• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4182روز قبل
اهل بیت
مرثیه ثرائى زهرا (س ) بر فرزندش

سید جلیل و بزرگوار سید حسین رضوى نقل مى نمود:
بعضى از موثقین بحرین حضرت زهرا (علیهاالسلام ) را در عالم رؤ یا دیدند كه حضرت در میان جمعى از زنان گریه و زارى و نوحه بر امام حسین (ع ) مى نمودند و این بیت را مى خواندند:
واحُسِینا واذَبی حا مِنْ قَفا

واحُسِینا واغَسی لا بِالدِّماء

واى بر حسینم واى بر كشته اى كه از پشت سر از بدنش جدا كردند
واى بر حسینم كه غسلش با خون بود.
گوید از خواب بیدار شدم در حالى كه مى گریستم و آن بیت شعر را بر زبان مى راندم .(1)
عاشقان را آرزو باشد گل روى حسین (ع )

گل گرفته عطر خود از تربت كوى حسین (ع )

سر گذاریم از ره اخلاص هنگام نماز

بَهر نزدیكى به حق بر خاك گلبوى حسین (ع )

-------------------------------------------------------
1-ظرافة الاسلام.

پنج شنبه 21/10/1391 - 17:16
اهل بیت
معجزه مجلس عزادارى حسین (ع)

متّقى صالح مرحوم محمّدرحیم اسماعیل بیگ كه در توسّل به اهلبیت (علیهم السلام ) و علاقه قلبى به حضرت سیدالشهداء (ع ) كم نظیر و از این باب رحمت بركات صورى و معنوى نصیبش شده و در ماه رمضان 87 به رحمت ایزدى واصل شده نقل فرمود:
من در سن شش سالگى مبتلا بدرد چشم شدم و تا سه سال گرفتار بودم و عاقبت از هر دو چشم كور گردیدم .
در ماه محرم ایّام عاشوراء در منزل دائى بزرگوارم مرحوم حاج محمّد تقى اسماعیل بیگ روضه خوانى بود و من هم بآنجا رفته بودم چون هوا گرم بود شربت بمردم مى دادند.
از دائى خواهش كردم كه من بمردم شربت دهم . گفت : تو چشم ندارى و نمى توانى .
گفتم : یك نفر چشم دار همراه من كنید تا مرا یارى كند قبول نموده و من با كمك خودش مقدارى به مردم شربت دادم ... در این اثناء مرحوم معین الشریعة اصطهباناتى منبر رفته و روضه حضرت زینب (علیهاالسلام ) را مى خواند و من سخت متاءثّر و گریان شدم تا اینكه از خود بى خود شدم در آن حال مجلّله اى كه دانستم حضرت زینب (علیهاالسلام ) است دست مبارك بر دو چشم من كشید و فرمود: خوب شدى و دیگر چشم درد نمى گیرى .
پس چشم گشودم اهل مجلس را دیدم شاد و فرحناك خدمت دائى خود دویدم تمام اهل مجلس منقلب و اطراف مرا گرفتند به امر دائى ام مرا در اطاقى برده و مردم را متفرق نمودند.
و نقل مى كند كه در چند سال قبل مشغول آزمایش بودم و غافل بودم از اینكه نزدیكم ظرف پر از الكل است كبریت را روشن نموده ناگاه الكل مشتعل شد و تمام بدن از سر تا پا را آتش زد مگر چشمانم را چند ماه در مریضخانه مشغول معالجه بودم از من مى پرسیدند چه شده كه چشمت سالم مانده .
گفتم : عطاى خانم حضرت زینب (علیهاالسلام ) بركت مجلس روضه آقام امام حسین (ع ) است و وعده فرمودند كه تا آخر عمر چشمم درد نگیرد.(1)
آئینه ذات كبریائى زینب (علیهاالسلام )

هم مظهر فخر كیمیائى زینب (علیهاالسلام )

بر دین خدا یاور و ناصر بامام

شد محرم راز لاتناهى زینب (علیهاالسلام )

نور است حسن چراغ ومصباح هدى

پروانه شمع كبریائى زینب (علیهاالسلام )

یاور به برادر است و زینب به پدر

آن مظهر وجه پارسائى زینب (علیهاالسلام )

در روز نخست و قرب جانان است

هم شاهد یگتا و گواهى زینب (علیهاالسلام )

روشن دو جهان ز نور قدوسى حق

مهر ازلى نور ضیائى زینب (علیهاالسلام )

یكتاست بمیدان بلاغت چو على

هم وارث علم مرتضائى زینب (علیهاالسلام )

افراشته بعالم همى پرچم حق

آن مظهر ذات لافتائى زینب (علیهاالسلام )

آئین نبىّ ز صبر زینب (علیهاالسلام ) بر جاست

جاوید نمود دین خدائى زینب (علیهاالسلام )

-------------------------------------------------------
1-داستانهاى شگفت.

پنج شنبه 21/10/1391 - 17:14
اهل بیت
عنایت امام حسین

زاهد عابد و واعظ متعظ مرحوم حاج شیخ غلامرضاى طبسى فرمود:
با چند نفر از دوستان با قافله بعتبات عالیات مشرف شدیم هنگام مراجعت براى ایران شب آخر كه در سحر آن باید حركت كنیم متذكر شدم كه در این سفر مشاهده مشرفه و مواضع متبركه را زیارت كردم جز مسجد براثا و حیف است از درك فیض آن مكان مقدس محروم باشیم .
به رُفقا گفتم : بیائید به مسجد براثا برویم .
گفتند: مجال نیست ، خلاصه نیامدند، خودم تنها از كاظمین بیرون آمدم .
وقتى بمسجد رسیدم در را بسته دیدم و معلوم شد در را از داخل بسته و رفته اند و كسى هم نیست حیران شدم كه چه كنم اینهمه راه بامیدى آمدم ،بدیوار مسجد نگریستم دیدم مى توانم از دیوار بالا بروم .
بالاخره هر طورى بود از دیوار بالا رفته و داخل مسجد شدم و با فراغت مشغول نماز و دعا شدم بخیال اینكه در مسجد را از داخل بسته اند و باز كردنش آسان است .
در داخل مسجد هم كسى نبود پس از فراغت آمدم در را باز كنم دیدم قفل محكمى بر در زده اند و بوسیله نردبان یا چیز دیگر رفته اند.
حیران شدم چه كنم دیوار داخل مسجد هم طورى بود كه هیچ نمى شد از آن بالا رفت با خود گفتم : عمرى است دم از حسین (ع ) مى زنم و امیدوارم كه ببركت آن بزرگوار در بهشت برویم باز شود با اینكه درب بهشت یقینا مهمتر است و باز شدن این در هم ببركت حضرت ابى عبداللّه (ع ) سهل است .
پس با یقین تمام دست بقفل گذاشتم و گفتم : یا حسین (ع ) و آن را كشیدم فورا در باز گردید در را باز كردم و از مسجد بیرون آمدم و شكر خدا را بجا آوردم و بقافله هم رسیدم .(1)
گر راه حسین (ع ) رفته آگاه شوى

هم عاشق و بى قرار این راه شوى

داخل چو شوى به جمع یاران حسین (ع )

چون یوسف مصر خارج از چاه شوى

خواهى كه به روز حشر گریان نشوى

درمانده به پاى عدل و میزان نشوى

در سوگ حسین (ع ) اشكى امروز بریز

تا در صف حشر اشكریزان نشوى

-------------------------------------------------------
1-داستانهاى شگفت.

پنج شنبه 21/10/1391 - 17:13
اهل بیت
درخت خون مى گرید

جناب آقاى حجة الاسلام و المسلمین شیخ على موحد نقل فرمود:
در ایام عاشورا بقصد ترویج و نشر احكام دین بسمت لارستان رفته بودم در این چند روزیكه در فداغ رودشت اقامت داشتم روز تاسوعا چند نفر خبر آوردند كه شب گذشته از درخت سدرى كه در چهار فرسخى اینجا است نورى شبیه ماهتاب ظاهر شد جمعى از اهالى محل براى مشاهده آن درخت رفتند.
فردا یعنى روز عاشورا خبر آوردند كه شب گذشته نورى ظاهر نشد لكن طرف صبح قطرات خون از آن درخت بر زمین مى ریخت و قطعه كاغذى كه چند قطره خون از آن درخت بر آن ریخته بود همراه آورده بودند.
جماعتى از سنّیهاى آن محل پس از مشاهده آن خون مشغول لعن بر یزید و قاتلین امام حسین (ع ) شده و با شیعیان در اقامه عزاى آن بزرگوار شركت نمودند.(1)
هرجا كه روى عزا و ماتم برپاست

از سوز حسین (ع ) آتشى بر دلهاست

هر دم كه ز كربلاى او یاد شود

فریاد حسین حسین (ع ) یاران به هواست

-------------------------------------------------------
1-داستانهاى شگفت.

پنج شنبه 21/10/1391 - 17:12
اهل بیت
گامهائى كه جهت حضرت برداشت

مخلص و مداح اهلبیت عصمت و طهارت علیهم صلوات اللّه اجمعین آقاى امیر محمّدى نقل كرد:
یكى از شبهاى جمعه مقارن با ساعت یك نصف شب آمدم تخت فولاد (قبرستان مؤ منین و علماى مشهور در اصفهان ) دیروقت بود مردم خواب بودند ماشین را خاموش نموده و با هُل آنرا داخل تكیه كردم .
یك چند زیلو روى هم بود آمدم و بروى آنها نشستم و سیگارى روشن كردم تا بعد بروم استراحت كنم .
ناگهان چشمم به مقبره آقاى سید محمّدباقر درچه اى استاد مرحوم آیة اللّه بروجردى رضوان اللّه تعالى علیه افتاد روى به آسمان كردم صدا زدم خدایا من مى دانم آقا سید محمّدباقر در خانه تو آبرو دارداین سید امشب بخواب من بیاید و یك خبرى از آن دنیا بمن بدهد.
سیگارم تمام شد رفتم خوابیدم در عالم رؤ یا دیدم جمعیتى دورتا دور كه بعضى نشسته و برخى ایستاده بودند.
در این هنگام دیدم آقا سید محمّد باقر درچه اى یك پیراهن سفید پوشیده و یك عرقچین بر سرش مى باشد اشاره بمن نمود و صدا زد هر قدمى كه براى امام حسین (ع ) در دنیا برداشتم در اینجا (عالم برزخ ) دارند پایم حساب مى كنند.
یعنى دنیا و آخرت اگر مى خواهى در خانه امام حسین (ع ) را رها نكن .(1)
خوشا جانى كه جانانش حسین (ع ) است

خوشا دردى كه درمانش حسین (ع ) است

بود فرمانرواى كشور دل

خوشا ملكى كه سلطانش حسین (ع ) است

بنامش دفتر عشق است مفتوح

خوش آن دفتر كه عنوانش حسین (ع ) است

نبى را جان شیرین جز حسین نیست

ولى آرامش جانش حسین (ع ) است

چه صحرائى است یا رب وادى عشق

كه تنها مرد میدانش حسین (ع ) است

بگو اهریمنان كربلا را

كه این صحرا سلیمانش حسین (ع ) است

مؤ ید را چه غم باشد بمحشر

كه پوزش خواه عصیانش حسین (ع ) است

-------------------------------------------------------
1-مؤ لف.

پنج شنبه 21/10/1391 - 17:10
اهل بیت
آزاد كرده حسین (ع )

مرحوم متقى صالح و واعظ اهلبیت عصمت و طهارت علیهم صلوات اللّه شهید حاج شیخ احمد كافى (رضوان اللّه تعالى علیه ) نقل نمود:
یكى از شیعیان در بصره سالى ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خوانى مى كرد این بنده خدا ورشكست شد و وضع زندگى اش از هم پاشیده شد حتى خانه اش را هم فروخت .
نزدیك محرم بود با همسرش داخل منزل روى تكه حصیرى نشسته بودند یكى دو ماه دیگر بنا بود خانه را تخلیه كنند، و تحویل صاحبخانه بدهند و بروند.
همسرش مى گوید: یك وقت دیدم شوهرم منقلب شد و فریاد زد.
گفتم : چه شده ؟ چرا داد مى زنى ؟
گفت : اى زن ما همه جور مى توانستیم دور و بر كارمان را جمع كنیم ، آبرویمان یك مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرویمان برود.
گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا امام حسین (ع ) روى بام خانه ما یك پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم مى آیند ما هم وضعمان ایجاب نمى كند و دروغ هم نمى توانیم بگوئیم آبرویمان جلوى مردم مى رود.
یكدفعه منقلب گردید، گفت : اى حسین مپسند آبرویمان میان مردم برود، قدرى گریه كرد.
همسرش گفت : ناراحت نباش یك چیز فروشى داریم . گفت : چى داریم ؟
گفت : من هیجده سال زحمت كشیدم یك پسر بزرگ كردم پسر وقتى آمد گیسوانش را مى تراشى ، و فردا صبح دستش را مى گیرى مى برى سر بازار، چكار دارى بگوئى پسرم است ، بگو غلامم است . و به یك قیمتى او را بفروش و پولش را بیاور و این چراغ محفل حسینى را روشن كن .
مرد گفت : مشكل مى دانم پسر راضى بشود و شرعاً نمى دانم درست باشد كه او را بفروشیم یا نه .
زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضیه را پرسیدند، علماء گفتند: پسر اگر راضى باشد خودش را در اختیار كسى بگذارد اشكالى ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه .
یك وقت دیدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر مى گوید.
وقتى وارد منزل شدم دیدم مادرم مرتب به قد و بالاى من نگاه مى كند و گریه مى كند، پدرم مرتب مرا مشاهده مى كند اشك مى ریزد گفتم : مادر چیزى شده ؟
مادر گفت : پسر جان ما تصمیم گرفته ایم تو را با امام حسین (ع ) معامله كنیم .
پسر گفت : چطور؟ جریان را نقل كردند پسر گفت : به به حاضرم چه از این بهتر.
شب صبح شد گیسوان پسر را تراشیدند، پدر دست پسر را گرفت كه به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اینهم جوانش است ) پس یكمقدار بسیار زیادى گریه كردند و از هم جدا شدند.
پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قیمتى كه گفت ، تا غروب آفتاب هیچكس نخرید، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم مى برمش خانه یكدفعه دیگر مادرش او را ببیند فردا او را مى آورم و مى فروشم .
تا این فكر را كردم دیدم یك سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسیمه نزد ما آمد بمن سلام كرد جوابش را دادم .
فرمود: آقا این را مى فروشى ؟ (نفرمود غلام یا پسرت را مى فروشى ) گفتم : آرى . فرمود: چند مى فروشى ؟ گفتم : این قیمت ، یك كیسه اى بمن داد دیدم دینارها درست است .
فرمود: اگر بیشتر هم مى خواهى بتو بدهم ، من خیال كردم مسخره ام مى كند. گفتم : نه . فرمود: بیا یك مشت پول دیگر بمن داد. فرمود: پسر جان بیا برویم .
تا فرمود پسر بیا برویم ، این پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زیادى هم گریه كرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بیرون .
پدر مى گوید: آمدم منزل دیدم مادر منتظر نتیجه بود گفت : چكار كردى ؟ گفتم : فروختم . یك وقت دیدم مادر بلند شد گفت : اى حسین به خودت قسم دیگر اسم بچه ام را به زبان نمى برم .
پسر مى گوید: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شدیم بغض راه گلویم را گرفته بود بنا كردم گریه كردن ، یك وقت آقا رویش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گریه مى كنى ؟
گفتم آقا این اربابى كه داشتم خیلى مهربان بود، خیلى با هم الفت داشتیم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم .
فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم .
گفتم : آرى پدرم .
فرمود: مى خواهى برگردى نزدشان ؟
گفتم : نه .
فرمود: چرا؟
گفتم : اگر بروم مى گویند تو فرار كردى .
فرمود: نه پسر جان ، برو پائین من را پائین كرد، فرمود: برو خانه .
گفتم : نمى روم ، مى گویند تو فرار كردى .
فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار كردى بگو نه ، حسین مرا آزاد كرد.
یك وقت دیدم كسى نیست .
پسر آمد در خانه را كوبید مادر آمد در را باز كرد.
گفت : پسرجان چرا آمدى ؟ دوید شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم این بچه طاقت نمى آورد، حالا آمده .
پدر گفت : پسر جان چرا فرار كردى ؟ گفتم : پدر بخدا من فرار نكردم .
گفت : پس چطور شد آمدى ؟ گفتم : بابا حسین مرا آزاد كرد.(1)
هر كه شد از سر اخلاص عزادار حسین (ع )

نام او ثبت نمایند به طومار حسین (ع )

اى خوش آن پاك سرشتى كه غم خود بنهاد

شد در این عمر پریشان دل و غمخوار حسین (ع )

اى خوش آن كس كه حسینى شد و از روى خلوص

پیروى كرد ز اندیشه و افكار حسین (ع )

گر بخوبان جنان فخر فروشند رواست

روز محشر همه یاران وفادار حسین (ع )

یا رب این منصب شاهانه ز ما باز مگیر

تا كه پیوسته بمانیم عزادار حسین (ع )

گر چه هستیم گنه كار خدایا مگذار

در قیامت دل ما حسرت دیدار حسین (ع )

-------------------------------------------------------
1-دار السلام .

پنج شنبه 21/10/1391 - 17:9
اهل بیت
مقدمه

الحمد لِلّه الّذى سمك السماء و ندب عباده الى الدعا و الصّلوة و السّلام على من قدمه فى الاصطفاء محمّد خاتم الانبیاء و على آله الطاهرین مصابیح الدجى سیّما على حجّة بن الحسن خاتم الاوصیاء روحى و ارواح العالمین له الفداء.
حمد و سپاس و ثنا مخصوص خداوندى است كه این همه نعمتهاى بى شمار را به ما ارزانى بخشید و دنیا را دار بلا و محلّ ابتلاء قرار داد و شكرى بى منتها شایسته پروردگارى است كه خوان بلا را مخصوص اولیاء نمود.
و درودى بى حصر و عدد بر پیامبر گرامیش محمّد مصطفى و اهلبیت ابرار و عترت اطهارش خصوصاً یكه تاز میدان جانبازى و شهسوار عرصه یكه تازى ، شهید راه خدا و فانى در طریق رضا تشنه لب كربلا، كُشته گریه و زارى و شفیع روز سوگوارى آنكه اجزاى كائنات در مصیبتش متغیر و تمام ماسوى در عزایش متاءسف و متحیّر شدند.
و امّا بعد، وقتى كه شدائد زندگى به ما رو مى آورد، زمانى كه حوادث غیر مترقّبه در مسیر پیشرفت ها خود نمائى مى كنند و گاهى كه امراض سخت و یا لاعلاج آدمى را به زانو در مى آورد و خلاصه گرفتارى هاى گوناگون جلوه گرى مى كند بدنبال این مطلب انسان راه چاره اى مى جوید تا از این ناملایمات خلاصى یابد.
به این معنى كه اگر مریض است از دكتر و دوا استفاده كند، اگر فقر و فلاكت او را تهدید مى كند از مردم متمكن كمك بگیرد و اگر تیرهاى حوادث او را آماج خود قرار داده نا امید نشده با وسائلى كه خود مى داند سنگ را از مسیر ترقى خود بردارد.
ولى سِرّ مطلب این كه گاهى شدائد و گرفتارى بنحوه ایستكه وسائل بشرى آن را چاره نمى كند و یا اصلاً در مقابل چاره اى نمى بیند، در چنین موقع انسان چه كند؟ اینجاست كه باید متوجه قدرتى شد كه تنها آن قدرت مى تواند انسان را از بند گرفتارى و شدائد زندگى برهاند و اكثر مردم كه از یاد خدا غافلند در چنین موقعى بیاد خدا مى افتند و این خود یكى از راه هاى خدا شناسى است كه سر چشمه آن از درون فطرت انسانى مى جوشد چنانكه در ارشاد القلوب دیلمى روایتى است كه مردى از امام صادق (ع ) پرسید كه مرا راهنمائى كن بسوى خدا و خدا را برایم بشناسان كه خدا چیست ؟ زیرا با بعضى ها در بحث متحیر مى شوم .
حضرت فرمود: آیا تا به حال به دریا رفته اى و سوار كشتى شده اى ؟ گفت : بله .
حضرت فرمود: تا بحال برایت پیش آمده كه طوفانى بیاید و كشتى را درهم بشكند و هیچ نجات دهنده اى یا كشتى دیگرى یا نجات غریقى نباشد كه به فریادت برسد و هیچ راه علاج و كمكى برایت نباشد؟ عرضكرد: بلى .
حضرت فرمود: در این هنگام آیا قلبت به چیزى تعلق گرفته كه در آن لحظه و حال اضطراب ، یك قدرتى تو را نجات دهد و كمك كند و دستت را بگیرد؟ عرضكرد: بلى .
حضرت فرمود: آن قدرت همان خداست كه قادر به نجات توست در آن موقع كه هیچ ناجى و فریادرسى نیست .
اكنون چون خدا را قادر و چاره ساز و حلاّل تمام مشكلات و تنها مؤ ثر در وجود دانستیم .
مطالب كتاب را به آسانى مى توان پذیرفت و نیز تشریح مسئله توسل و چگونگى آن به یك روایت زیر اكتفا مى كنیم كه در وسائل الشیعه ، كتاب الصلوة باب استحباب الالحاح فى الدعاء است .
حضرت سلمان فارسى رضوان اللّه علیه مى فرماید: خدمت حضرت رسول اكرم (ص ) بودم حضرت فرمود: خداوند متعال مى فرماید: اى بندگان من آیا تا بحال شده كسى خدمت شما حاجتى داشته باشد و شما به او اعتنائى نكنید و او محبوب ترین خلق را به عنوان وسیله و شفیع بر شما تحمیل كند و شما هم به احترام آن واسطه و بزرگ خجالت زده شوید و حاجتش را روا سازید؟ پس آگاه باشید و بدانید محبوبترین و برترین خلق نزد من محمّد و برادرش على و امامان و پیشوایان بعد از او هستند و به وسیله اینها مى توانید تقرب یابید و نزدیك شوید (یعنى هر كس حاجتى داشته باشد نزد خدا، باید محمّد و آل على (علیهم السلام ) را واسطه قرار دهد.)
پس آگاه باشید، اگر كسى خواست دعایش مستجاب شود و من به او توجّه داشته باشم یا گرفتارى و ابتلائى او را فرا گرفت و مایل است ، گرفتارى او برطرف شود یا هر حاجتى كه داشته باشد و بخواهد روا گردد، باید بهترین خلق كه محمّد و آل طیبین و طاهرین او هستند را نزد من شفیع و واسطه قرار دهند تا به بهترین و نیكوترین وجه حاجت آنها را روا سازم .
پس بنابر این ما در راه درمان دردهاى ناعلاج و صعب العلاج و رفع و دفعه هر گونه گرفتاریها و ناملایمات از باب وابتغوا الیه الوسیلة به خاندان محمّد و آل محمّد صلوات اللّه علیهم اءجمعین متوسل شده و این بزرگواران را در پیشگاه الهى شفیع و واسطه قرار داده و بخاطر منزلت ایشان حوائج خود را از خداوند متعال خواست .
یكى از چیزهاى مهمى كه مورد بحث ما هست معجزه و كرامت و امور خارق العاده و یا آن قول یا فعلى كه بر خلاف طبیعت و عادت بشر است كه عقول همه عقلاء عالم را تكان داده و حتى افكار دانشمندان جهان را حیران ساخته آن قدرت و قوه ایست كه پروردگار متعال آن را به پیغمبران و اوصیاء و خلفاء و جانشینان و بندگان صالح و اولیاء عنایت فرموده تا دلیل و نشانه بر صدق نبوت و امامت و حجت بر خلق تمام باشد تا مردم فرمان بردارى از دستورات و فرمایشات ایشان نمایند كه همان دستورات و فرمایشات حق است و از مهالك دنیا و آخرت نجات یابند و رستگار شوند و اگر این امر خارق العاده اگر با تحدّى وادعا باشد معجزه و اگر بدون ادعاء و تحدى باشد كرامت گویند.
نا گفته نماند كه مسئله كرامت بطورى در این دنیاى قرن بیستم و علم جلب توجه كرده كه بعضى از دانشمندان غرب در این باره مطالبى نوشته اند و ناچار معترف بكرامات و خوارق عادات گردیده اند كه از جمله آنها دكتر الكسیس كارل فیژیولوژیست و زیست شناس بیولوژى فرانسوى و برنده اولین جایزه نوبل در آمریكا و خلاصه كسى كه در قلب كشورهاى اروپا زندگى مى كند و بلحاظ شخصیت علمى فوق العاده اى كه دارد و در پیشتر مجامع علمى و پزشكى اروپا سمت ریاست و عضویت آنرا داراست در كتاب خود (انسان موجود ناشناخته ) چنین مى نویسد:
در هر كشور و هر عصر مردم به كیفیّت معجزه و درمان سریع كم و بیش ‍ بیماریها در زیارتگاهها و اماكن مقدسه معتقد بوده اند، اما امروز پایه این اعتقادات سست شده و عده اى از پزشكان وجود معجزه را جایز نمى شمرند مع هذا این افكار با مشاهداتیكه در دست داریم باید مورد غور و تاءمل قرار گیرد.
موارد زیادى از این مشاهدات بوسیله مؤ سسه پزشكى لورد جمع آورى شده است اطلاعات كنونى ما در باره تاثیر فورى نیایش (دعا) در شفاى امراض روحى شرح حال بیمارانى كه از امراض گوناگون چون سل استخوانى و صفاقى و دمل و سرد سلى و زخمهاى چركین و سل پوستى و سرطان و غیره درمان یافته اند متكى است چگونگى معالجه نزد این و آن تفاوت زیادى ندارد، اغلب درد شدیدى احساس و سپس شفاى كامل فرا مى رسد بعد از چند ثانیه و یا چند دقیقه و یا حداكثر چند ساعت زخمها جوش مى خورد و علائم بیمارى از میان مى رود و اشتهاى مریض باز مى گردد گاهى اختلالات عملى پیش از ضابعات عضوى از بین مى رود، در این صورتیكه براى تغییر شكل استخوانى در بیمارى پوست و یا عقده هاى لنفاوى سرطان و برگشتن آنها بحال طبیعى حداقل بطور اغلب دو یا سه روز وقت لازم است این شفاى معجزه آسا با سرعت عجیب التیام ضایعات عضوى شخص است و شكى نیست كه میزان این التیام و شفا خیلى بیشتر از حد طبیعى مى گردد.
خواننده عزیز ملاحظه مى فرمائید كه چگونه دكتر آلكسیس كارل صریحاً اعتراف مى كند كه مشاهدات ما در باره معجزات و خوارق عادات نظریات عدّه اى از پزشكان شكاك را رد مى كند این اعتراف از یك شخصیت بزرگ علمى و كسیكه نمى توان لكه ارتجاع و موهوم پرستى باو چسباند مانند دكتر الكسیس كارل فوق العاده شایان توجه است زیرا دكتر نامبرده مانند بعضى از افراد معتقد مذهبى نیست كه در باره یكرشته مسموعات خود چنین اعترافى بنماید او یكمرد بر جسته و معروف علمى است ، در كشورهاى اروپا براى نظریات و افكارش ارج و ارزش مهمى قائلند چنین مردى صریحاً مى نویسد كه نه تنها من در باره معجزات مشاهداتى دارم بلكه مؤ سسه پزشكى لورد هم كه یكى از مؤ سسات بزرگ پزشكى اروپا است اینگونه مشاهدات قطعى و غیر قابل تاءویل و انكار را جمع آورى كرده است و نیز مطالب دیگرى از دانشمندان دنیاى غرب هست كه بیان آن را در اینجا لازم نمى بینم ، خوانندگان محترمى كه دوست دارند مطالعات بیشترى در این زمینه داشته باشند بكتابهاى دعا و آثار آن و امور خارق العاده و معجزات از نظر دانشمندان بزرگ اروپا و علوم روز بكتاب (نیایش ) نوشته دكتر الكسیس ‍ كارل و كتاب (دعا بزرگترین نیروى جهان ) نوشته دكتر فرانك لا باخ و كتاب (معجزات ) نوشته پرفسور لونیا مراجعه فرمایند.
پس موضوع توسل با این مقدمه اى كه نوشته شد راه مقدسى است كه مردم را امید وار ساخته و در مشكلات و سختیها بهترین راه چاره بشمار مى رود ، حال چون افراد بشر خود را لایق پیشگاه پروردگار متعال نمى داند تا مستقیماً با حضرتش به راز و نیاز بپردازد از این رو در مقام عرض نیاز به درگاه حق یكى از بزرگان دین و آل عصمت و طهارت را واسطه قرار مى دهد و به وسیله او توسل مى جوید كه در میان آن شخصیتهاى بزرگوار آقا سیّد الشهداء حضرت حسین بن على (ع ) را كه بفرموده پیغمبر (ص ) حسین چراغ هدایت و كشتى نجات است چون زمانیكه تاریكى همه جا را فرا گیرد انسان به یك چراغ نور افروز نیاز دارد تا راه خود را در پرتو آن بیابد و الا گمراه شده و به موانع و مشكلات برخورد مى كند و امكان دارد به چنگال درندگان گرفتار آید و بالا خره زمانى كه نور نباشد و انسان در تاریكى همه جانبه بسر ببرد حتى از خطر سرما و گرما و گرسنگى و مریضى و هزار گرفتاریهاى دیگر هم ایمن نخواهد بود، امام حسین (ع ) چراغ و نور هدایت دنیا و آخرت است هر كس به این نور تمسك و توسّل پیدا كند از همه خطرها در امان خواهد بود و كشتى نجات است كه هركس سوار این كشتى شود نجات خواهد یافت .
چهارده ستون از ستونهاى قرون با همه ساعتها و روزها و سالهایش چون حبه نمكى بر كف اقیانوس آب شد و ناپدید گشت ولى نام مقدّس سالار شهیدان همچنان بر فراز قرون و اعصار مى درخشد، و هر روزى كه مى گذرد ابعاد تازه اى از نهضت امام حسین (ع ) جلوه مى كند مراسم عاشوراى حسینى هر سال با شكوهتر از سال پیش برگزار مى گردد.
امام حسین (ع ) مرز عقیده را درهم شكسته از هر كیش و آئینى دلهائى را به سوى خود جلب و جذب كرده است .
امام حسین پیشتاز شهیدانى است كه سرود پیروزى خون رنگ خود را در خیمه تاریخ نواختند و بزرگترین سرمشق را به آزادى خواهان و مُصلحان جهان دادند.
گاندى مصلح بزرگ هند مى گوید:
من براى ملّت هند هیچ تازه اى نیاوردم ، بلكه فقط نتیجه اى را كه از مطالعات خود در پیرامون قهرمان كربلا به دست آورده بودم ، براى ملّت هند به ارمغان آوردم ، ما اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجبست همان راهى را بپیمائیم كه حسین بن على پیموده .
سخن پردازان هر قدر به وصف او پردازند و شرح قهرمانى او را در نوشته هاى خود بر فراز قهرمانى پهلوانان افسانه اى ترسیم نمایند باز هم در برابر حقیقت قهرمانى او بس ناچیز خواهد بود حتى كسانى كه با مكتب حیاتبخش اسلام آشنا نیستند در برابر شجاعتها و شهامتهاى امام حسین (ع ) سر تعظیم فرود مى آورند، و راهى را كه در برابر دشمن خون آشام خود بر گزید مى ستایند.
ماربین آلمانى در این رابطه مى گوید:
امام حسین (ع ) اوّل شخص سیاستمدارى بود كه تا به امروز احدى چنین سیاست مؤ ثّرى اختیار ننموده است ، اگر حادثه خونین كربلا پیش نمى آمد قطعاً اسلام به این حالت باقى نبود و ممكن بود اسلام و اسلامیان یكباره محو و نابود گردند.
اقبال لاهورى كه از مكتب تشیع بیگانه است به هنگام ارزیابى قیام حسینى و آثار ارزشمند آن در حفظ استقلال ممالك اسلامى و قطع ایادى اجنبى
مى گوید: تاقیامت قطع استبداد كرد

موج خون او چمن ایجاد كرد

خون اوتفسیر این اسرار كرد

ملّت خوابیده را بیدار كرد

این همه تاءكید براى اقامه مجالس عزادارى براى آنستكه جهان اسلام با مكتب حیاتبخش حسینى آشنا شوند و از راه او پیروى كنند
محمّد على جناح قائد اعظم و مؤ سّس پاكستان مى گوید:
هیچ نمونه اى از شجاعت ، بهتر از آنكه امام حسین (ع ) از لحاظ فداكارى و جانبازى نشان داد، در عالم پیدا نمى شود، به عقیده من تمامى مسلمین باید از این شهید كه خود را در سرزمین عراق قربانى كرد سرمشق بگیرند و از او پیروى كنند.
امت اسلامى براى مبارزه با سیطره ابرقدرتها هیچ راهى به جز پیروى از سالار شهیدان ندارند كه هرگز بدون جانبازى و فداكارى به آرمانهاى مقدس ‍ اسلامى و انسانى خود نخواهند رسید و آنرا باید در مكتب امام حسین (ع ) آموخت .
امام حسین (ع ) عملاً به جهانیان آموخت كه مرگ شرافتمندانه از زندگى در زیر یوغ ستمگران شایسته تر است .
ظاهر امر در روز عاشورا نشان مى داد كه پس از غروب خورشید امامت دیگر نام و نشانى از او بر جاى نخواهد ماند و دشمن خون آشامش براریكه قدرت تكیه كرده به دور از هیچ مزاحم و مانعى به خواسته هاى خود خواهد رسید ولى در اندك مدتى ابرهاى تیره و تار كنار رفت و سیماى پر فروغ امام حسین (ع ) براى دوست و دشمن روشن شد و از دشمنان به ظاهر پیروز نام و نشانى جز براى لعن و نفرین باقى نماند(فؤ اد كرمانى مى گوید)
دشمنت كشت ولى نور توخاموش نگشت

آرى آن جلوه كه فانى نشود نور خداست

نه بقا كرد ستمگر نه به جا ماند ستم

ظالم از دست شد و پایه مظلوم به جاست

تنها شیعیان و یا فرقه هاى اسلامى نیستند كه نهضت حسینى را چنین ارزیابى مى كنند بلكه بیگانگان درد آشنا نیز به پیروزى امام حسین (ع ) و شكست یزید اعتراف كرده اند كه از آن جمله توماس كار لایل مورخ و فیلسوف شهیر انگلیسى است كه مى نویسد (شهداى كربلا با عمل خود روشن كردند كه تفوّق عددى در جائى كه حق با باطل روبرو مى شود اهمیتى ندارد پیروزى حسین با وجود اقلیتى كه داشت باعث شگفتى من است البته جاى هیچ شگفت نیست زیرا همیشه حق بر باطل چیره است .
سالار شهیدان اقیانوس ناپیداى كرانه است كه خورشید همه معیارهاى انسانى از یك سو در آن مى دمَد و از سوئى در آن غروب مى كند واژه هائى چون فداكارى ، جانبازى ، سرفرازى ، رادمردى ، جوانمردى ، شهامت ، شجاعت در راستاى تاریخ مصداقهاى بى شمارى داشته ولى بى گمان بر قامت سالار شهیدان از همه راست تر و در سرشت او از همه استوارتر بودند.
هر سخن كه در باره او گفته شود جز سخن پردازى و ترتیب الفاظ نیست كه فضائل و كمالات پیامبران عظام از ابوالبشر حضرت آدم تا اشرف كائنات حضرت ختمى مرتبت (ص ) بود.
او انسان كامل و شخصیت بى مانند دوران بود كه در دانش و بینش از همه بیشتر در اطاعت و عبادت حق از همه پیشروتر و در شجاعت و شهامت از همه پیشتازتر بود هیچ نویسنده چیره دستى توان آن را ندارد كه شرح فداكارى ها و جانبازهاى آن اسوه صفا و وفا را ترسیم نماید.
هر نویسنده تلاشگر و محققّ فرزانه اى كه قلم به دست گرفته در محدوده معلومات و قدرت علمى خود به نگارش حوادث كربلا پرداخته ، برجسته ترین تابلو و زیباترین سرلوحه اثر خود را ترسیم فداكاریهاى سالار شهیدان اختصاص داده و كتاب خود را با یك دنیا عذر و تقصیر به پیشگاه آن بزرگ نامور تاریخ تقدیم نموده است .
تعداد آثار ارزشمندى كه محققان بزرگ و مؤ لفان سترك در پیرامون زندگى سالار شهیدان و نهضت خونین كربلا به رشته تحریر در آورده اند بیرون از شمار است و نام آنها در این صفحات نمى گنجد، برخى از این محققان به همه ابعاد زندگى آن اسوه تاریخ اشاره كرده اند، بعضى پیرامون فضائل بى شمار و مناقب بیكران آن حضرت سخن گفته اند، گروهى به تحلیل نهضت عاشورا پرداخته اند، عده اى فداكارى هاى آن سرور را در محدوده توان خود ترسم كرده اند، جمعى پیرامون اصحاب باوفا و یاران با صفایش گفتگو كرده ، جمعى دیگر خطبه هاى آتشین و سخنان دلنشین حضرتش را گرد آورده اند، بعضى آثار شگفت مجالس عزادارى را تشریح كرده ، برخى دیگر بر شمارش شاعران نغمه سرایش همّت گماشته اند، عده اى در فضائل گریه بر آن قتیل العبرات آثار محققانه اى نوشته ، گروهى آثار شگفت و مداومت بر زیارت عاشورا را گردآورى نموده ، گروهى دیگر حقوق بى شمار سالار شهیدان را بر امت اسلامى در حد توان خود شمرده اند و در این میان من حقیر هم داستانها و سرگذشت و حالات كسانیكه در سختیها و مشكلات وشدائد زندگى متوسل و متمسّك شدند و نتیجه مثبت عائد ایشان گردیده جمع و به ساده نویسى آن اكتفاء نموده و بنام كرامات الحسینیة چاپ و در دسترس همگان قرار داده تا قضاوتهاى دلهایشان به معرفت امامشان روشنتر و محكمتر گردد و بیگانگان مطالعه دقیقانه و قضاوتهاى عادلانه به مذهب جعفرى اعتقاد و سر تعظیم و ادب به پیشگاه دین مقدّس اسلام فرود آرند و بدانند پیشوایان ما شیعه اثنى عشرى احیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرزَقُون حیات و مماتشان یكسان است و با اینكه با شمشیر یا زهر شهید شده اند مع ذلك چشم بینا و گوش شنوا دارند و از ضمائر و دلها با خبرند و نظر رحمت بدوستان و متوسلین خود دارند و با اعجاز دردهاى بى درمان و با درمان را دوا مى نمایند و مشكلات را آسان مى گردانند و امور زندگى و شئون حیات روحانى ایشان را مقرون به مراد و مصلحت مى سازند.
به این وسیله اسم خود را در دفتر ذاكران آن سرور داخل كرده و به وسائل شریفه آن جناب فائز گردم با وجود اینكه تأ لیف خود را كمتر از این مى دانستم كه مورد توجه علماء اعلام و فضلاء و بزرگان قرار گیرد مع الوصف بحمداللّه این مختصر مورد توجه عوام و خواص قرار گرفته و تا قبل از انتشار جلد دوم قسمت عمده آن پیش فروش شد ولى باید گفته شود آقایان علماء و فضلائى كه قبض پیش فروش این كتاب را خریدارى نموده اند نظر ایشان تشویق حقیر بوده و الا حقیر كمتر از این هستم كه تأ لیفم مورد استفاده علماء و فضلاء قرار گیرد بدینوسیله از جمیع طبقات آقایانیكه محض تشویق حقیر از این كتاب شریف خریدارى كرده اند و از هر جهت از این كمترین خدمت حقیر تقدیر نموده اند تشكر و سپاسگزارى مى كنم و توفیق و سعادت دنیا و اخراى آنها را از خداوند متعال براى همیشه مسئلت مى نمایم .
ز آبادى دلم خونست بویران رو از آن دارم

بخاطر مختصر این داستان از دوستان دارم

بجغدى بلبلى گفتا كه تو در ویرانه جا دارى

من اندر باغ گل بر شاخه سرو آشیان دارم

بگردان روى از این ویران بیا با من سوى بستان

ببین چندین هزاران سرو كاخ ارغوان دارم

بپاسخ جغد گفت اى بلبل ارزانى تو را گلشن

مرا این بس كه در ویرانه ماءوى و مكان دارم

اگر ویرانه بدبودى چرا پس دختر زهرا

بویرانى مى نشستى كز غمش آتش بجان دارم

نخواهد شد فراموشم سر بى چادر زینب

كه در هر لحظه صد باره از این غم الامان دارم

گذشتم از گل احمر پس از مرگ على اكبر

بدل داغ غم ناكامى آن نوجوان دارم

تو شادى با عروسان گلستان دارى اى بلبل

من از دامادى قاسم دو چشم خون فشان دارم

تو بر سر شورشِ شمشاد و یاس و ارغوان دارى

من اندر لاله دل داغ عباس جوان دارم

ز جور شمر و خولى دارم از غم شكوه ها لیكن

شكایتهاى پى در پى ز دست ساربان دارم

-------------------------------------------------------

پنج شنبه 21/10/1391 - 17:8
آلبوم تصاویر

پنج شنبه 21/10/1391 - 13:12
آلبوم تصاویر

پنج شنبه 21/10/1391 - 13:8
سخنان ماندگار

 الإمامُ الحسینُ علیه ‏السلام : صاحِبُ الحاجةِ لَم یُكرِمْ‏وَجهَهُ عن سُؤالِكَ فَأكرِمْ وَجهَكَ عن رَدِّهِ . حدیث

امام حسین علیه ‏السلام : نیازمند با درخواست كردن حرمت خود را نگه نداشته است ، پس تو با نومید نكردن او آبرو و حرمت خود را نگه دار .

 الإمامُ الحسینُ علیه ‏السلام : مَن اُحْجِمَ عن الرَّأیِ وعَیِیَتْ‏بِهِ الحِیَلُ ، كانَ الرِّفقُ مِفتاحَهُ . حدیث

امام حسین علیه ‏السلام : هر كه فكرش به جایى نرسد و در چاره یابى درمانَد، ملایمت، كلید [گشایش مشكل ]او باشد .

 الإمامُ الحسینُ علیه ‏السلام : مَن طَلَبَ رِضا اللّه‏ِ بِسَخَطِ‏الناسِ كَفاهُ اللّه‏ُ اُمُورَ الناسِ ، ومَن طَلَبَ رِضا الناسِ بِسَخَطِ اللّه‏ِ ، وَكَلَهُ اللّه‏ُ إلى النّاسِ . حدیث

امام حسین علیه ‏السلام : هركه خشنودى خدا را با ناخشنودى مردم بطلبد ، خداوند او را از امور مردم بى‏نیاز كند و هركه خشنودى مردم را با ناخشنود كردن خدا بجوید ، خداوند او را به مردم واگذارد .

 الإمامُ الحسینُ علیه ‏السلام : إنّ أوصَلَ الناسِ مَن وَصَلَ‏مَن قَطَعَهُ . حدیث

امام حسین علیه ‏السلام : قوى‏ترین كَس در صله رحم كسى است كه با خویشاوند بریده از خود پیوند برقرار كند .

 الإمامُ الحسینُ علیه ‏السلام : مَن سَرَّهُ أن یُنسَأ فی أجَلِهِ ، ویُزادَ فی رِزقِهِ ، فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ . حدیث

امام حسین علیه ‏السلام : هر كه دوست دارد مرگش به تأخیر افتد و روزى‏اش افزایش یابد ، صله رحم به جاى آورَد .

 الإمامُ الحسینُ علیه ‏السلام : أكُونُ أوَّلَ مَن یَنشَقُ‏الأرضُ عَنهُ ، فَأخرُجُ خَرجَةً یُوافِقُ ذلكَ خَرجَةَ أمیرِالمؤمنینَ وقیامَ قائِمِنا . حدیث

امام حسین علیه ‏السلام : من نخستین كسى هستم كه وقتى زمین شكاف مى‏خورد از آن بیرون مى‏آیم و این همزمان است با رجعت امیرالمؤمنین و قیام قائم ما .

 الإمامُ الحسینُ علیه ‏السلام : لا تَصِفَنَّ لِمَلِكٍ دواءً ، فإن‏نَفَعَهُ لَم یَحمَدْكَ ، وإن ضَرَّهُ اتَّهَمَكَ . حدیث

امام حسین علیه ‏السلام : هرگز براى پادشاه دارو نسخه مكن ؛ زیرا اگر سودمند افتد از تو سپاسگزارى نكند و اگر زیان رساند تو را متّهم سازد .

پنج شنبه 21/10/1391 - 13:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته