• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 860
تعداد نظرات : 184
زمان آخرین مطلب : 4860روز قبل
اخبار
به گزارش آتی، معاونت نظارت و سنجش دانشگاه جامع علمی ـ کاربردی در اقدامی جالب توجه از ورود پسران دانشجویی که ـ با پیراهن آستین کوتاه قصد انجام کارهای اداری را دارند ـ جلوگیری و از سوی دیگر با سایر مظاهر بدحجابی دانشجویان مدارا می کند.

البته این اقدام به تنهایی قابل تقدیر و پیگیری است چرا که معضل ورود بدحجابان به مراکز علمی از جمله مشکلاتی است که از سوی بسیاری از گروه های دانشجویی و متدینین گوشزد می شود ـ اما مشاهده این امر که دختران دانشجو با مانتوهای تنگ، رنگی و آرایش های غلیظ و پسران با مدل موهای به اصطلاح فشن و ابروهای قیطانی ـ که مطلقا سنخیتی با محیط علمی و اداری ندارد ـ وارد این مکان می شوند تا حدی اعجاب انگیز است و این سوال را در ذهن ایجاد می کند که این گزینش بر چه اساسی صورت می گیرد.

از دیگر موضوعات جالب توجه معاونت نظارت و سنجش دانشگاه جامع علمی ـ کاربردی این است که مسئولیت حراست دانشجویان دختر و پسر مشترک است در حالی که طبق آئین نامه نظارتی مراکز دانشگاهی، مسئولان حراست باید به تفکیک جنسیتی مشخص شوند لذا به همین دلیل بسیاری از تخلفات دختران در این خصوص نادیده گرفته می شود.

به نظر می رسد ارائه تذکر از سوی مامور انتظامی مرد به دانشجویان دختر در خصوص بی حجابی یا بد پوششی در این مرکز که جنبه نظارت و قانونگذاری دارد امری ناپسند است و شائبه هایی را در ذهن مراجعه کنندگان ایجاد می کند که البته در این خصوص تذکری به بانوان صورت نمی گیرد و فقط محدودیت ها در مورد آقایان اعمال می شود.
يکشنبه 23/3/1389 - 11:27
اخبار
شیعه آنلاین:اخبار رسیده حاکی از آن است که پیروان فرقه ضاله وهابیت که با هزینه‌های عربستان سعودی برای تبلیغ عقاید و اندیشه‌های منحرف خود به روسیه و کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند ازبکستان، قزاقستان، آذربایجان، تاتارستان، قفقاز، چچن، بلاروس و حتی بلغارستان، رومانی، اوکراین و غیره سفر می‌کنند، در همانجا با دختران محلی ازدواج می‌کنند.

گفتنی است هدف از این کار اولا جذب دختران آن مناطق به فرقه وهابیت و دوما زاد و ولد و افزایش نسل وهابییون به ویژه در آن مناطق است.

بدین ترتیب پیش بینی می‌شود حداقل تا دو دهه آینده جمعیت وهابییونی که در روسیه و کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق زندگی می‌کنند، به تعداد قابل توجه و چشمگیری افزایش یابد.

ناگفته نماند چندی پیش نیز اخبار و اطلاعاتی در برخی رسانه‌های داخلی کشورمان نیز منتشر شد مبنی بر اینکه پیروان فرقه وهابیت برنامه مشابهی نیز در داخل کشورمان دارند.
يکشنبه 23/3/1389 - 11:26
آلبوم تصاویر

دونا سیمپسون بانوی 42 ساله آمریکایی که 272 کیلو وزن دارد . وی قصد دارد تا با افزایش وزن خود به 455 کیلوگرم رکورد سنگین وزن ترین بانوی خانه دار در جهان را از آن خود کند . او بدین منظور روزانه دهها پیتزا و نوشابه های قنددار و دیگر مواد غذایی چاق کننده مصرف می کند


 

يکشنبه 23/3/1389 - 11:25
آلبوم تصاویر

يکشنبه 23/3/1389 - 11:2
خواستگاری و نامزدی


اگر در زندگی از هیچ چیز لذت نمیبرید، راهنمایی های زیر میتواند بشما کمک فراوانی نماید.



یک شب سرد زمستانی از خانه خارج شوید آنقدر صبر کنید تا خواب به سراغتان بیاید، به خانه برنگردید،به سمت پارکی بروید و سعی کنید بر روی نیمکتی بخوابید. از دستان خود بالشتی بسازید و از سرما بلرزید.وقتی احساس کردید ادامه این کار شما را به کشتن خواهد داد به منزل برگردید و در تختخواب خود بیارامید و از زندگی لذت ببرید.

در ساعات پر ترافیک سوار اتوموبیل خود شده و از خانه خارج شوید. به یکی از معابر پر ترافیک شهر بروید و خود را چند ساعت در ترافیک مشغول کنید بطوریکه دچار خستگی مفرط ، سردرد ،کمر درد, پا درد... گردید در این حالت تصمیم بگیرید که به خانه بازگردید،در راه باز هم دچار ترافیک می شوید و هر لحظه آرزو می کنید که سریعتر به منزل برسید.وقتی به خانه برگشتید می توانید در حالتی ریلکس نشسته و با هر چیزی مانند نوشیدن چای, تماشای تلوزیون یا گوش دادن به یک موسیقی ملایم، از زندگی خود لذت ببرید.

مقدار زیادی مایعات بنوشید بطوری که بعد از چند ساعت مثانه شما به حد انفجار برسد.بعد سعی کنید در حدود یک ساعت خود را در چنین وضعی قرار دهید.وقتی طاقت شما تمام شد به دستشویی بروید ، در چنین حالتی می توانید برای چند لحظه از زندگی خود لذت فراوانی ببرید.!

يکشنبه 23/3/1389 - 11:2
داستان و حکایت

یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچکشان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.
روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟
پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم.

پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه
روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفسمان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به کتابخانه رفتیم و به ما یاد دادند که از کتاب های آنجا چطور استفاده کنیم.

بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آنجایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند به پسرش گفت: پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم.

بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت.
دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده. گفتند مریض است.
دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند. بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند.
وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت.
بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد.
گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا اینقدر کم درس درست و حسابی می خوانند.
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد: ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم.

يکشنبه 23/3/1389 - 11:1
ادبی هنری

چه کشکی، چه پشمی؟! ...

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت،
خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد ....

از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.

گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی...
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد.
وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت:ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.

وقتی کمی پایین تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی کردیم
غلط زیادی که جریمه ندارد.
يکشنبه 23/3/1389 - 11:1
طنز و سرگرمی

نگاه پر معنی

 

نخند!

تو چه می‌فهمی معنی این نگاه چیست!

تو كه پرنده نیستی

 

يکشنبه 23/3/1389 - 10:59
آلبوم تصاویر

موقع رانندگی با كسی صحبت نكنید

مجموعه عکسهای مهناز افشار

نگاه پ

يکشنبه 23/3/1389 - 10:58
داستان و حکایت

روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد.

تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت:

من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم. در حقیقت من آن را زنده می کنم. حال چطور درامد سالانه ی من یک صدم شماست..

جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درامدت ۱۰۰برابر شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!!!!

يکشنبه 23/3/1389 - 10:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته