• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1291
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5712روز قبل
دعا و زیارت
 

نقّالى و پردهخوانى مذهبى

1831. نقّالى و پردهخوانىهاى مذهبى ـ كه زندگى پیامبران و ائمه معصومین ـ علیهمالسّلام ـ را از روى شمایل نقاشى شده ایشان توضیح مىدهند ـ ، چه حكمى دارد؟

ج. اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعى ندارد.

يکشنبه 24/9/1387 - 14:39
دعا و زیارت
 

قمه زنى

1830. نظر مباركتان را در مورد قمه زنى بیان فرمایید.

ج. حكمش به عنوان اوّلى عدم ضرر رساندن به خود یا دیگرى است، به حدّى كه حرام باشد؛ پس اگر مضرّ نباشد و مفسدهاى هم بر آن مترتب نباشد فى نفسه اشكال ندارد.

يکشنبه 24/9/1387 - 14:39
دعا و زیارت
 

تعزیه تاریخ غیر معتبر

1827. تعزیه و شبیهخوانى بخشهایى از تاریخ كه سند معتبرى ندارند (مثل ازدواج حضرت قاسم)، چه حكمى دارد؟

ج. اگر معلوم باشد كه نقل از بعض تواریخ و روایتها است، اشكال ندارد.

سیاهپوشى در عزادارى اهل بیت ـ علیهمالسّلام ـ

1828. در مراسم عزادارى اهل بیت ـ علیهمالسّلام ـ سیاه پوشى چه حكمى دارد؟

ج. خوب است، ولى موجب اعتراض به دیگران نباشد.

1829. 1) آیا تعزیه و شبیه خوانى اشكال دارد؟

ج. امورى كه در تعزیه انجام مىشود را باید یكى یكى سؤال كرد، چنین نیست كه مجموع امور تعزیه خوانى، یك حكم داشته باشد.

2) یا مرد، اگر لباس زن را در تعزیه بپوشد و جاى او بخواند، اشكال دارد؟

ج. بله، اشكال دارد.

3) آیا صداى شیپور و طبل و دُهل در تعزیه حرام است؟

ج. ترك اینها احوط است وجوبا.

يکشنبه 24/9/1387 - 14:38
دعا و زیارت
 

تعزیه و شبیهخوانى

1825. تعزیه و شبیه خوانىهاى مذهبى به صورت فعلى، چه حكمى دارد؟

ج. اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعى ندارد.

تشبّه به اهل بیت ـ علیهمالسّلام ـ در نمایش و تعزیه

1826. تشبه به اهل بیت ـ علیهمالسّلام ـ در نمایش و تعزیه و... چه حكمى دارد؟

ج. اگر هتك احترام نشود، مانعى ندارد.

يکشنبه 24/9/1387 - 14:37
دعا و زیارت

منم به نوبه خودم میلاد آقام اما هادی رو به همه تبیانی های خوش مرام تبریک میگم.

به امید شفاعت آقا

شنبه 23/9/1387 - 23:53
دعا و زیارت
) پخته نشدن ماهى در آتش به بركت صلوات

در كتاب مفتاح الجنة مرویست كه در زمان حضرت رسول صلى الله علیه و آله شخصى ماهى مرده اى را از بازار گرفته به خانه اش آورده و با زن آتش ‍ افروخته و ماهى را بر روى آتش انداختند، تا كباب شود.
آتش بر ماهى تاءثیر نكرد! و اصلا از ماهى به قدر ذره اى نسوخت تا یك ساعت ماهى را روى آتش گذاشتند، مطلقا نه سوخت و نه پخته شد مرد و زن در كار ماهى تعجب كردند، و حیران ماندند، آخر آن شخص ماهى را به دستمال بسته به خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله ماجرا را عرض كرد.
حضرت به آن ماهى خطاب فرمود: كه به چه سبب آتش به تو تاءثیر نمى كند؟ و تو را كباب نمى كند؟ ماهى به قدرت الهى و معجزه رسالت پناهى به زبان فصیح به تكلم درآمده و گفت :
یا رسول الله از بركت تو و آل تو آتش مرا نمى سوزاند به جهت این كه در فلان دریا بودم روزى یك كشتى از دریا مى گذشت ، شخصى در میان كشتى بر تو و عترت تو صلوات مى فرستاد، و من نیز بر تو و اولاد تو صلوات فرستادم ، چنانكه از آن شخص یاد گرفتم ، پس از جانب حق تعالى به من ندا رسید كه جسد تو بر آتش حرام شد و آتش بر تو تاءثیر نخواهد كرد
(8).
شنبه 23/9/1387 - 16:26
دعا و زیارت
) دعا كردن حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله و شفیع نمودنش ، حضرت امیرعلیه السلام را به درگاه خدا براى امت عاصى

در كتاب مفتاح الجنة از عایشه مرویست كه شبى حضرت رسول صلى الله علیه و آله در حجره من بود، در اثناى شب بیدار شدم ، دیدم كه حضرت در رختخواب نیست ، برخاستم ، و حجره را ملاحظه كردم .
در حجره نبود، بیرون آمدم ، و سایر حجرات را گشتم ، در هیچ یك نیافتم ، تشویش و اضطراب بر من غالب شد كه مبادا امرى واقع شده پس بر پشت بام بر آمدم ، دیدم در آنجا با پروردگار مناجات میكند من در گوشه اى پنهان شدم تا كه ببینم در مناجات چه مى گوید.
شنیدم كه مى گفت :


الهى اسئلك بخیر خلقك على بن ابیطالب ان تغفر امة محمد صلى الله علیه و آله


یعنى خدا سوال مى كنم از تو به بهترین خلایق تو على بن ابیطالب كه امت محمد را بیامرزى


الهى انشرك با حب الناس الیك على بن ابیطالب ان ترحم عصاة امتى


یعنى خدا یا قسم مى دهم تو را به محبوبترین بندگان تو على بن ابیطالب كه بر گنهكاران امت من رحم كنى .
و من مدت طویلى مكث كردم و دیدم حضرت رسول صلى الله علیه و آله در این مدت خدا را به على قسم میداد، كه امت او را ببخشید، من چون این حالت را مشاهده كردم نزدیك رفتم حضرت مرا دید فرمود:
اى عایشه كجا بودى ؟ عرض كردم كه چون شما را در رختخواب ندیدم خوف كردم كه مبادا خداى نكرده امرى روى داده باشد، بنابراین در صدد تفحص شده بر پشت بام آمدم ، حضرت فرمود: اى عایشه به حجره خود مراجعت كن ! عرض كردم :
یا رسول الله سوالى دارم فرمود: بگو گفتم : (( الیس الله الملائكة المقربون )) آیا براى خدا ملائكه مقرب نیستند، فرمود: بلى ! گفتم : آیا تو آقاى انبیاى مرسلین نیستى ؟ فرمود: بلى !مقصود خود را بگو گفتم : با وجود این كه خدا فرشتگان مقرب و پیغمبران مرسل و مثل تو پیغمبرى دارد، پس ‍ چرا خدا را به على بن ابیطالب قسم مى دهى ؟ حضرت فرمود:
وقتیكه به پشت بام آمدم كه عاصیان امت را دعا كنم نظر به ملكوت كردم و بر جمیع مقربان درگاه الهى مطلع شدم ، و به قدر و مرتبه هر یك در نزد خدا علم بهم رسانیدم ، مرتبه هیچ یك از ایشان را بالاتر از مرتبه على علیه السلام ندیده و نیافتم ! و به خدا قسم كه اگر مطلع به بهتر از على مى شدم خدا را به او قسم مى دادم
شنبه 23/9/1387 - 16:25
دعا و زیارت
) آب خواستن امام حسن علیه السلام و امام حسین از جدشان

در كتاب مفتاح الجنة مرویست كه روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله در حجره خود نشسته بود، و حسنین علیهما السلام در خدمت آن حضرت بودند، و آن جناب به دیدن آن بزرگواران مسرور بود، كه نامگاه امام حسن علیه السلام از جد بزرگوار خود آب طلبیده حضرت به درون حجره نظر انداخت كسى را ندید.
پس از جاى خود برخاسته جام را پر از آب كرد مى خواست كه به امام حسن علیه السلام بدهد، امام حسین علیه السلام عرض كرد: یا جداه اناعطشان ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله متفكر شد، كه در میان دو نور دیده چه كند اگر آب را به امام حسن علیه السلام بدهد امام حسین علیه السلام محزون مى شود و اگر به امام حسین علیه السلام بدهد، امام حسن علیه السلام محزون مى شود.
در این فكر بود كه ناگاه از عقب سرش دستى با جام پر از آب از بیرون حجره دراز گردید، و عطر آن آب ، حجره را، معطر گردانیده و به امام حسین علیه السلام داد.
و رسول خدا صلى الله علیه و آله از دیدن آن خوشحال شده آب درون را به امام حسن علیه السلام داد و در آن حال ، جبرئیل به حجره ، داخل شد، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: یا جبرئیل كجا بودى ؟ عرض كرد: در سدرة المنتهى بودم كه از جانب پروردگار عالم به من وحى رسید كه خود را به بهشت برسان ، و یك جام آب از آب سلسبیل پر كرده براى حسین ببر، او را از انتظار بیرون بیاور، مبادا! دل مبارك حسین علیه السلام آزرده گردد
(6).

شنبه 23/9/1387 - 16:25
دعا و زیارت
) مسلمان شدن صیاد یهودى به كرامت پیغمبر صلى الله علیه و آله

در كتاب تحفة الذاكرین كرمانشاهى و كنزالغرائب مسطور است كه ام السلمه روایت كرده ، كه روزى خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله از صحرایى مى گذشت ناگاه از كنار دشت آوازى بلند شد، و آن حضرت به اطراف ملاحظه كرد! و كسى را ندید.
بار دیگر فریادى شنید و ملتفت نگردید، دفعه سوم حضرت احمد مختار نظر با محبت خویش را گشاده و چشمش به آهوى پا بسته اى افتاد كه كرد: یا رسول الله این یهودى مرا صید كرد و دو فرزند شیرخواره در پس این كوه دارم كه آنها را شیر نداده ام ، خیلى نگران آنها هستم ، میخواهم ، بروم كه كودكانم را سیر كنم ! و باز مراجعت نمایم ، حضرت فرمود: البته مراجعت خواهى كرد، عرض كرد: بلى ، اگر چنانكه گفتم خلافى واقع شود و تاءخیر نمایم ، خداوند مرا مانند جماعت عشار عذاب كند، حضرت ضامن شد و آهو رفت و بعد از زمانى در موعد مقرر دید آهو با دو بره اش آمدند، هرسه به پابوسى آن بزرگوار شرفیاب شدند، صیاد یهودى از مشاهده این معجزه به دیدن شریف اسلام مشرف شد و براى رضاى خاطر شریف حضرت رسول صلى الله علیه و آله آن آهو را آزاد كرد.
آهو با دو بره اش حضرت رسول صلى الله علیه و آله را دعا و ثنا كرده خواستند بروند جناب رسول خدا براى نشان آزادى زنجیرى به قرار طوق به گردن آهوان بست یعنى این آهو منسوب به رسول خدا صلى الله علیه و آله است و آزاد كرده آن بزرگوار است پس هر كسى كه آن نشان را میدید احترام رسول خدا صلى الله علیه و آله را مراعات كرده آن آهو را صید نكرده و زخمى به آنها وارد نمى ساخت كانه گوشت آن به مردم حرام شده بود.
آه آه صد هزار آه نمى دانم كه آهوان حرم سراى نبوت و ولایت را چرا در صحراى كربلا صیادان بى رحم كوفه و شام به جراحات شمشیر و تیر جفا تشنه و گرسنه صید كرده بعضى را كشتند و بخرى را اسیر و دستگیر در بیابانها و صحراها و بازارها با هزار ظلم و ستم مى گردانیدند، و به این ظلمها اكتفا نكرده قلب مبارك حضرت رسول صلى الله علیه و آله را شكسته به مجلس ابن زیاد ملعون در كوفه و به مجلس چون یزید پلیدى در شام شوم كشیده و چه مصیبتها به آن دست بستگان وارد آوردند. الا لعنة الله على القوم الظالمین
(5).

شنبه 23/9/1387 - 16:24
دعا و زیارت
(2) در احوال جوانى كه در حالت احتضار مورد عاق مادرش ‍ بود

در حدیث است كه جوانى در حالت احتضار بود و حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله در نزدش تشریف داشت ، فرمود: بگو لااله الالله جوان قادر به سخن گفتن نبود.
حضرت از حضار سوال كرد كه این جوان چه گناهى دارد كه زبانش بسته شده است ؟ گفتند: عاق مادرش است ، حضرت مادرش را احضار نمود، و به او فرمود: پسرت را حلال كن !
زن عرض كرد: پدر و مادرم فدایت باد چطور حلالش كنم ، كه زده چشم مرا كور كرده ! او را حلال نمى كنم ، حضرت فرمود: آیا راضى مى شوى پسرت را در آتش بسوزانند؟ عرض كرد: نه یا رسول الله !
سپس حلالش كرد، بعد جواب لب گشوده و كلمه لااله الاالله را به تلقین حضرت گفته و جانش را تسلیم كرد
(4).
شنبه 23/9/1387 - 16:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته