روایت شده : هنگامى كه آیه 27 و 28 سوره (تكویر) نازل شده : ان هو الاّ ذكر للعالمین - لمن شاء منكم ان یستقیم . ((نیست این قرآن ، مگر مایه پند و بیدارى براى جهانیان ، براى هركس از شما كه بخواهد، راه راست در پیش گیرد). ابوجهل كه از سران ((مكتب تفویض )) بود، گفت : ((خوب شد، این همان مذهبى است كه من ، بر آن هستم ، كه خداوند، امور را به مخلوقاتش واگذارده است ). در ردّ مكتب بى پایه او، آیه 29 همین سوره نازل گردید: و ما تشائون الاّ ان یشاء اللّه رب العالمین : ((و نمى خواهید جز آنچه را خداوندى كه پروردگار جهانیان است ، بخواهد)).
هنگامى كه در جنگ جمل ، على (ع ) بدون اسلحه به میدان رفت و زبیر را طلبید و با او اتمام حجت نمود (كه در داستان قبل بیان شد ) و سپس به صف سپاه اسلام بازگشت . یاران به آنحضرت عرض كردند: (( زبیر، یكّه سوار قریش است و قهرمان جنگ مى باشد، و تو دلاورى او را بخوبى مى دانى ، پس چرا بدون شمشیر و زره و سپر و نیزه ، به سوى میدان رفتى ؟! در حالى كه زبیر، خود را غرق در اسلحه نموده بود)). امام على (ع ) در پاسخ فرمود: (( او قاتل من نیست ، بلكه قاتل من ، مردى بى نام و نشان ،و بى ارزش و نكوهیده نسب است ، بى آنكه به میدان دلیران آید، از روى غافلگیرى ، خواهد كشت (یعنى او تروریست است ) )). و اى بر او كه بدترین مردم این جهان است ، دوست دارد مادرش در سوگوارش بنشیند، او همانند ((احمر)) پى كننده ناقه حضرت ثمود است ، كه این دو در یك خط هستند منظور حضرت ، ابن ملجم ملعون بود، و آنحضرت در این گفتار خبر از شهادت خود داد.
نقل شده : حضرت موسى (ع ) در مجلسى نشسته بود ناگهان ابلیس به محضر آن حضرت رسید، درحالى كه كلاه رنگارنگ درازى بر سر داشت ، وقتى نزدیك شد از روى احترام ، كلاه خود را از سر برداشت و سپس به سر گذاشت وگفت : السّلام علیك . موسى (ع ) فرمود: تو كیستى ؟، او جواب داد:((من ابلیس هستم )). موسى - خدا تو را بكشد، براى چه به اینجا آمده اى ؟ ابلیس - آمده ام بخاطر مقام ارجمندى كه در پیش گاه خدا دارى بر تو سلام كنم . موسى - با این كلاه رنگارنگ چه مى كنى ؟ ابلیس - با این كلاه ، دلهاى فرزندان آدم (ع ) را آلوده و منحرف مى كنم (وقتى آنها به زرق و برق دنیا كه نمودارش در این كلاه وجود دارد، دل بستند، براحتى از صراط حق ، منحرف خواهند شد). موسى - چه كارى است كه اگر انسان انجام دهد، تو بر او چیره مى شوى ؟ ابلیس - همگامى كه انسان خود بین باشد و عملش را زیاد بشمرد، و گناهانش را فراموش كند ( بر او چیره مى گردم ) و تو را از سه خصلت بر حذر میدارم 1- با زن نامحرم خلوت نكن كه در این صورت من حاضرم تا انسان را به گناه بى عفتى وا دارم 2- با خداوند اگر پیمان بستى حتما آن را ادا كن 3- وقتى متاع یا مبلغى به عنوان صدقه ، خارج كردى ، فورا آن را به مستحق بپرداز، زیرا تا صدقه داده نشده من حاضرم كه صاحبش را پشیمان كنم . سپس ابلیس ، پشت كرد و رفت در حالى كه مى گفت : یا ویلناة علم موسى ما یحذّر به بنى آدم : ((واى بر من ، موسى (ع ) دانست امورى را كه بوسیله آن ، انسانها را از آلودگى بر حذر مى دارد)).