محبت و عاطفه
متشکرم:
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حر ف هایم گوش کردی.
برای همه وقت هایی که به من شهامت و جرأت دادی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من هستی.
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم".
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
به خاطرهمه این ها، هیچ وقت فراموش نکن که:
همیشه برای گوش دادن به حرف هایت آمادگی دارم.
همیشه پشتیبانت هستم.
من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.
فقط کافی است چیزی از من بخواهی، بلافاصله از آن تو خواهد شد.
می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.
من کاملاً به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.
در دنیا تو از هر چیزی برایم مهمتر هستی.
پنج شنبه 17/4/1389 - 17:3
محبت و عاطفه
چرا مرگ لحظه ها را باور ندارم چرا وقتی کسی دیگر در دنیا نیست او را مرده می پندارم
آیا من لحظه به لحظه نمیمیرم یک لحظه پیش من چه شد وکجا رفت چرا وقتی کسی میمیرد برایش گریه میکنم در حالی که خود هر لحظه در خود میمیرم بی آن که حتی متوجه آن باشم ؟
گریه وصدای نوزادی که در من مرد و واژه ها از چه وقت مثل جوانه های تازه رسته در وجودم شکستند چرا تا به حال در سوگ نوزادی خود اشک نریختم؟ آن دختر بازیگوش با آن دستها و پاهای کوچک و چشمان بی تابی که عاشق عروسک بازی بود کی با هستی ام خداحافظی کرد و جوانی من در کدام لحظه مرد ؟
این مرگ های مکرر چه غم انگیز است بی آن که هرگز به آنها فکر کرده باشم می خواهم به همه ی این مرگ های مکرر که هریک در خود تولدی را پنهان دارند فکر کنم...
پنج شنبه 17/4/1389 - 17:1
محبت و عاطفه
اگر برای نمونه خدا فراموش كند كه من فقط یك عروسك خیمه شب بازیم و به من تكهای بیشتری از زندگی بدهد، من از همه آن زمان سود برده و استفاده خواهم كرد، بهترین كاری كه میتوانم انجام دهم.»
شاید نگویم هرچه را كه میاندیشم اما قطعاً درباره هر چه میگویم اندیشه میكنم.
به هر چیزی ارزش مینهم نه فقط برای اینكه با ارزشند، بلكه برای آنچه آنها ارائه میكنند و بیان میدارند.
كمتر خواهم خوابید و بیشتر رویا خواهم دید. برای هر دقیقهای كه چشمانمان را رویهم میگذاریم، بمدت شصت ثانیه روشنایی و نور را از دست میدهیم
ادامه میدادم از آنجایی كه دیگران متوقف شدهاند و برمیخاستم وقتی كه دیگران میخوابند.
اگر خدا تكهای بیشتری از زندگی به من میداد، سادهتر لباس میپوشیدم، در نور آفتاب غوطه میخوردم، برهنه خود را رها میكردم، نه فقط جسمم را بلكه روحم را نیز.
به مردم ثابت میكردم كه چقدر در اشتباهند كه فكر میكنند چونكه پیرتر شدهاند عاشق شدن را قطع كردهاند ، چراكه آنها عملاً از همان زمانی كه عاشق شدن را متوقف كردهاند، شروع به پیرتر شدن كردهاند
به كودكان دو بال میدادم، اما آنها را به تنهایی رها میكردم تا هر كدام بیاموزد كه چگونه با تكیه بر خود پرواز كند.
به فرد سالخورده، نشان میدادم كه آنها چگونه میمیرند نه با فرآیند مسن شدن بلكه با غفلت كردن
چیزهای زیادی از شما یاد گرفتهام....
من یاد گرفتهام كه هر كس میخواهد تا بر بالای كوه زندگی كند، اما فراموش میكند كه اصل مطلب همان چگونگی راه پیمودن است.
من یاد گرفتهام كه یك فرد تنها وقتی میتواند به فردی دیگر از بالا به پائین نگاه كند كه بخواهد به او در برخاستن كمك نماید.
همیشه بیان كن، آنچه را كه احساس میكنی و انجام بده آنچه را كه فكر میكنی.
به خودتان نزدیك باشید، به عزیزانتان،و به آنها بگوئید كه چقدر به آنها نیاز دارید و چقدر عاشقشان هستید و چقدر به آنها توجه دارید. زمانی را برای بیان این جملات بگذارید، «متاسفم»، «مرا ببخش»، «لطفاً»، «متشكرم» و همه كلمات قشنگ و دوستداشتنی كه شما بلدید.
هیچكسی شما را به خاطر نخواهد آورد اگر شما افكارتان را پیش خود بصورت راز نگه دارید، خودتان را وادار كنید تا آنها را بیان و ابراز دارید.
به دوستان و عزیزانتان نشان دهید كه چقدر به آنها علاقمندید.
For you with much love and care
برای شما با بیشترین عشق و علاقه
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:59
خواستگاری و نامزدی
هر چه بیشتر عمر می کنم بیشتر اطمینان پیدا می کنم که تفاوت عمده انسانها ، تفاوت بین انسان ضعیف و قوی ، بین انسان بزرگ و کوچک میزان توانایی یا اراده استوار و خلل نا پذیر آنهاست . به این معنی که انسان قدرتمند هنگامی که هدفی را برای خود مشخص می کند دو راه بیشتر پیش رو ندارد : یا مرگ یا پیروزی. توماس فاول باکستون
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:50
شعر و قطعات ادبی
گرچه پرواز فروسوخت ، كبوتر باقیست
وقفس هست اگر ، وسوسه ی پر باقیست
واگر ماه به زندان محاق افتاده ست
شبِ ظلمتكده را پرتو اختر باقیست
در دل جنگل سبزی كه فروسوخته است
نقشی ازقامت رعنای صنوبر باقیست.....
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:45
آلبوم تصاویر
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:39
آلبوم تصاویر
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:30
دانستنی های علمی
زنی که در سه قرن زندگی کرده و مسن ترین فرد زنده بر روی زمین لقب گرفته هم اکنون در ازبکستان زندگی میکند.
خانم "طوطی یوسف اوا" هم اکنون پیرترین زن جهان است که در اول ژوئن سال 1880 در شهری کوچک در ازبکستان بدنیا آمده است.
وی که با نوهها و نبیرهها و دیگر بستگان خود زندگی میکند هم اکنون 129 سال دارد و در شرایط عمومی خوبی به سر میبرد.
|
یوسف اوا که هم اکنون به همراه در شهر کوچک "دورد گول" (چهار دریاچه) در ازبکستان زندگی میکند، میگوید: من برای شنیدن و دیدن مشکل دارم اما احساس سلامتی خوبی دارم.
| |
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:19
محبت و عاطفه
كودكی ده ساله كه دست چپش در یك حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش یك قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر كودك قول داد كه یك سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی كل باشگاه ها ببیند.
در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی كودك كار كرد و در عرض این شش ماه حتی یك فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبررسید كه یك ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.استاد به كودك ده ساله فقط یك فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تك فن كار كرد.سر انجام مسابقات انجام شد و كودك توانست در میان اعجاب همگان با آن تك فن همه حریفان خود را شكست دهد!
سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تك فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات كشوری، آن كودك یك دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری كشورانتخاب گردد. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپیروزی اش را پرسید. استاد گفت: "دلیل پیروزی تو این بود كه اولاً به همان یك فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یك فن بود، و سوم اینكه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود كه تو چنین دست نداشتی!
یاد بگیر كه در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده كنی.راز موفقیت در زندگی ، داشتن امكانات نیست ، بلكه استفاده از "بی امكانی" به عنوان نقطه قوت است
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:16
دانستنی های علمی
![image](https://www.securiteaerienne.com/ill/jumper-sfo.jpg)
پل گلدن گیت در سانفرانسیکو.
حالا این بماند که که خودکشی کلا کار ضایعی هست (از آن ضابع تر هم پایین پریدن از بالای یک جای معروف برای در بوق کردن مردنت است و نشان از خود مهم پنداری شدید شما میدهد.) اما یک چیز جالب برایتان بگویم: وقتی این ملت از نردههای این پل بالا میروند که پایین بپرند، خیلی وقتها پلیس که چهار چشمی مواظب پل است سر میرسد. معمولا هم اولین واکنش پلیس به فردی که آن بالا رفته یک چیز است: میای پایین یا شلیک میکنم! جالب اینجاست که واکنش بیشتر این افراد مصمم به خودکشی هم این است که می آیند پایین. درست است که این افراد میخواهند بمیرند، اما میخواهند هم که روی چگونه مردنشان «کنترل» داشته باشند و دلشان نمیخواهد با یک گلوله پلیس سقط شوند
پنج شنبه 17/4/1389 - 16:6