بسم الله الرحمن الرحیم
*....عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیئا وهو شرلکم* والله یعلم وانتم لا تعلمون*
چه بسا چیزی را شما دوست ندارید
ودرحقیقت خیرشما در آن بوده
وچه بسا چیزی را دوست دارید
و در واقع برای شما شر است خداوند داناست و شما نادانید.
تار چیست؟
شکل ظاهری کاسه تار شبیه دل است و شاید به خاطر همین است که تار را ساز اهل دل و حال و تسکین دهنده روان آدمی لقب داده اند زیرا تار دارای صدای لطیف و دلربا است که بسیاری از متفکرین، عارفان، فیلسوفان، وارستگان و صوفیان پاک دل به آن عشق می ورزند تار صدایی گرفته، محزون و کاملا شرقی دارد و از جنبه داشتن رزونانس، قدرت صدایی بالا و اجرای دستگاه ها و آوازهای موسیقی سنتی ایران برترین و کاملترین ساز ایرانی محسوب می شود تار از یک کاسه که روی آن پوست کشیده درست گردیده که همین کاسه نیز به دو قسمت بزرگ و کوچک تقسیم شده که قسمت بزرگ را شکم و کوچک را نقاره می نامند دسته تار معمولا 45 تا 50 سانتی متر است که بر کناره های جلوی آن دو روکش استخوانی کار گذاشته شده است در انتهای دسته تار جعبه ای تعبیه شده که به جعبه گوشی معروف است، که از هر طرف آن سه گوشی بر سطوح جانبی این جعبه قرار داده شده که سیم های تار را به دور آنها می پیچند تعداد سیم های تار شش عدد است که از آخر کاسه یا شکم شروع شده و از روی خرک که به منظور بالا نگاه داشتن سیم ها بر روی پوست قرار گرفته می گذرد. این شش سیم در تمام طول دسته کشیده شده و به داخل جعبه گوشی ها رفته و به دور آنها پیچیده شده است. سیمهای ششگانه عبارتند از: دو سیم سفید( پائین) که همصدا کوک می شوند. دو سیم زرد( همصدا) یک سیم سفید نازک به نام زیر و یک سیم زردبه نام بم.
که دو تای آخری غالبا به فاصله اکتاو کوک می شوند فاصله سیم های هم صوت سفید، نسبت به سیم های زرد غالبا چهارم و سیم های سفید نسبت به سیم بم معمولا فاصله اکتاو یا هفتم را تشکیل می دهند تار با مضرابی کوچک از جنس برنج به طول تقریبی سه سانتی متر نواخته می شود. در قسمتی از نصف طول مضراب، برای آنکه در دستهای نوازنده راحت قرار گیرد با موم پوشیده شده است در گذشته سازندگان تار در گوشه و کنار کشور بسیار بودند که نامی از ایشان به جای نمانده و تنها تنی چند از ایشان مثل استاد خاجیک، هامبارسون، فرج الله ، آقا قلی ، یحیی ، برادران صنعت و استاد حاجی و پسرش رمضان شاهرخ شناخته شده اند
جمله ای در هنر نوازندگی وجود دارد که می گوید: بهترین ساز آن سازی است که نوازنده احساس کند این ساز در آغوش و دستان او به راحتی قرار گرفته و صدایی طبیعی و مطبوع نسبت به ذائقه فرهنگی او به وجود می آورد و الحق که با نگاهی در بین سازها در خواهیم یافت که تار یک چنین سازی است. نغمه هایی بسیار روح انگیز دارد و وقتی در آغوش نوازنده اش قرار می گیرد گویی که این چوب و پوست از روح نوازنده خود جان می گیرند و زنده می شوند.تار یکی از قدیمی ترین سازهای ایرانی است که به آن وتر نیز گفته می شود.اگر چه ما هنوز اطلاعات درستی از تاریخ دقیق پیدایش و ساخت آن نداریم ولی از قرار معلوم ان به زمان ابو نصر فارابی بر می گردد موسیقی دانان قدیم و بزرگی چون صفی الدین ارموی،خواجه بها الدین و ابوالفرج اصفهانی و تنی چنداز شاعران و نویسندگان دوران گذشته درباره تقسیم فواصل پرده های که هم خوان و موافق پرده های تار نیز می باشد مطالبی گفته، شعری سروده و یاد کرده اند. به عنوان مثال بابا طاهر همدانی شاعر شوریده و عارف ایران که در نیمه قرن پنجم هجری می زیست در سروده ای از خود چنین این ساز را یاد می کند.
قالَ الرّضا عَلَیهِ السَّلامُ : مازارَنِی اَحَدٌ مِن اَولِیائِی ، عارِفًا بِحَقّی اِلاّ تَشَفَّعتُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ.
حضرت امام رضا علیه آلاف التّحیّة والثّناء فرمودند : هر کس ازشیعیانم مرا زیارت کند ، درحالی که عارف به حقّ من باشد ، درقیامت شفیع او خواهم بود.
(شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا (ع)(ج2، ص 636)
قالَ الامامُ علی (ع) : اِنَّ الحَقَّ ثَقِیلٌ مَرِیٌ، وَاِنَّ البَاطِلَ خَفِیفٌ وَبِیٌ.
امام علی (ع) فرمودند : حق سنگین اما گوارا است ، و باطل ، سبک امّا کشنده است.
(نهج البلاغه *الحکمة 376).
قالَ الامامُ علی(ع) :
السُّلطانُ وَزَعَةُ اللهِ فِی اَرضِهِ
حاکم اسلامی ، پاسبان خدا درزمین اوست.
(نهج البلاغه*الحکمة 332).
دریغا بر این بندگان هیچ فرستادهاى بر آنان نیامد مگر آنكه او را ریشخند مىكردند (30)
یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون ﴿30﴾
مگر ندیدهاند كه چه بسیار نسلها را پیش از آنان هلاك گردانیدیم كه دیگر آنها به سویشان بازنمىگردند (31)
أَلَمْ یَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ ﴿31﴾
و قطعا همه آنان در پیشگاه ما احضار خواهند شد (32)
وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ ﴿32﴾
و زمین مرده برهانى است براى ایشان كه آن را زنده گردانیدیم و دانه از آن برآوردیم كه از آن مىخورند (33)
وَآیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یَأْكُلُونَ ﴿33﴾
و در آن [زمین] باغهایى از درختان خرما و تاك قرار دادیم و چشمهها در آن روان كردیم (34)
وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنْ الْعُیُونِ ﴿34﴾
تا از میوه آن و [از] كاركرد دستهاى خودشان بخورند آیا باز [هم] سپاس نمىگزارند (35)
لِیَأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلَا یَشْكُرُونَ ﴿35﴾
پاك [خدایى] كه از آنچه زمین مىرویاند و [نیز] از خودشان و از آنچه نمىدانند همه را نر و ماده گردانیده است (36)
سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ ﴿36﴾
و نشانهاى [دیگر] براى آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن برمىكنیم و بناگاه آنان در تاریكى فرو مىروند (37)
وَآیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ ﴿37﴾
و خورشید به [سوى] قرارگاه ویژه خود روان است تقدیر آن عزیز دانا این است (38)
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿38﴾
و براى ماه منزلهایى معین كردهایم تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد (39)
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ ﴿39﴾
نه خورشید را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پیشى جوید و هر كدام در سپهرى شناورند (40)
لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِی فَلَكٍ یَسْبَحُونَ ﴿40﴾
سوره بس
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ .
آرى ماییم كه مردگان را زنده مىسازیم و آنچه را از پیش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج مىكنیم و هر چیزى را در كارنامهاى روشن برشمردهایم .
سوره یس آیه12
مولا علی می فرمایند:
مراقب افكارت باش كه گفتارت می شود
مراقب گفتارت باش كه رفتارت می شود
مراقب رفتارت باش كه عادتت می شود
مراقب عادتت باش كه شخصیتت می شود
مراقب شخصیتت باش كه سرنوشتت می شود
شغل خیاطی یكی از شغلهای پسندیده در اسلام است. لقمان حكیم این شغل را برای خود انتخاب كرده بود. جناب شیخ برای اداره زندگی خود، این شغل را انتخاب كرد و از این رو به « شیخ رجبعلی خیاط » معروف شد. جالب است بدانیم كه خانه ساده و محقر شیخ، با خصوصیاتی كه پیشتر بیان شد، كارگاه خیاطی او نیز بود. یكی از فرزندان شیخ در این باره میگوید: ابتدا پدرم در یك كاروانسرا حجرهای داشت، و در آن خیاطی میكرد. روزی مالك حجره آمد و گفت: راضی نیستم اینجا بمانی. پدرم بدون چون و چرا و بدون این كه حقی از او طلب كند، فردای آن روز چرخ و میز خیاطی را به خانه آورد و حجره را تخلیه كرد و تحویل داد، از آن پس در منزل، از اتاقی كه نزدیك در خانه بود برای كارگاه خیاطی استفاده میكرد. یكی از دوستان شیخ میگوید: فراموش نمیكنم كه روزی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ را دیدم، در حالی كه از ضعف رنگش مایل به زردی بود. قدری وسایل و ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت كنید، حال شما خوب نیست. فرمود: «عیال و اولاد را چه كنم؟! » در حدیث است كه رسول خدا (ص) فرمودند : « إن الله تعالی یحب أن یری عبده تعباً فی طلب الحلال؛ خداوند دوست دارد كه بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببیند. » « ملعون ملعون من ضیع من یعول؛ ملعون است، معلون است كسی كه هزینه خانواده خود را تأمین نكند. »