• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4096روز قبل
شعر و قطعات ادبی

از: مرحوم ناخدا عباس

قتل شاه دین است ، یا که اربعین است
زهرا به جنت به فغان و ماتم نشین است

زینب از شام غم ، وارد کربلا شد
بر سر و بر سینه زنان و ماتم نشین است

هر دم  زند  بر سر ، با صد افغان سکینه
از غم باب و اخوان و ماتم نشین است

ام کلثوم هر دم ، بر سینه و سر زن
از غم عباس جوان و ماتم نشین است

ام لیلا هر دم ، بر سینه و سر زن
از غم اکبر جوان و ماتم نشین است

ای ناخدا هر دم ، بر سینه و سر زن
از قاسم جوان و ماتم نشین است

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 22:38
شعر و قطعات ادبی

ای شیعه مگر از نو شب اربعین آمد
در کرببلا وارد زینب حزین آمد
ای شاه غضنفرفر در کرببلا بنگر
بین کشته جوانانت هم قاسم و هم اکبر
یکطرف علی اکبر یکطرف علی اصغر
آن یکی  گلوپاره دیگری شده بی سر
لیلا با فغان گفتا بر قبر علی اکبر
آخر نچیدم حجله عیش تو ای سرور
شاها به حق اکبر یک لحظه بر ما بنگر
ما جمله عزاداریم از بهر تو ای سرور
امید شفاعت را دارند از تو ای سرور
شیعیان و یارانت جملکی همه یکسر

 

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 22:37
شعر و قطعات ادبی
ورند در کربلا راس پر خون حسین

شور غوغا شد بپا در اربعین واویلا
مصطفی و مرتضی و حضرت خیر النساء ،واویل صدواویلا
یا حسین گویان روان در اربعین واویلا
زینب خونین جگر با اهل بیت دربه در واویل صدواویلا
بر سر و سینه زنان در اربعین واویلا

 

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 22:36
شعر و قطعات ادبی

حریم شاه دین آمده با شور و شین                 
 به دشت کربلا بر سر قبر حسین
شیون بپا شد واویلا
وقت عزا شد واویلا
از نو عزا شد
بیامد بر سر قبر شهنشاه دین                       
 به افغان و عزا زینب زار و حزین
بگفتا دیده ام ماستم از مشرکین                 
زجا بر خیز و اطفال یتیمت ببین
از شام پرکین واویلا
روز اربعین واویلا
با قلبی حزین 
چو آمد عابدین بر سر قبر پدر                       
 پریشان حال و خونین دل و خونین جگر
بگفتا دیده ایم ما ستم از اشقیا                
  سرت در تشت زر بر لبت چوب جفا
  از شام پرکین واویلا
  روز اربعین و اویلا
با قلبی حزین
بیامد بر سر قبرعلی اکبرش                       
 به زاری و فغان مادر غم پرورش
بگفتا ای جوان حجله شادی چه شد           
 به حجله رفتن و بزم دامادی چه شد
روز اربعین واویلا
با دل غمگین واویلا
لیلای حزین

 

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 22:36
شعر و قطعات ادبی

شیعه شد ماه صفر زنید بر سر
با ناله و زاری در این ماتم سرا
هم ز بهر حسن و جد كبارش
هم نوگل زهرا حسین در كربلا
زینب آمد به سر نعش برادر
كای عزیز خواهر ولد شیر خدا
چشم بگشا و ببین خواهر زارت
می برند سوی شام با شمر دغا
عابد زار تو بر ناقه سوار است
غل به گردن او نهادند چرا
سر تو بر سر
نی همره ما بود
] وین [ نعش تو مانده به چه در كرببلا
جمله اطفال تو با ناله و زاری
با چشم پر آبند در این دشت بلا
من غم دیده چه سان صبر نمایم
و بر خاك سپارم و روم، نعش ترا
رو به سوی نجف آورد و بگفتا

باب تاجدارم تو نیایی ز چرا
بكشی تیغ و كشی كوفی و شامی
ابن سعد ملعون و شمر بی حیا
ای پدر اكبر و هم اصغر و قاسم
پاره پاره افتاده در این خاك سیاه
سرنگون شد علم از دست علمدار
ای باب كبارم تو نیایی ز چرا
ام كلثوم و سكینه زار و نالان
از جور لعینان و این قوم دغا

كه زدند آتش كین خیمه ی ما را
جوری بنمودند در این دشت بلا
بارالها به حق شاه شهیدان
جمله شیعیان را نظری كن و مرا
نصرتی ده به شاهنشاه ایران
و «ناخدا»ی مسكین به حق شیر خدا

ناخدا عباس دریانورد

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 22:34
اهل بیت

باز آوای جرس بر جگرم آتش زد
اشک آتش شد و بر چشم ترم آتش زد
ناله آتش شد و بر برگ و برم آتش زد
سوز دل بیش تر از پیش ترم آتش زد
پاره های دلم از چشم تر آید بیرون
وز نیستان وجودم شرر آید بیرون

دوستان با من و دل ناله و فریاد کنید
آه را با نفس از حبس دل آزاد کنید
اربعین آمده تا از شهدا یاد کنید
گریه بر زخم تن حضرت سجاد کنید
مرغ دل زد به سوی شهر شهیدان پر و بال
پیش تا از حرم الله کنیم استقبال

جابر این جا حرم محترم خون خداست
هر طرف سیر کنی جلوة مصباح هداست
غسل از خون جگر کن که مزار شهداست
سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست
پیرهن پاره کن و جامة احرام بپوش
اشک ریزان به طواف حرم الله بکوش

جابرا هم چو ملک پر بگشا بال بزن
ناله با سوز درون علی و آل بزن
بر سر و سینة خود در همه احوال بزن
خم شو و سجده کن و بوسه به گودال بزن
چهره بگذار به خاکی که دهد بوی حسین
ریخته بر روی آن خون ز سر و روی حسین

جابرا اشک فشان ناله بزن زمزمه کن
گریه با فاطمه از داغ بنی فاطمه کن
در حریم پسر فاطمه یاد از همه کن
روی از گوشة گودال سوی علقمه کن
اشک جاری به رخ از دیدة دریایی کن
دست سقا ز تن افتاده، تو سقایی کن

گوش کن بانگ جرس از دل صحرا آید
ناله ای سخت جگر سوز و غم افزا آید
پیشباز اسرا دختر زهرا آید
به گمانم ز سفر زینب کبرا آید
حرمی روی به بین الحرمین آوردند
از سفر نالة ای وای حسین آوردند

بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند
حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پیکر صد پارة بی سر گشتند
همگی دور مزار علی اکبر گشتند
گودی قتلگه و علقمه را می دیدند
هر طرف اشک فشان فاطمه را می دیدند

آب بر سینة خود دید چو تصویر رباب
عرق شرم شد و سوخت از شرم شد آب
جگر بحر ز سوز جگرش گشت کباب
شیر در سینه مادر، علی اصغر در خواب
یاد شش ماهه و گهوارة او می افتاد
به دو دستش حرکت های خیالی می داد

نفس دخت علی شعلة ماتم می شد
قامت خم شده اش بار دگر خم می شد
تاب می داد ز کف طاقت او کم می شد
پیش چشمش تن صد پاره مجسم می شد
حنجر غرقه به خون در نظرش می آمد
یادش از بوسة جد و پدرش می آمد
باز هم داغ روی داغ مکرر می دید
باغ آتش زده و لالة پرپر می دید
لحظه لحظه تن صد چاک برادر می دید
فرق بشکستة عباس دلاور می دید
رژه می رفت مصائب همه پیش نظرش
داغ ها بود که شد تازه درون جگرش

گریه آزاد شده بغض گلو را بسته
کرده فریاد درون حنجره ها را خسته
داغداران همه فریاد زنند آهسته
ذکرشان یا ابتا یا ابتا پیوسته
اشک اطفال دل فاطمه را آتش زد
گریة زینب کبری همه را آتش زد

گفت ای همدمم از لحظة میلاد حسین
ای سلامم به جراحات تنت باد حسین
از همان روز که چشمم به تو افتاد حسین
آتش عشق تو زد بر جگرم باد حسین
من و تو در بغل فاطمه با هم بودیم
همدم و یار به هر شادی و هر غم بودیم

حال بر گو چه شد از خویش جدایم کردی
در بیابان بلا برده رهایم کردی
گاه در گوشة گودال دعایم کردی
گاه بر نوک سنان گریه برایم کردی
چشمم افتاد سر نیزه به اشک بصرت
جگرم پاره شد از خواندن قرآن سرت

کثرت داغ سراپا تب و تابم کرده
خون دل سرزده از دیده خضابم کرده
سخنی گوی که هجران تو آبم کرده
چهره بنمای که داغ تو کبابم کرده
بر سر خاک تو از اشک گلاب آوردم
گرچه خود آب شدم بهر تو آب آوردم

روزها هر چه زمان می گذرد روز تواند
ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواند
اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواند
که پیام آور فریاد ستم سوز تواند
سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین
شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین

دشمنان از سر کویت به شتابم بردند
بعد کوفه به سوی شام خرابم بردند
به اسارت نه که با رنج و عذابم بردند
با سر پاک تو در بزم شرابم بردند
شام را سخت تر از کرببلا می دیدم
سر خونین تو در طشت طلا می دیدم

شامیان روز ورودم همگی خندیدند
سر هر کوچه به دور سر تو رقصیدند
عید بگرفته همه جامة نو پوشیدند
لیک با زلزلة خطبة من لرزیدند
گرچه باران بلا ریخت به جانم در شام
کار شمشیر علی کرد زبانم در شام

گرچه این بار به دوش همگان سنگین بود
آنچه گفتیم و شنیدیم برای دین بود
و آنچه پنداشت عدو تلخ به ما شیرین بود
ارث ما بود شهادت، شرف ما این بود
"میثم" ابیات تو چون شعلة ظالم سوزند
تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند

 "میثم"

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 22:29
اهل بیت

سلام ای نازنین آلاله های سرخ زهرایی
که بشکفتید روی نیزه ها در اوج زیبایی
سلام ای یوسف بی پیرهن! ای بحر لب تشنه!
سلام ای آفتاب منخسف! ای ماه صحرایی!
زجا بر خیز، ای اشکم نثار حنجر خشکت!
که از بهر تو آب آورده ام با چشم دریایی
اگر چه قامتم خم گشت از کوه فراق تو
خدا داند شکستم پشت دشمن را به تنهایی
سر تو قطعنامه خواند و من تکبیر می گفتم
که بر بیدادگر طشت طلا شد طشت رسوایی
اگر از شام می پرسی زننگ شامیان این بس
که با سنگ جفا کردند از مهمان پذیرایی
چنان داغ تو آبم کرده و از پا درافکنده
که ممکن نیست جز با چشم تو زینب را تماشایی
به لطف و رأفتت نازم که در ویران سرا یک شب
سر پاک تو شد بر ما چراغ گردهم آیی
خدا دادِ دل ما را ز اهل شام بستاند
که بهر کف زدن کردند دور ما صف آرایی
گرفتم پیکرت را چون به روی دست در مقتل
گریبان چاک زد ازاین شکیبایی، شکیبایی
قبول حضرتت افتد که هم چون ابر باران زا
به یاد حلق خشکت چشم میثم گشته دریایی

میثم

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 22:27
شعر و قطعات ادبی
مانند نوی نوای تو را مشق می کنند قومی که نینوای تو را مشق می کنند
قومی که در سکوت غریبانه این چنین تکلیف آشنای تو را مشق می کنند
با آن که از تمام جهت ندبه می وزد هر شب فقط دعای تو را مشق می کنند
حتی کبوتران حرم، چشم در رهت هر جمعه ردِّ پای تو را مشق می کنند
مردان آب در شب گهواره های رنج بی تاب،های های تو را مشق می کنند
تا بانگ دسته های عزادار می رسد این قوم نینوای تو را مشق می کنند

مریم سقلاطونی

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 10:31
شعر و قطعات ادبی
آبروی ما بود از آبرویت یا حسین سرمه چشمان ما از خاک کویت یا حسین
در گلستان وفا در جست و جو سرگشته ایم تا به وجد آییم ما یک دم ز بویت یا حسین
ما همه دیوانگان وادی عشق توییم کاین چنین برخاست از ما «های و هو»یت یا حسین
ای که عالم جملگی مست تمنای تواند قطره ای در جام ما ریز از سبویت یا حسین
این دل سرگشته ما را به لطفت دست گیر تا به کام خود رسد از جست و جویت یا حسین
عاشقان کربلا در حیرتند ای شاه دین تا ببینند از نگاه عشق، رویت یا حسین
گرچه عاشق گشته بر اوصاف ناب تو، رسول لیک باشد آرزویش، گفت و گویت یا حسین

رسول لشکری نی

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 10:30
شعر و قطعات ادبی
خار غم نیست که در کرب و بلا می روید گل درد است که از دشت وفا می روید
می خلد خار مِحَن پای دلم را که هنوز گل اندوه ز باغ دل ما می روید
یادگار غم هفتاد و دو تن لاله رخ است این همه لاله که در کرب و بلا می روید
لاله را با گل افسرده سر و کاری نیست این گل از تربت ارباب صفا می روید
تا چه حد در دل تو عشق خدا بود حسین که ز خاک تو گل عشق خدا می روید
شوق جانبازی اگر در دل تو راه نداشت پس ز خاک تو گل شوق چرا می روید
نی در آن بادیه از آن به نوا سرگرم است که به جای گل از این دشت بلا می روید
با ولای علی و آل چو «پروانه» بسوز که ز خاک من و تو مهرِ گیا می روید

محمدعلی مجاهدی

behroozraha

سه شنبه 12/10/1391 - 10:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته