• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 505
تعداد نظرات : 465
زمان آخرین مطلب : 4978روز قبل
دانستنی های علمی

jalebحروف انگلیسی A,B,C,D در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد ۱ تا ۱۰۰ دیده نمی شود

حرف D برای اولین بار در عدد ۱۰۰ بکار می رود (Hundred)
حروف A,B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد ۱ تا ۹۹۹ دیده نمی شود.
حرف A برای اولین بار در املای عدد ۱۰۰۰ دیده می شود (Thousand)
حروف B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد ۱ تا ۹۹۹۹۹۹۹۹۹ دیده نمی شود.
حرف B برای اولین بار در املای عدد بیلیون بکار می رود. (billion)
و حرف C هیچ وقت در املای اعداد انگلیسی بکار نمی رود.
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:3
آلبوم تصاویر

خودكشی




c8df18dcf3edd279e4ff399da7691560.jpg


302146a9063ba0a259086ec1170f0cd2.jpg

1e2c6637bcb78e19c176ad82c3aca2cf.jpg

c06f5e2a8bfe61409e031468951300b6.jpg



032786f6a7968bb7b58cf0f291543b3c.jpg

پنج شنبه 17/4/1389 - 15:58
محبت و عاطفه

 

عکس عشق، این دیوانگیست



این دیوانگیست ...

که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه
خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم


که همه رویاهای خود را تنها بخاطر اینکه
یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم
این دیوانگیست ...

که امید خود را به همه چیز از دست بدهیم بخاطر اینکه
در زندگی با شکست مواجه شده ایم
که از تلاش و کوشش دست بکشیم بخاطر اینکه
یکی از کارهایمان بی نتیجه مانده است

این دیوانگیست ...

که همه دستهایی را که برای دوستی بسوی ما دراز می شوند بخاطر اینکه
یکی از دوستانمان رابطه مان را زیر پا گذاشته است رد کنیم

که هیچ عشقی را باور نکنیم بخاطر اینکه
در یکی از آنها به ما خیانت شده است
این دیوانگیست ...

که همه شانس ها را لگدمال کنیم بخاطر اینکه
در یکی از تلاشهایمان ناکام مانده ایم
به امید اینکه در مسیر خود هرگز دچار این دیوانگی ها نشویم
و به یاد داشته باشیم که همیشه

شانس های دیگری هم هستند
دوستی های دیگری هم هستند
عشق های دیگری هم هستند
نیروهای دیگری هم هستند
و افق های بهتری هم هستند

تنها باید قوی و پُر استقامت باشیم
و همه روزه در انتظار روزی بهتر و شادتر از روزهای پیش باشیم ... 

 
پنج شنبه 17/4/1389 - 15:54
ورزش و تحرک
خبر آنلاین: افشین قطبی حتی از دومنک که در سال 2006 فرانسه را نایب قهرمان جهان کرد نیز بیشتر پول می‌گیرد.
13 مربی معروف دنیا که در جام جهانی روی نیمکت تیم‌های مختلف نشستند می‌توانند به فدارسیون‌های فوتبال کشور خود اعتراض کنند که چرا دستمزدشان بسیار کمتر از مربی تیمی است که نه به جام جهانی رسیده و نه موفقیتی در ماههای اخیر داشته!
به طور مثال اسکار تابارس سرمربی موفق تیم ملی اروگوئه که با آبی‌ها به مرحله نیمه نهایی رسید و مقابل هلند شکست خورد نصف درآمد قطبی را هم ندارد! او که بعد از سالها توانست اروگوئه را به این افتخار بزرگ برساند سالیانه 300 هزار دلار از فدارسیون فوتبال این کشور دریافت می‌کند یعنی دقیقا 500 هزار دلار کمتر از افشین قطبی.
در واقع نه تنها او بلکه 12 مربی معروف جام جهانی رقم دریافتی سالیانه شان از سرمربی تیم ملی ایران کمتر است. سردمدار این لیست ریمون دومنک سرمربی تیم ملی فرانسه است. هر چند او خروس‌ها را به موفقیت نرساند و در کنار این تیم افتضاح بزرگی به بار آورد اما پیش از جام مگر فدراسیون فوتبال فرانسه حدس می‌زد که این اتفاقات بیفتد و به او دستمزد کمی بدهد؟

دومنک که عنوان نایب قهرمانی جام جهانی 2006 را با این تیم به یدک می‌کشد سالیانه 720 هزار دلار از فدراسیون فوتبال فرانسه دریافت می‌کرد که در مقایسه با رقم قرار داد سرمربی تیم ملی ایران 80 هزار دلار کمتر است!
حتی رادومیر آنتیچ سرمربی معروف صربستان که سابقه مربیگری در دو تیم بزرگ دنیا یعنی رئال مادرید و بارسلونا را دارد هم به گرد پای قطبی نمی‌رسد. او سالیانه 378 هزار دلار می‌گیرد که دقیقا مبلغ دریافتی‌اش 422 هزار دلار از سرمربی تیم ملی ایران کمتر است!
آنتیچ یکی از معروفترین و با کلاس‌ترین مربیان اروپاست که تنها با بدشانسی نتوانست تیم صربستان را به مرحله بعد برساند. آنها حتی در مرحله گروهی آلمان یکی از بهترین تیم‌های جام را شکست دادند اما او حالا می‌تواند سرش را به دیوار بکوبد که چرا نسبت به مربی دیگری که حتی تیمش را به جام جهانی نبرده و اغلب در سفر است کمتر می‌گیرد.
آنتیچ قطعا با حضور در ایران و مربیگری در یک تیم لیگه دسته دومی هم می‌تواند رقمی بیش از این دریافت کند چه رسد به اینکه سرمربی تیم ملی ایران شود.
لیست سرمربیانی که در جام جهانی حضور داشتند و کمتر از افشین قطبی پول گرفته‌اند به شرح زیر است:

1-ریمون دومنک سرمربی فرانسه 720 هزار دلار

2-هو جونگ مو سرمربی کره جنوبی 600 هزار دلار

3-مورتن اولسن سرمربی دانمارک 570 هزار دلار

4-میلووان راژوک سرمربی غنا 540 هزار دلار

5-باب بردلی سرمربی آمریکا 400 هزار دلار

6-رادومیر آنتیچ سرمربی صربستان 378 هزار دلار

7-ماتیاژ کک سرمربی اسلوانی 360 هزار دلار

8-جراردو مارتینو سرمربی پاراگوئه 360 هزار دلار

9-رباح سعدان سرمربی الجزایر 360 هزار دلار

10-رینالدو رئالدو سرمربی هندوراس 350 هزار دلار

11-ولادیمیر ویس سرمربی اسلواکی 310 هزار دلار

12-اسکار تابارس سرمربی اروگوئه 300 هزار دلار

13-جونگ هون سرمربی کره شمالی 250 هزار دلار
پنج شنبه 17/4/1389 - 15:42
خواستگاری و نامزدی

 

وقتی به شدت عصبانی شدی دستهایت را در جیبهایت بگذار.

یادت باشد بهترین رابطه میان تو و همسرت زمانی است که میزان عشق و علاقه تان به هم بیش از میزان نیازتان به یکدیگر باشد.

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.

هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو ” می دانم چه حالی داری ” چون در واقع نمی دانی .

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند

از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: “برای چه می خواهید بدانید؟”

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

با زنی که با بی میلی غذا می خورد ازدواج نکن.

وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : ” آماده، هدف، آتش ”

هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

پنج شنبه 17/4/1389 - 0:48
محبت و عاطفه
پیله ابریشم : روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای

بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله راتماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شدو به نظر رسید

که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه

کمک کندو با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه

اش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد . او انتظار داشت

پر پروانه گسترده و مستحکم شود واز جثه او محافظت کند اما چنین نشد . در واقع پروانه

ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد . و هرگز نتوانست با بالهایش پرواز کند . آن شخص

مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه

قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان

پرواز دهد . گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ

مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم - به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هر گز نمی توانستیم

پرواز کنیم
پنج شنبه 17/4/1389 - 0:43
خواستگاری و نامزدی
در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این كه عكس العمل
مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی كرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از كنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می كردندكه این چه شهری است كه نظم ندارد. حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت . نزدیك غروب، یك روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیك سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد. ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یك یادداشت پیدا كرد. پادشاه در ان یادداشت نوشته بود :
" هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد
پنج شنبه 17/4/1389 - 0:42
طنز و سرگرمی
یک مورچه ای بود در ولایت غربت که روزها
می رفت به صحرا و گندم و جو جمع می کرد برای زمستان. یک روز که رفته بود برای جمع
کردن غله، یک دانه گندم پیدا کرد و به نیش کشید و حرکت کرد به طرف لانه اش. ناگهان باد
وزید و دانه گندم را از دست و دهان مورچه گرفت و با خودش برد. مورچه به باد گفت:«ای
باد تو چقدر زور داری» باد گفت : « پدر آمرزیده، من اگر زور داشتم که برج های بالای
شهر، راهم را سد نمی کردند». مورچه گفت : «ای برج های بالای شهر، شماها چقدر
دارید.»برج ها گفتند: « ما اگر زور داشتیم که نیازی به مجوز شهردار نداشتیم.» مورچه
گفت:« ای شهردار تو چقدر زور داری.» شهردار گفت:« من اگر زور داشتم که قوه قضاییه
مرا دستگیر نمی کرد.» مورچه گفت:« ای قوه قضاییه تو چقدر زور داری.» قوه قضاییه
گفت:« من اگر زور داشتم بعضی جراید از من انتقاد نمی کردند.» مورچه گفت:« ای جراید
شما چقدر زور دارید.» جراید گفتند:« اگر ما زور داشتیم که کاغذمان گیر وزارت ارشاد
نبود.» مورچه گفت: «ای وزیر ارشاد تو چقدر زور داری.» وزیر ارشاد گفت:« اگر من زور
داشتم که محتاج رای اعتماد نمایندگان مجلس نبودم.» مورچه گفت: « ای نمایندگان شماها چقدر زور دارید.» نمایندگان گفتند:« ما اگر زور داشتیم که نیازمند رای مردم نبودیم.» مورچه گفت: «ای مردم شما چقدر زور دارید.» مردم گفتند:« ما اگر زور داشتیم بقال به ما جنس نسیه نمی داد.» بقال گفت: « من اگه زور داشتم آفتاب ماست های مرا نمی ترشاند » مورچه گفت:«ای آفتاب تو چقدر زور داری» آفتاب گفت : « من اگه زور داشتم دختر کدخدا نمی گفت که تو در نیا من در آمدم» مورچه گفت:« ای دختر کدخدا تو چقدر زور داری» دختر کدخدا گفت:« من اگه زور داشتم که زن کشاورز نمی شدم» مورچه گفت:« ای کشاورز تو چقدر زور داری» کشاورز گفت:« من اگه زور داشتم که از ترس تو گندم هایم را توی انبار قایم نمی کردم»
مورچه یک کمی رفت توی فکر. بعد نگاهی به بازوهایش کرد،سینه اش را داد جلو و رفت به
مزرعه. گوش باد را گرفت و پرتش کرد پشت کوه قاف ! بعد هم دانه گندم اش را برداشت و
برد به لانه اش!

چقدر خوبه که خودمون رو دست کم نگیریم
پنج شنبه 17/4/1389 - 0:40
خواستگاری و نامزدی
داستان درباره ی یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود.اوپس از سال ها اماده سازی ماجراجویی خود را اغاز کرد.

ولی از انجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود.شب ،بلندی های کوه را در برگرفته
بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود اصلا دید نداشت ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود

همان طور که از کوه بالا می رفت پایش لیز خورد.در حالا که به سرعت سقوط می کرداز کوه پرت شد.در حال سقوط فقط لکه های سیاهی مقابل
چشمانش می دیدو احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله ی قوه جاذبه او را در خود می گرفت.

همچنان سقوط می کرد ، در ان لحظات تمام رویداد های خوب و بد زندگییش به یادش امد.اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به وی نزدیک است.
ناگهان احساس کرد طناب دور کمرش محکم شدودر میان اسمان و زمین معلق ماند.در این لحظه سکون چاره ای برایش نماند جز انکه فریاد بزند

خدایا کمکم کن

ناگهان صدای پرطنینی از اسمان شنیده شد:
چه می خواهی.
-ای خدا نجاتم بده
واقعا باور داری که می توانم نجاتت دهم
-البته که باور دارم
اگر باور داری طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن

یک لحظه سکوت....ومرد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد.
گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند.بدنش از طناب اویزان بود وبادستهایش محکم طناب را گرفته بود در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت.
پنج شنبه 17/4/1389 - 0:39
دعا و زیارت
بزرگان دین گفته اند: عجله كار شیطان است مگر در چند مورد
1- وقت نماز كه رسید باید عجله نمود كه وقت فضیلت آن نگذرد.
2- در دفن میت باید در صورت امكان عجله نمود.
3- در مورد دختر شوهر دادن در صورت امكان باید شتاب كرد.
4- در اداى قرض باید عجله نمود.
5- وقتى مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او باید عجله نمود.
6- اگر گناهى از شخصى سرزد باید در توبه عجله نماید.
پنج شنبه 17/4/1389 - 0:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته