• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 868
تعداد نظرات : 316
زمان آخرین مطلب : 3873روز قبل
حقوق

كشتن دیگری به معنای وارد كردن خسارت بر او است. مصلحت قصاص نیز برای جبران آن خسارت است. عنصر عمد در قصاص جایگاه ویژه‎ای دارد و با مطالبه ولی دم شرائط تحقق قصاص را فراهم می‎سازد. امّا شرائط مذكور در قتل فرزند توسط پدر ثابت نیست زیرا در این‎جا خسارت بر دیگری نیست بلكه خسارت بر خود است. از طرفی عشق پدر به فرزند موجب ورود شبهه عمد در قتل می‎شود. سوم این‎كه مطالبه ولی به عنوان شرط مهم، در این‎جا معدوم است. بنابراین قیاس قتل فرزند توسط پدر با قتل پسر همسایه مع‎الفارق است است به این‎كه تفاوت مصالح موجب تفاوت احكام شده است. مضافاً‌ قتل فرزند بدون مجازات نخواهد بود.
فلسفه جعل قانون
زمانی پای قانون به میان می‎آید كه فردی در كنار موجودی ذی‎حق قرار گرفته و هر دو در یك آن دارای حقوقی باشند. در چنین وضعیتی برای مراعات و عدم تضییع حق دیگری، مرسوم است قانون و قوانینی وضع كنند. مردم با رعایت قانون، آن را احیاء می‎كنند بنابراین صیانت مردم و قانون یك رابطه تقابل است. قبل از تصویب قانون، مردم كارهای خوب و بد را تشخیص می‎دهند. پس قانون نمی‎گوید: كدام كار خوب است و كدام بد و موظف به بیان زشتی و زیبائی اعمال نیست بلكه قانون برای تعیین حدّ و مرزها است. فرهنگ جامعه از عوامل مختلفی تأثیر می‎گیرد و این گونه نیست كه فقط قانون در فرهنگ تأثیر دارد بلكه فرهنگ مردم تأثیر مستقیمی در وضع قوانین دارد. مانند كشف حجاب، قانون اساسی، اصل چهارم، و... كه فرهنگ حاكم بر این قوانین ناشی از فرهنگ حاكم بر مردم و هیئت مقننه آن است.
اولین قانونگذار
در میان قانونگذاران، خداوند اولین آنها است. او آفریننده بشر و معمار هستی اقدام به وضع قانون كرده است. مجموع احكام الهی در یك تقسیم‎بندی به دو بخش فردی و اجتماعی قابل تفكیك است. بخشی كه جنبه فردی دارد در سعادت بشر و در نتیجه در فرهنگ مردم تأثیر زیادی دارد. و امّا احكام اجتماعی كه در قالب قوانین معاملی، جزائی، و... قابل طرح است هر كدام به لحاظ مصلحت و یا مفسده‎ای وضع شده است كه لازم است هر كدام جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.
بررسی یك حكم جزائی
خانم شیرین عبادی می‎گوید: قانون به افكار عمومی و به تدریج، فرهنگ جامعه سمت و سو می‎دهد. با ممنوع شدن امری در قانون و تعیین مجازات برای آن، جامعه می‎آموزد آن امر را بد بداند و با مجاز دانستن آن، قضیه برعكس می‎شود.»[1] اولاً این سخن كلیت ندارد. زیرا حكومت‎ها با وضع برخی قوانین و حتی اصرار بر آن قصد داشتند به فرهنگ جامعه سمت و سو بدهند، امّا چون خلاف فطرت و آزادی انسان‎ها بود، نه تنها مردم یاد نگرفتند بلكه در صدد مبارزه با آن برآمدند. نمونه‎های زیادی می‎توان در چند دهه اخیر مشاهده كرد. ثانیاً بیان شد كه نوع نگرش و فرهنگ مردم تأثیر فراوانی در وضع قوانین دارد. و اگر سخن خانم عبادی كلاً مردود نباشد حداقل می‎توان گفت رابطه آن طرفینی است. ایشان با این مقدمه، به یكی از مواد قانونی در خصوص جزا[2] اشاره كرده می‎گوید: این، یعنی كه اگر مردی مثلاً‌ پسر 4 ساله همسایه را بكشد، قصاص می‎شود ولی اگر پسر خودش را بكشد، قصاص نمی‎شود!‌ آیا وجود چنین ماده‎ای در قانون، مروج خشونت خانوادگی نیست؟»[3] شكی نیست كه گوینده این مطالب تحقیقاتی در حقوق خصوصاً‌حقوق كودك دارند امّا جای تعجب است كه چگونه ایشان عوامل پدید آورنده جرم را از یاد برده‎اند. در هیچ یك از كتاب‎های جرم‎شناسی، اشاره‎ای به این نكته نشده است كه دانستن یك حكم قضائی، عامل وقوع جرم شده یا می‎شود. و عوامل جرم را یا محیط می‎دانند و یا وراثت و یا تربیت ناصحیح، امّا این‎كه مردم با دانستن حكم قصاص یا عدم آن مرتكب جرم می‎شوند یا نه، مطلبی یافت نمی‎شود. برخی از قوانین جزائی اسلام حاكی از مقدار جبران خسارت بر مَجنی ‌علیه[4] است. و این مواد قانونی هیچ تأثیری در افكار عمومی برای ارتكاب جرم ندارد. مثلاًَ دیه دندان و چشم و كل بدن و... با یكدیگر متفاوت است. در موقع نزاع طرفین دعوا در فكر این نیستند كه كدام عضو دیه‎اش كمتر است و آنرا مورد حمله قرار دهند یا مثلاً‌ دیه زن كمتر از مرد است. در حین نزاع كسی در فكر این نیست كه چون دیه زن كمتر است پس او را بكشم. بنابراین نمی‎توان استفاده كرد كه این مواد قانونی به معنای مروج اضرار بر مردم است. شاید دیده‎اید كسانی را كه با پرداخت حق بیمه نوعی احساس راحتی در هنگام رانندگی می‎كنند امّا تا به حال شنیده نشده كه كسی با پرداخت حق بیمه اظهار كند: چون بیمه دارم پس هر كس را خواستم زیر بگیرم. آیا قانون بیمه به معنای ترویج بی‎احتیاطی به هنگام رانندگی است؟ معلوم است كه قوانین جرائی اسلام غالباً ناظر به وظایف پس از وقوع یا ارتكاب جرم است. بنابراین تعیین مقدار خسارت، صرفاً برای حل معضل پدید آمده است و كمتر صفت بازدارندگی در آن ملاحظه شده است. اسلام عوامل بازدارندگی به صورت نكات اخلاقی به مناسبت‎های مختلف بیان كرده است. امّا «چرا پدر را به خاطر قتل فرزند قصاص نمی‎كنند؟» سؤالی است كه لازم است مورد بررسی قرار گیرد. پدری كه با هزار امید و آرزو، فرزندی را صاحب شده است تا عصای دست او شود، یكباره بر اثر عصبانیت در یك آن او را نقش بر زمین می‎كند مجازاتش چه می‎توند باشد؟ قتل فرزند از فجیع‎ترین قتل‎ها است. عرف عقلا مجازات سختی را در نظر می‎گیرد. امّا اسلام حكم قصاص را اجراء نمی‎كند.[5] قصاص دارای دو جنبه است. حق‎الله و حق‎الناس. جنبه حق الهی در این مورد بخشیده شده است امّا مواردی هست كه اگر جنبه حق‎الناس نیز مورد بخشش قرار گیرد باز هم حكم اجراء می‎شود.[6] گفته خانم عبادی به گونه‎ای است كه قتل فرزند توسط پدر، هیچ‎گونه مجازات ندارد. امّا با مراجعه به قوانین مربوطه پی می‎بریم كه 4 نوع جریمه برای جرم تعیین شده است:
1. پدر دیه فرزند را پرداخت كند. و خود حقی در آن ندارد.
2. به دستور قاضی پدر باید تبعید شود.
3. تعریز، این مورد به صلاحدید قاضی معین می‎شود.
4. كفّاره، (گرفتن دو ماه روزه).[7]
او می‎گوید: اگر این شخص پسر 4 ساله همسایه را بكشد قصاص می‎شود... در پاسخ باید گفت: حكم قصاص زمانی قابل اجراء است كه ولی دم، مطالبه قصاص كند. ولی دم مخیّر است كه مطالبه قصاص كند یا دیه بگیرد بنابراین قاضی نمی‎تواند قبل از تقاضای قصاص از طرف ولی دم، حكم قصاص را اجرا كند. امّا در جایی كه ولی، خود قاتل است، به تعبیر دیگر بوجود آورنده، فرزند خود قاتل است، عقلاً‌ صحیح به نظر نمی‎رسد كه ولی دم مطالبه قصاص خود كند. تقاضای قتل خود مشكل امكان وقوعی نیز دارد. به همین دلیل شاریع به پرداخت دیه بسنده كرده است. در ضمیر مطالبه، طرفین نهفته است لذا مطالبه از خود معنا ندارد.[8] از حقوقدان فوق‎الذكر می‎پرسیم: آیا اقدام پدر به قتل فرزند به خاطر علم و آگاهی او به قوانین جزائی بوده است؟ آیا پدر داغدار در سوگ فرزند، با خاتمه یافتن جلسه دادگاه مجدداً اقدام به كشتن سایر فرزندان می‎كند؟ كدام پدر سراغ دارید كه پس از ارتكاب جرم حتی نسبت به آن بی‎تفاوت باشد؟ و چه مجازاتی از این سخت‎تر كه پدر را در غم فرزند رها كرده تا او هر روز شاهد جای خالی فرزندش باشد. آیا قصاص می‎تواند تسكین‎دهنده و اصلاح‎گر چنین پدری باشد؟ نقش پدر و جایگاه او در نظام خانواده آنقدر رفیع است كه مانع بزرگی در اجرای حكم قصاص است[9] وانگهی تحكیم نظام خانواده حكم می‎كند در چنین مواردی ركن مهم خانواده صیانت شده و به پرداخت دیه اكتفاء شود. دلیل دیگری كه در قتل فرزند قابل ملاحظه است، رابطه عشق و علاقه پدر و فرزندی است كه اقدام به قتل فرزند را امری عجیب و ناباورانه كرده است. همین عشق و علاقه باعث ورود شبهاتی در عمدی بودن قتل می‎كند كه در نهایت مانع اجراء حكم قصاص می‎شود. عنصر دیگری كه در وضع قانون دخیل است موارد غالب و اكثر در یك قضیه است به این صورت كه هرگاه یك قضیه به طور نادر اتفاق بیفتد قانونی برای آن وضع نمی‎كنند امّا اگر همان قضیه و یا مشابه آن جنبه غالب به خود بگیرد در عرف عقلا برای آن قانون قرار می‎دهند. در این‎جا نیز اقدام پدر در قتل فرزند امری كاملاً‌ نادر است لذا در هیچ كجا برای چنین مواردی حكم قصاص وضع نمی‎كنند.[10] در واقع قانون اسلام كامل‎تر از قوانین سایر كشورها است. زیرا اسلام پدر را در زمره سایر قاتلین قرار نداده است.
دلیل دیگر در عدم قصاص پدر به قتل فرزند، ماهیت حكم قصاص است. جنبه حق‎الناس قصاص، همان جبران خسارت است كه ولی دم آنرا مطالبه می‎كند. بنابراین اجراء حكم قصاص نسبت به پدر، نه تنها جبران خسارت نیست بلكه وارد كردن خسارت شدیدتر بر یك خانواده است. با این بیان فلسفه قصاص در این مورد مصداق ندارد به هر حال اگر چارچوب حكم قصاص بر اساس مصالح است، آن مصالح در مورد پدر جریان ندارد.
در خاتمه به صورت فهرست‎وار مهم‎ترین ادله را بر می‎شمریم:
1. حدّ قصاص با كم‎ترین شبهه از بین خواهد رفت. احتمال دارد پدر قصد جدی نداشته است.
2. قتل فرزند امری كاملاً نادر است و در عرف عقلا برای موارد نادر قانون وضع نمی‎كنند.
3. در ماهیت قصاص علاوه بر حق الناس، جنبه حق‎الله هم هست كه خداوند از آن صرف نظر كرده است.
4. حكم قصاص در صورت مطالبه قابل اجرا است و در مورد قتل فرزند شرط مطالبه معدوم است.
5. رابطه ابوّت و نبوّت در نزد خداوند بسی مهم است و خداوند آنرا مانع اجراء قصاص كرده است.
6. همانطور كه صاحب مال نسبت به اتلاف آن مجازات نمی‎شود طبق حدیث «انت و مالك لابیك» حكم قصاص جاری نمی‎شود.
7. قصاص راه انحصاری نیست بلكه در سایر موارد نیز اختیاری است و سفارش به عفو نیز می‎رساند كه راه زیبائی نیست.
8. حكم قصاص به لحاظ وجود مصالح و جبران خسارت است، و در این‎جا این مصلحت معدوم است.
 http://forum.ghorany.com/thread-31.html
چهارشنبه 1/10/1389 - 18:24
قرآن

برای اثبات مصونیت قرآن کریم از تحریف ادله متعددی که از زوایای گوناگون این مطلب را مورد توجه قرار داده اند، ذکر شده است که به اختصار بیان می کنیم و تفصیل آن را به کتبی که در این زمینه تألیف شده واگذار می کنیم: الف) شواهد تاریخی:1- دستورها و توصیه ها و اهتمام ویژه پیامبر اکرم در مورد تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم که سبب توجه و عنایت خاص مسلمانان به این امر به عنوان یکی از وظایف مهم دینی گردید.2- علاقه زایدالوصف عرب معاصر قرآن نسبت به قرآن کریم به جهت فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزه آسای آن، در کنار توصیه های نبی اکرم، عامل مضاعفی در انس هر چه بیشتر آنان با قرآن و اهتمام به تلاوت و حفظ آن می گردید.3- با توجه به مبارزه طلبی قرآن مبنی بر این که اگر قادرید «یک آیه مثل آیات قرآن بیاورید» اگر دست جعل و تحریف در قرآن راه پیدا می کرد به عنوان دستاویز کافران چه از اهل کتاب (یهود و نصارا) و چه غیر آنان مورد تمسک قرار می گرفت و به تواتر تاریخی نقل می شد. چون انگیزه برای نقل آن قوی بود و می توانست مهم ترین دستاویز علیه اسلام باشد.4- حساسیت ویژه مسلمانان نسبت به هر گونه تغییر در قرآن کریم. با توجه به توصیه های پیامبر اکرم و اهتمام و انس مسلمانان به تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم و با توجه به مقدس و احترام ویژه ای که برای قرآن کریم به عنوان منبع و مرجع اصلی و قانون مدون برای تمام شؤون حیات فردی و اجتماعی خویش قائل بودند براساس شواهد تاریخی مسلمانان حساسیت ویژه ای نسبت به حفظ و صیانت قرآن از هرگونه تغییری از خود نشان می دادند. به گونه ای که حتی نسبت به حذف یک «واو» از قرآن کریم شدیدترین عکس العمل ها را نشان می دادند و شمشیر را از نیام بیرون می کشیدند (همچنان که در مورد واو «والذین یکنزون الذهب» نقل شده است .رک: الدر المنثور، ج 3، ص 232 - دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام، ج 1 ، ص 94 - المیزان، ج 9، ص 256)5- اگر به هر شکل دست جعل و تحریف به قرآن راه می یافت به تواتر نقل می شد. زیرا انگیزه برای نقل آن قوی بود. چرا که می توانست به عنوان مهم ترین دستاویز کفار اعم از اهل کتاب (یهود و نصارا) و غیر آنان، علیه اسلام به کار گرفته شود. به ویژه تحریف به زیاد کردن واضافه کردن به قرآن، با توجه به تحدی و مبارزه طلبی قرآن و این که اگر می توانید یک آیه مانند قرآن بیاورید، در دورانی که عرب از سخنوران و شاعرانی در اوج فصاحت و بلاغت بهره می برد هرگز نتوانست جز اظهار عجز پاسخی دهد و هرگونه تلاشی در این زمینه شکست خورد. چرا که آیات قرآن از نظر بلندی و اوج محتوایی و استحکام آن از نظر فصاحت و بلاغت و نثر موزون و آهنگین، آن چنان بود که هیچ سخنی توان برابری با آن را نمی توانست داشته باشد و همچنان این گونه است به طوری که به آسانی کلام بزرگان دین چون امیر بیان علی(ع) نیز از آیات قرآنی متمایز وجه است.6- در هیچ مقطعی از تاریخ، قرآن مفقود نشده است و همچنین هیچ گاه کسانی به جای قرآن رایج، ادعای وجود قرآنی دیگر به عنوان قرآن اصلی، نکرده اند و یا هیچ گاه نزاعی و دعوایی بر سر تغییر، حذف یا زیادت آیات قرآن در میان مسلمانان رخ نداده است. با توجه به انشعابات و فرقه های فراوانی که در بین مسلمانان پیدا شده با همه اختلافاتی که با یکدیگر دارند هیچ کدام بر سر قرآن کریم و این که این قرآن، قرآن نازل شده بر پیامبر اکرم است کوچک ترین اختلافی ندراند. بلکه همواره در تمام استدلال های خود به قرآن به عنوان منبع و مرجع اصلی استدلال می کرده اند.و در طول تاریخ، بالاتفاق سینه به سینه و نسل به نسل قرآن رایج را حفظ و منتقل کرده اند. اگر کوچک ترین تغییر و تحریفی صورت می گرفت. با توجه به اهتمام مسلمین به حفظ قرآن، منشأ نزاع و خونریزی می گردید و به تبع اگر هر یک از امور فوق رخ می داد با توجه به انگیزه کفار و این که می توانست دستاویز خوبی برای آنان باشد، آن را نقل می کردند. در حالی که هیچ یک از امور فوق حتی توسط مشرکین و کفار و یهود و نصارا نقل نشده است.7- کتابت قرآن در زمان حیات رسول گرامی اسلام. یکی از عواملی که موجب حفظ و مصونیت قرآن کریم از تحریف شد، این بود که با اهتمام نبی اکرم، عین الفاظ وحی در زمان خود حضرت نوشته شد (القرآن و دعاوی التحریف، رسول جعفریان، فصل سوم، ص 29)کتابت قرآن کریم در زمان نبی اکرم از عوامل مهم و اساسی بود که مانع شد قرآن همانند تورات و انجیل دستخوش تحریف شود. درست برخلاف انجیل که به گفته خود مسیحیان مجموعه مکتوباتی است که سال ها پس از حضرت عیسی، توسط شاگردان وی نوشته شده است (کلام مسیحی، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، ص 26)به علاوه مؤلفین انجیل نیز، عین کلام وحی را ننوشته اند. بلکه با محدودیت های زبانی خود و با نگارش مخصوص خود چیزهایی را که به ذهنشان خطور می کرده، نوشته اند (همان) ب ) بررسی محتوایی: یکی از راه های شناخت این که آیا کتاب الهی دستخوش دگرگونی و تحریف گردیده یا نگردیده است بررسی محتوایی آن است. یکی از دلایلی که اندیشوران آن را به عنوان محکم ترین ادله بر عدم تحریف قرآن دانسته اند، مضامین عالیه و مستحکم و عمیق با بیانی در اوج فصاحت و بلاغت است که خود قرآن هم بر همین اساس تحدی و مبارزه طلبی کرده است. قرآن از مباحث دقیق و معارف بلند توحیدی گرفته تا سایر آموزه های آن، همگی از انسجام استحکام و دقت و ظرافت و عمق و ژرف نگری خاصی برخوردار است. توحیدی که در قرآن تبیین شده با خداشناسی تورات و انجیل قابل مقایسه نیست. خدای تورات با یعقوب کشتی می گیرد، پیامبر تورات و انجیل مرتکب افعال زشت می شود و... ج ) تواتر قرآن: یکی از اموری که موجب قطع و یقین است تواتر در نقل است. یکی از ادله ای که برای عدم وقوع تحریف در قرآن اقامه می شود نقل قرآن کریم به صورت متواتر در تمام اعصار در طول چهارده قرن تا به امروز است. د ) دلیل عقلی: این دلیل از دو مقدمه تشکیل شده است. مقدمه اول: خداوند، قرآن را برای هدایت بشر فرستاده است. مقدمه دوم: با توجه به خاتمیت دین و پیامبر اسلام، اگر قرآن تحریف شود، پیامبر دیگری که راه صحیح را به مردم نشان دهد نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد. بدون آن که در این گمراهی تقصیری متوجه آنان باشد. بلکه این گمراهی مستند به عدم حفظ قرآن از سوی خداوند خواهد بود و این نقض غرض و مخالف با حکمت الهی است.حکمت الهی اقتضا می کند خدای تعالی کاری انجام دهد که بندگانش را به طاعت نزدیک و از معصیت دور سازد. دینی که پایان بخش ادیان آسمانی و جاویدان است می بایست بنیاد و پایه های آن چنان محکم و استوار باشد که طوفان حوادث روزگار آن را نلرزاند. بر این اساس، خداوند ضمانت نموده تا قرآن را همواره از تحریف مصون و محفوظ نگه دارد. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (حجر، آیه 9)ادله وقوع تحریف در تورات و انجیل: 1- به اعتراف خود مسیحیان، کتاب مقدس توسط نویسنده های بشر تألیف شده و نه عین کلام وحی است و نه عین کلام، حضرت عیسی. بلکه تراوش های ذهنی این نویسندگان است. لکن معتقدند خداوند به آنان توفیق داده و آنان را به گونه ای یاری کرده که فقط آن چه را که خدا می خواسته نوشته اند (کلام مسیحی، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، ص 26)لیکن برای این ادعای خود دلیلی اقامه نمی کنند.2- به اعتراف خود مسیحیان، هیچ یک از نسخه های اصلی کتاب مقدس در دست نیست (کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، ساروخاچیکی، ص 14 و 22) یعنی هیچ کدام از کتب موجود دارای سند متصلی به نویسندگان آنها ندارد.3- بررسی محتوایی تورات و انجیل، بهترین شاهد بر وقوع تحریف در این دو کتاب است.4- پس از اثبات عدم تحریف قرآن، یکی از ادله وقوع تحریف در کتب قبلی، تصریح قرآن کریم به این امر است: «یکتبون الکتاب بایدیهم و یقولون هذا من عندالله» (بقره، آیه 79) «یا اهل الکتاب، لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و أنتم تعلمون» (آل عمران، آیه 78)

چهارشنبه 1/10/1389 - 18:16
سخنان ماندگار

‏امام حسین علیه السلام می فرمایند :

انَّ أجوَدَ النَّاسِ مَن أعطیَ مَن لا یرجُو.

بخشنده ترین مردم کسی است که به آنکه چشم امید به او نبسته، بخشش ‌کند.

کشف ‌الغمّة، ج2، ص239

چهارشنبه 1/10/1389 - 16:59
سخنان ماندگار

‏امام حسین علیه السلام می فرمایند :

انَّ أجوَدَ النَّاسِ مَن أعطیَ مَن لا یرجُو.

بخشنده ترین مردم کسی است که به آنکه چشم امید به او نبسته، بخشش ‌کند.

کشف ‌الغمّة، ج2، ص239

چهارشنبه 1/10/1389 - 16:59
سخنان ماندگار


زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی
برای صدای شما دعا به درگاه خداوند
برای چشمان شما رحم و شفقت
برای دستان شما بخشش
برای قلب شما عشق
و برای زندگی شما دوستی هاست[تصویر: grouphug.gif]

چهارشنبه 1/10/1389 - 16:52
سخنان ماندگار


نا امیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده میمونن
ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن
ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد
بنابر این روی دست اندازها و ناهمواریها خیلی توقف نکن
به راهت ادامه بده [تصویر: th_running1.gif]

چهارشنبه 1/10/1389 - 16:52
سخنان ماندگار


آدمی به گفتارش سنجیده می شودو به رفتارش ارزیابی می گردد

چیزی بگو که کفه ی سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت

رفتارت بالا رود .

چهارشنبه 1/10/1389 - 16:51
داستان و حکایت
بر امور گذرا دل مبند
پادشاهی، حکیمان را فرا خواند و گفت: مرا چیزی بیاموزید که اگر بسیار غمگین باشم، در آن نگاه کنم و غم دل از بین برود و اگر بسیار شاد باشم، در آن نگاه کنم و فریفته روزگار نگردم. حکیمان مدتی مشورت کردند و سرانجام، نگینی بر انگشتری او ساختند که روی آن نوشته شده بود: این نیز بگذرد
چهارشنبه 1/10/1389 - 16:50
سخنان ماندگار
خداوند به سه طریق به دعاهای ما جواب می دهد :

او می گوید " آری " و آنچه می خواهی به تو می دهد

او می گوید " نه " و چیز بهتری به تو می دهد

او می گوید " صبر کن " و بهترین را به تو می دهد !!!
چهارشنبه 1/10/1389 - 16:50
داستان و حکایت

می گویند آن گاه که یوسف در زندان بود، مردی به او گفت: تو را دوست دارم. یوسف گفت: ای جوان مرد! دوستی تو به چه کار من آید؟ از این دوستی مرا به بلا افکنی و خود نیز بلا بینی! پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی، او بینایی اش را از دست داد و من به چاه افتادم. زلیخا ادعای دوستی من کرد و به سرزنش مصریان دچار شد و من مدت ها زندانی شدم. اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی

چهارشنبه 1/10/1389 - 16:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته