• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2590
تعداد نظرات : 2639
زمان آخرین مطلب : 1687روز قبل
قرآن
هنگامی که فرانسوا میتران در سال 1981میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایش‌ها و تحقیقات به فرانسه منتقل شود.

 

هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست، بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند.

پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستان‌شناس به همراه بهترین جراحان و کالبدشکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.

رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد را داشتند او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.

تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب، نتایج نهایی ظاهر شد؛ بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده‌اند. اما مسئله‌ی غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالم‌تر از سایر اجساد باقی مانده، درحالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.
پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا) بود که یکی از حضار در گوشی به یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند، چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است.

ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه ی بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری.

در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثه‌ی او بعد از مرگ را خبر داده است.


تصویر منتسب به فرعون زمان حضرت موسی علیه‌السلام

حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال می‌کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898میلادیكشفشده است، در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟

چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟

موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر می‌‌کرد که چگونه قرآن مسلمانان درمورد نجات جسد بعد از غرق سخن می‌گوید در حالی‌که کتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید اما از نجات جسد هیچ سخنی بمیان نمی‌آورد و با خود می‌گفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟

و آیا ممکن است که حضرت محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟

او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.

پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم گرفت به کشورهای اسلامی سفر كند تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل نماید.

یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت نمود:

{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} [یونس:92]

ما امروز پیكرت را [از آب‏] نجات می‌دهیم تا عبرت آیندگان شوى، و همانا بسیارى از مردم از آیت‏هاى ما بى‏خبرند 
این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: "من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم."

                                 

موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.

و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد (لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).

حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتاب "قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید" بود. 
سه شنبه 28/8/1392 - 23:27
مهدویت
سنگ شده بودم،رفتم این روزها زیر این خیمه های سیاه فریاد بزنم"حسین"

 

کمی سبک شوم

خدا حسین را از ما نگیرد

تو کدام گوشه از زمین تنها خیمه غم بپا کرده ای؟

نمی دانم

اما می دانم مردمان سرزمین من زلالند و بی ریا 

مثل آن آدمهایی نیستند که نوشتند،بیا

و کاش نمی نوشتند

مگر ما مرده ایم که تو اینچنین آواره بیابان شده ای

داغ کربلا و داغ اسارت تا ابد سیاه پوشمان کرده

بگو با داغ فراغ تو چه کنیم؟

اللهم عجل لولیک الفرج

علی احمدی

لینک تصویری 

جمعه 24/8/1392 - 8:8
آلبوم تصاویر

بین الحرمین 

 



پنج شنبه 23/8/1392 - 16:24
شخصیت ها و بزرگان

باز تاسوعا امد و دل ها روانه شد سوی کربلا 
روانه شد به سمت لب های تشنه 
 میگویند اخرین مرحله عشق جانبازی است , اما تو اضافه کردی به مراحل عشق .. 
چند مقام داری عباس ؟! مقام دست راست , دست چپ , و مزاری که میگویند بیشترشبیه مزار  یک نوجوان است  نه رشیدی چون ابولفضل العباس .. 
تو اعضای بدنت هم فدای حسین کردی .. 
 چقدر دوست داشتی که شمشیر بچرخانی مقابل شامیان ..  

 چقدر دوست  داشتی که سکوتی که علی در شب نحس اسمان و زمین , در ریسمان کرد  را تو بشکنی .. 
ان شب تو نبودی  ولی اکنون که بودی , الان هم که نیازی به سکوت نبود ! 
اما چرا حسین اذن میدان نمی دهد شیرمرد علی را ! 
اری حسین بی تو علمدار ندارد ! تو نباشی که لبخند را نقش ببندد بر لب حسین؟ ! اگر تو نباشی کیست که دغدغه خیمه ها را پاک کند از دل حسین .. 
که میداند وقتی بدن نیمه جان   حسین بر روی زمین بود و فرمان داد ان حرامی که  به خیمه ها حمله کنید حسین چه گفت با خود ؟! 
شاید گفت ,  عباس کجایی ؟! کاش بودی عباس , کاش بودی عباس ..
ان هنگام که کودکان  حسین  گفتند عمو جان تشنه ایم چه گذشت بر عموی با غیرتی چون عباس 
 امدی تا بار دیگر از حسین اذن بگیری و  باز حسین اذن میدان نداد , اذن نداد تا بجنگی , اذن داد تا سقای کربلا باشی  ..
 و رفتی .. ام البنین چگونه تو را علی وار تربیت کرده است ! 
چه کس عزم  مقاومت جلوی عباس دارد ! چه کسی  هوس جلو داری از شیرمرد علی دارد ! تو نسبت نزدیک با حیدر داری..
شکافتی روبهان حرامی را , چون موسی که دریایی را شکافت , و به اب رسیدی .. 
خسته بودی  اما خط زدی تمام معادلات جهان را , شدی سقایی که  همیشه  تشنه ماند ! شدی سقای تشنه کربلا .
به یاد داری عباس که هیچگاه خود را هم مرتبه نمیدیدی با فرزندان زهرا و همیشه ان ها را سرور خود صدا میزدی .. 
 پس چرا  سپاه حرامیان  با تو همانند  فرزندان زهرا رفتار کردند ! 
اه عباس , چقدر شبیه پدرت علی بودی , ان هنگام که دست هایت قطع میشد , مگر کسی میتواند به علی شمشیر بزند مگر  در سجده , مگر کسی میتواند به سر عباس عمود اهنین بزند مگر بی دست .. 
ان هنگام که دستهایت از دست دادی و مشک را بر دندان گرفتی ! 
کدامین حرامی  دلت را اتش زد .. کدامین حرامی مشک را  نشانه گرفت؟ ..  مگر نمیدانست که عمو  عباس اهل بد قولی نیست ؟!
 به یاد چه بودی ان هنگام ؟!
به یاد حیدر و ریسمان که چون تو دستش را از او گرفتند , یا شاید  یاد این که حسین به تو اذن میدان نداد !  شاید هم   ندای العطش کودکان حسین  در گوشت زنگ میخورد ..  
 اب درون مشک میگریید  یا میریخت روی زمین , اب فرات هم خجل است از فرمان حرامیان , فرمانی که میگفت یک قطره اب هم نباید به خیمه ها برسد .. 
چقدر بی ابرو بودند قطرات اب اخر مشک جلوی چشمان تو عباس ....
عباس میشنیدی ناله  لب های ترک برداشته کودکان حسین را ,ان هنگام که بر زمین افتاده بودی , عمو جان ما دیگر تشنه نیستیم بیا ! 
چه گذشت بر  دل تو  عباس  که  ناله زدی  , یا اخاه ادرک اخاک !

.شاید زهرا بود که در اخرنفس هایت تو را ارام میکرد , شاید زهرا در گوشت زمزمه میکرد :


ارام بخواب  عباس , چند لجظه دیگر حیدر تو را در اغوش میکشد ... 
ارام بخواب عباس , روزی برای تو عزاداری میکنند , روزی عده ای سقا میشوند , تا کودکان تشنه نمانند ....
 روزی نام عباس نزدیک ترین نام میشود به حسین , ارام بخواب شیرمرد علی ... ارام بخواب برادر حسین ..  
و که  دل حسین را ارام میکند , حسینی که شاهد بسته شدن چشم عباس است ...  دیگر دل حسین طاقت ندارد .. خیمه دیگر پشتیبان ندارد

حسین دیگر علمدار ندارد .. 
 


چهارشنبه 22/8/1392 - 22:30
مهدویت
صبح جمعه هزاران عاشق در مهدیه، همنوا با هم دعای ندبه را می‌خواندند؛ همراه با آنها شدم تا به این قسمت دعا رسیدم«أین بقیه الله؟» كجاست حجت خدا؟ با خواندن این فراز کمی به فکر فرو رفتم.

 

به راستی او كجاست و چرا از دیده‌ها پنهان گشته؟ چرا نمی‌آید و درد دردمندان را شفا نمی‌دهد؟ چرا نمی‌آید كه دل عاشقانش را شاد و چشم آنان را روشن گرداند؟ چرا نمی‌آید تا كلبة احزان خلق را گلستان نماید و روزگار شوریده‌مان را به سامان برساند؟ چرا نمی‌آید تا كشتی طوفان زده ما را به ساحل نجات برساند؟ آیا هنوز وقت ظهور نرسیده؟ آخر تا چه مدتی باید درد جدایی كشید؟ تا كی باید حسرت كشید و زهر فراق چشید؟...

و اندیشیدم و اندیشیدم و...

آنگاه با خودم گفتم: ببین برای آن روز چه كرده‌ای و برای یار چه آورده‌ای؟ آیا زمانی كه خدمت حضرتش برسی، احساس سربلندی می‌كنی كه با دست پر آمده‌ای؛ یا خجالت می‌كشی از آن كه حتی آقا نظری به تو بیفكند؛ چراکه با دست تهی آمده‌ای و یا بدتر از آن، غرق گناه! آیا در زمان ظهور دعوتش را لبیك می‌گویی و در ركاب ایشان آماده جان بازی خواهی بود یا این كه خود و زندگی‌ات را بر قیام ایشان مقدم خواهی کرد؟ بنگر به حال خویش و دیگران، آیا «از تو به یك اشاره، از ما به سر دویدن» زبان حالتان هست یا  فقط لقلقة زبان است و بس؟مطمئن باش كه اگر امام به اندازة كافی یار بیابد قیام می‌كند و چشم همه به جمالشان روشن می‌شود؛ پس دلیل عدم ظهور امام را باید در خود بجویی. ما باید از خودمان شروع كنیم و خویشتن را صالح گردانیم تا منتظر واقعی باشیم و بتوانیم لایق دیدار گردیم.



ذی الحجه گذر کرد ولی یار نیامد...

آن شمع دل افروز شب تار نیامد...

چند روز دگر مانده که با ناله بگوییم...

ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد...

اللهم عجل لولیک الفرج

http://montzer2012.blogfa.com/

جمعه 17/8/1392 - 13:33
مهدویت
امامایابن فاطمه! ای حجت خدا بر زمین آمدنت نزدیک است، وعده دیدارتان به سرآمده، میدانم که به زودی حضورتان شب تار را به آفتاب حقیقت پیوند خواهد داد، می دانم زمان دیدارتان به همین زودی ها فرا خواهد رسید، این را با قلب خود احساس نموده ام.

 

آقای من دنیایی از ناگفته ها بر دل دارم، شکایت از سلمان نماهای فخر فروش، از انسان دل داده به زر و زور و بندگان عصیان گر و فراموش کاری که فریاد رس هیچ فریادی نیستند.

آقای من ساده زیستن و انسان دوستی قصه ای فراموش شده در دنیای معاصر ماست، رزق حلال طلب نمودن و دست و چشم پاک خواستن، افسانه ای غیر واقعی خوانده می شود، و انتظار فرج داشتن و توکل به خدا نمودن در میان دنیایی از تمسک های دنیایی ره گم نموده است.

آقا بیا، آقا بیا و با آمدنت عدالت علی مرتضی را به جهان بازگردان.

اللهم عجل لولیک الفرج

http://montzer2012.blogfa.com/post-330.aspx

جمعه 10/8/1392 - 7:50
لطیفه و پیامک

ﺑﻪ ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﮕﻦ : ﺑﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺴﺎﺯ
ﻣﯽ ﮔﻪ: ﯾﻪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻔﻨﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﺶ
ﻣﯽ ﮔﻦ : ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻟﺶ ، ﺍﻭﻥ یکی بالش
ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺑﺎ ﺗﻔﻨﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻟﺶ
ﻣﯽ ﮔﻦ :اصلا بی خیال بالش شو ؛ ﺑﺎ ﺗﺸﮏ...

ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺴﺎﺯ
ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺗﻮ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﯼ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﺶ ؟
ﻣﯽ ﮔﻦ :اصلا با پتو جمله بساز
ﻣﯽ ﮔﻪ : ﭖَ تــﻮ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﯼ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﺶ
ﻣﯽ ﮔﻦ :اصلا با تخت جمله بساز
ﻣﯽ ﮔﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ ، ﺯﺩﻡ به بالش

يکشنبه 5/8/1392 - 23:42
مهدویت
خدا به تماشا ایستاده بود آن روزدستش را بالا بگیر محمد بگذار همه بشنوند صدایت را که اگر نه، رسالت را تمام نکرده ایما مردمان قرن پانزدهم هجری از دور دست تاریخ پیامت را به جان خریده ایم ای پیامبر پسر ابوطالب و فرزندانش خودشان را درون دل همه جا کرده اند حالا جمعه که میشود یا وقتی آسمان خراش بر می دارد و باران می بارد یا هر وقت احساس تنهایی به سراغمان می آید چشمایمان به نگاه مردی ست که یادگار علی ست ما دستهایمان را آماده کرده ایم برای غدیر و برای روزی که بازمانده آن اتفاق بزرگ چشم عالم را روشن می کند.علی احمدی

اللهم عجل لولیک الفرج

لینک تصویری
جمعه 3/8/1392 - 9:33
تبریک و تسلیت
و خداوند همه چیز را با (ب) اغاز کرد :بهترین کلمه بسم الله بهترین مکان بهشت بهترین نمره بیست بهترین فصل بهار بهترین حس بینایی بهترین هدیه بوسه انهم نثار گل رویتان؛ عید غدیر بر همه مبارک
پنج شنبه 2/8/1392 - 13:31
مهدویت

دلم قرص است تا وقتی تو هستی من تنهاترین نیستم.
دلم قرص است تا وقتی تو هستی من شانه ای برای گریستن دارم.
دلم قرص است...که هنوز به تــو فکر می کنم...
السلام علیک یا اباصالح... «عج»

اللهم عجل لولیک الفرج

پنج شنبه 25/7/1392 - 23:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته