• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2664
تعداد نظرات : 2458
زمان آخرین مطلب : 3842روز قبل
شعر و قطعات ادبی

سعید بیابانکی از شاعران کشورمان به تازگی شعری در وصف ماه محرم و در عزای سید و سالار شهیدان سروده است.

خبرگزاری فارس: عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان/ غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، سعید بیابانکی از شاعران کشورمان به تازگی شعری در وصف ماه محرم و در عزای سید و سالار سالار شهیدان سروده است. غزل بیابانکی به شرح زیر است:

برپا شده است در دل من خیمه‌ی غمی

جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی

 

عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان

غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی

 

بر سیل اشک خانه بنا کرده ام ولی

این بیت سُست را نفروشم به عالمی

 

گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود

چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی

 

دستی به زلف دسته ی زنجیرزن بکش

آشفته ام میان صفوف منظّمی

 

می خوانی ام به حُکم روایات روشنی

می خواهمت مطابق آیات محکمی

 

ذی الحجّه اش درست به پایان نمی رسد

تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی ...

پنج شنبه 23/8/1392 - 17:34
اهل بیت

با توجه به روایات اهل بیت(ع) اکثریت متأخرین فقهای شیعه قائل به کراهت روزه روز عاشورا هستند و برخی از فقها به حرمت فتوا داده‌اند.

خبرگزاری فارس: نظر اهل بیت(ع) نسبت به روزه‌گرفتن در روز عاشورا

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) درباره نظر اهل بیت (ع) راجع به روزه گرفتن در روز عاشورا یادداشتی نوشته و در اختیار فارس قرار داده است که از نظر می‌گذرد.

در باره حکم روزه گرفتن در روز عاشورا اختلاف نظر وجود دارد. بعضی قائلند: روزه روز عاشورا تا قبل از وجوب روزه ماه مبارک رمضان واجب بوده؛ اما بعد از وجوب ماه رمضان روزه عاشوراء نسخ شده است؛ و نسبت به بعد از نسخ روزه عاشوراء بعضی قائلند: بعد از نسخ روزه عاشوراء، استحباب آن باقی است و بعضی قائل به کراهت آن هستند. و بعضی دیگر قائلند: روزه آن به اختیار واگذار شده تا هر کس بخواهد روزه بدارد.

این موضوع را در سه بخش بررسی می‌‌کنیم:

بخش اول: روایات اهل بیت علیهم‌السّلام در نهی از روزه عاشوراء.

بخش دوم: اقوال علمای شیعه در این مسئله.

بخش سوم: روزه روز عاشوراء نزد اهل سنت و علمای آن.

 

* روایات اهل بیت علیهم‌السلام در نهی از روزه عاشوراء

روزه ماه رمضان ناسخ روزه عاشوراء:

در کتب و منابع شیعه روایات متعددی وجود دارد که نشان دهنده این مطلب است که با واجب شدن روزه ماه رمضان دیگر روزه این روز از وجوب خارج شده و ترک روزه آن سزاوارتر است.

جهت تبیین بیشتر این مطلب و جایگاه روزه عاشوراء از منظر امامان معصوم شیعه به چند روایت از ائمه معصومین علیهم‌السّلام اشاره می‌کنیم و طالبان تفصیل را به کتب روایی ارجاع می‌‌دهیم:

محمد بن مسلم و زراره بن أعین از أبا جعفر؛ امام باقر علیه‌السلام درباره صوم روز عاشوراء سئوال می‌‏کنند حضرت در پاسخ می‏‌فرماید: کان صومه قبل شهر رمضان، فلما نزل شهر رمضان ترک.

قبل از وجوب روزه ماه رمضان روزه آن واجب بود؛ اما با نازل شدن وجوب این ماه، روزه عاشوراء ترک شد.

(من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 51، ح 224)

در روایتی دیگر راوی می‌‏گوید: از امام باقر علیه‌السلام در باره صوم روز عاشوراء سئوال نمودم؛ حضرت فرمودند: صوم متروک بنزول شهر رمضان، والمتروک بدعة.

روزه‌‏ای است که با وجوب روزه ماه رمضان ترک شد و روزه گرفتن در روزه متروک بدعت محسوب می‏شود. (کافی، ج 4، ص 146، باب صوم عاشوراء و عرفه، حدیث 4)

روزه عاشوراء سنت بنی امیه به خاطر شهادت امام حسین (ع)

در روایتی دیگر شخصی از امام صادق علیه‌السلام راجع به روزه گرفتن در روز عاشوراء سئوال می‏کند حضرت می‌‏فرماید: ذاک یوم قتل فیه الحسین علیه السلام، فإن کنت شامتا فصم. ثم قال: إن آل أمیة علیهم لعنة الله ومن أعانهم على قتل الحسین من أهل الشام، نذروا نذرا إن قتل الحسین علیه السلام وسلم من خرج إلى الحسین علیه السلام وصارت الخلافة فی آل أبی سفیان، أن یتخذوا ذلک الیوم عیدا لهم، وأن یصوموا فیه شکرا، ویفرحون أولادهم، فصارت فی آل أبی سفیان سنّة إلى الیوم فی الناس، واقتدى بهم الناس جمیعا، فلذلک یصومونه ویدخلون على عیالاتهم وأهالیهم الفرح ذلک الیوم. ثم قال: إن الصوم لا یکون للمصیبة، ولا یکون إلا شکرا للسلامة، وإن الحسین علیه السلام أصیب، فإن کنت ممن أصبت به فلا تصم، وإن کنت شامتا ممن سرک سلامة بنی أمیة فصم شکرا لله تعالى.

روز عاشورا روز شهادت امام حسین است. اگر می‌‏خواهی به حسین شماتت کنی (از بلایی که به آنها وارد شده اظهار خشنودی کنی) در روز عاشورا روزه بگیر. بنی امیه لعنه اللَّه علیهم و آن افرادی از اهل شام که آنان را در کشتن حسین اعانت نمودند نذر کردند: اگر حسین کشته شود و اشخاصی که از آنان بر حسین علیه‌السلام خروج کرده‌‏اند سالم بمانند و مقام خلافت نصیب آل ابو سفیان شود روز عاشورا را برای خود عید قرار دهند و آن روز را براى شکرگزارى روزه بگیرند. لذا این موضوع تا امروز بین مردم سنت و معمول شد و مردم عموما به آنان اقتدا کردند. آری به این علت است که روز عاشورا را روزه می‌‏گیرند و در این روز اهل و عیال خود را مسرور می‌‏کنند. سپس حضرت فرمود: آری! روزه این روز برای مصیبت نیست. چون فقط برای سپاس از جهت سلامتی بنی امیه است. حسین علیه‌السلام در این روز مصیبت دیده ‏است، اگر تو هم مصیبت زده هستی این روز را روزه نگیر و اگر از کسانی هستی که قصد شماتت اهل بیت را داشته و سلامت بنی امیّه تو را خشنود کرده این روز را روزه بدار. (امالی شیخ طوسی، ص 667، رقم‏1397 / 4)

در روایتی دیگر زید نرسی از زراره این‌‌گونه نقل می‌‌کند: عن زید النرسی قال: سمعت عبید بن زرارة یسأل أبا عبد الله علیه السلام عن صوم یوم عاشورا فقال: من صامه کان حظه من صیام ذلک الیوم حظ ابن مرجانة وآل زیاد. قال: قلت: وما کان حظهم من ذلک الیوم؟ قال: النار أعاذنا الله من النار ومن عمل یقرب من النار.

زید نرسی می‌‌گوید: از عبید بن زراره شنیدم که از أبا عبد الله علیه‌السلام راجع به روزه عاشورا سؤال نمود. حضرت فرمود: کسی که این روز را روزه بدارد حظ و نصیبش از این روز همان خواهد بود که ابن مرجانه و آل زیاد از این روز بردند. می‌‌گوید: گفتم حظ و نصیب آنان در این روز چه بود؟ فرمود: آتش جهنم! و به خدا پناه می‌‌بریم از عملی که نتیجه آن آتش باشد!

(الکافی، ج 4، ص147، شماره 6 ـ تهذیب، ج4، ص301، شماره912 ـ الإستبصار، ج2، ص135، شماره 443)

محمد بن یعقوب عن الحسین بن علی الهاشمی عن محمد بن الحسین عن محمد بن سنان (عن أبان عن عبد الملک) قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن صوم تاسوعاء وعاشوراء من شهر المحرم؟ فقال:... ما هو یوم صوم. وما هو إلا یوم حزن ومصیبة دخلت على أهل السماء وأهل الأرض وجمیع المؤمنین. ویوم فرح وسرور لابن مرجانة وآل زیاد وأهل الشام. غضب الله علیهم وعلى ذریاتهم...

از أبا عبد الله؛ امام صادق علیه‌السلام در باره روزه گرفتن تاسوعاء و عاشورای از ماه محرم سؤال نمودم؟ حضرت فرمود:... این روز‌ها برای روزه گرفتن نیست، چون این روز‌ها روز حزن و مصیبت أهل آسمان‌‌ها و أهل زمین و همه مؤمنین است و روز فرح و سرور ابن مرجانه و آل زیاد و أهل شام است، که غضب خدا بر آنان و ذریه آنان باد...

(وسائل الشیعه (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 10، ص 460.ح 13847)

و بسیاری از روایات دیگر که در این مجال به همین مقدار بسنده می‌‌کنیم.

* اقوال علمای شیعه

در باره روزه عاشوراء میان علمای شیعه اقوال متعددی است:

بعضی از علمای شیعه در صوم روز عاشوراء حکم به حرمت داده‌‌اند مانند: مرحوم خوانساری در جامع المدارک:

وجزم بعض متأخری المتأخرین بالحرمة ترجیحا للنصوص الناهیة وحملا لما دل على الاستحباب على التقیة. والظاهر أن هذا أقرب

بعضی از متأخرین از متأخرین علمای شیعه، روایات نهی در روزه عاشوراء را ترجیح داده و احادیث استحباب روزه این روز را حمل بر تقیه نموده‌ و در نتیجه جزم به حرمت نموده‌‌اند، و ظاهر این است که این نظر اقرب است. (جامع المدارک، مرحوم خوانساری، ج 2، ص 226)

و یا مرحوم محدث بحرانی در حدائق: و بالجملة فإن دلالة هذه الأخبار على التحریم مطلقا أظهر ظاهر.

بالجمله این که دلالت این أخبار (صوم یوم عاشوراء) بر تحریم به طور مطلق، أظهر از ظاهر است. (الحدائق الناضره، محقق بحرانی، ج 13، ص 376)

و یا مرحوم نراقی در مستند الشیعه: فالحق: حرمة صومه من هذه الجهة. فإنه بدعة عند آل محمد متروکة

نظر صحیح: حرمت روزه این روز است، چون روزه این روز نزد آل محمد بدعتی متروک محسوب می‌‌شود. (مستند الشیعه، محقق نراقی، ج 10، ص 493)

اگرچه اکثریت موجود از متأخرین مانند: سید یزدی صاحب عروه و مرحوم بروجردی و حکیم و امام خمینی و غالب شارحان عروه الوثقى، و یا موجودین در زمان حاضر جانب کراهت را اختیار نموده‌‌اند. (العروه الوثقى، سید یزدی، ج 3، ص 657) و گروه اندکی نیز روزه گرفتن به نیّت حزن و اندوه و نه به نیت تبرک جستن به شکلی که بنی امیّه کردند را تا عصر روز عاشوراء و سپس افطار کردن قبل از غروب را (ترجیحاً با تربت سیدالشهداء علیه‌السّلام) مستحب دانسته و این را، راه جمع بین اخبار ناهیه و اخبار وارده در استحباب صوم عاشوراء دانسته‌‌اند، مانند آن‌چه که شیخ در استبصار (استبصار، شیخ طوسی، ج2، ص 136) با استفاده از روایت زیر انجام داده است:

عبد الله بن سنان عن الصادق علیه السلام قال: دخلت علیه یوم عاشورا فألفیته کاسف اللون ظاهر الحزن و دموعه تنحدر کاللؤلؤ المتساقط، فقلت: یا ابن رسول الله مم بکاؤک لا أبکى الله عینیک فقال لی: أو فی غفلة أنت؛ اما علمت أن الحسین علیه السلام أصیب فی مثل هذا الیوم فقلت: یا سیدی فما قولک فی صومه قال لی: صمه من غیر تبییت وأفطره من غیر تشمیت ولا تجعل صوم یوم کملا ولیکن إفطارک بعد صلاة العصر بساعة على شربة من ماء فإنه فی ذلک الوقت من ذلک الیوم تجلت الهیجاء عن آل رسول الله صلى الله علیه وآله وانکشفت الملحمة عنهم

عبد الله بن سنان از امام صادق علیه‌السلام روایت می‌‌کند: روز عاشورا به محضر آن حضرت مشرف شدم و آن حضرت را با رنگی تیره و گرفته و حزنی که در چهره ظاهر بود و اشکی که هم‌‌چون دانه‌‌های لؤلؤ از چشمان مبارک جاری بود مشاهده نمودم، عرض کردم: یا ابن رسول الله! خداوند چشمانتان را نگریاند گریه شما به خاطر چیست؟ حضرت فرمودند: آیا غافلی و نمی‌‌دانی که حسین علیه‌السلام در مثل امروزی به مصائب مبتلا شده است؟ عرض کردم: ای سید و آقای من! نظرتان در باره روزه گرفتن در این روز چیست؟ حضرت فرمودند: این روز را روزه بدار؛ اما بدون این که آن را به پایان برسانی أفطار کن و بدون آن‌‌که از آن انتظار رحمت داشته باشی و آن را صوم کامل قرار نده و بعد از ساعتی از نماز عصر گذشته با جرعه‌‌ای از آب آن را افطار کن... (مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 547)

لذا، فقهای شیعه با الهام از روایات اهل بیت علیهم‌السّلام چون این روز را روز حزن و اندوه و اقامه عزا در مصیبت حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام می‌‏دانند از هرگونه عملی که منافات با اقامه عزا در این روز داشته باشد به شدت نهی فرموده‌‌اند و مؤمنین را توصیه فرموده‌‌اند تا در این روز دست از کار‌های روز مرّه کشیده و این روز را روز مصیبت و حزن و بکاء خود قرار دهند.

از باب نمونه امام رضا علیه السلام در روایتی‌ می‌‌فرمایند: من کان یوم عاشوراء یوم مصیبته وحزنه وبکائه یجعل الله عز وجل یوم القیامة یوم فرحه وسروره وقرت بنا فی الجنان عینه.

کسی که روز عاشوراء روز مصیبت و حزن و اندوه و گریه او باشد خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار داده و چشمانش را در بهشت به ما روشن خواهد فرمود. (علل الشرائع، شیخ صدوق، ج 1، ص 227)

در روایت فوق از آن‌‌جا که امام علیه‌السّلام روز عاشوراء را روز مصیبت و حزن و اندوه و گریه می‌‌داند، لذا هر‌گونه عملی که در آن ذره‌‌ای شائبه شادی و یا فرح و سرور و یا اشتغال به امور دنیایی که غفلت از مصائب امام حسین علیه‌السّلام را به دنبال داشته باشد را خلاف خواست خدا و اهل بیت ‌دانسته‌‌اند.

* روزه روز عاشوراء نزد اهل سنت و علمای آن

با مراجعه به صحاح اهل سنت به مجموعه‌‌‌ای از روایات متناقض پیرامون صوم روز عاشوراء مواجه می‌‌شویم که در بسیاری از موارد جمع بین آن‌ها غیر ممکن است.

روزه داری پیامبر و قریش قبل از اسلام درعاشوراء

از جمله روایاتی که در صحیح بخاری آمده و باعث فتوای برخی از علمای اهل سنت به استحباب صوم روز عاشوراء شده روایت زیر است:

عَنْ عَائِشَةَ رضى الله عنها قَالَتْ: کَانَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ تَصُومُهُ قُرَیْشٌ فِی الْجَاهِلِیَّةِ، وَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یَصُومُهُ، فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ صَامَهُ، وَأَمَرَ بِصِیَامِهِ، فَلَمَّا فُرِضَ رَمَضَانُ تَرَکَ یَوْمَ عَاشُورَاءَ، فَمَنْ شَاءَ صَامَهُ، وَمَنْ شَاءَ تَرَکَهُ.

عایشه می‌‌گوید: روز عاشوراء را قریش در جاهلیت روزه می‌‌گرفت، و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم نیز این روز را روزه می‌‌داشت، و زمانی که حضرت به مدینه آمد هم‌‌چنان این روز را روزه می‌‌داشت و دیگران را نیز امر به روزه می‌‌نمود، تا این‌‌که روزه ماه رمضان واجب شد؛ که از آن به بعد حضرت روزه روز عاشوراء را ترک نمود و دستور داد هر کس می‌‌خواهد این روز را روزه بدارد و هر کس نمی‌‌خواهد روزه نگیرد. (صحیح البخاری، ج 2، ص 250، ح 2002، کتاب الصوم، ب 69. باب صِیَامِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ.)

اولا: این روایت به خاطر وجود «هشام بن عروه» در سلسله سند آن اشکال و مناقشة سندی دارد؛ زیرا ابن قطّان در باره او گفته: «أنّه اختلط و تغیّر»، (او تغییر کرد و مطالب نادرست و صحیح را مخلوط نمود) و ذهبی در باره او می‌‌گوید: «أنّه نسی بعض محفوظه أو وهم»، (او بعضی محفوظاتش را فراموش می‌‌کرد و یا در آن‌‌ها شک می‌‌کرد) و یا از ابن خرّاش در باره او آمده است که: «کان مالک لا یرضاه نقم علیه حدیثه لأهل العراق»، (مالک از وی رضایت نداشت و از احادیث او که برای اهل عراق نقل می‌کرد انتقاد می‌‌کرد). (میزان الاعتدال، ج 4، ص 301)

و ثانیا: این روایت با روایاتی که در زیر می‌‌آید تناقض دارد:

بی اطلاعی پیامبر و قریش از روزه عاشوراء تا زمان هجرت

از جمله روایات دیگری که در صحیح بخاری آمده و با روایت فوق تضاد و تناقض کامل دارد این روایت است:

حَدَّثَنَا أَبُو مَعْمَرٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَارِثِ حَدَّثَنَا أَیُّوبُ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ - رضى الله عنهما - قَالَ قَدِمَ النَّبِىُّ - صلى الله علیه وسلم - الْمَدِینَةَ. فَرَأَى الْیَهُودَ تَصُومُ یَوْمَ عَاشُورَاءَ. فَقَالَ «مَا هَذَا». قَالُوا هَذَا یَوْمٌ صَالِحٌ. هَذَا یَوْمٌ نَجَّى اللَّهُ بَنِى إِسْرَائِیلَ مِنْ عَدُوِّهِمْ. فَصَامَهُ مُوسَى. قَالَ «فَأَنَا أَحَقُّ بِمُوسَى مِنْکُمْ». فَصَامَهُ وَأَمَرَ بِصِیَامِهِ.

نبی اکرم صلى الله علیه وآله وسلم به مدینه آمد و یهود را دید که روز عاشوراء را روزه گرفته‌‌اند، فرمود: این کار برای چیست؟ گفتند: این روزی فرخنده‌‌ای‌ است که در آن بنی إسرائیل را خداوند از دست دشمنانش نجات بخشیده است؛ لذا موسی و پیروانش این روز را روزه می‌‌دارند. حضرت فرمود: من برای تبعیت از موسی أحق و سزوارتر هستم از این رو حضرت این روز را روزه گرفت و نیز امر فرمود تا این روز را روزه بگیرند. (صحیح بخاری، ج 2، ص 251، شماره حدیث 2004)

روایت اول می‌‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله و قریش از زمان جاهلیت این روز را روزه می‌‌گرفتند و بعد از اسلام نیز تا سیزده سال که در مکه بودند روزه گرفتن در این روز هم‌‌چنان به قوّه خود باقی بود و بعد از هجرت به مدینه روزه ماه رمضان تشریع شد و از آن به بعد بود که روزه روز عاشورا به اختیار خود واگذار شد تا هر کس می‌‌خواهد روزه بدارد و هر کس نمی‌‌خواهد روزه نگیرد.

اما روایت دوم می‌‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم زمانی که به مدینه هجرت نمود نه تنها این روز را روزه نمی‌‌گرفت چون؛ حتی از روزه این روز خبر هم نداشت و وقتی یهود را مشاهده نمود که این روز را روزه می‌‌گیرند با تعجب از علت این کار سؤال نمود و پاسخ شنید که یهود به خاطر خرسندی از نجات حضرت موسی، این روز را روزه می‌‌گیرند؛ از این جهت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمود: اگر این چنین است من به علت نجات خود از دست کفار مکه خود را سزوارتر از موسی برای روزه گرفتن این روز می‌‌دانم. و از آن به بعد بود که حضرت نه تنها این روز را خود روزه می‌‌گرفتند،؛ بلکه دیگران را نیز امر به روزه گرفتن می‌‌نمودند.

ترک روزه عاشورا با وجوب رمضان

به روایتی دیگر که بخاری در صحیح خود آورده و با روایات فوق تناقض دارد توجه کنید:

عَنِ ابْنِ عُمَرَ رضى الله عنهما قَالَ: صَامَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم عَاشُورَاءَ، وَأَمَرَ بِصِیَامِهِ، فَلَمَّا فُرِضَ رَمَضَانُ تُرِکَ. وَکَانَ عَبْدُ اللَّهِ لاَ یَصُومُهُ، إِلاَّ أَنْ یُوَافِقَ صَوْمَهُ.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم روز عاشوراء را روزه می‌‌گرفت و دیگران را نیز امر به روزه این روز می‌‌نمودند تا این که ماه رمضان واجب گردید از آن به بعد دیگر روزه این روز ترک گردید و عبد الله بن عمر نیز این روز را روزه نمی‌‌گرفت مگر زمانی که عاشورا به روزی می‌‌افتاد که عادتاً آن روز را روزه می‌گرفت (مثلا روز جمعه). (صحیح البخاری، ج 2، ص 226، ح 1892،کتاب الصوم، باب وُجُوبِ صَوْمِ رَمَضَانَ)

پس این روایت موافق با روایت دوم در روزه روز عاشوراء قبل از وجوب ماه رمضان و مخالف با آن در اجباری و یا اختیاری بودن روزه عاشوراء است.

عمل نکردن پیامبر به حکمی که خود امر فرموده

مشکل دیگر این روایات مطلبی است که طبق روایت هیثمی در مجمع الزوائد به وجود می‌‌آید:

هیثمی در مجمع الزوائد از ابو سعید خدری روایت می‌‌کند: ان رسول الله صلى الله علیه وسلم أمر بصوم عاشوراء وکان لا یصومه.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم به روزه عاشوراء امر می‌‌فرمود و حال آن‌‌که خود این روز را روزه نمی‌‌گرفت. (مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 186)

یعنی: به گفته این روایت هیثمی، اشکال بیّن و آشکار در روایت صوم روز عاشوراء این است که چگونه ممکن است رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم به کاری نیک امر کند در حالی که خود اهل انجام آن نباشد؟!

موافقت پیامبر با آئین اهل کتاب!

در روایتی دیگر که در صحیح بخاری‌ آمده و کاملاً در تضاد با روایات فوق است رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم را در اموری که دستور از خداوند نداشته است تابع و مطیع آیین یهود و یا غیره دانسته است!

بخاری در صحیح خود از ابن عباس این‌‌گونه آورده است: وَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یُحِبُّ مُوَافَقَةَ أَهْلِ الْکِتَابِ فِیمَا لَمْ یُؤْمَرْ فِیهِ بِشَىْ‏ءٍ....

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم دوست می‌‌داشت تا در اموری که از سوی خداوند امری برایش صادر نشده از اهل کتاب (یهود و نصارا) تبعیت کند... (صحیح البخاری، ج 4، ص 269، ح 3558، کتاب المناقب، ب 23، باب صِفَه النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم‏)

و نیز ابن حجر عسقلانی عالم بزرگ اهل سنت می‌‌گوید: و قد کان (ص) یحبّ موافقة أهل الکتاب فیما لم یؤمر فیه بشی‏ء و لا سیّما إذا کان فیما یخالف فیه أهل الأوثان.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم در آن مواردی که امری برایش وجود نداشت موافقت با أهل کتاب را دوست می‌‌داشت. مخصوصاً اگر در آن کار مخالفت با بت پرستان وجود می‌‌داشت. (فتح الباری، ابن حجر، ج 4، ص 213)

زین الدین بن رجب بن عبد الرحمن حنبلی که متوفای سال 795 هـ ق است، در کتاب خود بعد از آن که روزه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم را به چهار حالت تقسیم می‌‌کند می‌‌گوید: الحالة الثانیة انّ النبی (ص) لمّا قدم المدینة و رأى صیام أهل الکتاب له وتعظیمهم له وکان یحبّ موافقتهم! فیما لم یؤمر به صامه، وأمر النّاس بصیامه، وأکّد الأمر بصیامه و الحثّ علیه حتى کانوا یصوِّمونه أطفالهم.

حالت دوم این است که نبی اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم وقتی که به مدینه هجرت نمود و روزه أهل کتاب و بزرگداشت آن‌‌ها بر این روز را مشاهده نمود و نیز دوست می‌‌داشت که با آن‌‌ها در این کار موافقت کند! از این رو کاری را که در آن از سوی خداوند امر نداشت را انجام ‌داد و آن روز (عاشوراء) را روزه ‌گرفت و نیز مردم را نیز به روزه گرفتن آن روز امر فرمود. و تا حدی بر این کار اصرار و پافشاری ‌ورزید که دستور داد که کودکان و اطفال را نیز به روزه گرفتن این روز وادار کنند. (لطائف المعارف، ص 102)

در قسمت بعد این مطلب را بررسی می‌‌کنیم تا مشخص شود آیا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم در احکام الهی آیا موافقت با یهود و یا نصارا را دوست می‌‌‌داشت؟

آیا پیامبر تبعیت از یهود را دوست می‌‌داشت؟

جای بس شگفتی است که گفته شود رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به خاطر تبعیت از یهود روزه روز عاشوراء را امر نموده است!

بعضی از علمای شیعه و سنی بر این عقیده هستند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم؛ حتی قبل از بعثت نیز در عبادات خود تابع ادیان دیگر نبوده و از آیین یهود و نصارا تبعیت نمی‌‌کرده است در این خصوص به مطالب زیر توجه نمایید:

فخر رازی از علمای بزرگ اهل سنت می‌‌گوید: ... الاحتمال الثانی وهو حقیقة المسألة فیدل على بطلانه وجوه: الأول: لو کان متعبدا بشرع أحد لوجب أن یرجع فی أحکام الحوادث إلى شرعه وأن لا یتوقف إلى نزول الوحی لکنه لم یفعل ذلک لوجهین:

الأول: أنه لو فعل لأشتهر. والثانی: أن عمر رضی الله عنه طالع ورقة من التوراة فغضب رسول الله علیه الصلاة والسلام وقال لو کان موسى حیا لما وسعه إلا اتباعی ولما لم یکن کذلک علمنا أنه لم یکن متعبدا بشرع أحد الحجة الثانیة: أنه علیه السلام لو کان متعبدا بشرع من قبله لوجب على علماء الأعصار أن یرجعوا فی الوقائع إلى شرع من قبله ضرورة أن التأسی به واجب وحیث لم یفعلوا ذلک البتة علمنا بطلان ذلک.

الحجة الثالثة: أنه علیه الصلاة والسلام صوب معاذا فی حکمه باجتهاد نفسه إذا عدم حکم الحادثة فی الکتاب والسنة ولو کان متعبدا بحکم التوراة کما تعبد بحکم الکتاب لم یکن له العمل باجتهاد نفسه حتى ینظر فی التوراة والإنجیل.

... و اما در رابطه با احتمال دوّم که حقیقت مساله هم همین است وجوهی برای بطلان آن وجود دارد:

اوّل: اگر آن حضرت قبل از بعثت به شریعت کسی (حضرت موسی و یا حضرت عیسی) متعبّد می‌‌بود لازم بود در حوادث و اتفاقاتی که بعد از بعثت برایش پیش می‌‌آمد به احکام شریعت قبل خود مراجعه نماید و منتظر نزول وحی نماند؛ اما آن حضرت این کار را نمی‌‌کرد به دو دلیل:

اوّل: چون اگر چنین کرده بود حتماً مشهور می‌‌گشت.

دوّم: عمر برگی از تورات را مطالعه کرد و به همین دلیل رسول خدا صلی الله علیه [و آله] و سلّم غضبناک شد و فرمود: اگر موسی زنده می‌‌بود چاره‌ای جز تبعیّت از من نمی‌‌‌داشت و زمانی که ما این مورد را می‌‌بینیم به یقین می‌‌فهمیم که آن حضرت به شرایع قبل متعبّد نبوده است.

دلیل دوّم: اگر آن حضرت متعبّد به شرایع دیگر می‌‌بود لازم بود بر علمای اعصار که در وقایع و حوادث به شریعت قبل خود مراجعه کنند چرا که تاسّی و مراجعه بر آنان واجب است و زمانی که می‌‌بینیم چنین مراجعه‌‌ای صورت نگرفته به بطلان این نظر یقین پیدا می‌‌کنیم.

دلیل سوّم: آن حضرت « معاذ» را در حکمی که در کتاب و سنّت نیافته بود و از پیش خود اجتهاد کرده بود تایید نمود و اگر بنا می‌‌بود که آن حضرت به حکم تورات متعبّد می‌‌بود نمی‌‌توانست بدون مراجعه به تورات و انجیل اجتهاد به نفس کند. (المحصول. فخر رازی ( 606 هـ ). ج 3. ص 263)

و یا ابوالحسین بصری می‌‌گوید: ... أن نبینا (ص) لم یکن متعبدا قبل النبوة ولا بعدها بشریعة من تقدم لا هو ولا أمته...

... پیامبر ما و امّت او هیچ یک از شرایع و ادیان دیگر را عبادت نکرده است... (المعتمد، ابو الحسین بصری، ص 336)

ابن عابدین در حاشیه رد المحتار می‌‌گوید: هل کان قبل البعثة متعبدا بشرع أحد؟ أن المختار عندنا عدمه وهو قول الجمهور

در رابطه با عبادت پیامبر علیه الصلاه و السلام به شریعتی دیگر قبل از اسلام... در ابتدای کتاب صلاه گفته شد که نظر مختار ما عدم عبادت آن حضرت طبق شریعت دیگر است و نظر جمهور علماء هم همین است. (حاشیة رد المحتار. ابن عابدین. ج 1. ص 97)

ثانیاً: روایات متعددی در منابع اهل سنّت حکایت از آن دارد که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم دیگران را از تبعیت یهود منع می‌‌نمود.

از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم روایت نموده‌‌اند: لیس منا من تشبه بغیرنا لا تشبهوا بالیهود ولا بالنصارى. از ما نیست کسی که به غیر ما از یهود و نصارا تشبّه نماید. (سنن ترمذی، ج 4، ص 159)

در روایتی دیگر از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم آورده‌‌اند: لا تشبهوا بالیهود و النصاری.

با یهود و نصارا مشابهت نداشته باشید. (فتح الباری، ابن حجر، ج 11، ص 12)

حال با توجه به این دسته از روایات که در منابع اهل سنت ذکر شده چگونه می‌‌توان پیامبر را در صوم روز عاشورا تابع یهود دانست.

اشکالات روایات روزه در عاشوراء

در روایاتی که اهل سنت در فلسفه و حکمت روزه عاشورا نقل کرده‌اند اشکالات متعددی به چشم می‌خورد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

روزه روز عاشوراء به خاطر مخالفت با یهود:

از سوی دیگر دسته‌‌ای از روایات دقیقا مخالف با روایاتی که پیامبر را در روزه گرفتن روز عاشوراء تابع یهود می‌‌دانست وارد شده و بر این مضمون دلالت دارد که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به خاطر مخالفت با یهود این روز را روزه می‌‌گرفتند که در این صورت تناقضات در روایات روزه عاشوراء شدید‌تر می‌‌شود: عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم: صوموا عاشوراء وخالفوا فیه الیهود.

عاشوراء را روزه بگیرید و با یهود در این کار مخالفت کنید. (مجمع الزوائد، هیثمی، ج 3، ص 188ـ السنن الکبرى، ج 4، ص 475)

عدم مطابقت روز عاشورا با روزه یهود

با مراجعه به تاریخ و اقوال محققان به دست می‌‌آید که مدار تغییر سال نزد یهود سال قمری نبوده تا بخواهد در بین آنان این‌‌گونه سنت شده باشد که همه ساله روزی که مطابق با روز عاشوراء می‌‌شود روزه بگیرند تا پبامبر اکرم بخواهد در مخالفت و یا متابعت با یهود (بر اساس اختلاف روایاتی که در بالا ذکر شد) روزه عاشورا را مورد امر و یا نهی قرار دهد.

زیرا روزه یهود در روز دهم از ماه تشرین الاول که مطابق با آبان‌‌ماه شمسی و اکتبر میلادی است بوده، که آن را روز کیپور «kipur » یعنی: روز «کافر» و یا «کفّاره» نامیده‌‌اند، و آن روزی است که إسرائیلیون با لوح دوم از دین خود آشنا شدند.

پس با توجه به مطلب فوق این که گفته شود: سنت یهود این بوده است ‌که همه ساله در روز عاشوراء از ماه محرم روزه می‌‌داشته است غیر قابل توجیه است.

اضافه بر آن، روز ورود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم به مدینه در هجرت از مکه روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول بوده است و نه در ماه محرم (تاریخ طبری، ج 2، ص 3 - الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 518 - فتح الباری، ج 4، ص 289) حال با این تفاصیل چگونه ممکن است روز ورود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم با روز سنّت یهود در روزه گرفتن هم‌‌زمان شده باشد و مردم را به خاطر نجات خود از کفار مکه امر به روزه این روز نموده باشد؟!

بنا بر این سال یهود بر اساس سال شمسی است، یعنی: تقریباً هر 36 سال یک بار روز عاشورا با روزی که مورد نظر یهود برای روزه گرفتن است مقارن می‌شود. پس روزه گرفتن در روزی به نام عاشوراء و در ماهی به نام محرم که بر اساس آن همه سال بخواهند در سال ‌روز نجات موسی از چنگال فرعون آن روز را روزه بگیرند و تبدیل به سنت یهود شود از امور غریب است.

تفاوت روزه یهود با روزه اسلام

اشکال اساسی دیگر به روایات روزه عاشورا تفاوت موقعیت زمانی روزه یهود با روزه مسلمانان متفاوت است که به جای صبح تا غروب، از غروب آفتاب تا غروب آفتاب روز دیگر است؛ همان‌گونه که دکتر جواد علی آورده است: و یقصدون بصوم الیهود یوم عاشوراء ما یقال له: «یوم الکفّارة» و هو یوم صوم و انقطاع و یقع قبل عید المظال بخمسة أیّام أی فی یوم عشرة تشری و هو یوم الکبور «kipur»، و یکون الصوم فیه من غروب الشمس إلى غروبها فی الیوم التالی، و له حرمة کحرمة السبت، و فیه یدخل الکاهن الأعظم قدس الأقداس لأداء الفروض الدینیّة المفروضة فی ذلک الیوم.

و مقصود از روزه یهود در روز عاشوراء آن‌ روزی است که به آن: «روز کفّاره» گفته می‌‌شود و آن روزی است که در آن روزه گرفته و به عنوان روز انقطاع از آن یاد کرده و پنج روز قبل از عید مظال در ده روز اول ماه تشرین می‌‌باشد که به آن روز «kipur»، (کیپور) گفته می‌‌شود و روزه در آن از غروب خورشید امروز تا غروب روز بعد است، و برای آن حرمتی هم‌‌چون حرمت روز شنبه قائلند، و در این روز، کاهن أعظم برای أداء فرائض دینی وارد قدس الأقداس می‌‌شود. (المفصّل فی تاریخ العرب، ج6، ص 339 چاپ دارالملایین - کتاب المقدس، ج 2، ص 2660)

به این قسمت از متن فوق توجه نمایید:

... یوم الکبور «kipur»، و یکون الصوم فیه من غروب الشمس إلى غروبها فی الیوم التالی...

... روز «kipur»، (کیپور) گفته می‌‌شود و روزه در آن از غروب خورشید امروز تا غروب روز بعد است...

سقّاف که از خبرگان این فن است می‌‌گوید: فی واقعنا الحاضر لانجد أیّ یهودیّ یصوم فی العاشر من محرّم أو یعدّه عیداً، و لم یوجد فی السجلاّت التاریخیّة ما یشیر إلى انّهم صاموا فی العاشر من محرّم أو عدوّه عیداً، بل الیهود یصومون یوم العاشر من شهر تشرین و هو الشهر الأوّل من سنتهم فی تقویمهم و تاریخهم إلاّ انّهم لا یسمّونه یوم عاشوراء، بل یوم أو عید کیپور.

در زمان ما هیچ شخص یهودی یافت نمی‌‌شود که روز دهم محرم را که عید آنان محسوب شود روزه بگیرد، و در مطالب ثبت شده تاریخی نیز چیزی که دلالت بر این موضوع نماید یافت نشد، چون یهود روز دهم از ماه تشرین که أوّلین ماه از سال آن‌‌هاست را روزه می‌‌گیرند که این را روز عاشوراء نمی‌‌نامند، چون روز و یا عید کیپور می‌‌نامند. (مجلّه الهادی در 7 جلد، ج 2، ص 37)

* نتیجه پژوهش

با توجه به روایات متعددی که از منابع شیعه و سنی در نقد روزه روز عاشوراء بیان شد، هر‌گونه اعتماد به صدور این روایت از ناحیه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم را سلب نموده و این احتمال را تقویت می‌‌کند که این روایات از ساخته‌‌ها و جعلیات خاندان بنی امیه است که خود پدید آورنده واقعه کربلاء بودند و به این نحو خواسته‌‌اند با کم‌‌رنگ نمودن اهمیت روز عاشوراء در جامعه اسلامی اذهان را به امور دیگر متوجه سازند تا شاید به این شکل هم شده ذره‌ای از لکه ننگی که تا ابد برای خود ایجاد نموده‌اند را کم کنند.

پنج شنبه 23/8/1392 - 17:32
دعا و زیارت

رسول خدا(ص) فرمودند: «هر کس شب عاشورا را احیا گیرد، گویی که به اندازه‌ عبادت همه‌ فرشتگان به عبادت خدا پرداخته است و پاداش کسی که در این شب عمل صالح کند، همانند پاداش 70 سال عمل است».

خبرگزاری فارس: بهترین اعمال شب عاشورا به روایت سید بن طاووس

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بار دیگر عاشورایی از راه رسید و در فضای شهر ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) پیچیده است و مردم خداجوی و عزادار حسینی با حضور در تکایا و هیئات در سراسر کشور در سوگ این مصیبت عظمی بر سر و سینه می‌زنند و به یاد شب عاشورای سال 61 هجری در احیاء این شب و مناجات با خداوند و تدبر در قرآن کریم می‌کوشند.

سید بن طاووس در کتاب «اقبال الاعمال» خود در باب اهمیت و فضیلت این شب این چنین می‌نویسد: شب عاشورا شبی است که مولایمان امام حسین(ع) و اصحاب او، آن را با انجام نماز و خواندن دعا احیا کردند؛ در حالی که مسلمانان زندیق آنان را احاطه کرده و دور آن‌ها را فرا گرفته بودند تا خون آنان را بریزند و نفوس عظیم آنان را بگیرند و حرمت آنان را هتک کنند و زنان مصون و محجبه‌‌ آنان را به اسیری ببرند.

بنابراین، برای هر کس که این شب را درک می‌کند، سزاوار است که با شخصیت‌های باقی مانده از اهل دو آیه‌ «مباهله» و «تطهیر»، در مقام بزرگ آن بزرگواران با آنان هم دردی کند، همراه با خداوند و رسول او بر دشمنان آنان خشم و غضب کند و در تمام امور و ماجراها با خدا و رسول موافقت کند و با اخلاص در موالات اولیای خدا و دشمنی با دشمنان او، به درگاه خداوند نزدیکی بجوید.

*فضیلت احیاءء شب عاشورا

در کتاب «دستور المذکرین» آمده است که رسول خدا(ص) فرمودند: «هر کس شب عاشورا را احیا کند، گویی که به اندازه‌ عبادت همه‌ فرشتگان به عبادت خدا پرداخته است و پاداش کسی که در این شب عمل [صالح] کند، همانند پاداش 70 سال عمل است»، اکنون دیگر اعمال این شب، اعم از نماز و تضرع به درگاه خدا را یادآور می‌شویم:

-نمازهای شب عاشورا

«محمدبن ابی‌بکر مدینی حافظ» در کتاب «دستورالمذکرین» به سند خود از «وهب بن منبه» از «ابن عباس» نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس در شب عاشورا در آخر شب، 4 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت فاتحه الکتاب(سوره حمد)‌ و 10 بار آیة‌الکرسی و 10 بار سوره‌ «توحید» و 10 بار «فلق» و 10 بار سوره‌ «ناس» - و بعد از سلام نماز 100 بار سوره‌ «قل هو الله احمد» را قرائت کند، خداوند متعال در بهشت یک صد میلیون شهر از نور برای او بنیان می‌نهد که در هر شهر از آن شهر‌ها یک میلیون کاخ و در هر کاخ، یک میلیون اتاق و در هر اتاق یک میلیون تخت و در هر تخت یک میلیون بستر و در هر بستر همسری از حورالعین و زنان زیبای بهشتی وجود دارد و نیز در هر اتاق یک میلیون سفره گسترده است و در هر سفره یک میلیون کاسه غذا و در هر ظرف غذا یک میلیون نوع غذا وجود دارد و هر کدام از آن خادم‌‌ها و خادمه‌ها دستمالی بر دوش افکنده‌اند و آماده‌ی خدمت‌اند».

-نماز دیگر شب عاشورا

باز در کتاب «دستورالمذکرین» به سند متصل از «ابن ابی امامه» آمده است که رسول خدا(ص) فرمود:‌ «هر کس در شب عاشورا 100 رکعت نماز بخواند و در هر رکعت یک بار سوره‌ «حمد» و سه بار سوره‌ «توحید» قرائت کند و بعد از هر دو رکعت سلام بگوید، وقتی همه این 100 رکعت نماز را به پایان برد، 70 بار بگوید: «سبحان الله والحمدالله ولاإله‌إلاالله والله اکبر ولا حول ولاقوة إلا بالعلی العظیم»، هر کس - اعم از مرد و زن - این نماز را بخواند، خداوند قبر او را از مشک عنبره آکنده می‌کند و در هر روز بر قبر او نور وارد می‌شود تا این که در شیپور قیامت دمیده شود و سفره‌ای برای او گسترده می‌شود که همه‌ اهل دنیا از زمانی که دنیا آفریده شده تا زمانی که در شیپور قیامت دمیده می‌شود، می‌توانند از نعمت‌های آن بهره‌مند شوند و هیچ کس از مردان و زنان نیست، مگر آنکه وقتی در قبر نهاده می‌شود، موهایش می‌ریزد به جز کسی که این نماز را خوانده باشد.

سوگند به خدایی که مرا به حق برانگیخت، هر کس  این نماز را بخواند، خداوند - عزوجل-  در قبرش همانند عروس در حجله‌ عروسی، به او نظر رحمت می‌کند تا اینکه در شیپور قیامت دمیده شود و وقتی قیامت فرا می‌رسد، همانند بردن عروس به سوی همسرش، از قبر بیرون آورده می‌شود».

دلیل اعتماد ما بر این گونه احادیث، روایتی است که از امام صادق(ع) نقل شده است که ما پیش از این آن را یادآور شده‌ایم که فرمود: «هر کس، عمل خیری به او برسد و او بدان عمل کند، ثوابی که در آن ذکر شده برای او خواهد بود، اگر چه آن عمل در واقع به آن صورت که به او رسیده، نباشد».

-نماز دیگر برای شب عاشورا

در برخی از کتاب‌هایی که در زمینه‌‌ اعمال عبادی نوشته شده، به نقل از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «هر کس در شب عاشورا 100 رکعت نماز در هر رکعت از آن، یک بار سوره‌ «حمد» و سه بار «توحید» بخوابد و بعد از هر دو رکعت سلام بگوید و وقتی همه این 100 رکعت را به پایان برد، 70 بار بگوید: «سبحان‌الله والحمدلله و لاإله‌الاالله والله اکبر و لاحول ولا قوة إلا بالعلی العظیم واستغفرالله...» و در ادامه، ثواب و فضایلی را که بسیاری از آرزوها و اعمال بدان نمی‌رسد، یادآور شده است که شرح آن به درازا می‌کشد.

-نماز دیگر برای شب عاشورا

بنابراین روایت دیگر از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «مستحب است انسان در شب عاشورا چهار رکعت بخواند؛ در هر رکعت سوره «حمد» یک بار و 50 بار سوره‌ «توحید» و هر گاه سلام رکعت چهارم را دادی، بسیار خدا را یاد کن و بر رسول خدا صلوات بفرست و هر اندازه توانستی بر دشمنان اهل بیت لعنت کن».

-یکی دیگر از نمازها و دعاهای شب عاشورا

نماز و دعایی است که نویسنده‌ کتاب «المختصر من المنتخب» یادآور شده است: «دعای شب عاشورا به این صورت است که ابتدا 10 رکعت نماز خوانده شود، در هر رکعت سوره‌ فاتحةالکتاب «حمد» یک بار و سوره‌ «توحید» 100 بار.

البته این نماز به صورت دیگر نیز نقل شده است؛ به این صورت که 100 رکعت نماز خوانده شود، در هر رکعت سوره «حمد» یک بار و سوره «توحید» سه بار و وقتی نماز را به پایان بردی و سلام دو رکعت آخر را دادی، 100 بار بگو: «سبحان الله والحمدلله ولاإله‌إلاالله والله اکبر ولاحول ولاقوة إلا بالعلی العظیم»

افزون بر این، روایت دیگر در ادامه‌ آن آمده است: 100 بار و بنابر حدیث دیگر 70 بار «أستغفرالله» بگو و 100 یا 70 بار «وصلی الله علی محمدٍ وآل محمد» بگو.

*دعایی با فضیلت در شب عاشورا

آن‌گاه دعایی را که در بردارنده فضیلت بزرگ است و در کتاب «الریاض» آمده است، بخوان:

«اللهم إنی أسألک یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ، یا اللهُ یا رحمانُ،

وأسألکَ بأسمائِکَ الوَضِیئَةِ الرَّضِیَةِ المَرْضِیَّةِ الکبیرةِ الکثیرةِ یا اللهُ، وأسألُکَ بأسمائِکَ العزیزَةِ المَنیعَةِ یا اللهُ، وأسألک بأسمائک الکامِلةِ التامَّةِ یا اللهُ، وأسألک بأسمائک المشهُورَةِ المشهُودَةِ لدَیْکَ یا اللهُ، وأسألک بأسمائک التی لایَنْبَغِی لِشَئ أن یَتَسَمّى بها غیْرُک یا اللهُ.

وأسألک بأسمائک التی لاتُرامُ ولاتَزُولُ یا اللهُ، وأسألک بما تَعْلَمُ أنَّهُ لکَ رضاً منْ أسمائک یا اللهُ، وأسألک بأسمائک التی سَجَدَ لها کُلُّ شئ دُونَک یا اللهُ، وأسألک بأسمائک التی لایَعْدِلُها عِلْمٌ ولا قدْسٌ ولا شَرَفٌ ولا وقارٌ یا اللهُ، وأسألک من مسائلک بما عاهَدْتَ أو فی العَهْدِ أن تُجیبَ سائِلکَ بها یا اللهُ.

وأسألک بالمسألة التی أنت لها اهل یا الله، وأسألک بالمسألة التی تقول لسائلها وذاکرها: سل ما شئت فقد وجبت لک الاجابة، یا اللهُ یا اللهُ، یا اللهُ یا اللهُ، یا اللهُ یا اللهُ، یا اللهُ یا اللهُ، یا اللهُ، یا اللهُ.

وأسألک بجملة ما خلقت من المسائل التی لا یقوى بحملها شئ دونک یا الله، وأسألک من مسائلک بأعلاها علوا ، وأرفعها رفعة ، وأسناها ذکرا ، وأسطعها نورا ، وأسرعها نجاحا، وأقربها إجابة ، وأتمها تماما ، وأکملها کمالا ، وکل مسائلک عظیمة یا الله.

وأسألک بما لا ینبغی أن یسأل به غیرک من العظمة والقدس والجلال، والکبریاء والشرف والنور، والرحمة والقدرة ، الاشراف والمسألة والجود ، والعظمة والمدح والعز، والفضل العظیم والرواج، والسمائل التی بها تعطی من ترید وبها تبدئ وتعید یا الله.

وأسألک بمسائلک العالیة البینة المحجوبة من کل شئ دونک یا الله ، وأسألک بأسمائک المخصوصة یا الله ، وأسألک بأسمائک الجلیلة الکریمة الحسنة یا جلیل یا جمیل یا الله ، یا عظیم یا عزیز ، یا کریم یا فرد یا وتر ، یا أحد یا صمد ، یا الله یا رحمان یا رحیم .

أسألک بمنتهى أسمائک التی محلها فی نفسک یا الله، وأسألک بماسمیته به نفسک مما لم یسمک به أحد غیرک یا الله.

وأسألک بما لا یرى من أسمائک یا الله، وأسألک من أسمائک بما لا یعلمه غیرک یا الله، وأسألک بما نسبت إلیه نفسک مما تحبه یا الله، وأسألک بجملة مسائلک الکبریاء، وبکل مسألة وجدتها حتى ینتهی إلى الاسم الأعظم یا الله.

وأسألک بأسمائک الحسنى کلها یا الله، وأسألک بکل اسم وجدته حتى ینتهی إلى الإسم الاعظم الکبیر الأکبر العلی الأعلى، وهو اسمک الکامل الذی فضلته على جمیع ما تسمى به نفسک، یا الله یا الله، یا الله، یا الله یا الله، یا الله یا الله، یا الله یا الله، یا رحمان یا رحیم، أدعوک وأسألک بحق هذه الأسماء وتفسیرها ، فانه لا یعلم تفسیرها أحد غیرک یا الله.

وأسألک بما لا أعلم ولو علمته سألتک به، وبکل اسم استأثرت به فی علم الغیب عندک أن تصلی على محمد ، عبدک ورسولک وأمینک على وحیک، وأن تغفر لی جمیع ذنوبی، وتقضی لی جمیع حوائجی، وتبلغنی آمالی، وتسهل لی محابی، وتیسر لی مرادی، وتوصلنی إلى بغیتی سریعا عاجلا، وترزقنی رزقا وواسعا، وتفرج عنی همی وغمی وکربی یا أرحم الراحمین».

پنج شنبه 23/8/1392 - 17:31
آلبوم تصاویر

همه ساله با فرا رسیدن ماه محرم، هیأت‌هایی از هفت منطقه مختلف کربلا به همراه هفت هیأت از اصناف کربلا به عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) و یاران با وفایش می‌پردازند. این هیأت‌ها دویست سال قدمت داشته و شیوه خاصی در عزاداری دارند.

خبرگزاری فارس: شیوه عزاداری در حرم اباالفضل العباس(ع)+تصاویر

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، شهر مقدس کربلا به هفت بخش (طرف) تقسیم می‌شود که عبارتند از: طرف باب بغداد، طرف باب السلامة، طرف باب الطاق، طرف المخیم، طرف باب النجف، طرف العباسیة و طرف باب الخان.

هر یک از این بخش‌ها هیأتی برای عزاداری و تکیه‌ای برای خدمت به زائران حسینی تأسیس کرده‌اند. کنار این هیأت‌ها، هفت هیأت دیگر شامل صنف زرگرها، کفاش‌ها، مسگرها و قصاب‌ها و هیأت‌های بلوش، الحیدریه و شباب الزینبیه تأسیس شدند.

عمر این هیأت‌ها بیش از 200 سال برآورد می‌شود و طبق رسم معمول، عزاداری خود را با سینه‌زنی و نوحه‌خوانی در صحن مطهر حضرت عباس علیه السلام آغاز کرده و با عبور از محوطه بین‌الحرمین به صحن مطهر امام حسین(ع) وارد شده و عزاداری خود را در آن صحن شریف خاتمه می‌دهند.

 

ایده این مشعل‌ها از این حدیث شریف «انّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» اقتباس شده و به شکل کشتی ساخته شده‌اند. حمل این مشعل‌ها در مراسم عزاداری، شعار «کشتی نجات بودن امام حسین علیه السلام» را یادآوری می‌کنند. وزن هر مشعل بین 250 تا 350 کیلوگرم است و به واسطه ستونی که در وسط آن تعبیه شده، توسط یک شخص نیرومند حمل می‌شود.

 

 

پنج شنبه 23/8/1392 - 17:30
عقاید و احکام

آیه هلاکت شامل هر گونه خود را به خطر انداختن نمی‌‌شود؛ و قربانی کردن جان و مال را اگر برای هدفی بزرگ و شریف باشد، ممنوع نمی‌‌کند.

خبرگزاری فارس: امام حسین(ع) با این که مى‏دانست شهید مى‌‏شود، چرا قیام کرد

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از سوالات درباره قیام حسینی این است که امام حسین (ع) با این‌که مى‏‌دانست شهید مى‌‏شود، چرا قیام کرد؟ آیا این مساله خود را به هلاکت انداختن نیست که در قرآن کریم نهی شده است؟‌

پاسخ:

یکی از شبهاتی که ممکن است ذهن خواننده یا شنونده روضه امام حسین علیه‌السلام را به خود مشغول کند این است که امام حسین علیه‌السلام با این کار خود را به هلاکتی انداخته‌اند که خداوند در قرآن با آیه «وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ؛ خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید» نهی کرده است.

چطور ممکن است امام حسین علیه‌السلام که فرزند رسول گرامی اسلام و امیر المؤمنین علیه‌السلام است و با دین اسلام آشنایی کامل دارد چنین کاری کرده باشند؟

برای رسیدن به جواب از این شبهه مقدمه‌ای را در مورد معنای آیه «هلاکت» اشاره می‌کنیم تا معنای هلاکت حرام، مشخص شود تا بعد ببنیم که آیا این عنوان در مورد قیام بزرگ امام حسین علیه‌السلام صدق می‌‌کند یا خیر.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (البقره / 195) در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که خداوند نیکو کاران را دوست دارد.

«تهلکة» در این آیه به معنای هلاکت است و مقصود از آن هر کاری است که انجام آن به انسان ضرر بزرگی بزند که تحمل آن در حالت عادی ممکن نیست؛ مانند فقر یا مریضی یا مرگ.

این آیه کریمه در ابتدا به انفاق در راه خدا؛ یعنی فداکاری در راه وی و بخشش در طریقی که او می‌‌پسندد، دعوت و پس از آن از انداختن خود در هلاکت منع می‌نماید. پس مراد از هلاکت در این آیه، هلاکتی است که از ترک فداکاری و از خود گذشتگی در راه خدا نشأت می‌گیرد.

سپس می‌‌فرماید "و نیکی کنید". یعنی با فداکاری و از خودگذشتگی در راه خدا از نیکو کاران باشید؛ پر واضح است که هر نوع فداکاری، فداکاری نیکو نیست و هر بخششی محبوب و پسندیده درگاه خداوند نیست؛ زیرا اگر چنین بود باید فداکاری‌های دیوانگان و نادانان نیز، در نزد خداوند پسندیده باشد.

فداکاری و از جان گذشتگی مورد پسند خداوند شرایطی دارد که مهمترین آن، این دو شرط است:

1. فداکاری و از خود گذشتگی در راه و هدفی باشد که عقلای عالم آن را می‌‌پسندند؛ و گرنه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آمیز یا ناخود آگاه شود، مورد پسند خداوند نخواهد بود؛

2 . آن چه در راه او هدیه می‌‌شود از نظر ارزش، از خود هدیه، دارای برتری و فضیلت باشد؛ مانند گذشتن از مال برای به دست آوردن علم یا سلامتی. و یا قربانی کردن حیوانی برای تامین نیاز غذایی انسان. در یک کلام، هرچه هدف والاتر باشد فداکاری در راه آن برتر و کامل‌تر است.

این دو مطلب، دو شرط اساسی از شروطی هستند که باید در هر بخشش و انفاق و فداکاری رعایت شود تا آن فداکاری نیکو بوده و در راه خدا به حساب آید.

با این مقدمه، به خوبی مشخص می‌شود که قیام امام حسین علیه‌السلام به طور کامل در راه خدا بوده است؛ زیرا این دو شرط را به نحو کامل داشته است؛ بنابراین تمام فداکاری‌هایی که آن حضرت در روز عاشورا انجام داده‌اند، در راه خدا و مورد رضایت الله بوده است.

خلاصه اینکه: آیه هلاکت شامل هر گونه خود را به  خطر انداختن نمی‌شود؛ و قربانی کردن جان و مال را اگر برای هدفی بزرگ و شریف - مثل آن قیام جاودان امام حسین علیه‌السلام – باشد، حرام نمی‌کند؛ چون در فداکاری‌های حضرت شروط فداکاری شریف و از خود گذشتگی مقدس به بهترین نحو موجود است.

اگر نبود فداکاری حسین علیه‌السلام در روز عاشورا، اسلام ناب، قرآن و هر آن‌‌چه پیامبران در طول تاریخ آورده بودند، در زیر آوار بدعت‌ها، سیاه نمایی‌ها و انحرافاتی که به وجود آورده بودند دفن می‌‌شد و اثری از آن باقی نمی‌‌ماند؛ همانطور که ادیان گذشته در زیر این رسوبات مدفون شد و اثر درستی از آن‌‌ها بر جای نماند.

پس قیام امام حسین علیه‌السلام هم عقلائی است و هم هدفی که آن حضرت دارد، از دادن جان و مال و فرزند و در یک کلمه تمام هستی، با ارزش‌تر است.

ضمنا می‌توان این مساله را با ابیات بسیار زیبای مولوی پاسخ داد:

گفت حمزه چون که بودم من جوان  /  مرگ می‌‏دیدم وداع این جهان‏

سوی مردن کس به رغبت کی رود /  پیش اژدرها برهنه کی شود

لیک از نور محمد من کنون  /  نیستم این شهر فانی را زبون‏

از برون حس لشکرگاه شاه  /  پر همی‌ ‏بینم ز نور حق سپاه‏

خیمه در خیمه طناب اندر طناب / شکر آن که کرد بیدارم ز خواب‏

آن که مردن پیش چشمش «تهلکه» ست / امر «لا تُلْقُوا» بگیرد او به دست‏

و انکه مردن پیش او شد فتح باب / «سارِعُوا» آید مر او را در خطاب‏

الحذر ای مرگ بینان بارعوا / العجل ای حشر بینان سارعوا

الصلا ای لطف‌‏بینان افرحوا / البلا ای قهر بینان اترحوا

هر که یوسف دید جان کردش فدی / هر که گرگش دید برگشت از هدی‏

مرگ هر یک ای پسر هم رنگ اوست / پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست‏

پنج شنبه 23/8/1392 - 17:27
اهل بیت

ایرنا : نهضت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا از نادرترین رخدادهایی است که اندیشه و تفکر بشریت را در تمامی دوران ها به خاطر ابعاد فرازمانی، به خود معطوف کرده است.

شهادت مظلومانه امام سوم شیعیان، حیات تازه ای به اسلام بخشید و خون ها را به جوشش آورد و آنچه امت اسلامی از زمان وقوع حادثه عظیم عاشورا تا امروز بر آن متفق است، این است که انقلاب کربلا هیبت و ابهت اسلام را که به علت حاکمیت فرمانروایان ضعیف النفس و تحقیر ارزش ها و مقدسات دینی رو به افول گذارده بود، احیا کرد. 

این انقلاب تنها انقلابی است که اگر تمامی صحنه هایش چنان که بوده، تصویر شود، هیچ کس نمی تواند از بروز احساس ها و عواطف فطری اش جلوگیری کند زیرا این فاجعه به قول شافعی، دنیا را لرزانده و نزدیک است قله کوه ها را آب کند. 

حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجی ایجاد کرد که زبان و قلم دانشمندان آنان، گاه ناخواسته و زمانی با شجاعت به توصیف و تجزیه و تحلیل آن پرداخته است. 



** قیام امام حسین(ع) اعلام نامزدی برای حکومت نبود 

شیخ عبداللّه علایی از علمای سنی لبنان درباره قیام امام حسین(ع) می نویسد: برای همه متفکران مسلمان آن روزگار، ثابت شده بود که یزید با توجه به اخلاق خاص و تربیت مشخص آنچنانی، شایستگی در دست گرفتن زمام جامعه اسلامی را ندارد. برای هیچ مسلمانی سکوت در آن موقعیت هرگز جایز نبود و وظیفه آنان مخالفت و اعتراض آشکار بود. در این صورت قیام حسین(ع) در حقیقت اعلام نامزدی خود برای حکومت نبود؛ بلکه ذاتا و بیش از هرچیز این کار اعتراض به ولایت یزید به شمار می رود. گواه این ادعا گفتار خود امام است به ولید، وقتی از امام حسین(ع) خواست با یزید بیعت کند و حضرت فرمودند: یزید فاسقی است که فسقش نزد خدا آشکار است. 



** امام حسین(ع) برای اجرای احکام خدا قیام کرد 

«توفیق ابوعلم» از علمای معروف اهل سنت مصر، در تحلیل نهضت عاشورا و قیام امام حسین(ع) می نویسد: ˈ... امام حسین(ع) قصد کربلا کرد تا از یک سو دست به قیام بزند و از سوی دیگر از بیعت با یزید خودداری کند. هرچند برای او روشن بود که این قیام و امتناع از بیعت با یزید منجر به قتل او خواهد شد؛ زیرا اگر او با یزید بیعت می کرد یزید درصدد به وجود آوردن تغییرات اساسی در دین اسلام بر می آمد و بدعت های زیادی را بنا می نهاد. به همین دلیل است که گفته اند: حسین خود و خانواده و فرزندانش را فدای جدش کرد و ارکان حکومت بنی امیه هم جز با قتل او متزلزل نمی شد... بنابراین حسین برای طلب دنیا و مقام و... قیام نکرد؛ بلکه می خواست احکام خدا را به اجرا درآورد.ˈ 



** قیام امام حسین(ع) برای حفظ دین اسلام صورت گرفت 

«خالد محمد خالد» از علمای اهل سنت مصر، قیام امام حسین(ع) را صرفا برای حفظ دین اسلام معرفی کرده، می نویسند: امام حسین(ع) برای حفظ دین دست به فداکاری زد. از آن جا که اسلام پایان بخش و در یک کلمه عصاره همه ادیان است، لذا حفظ آن هم از اهم کارهایی است که مومنان باید بدان اهتمام بورزند. تلاش های صادقانه پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و اولیای بزرگوار همه و همه برای حفظ این دین بوده است. بنابراین موضوعِ قیام عاشورا نیز حفظ دین بود؛ چرا که در آن زمان نیاز زیادی به حفظ دین احساس می شد... پس امام برای انجام دادن امور عاطفی یا حتی کمک به دیگران فداکاری نکرد؛ بلکه هدف اصلی او فداکاری برای حفظ دین خدا بود. 



** امام حسین(ع) نمونه کاملی از شجاعت است 

«محمدعلی جناح» رهبر فقید پاکستان نیز می گوید: هیچ نمونه ای از شجاعت، بهتر از آنچه امام حسین(ع) نشان داد در عالم پیدا نمی شود. به عقیده من تمام مسلمین باید از شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد، پیروی کنند. 



** جنبش امام حسین(ع) بی نظیرترین جنبش تاریخی است 

«عباس محمود العقاد» نویسنده و ادیب بزرگ مصری می نویسد: جنبش «حسین»(ع) از بی نظیرترین جنبش های تاریخی است که تاکنون در زمینه دعوت های دینی یا نهضت های سیاسی پدیدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نیافت و از شهادت «حسین»(ع) تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت. 



** آزاد مردان جهان باید به امام حسین(ع) افتخار کنند 

«عبدالرحمان شرقاوی» نویسنده مصری می نویسد: حسین(ع) شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعیان باید به نام «حسین»(ع) ببالند، بلکه تمام آزادمردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند. 



** امام حسین(ع) بر فسق و فجور یزید صحه نگذاشت 

«عبدالحمید جودة السحار» نویسنده مصری می گوید: حسین(ع) نمی توانست با یزید بیعت کند و به حکومت او تن بدهد، زیرا در آن صورت بر فسق و فجور صحه می گذاشت و ارکان ظلم و طغیان را محکم می کرد و نسبت به فرمانروایی باطل تمکین می کرد. امام حسین(ع) به این کار راضی نمی شد، گرچه اهل و عیالش به اسارت افتند و خود و یارانش کشته شوند. 



** فاجعه کربلا، در تاریخ بشر نادر است 

العبیدی مفتی موصل می گوید: فاجعه کربلا در تاریخ بشر نادره ای است، همچنان که مسببین آن نیز نادره اند... حسین بن علی(ع) سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن وظیفه خویش دید و در انجام دادن آن تسامحی نورزید. هستی خود را در چنین قربانگاه بزرگی فدا کرد و بدین سبب نزد پروردگار «سرور شهیدان» محسوب شد و در تاریخ پیشوای اصلاح طلبان به شمار رفت. آری، به آنچه خواسته بود رسید و بلکه به برتر از آن کامیاب شد. 



** حرکت امام حسین(ع) قلب ها و احساسات را قبضه کرده است 

«سید قطب» می نویسد: ثمره نهضت «حسین»(ع) پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک ثمره این حرکت جز شکست چیزی نبود، ولی در عالم واقع حرکتی پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین(ع) نیست که احساسات و قلب ها را قبضه کند و نسل ها را به غیرت و فداکاری بکشاند. چه بسیار از کسانی که اگر هزار سال هم می زیستند امکان نداشت عقیده و دعوتشان را گسترش دهند. ولی حسین(ع) عقیده و دعوتش را با شهادتش به کرسی نشاند. هیچ خطابه ای نتوانست قلب ها را به سوی خود سوق دهد و میلیون ها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند، مگر خطبه آخر حسین(ع) که با خون خود آن را امضا کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ شد. 



** خون امام حسین(ع) ملت خوابیده را بیدار کرد 

اقبال لاهوری (متوفای 1938 م) فلسفه عاشورا را در حُریت بخشی می داند. 

از دید اقبال، قیام امام حسین(ع) و یارانش برای حفظ آزادگی و گریز از بندگی طاغوت و غیر خدا و اثبات بندگی نسبت به خدا و برخوردار ساختن دیگران از آزادی در سایه تعبُد الهی بود. وی این گونه می سراید: 

در نوای زندگی سوز از حسین اصل حُریت بیاموز از حسین 

سپس اضافه می کند: 

تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد 

بهر حق در خاک و خون غلطیده است پس بنای «لا اله» گردیده است 

و سپس درباره نتیجه قیام آن حضرت چنین می سراید: 

خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد 

تیغ را چون از میان، او برکشید از رگ ارباب باطل، خون کشید 

نقش «الا الله» بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت... 

** منبع: برگرفته از پایگاه اینترنتی حوزه 

پنج شنبه 23/8/1392 - 17:25
دعا و زیارت

 ایرنا : امام حسین(ع) نزدیک غروب تاسوعا و پس از نماز مغرب، در میان افراد بنی هاشم و یاران خویش قرار گرفت و این خطابه را ایراد کردند.

خدا را به بهترین وجه ستایش کرد و در شداید و آسایش و رنج و رفاه مقابل نعمت هایش سپاسگزارم. خدایا! تو را می ستایم که بر ما کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و به دین و آیین مان آشنا ساختی و بر ما گوش (حق شنو) و چشم (حق بین) و قلب (روشن) عطا فرموده ای و از گروه مشرک و خدانشناس قرار ندادی. 

اما بعد: من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد. 

آنگاه فرمود: جدم رسول خدا(ص) خبر داده بود که من به عراق فرا خوانده می شوم و در محلی به نام «عمورام و یا «کربلام فرود آمده و در همانجا به شهادت می رسم و اینک وقت این شهادت رسیده است به اعتقاد من همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد کرد. و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هریک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کاری نخواهند داشت، خداوند به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند. 



** آخرین آزمایش 

حسین بن علی(ع) که در طول راه از مدینه تا کربلا و در مواقع مختلف، شهادت خویش را اعلام کرده بود و به یارانش اجازه مرخصی داده و بیعت را از آنان برداشته بود، در شب عاشورا و برای آخرین بار نیز این موضوع را با صراحت مطرح کرد که هنگام شهادت فرا رسیده است و من بیعت خود را از شما برداشتم، از این تاریکی شب استفاده کنید و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید. 

و این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش بود از سوی حسین بن علی(ع) و نتیجه این آزمایش، عکس العمل یاران آن حضرت بود که هریک با بیان خاص، وفاداری خود را نسبت به آن حضرت و استقامت و پایداری خویش تا آخرین قطره خون اعلام داشتند و بدین گونه از این آزمایش روسفید و سرافراز بیرون آمدند. 

چند تن از این یاران باوفا و اهل بیت صدیق و باصفا، هر یک پاسخی عرضه داشت، نخستین کسی که پس از سخنرانی امام(ع) لب به سخن گشود برادرش عباس بن علی(ع) بود. 

او چنین گفت: خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را بگذاریم و به سوی شهر خود برگردیم. 

سپس سایر افراد بنی هاشم در تعقیب گفتار حضرت ابوالفضل(ع) در همین زمینه سخنانی گفتند که امام نگاهی به فرزندان عقیل کرد و چنین گفت: کشته شدن مسلم برای شما بس است، من به شما اجازه دادم بروید. 

آنان در پاسخ امام چنین گفتند: در این صورت اگر از ما سووال شود که چرا دست از مولا و پیشوای خود برداشتید چه بگوییم؟ نه، به خدا سوگند! هیچگاه چنین کاری را انجام نخواهیم داد بلکه ثروت و جان و فرزندانمان را فدای راه تو کرده و تا آخرین مرحله در رکاب تو جنگ خواهیم کرد. 

یکی دیگر از این سخنگویان، «مسلم بن عوسجه» بود که چنین گفت: ما چگونه دست از یاری تو برداریم؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذری خواهیم داشت؟ به خدا سوگند! من از تو جدا نمی گردم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشکافم و تا شمشیر در دست من است با آنان بجنگم و اگر هیچ سلاحی نداشتم با سنگ و کلوخ به جنگشان می روم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. 

آنگاه که حسین بن علی(ع) این عکس العمل متقابل را از افراد بنی هاشم و صحابه و یارانش دید و آن کلمات و جملاتی که دلیل بر آگاهی و احساس مسوولیت و وفاداری آنان نسبت به مقام امامت است به سمع آن حضرت رسید، ضمن اینکه آنان را با این جمله دعا می کرد «خدا به همه شما پاداش نیک عنایت کند.» به طور قاطعانه و صریح چنین فرمود: من فردا کشته خواهم شد و همه شما و حتی قاسم و عبدالله شیرخوار نیز با من کشته خواهند شد. 

همه یاران آن حضرت با شنیدن این بیان یک صدا چنین گفتند: ما نیز به خدای بزرگ سپاسگزاریم که به وسیله یاری تو به ما کرامت و با کشته شدن در رکاب تو بر ما عزت و شرافت بخشید، ای فرزند پیامبر! آیا ما نباید خشنود باشیم از اینکه در بهشت با تو هستیم. 



** شعر امام حسین(ع) و وصیت آن حضرت به خواهران و همسرانش در شب عاشورا 

از امام سجاد(ع) نقل شده است: در شب عاشورا پدرم در میان خیمه با چند تن از یارانش نشسته بود و «جَون» غلام ابوذر مشغول اصلاح شمشیر امام(ع) بود آن حضرت به این اشعار مترنم و متمثل شد: 

ای دنیا! اف بر دوستی تو که صبحگاهان و عصرگاهان چقدر از دوستان و خواهانت را به کشتن می دهی که به عوض قناعت ورزی و همانا کارها به خدای بزرگ محول است و هر زنده ای سالک این راه. 

امام سجاد(ع) می فرماید: من از این اشعار به هدف امام(ع) که خبر مرگ و اعلان شهادت بود پی بردم و چشمانم پر از اشک شد اما از گریه خودداری کردم، اما عمه ام زینب که در کنار بستر من نشسته بود با شنیدن این اشعار و با متفرق شدن یاران امام، خود را به خیمه آن حضرت رسانید و گفت: وای بر من! ای کاش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم، ای یادگار گذشتگانم و ای پناهگاه بازماندگانم گویا همه عزیزانم را امروز از دست داده ام که این پیشامد، مصیبت پدرم علی و مادرم زهرا و برادرم حسن(ع) را زنده کرد. 

امام حسین(ع) به زینب کبری تسلی داده و به صبر و شکیبایی توصیه کرد و چنین گفت: خواهر! راه صبر و شکیبایی را در پیش بگیر و بدان که همه مردم دنیا می میرند و آنانکه در آسمان ها هستند زنده نمی مانند، همه موجودات از بین رفتنی هستند مگر خدای بزرگ که دنیا را با قدرت خویش آفریده است و همه مردم را مبعوث و زنده خواهد کرد و اوست خدای یکتا. پدر و مادرم و برادرم حسن بهتر از من بودند که همه به جهان دیگر شتافتند و من و آنان و همه مسلمانان باید از رسول خدا پیروی کنیم که او نیز به جهان بقا شتافت. 

سپس فرمود: خواهرم ام کلثوم! فاطمه! رباب! پس از مرگ من گریبان چاک نکنید و صورت خود را نخراشید و سخنی که از شما شایسته نیست بر زبان نرانید.

پنج شنبه 23/8/1392 - 17:24
اهل بیت

ایرنا- «حر بن یزید» در نامه ای ورود حسین بن علی(ع) را به عبیدالله ابن زیاد اطلاع داد و او نیز نامه ای به امام (ع) فرستاد.

عبیدالله ابن زیاد در نامه خود نوشته بود: اما بعد، من از ورود شما به سرزمین کربلا مطلع شدم و امیرمومنان یزید بن معاویه به من دستور داده است که سر به بالین راحت نگذارم و شکم از غذا سیر نکنم تا تو را به قتل برسانم یا اینکه به فرمان من و به حکومت یزید گردن بگذاری، والسلام. 

امام(ع) چون نامه ابن زیاد را خواند، آن را بر زمین انداخت و چنین فرمود: رستگار مباد مردمی که خشنودی خلق را بر غضب خدا مقدم داشتند. 

نامه رسان درخواست پاسخ نامه را بازگو کرد، امام در جواب او این جمله را فرمود: نامه ابن زیاد در پیش ما پاسخی ندارد، زیرا عذاب خدا بر وی ثابت شده است. یعنی او دشمنی و مبارزه با خدا را برای خود اختیار کرده است. 

چون نامه رسان نزد ابن زیاد بازگشت و عکس العمل امام را در مورد نامه اش به اطلاع وی رسانید، ابن زیاد شدیدا خشمناک شد. 

پاسخ امام (ع) پیامی بود که در روز عاشورا داد و چنین فرمود: ˈان الدّعی ابن الدّعی قد رکزنی بین اثنتین بین السّلّة والذلّة و هیهات منّا الذّلّة یاءبی اللّه لنا ذلک ورَسُولُهُ ...ˈ 



** پاسخ امام(ع) به عمر بن سعد 

بنا به نقل خطیب خوارزمی، حسین بن علی(ع) بوسیله یکی از یارانش به نام «عمرو بن قرظه انصاری» به عمر بن سعد پیام فرستاد تا با همدیگر ملاقات و گفت وگو کنند. 

عمر سعد با این پیشنهاد موافقت کرد و آن حضرت شبانه با 20 تن از یاران خویش به سوی خیمه ای که در وسط دو لشکر برپا شده بود، حرکت کرد و دستور داد یارانش بجز برادرش ابوالفضل(ع) و فرزندش علی اکبر(ع) وارد خیمه نشوند. 

عمرسعد نیز به یارانش که تعداد آنها نیز 20 تن بود همین دستور را داد و تنها فرزندش «حفص» و «غلام» مخصوصش به همراه او وارد خیمه شدند. 

امام حسین(ع) در این مجلس خطاب به عمرسعد چنین گفت: فرزند سعد! آیا می خواهی با من جنگ کنی در حالیکه مرا می شناسی و می دانی پدر من چه کسی است و آیا از خدایی که برگشت تو به سوی اوست نمی ترسی؟ آیا نمی خواهی با من باشی و دست از اینها (بنی امیه) برداری که این عمل به خدا نزدیکتر و مورد توجه اوست. 

عمرسعد در پاسخ امام(ع) عرضه داشت: می ترسم در این صورت خانه مرا در کوفه ویران کنند. 

امام(ع) فرمود: من به هزینه خود برای تو خانه ای می سازم. 

عمرسعد گفت: می ترسم باغ و نخلستانم را مصادره کنند. 

امام(ع) فرمود: من در حجاز بهتر از این باغ ها را که در کوفه داری به تو می دهم. 

عمر سعد گفت: زن و فرزندم در کوفه است و می ترسم آنها را به قتل برسانند. 

امام(ع) چون بهانه های او را دید و از توبه و بازگشت وی مایوس شد، در حالیکه این جمله را می گفت، از جای خود برخاست: چرا اینقدر در اطاعت شیطان پافشاری می کنی! خدایت هرچه زودتر در میان رختخوابت بکشد و در روز قیامت از گناهت درنگذرد، به خدا سوگند! امیدوارم که از گندم عراق نصیبت نشود مگر به اندازه کم(یعنی عمرت کوتاه باد). 

عمرسعد نیز از روی استهزاء گفت: جو عراق برای من بس است. 

این سخن امام دارای دو نکته جالب و حساس است: 

نخست، بطوریکه می بینیم حتی با دشمن سرسخت و خون آشام خویش - یعنی عمرسعد - هم از روی خیرخواهی سخن می گوید و از رهگذر موعظه و نصیحت وارد می شود تا او را از پرتگاه سقوط و بدبختی نجات بخشد و چون او به بهانه های واهی و مادی متمسک می شود و از خانه و نخلستان سخن می گوید، امام(ع) باز هم پاسخ مساعد داده و وعده جبران این خسارت ها را به او می دهد. 

و اما نکته دوم این که امام(ع) در این سخنش آینده نافرجام عمرسعد را پیش بینی می کند آنجا که پس از مایوس شدن از تاثیر پند و اندرزش در وی می فرماید: نه زندگی و عمر زیادی نصیب تو خواهد شد و نه پست و مقامی. 

پنج شنبه 23/8/1392 - 17:22
تاریخ

قرار بود در روز نهم محرم، لشکر عمر بن سعد به سپاه اندک سیدالشهدا(ع) حمله کند اما آن حضرت یک شب مهلت خواستند تا آخرین شب زندگی خود را با نماز و تلاوت قرآن به صبح برسانند.

شمر بن ذی الجوشن با نامه ای که از عبیدالله بن زیاد داشت، از نخیله که لشکرگاه کوفه بود، با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم سال 61 هجری وارد کربلا شد و نامه عبیدالله بن زیاد را برای عمر بن سعد قرائت کرد. 

عمر بن سعد به شمر گفت: وای بر تو، خدا خانه ات را خراب کند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آورده ای. به خدا قسم تو عبیدالله (بن زیاد) را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و کار را خراب کردی.

شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیدالله بن زیاد امان نامه ای برای بستگان خود و از جمله حضرت عباس (ع) گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت. 

شمر نزدیک خیمه امام حسین(ع) آمد و حضرت عباس(ع)، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان امیرالمومنین علیه السلام که مادرشان ام البنین بود) را طلبید. 

آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیدالله برایتان امان گرفته ام. 

آنها همگی گفتند: خدا تو و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر (ص) امان نداشته باشد؟ 

در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس(ع)، امام حسین(ع) را با خبر کرد و امام(ع) فرمود: ای عباس(ع) جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟ 

و حضرت عباس(ع) رفت و خبر آورد که اینان می گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید. 

امام حسین(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: اگر می توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خداوند می داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. 

حضرت عباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. 

عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد که عمرو بن حجاج گفت: سبحان الله! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی می کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی. 

عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد حضرت عباس(ع) آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیدالله(بن زیاد) می سپاریم و گرنه دست از شما برنخواهیم داشت. 

ایرنا

چهارشنبه 22/8/1392 - 14:7
تاریخ

ملاقات امام حسین(ع) با «عمر بن سعد» در روز هشتم محرم و سخنانی که آن حضرت از روی دلسوزی برای هدایت فرزند سعد فرمودند، ثابت کرد که دلبستگی به دنیا ممکن است هر انسانی را بفریبد، هر چند امام معصوم او را اندرز دهد.

در این روز، امام حسین(ع) در فاصله بین دو سپاه، با عمر بن سعد ملاقاتی داشتند و به او فرمودند: ای پسر سعد، آیا با من می جنگی و از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می دانی. آیا تو این گروه را رها نمی کنی تا با ما باشی؟ و این موجب نزدیکی تو به خداست. 

عمر بن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم می ترسم که خانه ام را خراب کنند. 

حضرت در پاسخ فرمودند: من خانه تو را می سازم. 

عمر بن سعد گفت: من بیمناکم که املاکم را از من بگیرند. 

امام حسین(ع) فرمودند: من بهتر از آن، از اموالی که در حجاز دارم به تو خواهم داد. 

عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم «ابن زیاد» بیمناکم و می ترسم که آنها را از دم شمشیر بگذراند. 

اباعبدالله الحسین(ع) هنگامی که مشاهده کردند عمربن سعد از تصمیم خود بازنمی گردد، از جای خود برخاست در حالیکه می فرمودند: تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را بزودی در بسترت بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد. به خدا سوگند من می دانم از گندم ری جز به مقداری اندک نخوری. 

عمربن سعد نیز با تمسخر گفت: جو، ما را بس است. 

برخی نیز نوشته اند که سیدالشهدا(ع) به او فرمودند: مرا می کشی و گمان می کنی که عبیدالله ولایت ری و گرگان را به تو خواهد داد؟ به خدا سوگند که گوارای تو نخواهد بود و این عهدی است که با من بسته شده است و تو هرگز به این آرزوی دیرینه خود نخواهی رسید. پس هر کاری که می توانی انجام بده که بعد از من روی شادی را در دنیا و آخرت نخواهی دید و می بینم که سر تو را در کوفه بر سر نی می گردانند و کودکان سر تو را هدف قرار داده و به طرف آن سنگ پرتاب می کنند. 

ایرنا

چهارشنبه 22/8/1392 - 14:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته