفتم و آن وقت که جمعیت همه توقف کرده بودند من با راهنمائی نور خدا به راه افتادم فریاد نمی زدم [2] صدایم از همه آهسته تر اما از همه پیشگامتر بودم زمام امر را به دست گرفتم و پرواز کردم و جائزه سبقت در فضائل را بردم . [3] همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در نمی آورد و طوفانها آن را از جای بر نمی کند هیچکس نمی توانست عیبی در من بیابد [4] و هیچ سخن چینی جای طعن در من نمی یافت . ستمدیدگانی که در نظرها ذلیل و پستند از نظر من عزیز و محترمند تا حقشان را بگیرم [5] و نیرومندان ستمگر در نظر من حقیر و پستند تا حق دیگران را از آنها بستانم . در برابر فرمان خدا راضی و تسلیم امر او هستیم [6] آیا گمان می کنید ممکن است من به رسولخدا ( ص ) دروغ ببندم ؟ [ و اگر از او خبری غیبی نقل می کنم ممکن است خلاف واقع باشد ؟ ] . [7] بخدا سوگند من نخستین کسی هستم که وی را تصدیق کردم و هرگز من اول کسی نخواهم بود که او را تکذیب نمایم . در کار خود اندیشه کردم [8] دیدم اطاعت [ فرمان پیامبر خدا ( ص ) بر بیعت [ اجباری با متصدیان حکومت ] مقدم است و هنوز پیمان پیامبر ( ص ) در مورد دیگران [ برای حفظ موجودیت اسلام ] در گردن من می باشد  
پنج شنبه 12/2/1387 - 21:40
خاطرات و روز نوشت
با سلام خدمت بروبچ فیزیک:کی می تونه جواب این سوال را بده؟اگر یک کره داشته باشیم به شعاعr  که یک قسمت از این کره که به شکل مخروط می باشد از آن جدا کرده ایم و زاویه بین دو طرف برش با محور z داریم آلفا می باشد میدان در مرکز این کره چیست؟ لطفاً اگر کسی جواب سوال را می دونه ...ممنون 
سه شنبه 10/2/1387 - 22:25
رويا و خيال
با سلام به تمام تبیانی هااگر از شما بپرسند که غم بهتره یا شادی چی می گین؟اگر از من بپرسن میگم غم غم غم و باز هم غم می دونید چرا ؟چون هیچ چیز در دنیا توانایی نابودی غم را ندارد ولی شادی نه با کوچکترین غم از بین می رود شما با من موافقید دیگه نه؟ می دونستم 
سه شنبه 10/2/1387 - 22:24
دعا و زیارت
امام علی(ع) فرمود:و من خطبه له علیه السلام [1] و قد قالها یستنهض بها الناس حین ورد خبر غزو الانبار بجیش معاویه فلم ینهضوا و فیها یذکر فضل الجهاد ، و یستنهض الناس ، و یذکر علمه بالحرب ، و یلقی علیهم التبعه لعدم طاعته فضل الجهاد [2] اما بعد ، فان الجهاد باب من ابواب الجنه ، فتحه الله لخاصه اولیائه ، [3] و هو لباس التقوی ، و درع الله الحصینه ، و جنته الوثیقه [4] فمن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل ، و شمله البلاء ، [5] ودیث بالصغار و القماءه ، و ضرب علی قلبه بالاسهاب [6] و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد ، و سیم الخسف ، و منع النصف استنهاض الناس [7] الا و انی قد دعوتکم الی قتال هؤلاء القوم لیلا و نهارا ، و سرا و اعلانا [8] و قلت لکم : اغزوهم قبل ان یغزوکم ، فوالله ما عزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا [9] فتواکلتم و تخاذلتم حتی شنت علیکم الغارات ، [10] و ملکت علیکم الاوطان و هذا اخو غامد و قد وردت خیله الانبار ، [11] و قد قتل حسان بن حسان البکری ، و ازال خیلکم عن مسالحها ، [12] و لقد بلغنی ان الرجل منهم کان یدخل علی المراه المسلمه ، و الاخری المعاهده ، [13] فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها ورعثها ، [1] ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام [2] ثم انصرفوا وافرین ما نال رجلا منهم کلم ، و لا اریق لهم دم ، [3] فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما ، [4] بل کان به عندی جدیرا، فیا عجبا عجبا و الله یمیت القلب [5] و یجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم علی باطلهم ، و تفرقکم عن حقکم [6] فقبحا لکم و ترحا ، حین صرتم غرضا یرمی : یغار علیکم و لا تغیرون ، [7] و تغزون و لا تغزون ، و یعصی الله و ترضون [8] فاذا امرتکم بالسیر الیهم فی ایام الحر قلتم : هذه حماره القیظ ، [9] امهلنا یسبخ عنا الحر ، و اذا امرتکم بالسیر الیهم فی الشتاء [10] قلتم : هذه صباره القر ، امهلنا ینسلخ عنا البرد ، [11] کل هذا فرار من الحر و القر ، فاذا کنتم من الحر و القر تفرون [12] فانتم و الله من السیف افر البرم بالناس [13] یا اشباه الرجال و لا رجال حلوم الاطفال ، و عقول ربات الحجال ، [14] لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم معرفه و الله جرت ندما ، و اعقبت سدما [15] قاتلکم الله لقد ملاتم قلبی قیحا ، و شحنتم صدری غیظا ، [16] و جرعتمونی نغب التهمام انفاسا ، [17] و افسدتم علی رایی بالعصیان و الخذلان ، حتی لقد قالت قریش : [1] ان ابن ابی طالب رجل شجاع و لکن لا علم له بالحرب [2] لله ابوهم و هل احد منهم اشد لها مراسا و اقدم فیها مقاما منی [3] لقد نهضت فیها و ما بلغت العشرین ، و هانذا قد ذرفت علی الستین [4] و لکن لا رای لمن لا یطاع ترجمه:[1] خطبه جهاد جهاد زره محکم پروردگار : [2] اما بعد جهاد دری است از درهای بهشت خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است [3] جهاد لباس تقوا زره محکم و سپر مطمئن خداوند است [4] مردمی که از جهاد روی برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنها می پوشاند و بلا به آنان هجوم می آورد [5] حقیر و ذلیل می شوند عقل و فهم شان تباه می گردد [6] و به خاطر تضییع جهاد حق آنها پایمال می شود و نشانه های ذلت در آنها آشکار می گردد و از عدالت محروم می شوند . [7] آگاه باشید من شب و روز پنهان و آشکارا شما را به مبارزه این جمعیت [ معاویه و پیروانش ] دعوت کردم [8] و گفتم پیش از آنکه با شما بجنگند با آنان نبرد کنید . بخدا سوگند هر ملتی در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد حتما ذلیل خواهد شد [ و تنها جمعیتی در نبرد با دشمنان پیروز می گردند که به استقبال آنها بشتابند ] [9] ولی شما سستی به خرج دادید و دست از یاری برداشتید تا آنجا که دشمن پی درپی به شما حمله کرد [10] و سرزمین شما را مالک شد . اکنون بشنوید : [ یکی از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه ] از بنی غامد حمله به [ شهر مرزی ] انبار کرده است [11] و نماینده و فرماندار من حسان بن حسان بکری را کشته و سربازان و مرزبانان شما را ازآن سرزمین بیرون رانده است . [12] به من خبر رسیده که یکی از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که در پناه اسلام جان و مالش محفوخ بوده وارد شده [13] و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره های آنها را از تن شان بیرون آورده است 000 [1] در حالی که هیچ وسیله ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته اند [2] آنها با غنیمت فراوان برگشته اند بدون اینکه حتی یک نفر از آنها زخمی گردد و یا قطره ای خون از آنها ریخته شود [3] اگر به خاطر این حادثه مسلمانی از روی تاسف بمیرد ملامت نخواهد شد [4] و از نظر من سزاوار و بجا است . ای کاش شما را نمی دیدم شگفتا شگفتا بخدا سوگند این حقیقت قلب انسان را می میراند [5] و غم و اندوه می آفریند که آنها در مسیر باطل خود این چنین متحدند و شما در راه حق این چنین پراکنده و متفرق ؟ [6] روی شما زشت باد و همواره غم و غصه قرینتان باد که شما هدف حملات دشمن قرار گرفته اید پی درپی به شما حمله می کنند و شما به حمله متقابل دست نمی زنید . [7] با شما می جنگند و شما نمی جنگید این گونه معصیت خدا می شود و شما [ با عمل خود ] به آن رضایت می دهید . [8] هر گاه در ایام تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن دادم [9] گفتید اندکی ما را مهلت ده تا سوز گرما فرونشیند و اگر در سرمای زمستان این دستور را به شما دادم [10] گفتید اکنون هوا فوق العاده سرد است بگذار سوز سرما آرام گیرد [11] همه این بهانه ها برای فرار از سرما و گرما بود شما که از سرما و گرما [ وحشت دارید ] و فرار می کنید [12] بخدا سوگند از شمشیر [ دشمن ] بیشتر فرار خواهید کرد . [13] ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید ای کودک صفتان بی خرد و ای عروسان حجله نشین [ که جز عیش و نوش به چیزی نمی اندیشید ] [14] چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمی دیدم و نمی شناختم همان شناسائی که سرانجام مرا این چنین ملول و ناراحت ساخت [15] خدا شما را بکشد که اینقدر خون به دل من کردید و سینه مرا مملو از خشم ساختید [16] و کاسه های غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید [17] با سرپیچی و یاری نکردن نقشه ها و طرحهای مرا [ برای سرکوبی دشمن و ساختن یک جامعه آباد اسلامی ] تباه کردید تا آنجا که قریش گفتند [1] پسر ابوطالب مردی است شجاع ولی از فنون جنگ آگاه نیست 000 [2] خدا خبرشان دهد آیا هیچیک از آنها از من باسابقه تر و پیشگامتر در این میدانها بوده ؟ [3] من آنروز گام در میدان نبرد گذاشتم که هنوز بیست سال از عمرم نگذشته بود و هم اکنون از شصت گذشته ام [4] ولی آن کس که فرمانش را اجرا نمی کنند طرح و نقشه ای ندارد [ هر اندازه فکر او بلند و نقشه او دقیق باشد هرگز به جائی نمی رسد ]  
سه شنبه 10/2/1387 - 22:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته