• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 639
تعداد نظرات : 863
زمان آخرین مطلب : 5435روز قبل
اخبار

صمد مرفاوی:
حرکت جباری دور از شان فوتبالیست ایرانی بود
مربی تیم فوتبال استقلال، حرکت مجتبی جباری در دیدار با الاتحاد عربستان را دور از شان یک فوتبالیست ایرانی خواند و از احتمال غیبت این بازیکن در دیدار با الجزیره امارات خبر داد.

به گزارش خبرنگار مهر، صمد مرفاوی در حاشیه تمرین امروز تیم فوتبال استقلال با بیان این مطلب افزود: جباری در دیدار با الاتحاد حرکت ناپسندی انجام داد که موجبات ناراحتی هواداران استقلال را فراهم آورد. حرکتی که جباری مرتکب شد دور از شان یک فوتبالیست ایرانی بود که امیدوارم در آینده دیگر تکرار نشود.

وی با اشاره به محرومیت مجتبی جباری از حضور در تمرینات تیم فوتبال استقلال تهران خاطر نشان کرد: مجتبی بازیکنی خوب با ارزش‌های فنی بسیار بالاست اما این بازیکن باید در کنار کمک به تیم خواسته‌های کادر فنی را برآورده کند. به احتمال فراوان این بازیکن را در دیدار با الجزیره به همراه نخواهیم داشت اما در تیم ما هستند بازیکنانی که می توانند به خوبی جای او را پر کنند.

مربی تیم فوتبال استقلال در ادامه از دشواری دیدار این تیم برابر الاتحاد عربستان یاد کرد و گفت: الاتحاد در این بازی میزبان بود و از امتیاز میزبانی به نحو احسن استفاده کرد. به اعتقاد من تیم ما در بازی چهارشنبه بد بازی نکرد و می توانستیم با پیروزی زمین مسابقه را ترک کنیم.

مرفاوی در ادامه بدشانسی را مهمترین عامل در شکست تیم فوتبال استقلال در دیدار با الاتحاد عربستان عنوان کرد و گفت: متاسفانه روی حوادث و اتفاقات فوتبال نتیجه را واگذار کردیم و در عین شایستگی متحمل شکست شدیم.  

وی الاتحاد را یک تیم حرفه ای خواند و گفت: حریف عربستانی با حمایت تماشاگران خود و بهره گیری از توان بازیکنان خارجی بسیار خوب بازی کرد. در مقابل این تیم با شرایط آب و هوایی جده بد بازی نکردیم و عملکرد خوبی داشتیم.

مربی تیم فوتبال استقلال از اظهارنظر پیرامون عملکرد داور دیدار این تیم برابر الاتحاد خودداری کرد و گفت: همه مردم داوری این دیدار را دیدند. او با قضاوت ناعادلانه خود باعث شکست استقلال شد.

مرفاوی در خاتمه از آمادگی تیم فوتبال استقلال برای رویارویی با الجزیره امارات یاد کرد و گفت: دیدارهای اخیر این تیم اماراتی را آنالیز کرده‌ایم و با شناخت کافی از نقاط ضعف و قوت این حریف قدرتمند به میدان خواهیم رفت.

تیم فوتبال استقلال تهران در هفته دوم از مرحله گروهی مسابقات فوتبال لیگ قهرمانان آسیا روز چهارشنبه هفته جاری در ورزشگاه آزادی به دیدار الجزیره امارات خواهد رفت.

يکشنبه 25/12/1387 - 20:57
اخبار
اظهارات خاتمی مبنی بر انصراف از کاندیداتوری در جلسه صبح امروز
سید محمد خاتمی نامزد انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری با انتشار بیانیه ای به زودی انصراف خود را از نامزدی در انتخابات آینده اعلام خواهد کرد.

یک منبع آگاه نزدیک به خاتمی در گفتگو با خبرنگار مهر تائید کرد که سید محمد خاتمی امروز در دیدار صبح امروز با اعضای ستادهای انتخاباتی جوانان خود در استانهای مختلف اعلام کرد که به زودی طی بیانیه ای کناره گیری خود از کاندیداتوری انتخابات آینده را اعلام می نماید.

به گفته وی در عین حال دیدار امروز میر حسین موسوی با خاتمی که در منزل وی انجام خواهد شد ، می تواند در چگونگی اعلام این موضع تعیین کننده باشد.

خاتمی در این دیدار علت کناره گیری خود را این گونه اعلام کرده که "عده ای از رقبا می خواهند فضای انتخاباتی را به گونه ای به پیش برند که بین هواداران من و موسوی اختلاف ایجاد نمایند و صلاح نیست هیچ کدام این گونه در انتخابات به پیش برویم."

خاتمی همچنین با اشاره به صحبت های قبلی خود قبل از اعلام کاندیداتوری گفته " با توجه به اینکه برخی اصولگرایان نیز به موسوی گرایش دارند و وی نیز براین باور است که مهمترین موضوع در حال حاضر مسئله تغییر راهبردها و رفتارها است ،  لذا با توجه به جمع بندی شرایط موجود ترجیح می دهم که مهندس موسوی که چهره ای محبوب است و در شرایط حاضر بهتر می تواند برنامه ها را پیش ببرد ، در انتخابات باقی بماند."

در این جلسه خاتمی با ارائه آمار و ارقام متعددی از نظرسنجی های به عمل آمده درباره سرنوشت انتخابات اعلام کرده که "با توجه به جمیع شرایط حتی در صورت یک مرحله‌ای بودن یا دو مرحله ای بودن انتخابات، شرایط می تواند به نفع موسوی رقم بخورد."

در عین حال برخی منابع مطلع به مهر اعلام کردند با توجه به دیدار عصر امروز خاتمی و موسوی، احتمال بسیار دارد که کناره گیری خاتمی از انتخابات ریاست جمهوری دهم با چند روز تاخیر در روزهای آینده اعلام گردد. ضمن اینکه به اعتقاد برخی دیگر از نزدیکان وی ، خاتمی پیش از نوروز تصمیم نهایی را اعلام می کند.

يکشنبه 25/12/1387 - 20:54
اخبار
رئیس جمهور به کردستان می رود
سنندج - خبرگزاری مهر: رئیس شورای اطلاع رسانی استان کردستان از سفر رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت در هفته جاری به این استان خبر داد.

به گزارش خبرنگار مهر در سنندج، ایرج حسن زاده ظهر شنبه در جمع خبرنگاران رسانه های جمعی استان کردستان اظهار داشت: رئیس جمهور به همراه اعضای هیئت دولت دوشنبه و سه شنبه هفته جاری و در قالب پنجاه و چهارمین سفر استانی، میمهمان مردم استان کردستان خواهند بود.

وی ادامه داد: سفر هیئت دولت به استان کردستان از صبح روز دوشنبه آغاز و در ادامه ریاست محترم جمهوری در مجموعه ورزشی استقلال شهر سنندج در جمع مردم سخنرانی خواهد کرد.

رئیس شورای اسلامی رسانی استان کردستان بیان داشت: رئیس جمهور در ادامه برنامه های روز اول سفر خود به استان کردستان به دیدار روحانیون استان می رود و سپس در جمع ایثارگران و خانواده های معظم شهدا سخنرانی خواهد کرد.

حسن زاده دیدار چهره به چهره با مردم را از جمله دیگر برنامه های روز اول سفر رئیس جمهور به استان کردستان برشمرد و غنوان کرد: برگزاری کارگروه های تخصصی آب، اشتغال و صنعت از جمله دیگر برنامه های است که در جریان این سفر دو روزه و با حضور رئیس جمهور برگزار خواهد گردید.

وی افزود: بازدید از یک روستا، جلسه هیئت دولت در استان و برگزاری مصاحبه خبری با اصحاب رسانه پایان بخش برنامه های سفر هیئت دولت به استان کردستان می باشد.

رئیس شورای اطلاع رسانی استان کردستان یادآور شد: همزمان با برنامه های ریاست محترم جمهور در مرکز استان وزرا و معاونین ایشان به تمامی شهرستان های استان سفر خواهند کرد.

در جریان دور اول سفر هیئت دولت به استان کردستان که آبان ماه سال 85 صورت گرفت بیش از یکصد مصوبه برای توسعه و آبادانی این استان به تصویب رسید.

يکشنبه 25/12/1387 - 20:52
اخبار
مهاجم تیم فوتبال استقلال تهران مدعی شد، داور دیدار این تیم برابر الاتحاد عربستان تحت تاثیر گلزنی آرش برهانی قرار گرفته و با سوت‌های اشتباه خود سبب برتری حریف عربستانی شده است.

سیاوش اکبرپور در گفتگو با خبرنگار مهر، ضمن بیان این مطلب افزود: تیم ما در بازی برابر الاتحاد با برنامه عمل کرد و توانستیم حتی گل برتری را هم به ثمر برسانیم اما بعد از این گل ورق برگشت و داور تحت تاثیر گل آرش و جو ورزشگاه قرار گرفت.

وی در ادامه افزود: با توجه به اینکه الاتحاد در این بازی میزبان بود، تماشاگران این تیم برای جبران گل خورده فشار می آوردند که همین مسئله موجب شد داور رفته رفته به سود تیم میزبان قضاوت کند. خطاهایی که روی خسرو حیدری و آرش برهانی رقم خورد و چند صحنه دیگر صحت این موضوع را نشان می دهد.

مهاجم تیم فوتبال استقلال تهران خاطر نشان کرد: بازی با الاتحاد برای ما و تیم میزبان بسیار مشکل و حساس بود. با این حال می توانستیم برنده این دیدار باشیم اما یک لحظه تمرکز خود را از دست دادیم و نتوانستیم تگ گل برتری خود را تا پایان بازی حفظ کنیم.

اکبرپور در ادامه امیدوارانه از آینده تیم استقلال یاد کرد و گفت: در هر صورت این بازی را واگذار کردیم و باید از این به بعد باید به فکر دیدارهای آتی باشیم تا با کسب امتیازات لازم به مرحله دوم مسابقات لیگ قهرمانان آسیا راه یابیم.


يکشنبه 25/12/1387 - 20:49
دعا و زیارت
عقاید> صفات خداوند> آشنایى با صفات خدا

            صفات خدا در دانشنامه حوزه نت جدید

صفات خدا

كتاب: مجموعه آثار شهید مطهری، ج 2، ص 92

نویسنده: شهید مرتضی مطهری

قرآن كریم مى‏گوید خداوند به همه صفات كمال متصف است: «له الاسماء الحسنى (1) نیكوترین نامها و بالاترین اوصاف از آن
اوست.» ، «و له المثل الاعلى فى السموات و الارض (2) صفات والا در سراسر هستى خاص اوست.» از این رو خداوند حى است،
قادر است، علیم است، مرید است، رحیم است، هادى است، خالق است، حكیم است، غفور است، عادل است و بالاخره هیچ
صفت كمالى نیست كه در او نباشد.

از طرف دیگر جسم نیست، مركب نیست، میرنده نیست، عاجز نیست، مجبور نیست، ظالم نیست.

دسته اول كه صفات كمالى است و خداوند به آنها متصف است «صفات ثبوتیه‏» نامیده مى‏شود و دسته دوم كه از نقص و
كاستى ناشى مى‏شود و خداوند از اتصاف به آنها منزه است «صفات سلبیه‏» نامیده مى‏شود.

ما خدا را، هم «ثنا» مى‏گوییم و هم «تسبیح‏» مى‏كنیم.آنگاه كه او را ثنا مى‏گوییم، اسماء حسنى و صفات كمالیه او را یاد
مى‏كنیم، و آنگاه كه او را تسبیح مى‏گوییم، او را از آنچه لایق او نیست منزه و مبرا مى‏شماریم و در هر دو صورت، معرفت او را
براى خودمان تثبیت مى‏كنیم و به این وسیله خود را بالا مى‏بریم.

پی‌نوشتها:
1.حشر/24، و...
2.روم/27.

يکشنبه 25/12/1387 - 20:48
دعا و زیارت
عقاید> صفات خداوند> آشنایى با صفات خدا

            صفات خدا در دانشنامه حوزه نت جدید

صفات ذاتیه و فعلیه

مقدمه: شناخت ذات الهى ممكن نیست مگر از طریق شناخت صفات او. مقاله حاضر كه گفتارى از استاد محمد تقى مصباح یزدى پیرامون شناخت صفات خداوند متعال است در این زمینه تقدیم مى‏گردد.

صفاتى كه به خداى متعال، نسبت داده مى‏شود یا مفاهیمى است كه با توجه به نوعى از كمال، از ذات الهى انتزاع مى‏شود مانند حیات و علم و قدرت، و یا مفاهیمى است كه از نوعى رابطه بین خداى متعال و مخلوقاتش انتزاع مى‏شود مانند خالقیت و رزاقیت. دسته اول را «صفات ذاتیه‏» و دسته دوم را «صفات فعلیه‏» مى‏نامند.

فرق اصلى بین این دو دسته از صفات آنست كه در دسته اول، ذات مقدس الهى، مصداق عینى آنهاست، اما دسته دوم حكایت از نسبت و اضافه‏اى بین خداى متعال و آفریدگان دارد و ذات الهى و ذوات مخلوقات به عنوان طرفین اضافه در نظر گرفته مى‏شوند مانند صفت‏خالقیت كه از وابستگى وجودى مخلوقات به ذات الهى، انتزاع مى‏شود و خدا و مخلوقات طرفین این اضافه را تشكیل مى‏دهند و در خارج حقیقت عینى دیگرى غیر از ذات مقدس الهى و ذوات مخلوقات بنام «آفریدن‏» وجود ندارد البته خداى متعال در ذات خود، قدرت بر آفریدن دارد ولى «قدرت‏» از صفات ذات است و «آفریدن‏» مفهومى است اضافى كه از مقام فعل، انتزاع مى‏شود و از اینروى «آفریدگار» از صفات فعلیه بشمار مى‏آید مگر اینكه بمعناى «قادر بر آفریدن‏» در نظر گرفته شود كه بازگشت به صفت قدرت مى‏كند.

مهمترین صفات ذاتیه الهى، حیات و علم و قدرت است.و اما سمیع و بصیر اگر به معناى علم به مسموعات و مبصرات، یا قادر بر سمع و ابصار باشد بازگشت به علیم و قدیر مى‏كند و اگر منظور از آنها شنیدن و دیدن بالفعل باشد كه از رابطه بین ذات شنونده و بینده با اشیاء قابل شنیدن و دیدن انتزاع مى‏شود باید از صفات فعلیه شمرده شود چنانكه گاهى «علم‏» نیز به همین عنایت بكار مى‏رود و بنام «علم فعلى‏» موسوم مى‏گردد.

بعضى از متكلمین، كلام و اراده را نیز از صفات ذاتیه بشمار آورده‏اند كه بعدا درباره آنها بحث‏خواهد شد.

ساده‏ترین راه براى اثبات حیات و قدرت و علم الهى اینست كه این مفاهیم هنگامى كه در مورد مخلوقات بكار مى‏رود حكایت از كمالات آنها مى‏كند پس باید كاملترین مرتبه آنها در علت هستى بخش، موجود باشد. زیرا هر كمالى كه در هر مخلوقى یافت‏شود از خداى متعال است و بخشنده آنها باید واجد آنها باشد تا به دیگران افاضه كند و ممكن نیست كسى كه حیات را مى‏آفریند خودش فاقد حیات باشد یا كسى كه علم و قدرت را به مخلوقات، افاضه مى‏كند خودش جاهل و ناتوان باشد. پس وجود این صفات كمالیه در بعضى از مخلوقات، نشانه وجود آنها در آفریدگار متعال مى‏باشد بدون اینكه توام با نقص و محدودیتى باشد. به دیگر سخن: خداى متعال، داراى حیات و علم و قدرت نامتناهى است. اینك به توضیح بیشترى درباره هر یك از این صفات مى‏پردازیم.

آموزش عقاید صفحه 74 استاد محمد تقى مصباح یزدى

يکشنبه 25/12/1387 - 20:47
دعا و زیارت
عقاید> مرگ و زندگى پس از آن> ماهیت مرگ

 

اجل حتمى

كتاب: منشور جاوید جلد 9 صفحه 224

نویسنده: استاد جعفر سبحانى

در قرآن مجید دو نوع اجل معرفى شده است:

1ـ اجل مسمى.

2ـ اجل (بطور مطلق) .

مفسران درباره این دو نوع اجل، بحثهاى زیادى دارند ولى آنچه كه از مطالعه مجموع آیات به دست مى‏آید این است كه مقصود از «اجل مطلق» عمر طبیعى نوع موجودات است.بدین معنى كه در عمر و بقاء نوع پدیده‏ها نقطه‏اى وجود دارد كه پایان عمر آن نوع است.مثلا عمر طبیعى براى انسان (مى‏گویند 120 سال است) كه تجاوز از این حد نادر و كمیاب است و مقیاس قضاوت نیست همچنان كه براى پدیده‏هائى كه بشر به دست خود مى‏سازد یك عمر محدودى است ساختمانى كه با آهن ساخته شود عمر طبیعى دارد در حالى كه ساختمانى كه با بتون ساخته شود عمر طبیعى دیگر، و همچنین است سیل بندهائى كه بشر براى جلوگیرى از هدر رفتن آب در تنگه‏هاى كوهها مى‏سازد براى خود عمر ویژه‏اى دارند. ولى آنچنان نیست كه هر پدیده‏اى از این عمر طبیعى بهره بگیرد و چه بسا عوامل شكننده، آن را از طى این راه طبیعى باز مى‏دارد، و در نیمه راه مرگ او فرا مى‏رسد این نوع از اجل را «اجل مسمى» مى‏نامند چون تنها خدا از سرنوشت همه انسانها آگاه است یادآور مى‏شود كه «اجل مسمى» در نزد او است یعنى بشر مى‏تواند از اجل مطلق آگاه شود اما هرگز از «اجل مسمى» كه لحظه مرگ حتمى است آگاه نخواهد بود.

البته بحث كامل درباره اجلهاى حتمى و غیر حتمى نیاز به رساله جداگانه‏اى دارد، در این جا به همین اندازه اكتفا مى‏شود.

بنابراین اجل مطلق با قابلیت نوع پدیده سنجیده مى‏شود، در حالى كه اجل مسمى، به فرد، با تمام خصوصیاتى كه با توجه به آنها مرگ در كمین او است، نسبت داده مى‏شود.

يکشنبه 25/12/1387 - 20:46
دعا و زیارت
عقاید> مرگ و زندگى پس از آن> ماهیت مرگ

 

قبض روح

كتاب: منشور جاوید جلد 9 صفحه 217

نویسنده: استاد جعفر سبحانى

مقدمه:

مرگ مفارقت روح از بدن است كه براى همه موجودات بجز ذات اقدس خداوند متعال اتفاق مى‏افتد اما كیفیت آن در افراد مختلف متفاوت است براى بعضى بسیار آسان و براى بعض دیگر بسیار مشكل است. در این مقاله به بیان حقیقت مرگ و كیفیت آن پرداخته شده است.

انواع مرگها در قرآن

مرگ یك رخداد طبیعى در زندگى انسان است و از جهاتى قابل بحث و تقسیم است كه ما با توجه به آیات وارد در این باره، اقسامى از آن را متذكر مى‏شویم:

الف: مرگهاى دشوار و آسان انتقال از یك زندگى به زندگى دیگر به طور طبیعى بدون مشكلات نخواهد بود و این نه تنها لحظه مرگ و انتقال از سراى دنیا به سراى آخرت است كه همراه با سختى و دشوارى انجام مى‏گیرد، بلكه نوزادى هم كه دوران كوتاه زندگى در رحم را، پشت سر مى‏گذارد، و مى‏خواهد گام به زندگى جدید نهد، دشواریهایى را احساس مى‏كند.بدین خاطر در روایتى از امام رضا (ع) سه مرحله به عنوان وحشتناكترین مراحل زندگى انسان معرفى شده است.

1ـ مرحله تولد.

2ـ مرحله مرگ.

3ـ مرحله برانگیخته شدن.

آنگاه فرمودند خداوند یحیى (ع) را در این مراحل خوف آور، در پناه امنیت و آرامش خود قرار داده است، چنانكه مى‏فرماید:

«و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا» (مریم آیه 15) . (1)

اگر چه مرگ از این نظر بدون دشوارى و سختى نخواهد بود، ولى از نظر عوارض و دشواریهاى غیر طبیعى به دو نوع تقسیم مى‏شود.

1ـ مرگ دشوار كه غالبا مربوط به ظالمان و گناهكاران است.

قرآن در این باره مى‏فرماید: «و جاءت سكرة الموت بالحق، ذلك ما كنت منه تحید» . (ق/19) .

آمد سختیهاى مرگ (كه تقدیر به) حق است، (به او گفته مى‏شود) این همان چیزى است كه از آن گریزان بودى.

و در آیه دیگر مى‏فرماید: «فكیف اذا توفتهم الملائكة یضربون وجوههم و ادبارهم» (محمد/27) چگونه است آنگاه كه فرشتگان جانشان را مى‏گیرند در حالى كه به صورت و پشت آنان (تازیانه) مى‏زنند. (2)

2ـ مرگ آسان كه غالبا از آن صالحان مى‏باشد.

قرآن در این باره مى‏فرماید: «الذین تتوفاهم الملائكة طیبین یقولون سلام علیكم» (نحل آیه 32) .

پرهیزكاران كسانى‏اند كه فرشتگان جان آنان را در حالى كه پاك و پاكیزه‏اند مى‏گیرند و به آنان مى‏گویند درود بر شما باد.

و در آیه دیگر مى‏فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضیة مرضیة» (فجر/28) .

اى انسان صاحب نفس مطمئن، برگرد به سوى پروردگارت، در حالى كه خشنود به پاداش، و برگزیده در نزد خدا مى‏باشى.

عین همین تقسیم، در احادیث اسلامى نیز وارد شده است كه نمونه‏هائى از آن را یادآور مى‏شویم :

مرگهاى آسان و دشوار در روایات

امام مجتبى (ع) مرگ مؤمن را چنین توصیف مى‏كند: «مرگ بزرگترین مژده و نویدى است كه بر مؤمن وارد مى‏شود، زیرا از یك خانه پر مشقت به نعمتهاى جاودان منتقل مى‏شود. (3)

امام سجاد مى‏فرماید: «مرگ براى مؤمن بسان كندن لباس و باز كردن زنجیر از پا است و مانند پوشیدن فاخرترین لباسها و خوشبوترین آنها است، مرگ براى مؤمن هموارترین مركب و مأنوس‏ترین خانه‏ها است» . (4)

امام صادق (ع) مى‏فرماید: «مرگ براى مؤمن بسان بوئیدن بوى خوش است كه به خاطر خوشى آن، به خواب سبك مى‏رود و همه دردها، از او رخت بر مى‏بندد» . (5)

درباره مرگهاى دشوار روایاتى را یادآور مى‏شویم:

امام مجتبى (ع) در این باره مى‏فرماید: «مرگ براى كافران بزرگترین هلاكت است زیرا از بهشت خود (دنیا) به دوزخ و آتش همیشگى وارد مى‏شوند» . (6)

امام سجاد (ع) مرگ كافر را چنین توصیف كرده‏اند: «مرگ براى كافران بسان تعویض لباسهاى قیمتى و پوشیدن كثیف‏ترین و خشن‏ترین لباسها است و یا انتقال از خانه‏هاى مأنوس و سكنى گزیدن در وحشت آورترین منازل و در كنار بزرگترین عذابها مى‏باشد» . (7)

ب: مرگ تن و مرگ قلب غالبا مرگ را به جسم و تن نسبت مى‏دهند، آنگاه كه رابطه روح از آن گسسته شود.ولى از نظر قرآن، آن انسانى كه از نظر تفكر و تعقل، در درجه بسیار پائین باشد، مرده زنده نما است، از این جهت خدا گروه معاند را مردگانى مى‏داند كه نمى‏شنوند و نه درك مى‏كنند چنانكه مى‏فرماید:

«انك لا تسمع الموتى و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین» (نمل/80) .

تو اى پیامبر، مردگان و كران را نمى‏توانى بشنوانى، آنگاه كه بر تو پشت كنند (و از پذیرش حق سرباز زنند) .

در این آیه مشركان لجوج مردگانى تلقى شده‏اند كه گویا نیمى‏فهمند، كرانى معرفى شده‏اند كه گویا نمى‏شنوند. (8)

و باز مى‏فرماید:

«ا و من كان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها...» (انعام/122) .

آیا آن كس كه مرده (دل) بود و او را زنده كردیم و براى او نورى را آفریدیم كه در پرتو آن با بینائى در میان مردم راه مى‏رود، بسان كسى است كه در تاریكى‏ها فرو رفته و از آن بیرون نمى‏آید! !

از نظر على (ع) گروه تنبل و بى‏عار كه از جهاد سرباز مى‏زنند و ذلت و تسلط دشمن را به خاطر زندگى چند روزه دنیا، پذیرا مى‏گردند، مردگانند، در حالى كه گروه مجاهد كه براى حفظ آرمانهاى الهى شربت شهادت مى‏نوشند، زندگانند.چنانكه مى‏فرماید:

«فالموت فى حیاتكم مقهورین و الحیات فى موتكم قاهرین» . (9)

و نیز كسانى كه نهى از منكر را به كلى ترك نموده، نه از طریق زبان و نه از طریق قلب و نه با اعمال قدرت، با منكران مبارزه نمى‏كنند از نظر على (ع) مردگان زنده‏نما مى‏باشند .چنانكه مى‏فرماید:

«و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و یده فذلك میت الاحیاء» . (10)

و در وصف زاهدان و پارسایان مى‏فرماید:

«دلبستگان به دنیا مرگ اجساد خود را بزرگ مى‏شمارند در حالى كه پارسایان مرگ دلهاى این گروه را بزرگتر مى‏دانند» . (11)

ج ـ موت فرد و اجتماع دانشمندان براى حیات اجتماعى، همچون فرد، اوج و حضیض، و صعود و نزول معتقدند، و به عبارت دیگر: جامعه مانند فرد است و یك فرد تا به سن كمال نرسد، حال پویائى و تهاجم دارد و پس از مدتى كه به اوج رشد و قدرت رسید، وقفه‏اى در پیشروى او نمایان مى‏گردد، آنگاه ضعف و سستى بر اعصاب و قواى او حكومت كرده و در این سن و سال به جاى مهاجم، و مدافع است تا آنچه را كه دارد، از دست ندهد و سرانجام محكوم به مرگ مى‏شود.

جامعه نیز بسان فرد، مدتى حالت تهاجمى دارد، و پس از مدتى حالت تدافعى به خود مى‏گیرد، و سرانجام منقرض مى‏گردد.و تاریخ جوامع بر اساس مراحل: تكون، تهاجم، تدافع و انقراض شكل مى‏گیرد و در هر دوره‏اى نوعى فرهنگ و تمدن، بر جامعه حكومت مى‏كند و بالاخره رشد مى‏كند و سرانجام پس از رشد، دوران فترت، و سپس مرگ فرهنگ حاكم بر جامعه فرا مى‏رسد، و فرهنگى نو تكون مى‏یابد.

قرآن به حیات و مرگ جامعه در آیه یاد شده در زیر اشاره مى‏كند:

«و لكل امة اجل فاذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون» (اعراف/4ـ 3) .

براى عمر هر امتى پایانى است.هرگاه پایان عمرشان برسد لحظه‏اى نه تأخیر مى‏كنند و نه زودتر فانى مى‏شوند. (12)

مسلما درخشندگى و افول تمدن‏ها از سنت‏هاى قطعى خدا است كه بر اقوام و ملل جهان حاكم بوده و خواهد بود ولى هرگز معنى سنت الهى این نیست كه جامعه بدون هیچ عاملى از درون پوسیده و فرو ریزد، بلكه براى پیرى و فرتوتى جامعه‏ها عللى است كه یكى را از نظر قرآن یاد آور مى‏شویم:

ستم: عامل مرگ جامعه‏ها ظلم و تعدى در میان ملل از نقطه كوچكى شروع مى‏شود و به مرور زمان به پایه‏اى مى‏رسد كه انفجار به دنبال مى‏آورد و بسان دیگ بخار كه بر اثر فشار درونى و بسته شدن دریچه‏هاى اطمینان با یك انفجار آنى ساختمانى را فرو مى‏ریزد، ظلم و بیدادگرى نیز مایه ویرانى جامعه مى‏گردد.

قرآن به این حقیقت در آیه‏اى به گونه‏اى اشاره مى‏فرماید:

«و ما كان ربك لیهلك القرى بظلم و اهلها مصلحون» (هود/117) .

هرگز پروردگار تو ظالمانه ملتى را نابود نمى‏كند، آنگاه كه آنان در راه اصلاح و پاكى گام بر دارند.

و در آیه دیگر مى‏فرماید:

«و اذا اردنا ان نهلك قریة امرنا مترفیها، ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا و كم اهلكنا من القرون من بعد نوح و كفى بربك بذنوب عباده خبیرا بصیرا» (اسرا/16ـ 17) .

آنگاه كه بخواهیم اهل آبادى را نابود كنیم به متنعمان آنان فرمان (اطاعت) مى‏دهیم، پس آنان از اطاعت خدا بیرون مى‏آیند و سزاوار عذاب مى‏گردند در این موقع آن آبادى را ویران مى‏كنیم چقدر جمعیتهائى را پس از نوح نابود ساختیم و كافى است كه خدا از گناه بندگان خود آگاه است.

در این آیات، عامل مرگ و فناء جامعه‏ها، آن هم بر اثر قهر الهى، مسأله گناه و نافرمانى (كه جمله‏هاى: «ففسقوا فیها» ، و «بذنوب عباده» از آن حاكى است) قلمداد گردیده است.البته قسمتى از گناهان یك نوع رابطه مادى با فرو ریختن نظام جامعه دارد مثلا گسترش ظلم موج تنفر را نسبت به هیئت حاكمه ایجاد میكند و تخم عداوت را در جامعه مى‏پاشد، و قتل و كشتار را به دنبال آورده، و تمدن را از بین مى‏برد.

ولى تأثیر قسمتى دیگر از گناهان در فرو ریختن جامعه، براى ما روشن نیست و شاید رابطه مادى دارد كه ما از آن آگاه نیستیم، یا در سایه یك رابطه غیبى، مشمول قهر و عذاب الهى مى‏شوند البته بحث در این مورد گسترده‏تر از آن است كه در این مناسبت بیان گردد.

د ـ مرگ‏هاى افتخار آمیز در میان مرگها، مرگهاى افتخار آمیزى داریم كه به حق باید انسان به آن افتخار كند، و آن مرگ در راه خدا، و در طریق اقامه قسط و عدل، و یا در طریق فراگیرى علم و دانش، و سرانجام كسب معارف الهى مى‏باشد.به این نوع از مرگ در آیات یاد شده در زیر تصریح شده است:

«و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء ولكن لا تشعرون» (بقره/154) . كسانى را كه در راه خدا كشته مى‏شوند مرده نخوانید آنان زندگانند ولى شماها درك نمى‏كنید. (13)

نه تنها مرگ این گروه، مرگ افتخار آمیز است بلكه، گروهى كه در راه تحصیل آئین حق و كسب معارف الهى، خانه و دیار خود را ترك كنند و در نیمه راه مرگ آنان را فرا گیرد، مرگ افتخار آمیزى دارند كه در دیگر مرگ‏ها نیست چنانكه مى‏فرماید:

«و من یخرج من بیته مهاجرا الى الله و رسوله ثم یدركه الموت فقد وقع اجره على الله» . (نساء/100) .

آنان كه از خانه خود به عنوان هجرت به سوى خدا و رسول او بیرون آیند آنگاه مرگ آنها را درك كند، اجر آنان با خدا است. (14)

پى‏نوشتها:

1) بحار الانوار، ج 6، ص 158، ان اوحش ما یكون هذا الخلق فى ثلاثة مواطن: یوم یولد و یخرج من بطن امه فیرى الدنیا، و یوم یموت فیعاین الاخرة و اهلها، و یوم یبعث فیرى احكاما لم یرها فى دار الدنیا...

2) به همین مضمون است آیه‏هاى 97/نساء، 28/انفال، 93/انعام و 75/قیامت.

3) اعظم سرور یرد على المؤمنین اذا نقلوا عن دار النكد الى نعیم الابد (بحار الانوار، ج 6، ص 154) .

4) كنزع ثیاب وسخة قملة و فك قیود و اغلال ثقیلة، و الاستبدال بافخر الثیاب و اطیبها روائح و اوطى‏ء المراكب و آنس المنازل (بحار الانوار، ج 6، ص 155) .

5) للمؤمن كاطیب ریح یشمه فینعش لطیبه، و ینقطع التعب و الالم كله عنه (بحار الانوار، ج 6، ص 154) .

6) اعظم ثبور یرد على الكافرین اذا نقلوا عن جنتهم الى نار لا تبید و لا تنفد (بحار الانوار، ج 6، ص 154) .

7) للكافر كخلع ثیاب فاخرة و النقل عن منازل انیسة و الاستبدال باوسخ الثیاب و اخشنها و اوحش المنازل و اعظم العذاب (بحار الانوار، ج 6، ص 155) .

8) به همین مضمون است آیه‏هاى 51ـ 52 سوره روم.

9) نهج البلاغه، خطبه .51

10) نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 374 در این باره به خطبه 87 نیز رجوع شود.

11) نهج البلاغه، خطبه 230 یرون اهل الدنیا یعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت قلوب احیائهم.

12) مضمون این آیه در سوره یونس آیه 49 نیز آمده است.

13) به همین مضمون است آیه 169 از سوره آل عمران.

14) به همین مضمون بلكه با توسعه بیشتر، آیه 58 از سوره حج مى‏باشد.

يکشنبه 25/12/1387 - 20:45
دعا و زیارت
عقاید> مرگ و زندگى پس از آن> ماهیت مرگ

 

اجل

كتاب: معارف قرآن (3ـ 1) صفحه 212

نویسنده: استاد مصباح یزدى

مقدمه:

اجل به چه معنى است و اقسام آن كدام است؟ این واژه در آیات قرآن بیان شده است، در مقاله حاضر نیز با استفاده از آیات قرآن در این باره بحث شده است.

در بسیارى از آیات بیان شده است كه هر چه در این جهان هست داراى أجل است:

احقاف/3: «ما خلقنا السموات و الأرض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمى...» .

ما آسمان و زمین و ما بینهما را نیافریدیم مگر به حق و اندازه معینى از نظر زمانى.

در مورد پدیده‏هاى آسمانى (اجرام علوى) :

لقمان/29: «...و سخر الشمس و القمر كل یجرى إلى اجل مسمى...» .

در مورد نوع انسان:

بقره/36: «...و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حین» .

هر چند به لفظ أجل نیامده ولى «الى حین» بهمان معناى أجل است.

در مورد هر امتى از امم انسانى: °‚K 213°‚K اعراف/34: «و لكل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون» .

در مورد هر فردى از افراد انسان:

منافقون/11: «و لن یؤخر الله نفسا اذا جاء اجلها...» .

از آیاتى كه دلالت دارد أجل از مصادیق قدر است این دو آیه است كه یك مضمون دارند:

مرسلات/21ـ 22: «فجعلناه فى قرار مكین الى قدر معلوم» .

جنین را در شكم مادر در جایگاه محفوظى قرار مى‏دهیم تا مدت معینى.

حج/5: «...و نقر فى الارحام ما نشاء الى أجل مسمى...» .

همه آنچه درباره‏ى قدر گفته شد درباره‏ى اجل هم جارى است.

توضیح درباره كلمه «أجل» :

أجل دو جور استعمال مى‏شود: 1ـ تمام مدت یك پدیده‏اى یا كار یا موجودى.

2ـ سر آمد مدت و انتهاى زمان.

در قرآن هم به هر دو معنى بكار رفته است:

1ـ تمام مدت: وقتى شعیب (ع) پیشنهاد ازدواج دخترش را به حضرت موسى مى‏دهد بشرط آنكه هشت یا ده سال چوپانى كند حضرت موسى مى‏گوید:

قصص/28: «ایما الاجلین قضیت فلا عدوان على» .

هر كدام از این دو مدت را به پایان رسانم بر من ظلمى نیست.به طول مدت أجل گفته شده است .

2ـ انتهاى مدت: آیاتى كه مى‏فرماید «الى اجل» معلوم است كه منتهى الیه منظور است.اینكه مى‏گوئیم أجلش فرا رسید یعنى همان انتهاى عمرش.

البته این دخالتى در بحث ما ندارد، وقتى منتهى الیه زمان را مشخص مى‏كنند در واقع كل زمان را هم تعیین كرده‏اند.

أجل هم قابل تغییر است بحسب اینكه از مصادیق تقدیر است، این أجل را أجل معلق مى‏گویند، مثل تقدیر مشروط، یعنى معلق بر شرائط است.اجل، معلق بر شیئ‏اى است اگر آن تحقق یافت أجل در این زمان فرا مى‏رسد.درباره‏ى امتها هم آیه‏اى داریم كه اجلشان قابل تغییر است :

نوح/3: «یغفر لكم من ذنوبكم و یؤخركم الى اجل مسمى ان اجل الله اذا جاء لا یؤخر» .

آن اجلى كه تغییر نمى‏یابد اجل الله است، اجلى است كه خدا تعیین كرده و°‚K 214°‚K مرحله‏ى نهایى است.

این دو مطلب را در بر دارد:

1ـ بالأخره هر امتى یك اجلى خواهد داشت و بى‏نهایت نخواهد بود.

2ـ (مربوط به بحث) امتها اجلى داشتند كه خدا در اثر ایمان و استغفار ایشان تأخیر مى‏اندازد .

این مطلب هم باز بصورتهاى مختلفى در آیات آمده است كه اجل زودرس گاهى بصورت عذاب استیصال است كه یك امت نابود مى‏شوند مانند طوفان حضرت نوح كه همه‏ى امت جز عده‏ى معدودى را از بین برد ولى نوح وعده داده بود كه اگر ایمان بیاورید عذاب نمى‏آید و طبق عمر طبیعى زندگى خواهید كرد، كه به این مى‏گویند: اجل مسمى، وقتى براى كارى موعدى را به زبان مى‏آورند دیگر قابل تغییر نیست، خدا هم وقتى اجلى را تعیین مى‏كند و اسم آنرا مى‏برد دیگر قابل تغییر نیست.بعضى مفسرین گفته‏اند اجل مسمى یعنى اسمى برده‏اند درباره اجل ولى قابل تغییر است ولى از موارد استعمال در قرآن، چنین چیزى بر نمى‏آید.

6ـ اجل اگر معلق باشد از مراحل تقدیر است ولى اگر حتمى باشد ناظر به مرحله‏ى قضاء مى‏باشد و تغییر پذیر نیست.

7ـ در ضمن گفتیم مرحله‏ى قضاء مرحله‏ى حتمیت است و غیر قابل تغییر، ولى در مورد روایات چنین تعبیرات هست كه مثلا صدقه قضاء محتوم را تغییر مى‏دهد و گاه مى‏گوید: و لو ابرم ابراما.

آنچه مى‏توان گفت این است كه این قضاء حتمیتش نسبى است، هر چه تعداد بیشترى از اجزاء علت تحقق مى‏یابد، به مرحله‏اى حتمیت نزدیك‏تر مى‏شود و وقتى اكثر اجزاء تحقق یافت مسامحة به آن حتمى گفته مى‏شود، چنانكه در تعبیرات خودمان هم هست و مى‏گوییم حتما حتما مى‏آیم ولى اگر از او بپرسى اگر میهمان برایت آمد مى‏آیى؟ مى‏گوید نه ولى با این حال مى‏گوید حتما حتما، این مسامحة است.بنابراین اگر منظور از قضاء حتمى علت تام باشد مسلم است كه انفكاك معلول از آن درست نیست و محال و خلاف فرض است.پس فرض اینكه دعا مانع بلا مى‏شود وقتى درست است كه علت تام تحقق نیافته باشد، چون جزئى از علت تام هم، عدم مانع است.

يکشنبه 25/12/1387 - 20:45
دعا و زیارت
عقاید> مرگ و زندگى پس از آن> ماهیت مرگ

 

چرا از مرگ مى‏ترسیم؟

كتاب: معاد و جهان پس از مرگ، ص 25

نویسنده: آیت الله مكارم شیرازى

دو كس از مرگ مى‏ترسند، آن كس كه آن را به معنى نیستى و فناى مطلق تفسیر مى‏كند، و آن كس كه پرونده‏اش سیاه و تاریك است!

آنها كه نه جزء این دسته‏اند و نه آن، چرا از مرگ در راه هدفهاى پاك وحشت كنند مگر چیزى از دست مى‏دهند؟

داستان «آب حیات» با آب و تاب فراوان در همه جا مشهور است.

و نیز از قدیمترین ایام، بشر در جستجوى چیزى به نام «اكسیر جوانى» بوده است، و براى آن افسانه‏ها به هم بافته، و آرزوها در دل پرورانده است.

این همه گفتگو، از یك چیز حكایت مى‏كند و آن مسأله وحشت آدمى از مرگ، و عشق به ادامه حیات و فرار از پایان زندگى است، همان طور كه افسانه «كیمیا» همان ماده شیمیائى مرموزى كه چون به مس كم ارزش برسد تبدیل به طلاى پر ارزش مى‏شود، روشنگر وحشت انسان از فقر اقتصادى، و تلاش و كوشش براى جلب ثروت بیشتر مى‏باشد.

افسانه اكسیر جوانى نیز منعكس كننده وحشت از پیرى و فرسودگى و بالاخره پایان زندگى و مرگ است.

بیشتر مردم از نام مرگ، مى‏ترسند، از مظاهر آن مى‏گریزند، از اسم گورستان متنفرند، و با رزق و برق دادن به قبرها مى‏كوشند ماهیت اصلى آن را به دست فراموشى بسپارند حتى براى فرار دادن افراد از هر چیز خطرناك یا غیر خطرناكى كه مى‏خواهند كسى آن را دستكارى و خراب نكند روى آن مى‏نویسند «خطر مرگ» ! و در كنار آن هم عكس یك‏جفت استخوان مرده آدمى به حالت «ضربدر» ! در پشت یك جمجمه كه خیره و بى روح به انسان نگاه مى‏كند قرار مى‏دهند .

آثار وحشت انسان از مرگ در ادبیات مختلف دنیا فراوان دیده مى‏شود، تعبیراتى همچون «هیولاى مرگ» ، «سیلى اجل» ، «چنگال موت» و دهها مانند آن همه نشانه‏هاى این وحشت و اضطراب همگانى است.

داستان معروف رؤیاى هارون الرشید كه در خواب دیده بود همه دندانهاى او ریخته است و تعبیر خواب كردن آن دو نفر كه یكى گفت: «همه كسان تو پیش از تو بمیرند» .

و دیگرى گفت: «عمر خلیفه از همه بستگانش طولانى‏تر خواهد بود» و واكنش هارون در برابر دو تعبیر كننده كه به دومى صد دینار داد و اولى را صد تازیانه زد نیز دلیل دیگرى بر این حقیقت است.

زیرا هر دو یك مطلب را گفته بودند اما آنكه نام مرگ كسان خلیفه را بر زبان جارى كرده بود صد تازیانه نوش جان كرد، و كسى كه مرگ آنها را در قالب «طول عمر خلیفه» ! ادا نمود صد دینار پاداش گرفت!

ضرب المثلهاى مملو از اغراق، همانند «هر چه خاك فلانى است عمر تو باشد» ! یا به هنگامى كه مى‏خواهند كسى را با كسى كه از دنیا رفته است در جنبه مثبتى تشبیه كنند مى‏گویند : «دور از شما فلانى هم چنین بود» ! و یا «زبانم لال! بعد از شما چنین و چنان مى‏شود» و یا ترتیب اثر دادن به هر چیز كه احتمال مرگ را دور كند و یا در طول عمر مؤثر باشد اگر چه صد در صد خرافى و بى اساس به نظر برسد و همچنین دعاهایى كه با كلمه دوام خلود، جاویدان بودن مانند دام عمره، دام مجده، دامت بركاته وخلد الله ملكه یا خدا عمر یك روزه تو را هزار سال كند و یا صد سال به این سالها! ...

هر كدام نشانه دیگرى از این حقیقت است.

البته انكار نمى‏توان كرد كه افراد نادرى هستند كه از مرگ به هیچ وجه وحشت ندارند و حتى با آغوش باز به استقبال آن مى‏شتابند اما تعداد آنها كم است و تعداد واقعى به مراتب كمتر از آنهایى است كه چنین ادعایى را دارند!

اكنون باید دید سرچشمه این ترس و وحشت از كجاست؟

اصولا انسان از «عدم» و «نیستى» مى‏هراسد.

از فقر مى‏ترسد، چون نیستى ثروت است.

از بیمارى مى‏ترسد، چون نیستى سلامت است.

از تاریكى مى‏ترسد، چون نور در آن نیست.

از بیابان خالى و گاهى از خانه خالى مى‏ترسد، چون كسى در آن نیست.حتى از مرده مى‏ترسد، چون روح ندارد.در صورتى كه از زنده همان شخص نمى‏ترسید!

بنابر این اگر انسان از مرگ مى‏ترسد به خاطر این است كه مرگ در نظر او «فناى مطلق» و نیستى همه چیز است.

و اگر از زلزله و صاعقه و حیوان درنده وحشت دارد چون او را به فنا و نیستى تهدید مى‏كند .

البته از نظر فلسفى، این طرز روحیه چندان دور و بیراه نیست، زیرا انسان «هستى» است، و هستى با هستى آشناست، و جنس خود راهمچون كاه و كهرباست.

اما با «نیستى» هیچ گونه تناسب و سنخیت ندارد، باید از آن بگریزد، و فرار كند، چرا فرار نكند؟

ولى در اینجا یك سخن باقى مى‏ماند و آن اینكه: همه اینها صحیح است اگر مرگ به معنى نیستى و فنا و پایان همه چیز تفسیر شود، چیزى از آن وحشتناك‏تر نخواهد بود و آنچه درباره هیولاى مرگ گفته‏اند كاملا به جا و به مورد است.

اما اگر مرگ، را همچون تولد جنین از مادر یك تولد ثانوى بدانیم، و معتقد باشیم با عبور از این گذرگاه سخت، به جهانى گام مى‏گذاریم كه از این جهان بسیار وسیعتر، پر فروغتر، آرامبخش‏تر و مملو از انواع نعمتهایى است كه در شرایط كنونى و در زندگى فعلى براى ما قابل تصور نیست، خلاصه اگر مرگ را نوع كاملتر و عالیترى از زندگى بدانیم كه در مقایسه با آن، این زندگى كه در آن هستیم مرگ محسوب مى‏شود، در این صورت مسلما چیز نفرت انگیز و وحشتناك و هیولا، نخواهد بود، بلكه در جاى خود دل انگیز و رؤیائى، زیبا و دوست داشتنى است.

زیرا اگر جسمى از انسان مى‏گیرد، بال و پرى به او مى‏بخشد كه بر فراز آسمان ناپیدا كرانه ارواح، با آن همه لطافت و زیبائى فوق حد تصور و خالى از هر گونه جنگ و نزاع و اندوه و غم، پرواز مى‏كند.

اینجاست كه شاعرى كه این طرز تفكر را دارد به حكیم دانشمند دستور مى‏دهد:

بمیر اى حكیم از چنین زندگانى*كز این زندگى چون بمیرى بمانى!

سفرهاى علوى كند مرغ جانت*چو از چنبر آز بازش رهانى

مترس از حیاتى كه در پیش دارى*از این زندگى ترس، كاینك در آنى!

و نیز شاعر دیگرى با مباهات و وجد و سرور مى‏گوید:

حجاب چهره جان مى‏شود غبار تنم*خوش آن دمى كه از این چهره پرده بر فكنم

چنین قفس نه سزاى من خوش الحانى است*روم به روضه رضوان كه مرغ آن چمنم

و دیگرى مى‏گوید:

مرغ باغ ملكوتم، نیم از عالم خاك*دو سه روزى قفسى ساخته‏اند از بدنم

خرم آن روز كه پرواز كنم تا در دوست*به هواى سر كویش پر و بالى بزنم

بالاخره شاعر دیگر به مرگ فریاد مى‏زند و او را به سوى خود دعوت مى‏كند:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آى*تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او جانى ستانم جاودان*او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ

اینجاست كه چهره مطلب بكلى دگرگون مى‏شود و مسأله شكل دیگرى به خود مى‏گیرد كه هیچ شباهتى با شكل اول ندارد.بدیهى است، آن كس كه چنین برداشتى از مسأله مرگ دارد هرگز نمى‏گوید مرگ بى حاصل، بدون دلیل، و یا مثلا از طریق انتحار و خودكشى، دریچه به آنچنان عالمى است، بلكه او به استقبال مرگى پرشكوه مى‏شتابد كه در راه هدف و آرمان پاك و آمیخته با قهرمانى و فداكارى و شهامت باشد، مرگى كه انسان را از تن در دادن به ذلت و هر گونه بدبختى به خاطر چند روز عمر بیشتر مى‏رهاند.

عامل دیگر وحشت از مرگ

جمعى دیگر نیز هستند كه از مردن وحشت دارند، نه به خاطر اینكه مرگ را به معنى فنا و نیستى مطلق تفسیر كنند، و منكر زندگانى پس از آن باشند، بلكه به خاطر اینكه آنقدر پرونده اعمال خود را سیاه و تاریك مى‏بینند، كه شكنجه‏هاى طاقت‏فرسا و مجازاتهاى دردناك بعد از مرگ را گویا با چشم خود مشاهده مى‏كنند، و یا لااقل چنین احتمالى را مى‏دهند.

اینها نیز حق دارند از مرگ بترسند، زیرا به مجرمى مى‏مانند كه از پشت میله‏هاى زندان آزاد شده و به سوى چوبه دار مى‏رود، البته آزادى خوب است، اما نه آزادى از زندان به سوى چوبه دار!

آزادى اینها هم از زندان بدن، یا زندان دنیا، نیز توأم با رفتن به سوى چوبه دار است، «دار» نه به معنى اعدام بلكه به معنى شكنجه‏هایى بدتر از آن.

اما آنها كه نه مرگ را فنا مى‏بینند، نه پرونده تاریك و سیاه دارند، چرا از مرگ بترسند ! چرا از مرگ در راه هدفهاى پاك وحشت داشته باشند؟ چرا؟ ...

يکشنبه 25/12/1387 - 20:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته