• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4184روز قبل
اهل بیت
پنج درس ارزنده و آموزنده

1 - روز عاشوراء بین دو لشكر حقّ و باطل ، آتش جنگ با شدّت تمام شعله ور بود.
در وسطهاى روز، یكى از یاران امام حسین صلوات اللّه علیه جلو آمد و به آن حضرت عرضه داشت : هنگام نماز فرا رسیده است ؛ و اكنون كه به ملاقات خداوند متعال مى روم ، دوست دارم آخرین نماز را خوانده باشم .
حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام نگاهى به سمت آسمان كرد و فرمود: یادى از نماز كردى ، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد؛ بلى ، وقت نماز فرا رسیده است ، از دشمن بخواهید تا مهلت دهند و نمازمان را بخوانیم .
ولى دشمن نپذیرفت ، به همین جهت امام علیه السّلام به زهیر بن قین و سعید بن عبداللّه دستور داد تا جلوى نمازگزاران بایستند و خود را سپر قرار دهند، تا آن كه حضرت به همراه دیگران نماز را اقامه نماید.
آن دو نفر با چند تن دیگر از یاران جلوى حضرت ایستادند و بقیّه اصحاب پشت سر آن حضرت قرار گرفتند و نماز را به جماعت به عنوان نماز خوف اقامه نمودند(1).
2 - روزى عدى فرزند حاتم طائى به همراه عُبِیْده ، فرزند عمر به محضر مبارك امام حسین صلوات اللّه علیه آمدند و در حالى كه تپش قلبش بسیار شدید بود گفت :
اى ابا عبداللّه ! ذّلت را با عزّت - در صلح امام حسن علیه السّلام با معاویه - مبادله كردید؛ و متاعى قلیل پذیرفتید و عظمت خود را از دست دادید، همه ما، به وسیله شما مطیع شدیم و یك عُمْر باید مخالف باشیم .
اكنون برادرت حسن و جریان صلح را رها كن و نیروها و شیعیانت را از كوفه و دیگر شهرها جمع نما.
امام حسین علیه السّلام فرمود: ما معاهده بسته ایم و راهى بر شكست آن نیست ، چون عهدشكنى شیوه ما نمى باشد.(2)
3 - هنگامى كه امام حسین علیه السّلام به سرزمین كربلا وارد شد، نامه اى از سوى عبیداللّه ملعون براى آن حضرت ارسال شد.
همین كه نامه به دست امام علیه السّلام رسید، و آن را خواند؛ پاره نمود و روى زمین ریخت و فرمود: مردمى كه خوشنودى مخلوق را بر رضایت خالق مقدّم بدارند، هرگز رستگار و موفّق نخواهند شد(3).
4 - روزى فَرَزْدقِ شاعر، به محضر و مجلس امام حسین صلوات اللّه علیه وارد شد، و پس از خواندن اشعارى در مدح اهل بیت رسالت صلوات اللّه علیهم ، حضرت چهارصد دینار به او هدیه داد.
شخصى كه شاهد جریان بود اعتراض كرد و گفت : او شاعرى فاسق و هتّاك است ؟!
حضرت فرمود: بهترین مال و ثروت آن است كه آبروى شخص را حفظ كند، و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با كعب بن زهیر شاعر چنین كرد و نیز درباره عبّاس ‍ فرزند مرداس فرمود: زبانش را از من قطع كنید (كنایه از این كه به او كمكى شود تا...).(4)
5 - امام حسین صلوات اللّه و سلامه علیه در ضمن یكى از سخنانش قرآن را به چهار بخش تقسیم نمود:
عبارات و اءلفاظ، اشارات و كنایات ، لطیفه ها و داستان ها، حقایق و واقعیّات .
عبارت ها و اءلفاظ براى مردم عادى ، و اشارات براى اهل اطلاّع ، و لطایف براى اولیاء، و حقایق براى أ نبیاء و أ وصیاء مى باشد.(5)
-----------------------------------------------
1-المفید: ص 95، تاریخ طبرى : ج 4، ص 334، مقتل خوارزمى : ج 1، ص 17.
2-حیاة الامام الحسین علیه السّلام : ج 2، ص 116.
3-بحارالا نوار: ج 44، ص 383، مقتل خوارزمى : ج 1، ص 239.
4-بحارالانوار: ج 44، ص 189.
5-الحكم الزاهرة : ج 1، ص 127.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:41
شعر و قطعات ادبی

آمدم در كربلا تا با خدا سودا كنم
از دل و جان حكم او را مو به مو اجرا كنم
آمدم تا در ره عهدى كه بستم با خدا
دین و قرآن را به خون خویشتن احیا كنم
آمدم تا برگه آزادى اسلام را
با نثار خون هفتاد و دو تن امضا كنم
آمدم تا نخل توحید خدا را بارور
با نثار اكبر و عبّاس مه سیما كنم
آمدم تا بر علیه دشمنان جدّ خود
با قیام خویش بر پا، محشر عظمى كنم
آمدم تا تشنه لب ، جان در ره جانان دهم
نقش خود را در زمین كربلا ایفا كنم
آمدم تا بندگان را رهنمائى سوى حقّ
با اسیرى رفتن ذریّه زهراء كنم
آمدم تا با نثار كودك شش ماهه ام
زاده مرجانه را بى چاره و رسوا كنم (1)
شرح احوال شهیدان ، گرچه زد آتش به جانم
از غم سالار ایشان ، سوخت مغز استخوانم
یادم آمد رفتنش ، چون با تن تنها به میدان
اشك ریزان همچو باران ، از سحاب دیدگانم
از پى اتمام حجّت ، ایستاد آن حجّت حقّ
لیك با حالى كه تقریرش نگنجد در زبانم
گفت و اى ، لشكر من آخر زِیْن عرش كردگارم
بنده خاصّ خدا و پادشاه إ نس و جانم
علّت ایجاد موجودات و سِرّ كاف و نونم
مقصد و مقصود حقّ از خلقت كَون و مكانم
واجب ممكن نما و ممكن واجب صفاتم
اوّلین مخلوق خلاّق زمین و آسمانم
صورت انسان كامل از سلاله ماء و طینم
احسن التّقویم حقّ را معنى و شرح و بیانم
یادگار حیدر صفدر، امیرالمؤ منینم
زاده خیرالبشر، پیغمبر آخر زمانم
شاه بطحا، ماه یثرب ، زاده زهراى اطهر
گر نباشم ، هر چه باشم ، من شما را میهمانم
-----------------------------------------------
1-اشعار از شاعر محترم ژولیده .

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:40
اهل بیت
نكاتى حسّاس با گذرى بر شب آخر تا عروج

مرحوم شیخ مفید رحمة اللّه علیه و دیگر محدّثین و تاریخ ‌نویسان در كتاب هاى مختلف آورده اند:
چون شب عاشورا فرا رسید حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه به جهت خستگى بیش از حدّ، جلوى خیمه نشسته بود و سر مبارك خود را بر سر زانوهاى خود نهاده ، تا قدرى استراحت نماید.
پس ناگهان حضرت زینب علیها السّلام با شنیدن صداى صیحه اسبان و هجوم دشمنان ، نزدیك برادرش امام حسین علیه السّلام آمد و به آن حضرت خطاب كرد و اظهار داشت : اى برادر! آیا صداى اسبان را نمى شنوى ، كه هجوم آورده اند؟!
پس امام حسین علیه السّلام سر از زانوى خود برداشت و ایستاد؛ و آن گاه برادر خود حضرت اباالفضل العبّاس علیه السّلام را صدا كرد و فرمود: برادرجان عبّاس ! حركت كن و به سوى مهاجمین برو؛ و از ایشان بخواه كه امشب را به ما مهلت دهند، تا در این شب با پروردگار متعال مناجات و راز و نیاز نمائیم .
خدا مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن ، همچنین مناجات و استغفار به درگاه خداوند متعال را خیلى دوست دارم .
لذا حضرت اباالفضل علیه السّلام از آن ها مهلت گرفت .
و در آن شب امام حسین علیه السّلام و دیگر اصحاب و یاران آن حضرت هر كدام به نوعى مشغول عبادت و استغفار و راز و نیاز با قاضى الحاجات شدند.
و هنگامى كه نماز صبح عاشوراء را اقامه نمودند، ناگاه تعدادى از لشكر دشمن به سمت خیمه هاى حضرت ، هجوم آوردند و شمر ملعون در حالتى كه فرماندهى آن ها را به عهده داشت ، نعره مى كشید و به امام علیه السّلام و اهل بیت رسالت جسارت مى كرد.
یكى از یاران حضرت ، به نام مسلم بن عوسجه از حضرت اجازه خواست تا شمر را مورد هدف تیر قرار دهد.
ولى حضرت سلام اللّه علیه ضمن ممانعت از تیراندازى ، فرمود: من دوست ندارم كه ما شروع كننده جنگ و كشتار باشیم .
پس از آن حضرت جلو آمد و لشكر عمر بن سعد را موعظه نصیحت كرد ولى سودى نبخشید.
و در نهایت ، سپاه دشمن با فرماندهى عمر بن سعد تیراندازى به سمت امام حسین علیه السّلام و اصحاب باوفایش را آغاز كردند.
و چون اصحاب و یاران حضرت یكى پس از دیگرى به شهادت رسیدند، و امام علیه السّلام در میدان نبرد تنها ماند؛ ولى آن حضرت باز هم براى اتمام حجّت ، دشمنان را موعظه و راهنمائى نمود.
و بطور مرتّب از آن ها درخواست آب مى كرد.
امّا آن سنگ دلان به جاى آن كه به حضرت پاسخى دهند؛ و با این كه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده بودند، كه وى یكى از دو سیّد جوانان اءهل بهشت مى باشد، اعتنائى نكرده ؛ و اءطراف حضرت را محاصره كرده و هر كسى به شیوه اى امام علیه السّلام را هدف پرتاب تیر، سنگ ، نیزه و ... قرار مى داد.
تا آن كه حضرت علیه السّلام در اءثر شدّت جراحات و نیز تشنگى بیش از حدّ نقش بر زمین گردید.
در همین بین ، دشمنان براى غارت اموال زنان و كودكان به خیمه ها یورش بردند؛ و چون حضرت متوجّه هجوم دشمن به خیمه اهل و عیال خود شد، فریادى بر آن ها كشید:
واى بر شماها، اى پیروان ابوسفیان ! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمى هراسید، آزاده و با غیرت باشید، و اگر مرد هستید مردانه بجنگید.
در این هنگام ، شمر ملعون صدا كرد: اى حسین ! چه مى گوئى ؟
حضرت سلام اللّه علیه فرمود: مى گویم شما با من جنگ مى كنید و زنان چه گناهى دارند، سربازان و نیروهاى خود را تا من زنده هستم از حرم و ناموس من دور نگه دارید و ایشان را مورد تجاوز و اذیّت قرار ندهید.
پس دشمن عقب گرد كرد و عمر بن سعد ملعون دستور داد كه بروید كار او را تمام كنید.
و چند نفر از فرماندهان لشكر آمدند و خواستند حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام را به شهادت برسانند، ولى طاقت نیاوردند و بازگشتند.
تا آن كه در نهایت ، شمر ملعون وارد قتلگاه شد و با وضعى رقّت بار و دلخراش سر مقدّس آن امام مظلوم و غریب را از بدن جدا كرد(1) كه زبان و قلم از گفتار آن شرم دارد.
صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ، وَعَلى جَمیعِ الشُّهَداءِ، وَرَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَكاتُهُ.
وَلَعَنَةُ اللّهُ على قاتِلیهِ وَ ظالِمیهِ، وَمَنْ اءَسَّسَ اءساسَ الظُّلْمِ وَالْجَورِ عَلى اءهْلِ بَیْتِ النُّبُوَّةِ.
آمّینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.
-----------------------------------------------
1-تلخیص از : مقتل خوارزمى : ج 2، ص 33، تاریخ طبرى : ج 4، ص 344، مشیرالاحزان : ص 72، بحارالانوار : ج 45، ص 47 - 57.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:37
اهل بیت
نان گندم آن را هم نخورى

محدّثین و مورّخین در كتاب هاى مختلف آورده اند:
آن هنگامى كه حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه و سلامه علیه به سرزمین كربلا وارد شد، چند روزى پس از آن ، یكى از یاران خود را با پیامى به سوى عمر بن سعد فرستاد كه : با تو صحبتى دارم ، امشب در میان دو لشكر همدیگر را ملاقات كنیم .
به همین منظور عمر بن سعد به همراه بیست اسب سوار و همچنین امام حسین علیه السّلام نیز به همان ترتیب از لشكرگاه خود خارج شدند و چون به محلّ ملاقات یكدیگر رسیدند.
پس امام حسین علیه السّلام همراهان خود را قدرى عقب نگه داشت ، مگر برادرش حضرت ابوالفضل و پسرش علىّاكبر را؛ و همچنین عمر بن سعد همراهان خود را به جز پسرش و یكى از غلامانش را عقب راند.
و چون كنار یكدیگر آمدند، امام علیه السّلام بعد از صحبت ها و مذاكراتى به عمر بن سعد خطاب كرد و ضمن نصیحت هائى فرمود:
واى بر تو! آیا از عذاب خداوند در روز قیامت نمى هراسى ؟
آیا با من كه از هر جهت مرا مى شناسى ، جنگ مى كنى ؟!
این چه كارى است كه انجام مى دهى ؟
اگر همراه من باشى و آن ها را كه دشمنان من و خدا و رسولش هستند رها كنى ، همانا در پیشگاه خداوند متعال مقرّب خواهى شد.
عمر بن سعد در پاسخ ، به آن حضرت چنین گفت : مى ترسم خانه ام را خراب كنند؛ و زندگى و اموالم را به غارت ببرند.
امام علیه السّلام فرمود: من بهتر از آن را برایت تضمین مى كنم .
عمر گفت : بر خانواده و بچّه هایم مى ترسم كه به آن ها آسیبى برسد.
حضرت فرمود: من سلامتى آن ها را نیز تضمین مى نمایم .
در این لحظه عمر بن سعد ساكت ماند و دیگر جوابى نداد.
امام حسین علیه السّلام روى مبارك خود را از او برگرداند و فرمود:اى عمر! تو را چه شده است ؟!
خدا تو را بكشد؛ و مورد مغفرت و رحمت خویش قرارت ندهد.
سوگند به خداوند، امیدوارم كه از گندم عراق نخورى .
عمر در كمال بى حرمتى اظهار داشت : جو، عوض گندم خواهد بود؛ و سپس برخاستند و از یكدیگر جدا گشتند و هر كدام با همراهان خود به محلّ خود بازگشتند.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 44، ص 388، خصائص الحسینیّه : ص 184، مقتل خوارزمى : ج 1، ص 254، حلیة الابرار: ج 3، ص 184، ح 4، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 55، س 4.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:37
اهل بیت
ورود به كربلاى پُربلا

بسیارى از تاریخ ‌نویسان آورده اند:
چون حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه از مكّه معظّمه عازم شهر كوفه و سرزمین كربلاء گردید.
به همین منظور به همراه اهل بیت و دیگر دوستان و یاران خود حركت كرد، در بین راه در محاصره شدید لشكر عبیداللّه بن زیاد لعین به سركردگى حرّ بن یزید ریاحى قرار گرفتند.
و پس از صحبت ها و مجادله ها، سرانجام توافق شد كه حضرت به راه خود ادامه دهد تا از سوى عبیداللّه - والى كوفه - دستور بعدى بیاید.
لذا امام علیه السّلام با همراهان به مسیر خود ادامه داد تا آن كه به محلّى به نام ((عُذَیْبُ الهِجانات )) رسیدند.
در این هنگام از طرف والى كوفه - عبیداللّه - براى حرّ كه فرمانده لشكر بود، نامه اى به این مضمون آمد كه بایستى از هر جهت بر حسین علیه السّلام و همچنین یارانش سخت گرفته شود.
حرّ، نامه عبیداللّه را براى امام حسین علیه السّلام قرائت كرد.
و چون اءصحاب و یاران حضرت از پیام شوم عبیداللّه آگاه شدند، اظهار داشتند: یا ابن رسول اللّه ! اجازه فرما تا با لشكر او مبارزه و قتال كنیم ؟
حضرت پس از شنیدن سخنان اصحاب و یاران خود، فرمود: تا آنان جنگ را شروع نكنند، من هرگز اقدام نخواهم كرد.
آن گاه یكى از یاران به نام زُهیر بن قین عرضه داشت : پس به سوى سرزمین كربلا كه در همین نزدیكى قرار دارد، حركت كنیم .
همین كه امام حسین علیه السّلام نام كربلاء را شنید، گریست گرفت و سپس اظهار نمود:
((اَللّهُمَّ إ نّى اءعُوذُ بِكَ مِنْ كَرْبٍ وَبَلاء)) یعنى ؛ خداوندا، از مشكلات و بلاهاى این سرزمین - كربلا - به تو پناه مى برم .
و سپس مقدارى به مسیر خود ادامه داد و فرمود: در همین جا فرود آئید و بارها را باز كنید و بر زمین بگذارید، كه این جا وعده گاه جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى باشد.
و قبر و مقبره من در این سرزمین خواهد بود.(1)
بنابراین ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام در روز چهارشنبه و یا پنج شنبه ، دوّم محرّم الحرام ، سال 61 هجرى قمرى وارد سرزمین كربلاء شد.(2)
-----------------------------------------------
1-المفید فى ذكرى السبطالشّهید: ص 66.
2-مقتل خوارزمى : ج 1، ص 237، تاریخ طبرى : ج 4، ص 309.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:36
اهل بیت
واقعیّت نگرى و خداجوئى

مرحوم شیخ مهدى مازندرانى - یكى از علماء بزرگ - به نقل از كتاب كبریت الاءحمر آورده است :
حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه در روز عاشوراء، در آن موقعیّت جنگ و ستیز؛ و در همان لحظات آخر، هنگامى كه به بعضى از افراد و اهالى كوفه برخورد مى كرد كه در لشكر عمر بن سعدِ ملعون بودند. با این كه مى توانست آن افراد را به هلاكت برساند؛ ولى بدون آن كه آسیبى بر آنان وارد نماید، از كنارشان مى گذشت .
واین صحنه براى بسیارى از افراد تعجّب آور و غیر قابل هضم بود، تا آن كه مدّت زمانى سپرى گشت و علّت جوان مردى و بزرگوارى امام حسین علیه السّلام آشكار و روشن گردید.
و آن این بود كه در صُلب آن افراد، انسان هایى پاك طینت وجود داشته است و مؤ من و معتقد به ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشند.
و آن حضرت با علم امامت خویش ، با یك نظر، آن ها را شناسائى مى نمود و به ایشان آسیبى نمى رساند.
سپس مرحوم مازندرانى در همین راستا با استناد به فرمایش امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام افزوده است :
حضرت سجّاد علیه السّلام فرمود: پدرم ، حسین بن علىّ علیهماالسّلام در روز عاشوراء، برخى از افرادى را كه در لشكر عمر بن سعد بودند، به هلاكت نرساند، با این كه مى توانست آن ها را به راحتى نابود و هلاك گرداند.
پس هنگامى كه امامت به من منتقل شد، با علم امامت و ولایت متوجّه شدم كه افرادى مؤ من و پاك در صُلب آن اشخاص قرار داشته است .
و پدرم حسین علیه السّلام از روى علم امامت با یك نگاه به چهره و قیافه آن ها دریافته بود كه فرزندانى صالح و پاك از آن ها به وجود خواهند آمد.
و به همین جهت آن ها را مورد عفو و گذشت قرار مى داد و از ریختن خونشان مى گذشت .(1)
-----------------------------------------------
1-حدیقة الشّیعة : ج 2، ص 150.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:35
اهل بیت
بازگشت اوّلین شخصیّت در رجعت

حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم صلوات اللّه و سلامه علیه حكایت فرماید بر این كه جدّ بزرگوارش ، امام حسین علیه السّلام پس از آن كه به صحراى كربلا وارد شد، در جمع اصحاب و یاران خود چنین اظهار داشت : روزى در حضور جدّم ، رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بودم كه فرمود: اى فرزندم ! بعد از من ، تو را به سوى عراق سوق مى دهند، به سرزمینى كه پیامبران الهى و جانشینان آن ها ( علیهم السّلام ) وارد آن سرزمین شده اند.
در آن سرزمین ، تو و اصحاب و یاران تو را شهید مى نمایند؛ ولى سوزش و درد زخم هاى شمشیر را درك نخواهید كرد و همان طورى كه آتش براى حضرت ابراهیم علیه السّلام سرد و دلنشین گردید، نیز زخم هاى شمشیر و جراحات آن نیز بر بدن شما بى تاءثیر است و آن را حسّ نمى كنید.
امام حسین علیه السّلام افزود: پس اى یاران باوفا! شما را بشارت باد كه اگر كشته شدیم ، بر جدّم رسول اللّه وارد مى شویم .
و من به مقدار زمانى كه خداوند بخواهد - در عالم برزخ - مى مانم ؛ و چون امام زمان ، قائم آل محمّد صلوات اللّه علیه ظهور و قیام نماید، اوّلین شخصیّتى كه قبرش شكافته شود و از درون آن بیرون آید، من هستم و همزمان نیز امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام از قبر خارج خواهد شد.
پس از آن لشكرى انبوه از آسمان بر من نازل مى شوند كه تاكنون هرگز قدم بر زمین ننهاده باشند.
همچنین جبرئیل ، میكائیل و إ سرافیل علیهم السّلام هر یك به همراه لشكرى نزد من وارد مى شوند.
سپس من به همراه جدّم حضرت محمّد، رسول خدا و علىّ بن ابى طالب خلیفه اش و برادرم حسن مجتبى صلوات اللّه علیهم در مكانى گرد هم جمع مى شویم .
و آن گاه جدّم ، حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله پرچم خود را به اهتزاز در خواهد آورد؛ و سپس آن را به همراه شمشیر خود تحویل حضرت قائم ، امام زمان صلوات اللّه علیه مى دهد و با همین وضعیّت مدّت زمانى را خواهیم ماند.
بعد از آن ، خداوند متعال در میان مسجد كوفه چشمه اى از روغن و چشمه اى از شیر و چشمه اى از آب ظاهر مى گرداند.
و در آن هنگام امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام سلاح رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را به دست من مى دهد و مرا به شرق و غرب عالم مى فرستد تا در هر كجا دشمنى از دشمنان خدا باشد، او را به هلاكت رسانم .
و هر كجاى جهان ، بُتى باشد سرنگون سازم تا آن كه وارد هندوستان مى شوم و آن را فتح مى كنم .
و نیز حضرت دانیال و حضرت یوشع علیهماالسّلام به همراه امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه ، خارج شوند و گویند: همانا خدا و رسولش راست گفته اند؛ و هنگام وعده الهى فرا رسیده است .
پس خداوند متعال هفتاد مرد جنگى به همراه آن دو پیغمبر بسیج مى نماید تا تمام قاتلین و دشمنان خود را نابود و هلاك نمایند تا آن كه سرزمین روم را فتح كنند و در قلمرو حكومت اسلامى در آید.
سپس امام حسین علیه السّلام در ادمه فرمایشاتش افزود: بعد از آن ، به من ماءمورّیت داده مى شود كه تمام حیوانات نجس و پلید را نابود كرده و زمین را از تمام پلیدى ها پاك سازم تا تنها چیزهاى خوب و مفید باقى بماند.
سپس دین مبین اسلام را بر تمام یهود و نصارى و دیگر ملل و ادیان و مذاهب عرضه مى كنم ؛ و چنانچه پذیراى آن باشند آزاد خواهند بود وگرنه خون آن ها ریخته خواهد شد.
و تمام افراد مریض ، نابینا و فلج به بركت ما اهل بیت عصمت و طهارت ، شفا مى یابند.
و بركت و رحمت الهى ، همه جا را فرا خواهد گرفت .
و تمام درختان ، حدّاكثر ثمر و میوه خود را به بار مى آورند و حتّى در زمستان میوه تابستان و در تابستان میوه زمستان به دست مى آید.
و این وعده الهى است كه فرمود:
((وَلَوْاءَنَّ اءَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتِ مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَاءَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ)) .
یعنى ؛ چنانچه تمام شهرها و دیار ایمان آورند و تقواى الهى پیشه نمایند، ما نیز بركات زمین و آسمان را بر آن ها ظاهر مى سازیم .
ولیكن دروغ گفتند و آنان به كیفر و نتیجه اعمالشان ، مجازاتشان را خواهند دید.
سپس خداوند به وسیله ما اهل بیت ، كرامت و عظمت خود را براى شیعیان ما ظاهر مى سازد؛ و دیگر چیزى بر آن ها مخفى و پوشیده نمى باشد.(1)
-----------------------------------------------
1-مختصربصائرالدّرجات : ص 37 - 38 و ص 50 - 51.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:33
اهل بیت
زیارت حضرت و شفاعت در قیامت

مرحوم قطب الدّین راوندى در كتاب خود موسوم به خرائج و جرائح نقل كرده است :
روزى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در محلّى نشسته بود و اطراف آن بزرگوار، امام علىّ، حضرت فاطمه ، حسن و حسین علیهم السّلام گرد آمده بودند.
در این هنگام ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایشان خطاب كرد و فرمود: چگونه اید در آن هنگامى كه هر یك از شما از یكدیگر جدا و پراكنده گردد؛ و قبر هر یك در گوشه اى از زمین قرار گیرد؟
حسین علیه السّلام لب به سخن گشود و اظهار داشت : یا رسول اللّه ! آیا به مرگ طبیعى مى میریم ، یا آن كه كشته خواهیم شد؟
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ فرمود: اى پسرم ! همانا شما مظلومانه كشته خواهید شد.
و سپس افزود: و ذرارى شما در روى زمین پراكنده خواهند شد.
حسین علیه السّلام سؤ ال نمود: یا رسول اللّه ! چه كسى ما را خواهد كشت ؟
حضرت رسول صلوات اللّه علیه در پاسخ فرمود: شرورترین افراد، شما را به قتل مى رسانند.
حسین علیه السّلام همچنین سؤ ال كرد: آیا كسى به زیارت قبور ما خواهد آمد؟
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آرى ، عدّه اى از - مردان و زنان - امّت جهت زیارت شما بر سر قبور شما مى آیند، و با آمدنشان بر مزار شما، مرا خوشحال مى نمایند.
و چون قیامت بر پا شود من در صحراى محشر حاضر خواهم شد، و آن هائى را كه به زیارت قبور شماها آمده باشند شفاعت مى كنم ؛ و از شداید و سختى هاى قیامت نجاتشان خواهم داد.(1)
-----------------------------------------------
1-بحارالا نوار: ج 18، ص 120.

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:32
اهل بیت
خواهش از چه كسى ؟

در یكى از روزها شخصى از انصار به حضور مبارك امام حسین علیه السّلام رسید و خواسته و نیاز خود را بدین مضمون روى كاغذى نوشت : اى سرورم ! اى ابا عبداللّه ! من به فلان شخص مبلغ پانصد دینار بدهكار هستم و توان پرداخت آن را ندارم ، چون تنگ دست بوده از لحاظ مالى ، سخت در مضیقه مى باشم .
پس از آن كه امام حسین علیه السّلام نامه او را قرائت نمود، یك هزار دینار تحویل وى داد و او را موعظه نمود و اظهار داشت : در تمام حالات سعى كن ، خواهش و خواسته خود را فقط به یكى از سه شخص بگو و از او تقاضا كن :
1 - این كه سعى كن خواسته ات را از كسى تقاضا نمایى كه مؤ من و مورد اطمینان باشد.
2 - با مروّت و جوانمرد باشد، كه حتّى الا مكان ناامیدت نكند.
3 - داراى حسب و نسب شریفى باشد، كه تو را سبك نشمارد، بلكه برایت اهمیّت و ارزش قایل شود.
اءمّا دین دار مؤ من ، ایمانش سبب مى شود كه خواسته و خواهش تو را برآورده نماید.
و امّا كسى كه حسب و نسب درستى داشته و جوانمرد باشد، هرگز روى تو را زمین نمى اندازد و به هر شكلى كه باشد آبروى تو را حفظ و خواسته ات را برآورده مى كند.(1)
همچنین آورده اند:
روز عاشورا، برخى از افراد بر پشت امام حسین علیه السّلام أ ثراتى را مشاهده كردند.
پس موضوع را براى فرزندش ، امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام بازگو كردند و علّت آن را جویا شدند؟
حضرت سجّاد علیه السّلام پاسخ داد: این أ ثرها به این جهت است كه پدرم سلام اللّه علیه ، كیسه هاى آرد، خرما و... را بر پشت خود حمل مى نمود و درب منازل خانواده هاى بى سرپرست و تهى دستان و بیوه زنان و یتیمان مى برد و شخصاً تحویل آن ها مى داد.(2)
-----------------------------------------------
1-تحف العقول : ص 176، بحارالانوار، ج 78، ص 119.
2-بحارالانوار: ج 44، ص 190، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب .

چهارشنبه 20/10/1391 - 20:31
اهل بیت
پودر و خمیر شدن ریگ ها و نقش ائمّه اطهار علیهم السّلام
چهارشنبه 20/10/1391 - 20:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته