• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 994
تعداد نظرات : 248
زمان آخرین مطلب : 5086روز قبل
ازدواج و همسرداری

●حقوق مرد
از نگاه اخلاق زندگی مشترک، مرد نیز حقوقی بر زن دارد که علاوه بر مباحث حقوقی و فقهی درتعامل و رفتار پسندیده زوجین قابل طرح است و در ضمن مباحث بعدی بدان خواهیم پرداخت.
●اطاعت از شوهر
یکی از مهمترین مسائل مشترک زناشویی پیروی و اطاعت زن از شوهر است. بدیهی است پیرامون مسائل مختلف، به ویژه موضوعات خانوادگی، امکان اختلاف نظر بین زن و شوهر وجود دارد که منجر به وحدت نظر بین زوجین نمی شود و این دوگانگی نظر ممکن است تا آنجا پیش رود که موجب از هم پاشیدن زندگی شود. بنابراین ضرورت پیروی و پذیرش یک نظر درمقابل نظر دیگر برای انسجام زندگی انکارناپذیراست و نظم زندگی تنها در سایه وحدت نظرزوجین تضمین خواهد شد و این نظم اقتضا می کند که نظر یکی از دو زوج همواره محور واساس برنامه ریزی زندگی خانوادگی باشد. گرچه لزوما چنین مفهومی به معنای درستی آن نظرنیست، اما نظم خانوادگی مستلزم تفوق و برتری یک نظر بر نظر دیگر است. در متون اسلامی پیروی و اطاعت از نظر مرد به عنوان حق مرد بر زن تلقی شده است. از امام باقر«ع» نقل شده است: «زنی به محضرپیامبر«ص » آمد و عرض کرد: حق شوهر بر زن چیست؟ حضرت فرمود: این که زن از شوهر فرمان برد و مخالفت و عصیان او نکند و چیزی ازخانه شوهر بدون اجازه او صدقه ندهد و روزه مستحب جز با اجازه او نگیرد».گاهی مسئله اطاعت زن از شوهر به حدی سفارش شده است که بهتر است زن حتی بدون اجازه شوهر به ملاقات پدر بیمار خود نرود. ازانس روایت شده است: «مردی به جهاد رفت و به زنش سفارش کرد تا وقتی که بازگردد از طبقه بالابه طبقه پایین نیاید، در حالی که پدر زن در طبقه پایین بود. پدر بیمار شد. زن کسی را به محضرپیامبر«ص » فرستاد که از او اجازه بگیرد تا نزد پدررود. پیامبر«ص » جواب فرستاد: از خدا بترس و ازشوهر اطاعت کن ».
واقعه دیگری در زمان پیامبر اسلام «ص » اتفاق افتاد که اهمیت اطاعت و پیروی زن از شوهر را ثابت می کند. در زمان پیامبر اسلام «ص » مردی برای کاری از خانه بیرون رفت و از همسرش پیمان گرفت که تا او باز گردد از خانه بیرون نرود.
پدرزن مریض شد و قاصدی خدمت پیامبر«ص »فرستاد که قصه را بازگوید و از او اجازه بخواهد که به عیادت پدر رود. پیامبر«ص » اجازه نداد و پیغام داد که در خانه ات بنشین و فرمان شوهرت را اطاعت کن. پدرزن فوت کرد. زن از پیغمبر«ص »اجازه خواست تا بر جنازه پدر حاضر شود.حضرت فرمود: در خانه بنشین و شوهر را اطاعت کن. پدر را دفن کردند. پیامبر«ص » برای زن قاصدی فرستاد که خداوند متعال تو و پدرت را به واسطه این اطاعت که از شوهر نمودی آمرزید.از امام صادق «ع» نقل شده است: جمعی خدمت پیامبر اسلام «ص » رسیدند و گفتند: ما مردمی را می بینیم که به یکدیگر سجده می کنند.حضرت فرمود: اگر کسی را دستور می دادم که به کسی سجده کند، به زن می گفتم که شوهر را سجده کند.همچنین از امام صادق «ع» نقل شده است: زنی که بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود تا برگردد، حق نفقه ندارد تا این که مراجعت کند.زن در اطاعت و پیروی از شوهر صفا وصمیمیت به زندگی می بخشد. شوهر که می بیند زن به او احترام می گذارد و برای استفاده از مال و وقت، از شوهر اجازه می خواهد، شوهر نیز به پاس این احترام حرمت زنش را نگاه می دارد و به طور معمول و رویه منطقی به دور از لجاجت وعناد با زن برخورد می کند. در واقع اطاعت زن ازشوهر نوعی احترام به شوهر است که بازگشت آن به حفظ زن و صفای زندگی است.

شنبه 29/3/1389 - 17:11
ازدواج و همسرداری

در دنیای مجازی هویت آدم ها هم مجازیند؛ هویتی که گاه به قول آن فیلسوف غربی همچون مشتی شن از لای انگشتان دست فرو می ریزد و یا به تعبیر پدر سایبر ژورنالیست ایران، دکتر شکرخواه مات و کدر می شود. اما هویت مجازی فقط یک امکان است؛ امکانی که در مورد خوب و بد آن به سختی می شود قضاوت کرد. در دنیای مجازی اینترنت می شود مالک مجازی بود و یا عشقی مجازی ورزید. به قول دوستی من که تا آخر عمر نمی توانم زمین و خانه و مغازه بخرم اما می توانم فروشگاه، زمین و حتی کشوری با تمام مناسبات مملکت داری اش را در اینترنت داشته باشم.
عشق مجازی هم امکانی است که باز در مورد بد و خوب بودنش به سختی می توان قضاوت کرد به شرط آنکه منظورمان از مجاز همان رنگی نباشد که مولانا می گوید:
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
وقتی به این امکان فکر می کنم چقدر دلم می سوزد به حال آن دختر خانمی که حتی شیرینی ازدواج مجازی اش را هم با یک آلمانی مجازی خوردیم و یک هفته بعد مجبور شد محل کار و زندگی اش را عوض کند. همه گفتند عاقبت به خیر شد و رفت، اما بعد فهمیدیم که شازده موبور چشم آبی، دختر شرقی میان بالا و سبزه ما را نپسندیده است.
گاهی هم به یاد آن فیلم سینمایی می افتم که دختر اصفهانی با آن پدر غیرتی اش، چگونه ارتباط مجازی، عاقبت به خیرش کرد. عاقبت به خیر که چه عرض کنم؛ وقتی مهندسی آمریکایی را عاشق فرهنگ ایرانی می کنی، دیگر کار از عاقبت به خیری گذشته است.
یکی از بزرگان رسانه و ارتباطات، اینترنت را به استخر شبیه می کرد، استخری که به خاطر ناشیگری شناگران یکسره تعداد غریق نجات هایش را اضافه می کند اما می شود طور دیگری هم عمل کرد؛ یعنی آموزش شنا به جای افزودن غریق نجات.
اصلاً این یادداشت چه می خواهد بگوید؟ شاید می خواهد بگوید ارتباط مجازی اینترنتی و استفاده از این فضا برای پی ریزی زندگی مشترک چندان هم بد نباشد به شرط آنکه قواعدش را بلد باشیم. با هر بهانه ای فریب نخوریم و از این دست حرف ها. تازه حسن دیگر مجاز هم این است که می توان به همین بهانه از بسیاری اصول سنتی حفاظت کرد. از کجا معلوم ارتباط دروغین تجربه ای عمیق برای زندگی واقعی نباشد بی آنکه اصول را جابجا کرده باشیم.

شنبه 29/3/1389 - 17:11
ازدواج و همسرداری

اجـازه بـدهیـد کمـی در مورد جزئیات روز عروسی و فضای آن که بسیاری خانم ها را تحت تاثیر قرار می دهد صحبت کـنــیم. چطور می توانید یاد بگیرید که با مردی که دوست داریـد زنــدگی کنید بدون اینکه خودتان را از دست بدهید.
این مسئله دو جنبه دارد.
بعـضی خـانـم ها، به خصوص آنهایی که شاغل هستند و کمی دیر ازدواج کـرده اند، ارزش فـردی خود را درک کرده و میدانند کـه کیسـتند. هویت آنها ایشان مشخص است.
بـه انـدازه کـافی وقـت داشـتــه اند که در مورد توانایی ها،ضعف ها و نقششان در جامعه بررسی کنـند. ازدواج برای این خانم ها، ممکن است فقط قسمتی از زندگیشان باشد. زندگی کردن با فردی دیگر ممکن است کمی برایشان سخت باشد. عشق به همسر مسئله ای است که باید در مورد آن آموزش ببینند.
برای سایر خانم ها این مسئله حداقل در ظاهر متفاوت است. همسر (یا مادر) شدن برای آنها رویایی است که از زمان کودکی در ذهن می پرورانده اند. به خانم ها همیشه آموزش داده می شود که باید خود را در راه عشقمان قربانی کنیم و سایرین را همیشه مقدم بر خود بدانیم.
خطری که در این طرز تفکر پنهان است این است که ممکن است آن زن با این کار خود را به دست فراموشی بسپارد. خود را تسلیم رویاهایش کرده تا بتواند تمایلات همسرش را کاملاً برآورده کند. او با این کار قسمتی از خود را از دست می دهد و بعدها خواهد فهمید که چه چیز ارزشمندی را از دست داده است. کاری که باید انجام دهد این است که هیچگاه تمام خود را وارد ازدواج نکند.
چگونه خانم ها می توانند از این دو خطر دوری کنند؟ کلید اصلی این است که گفته های خداوند را در مورد هویت و شخصیت زن قبول کنیم. خداوند می فرماید که هویت و شخصیت زنان نه در کار و نه در ازدواجشان است زیرا هر دو آنها مسئله ای ظاهری هستند و ممکن است تغییر کنند. مردم هر روز شغلشان را عوض می کنند و حتی یک ازدواج هم ممکن است با مرگ، بیماری یا حوادث غم انگیز دیگر از بین برود. اگر می خواهید فقط دو فرد مختلف نباشید که زیر یک سقف با هم زندگی می کنند و فقط از نظر فیزیکی در مکانی مشابه نباشید بدون اینکه واقعاً زندگی خودتان را با هم قسمت کنید، نیاز به هویتی دارید که سطحی و ظاهری نباشد.
شما قلباً زنی هستید که خداوند دوست می دارد. او به شما منزلت داده است. برایتان هدفی دارد و قسمتی از این هدف در نقش شما به عنوان همسر و مادر خلاصه می شود. قسمت دیگری از آن ممکن است در نقش اجتماعی شما به عنوان یک پرستار، معلم، مدیر یا سایر شغل ها باشد. اما به یاد داشته باشید که همه اینها بخشی از زندگی شماست نه همه آن. اگر نمی خواهید خود را از دست بدهید، باید بفهمید که چه کسی هستید و به چه کسی تعلق دارید.
کلمات خداوند به زنان را بخوانید و از او بخواهید که میزان عشقش را به شما نشان دهد. از او بخواهید که بگوید شما را چطور می بیند. او می تواند بیشترین کمک را به شما بکند تا بتوانید آرزوها، امیال و رویاهایتان را با همسرتان شریک شوید. او بهترین را برای هر دوی شما می خواهد!

شنبه 29/3/1389 - 17:10
ازدواج و همسرداری

یکی از عواملی که در ازدواج باعث بروز مشکل می شود ، وجود اختلال شخصیت در یکی از زوجین است . معمولا اختلال شخصیت براحتی تشخیص داده نمی شود . ما حالتهای ناراحتی روانی مثل افسردگی ، اضطراب ، وسواس و حالتهای سایکوتیک در افراد را براحتی تشخیص می دهیم ؛ اما در اختلال شخصیت که انواع مختلفی دارد ، فرد خود را در جامعه کاملا موجه نشان می دهد ، طوری که افراد اغلب غیر متخصص هیچ گونه علائمی از مشکلات روانی را در آنها تشخیص نمی دهند .
لذا این افراد با قیافه حق به جانب یا غلو کردن از خود نزد دیگران چهره مقبولی می سازند و زمانی که وارد زندگی زناشویی می شوند ، پس از مدتی طرف مقابل متوجه حالتهایی در او می شود ، مثل انعطاف پذیری یا سختی در رفتار ، بروز مشکلات بین فردی ، دفاعهای عجیب و غریب روانی . نمونه بارز این اشخاص در جامعه افراد به اصطلاح عام بددل هستند که دچار بدبینی شدید بوده و نسبت به شریک خود سوء ظن دارند ، حالت بزرگ منشی ارند و دیگران را به حساب نمی آورند که مشخصه اختلال شخصیت سوء ظنی است . در ازدواج هایی که براثر یک برخورد در اجتماع شکل می گیرند ، غالبا ما نمی توانیم به شخصیت طرف مقابل پی ببریم . با وجود پیچیدگی های اجتماعی ، اقتصادی عصر حاضر ، روان انسانها نیز دچار پیچیدگی های فراوانی شده است که حاصل آن انواع اختلال شخصیت است . شخص مبتلا باوجود این که در جامعه زندگی می کند ، اما به خاطر مشکلات شخصیتی قدرت تطابق او بخصوص در زندگی مشترک بشدت کاهش می یابد .
امروزه روانشناسان با آزمون های دقیق به تشخیص اختلالات شخصیتی می پردازند .
لذا لازم است مانند آزمایش های خونی و اعتیاد افراد پیش از هرگونه تعهد زناشویی به آزمون یکدیگر بپردازند و قابلیت های طرف مقابل را برای یک زندگی مشترک بررسی کنند . یک روان شناس مجرب با مصاحبه و آزمون های مختلف به شما اعلام می کند که آیا می توانید زندگی زناشویی مناسبی داشته باشید یا نه ؟ این مساله در جداول تطابق شخصیت بسیار اهمیت دارد .
ما اگر بهترین و گران ترین کلید را در دست داشته باشیم نمی توانیم آن را در هر قفی بچرخانیم ؛ چرا که هر کلید برای یک قفل ساخته شده است . بنابراین ارتباط های روحی انسان هم به همین شیوه باید با هم تطابق و سنخیت داشته باشد . به عنوان مثال یک انسان برونگرا که دوست دارد فعالیت اجتماعی زیادی داشته باشد و برای تفریح و ارتباط های اجتماعی خود اهمیت زیادی قائل است قادر نخواهد بود با یک انسان درونگرا که آرامش خود را در خلوت گزینی می جوید و تفریحات او بیشتر فردی است ، سازگاری داشته باشد .

شنبه 29/3/1389 - 17:9
ازدواج و همسرداری

زندگی توأم با عشق و محبت در کنار همسر، مهمترین فاکتور ایجاد آرامش روحی است.
مطالعات اخیر پژوهشگران حاکی از آن است که افراد متأهل نسبت به کسانی که مجردند زندگی شادتری دارند.این مطالعات نشان می‌دهد، ازدواج موفق یکی از مهمترین فاکتورهای کاهش افسردگی محسوب می‌شود.بر این اساس افرادی که با همسرشان زندگی توأم با عشق و محبت را تجربه می‌کنند از آرامش روحی قابل توجهی برخوردارند.


شنبه 29/3/1389 - 17:7
ازدواج و همسرداری

متاسفانه %۸۰ ازدواجها از انگیزه های غلط و خود خواهانه نشات میگیرند توجه کنید:
۱) فشار اطرافیان: تـاثیراتی است که دوستان،خانواده، جـامـعـه و حتی عقاید شما بر شما تحـــمیـــل مـی کنند. پیامی که مضمون آن اینچنین است: تو باید در یک رابـطه بـا جــنس مخــــالف خود باشی و یا حتما ازدواج کنی، اگر رابــطه نداشته باشی و یا ازدواج نکرده باشی حتما عیبی
در تـو وجــود دارد در جــامعه فـــشار زیادی به افراد مجرد تـحمـــیل میگردد اما دیگر زمان آن فرا رسیده است که آنها را بـه حـــــال خود رها کنیم و بیاموزیم که تجرد آنها را درک کــرده و ارج نـهـــیم. هر فردی مختار است مجرد بماند و یا ازدواج کند.
۲) رهایی از تنهایی و افسردگی: بسیاری از افراد تنها به این خاطر که تنها هستند( و یا از تنها ماندن هراس دارند) و یا مایوس میباشند تن به ازدواج میدهند. آنها تصور میکنند که ازدواج مشکل آنها را مرتفع میکند. اما در این شرایط معمولا فرد قادر به یک گزینش صحیح نمیباشد و احتمال آنکه فرد با شخص نامناسبی ازدواج کند زیاد است. یک انسان ناامید و تنها پس از ازدواج نیز تنها خواهد ماند. برخی افراد تا آن حد از لحاظ عاطفی تهی میباشند که امیدی به یک ازدواج موفق با هیچ فردی را احتمال نمیدهند. در نهایت نیز اینگونه افراد گرفتار روابط محنت زا و غم انگیزی میشوند.
۳) عطش جنسی: برخی افراد آنقدر غرق در غرایض جنسی خود میبانشد که جز روابط جنسی به چیزی دیگری نمی اندیشند. آنها رابطه جنسی را به یک رابطه صمیمانه و دراز مدت ترجیح میدهند. این گونه افراد تنها بدنبال یک همخوابه میباشند تا یک همسر خوب. اینگونه ازدواجها نیز پس از مدتی به سردی گراییده و از هم میپاشد. این انگیزه معمولا در مردان مشاهده میشود و تعداد آنها هم کم نیست.
۴ ) گریختن از واقعیات زندگی خود: بسیاری از افراد ازدواج میکنند نه به این خاطر که شخص مناسبی را برای ازدواج یافته اند، بلکه به جهت آنکه عذری برای دوری گزیدن از مشکلات و واقعیات زندگی خود تراشیده باشند. زندگی اینگونه افراد عاری از شور و اشتیاق و هدف مشخص میباشد. اما جای آنکه راه حل را درون خودشان بیابند ازدواج کرده و تصور میکنند با ورود فرد دیگری در زندگیشان، زندگی آنها نیز از سکون و کسالت آوری بیرون خواهد آمد.
۵) گریختن از رشد و بالندگی: اینگونه افراد تنها به این منظور ازدواج میکنند که فرد دیگری مسئولیت مراقبت از انها را به عهده گیرد. اینگونه افراد معمولا از لحاظ عاطفی به شریک خود وابسته میشوند. اینگوه ازدواجها در موارد زیر نمود بیشتری دارند:
▪ ازدواجهایی که اختلاف سنی فاحشی میان دو فرد وجود دارد.
▪ در ازدواجهایی که اختلاف فاحشی در قدرت مالی و یا موفقیت شغلی دو فرد وجود دارد.
▪ ازدواجهایی که مغایرت محسوسی در سبک زندگی دو فرد وجود دارد.
۶) احساس گناه: برخی افراد که پیش از ازدواج با فردی رابطه دراز مدت داشته اند تن به ازدواج با فرد میدهند به این خاطر که از ترک کردن شریک خود هراس دارند که پس از رفتن آنها چه بر سر شریکشان خواهد آمد. همچنین احساس گناه میکنند زیرا که تصور میکنند آنطور که باید و شاید رفتار پسندیده ای نسبت به شریک خود نداشته اند و یا متقابلا لطفهایی که شریکشان در حق آنها روا داشته را جبران نکرده اند. هنگامی که فرد از روی احساس گناه و عذاب وجدان و نه از روی عشق واقعی تن به ازدواج با فردی دیگر میدهد ثمری جز ناکامی و نابودی هر دو فرد در پی نخواهد داشت.
۷) پر کردن خلاء احساسی و معنوی: اینگونه افراد دارای حس پوچی و بی ارزشی میباشند و میخواهند توسط فرد دیگری خلاء وجودی خود را به گونه ای پر کنند اما باید آگاه باشند که هر میزان هم که فرد مقابلشان آنها را دوشت داشته باشد قادر به پر کردن خلاء های زندگی آنها نمیباشد.
۸) پذیرش اجتماعی: جامعه به افراد مجرد به چشم یک انسان متهم مینگرد. این جمله را در درب ورودی بسیاری از رستورانها و یا مراکز دیگر زیاد دیده اید:ورود افراد مجرد ممنوع و یا بسیار از موسسات و ادارات افراد مجرد را به استخدام خود در نمیاورند. بنابراین ازدواج انگیزه ای میگردد برای جوانان تا در جامعه مورد پذیرش قرار گیریند.
۹) ء تامین مخارج زندگی: اینگونه ازدواجها در زنان بیشتر به چشم میخورد که به منظور تامین نیازهایشان با مرد ثروتمندی تن به ازدواج میدهند.
۱۰) اعتماد بنفس پایین: برخی افراد با نخستین فردی که به آنان پیشنهاد ازدواج میدهد میپذیرند و ازدواج میکنند. اینگونه افراد به لحاظ اعتماد بنفس پایینشان میپندارند قابل دوست داشتن نبوده و یا ارزش، زیبایی، محاسن و هنر کافی در خود سراغ ندارند که فردی شیفته آنان گردد. آنان از ترس آنکه نکند فرد دیگری آنان را نپسندد و شاید این آخرین فرصتی باشد که در زندگی برایشان ایجاد گشته، شتابزده تن به ازدواج میدهند.(مانند دخترانی که خیلی زود ازدواج میکنند)
۱۱) اخذ تابعیت کشور دیگر: اینگونه افراد برای اخذ تابعیت کشور خاصی تن به ازدواج میدهند که یک ازدواج مصلحتی محسوب میگردد.
۱۲) بی ارزش شمردن ارزش خود: اینگونه طرز تفکر در زنان به چشم میخورد. اینگونه زنان و یا دختران چنین میپندارند که وظیفه یک فرد تامین مخارج معیشتی و وظیفه یک زن تنها برآورده ساختن نیازهای جنسی مرد میباشد. آنها ارزش زن را در سطح یک همخوابه صرف میدانند. یکی از عللی که دختران جوان با مردان مسن ازدواج میکنند همین مسئله میباشد.
به خاطر داشته باشید که بهترین سن ازدواج بر اساس مطالعات ۳۲ سال میباشد. بنابراین عجله نکنید و با دید گشوده شریک زندگی خود را برگزینید. همچنین سعی کنید پیش از بچه دار شدن حداقل ۲ سال از ازدواج شما گذشته باشد تا رابطه شما با فرد مقابل به ثبات مطمئنی رسیده باشد.

شنبه 29/3/1389 - 17:6
ازدواج و همسرداری

۱) بهترین و معمولی ترین وضعیت ازدواج اینست که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد، یا حداقل مساوی باشند( مثلا ۱ الی ۵ سال). این به خاطر اینست که مدت باروری در خانمها محدود بوده و در آقایان نامحدود است. و اینکه قدرت باروی خانمها زودتر از آقایان شروع می شود، همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند، که این به زمان بیشتری نیاز دارد. به هر حال این نسخه غیر قابل نقض نیست که در بندهای بعدی توضیح داده می شود.
۲ ) انتخاب همسر یک مسئله چند بعدی است و معیارها و شرایط انتخاب همسر متعدد است. وقتی شما اقدام به انتخاب همسر می کنید باید ۲ مسئله کلی و اساسی را در نظر بگیرید:
الف) همسر انتخابی شما می بایست تمام معیارهای اساسی و مهم مورد نظر شما را که لازمه یک زندگی توام با خوشبختی هست را دارا باشد ( در این زمینه مقالاتی در بخش مشاوره ازدواج سایت همدردی قرار داده ایم). این بدان معنا نیست که در تمام این پارامترها و معیارها صد درصد و کامل باشد ، بلکه به این معناست که حداقل نمره قبولی را داشته باشد. ( مانند اینکه شما در رشته تحصیلی باید همه دروس را پاس کنید)
ب) فرد مورد نظر شما در کل ، باید معدل قابل قبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. یعنی اینکه وقتی نمره هر یک از معیارهای ازدواج را که با هم جمع کردید، او میانگین مطلوب را از نظر شما داشته باشد. ( مانند اینست که در رشته تحصیلی خود علاوه بر قبولی همه دروس ، نباید مشروط شوید)
خلاصه: در تک تک معیارها حداقل نمره را داشته باشد و در جمع کلی همه معیارها، میانگین مطلوب شما را کسب کند.
اگرچه ممکن است فرد در یک معیار نمره عالی نداشته باشد و نقطه ضعف وی باشد. مثلا دختری که ۲ سال از پسری بزرگتر است ، اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، در نتیجه معدل خوبی جهت ازدواج دارد. در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. لیکن اگر این دختر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، ۱۵ سال از پسر بزرگتر باشد ، با وجود اینکه معدل بالایی دارد، لیکن در یک معیار اساسی رد می شود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه می شود. ( توجه کنید در اینگونه مسائل انسانی با قطعیت صد در صد سخن نمی گویئم).
۳ ) اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقه ها، سرگرمی ها ، طرز نگرش و بینش و انرژیهای روانی با هم متفاوت و یا احتمالا درگیر شوند. مثلا ازدواج دختر ۱۶ ساله ای را با پسر ۳۰ ساله در نظر بگیرید. در حالیکه دختر در آغاز راه هیجانات ، علاقمند به شطینت های نوجوانی، کوهنوری و جست و خیز و مهمانی و …. هست ، آن آقا کار و تفکر و مطالعه ، فلیم و موسیقی و گوشه ساکت خانه جهت استراحت را بیشتر می پسندد. همچنین دیدگاه آقا توام با تجربه و احتیاط است و دیدگاه دختر نوجوان ریسک و فعالیتهای نو و بدیع است.
۴ ) نکته مهم بعدی اینست که علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی نیز توجه کرد. بعضی وقتها دختری ممکن است ۳ سال از پسری بزرگتر باشد، اما با نشاط و انرژی است. و علاقمندیها و تمایلات مشترکی با پسر دارد. لذا علاوه بر سن تقویمی، لازمست که به ظاهر ، طرز فکر و نگرش هم توجه عمیق شود.
۵ ) نحوه تفکر پسر و دختر ، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج ( بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از همان اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد. او آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما در برابر پسری که درگیر این گونه مسائل نیست به سادگی از کنار این مسئله می گذرد. همچنین دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس هست. بعدا هر مسئله را در رابطه اشان به خودش و سن بالایش نسبت می دهد. که این از آسیب پذیریهای چنین ازدواجهایی هست.
۶ ) نظر پدر و مادر عروس و داماد هم در این زمینه از آنجا مهم است که ممکن است با سخت گیریهای خودشون منجر شوند که دختر و پسر نظرشان کم کم به هم عوض شود. اگر پسر و دختری به شدت تحت نفوذ والدین خودش هست. معمولا نمی تواند خارج از نظر آنها ، دست به چنین ازدواجی بزند.


شنبه 29/3/1389 - 17:5
ازدواج و همسرداری

به‌طور یقین، بیشتر جوانانِ این مرز و بوم، برای ازدواج، دلیل‌هائی دارند که از دیدگاه خودشان توجی‌پذیر است؛ اما گاهی وقت‌ها، انسان به‌دلیل‌های متفاوت و برای رهائی از بسیاری از مسائل و مشکل‌های خصوصی و خارج شدن از وضعیت تجرد، دست به انتخاب فردی، برای زندگی می‌زند که این امر نمی‌تواند راه نجات‌بخش او باشد. سال‌ها مشاورهٔ ازدواج و زناشوئی، این تجربه‌ها را برای نگارندهٔ این مقاله در پی داشته که عدم آگاهی و یا توجه به موقعیت‌ها و نحوهٔ تصمیم‌گیری جوانان، گاهی آن‌چنان آسیبی به پیکرهٔ زندگیشان وارد می‌سازد که جز افسوس و حسرت، سودی ندارد. قصد بر آن دارم تا شما را با دلیل‌های نادرست عاشق شدن و در پی آن ازدواج، آشنا سازم. به‌طور اساسی ارتباط با یک فرد به دلیل‌های غیرمنطقی و نادرست، یکی از شیوه‌های ایجاد ارتباط ناسالم و غیر ارضاکننده است. به‌طور کلی می‌توان دلیل‌های غیرمنطقی برای ازدواج و عاشق شدن را به‌شرح زیر نام برد:
۱) تحت فشار بودن از جانب خانواده، دوستان و آشنایان
برخی از جوانان، نسبت به صحبت‌ها و عقیده‌های اطرافیان از قبیل خانواده، دوستان، آشنایان و … بسیار آسیب‌پذیر و شکننده بوده و به خود اجازه می‌دهند که به‌خاطر آنان، رابطه‌ای را با اجبار آغاز نموده و یا ادامه دهند؛ در حالی‌که این رفتار، آنان را راضی و خوشحال نمی‌سازد. باید به این قبیل جوانان توصیه کنم که اگر اعتماد به‌نفس و عزت‌نفس شما پائین است و یا به‌نوعی بیش از حد، تحت تأثیر رفتارهای اطرافیان خویش هستید، این احتمال وجود دارد که تنها به‌دلیل چیزهائی که دیگران به آن فکر می‌کنند و نه براساس میل و احساس واقعی درونی خود، رابطه‌ای را شروع کنید و یا در نهایت دست به ازدواج بزنید. این، یکی از دلیل‌های نادرست ازدواج است که باید به آن توجه داشته باشید.
۲) بالا رفتن سن
این طرز نگرش که سن شما از حد مشخص و طبیعی پا فراتر گذاشته و هنوز ازدواج نکرده‌اید، می‌تواند عامل تحریک کننده باشد؛ البته این‌که شما به چه سنی نگاه می‌کنید و چه سنی در ذهنتان به‌عنوان حد و مرز، تلقی می‌شود، خود جای تأمل و بررسی بیشتر دارد؛ چراکه افکار افراد، با یکدیگر بسیار متفاوت است؛ پس نمی‌توان یک قانوت کلی در نظر گرفت و بر مبنای آن تصور کرد. به‌طور یقین، شما در ضمیر ناخوآگاه خویش، سنی را به‌عنوان ایده‌آل‌ترین زمان برای ازدواج، انتخاب کرده‌اید. این سن ممکن است که از زمینه‌های گوناگون مانند خانواده، سن ازدواج خواهران و یا برادران شما، نشأت گرفته باشد؛ ولی باید نکته‌ای را به شما گوشزد کنم و آن این‌که، در بحث روان‌شناسی، ۲نوع سن همیشه مطرح است:
▪ سن شناسنامه‌ای: هر آن‌چه که در شناسنامهٔ شما ثبت شده است.
▪ سن عقلانی: زمانی‌که شما از نظر بلوغ روانی، عاطفی و فکری به پختگی رسیده باشید.
۳) احساس تنهائی و دلتنگ بودن
زمانی‌که شما احساس تنهائی می‌کنید و تصور می‌نمائید که دلتنگی به سراغتان آمده، این احتمال وجود دارد که شما دست به یک انتخاب نامعقول بزنید و در این شرایط است که در رابطه با روابطی قرار می‌گیرید که برای شما ارضا کننده و قابل تحمل نیست؛ پس توصیه می‌کنم که سعی نمائید بسیار معقولانه و منطقی انتخاب کنید. خود را دست‌کم نگیرید. شما جوانی ارزشمند و دوست‌داشتنی هستید که از هر حیث می‌تواند زندگی ایده‌آلی داشته باشد؛ پس به خواستهٔ دلتان گوش کنید و عجولانه تصمیم نگیرید.
۴) عدم توجه به زندگی شخصی خویش
بسیاری از اشخاص (جوانان) گاهی به این‌ دلیل، اقدام به برقراری رابطه با دیگران می‌کنند که احساس می‌کنند از کمبود شور، اشتیاق و بی‌هدفی در زندگی خود، به ستوه آمده‌اند و به‌جای آن‌که به خویشتن خویش و درون خود نظری بیفکنند، خود را در آستانهٔ برقراری رابطهٔ عشقی نافرجامی قرار می‌دهند. مطمئن باشید که چنین رابطه‌هائی هرگز سرانجام خوشایند و مناسبی در پی نخواهد داشت؛ بنابراین شما عاشق واقعی آن فرد، نبوده و نیستید؛ بلکه به‌نوعی شیفتهٔ سرگرمی خود به رابطه‌تان هستید و زمانی‌که این رابطه پایان می‌گیرد، احساس عدم توجه به خود در وجودتان نمایان‌گر می‌شود.
۵) دوری از بزرگ شدن
جوانان گاهی به‌ این دلیل ازدواج می‌کنند که فردی را وارد زندگی خویش کنند تا از آنان مراقبت کند؛ به‌عبارتی، می‌خواهند آن فرد برای آنان به‌نوعی در نقش پدر یا مادر، باشد. این، نشانهٔ ضعف شخصیتی فرد است که می‌تواند ریشه در دوران کودکی او داشته باشد. بی‌شک، این افراد به‌نوعی به دل‌بستگی‌های دوران کودکی خود بازگشته‌اند و می‌خواهند از این طریق، مشکل خویش را حل نمایند؛ پس این راه نمی‌تواند قابل قبول باشد.
۶) احساس گناه و یأس
احساس ندامت، پشیمانی، گناه و یأس ممکن است انگیزهٔ خاص برای شروع یک رابطه و یا ادامهٔ آن باشد. شما به خود تلقین می‌کنید که این، همان عشقی است که مدت‌ها در پی آن بودم؛ در حالی‌که واقعیت، چیز دیگری است. این احساس، نوعی حس ترحم و دل‌سوزی به خویشتن خویش است؛ پس سعی نکنید به‌نوعی تابع این نوع احساس شوید.
۷) پرکردن خلأهای عاطفی، احساسی و روانی
باید اعتراف کرد یکی از پیامدها و ره‌آوردهای اصلی عشق، این است که شما را به‌نوعی احساس سرور، شادمانی، نشاط و وابستگی می‌رساند؛ اما زمان‌که به‌منظور پر کردن خلأهای احساسی ـ عاطفی خود از آن (عشق) استفاده می‌کنید، می‌تواند به شما آسیب برساند. همواره دو مشکل ناشی از خلأ احساسی ـ عاطفی وجود دارد که عبارتند از:
▪ شما به‌دلیل پر کردن خلأهای احساسی ـ عاطفی خود و نه به‌خاطر این‌که فرد ایده‌آل را یافته‌اید، به این‌گونه رابطه‌ها دست می‌زنید.
▪ گاهی در رابطه‌هائی که شاید بتواند برای شما قابل قبول باشد، وارد می‌شوید؛ اما تصور و خواستهٔ شما، این است که این رابطه، خلأهای شما را پر می‌کند.
● توصیه‌های روان‌شناسی
اگر احساس می‌کنید در زندگیتان، خلأ عاطفی یا احساسی وجود دارد، هیچ فردی بدون توجه به این‌که چه‌قدر هم شما را دوست دارد، نخواهد توانست خلأ روحی ـ روانی احساسیتان را پر کند.
۸) میل جنسی
در بحث میل جنسی، به‌طور یقین، دیگر عاشق شدن و عشق، در میان نیست. بی‌شک شما نسبت به آن فرد، جاذبهٔ شدید جنسی دارید و بس. باور داشته باشید که با میل جنسی، ممکن است به شخص علاقه‌مند یا وابسته شوید، ولی او برای شما چندان جذاب و دوست‌داشتنی نیست. شما تنها به‌دنبال فردی هستید که بتوانید با او رابطهٔ جنسی برقرار کنید؛ پس این دلیل نمی‌تواند ضامن یک ازدواج موفق و معقولانه باشد. این‌جاست که باید بگویم: ”چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید.“

شنبه 29/3/1389 - 17:4
ازدواج و همسرداری

به نظر من برای اینکه هر شخصی بتواند در زندگی زناشویی خود موفق باشد، تنها باید از یک قانون طلایی پیروی کنید. در طول تاریخ نصایح بیشماری در ادیان مختلف و فرهنگ های متفاوت وجود داشته، اما تمام آنها به این عبارت ختم می شوند:
با دیگران همانطور رفتار کن که انتظار داری با خودت رفتار شود.
البته منظور ما این نیست که شما باید همسر خیانت کار، سوء استفاده گر، معتاد و یا الکلی خود را بپذیرید. بلکه قانون طلایی این است که اگر همسرتان به راستی از اشتباهات گذشته خود پشیمان شده و از آنها درس عبرت گرفته است، بهتر است او را ببخشید. درست مثل زمانی که از خودتان اشتباهی سر می زند و در مقابل توقع دارید همسرتان شما را عفو کند.
اگر شما در زندگی مشترکی قرار دارید که همسرتان غیر قابل کنترل بوده، به صورت افراطی آزار دهنده، خائن، و یا معتاد است و زندگی احساسی خود را در حال خطر میبینید، یک “قانون” دیگر مطرح می شود که در مورد افراد بسیار زیادی کاربرد دارد: قانون بقا. این حس غریزی برای بقا می باشد که اهمیت شادی فردی را در شما بیدار می سازد. در این حالت نسبت به مادیات بی اهمیت شده و برایتان مهم نیست که دیگران از شما انتظار دارند چه کاری انجام دهید.
یک ازدواج موفق مملو از تعهدات بیشمار است. کلمه کلیدی در این قسمت ” کامیابی” است و “قانون” مورد نظر این است که: با خودتان صادق باشید. البته بدان معنا نیست که همه چیز یا باید بر طبق خواست های شما انجام شود یا اینکه به هیچ وجه انجام نشود. اگر در شرایطی قرار گرفتید که زندگی برایتان مشکل شده و همسرتان نیز هیچ گونه همکاری با شما ندارد، بنابراین شاید زمان آن فرا رسیده باشد که “با خودتان رو راست باشید”. اگر صاحب فرزند هم هستید باید با آنها نیز صادق باشید و کارهای لازم برای تغییر شرایط نامطلوب را انجام دهید.
زمانی که من از دادگاه خانواده سوال کردم که چه قانون و یا اصولی برای افراد در زندگی مشترکشان اهمیت دارد، آنها به من پاسخ های بیشماری دادند که از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) زمان بروز مشکلات آنها را به سرعت شناسایی کرده و در همان موقع به حل آنها بپردازید.
۲) زمانی که یکی از طرفین مشکلی را مطرح می کند، طرف دیگر باید با صبر و شکیبایی به گفته های او گوش دهد، مفهوم حرف های او را درک کند و با هم برای رفع آن تلاش کنند.
۳) کارها را به طور تساوی تقسیم کنید تا وظیفه هر کس مشخص باشد.
۴) زمانی که تقاضا بالا می رود، سعی کنید بیش از آنچه در توان دارید کار کنید.
۵) متوجه تلاش های بی شائبه شریک زندگی خود بشوید و از او قدردانی به عمل آورید. این قدردانی می تواند به سادگی یک بوسه و یا ترتیب دادن یک میمانی برای طرف مقابل باشد.
۶) برای کوچکترین کارهایی که شریک زندگیتان در قبال شما انجام می دهد، ارزش قائل باشید.
۷) هر چند وقت یکبار کمترین کاری را که از دستتان بر می آید برای شریک زندگیتان انجام دهید.
۸) برای یکدیگر وقت صرف کنید و با هم باشید.
۹) سعی کنید وقت بیشتری را با هم بگذرانید، حتی اگر می خواهید کهنه بچه را عوض کنید سعی کنید با کمک هم این کار را انجام دهید.
۱۰) هر زمان که نگاهتان به هم افتاد، لبخندی نثار یکدیگر کنید، حتی اگر احساس میکردید که: ” اه؛ نمی خواهم تو چشماش نگاه کنم”، چه کار قشنگی.
۱۱) اگر لازم بود با هم بحث کنید؛ اما نباید این بحث ها در احساسات شما نسبت به یکدیگر خللی وارد سازد.
۱۲) مطمئن شوید که اول خودتان و بعد هم همسر و فرزندانتان را دوست می دارید.
۱۳) ارزش وجود یکدیگر را درک کنید.
۱۴)در مورد هیچ کس، حتی همسرتان به خیال پردازی، روی نیاورید.
۱۵) به آرزوها و آمال خود جامه عمل بپوشانید.
۱۶) هر گاه احساس کردید که رابطه شما در حال خدشه دار شدن است، از مشاوره های خانواده کمک بگیرید و مشکلات را مرتفع سازید.
۱۷) هرگاه احساس سکون، یکنواختی و تکرار مکررات به شما دست داد، دوشادوش یکدیگر دست به انجام کارهای غیر منتظره بزنید.
۱۸) برای هم کتاب بخوانید.
۱۹) در مورد آرزوها، امیال، نیازها، شکست ها و موفقیت هایتان با یکدیگر صحبت کنید. این کار را حداقل یکبار در ماه باید انجام دهید.
۲۰) با هم به خرید برای خانم بروید. خرید شما باید حتما شامل لباس زیر نیز باشد. اگر جزء آن مردهایی هستید که از خرید کردن با خانمتان لذت نمی برید، باید بخش زنانه وجود خود را فعال تر سازید.
۲۱) با هم به خرید برای آقا بروید ( البته نه در همان زمانی که برای شماره ۲۰ این کار را انجام می دهید) این خرید می تواند شامل وسایل ورزشی، و یا ابزار آلات هم باشد. اما اگر اینطور نباشد و محدود به لباس شود، بهتر است. معمولا خانم ها به تنهایی به خرید برای همسرانشان می روند. اما زمانی که آقا هم در کنارش باشد به طور حتم به نظر خانم احترام بیشتری گذاشته و از وقتی که خانم در اختیار او قرار داده قدردان خواهد شد.
۲۲) ارتباط جنسی هیچ گاه نباید یکنواخت شود. اگر چنین شود شما بازنده خواهید بود. سعی کنید روال عادی را به دست فراموشی بسپارید و کارهای جدید و متنوع را امتحان کنید!!
۲۳) اگر متوجه شدید که در حال سوء استفاده کردن از طرف خود هستید، سریعا این کار را متوقف کرده و از او عذر خواهی کنید.

شنبه 29/3/1389 - 17:2
آلبوم تصاویر

 

 

 

 

 

 

شنبه 29/3/1389 - 16:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته