• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 868
تعداد نظرات : 316
زمان آخرین مطلب : 3873روز قبل
قرآن

 

در پاسخ این سؤال باید به دو نکته توجه داشت:
1 ـ دقت در منابع اسلامى نشان مى دهد: آیات و یا روایاتى که در نظر سطحى و ابتدائى ـ چه در این بحث چه در بحثهاى دیگر ـ متضاد به نظر مى رسند، هر کدام به یکى از ابعاد مسأله اى که داراى بعدهاى مختلفى است، نظر دارند که غفلت از این ابعاد، موجب توهم تناقض شده است.آنجا که مردم با ولع و حرص هر چه شدیدتر به دنبال دنیا و زرق و برق جهان ماده مى روند، و براى نیل به آن از هیچ جنایتى فروگذار نمى کنند، دستورات مؤکد و پشت سر هم وارد مى شود و آنها را به ناپایدارى دنیا و بى ارزش بودن مال و جاه، توجه مى دهد.و آنجا که گروهى به بهانه زهد، دست از کار و کوشش و تلاش مى کشند، اهمیت کار و کوشش به آنها گوشزد مى شود.برنامه رهبران راستین نیز باید چنین باشد که جلو افراط و تفریطها را به طرز شایسته اى بگیرند.آیات و روایاتى که تأکید مى کند: روزى در دست خدا است، و سهم و بهره هر کسى را خدا تعیین کرده در حقیقت براى پایان دادن به حرص و ولع و دنیا پرستى، و فعالیت بى قید و شرط و بى حد و مرز براى کسب درآمد بیشتر است، نه این که: هدف آن خاموش کردن شعله هاى گرم و داغ نشاط کار و کوشش براى زندگى آبرومندانه و مستقل و خود کفا است.و با توجه به این واقعیت، تفسیر روایاتى که مى گوید: بسیارى از روزى ها است که اگر شما هم به دنبال آن نروید به دنبال شما مى آید، روشن مى شود.
2 ـ از نظر جهان بینى توحیدى همه چیز به خدا منتهى مى شود، یک خداپرست موحد راستین چیزى را از ناحیه خود نمى داند، بلکه هر موهبتى به او مى رسد، سرچشمه آن را از خدا مى بیند و مى گوید:
بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ: «کلید همه خوبیها و نیکیها به دست تو است و تو بر هر چیزى قادر و توانائى».(1)و به این ترتیب، او باید در هر مورد توجه به این حقیقت داشته باشد که حتى فرآورده هاى سعى و کوشش و فکر و خلاقیت او نیز ـ اگر درست بنگرد ـ از طرف خدا است، و اگر یک لحظه نظر لطفش برگرفته شود همه اینها خاموش مى گردد.او به هنگامى که بر مرکب سوار مى شود، سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا مى گوید: «منزه است خداوندى که این را مسخر ما ساخت».(2) هنگامى که به نعمتى برسد، سرود توحید را سر مى دهد و مى گوید: وَ ما بِنا مِنْ نِعْمَة فَمِنْکَ: «هر نعمتى داریم از تو است اى خدا». و حتى هنگامى که یک گام مهم اصلاحى همچون پیامبران در مسیر نجات انسانها برمى دارد، مى گوید: وَ ما تَوْفِیقِی إِلاّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ: «موفقیت من تنها از ناحیه خدا است، بر او توکل کردم، و به سوى او باز مى گردم».(3) ولى آنچه مسلّم است در کنار همه این بحثها، اساس و پایه کسب روزى، تلاش و فعالیت صحیح، مثبت و سازنده و دور از هر گونه افراط و تفریط است، و اما روزى هائى که بدون تلاش به انسان مى رسد، جنبه فرعى دارد نه اساسى، و شاید به همین دلیل، على(علیه السلام) در کلمات قصارش در درجه اول، روزى هائى را ذکر مى کند که انسان به دنبال آن مى رود سپس آنها که به دنبال انسان مى آید: یَا ابْنَ آدَمَ! الرِّزْقُ رِزْقانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ: «اى فرزند آدم روزى دو گونه است یکى آن روزى که تو به دنبال آن مى روى، و دیگرى آن روزى که به دنبال تو مى آید».(4)

 

1 ـ آل عمران، آیه 26.
2 ـ زخرف، آیه 13.
3 ـ هود، آیه 88.
4.
تفسیر نمونه، جلد 11، صفحه 349.


برگرفته از سایت : آیت الله مکارم شیرازی 

سه شنبه 30/9/1389 - 22:22
قرآن
خداى متعال در آیات 25ـ29 سوره «حاقه» مى فرماید: «اما کسى که نامه عملش به دست چپش داده شده، مى گوید: اى کاش! هرگز نامه اعمالم به من داده نمى شد»! (وَ أَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ).
«و اى کاش از حساب خود هرگز خبردار نمى شدم»!
(وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ).
«و اى کاش مرگ من فرا مى رسید و به این زندگى حسرت بار پایان مى داد»!
(یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ).
آرى، در آن دادگاه بزرگ، در آن «یوم البروز» و «یوم الظهور»، هنگامى که تمام قبایح اعمال خود را برملا مى بیند، فریادش بلند مى شود، و پى درپى آه سوزان از دل مى کشد، آهى حسرت بار، و ناله اى شرربار دارد، آرزو مى کند: با گذشته اش به کلى قطع رابطه کند، آرزوى مرگ از خدا و نابودى و نجات از آن رسوائى بزرگ مى نماید، همان گونه که در آیه 40 سوره «نبأ» نیز آمده است:
وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِى کُنْتُ تُراباً: «کافر در آن روز مى گوید: اى کاش خاک بودم و هرگز انسان نمى شدم».
سپس مى افزاید: این مجرم گنهکار، زبان به اعتراف گشوده، مى گوید: «مال و ثروتم هرگز مرا بى نیاز نکرد، و به درد امروز که روز بیچارگى من است نخورد»
(ما أَغْنى عَنِّی مالِیَهْ).
نه تنها اموالم مرا بى نیاز نکرد و حل مشکلى از من ننمود «که قدرت و سلطه من نیز نابود شد و از دست رفت»!
(هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ).
خلاصه، نه مال به کار آمد، و نه مقام، و امروز با دست تهى، و در نهایت ذلت و شرمسارى، در دادگاه عدل الهى حاضرم. همه اسباب نجات قطع شده، قدرتم بر باد رفته، و امیدم از همه جا بریده است.
در این جا سرگذشت هارون الرشید که تأکیدى است بر محتواى آیات فوق، و درس عبرتى است براى آنها که تکیه بر مال و مقام کرده، سر تا پا آلوده غرور و غفلت و گناهند را، در خاتمه بحث مى آوریم:
در «سفینة البحار» از کتاب «نصائح» چنین نقل شده: «هنگامى که بیمارى هارون الرشید در خراسان شدید شد، دستور داد: طبیبى از طوس حاضر کنند، و سفارش کرد: ادرار او را با ادرار جمع دیگرى از بیماران و از افراد سالم، بر طبیب عرضه کنند، طبیب، شیشه ها را یکى بعد از دیگرى وارسى مى کرد تا به شیشه هارون رسید، و بى آن که بداند مال کیست، گفت: به صاحب این شیشه بگوئید: وصیّتش را بکند; چرا که نیرویش مضمحل شده و بنیه اش فرو ریخته است!
هارون از شنیدن این سخن از حیات خود مأیوس شده و شروع به خواندن این اشعار کرد:
إِنَّ الطَّبیبَ بِطِبِّهِوَدَوائِهِ

 ***

 لا یَسْتَطیعُ دِفاعَ نَحب قَدْ أتى ما لِلْطَّبیْبِ یَمُوتُ بِالدّاءِ الَّذى

***

 قَدْ کَانَ یَبْرَءُ مِثْلُهُ فیما مَضى
«طبیب با طبابت و داروى خود قدرت ندارد در برابر مرگى که فرا رسیده دفاع کند»
«اگر قدرت دارد پس چرا خودش با همان بیمارى مى میرد که سابقاً آن را درمان مى کرد»؟!
در این هنگام، به او خبر دادند: مردم شایعه مرگ او را پخش کرده اند، براى این که این شایعه برچیده شود، دستور داد: چهار پایى آوردند، گفت: مرا بر آن سوار کنید، ناگهان زانوى حیوان سست شد.
گفت: مرا پیاده کنید که شایعه پراکنان راست مى گویند! سپس سفارش کرد: کفن هائى براى او بیاورند، از میان آنها یکى را پسندید و انتخاب کرد، و گفت: در کنار همین بسترم قبرى براى من آماده کنید.
سپس نگاهى در قبر کرد و این آیات را تلاوت نمود:
(ما أَغْنى عَنّى مالِیَه * هَلَکَ عَنّى سُلْطانِیَهْ) و در همان روز از دنیا رفت».(1)
 

 

1. تفسیر نمونه، جلد 24، صفحه 466.


برگرفته از سایت : آیت الله مکارم شیرازی 

سه شنبه 30/9/1389 - 22:20
اخلاق
در آیات بسیارى، مدح و تمجید از دنیا یا امکانات مادى آن شده است:
در بعضى از آیات، مال به عنوان خیر، معرفى شده.(1) و در بسیارى از آیات، مواهب مادى تحت عنوان فضل خدا آمده است:
«وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ»
.(2)
در جاى دیگر مى فرماید: «همه نعمت هاى روى زمین را براى شما آفریده است»
(خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الا َْرْضِ جَمِیعاً)
.(3)
و در بسیارى از آیات آنها را تحت عنوان
«سَخَّرَ لَکُمْ»
(آنها را مسخر شما گردانید) ذکر کرده، که اگر بخواهیم این همه آیاتى را که در رابطه با محترم شمردن امکانات مادى این جهان جمع آورى کنیم، مجموعه قابل ملاحظه اى خواهد شد.
ولى با این همه اهمیتى که به مواهب و نعمت هاى مادى داده شده، تعبیراتى که قویّاً آن را تحقیر مى کند در آیات قرآن به چشم مى خورد.
در یک جا آن را عرض و متاع فانى مى شمرد
: «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»
.(4)
و در جاى دیگر آن را مایه غرور و غفلت مى شمرد:
«وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ»
.(5)
و در مورد دیگر آن را وسیله سرگرمى و بازیچه شمرده:
«وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ».
(6)
و در جائى دیگر مایه غفلت از یاد خدا:
«رِجالٌ لاتُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ»
.(7)
این تعبیرات دوگانه عیناً در روایات اسلامى نیز دیده مى شود:
از یکسو دنیا، مزرعه آخرت، تجارتخانه مردان خدا، مسجد دوستان حق، محل هبوط وحى پروردگار، سراى موعظه و پند، شمرده شود
(مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللّهِ وَ مُصَلّى مَلائِکَةِ اللّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللّهِ).
و از سوى دیگر مایه غفلت و بیخبرى از یاد خدا و متاع غرور و مانند آن.
آیا این دو گروه از آیات و روایات با هم تضاد دارند؟
پاسخ این سؤال را در خود قرآن مى توان یافت.
زیرا آنجا که از دنیا و مواهبش، نکوهش مى کند، کسانى را مى گوید که این زندگى تنها هدفشان را تشکیل مى دهد، در سوره «نجم» آیه 29 مى خوانیم:
وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا:
«کسانى که جز زندگى دنیا را نخواهند».
به تعبیر دیگر، سخن از کسانى است که آخرت را به دنیا مى فروشند و براى رسیدن به مادیات از هیچ خلافکارى و جنایتى ابا ندارند.
در سوره «توبه» آیه 38 مى خوانیم:
أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الاْ خِرَةِ:
«آیا راضى شدید که زندگى دنیا را به جاى آخرت بپذیرید؟!
آیاتى از قرآن شاهد این مدعا است، آنجا که مى گوید:
مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ...
یعنى تنها هدفشان همین زندگى زودگذر مادى است.
اصولاً، تعبیر به «مزرعه» و یا «متجر» (تجارتخانه) و مانند آن خود شاهد زنده اى براى این موضوع است.
کوتاه سخن این که: مواهب جهان مادى که همه از نعمت هاى خدا است و حتماً وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست، اگر به عنوان وسیله اى براى رسیدن به سعادت و تکامل معنوى انسان، مورد بهره بردارى قرار گیرد، از هر نظر قابل تحسین است.
و اما اگر، به عنوان یک هدف و نه وسیله، مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بریده شود ـ که در این هنگام طبعاً مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشى و ظلم و بیدادگرى خواهد بود ـ درخور هر گونه نکوهش و مذمت است.
و چه زیبا فرموده است على(علیه السلام) در آن گفتار کوتاه و پرمغزش:
مَنْ أَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْها أَعْمَتْهُ:
«آن کس که با چشم بصیرت به آن بنگرد (و آن را وسیله بینائى قرار دهد) دنیا به او آگاهى مى بخشد، و آن کس که به خود آن نگاه کند، دنیا او را نابینا خواهد کرد».
در حقیقت، تفاوت میان دنیاى مذموم و ممدوح، همان چیزى است که از «إِلَیْها» و «بِها» استفاده مى شود که: اوّلى هدف را مى رساند و دومى وسیله را.(8)
 

 

1 ـ بقره، آیه 180.
2 ـ جمعه، آیه 10.
3 ـ بقره، آیه 29.
4 ـ نساء، آیه 94.
5 ـ حدید، آیه 20.
6 ـ عنکبوت، آیه 64.
7 ـ نور، آیه 37.
8.
تفسیر نمونه، جلد 12، صفحه 83.


برگرفته از سایت : آیت الله مکارم شیرازی 

سه شنبه 30/9/1389 - 22:14
اخلاق
از جمله أهداف نبوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که در آیه 88 سوره «حجر» به آن اشاره شده: دل نبستن به دنیا است، خداى متعال در این آیه دو دستور مهم به پیامبر (صلى الله علیه وآله) مى دهد: نخست مى گوید: «هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى که به گروههائى از کفار داده ایم میفکن» (لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
این نعمتهاى مادى نه پایدارند، نه خالى از درد سر، حتى در بهترین حالاتش نگاهدارى آن سخت مشکل است، بنابراین، چیزى نیست که چشم تو را به سوى خود جلب کند، و در برابر آن موهبت بزرگ معنوى (قرآن) که خدا به تو داده است، قابل اهمیت باشد.
سپس اضافه مى کند: «هرگز به خاطر این مال و ثروت و نعمتهاى مادى که در دست آنهاست، غمگین مباش»
(وَ لاتَحْزَنْ عَلَیْهِمْ).
در حقیقت، دستور اول راجع به چشم ندوختن به نعمتهاى مادى است، و دستور دوم، درباره غم نخوردن در برابر محرومیت از آنست.
این احتمال نیز در تفسیر جمله
«وَ لاتَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» داده شده است که: اگر آنها به تو ایمان نمى آورند، غمگین مباش، زیرا ارزش و لیاقتى ندارند، ولى تفسیر اول با جمله هاى قبل مناسبتر به نظر مى رسد.
به هر حال، نظیر همین مضمون در سوره «طه»، آیه 131 به طور واضحتر آمده است:
وَ لاتَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى:
«چشم خود را به نعمتهائى که به گروههائى از آنها داده ایم نیفکن، اینها گلهاى زندگى دنیاست (گلهائى ناپایدار که زود پژمرده و پرپر مى شوند)، اینها به خاطر آن است که مى خواهیم آنها را با آن بیازمائیم، آنچه خدا به تو روزى داده است براى تو بهتر و پایدارتر است».
نکته اى که باید به آن توجه نمود این است که: چشم به امکانات دیگران دوختن مایه انحطاط و عقب ماندگى است. توضیح این که:
بسیارند افراد تنگ نظرى که، همیشه مراقب این و آن هستند که اینها چه دارند و آنها چه دارند؟
و مرتباً وضع مادى خویش را با دیگران مقایسه مى کنند، و از کمبودهاى مادى در این مقایسه رنج مى برند هر چند آنها این امکانات را به بهاى از دست دادن ارزش انسانى و استقلال شخصیت به دست آورده باشند.
این طرز تفکر که نشانه عدم رشد کافى و احساس حقارت درونى و کمبود همت مى باشد، یکى از عوامل مؤثر عقب ماندگى در زندگى ـ حتى در زندگى مادى ـ خواهد بود.
کسى که در خود احساس شخصیت مى کند به جاى این که گرفتار چنین مقایسه زشت و رنج آورى شود، نیروى فکرى و جسمانى خویش را در راه رشد و ترقى خویشتن به کار مى گیرد، و به خود مى گوید: من چیزى از دیگران کمتر ندارم و دلیلى ندارد که نتوانم از آنها پیشرفت بیشترى کنم; من چرا چشم به مال و مقام آنها بدوزم من خودم بهتر و بیشتر، تولید مى کنم.
اصلاً زندگى مادى هدف و همت او نیست، او آن را مى خواهد اما تا آنجا که به معنویت او کمک کند، و به دنبال آن مى رود اما تا آنجا که استقلال و آزادگى او را حفظ کند، نه حریصانه به دنبال آن مى دود، و نه همه چیزش را با آن مبادله مى کند که این مبادله آزاد مردان و بندگان خدا نیست، و نه کارى مى کند که نیازمند دیگران گردد.
در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:
مَنْ رَمى بِبَصَرِهِ ما فِى یَدَىْ غَیْرِهِ کَثُرَ هَمُّهُ وَ لَمْ یَشْفِ غَیْضُهُ:
«کسى که چشم خود را به آنچه در دست دیگران است بدوزد، همیشه اندوهگین و غمناک خواهد بود، و هرگز آتش خشم در دل او فرو نمى نشیند»!.(1)
 

 

1. تفسیر نمونه، جلد 11، صفحه 150.

 

http://persian.makarem.ir//maaref/?qid=7421&gro=167&sw=

 

سه شنبه 30/9/1389 - 21:59
شعر و قطعات ادبی
قلب شکستن هنر انسان هاست ، گر شکستی قلبی
فردا میشکند دگری قلب تو را . . .


عالم محضر خداست ، پس در محضر او گناه نکنیم . . .


زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . .

سه شنبه 30/9/1389 - 21:45
شعر و قطعات ادبی
ترا می خواهم و دانم كه هرگز
به كام دل در آغوشت نگیرم
توئی آن آسمان صاف و روشن
من این كنج قفس، مرغی اسیرم

ز پشت میله های سرد و تیره
نگاه حسرتم حیران برویت
در این فكرم كه دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پر بسویت

در این فكرم كه در یك لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
كنارت زندگی از سر بگیرم

در این فكرم من و دانم كه هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست

ز پشت میله ها، هر صبح روشن
نگاه كودكی خندد برویم
چو من سر می كنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید بسویم

اگر ای آسمان خواهم كه یكروز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم كودك گریان چه گویم
ز من بگذر، كه من مرغی اسیرم

من آن شمعم كه با سوز دل خویش
فروزان می كنم ویرانه ای را
اگر خواهم كه خاموشی گزینم
پریشان می كنم كاشانه ای را
سه شنبه 30/9/1389 - 21:37
شعر و قطعات ادبی
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم

وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم




پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم



یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند

طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم



یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد

طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم



یادمان باشد دگر لیلی و مجنونی نیست

به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم



یادمان باشد که در این بحر دو رنگی و ریا

دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم



یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست

دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم



یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم

طلب سوختن بال و پر کس نکنیم
سه شنبه 30/9/1389 - 21:32
مهدویت

 نظیر روایتى که قمى آن را در تفسیر خود از پدرش از سلیمان بن مسلم خشاب از عبد الله بن جریح مکى از عطاء بن ابى ریاح از عبد الله بن عباس نقل کرده که گفت : با رسول خدا به زیارت حج رفتیم ، همان حجى که بعد از آن رسول خدا (صلى الله علیه و آله و صلم ) از دنیا رفت ، و یا به عبارت دیگر حجة الوداع - رسول خدا (صلى الله علیه و آله و صلم ) در کعبه را گرفت و سپس روى نازنین خود را به طرف ما کرد و فرمود: مى خواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت ؟ و در آن روز سلمان رضى الله عنه از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (صلى الله علیه و آله و صلم ) عرضه داشت : بله یا رسول الله ، حضرت فرمود: یکى از
علامتهاى قیامت این است که نماز ضایع میشود - یعنى از میان مسلمین مى رود و از شهوات پیروى میشود و مردم به سوى هواها میل مى کنند، مال مقامى عظیم پیدا مى کند و مردم آن را تعظیم مى کنند، دین به دنیا فروخته مى شود، در آن زمان است که دل افراد با ایمان در جوفشان ، براى منکرات بسیارى که مى بینند و نمى توانند آن را تغییر دهند آب مى شود آن چنانکه نمک در آب حل میگردد.
سلمان با تعجب عرضه داشت : یا رسول الله : به راستى چنین روزى خواهد رسید؟ فرمود: آرى ، به آن خدائى که جانم به دست او است ، اى سلمان در آن هنگام سرپرستى و ولایت مسلمانان را امراى جور به دست مى گیرند امرائى که وزرائى فاسق و سرشناسانى ستمگر و امنائى خائن دارند.
سلمان پرسید: براستى چنین وضعى پیش خواهد آمد یا رسول الله ؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان در این موقع منکر، معروف ، و معروف ، منکر میشود، خائن امین قلمداد میگردد و امین خیانت میکند، دروغگو تصدیق میشود و راستگو تکذیب میگردد.
سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول الله به راستى چنین چیزى خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان در آن روزگار زنان به امارت میرسند و کنیزان طرف مشورت قرار میگیرند و کودکان بر فراز منبر میروند و دروغ نوعى زرنگى و زکات خسارت ، و خوردن بیت المال نوعى غنیمت شمرده شود، مرد به پدر و مادرش جفا ولى به دوستش نیکى مى نماید و ستاره دنباله دار طلوع میکند.
سلمان باز پرسید: یا رسول الله آیا چنین چیزى خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان ! در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند و باران در فصلش نیامده بلکه در گرماى تابستان مى بارد و افراد کریم سخت خشمگین مى گردند، مرد فقیر تحقیر میشود، در این هنگام بازارها به هم نزدیک میشوند وقتى یکى میگوید: (من چیزى نفروختم ) و آن دیگرى میگوید: (من سودى نبرده ام ) طورى مى گویند که هر شنونده مى فهمد دارد به خدا بد و بیراه میگوید.
سلمان پرسید: آیا حتما چنین وضعى خواهد شد یا رسول الله ؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است ، اى سلمان در این هنگام اقوامى بر آنان مسلط مى شوند که اگر لب بجنبانند کشته مى شوند و اگر چیزى نگویند دشمنان همه چیزشان را مباح و براى خود حلال مى کنند تا با بیت المالشان کیسه هاى خود را پر کنند و به ناموسشان تجاوز نموده ، خونشان را
بریزند و دلهاشان را پر از وحشت و رعب کنند و در آن روز مؤ منین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمیبینى .

                          

سلمان عرضه داشت : یا رسول الله آیا چنین روزگارى بر مؤ منین خواهد گذشت ؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان در این هنگام چیزى از مشرق مى آورند و چیزى از مغرب تا امت اسلام را سرپرستى کنند، در آن روز واى به حال ناتوانان امت من ، از شر شرقى و غربیها و واى به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا، آرى نه صغیرى را رحم میکنند و نه پاس حرمت کبیرى را دارند و نه از هیچ مقصرى عفو مى کنند، اخبارشان همه فحش و ناسزا است ، جثه آنان جثه و بدن آدمیان است ولى دلهاشان دلهاى شیاطین .
سلمان عرضه داشت : یا رسول الله آیا چنین روزى خواهد رسید؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان ، در این هنگام مردان به مردان اکتفا مى کنند و زنان به زنان و همانطورى که پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج مى دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج مى دهند، مردان به زنان شبیه میشوند و زنان به مردان و زنان بر مرکب ها سوار مى شوند که از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد.
سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعى پیش مى آید؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان ، در این هنگام مساجد طلا کارى و زینت مى شود آنچنان که کلیساها و معبد یهودیان زینت مى شود، قرآنها به زیور آلات آرایش ‍ و مغازهها بلند وصفها طولانى میشود اما با دلهائى که نسبت به هم خشمگین است و زبانهائى که هر یک براى خود منطقى دارد.
سلمان پرسید: یا رسول الله آیا این وضع پیش مى آید؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است ، در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را مى آرایند و حریر و دیبا میپوشند و پوست پلنگ کالاى خرید و فروش میگردد.
سلمان پرسید: یا رسول الله آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است ، اى سلمان در آن روز ربا همه جا را میگیرد و یک عمل آشکار میشود و معاملات با غیبت و رشوه انجام میشود و دین خوار و دنیا بلند مرتبه میشود.
سلمان گفت : یا رسول الله آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان در این هنگام طلاق زیاد میشود و هیچ حدى جارى نمیگردد و البته خداى تعالى از این بابت هرگز متضرر نمیشود.
سلمان عرضه داشت : یا رسول الله آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدائى
که جانم به دست او است اى سلمان در این زمان کنیزان آوازه خوان و نوازنده پیدا میشوند و اشرار امت من بر امت ، ولایت و حکومت میکند.
سلمان پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعى خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان در این موقع اغنیاى امت من صرفا به منظور گردش و تفریح به حج میروند و طبقه متوسط براى تجارت و فقرا به منظور خودنمائى و ریا حج میروند، در این هنگام است که اقوامى قرآن را براى غیر خدا مى آموزند و آن را نوعى مزمار و آلت موسیقى اتخاذ میکنند، اقوامى دیگر به تعلم فقه اسلامى میپردازند اما براى غیر خدا در آن روزگار زنا زادگان زیاد میشوند با قرآن آوازه خوانى میکنند و بر سر دنیا سر و دست میشکنند.
سلمان عرضه داشت : یا رسول الله آیا چنین وضعى خواهد شد؟ فرمود: آرى به خدائى سوگند که جانم به دست او است اى سلمان این وقتى است که حرمتها و قرقها شکسته شود و مردم عالما و عامدا در پى ارتکاب گناه باشند و اشرار بر اخیار مسلط شوند، دروغ فاش و بى پرده و لجاجتها ظاهر گردد و فقرا فقر خود را علنى کنند، مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند و باران در غیر فصل ببارد و مردم شطرنج و نرد و موسیقى را کارى پسندیده بشمارند و در مقابل امر به معروف و نهى از منکر را عملى نکوهیده بدانند تا آنجا که یک فرد با ایمان ذلیل ترین و منفورترین فرد امت شود و قاریان عابدان را ملامت کنند و عابدان قاریان را این مردمند که در ملکوت آسمانها رجس و نجس نامیده میشوند.
سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعى پیش مى آید؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم به دست او است اى سلمان در این هنگام است که توانگر هیچ دلواپسى جز فقیر شدن ندارد، حتى یک سائل در طول یک هفته یعنى بین دو جمعه سؤ ال میکند و احدى نیست که چیزى در دست او بگذارد.
سلمان باز پرسید: یا رسول الله آیا چنین روزگارى خواهد رسید؟ فرمود: آرى به آن خدائى که جانم در دست او است اى سلمان در این زمان رویبضة تکلم میکنند، پرسید: یا رسول الله پدر و مادرم فداى تو، رویبضه چیست ؟ فرمود: چیزى و کسى به سخن در مى آید و در امور عامه سخن میگوید که هرگز سخن نمى گفت ، در این هنگام است که مردم ، دیگر زیاد زنده نمیمانند ناگهان زمین نعرهاى میکشد و هر قومى چنین میپندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید 340 بعد تا هر زمانى که خدا بخواهد همچنان میمانند و سپس ‍ واژگونه میشوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون میریزد - و خود آن جناب فرمود: یعنى طلا و نقره را - آنگاه با دست خود به ستونهائى که در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل این ، ولى در آن روز دیگر نه طلائى
فائده دارد و نه نقرهاى ، این است معناى آیه : (فقد جاء اشراطها - علامتهایش بیامد).

سه شنبه 30/9/1389 - 20:43
قرآن

چند کار است که اگر انسان انجام دهد و سوسه شیطان از او دفع می‌شود و آن ملعون تا مدتی قادر نیست او را وسوسه نماید.

۱- پناه بردن به خدا: امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: وقتی شیطان یکی از شما را وسوسه کند باید به خدا پناه برید و بگویید:

«اَمَنْتُ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ مُخْلِصَاٌ لَهُ الدّینْ[۱]»

و نیز آمده : زمانی که در قلب تو شکی رخنه کند باید بگویی:

«هُوَ الْاوَّلُ و الآخِرُ و الظاهِرُ و الباطِنُ و هُو بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمْ[۲]»

2- حنا: در حنا بستن ۱۴ خصلت است. نهم از آنها اینکه وسوسه شیطان را کم می‌‌کند.[۳]

۳- خوردن انار: امام صادق(علیه السلام): فرمود: انار زمانی که در معده قرار می‌گیرد تا چهل روز وسوسه شیطان را از بین می‌برد.[۴]

۴- آب نیسان: آن آب بارانی است که بعد از ۲۳ روز از عید نوروز گذشت تا سی روز بعد از آن می‌گیرند.[۵] کسی که دوست دارد شیطان با وسوسه خود او را اذیت نکند،‌ از آب نیسان بیاشامد.[۶]

۵- شستن سر با سدر: امام صادق(علیه السلام) فرمود: کسی که سر و صورت خود را با برگ سدر بشوید، خداوند متعال شیطان را هفتاد روز از او دور می‌گرداند.[۷]

۶- مسواک: امام صادق (علیه السلام) فرمود: بر شما باد به مسواک کردن؛ زیرا آن وسوسه شیطان را از سینه انسان بیرون می‌کند.[۸]

۷- ذکر اهل بیت: ذکر اهل بیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای وسوسه در سینه انسان شفا است[۹](از همه مهمتر این است که انسان درود بر پیامبر اسلام بفرستد.)

۸- روزه گرفتن: روایت شده که : هر کس در هر ماه سه روز، روزه بگیرد آن سه روز مطابق روزه همه دنیاست و وسوسه شیطان را از قلب بیرون می‌‌برد.[۱۰]

http://www.tebyan.net/Weblog/Morteza051/...picID=9116

سه شنبه 30/9/1389 - 20:41
طنز و سرگرمی

اوضاع و احوال کلاً عجیب است. مثلاً خلبان هواپیمای توپولف تا پیش از آتش‌سوزی هواپیما روس بود. چندان که خود رئیس سازمان هواپیمایی کشور گفته بود: «خلبان روسی شرکت‌ تابان باید مجازات شود.» اما اخبار تلویزیون یک خلبان ایرانی را نشان داد و با او گفت‌وگو هم کرد.

از طرفی وزیر راه هم در تلویزیون گفت که چون یک مسافر حالش بد بوده، خلبان به خاطر حس انسان‌دوستانه‌اش به‌ناچار هواپیما را در شرایط نامساعد فرود آورده و سانحه رخ داده است.

1- آموزش زبان فارسی در 10 دقیقه. بشتابید. با یک سانحه و اندکی جراحت و آتش‌سوزی، فارسی را مثل زبان مادری بیاموزید.

2- زن: سلام آقای خلبان.

خلبان: علیک‌سلام. شما چه‌طوری اومدین توی کابین؟

زن: با خونسردی و با استفاده از در کابین.

خلبان: خب امرتون؟‌

زن: من بچه‌م دستشویی داره.

خلبان:‌خب ببرین توالت هواپیما سرپاش بگیرین.

زن: آخه دستشویی پره. لذا خواهش می‌کنم طی یک عمل انسان‌دوستانه گازشو بگیرین مارو زودتر با هواپیما بکوبین زمین.

خلبان: چشم خواهر.

***

این تازه یک بخش از اوضاع و احوال عجیب است. در شرایطی که همه مردم مملکت درگیر قرار گرفتن در خوشه‌ها برای گرفتن اعانه و یارانه هستند، روزنامه‌های ورزشی شده مثل بولتن داخلی آزمایشگاه. هر روزنامه‌ای را باز می‌کنی، بحث داغ نمونه ادرار قهرمانان ملی و افتخارآفرینان ورزشی و تقویت‌کنندگان غرور میهنی مطرح است.

یکی می‌گوید فلانی جای فلانی نمونه آزمایشگاهی داده و یکی می‌گوید نخیر بنده دوپینگ نکرده‌ام و قس‌علی‌هذا. لذا متمنی است مسئولان ذی‌ربط هرچه سریع‌تر این مبحث بودار نمونه‌های آزمایشگاهی قهرمانان وزنه‌برداری را جمعش کنند.

ما تازه فهمیده‌ایم که بعد از بلند کردن وزنه و گرفتن مدال، باید به نمونه‌های آزمایشگاهی این ورزشکاران، دلاوران و نام‌آوران هم افتخار کنیم و درواقع حیثیت‌مان  یک‌طوری به مثانه ایشان ارتباط پیدا می‌کند.

حالا ما هیچ، اقلاً جماعت روزنامه‌نگار یک فکری به حال قشر کارگر بکنند. فکر کنید بعد از یک روز سخت کاری چند بنده خدا می‌خواهند سر ساختمان غذا بخورند. یک روزنامه پهن می‌کنند که بشود سفره غذایشان. انصافاً با این تیترها و موضوعاتی که روی سفره هست، آبگوشت از گلوی آدم پایین می‌رود؟

منبع : خبر آن لاین

سه شنبه 30/9/1389 - 20:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته