• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3909روز قبل
كودك

خدای دوست داشتنی 5 سالگی

در فاصله سنی سه تا پنج سالگی، کودکان، خدا را شبیه انسانی می‌دانند که به آن‌ها اتومبیل یا اسباب‌بازی می‌دهد و مراقب همه چیز است؛ موجودی دوست‌داشتنی. چنین برداشتی، به چنین پرسش‌هایی می‌انجامد: «آیا خدا می‌خوابد؟ خدا برای تعطیلات کجا می‌رود؟ خدا کجا زندگی می‌کند؟» اگر به او بگویید: «اگر بدرفتاری کنی، خدا عصبانی می‌شود»، او، پدری عصبانی را مجسم می‌کند که آماده است برای جزیی‌ترین تخطی، او را تنبیه کند. به‌تدریج که بزرگ‌تر شد، باید خدا را به او چنان معرفی کنیم که بچه‌ها، از او خوش‌شان بیاید. از لطف و کرم خدا، مهربانی، قدرت خدا، بخشش و زیبایی‌دوستی او می‌گوییم. درباره بهشتی که به نیکوکاران وعده داده، سخن می‌گوییم و اگر ضرورت خاصی پیش آمد،  درباره جهنم  به زبانی ساده برایش توضیح می دهیم.
 

1 تا 3 سالگی


یادمان باشد که بذر ایمان از همان سال های اولیه زندگی کاشته می شود. بنابراین خداشناسی در این سن اهمیت زیادی دارد. کودکان نوپا می توانند کلماتی را که از مفاهیم مقدس برخوردارند یاد بگیرند. در ابتدا، آموزش باید از کلماتی مانند: قرآن، خدا، پیامبر و امام آغاز شود. اگر بچه ها به سادگی با این کلمات مأنوس نشوند، بعدها پایه ای برای آموزش مفاهیم بزرگ نخواهند داشت. همچنین باید اعتقاد به عشق و محبت را در آن ها تقویت کنید؛ این مهم ترین چیزی است که خدا را به کودکان خردسال می فهماند.
به آن ها بگویید که خداوند دوستشان دارد و همواره از بچه ها مراقبت می کند. نکته دیگر این که کودک به این جهت که یکی از وابسته ترین موجودات دنیاست، در تأمین نیازهای خویش، به والدین وابستگی کامل دارد. اگر کودک از این جهت مشکلی نداشته باشد و والدین در محبت و توجه به او از چیزی فروگذار نکنند، از اعتماد به آن ها، اعتماد و توکل به خدا را نیز می آموزد.

3 تا 5 سالگی

 

در این مرحله این سؤال غلط است که: «چه طور کودک را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟» ، چه اینکه این اعتقاد درونی به صورت اجمال، در فطرت و آفرینش او وجود دارد. پرسش صحیح این است که: «چطور به او نشان دهم که خدا در زندگی اش حضور دارد؟» زمانی که بچه ها در برابر شگفتی های اطرافشان حیرت زده می شوند، از چیزی ناراحتند یا شادی ناگهانی را تجربه می کنند، زمینه فکری شان برای این مسئله آماده است و شما می توانید حضور خدا را با حرف زدن در این باره، به آن ها نشان دهید. مثلاً وقتی کودک 5 ساله شما از مرگ پدر بزرگش غمگین و تعجب زده است، از شما می پرسد: پدر بزرگ پس از مرگ چه می کند؟ آیا او در بهشت است؟ او در واقع به اطمینان خاطر نیاز دارد. در پاسخ به او بگویید: تو چه فکر می کنی؟ او احتمالاً در پاسخ می گوید: پدر بزرگ الآن در بهشت در کنار فرشتگان است. شما در این هنگام نظر او را تأیید کنید. همچنین وقتی کودک در تولد فرزند جدید اظهار خوشحالی یا شگفتی می کند، به آسانی می توانید خدا را به او نشان دهید. یا هنگام خوردن غذا، برای او توضیح دهید که این غذاها از جانب خداوند است، و ما باید از او سپاسگزاری کنیم. آنگاه همگام با کودکتان، مراسم شکرگزاری را به جای آورید.




در فاصله سنی 3 تا 5 سال، کودکان خدا را غالبا موجودی چون یک رهبر روحانی می دانند. چنین برداشتی به این پرسش ها می انجامد: «آیا خدا می خوابد؟ خدا کجا زندگی می کند؟ غذای او چیست؟» برای فیصله دادن این موضوع و ارضای حس کنجکاوی و تخیل کودک، جوابی صادقانه به او بدهید، مثلاً بگویید: «نمی دانم.» به یاد داشته باشید، کودک در سنی نیست که بتواند چیزی بیش از این پاسخ اجمالی، درک کند. اما اگر در پاسخ به او بگویید: خدا چیزی نمی خورد و جا و مکانی ندارد، نه تنها قانع نمی شود بلکه دچار سردرگمی بیشتری می شود.




بعد شما از او سؤالاتی بکنید که نسبت به گفتگو علاقه مند شود. به خاطر داشته باشید، همیشه سؤالات او را جدی بگیرید و هرگز مورد تمسخر قرار ندهید. بچه ها نمی توانند منتقدانه فکر کنند و صحبت های شما را مورد ارزیابی قرار دهند. بنابراین وقتی با کودک پیش دبستانی درباره خدا حرف می زنید، کارشناس شمایید؛ دقت کنید حرفی نزنید که بعدها پشیمان شوید. مثلاً اگر به او بگویید: «هر وقت بدرفتاری کنی، خدا عصبانی می شود.» او خدا را در تخیل خود پدر عصبانی مجسم می کند که آماده است او را برای هر اشتباهی تنبیه کند.

6 تا 10 سالگی


کودکانی که تازه به مدرسه می روند، برای محک زدن نظریه های دیگر، شروع به پرسش های منطقی درباره خدا می کنند. «آیا خدا باعث مرگ می شود؟ آیا هر کاری انجام بدهم، خدا می فهمد؟» مهم آن است که والدین ضمن پاسخ دادن به این سؤالات، به کودک کمک کنند به خدا اعتقاد صحیحی پیدا کند. گاهی حوادث طبیعی مورد سؤال کودک قرار می گیرد، مانند: زلزله، طوفان، بیماری، مرگ، نقص عضو و از این قبیل. اگر کودک بپرسد: «چرا این شخص نابیناست؟» یا از علت مرگ کسی بپرسد، والدین باید مواظب باشند این امور را مستقیما منتسب به خدا نکنند؛ زیرا کودک از خدا مفهوم ترسناکی در ذهن خود ترسیم می کند که افراد را کور یا فلج یا مریض می کند و حتی آن ها را می کشد. در این گونه موارد، بهتر است پاسخ علمی به سؤالات داده شود و به علت های طبیعی آن ها اشاره شود.




راه دیگر برای برقراری ارتباط شخصی بین بچه های دبستانی و خدا، خواندن داستان های مذهبی برای آن هاست. آن ها می توانند اساس این داستان ها را در زندگی روزمره خود به کار گیرند؛ خصوصا اگر آن ها را به گفتگو و طرح سؤال ترغیب کنید. داستان های مذهبی را طوری انتخاب کنید که به کودکان نشان دهد که خدا در تمام طول زندگی با آن هاست.

دوران پیش از نوجوانی


نوجوانان کم سن و سال، هنگام گذر از دوران کودکی، دچار تغییرات شگرف جسمی و روانی می شوند و به سمت آزادی بیشتر حرکت می کنند. وقتی آن ها وجود خدا را درک می کنند، او را منشاء نظم در جهان می بینند. به علاوه، آن ها می خواهند ارتباط خدا را نه تنها با خوبی ها، بلکه با بی عدالتی و رنج نیز درک کنند. پس باید به آن ها گفت: «خداوند برای ما مصیبت نمی فرستد، بلکه به ما قدرت می دهد بر آن غلبه کنیم. خدا میل کمک به دیگران را در وجود ما به ودیعه گذاشته است».




توضیحات شما هر چه باشد، آن ها منتظرند تا ببینند آیا خودتان واقعا به آنچه می گویید، معتقدید یا نه. پس بگذارید بچه ها بدون هیچ ریاکاری شاهد احساس واقعی شما باشند و حتما درباره تلاش های خودتان برای دستیابی به ایمان محکم با آن ها حرف بزنید.

 

نوجوانی



در این سال ها، نوجوانان به آنچه اطرافیان در طول زندگی درباره خدا گفته اند، فکر می کنند. گاهی نیز نسبت به تعالیم مذهبی تردید دارند یا اعتراض می کنند. در چنین حالتی، والدین باید از سخنرانی اجتناب کنند و یادشان باشد که تردید مقدمه ایمان است و پرسیدن و اعتراض کردن همواره مفید است. باید با نوجوانان طوری درباره خدا حرف زد که با مشکلاتشان مرتبط باشد. وقتی نوجوانان احساس بی ارزشی یا ناامنی می کنند، این پیام را به آن ها بدهید که هر انسانی نزد خدا ارزش بسیار دارد. به عبارت دیگر، خداوند همان قدر که یک دختر زیبا و ثروتمند را دوست دارد، یک دختر نازیبا و فقیر را هم دوست دارد. زمانی که نوجوانان با فشار مداوم هم سن و سال های خود به انجام کارهایی چون استفاده از مواد مخدر، ارتباط با جنس مخالف، دزدی و سایر اعمال خلاف مواجه می شوند، شما می توانید از خدا به عنوان معیاری مطلق برای سنجش اعمال انسان ها حرف بزنید: «خداوند بر کارهای درست و غلط ما نظارت دارد و به همان اندازه به ما پاداش یا جزا می دهد».



شما می توانید نوجوان را آگاه کنید که باید در برابر این فشارها بایستد و بر احساسات خود غلبه کند و تصمیمات اخلاقی درست بگیرد.

 

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=3

سه شنبه 23/7/1392 - 2:26
كودك

طعم حضور خدا را به کودک بچشانیم


این سوال غلط است که: «چه‌طور کودکم را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟» پرسش صحیح این است که: «چه‌طور به او نشان دهم که خدا، در زندگی‌اش حضور دارد؟»


حدود سه یا چهار سالگی، بچه‌ها، نام خداوند را یاد می‌گیرند
. کودک، ابتدا، دنبال قوی‌ترین فرد است و چون از نوزادی، مادر، نیازهایش را رفع کرده، می‌پندارد که مادر، محکم‌ترین تکیه‌گاه است، ولی خیلی زود می‌فهمد که مادر، از خیلی چیزها می‌ترسد و چون پدر از آن‌ها نمی‌ترسد، پدر را تکیه‌گاه و قوی‌ترین آدم می‌یابد، ولی پدر هم از بعضی چیزها می‌ترسد. در این زمان است که از ما می‌پرسد: «چه کسی قوی‌ترین است؟» به او می‌گوییم: «خدا». این خدا کجاست؟ به او می‌گوییم: «بزرگ‌تر که شدی، برایت می‌گویم.» چون کودک سه، چهار ساله، در مرحله تفکر ابتدایی است، فقط آن‌چه را می‌بیند، قبول دارد. بنابراین نمی‌توان به او گفت: «خدا نادیدنی است و همه جا هست.»
 
http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=3
سه شنبه 23/7/1392 - 2:25
كودك

چه‌طور به  زندگی کودکان رنگ معنویت بزنیم؟

بهترین راه ارتقای زندگی معنوی کودکان، راحت و آشکار حرف زدن درباره خداست. اصل کلی که بیش‌تر کارشناسان آن را تایید می‌کنند، این است که بگذارید بچه‌ها، گفت‌وگو را هدایت کنند و بعد، با سوال کردن شما، موضوع را پی‌گیری کنید.


حرف زدن درباره خدا، به این دلیل بااهمیت است که می‌تواند بهترین راه برآوردن مهم‌ترین نیازهای کودکان باشد؛ زیرا کودکان، بیش از بزرگسالان، خود و اطرافیان‌شان را به تکیه‌گاه قوی و مهربانی نیازمند می‌دانند که قادر است همه آرزوهای آن‌ها را برآورده کند. فایده دیگر صحبت کردن درباره خدا، این است که همه چیز را در دنیا توضیح می‌دهد، زیبایی طبیعت، تولد نوزاد یا مرگ یک دوست که با این توضیح- مرتبط کردن رویدادهای طبیعی به خدا- نوعی احساس شگفتی نیز همراه است؛ زیرا روح کودک، دنبال عجایب و اسرار می‌گردد و زمانی که برای پرسش‌های کلیدی خود، پاسخی منطقی می‌یابد، احساس آرامش می‌کند. گرچه کودکان نوپا، كوچك‌تر از آن هستند که مفاهیم مبهم معنوی را درک کنند، اما آن‌قدر بچه نیستند که نتوانند کلماتی را درباره خدا یاد بگیرند.
 
http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=3
سه شنبه 23/7/1392 - 2:25
كودك

اگر فرزندتان به سن نوجوانی رسیده می توانید او را تشویق کنید که در جلسات تمرین و مراقبه شرکت کند تا نحوه صحیح نشستن ، تنفس کردن و تمرکز حواس را فرا گیرد.




عبادت دسته جمعی در خانواده تأثیر پایداری در رشد معنوی کودکان دارد.بنابراین سعی کنید اوقات ثابتی را به عبادت خانوادگی اختصاص دهید. از این طریق می توانید فرزندتان را با درک خود از خدا آشنا ساخته و او را در ارزش ها، امیدها و ناامیدی ها، سؤالها و پاسخ ها و تواناییهای معنوی خود مشارکت دهید.




انجمن ها و گروههای مذهبی خاصی وجود دارند که به ظاهر شبیه انجمن های ورزشی و هنری هستند اما فلسفه وجودی آنها ،آموزش و ارتباط دادن مردم با خداست. عضویت در این گروههای عام المنفعه و فعالیت های اجتماعی باعث حفظ و تقویت ایمان در تمامی مراحل زندگی می شود.




به فرزند خود آموزش دهید که به زمین و طبیعت خدا اهمیت دهد. اگر خدا طبیعت را برای آسایش انسان ها آفریده است، پس کسانی که از آن استفاده می کنند باید با نگهداری از آن شکرگزار خداوند باشند. بنابراین ارتباط ما با طبیعت  به عنوان خلقت خداوند موضوعی معنوی است.




به فرزندان خود کمک کنیم تا با سایر ادیان آشنا شوند؛ چرا که آشنایی با سایر ادیان و عقایدموجب تقویت و استحکام باورهای اعتقادی می شوند. همان طور که ادیان و عقاید متفاوتند بنابراین طبیعی است که افراد تابع یک دین با دیگر ادیان تفاوت داشته باشند. به فرزندان خود کمک کنیم که این تفاوت ها را بشناسند و در عین حال به آنها احترام بگذارند.




انتخاب مدرسه ای مناسب ، پشتیبان مکمل آموزش های شما در منزل است. طبعاً مدرسه ای که انتخاب می کنید باید متناسب با اعتقادات و روش های تربیتی شما در منزل باشد.در غیر این صورت تعارض بین آموزش های مدرسه و آموزش های منزل موجب ایجاد مشکلاتی در برخی از کودکان خواهد شد. از سوی دیگر، برخی کودکان از این تعارض به عنوان شرایطی برای اندیشیدن و شکوفایی استعدادها و استقلال خود بهره می گیرند.




هنگامی که به فرزندتان آموزش می دهید ، تأثیرات مداومت در پیروی از الگویی برتر را در واکنش  های او مدنظر قرار دهید.آموختن درباره خدا، بنیانی استوار برای رشد شخصیت معنوی انسان است.




روش های زیر به شما در برنامه ریزی آموزش های معنوی و اخلاقی فرزندتان کمک خواهند کرد:




1_ دستورات الهی را در قالب تحولات مثبتی که ایجاد کرده اند،به فرزند خود معرفی کنید.




2_ خوبی ها را تصدیق کنید.




3_ قوانین مذهبی را به طور محدود به فرزندتان آموزش دهید؛از قوانین ساده تر آغاز کنید.




4_ اصول مذهبی را متناسب با سن فرزندتان آموزش دهید.




5_به فرزندتان بیاموزید که هنگام زیر پا گذاشتن یک قانون چه باید کرد.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=3

سه شنبه 23/7/1392 - 2:25
كودك

خلوت تنهایی




اگر فرزند دو ، هشت یا دوازده ساله ای دارید که بسیار پر انرژی است شاید به سختی بتوانید حتی برای ده ثانیه او را آرام کنید تا در سکوت و آرامش به تفکر بپردازید. سعی کنید شرایطی برای فرزندتان فراهم آورید که عادت تفکر در سکوت و تنهایی در وی پرورش یابد. کودکان وقت و زندگی خود را صرف فعالیت های زیادی می کنند؛ اعم از درس خواندن، بازی کردن ، ورزش کردن و یا سرگرمی هایی که برای افزایش مهارتهای خود به آنها نیاز دارند. آنها اوقات فراغت خود را با تلویزیون و تماشای کارتون پر می کنند شب ها نیز معمولاً خسته شده و نمی توانند اوقاتی را به تفکر کردن اختصاص دهند. اوقات خلوت و تنهایی را می توان در جمع خانوادگی نیز که هر کس مشغول به کار خود است، بدست آورد.




برای فراهم کردن چنین شرایطی می توانید به پیشنهادات زیر عمل کنید:




1_ زمان و مکان ثابتی را برای تفکر در خلوت وآرامش تعیین کنید.




2_ تفکر در تنهایی را به فعالیتی خانگی تبدیل کنید.




3_ روش تفکر در تنهایی باید متناسب با سن و علایق فرزندتان باشد.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=3

سه شنبه 23/7/1392 - 2:25
كودك

مراحل ایمان:







دوران پیش دبستانی




یک نوزاد به خودی خود یک شگفتی است.کودک تا زمانی که به مدرسه برود، تغییرات متعدد و شگفت انگیزی می کند. در مورد او تنها نکته مورد اطمینان این است که بذر ایمان در سالهای اولیه زندگی کاشته می شود. هر کودکی اگر چه  شخصیت ویژه ی خود را دارد و راه خاص خود را به سوی رشد می پیماید، اما الگوهای مشترکی با کودکان دیگر دارد. این خصوصیات تا پنج سالگی در مورد تمامی کودکان صدق می کند. اولین تصویر کودک از خدا متأثر از تجربه وی از والدین است. غفلت از فرزندتان، عصبانی شدن و برخورد خشونت آمیز با آنها به کودکان می آموزد که دیگران قابل اعتماد نیستند، کسی او را دوست نداردو باید از اطرافیان خود بترسد. شکل گیری این روحیات در ذهن و فکر کودک بنیان های تصویری خاصی از خدا در او خواهد ساخت.




فرزند شما خلاقیت فوق العاده ای برای یادگیری دارد.کودکان تا سه سالگی و برخی دوره های دیگر، بین  واقعیت و افسانه های خیالی تفاوتی قائل نیستند. برای آموزش درسهای بزرگ زندگی به فرزند خود از داستان ها و افسانه ها استفاده کنید و از هر گونه موعظه و پندی اجتناب ورزید.




کودکان در سنین 4تا 5 از طریق نماد سازی و الگو سازی به تفکر می پردازند. برای انتقال مفاهیم خیر و شر به فرزندتان در این سنین، سعی کنید از الگوهایی مثل فرشته یا موجودات دوست داشتنی برای چیز های خوب استفاده کنید. تصویری که کودکان از خوبی و بدی بدست می آورند، ایمان آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. کودک خردسال با دیدن پدر و مادرش یاد می گیرد چگونه دعا کند، چگونه به کتاب مقدس و اماکن مذهبی احترام بگذارد و چگونه با دیگران رفتار کند. او می آموزد به چه چیزی اعتماد کند، چگونه امیدوار باشد و چگونه به آنچه حقیقت دارد یا زیبا و خوب است عشق بورزد.




دوران کودکی




با رسیدن فرزندتان به سن ورود به مدرسه،متوجه می شوید که وارد مرحله جدیدی از زندگی خود شده است. او با کودکان هم سن و سال خود دیدار می کند و دوستان جدیدی خواهد یافت. در این دوره علاوه بر خود شما، آموزگاران دیگری نیز وارد زندگی او می شوند. به مرور که دنیای کودک بزرگتر می شود، ایمان او نیز توسعه می یابد و زندگی معنوی او ، دنیای بزرگتری را در بر می گیرد. توانایی های او گسترش می یابند و به این وسیله می تواند تجارب و درک خود را برای دیگران توضیح دهد.




بین سنین 5 تا 10 کودکان می آموزند که به تدریج منطقی تر فکر کنند و انسجام فکری آنها افزایش  می یابد. در این سنین، کودک ابتدا باورهای ساده را می آموزد، انگاه بینش وسیع تری پیدا می کند. در پی توسعه ایمان در کودک، ویژگی های شخصیتی او نیز شکل می گیرند و آشکار می شوند. کودکان در این سنین قادر به درک و پذریش داستان ها و باورهای مذهبی خود هستند. مناسب ترین داستانها برای این منظور ،داستان های ساده و دارای پیام روشن هستند؛ چرا که کودکان ظاهر داستان ها را درک می کنند و معانی عمیق آنها را به خوبی نمی فهمند.این کودکان را در مراسم مذهبی انفرادی و جمعی شرکت دهید، منظور و هدف اعمال مذهبی را به طور منطقی برای آنها توضیح دهید.




کودکانی که در این سن قرار دارند، بهتر از گذشته می توانند دیدگاه دیگران را درک کنند. این توانایی باعث می شود که این سن بهترین دوران برای آموزش احترام گذاشتن به دیگران و احساس همدردی با افراد دردمند و رنجور باشد. کودکان در این سنین، خدا را موجودی انسان گونه تلقی می کنند. این تصورات خدا را برا ی کودک واقعی تر ساخته و باعث می شوند که بتواند راحت تر با او رابطه برقرار کند. این کودکان همچنین، تصاویری ساده و سطحی از اعتقادات دینی دارند. ویژگی ساده گزینی آنها موجب می شود تا مستعد پی ریزی یک سلسله اصول اعتقادی شوند تا راهنمای تفکر آنها در سنین بالاتر شود.




دوران نوجوانی




آغاز سن نوجوانی یکی دیگر از تغییرات مهمی است که در مراحل رشد کودکان دیده می شود. سنین 10 تا 14 دوران انتقال کودکان از وابستگی به استقلال است. این استقلال تا حدی است که یک نوجوان خود را بزرگ تر و بالغ تر از آنچه که هست تصور می کند، هرچند که برخی رفتارهای او هنوز کودکانه است. این عدم انسجام یکی از ویژگی های دوران انتقال است، تا جایی که گاهی کودک گیج می شود که تغییرات او به چه سمتی است. رشد شخصیتی یک نوجوان در دو جبهه عمده روی می دهد:




1_ کودک هویت بخصوصی را در خود شکل می دهد. کودک پنج ساله ای که متوجه می شود فردی مستقل در یک گروه است، در دوازده سالگی به فردیت و استقلال خود هویت می بخشد.




2_ او خود را با جهان پیرامونش متحد می بیند و مایل است که دیگران را بشناسد و سایرین نیز او را بشناسند.




کودکان در مرحله گذار از کودکی به نوجوانی تصمیم گیری درمورد زندگی خود را آغاز می کنند. تصمیمات نوجوانان نشان دهنده اعتقادات و ایمان آنها بوده و آینده شان را شکل می دهد. نوجوانان در خارج از خانواده ارتباطات متعددی ایجاد می کنند. کثرت ارتباطات و فعالیت های کودکان در سنین نوجوانی فرصت کمی برای آنها باقی می گذارد تا با خانواده خود سپری کنند. دوستی های صمیمانه اهمیت زیادی در زندگی نوجوانان در این دوران دارند. آنها سعی می کنند نوع پوشیدن لباس ، آرایش موی سر، نحوه صحبت کردن و حتی راه رفتن خود را مشابه دوستان خود کرده و با رفتارهای والدین خود مرزبندی کنند. به همین جهت دچار نوعی گیجی و پریشانی می شوند. هنگامی که نوجوانان طرز لباس پوشیدن و یا رفتار خاصی را می پذیرند، سعی می کنند تا خود را با سنتها و آداب و رسوم رایج در بین دوستانشان تطبیق دهند. این نوع تطبیق پذیری در ارتباط با دین و مذهب نیز صادق است. نوجوانان مذهبی را می پذیرند که در جمع دوستان آنها ارزشمند است. والدین معمولاً نگرانند که فشار اخلاقی دوستان موجب گمراهی فرزندشان نشود. در این شرایط یک شخص بالغ و مورد اعتماد می بایستی با فرزندتان صحبت کرده و در تصمیم گیری های تعیین کننده به او کمک کند.




رشد معنوی نوجوانان نیز همانند رشد جسمی آنان جهشی است. ایمان به صورت یک سلسله نقاط عطف و جهش رشد می کند. برخی این رشد جهشی را با آرامش طی می کنند ولی برخی دیگر این نقاط عطف را با تنش و فشار پشت سر می گذارند. برخی از تغییرات روحی و معنوی نوجوانان درونی و پنهانی است و برخی دیگر بیرونی و آشکار. تغییرات درونی به آرامی و بتدریج روی می دهند.سپس ناگهان این تغییرات تدریجی و پنهانی گام بلندی به سوی بلوغ می شوند. برخی از این تغییرات روحی و معنوی به تغییرات جسمی و فیزیکی وابسته اند. به هر اندازه که جسم رشد می کند و قوی تر می شود مهارت ها و تجارب بیشتری کسب می شود و آمادگی درک عمیق تر خدا افزایش می یابد. شرایط خارجی متعددی می توانند تأثیرات مثبت و منفی در رشد معنوی نوجوانان ایجاد کند. اگر محیط نوجوان سرشار از خوبی ها، حقیقت و زیبایی باشد تصویر او از خودش، از دیگران و از جهان پیرامونش خوب و حقیقی و زیبا خواهد بود. ایمان تحت تأثیر تجارب شخصی متحول می شود. ماهیت این تغییرات جهشی هر چه که باشد با بحران هایی همراه خواهد بود. این بحران ها می توانند بسیار خفیف بوده و به عدم تمایل نوجوان در انجام کارهایی که آنها را بچه گانه می داند، محدود باشند. و گاهی نیز شدت بحرانها قوی بوده و او را وادار می سازد تا خدا را انکار کند.




کمک هایی که می توانند برای پشت سر گذاشتن این مراحل بحرانی فرزندتان انجام دهید، عبارتند از:




1_ پذیرفتن واقعیت جهش هایی که در مراحل رشد نوجوان وجو دارد.




2_ صبور بودن.




3_ برخورد های شما باید متناسب با تواناییها و روحیات در حال رشد فرزندتان باشد.




4_ به فرزندتان فرصت تجربه کردن بدهید.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=3

سه شنبه 23/7/1392 - 2:25
كودك

اموری که باید در خصوص استفاده هر تمثیل مورد بررسی قرار داد:




1_ شما بهترین مثال و الگو برای فرزندتان هستید.کودکان بخصوص در خردسالی بشدت تحت تأثیر رفتارها و باورهای والدین خود قرار داشته و از آنها تقلید می کنند و آنچه در این دوران فرا می گیرند تا آخر عمر همراه آنان باقی خواهد ماند. هیچ کس نمی تواند الگوی صددرصد کاملی برای فرزند خود باشد؛ ولی قادر است الگویی از رشد تدریجی را به فرزندش ارائه دهد.




2_ فرزندتان را با نمونه های عالی ایمان محکم و قوی آشنا سازید. چنین الگوهایی را می توانیددر میان مؤمنانی که در قید حیات هستند، بیابید.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=2

سه شنبه 23/7/1392 - 2:21
كودك

اموری که باید در شکل دهی تفکر خلاق مورد بررسی قرار گیرند:




1_ قوه ی تخیل فراتر از گمان یا باوری ساختگی است. تفکر خلاق به انسان کمک می کند تا معانی حقایق را درک نموده و شناخت خود را شکل دهد. از نظر رشد معنوی نیز تفکر خلاق، دیدن و شنیدن خدای نادیده را برای ما ممکن می سازد.




2_ تفکر خلاق از طرق مختلف فعال می شود.شنیدن آواز پرندگان، رویت آثار هنری و زیباییهای طبیعت، سرودهای مذهبی و سکوت مکان های مقدس، همه می توانند قوه تخیل و تفکر خلاق را در بچه ها به حرکت واداشته و فعال سازند.




3_ تفکر روندی فعال است. به منظور فعال کردن فکر خلاق کودکان، سؤالی را درباره ی خداوند مطرح کنید و به او فرصت بدهید. یک کودک می تواند یک صحنه را به تصویر بکشد، داستانی بنویسد،موقعیت های دراماتیک را از طریق نمایش به صحنه در آورد و به فعالیت های جمعی دیگر بپردازد که به یادگیری او درباره خداوند کمک می کند.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=2

سه شنبه 23/7/1392 - 2:21
كودك

بنیان های یادگیری درباره ی خدا







سه رکن اساسی در یادگیری دربارهی خدا عبارتند از: ایمان، تفکر خلاق و تمثیل




 




در شکل دهی ایمان باید اموری مورد بررسی قرار گیرند که عبارتند از:




1_ ایمان دربرابراستدلال قرار ندارد.اعتقاد به خداوند به معنای تعطیل عقل نیست بلکه نوعی هماهنگی فکر و قلب گاهی جسم در درک معنای زندگی است. ایمان بر تجربه و باور استوار است؛ بنابراین هم خردمندانه است هم قابل تفکر.




2_ ایمان با اعتقاد رشد می کند. اگر علاقه دارید ایمان فرزندتان به خدا را تقویت کنید باید مورد اعتماد فرزندتان باشید تا او سخنان شما را بپذیرد.




3_ ایمان، متناسب با آگاهی درباره ی خدا رشد می کند.راههای مختلفی اعم از خواندن کتاب مقدس، طبیعت، موسیقی،  هنر، عبادت و لحظات خلوت و تنهایی را بیابید تا فرزندتان یادگیری درباره ی خدا را تجربه کند.




4- ایمان دارای استدلال  خاص خود است. آرامش،عدالت طلبی،صلح،امید،حیرت و اعتماد واکنش هایی هستند که خداوند به وسیله ی آنها ایمان را در وجود انسان شکل داده است. این واکنش ها را با فرزندتان مورد بررسی قرار دهیدو بگذارید خودش ارتباط آنها را با ایمان به خدا پیدا کند.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=2

سه شنبه 23/7/1392 - 2:21
كودك

یادگیری از طریق پرسش




آموزش همیشه از طریق نصیحت یا توصیه امکان پذیر نیست بلکه گاهی از طریق سؤالات مختلف و فرصت دادن به کودک برای یافتن پاسخ آنها ممکن می شود.مؤثرترین و تحول آور ترین روش آموزش این است که ذهن یادگیرنده را بر تفکر، تجربه، سؤال و کشف متمرکز کنیم و صرفاً نقشی کمکی برای خود قائل نباشیم. با اعتقاد به این روش،  سؤالات کودکان برای ما ارزش پیدا می کند و به آنها اهمیت خواهیم دادو خود نیز با طرح سؤالات آموزنده به فرزندمان آموزش می دهیم.




سؤالات آموزنده انواع مختلفی دارند:




1_ سؤالاتی که به یادآوری کودک کمک می کنند. این نوع سؤالات بیسار ساده اند اما به حافظه ی قوی نیاز دارندو با کلماتی مانند "چه کسی" ، "چه چیزی " ،" چه زمانی" و "کجا" آغاز می شوند.




2_ سؤالات کاربردی: این سؤالات باعث می شوند تا کودکان درک خود از خدا را در زندگی خویش محقق سازند.




3_ سؤالات ارزیابی کننده : این سؤالات ممکن است درپی تحلیل، مقایسه و یا رسیدن به نتایج قابل پیش بینی باشد.




4_ سؤآلات استدلالی: اغلب با " چرا " آغاز می شوند و کودک را وادار می کنند تا درباره ی علل و ریشه ی امور اندیشیده ،به محرک های پنهانی رفتار انسان توجه کند و در پی درک و فهم مقصود و هدف مشیت الهی باشد.




5_ سؤالات تفسیری: این سؤالات به آشکار شدن معانی عمیق تر مفاهیم و درک پدیدها کمک می کنند و پذیرش حقیقت را برای ما آسان می سازد.




6_ سؤالات اعتقادی: این سؤالات در جستجوی پاسخ هایی هستند که حکایت از گرایش ها و خواسته های قلبی داشته باشد.




اصول اساسی در سؤال کردن: سؤالات خردمندانه قویترین ابزار آموزش به شمار می آیند.بنابراین استفاده از آنها نیاز به دقت و هنرمندی سؤال کننده دارد.




در این مورد باید اصولی را رعایت کنند:




_ از افراط در طرح این سؤالات خودداری کنند.




_ سؤالات را جدی طرح کنید و به فرزندتان وقت کافی بدهید تا درباره ی آنها فکر کند.




_ انتظار نداشته باشید فرزندتان همان پاسخی را ارائه دهد که مورد نظر شماست.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=2

سه شنبه 23/7/1392 - 2:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته