• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3839
تعداد نظرات : 784
زمان آخرین مطلب : 4444روز قبل
عقاید و احکام

دارالعلم اصفهان که از ابتدای قرون اسلامی تا کنون در انتشار و توسعه علوم و تربیت دانش پژوهان به ویژه در دنیای اسلام جایگاهی خاص داشته، در قرن اخیر نیز پرورش دهنده بسیاری از مشعلداران دانش و تقوا بوده است . فقیه وارسته و دانشمند مهذب آیت الله حاج آقا رحیم ارباب یکی از این شخصیت ها است . این عالم فرهیخته در سال 1297 ق . در «چرمهین » از توابع لنجان (1) دیده به جهان گشود . در کودکی همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبی و بخشی از سطح، در محضر استادانی چون حاج میرزا بدیع (متوفای 1318 ق) . و علامه آقا سید محمد باقر درچه ای (متوفای 1342 ق) . به تکمیل اصول و فقه پرداخت . سپس از محضر آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی (متوفای 1353ق) . و آیت الله حاج آقا منیر احمد آبادی (متوفای 1342 ق) . بهره برد و در خدمت دو فیلسوف بزرگ آخوند ملا محمد کاشی و حکیم جهانگیرخان قشقایی فلسفه، هیات و ریاضیات آموخت .

آیت الله ارباب پس از یک قرن تحصیل و تدریس و اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنه های علمی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی در سال 1396 ق . خاکمان را بدرود گفت . آقای دکتر محمد جواد شریعت که با جمعی از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی دیدار کرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز می گوید:

سال یکهزار و سیصد و سی و دو شمسی بود، من و عده ای از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم . والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند . آن ها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند . چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد; ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند . آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند . این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت . عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تایید قرار گرفت . آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند . او دستور داد در وقتی معین ما را خدمتش رهنمون شوند . در روز موعود ما را که تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارک ایشان بردند . در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت; آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی روبه رو هستیم . آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمود . سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلا تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید . وقتی آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید . آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود . هر کس از عهده پاسخ بر نمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش رو به رو می شد . پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که - نعوذبالله - اصلا نماز نمی خوانند . شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت . من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم; ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم . اکنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما . در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده اید . اکنون یکی از شما که از دیگران مسلطتر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است . یکی از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد . آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است; زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمی آمدم . بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد . در مورد «بسم » ترجمه «به نام » عیبی ندارد . اما «الله » قابل ترجمه نیست; زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد; مثلا اگر اسم کسی «حسن » باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا» . ترجمه «حسن » زیبااست; اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی آید . کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند . نمی توان «الله » را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد . خوب «رحمن » را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده . حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست; زیرا «رحمن » یکی از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست; «رحمن » یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا می فرماید . در هر حال، ترجمه بخشنده برای «رحمن » در حد کمال ترجمه نیست . خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان » . حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم - چون نام وی رحیم بود - بدم نمی آمد «مهربان » ترجمه کنید; اما چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود . اگر آن را «بخشاینده » ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد; زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله » آورده اید، بد نیست; ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد . من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم; اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم . تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلی پیچیده تر می شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی برندارید; زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است .

در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربی، نمازهای گذشته را اعاده کنیم . ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هر طور دلتان می خواهد بخوانید . من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم . ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پیشمانی کردیم . حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد . ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خدا حافظی کردیم . بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم . بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب می رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشه ها بر می چیدم . وقتی در دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه ها و پیغام های استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را برای وی می بردم و پاسخ های کتبی و شفاهی حضرت آیت الله را به آن استاد فقید می رساندم . و این افتخاری برای بنده بود . گاه ورقه های استفتایی که به محضر آن حضرت رسیده بود، روی هم انباشته می شد . آن جناب دستور می داد آن ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وی بنویسم . پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهی نداشت، آن را مهر می کرد . در این مرحله با بزرگواری های بسیار آن حضرت رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آن ها نیست . خدایش بیامرزد و در دریای رحمت خویش غرقه سازد; «انه کریم رحیم » (2)

پی نوشت ها:

1) ارباب معرفت، ص 109 .

2) به نقل از استاد دکتر محمد جواد شریعت .

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:37
عقاید و احکام

در دل هر کدام از ما انواع و اقسام خواسته های ریز و درشت انبار شده است که نمیدانیم چطور محققشان کنیم و گاه دست به دامن تخیل میشویم و در عالم رویا در یک ثانیه خود را صاحب همه چیز می کنیم و گاه از راه های غیر متعارف که این روزها رایج شده مثل "قانون جذب" و "قدرت فکر" و میخواهیم بدون هیچ زحمتی در کوتاه ترین زمان ممکن به همه رویاهای دور و درازمان برسیم ، اما برای دریافتن اینکه باید به چه چیز رسید و کدام خواسته مهم تر است و در اولویت قرار دارد و چگونگی رسیدن به آن باید به چند نکته توجه داشت.

1- حاجت های افراد متناسب با شرایط و اولویت ها و نوع نگرش و سلایق آنها متفاوت است .

2- برای فرد مؤمن شیعه بهترین حاجت ایمان کامل و مستقر و تعجیل در ظهور حضرت حجت -عج- و حسن عاقبت است .

3- برای رسیدن به حوایج در درجه اول انسان باید تمام امکانات خود اعم از امکانات عقلانی و مشاوره ای و مادی خود را بسیج نماید و با برنامه ریزی و تلاش پی گیر برای رسیدن به خواسته ها و نیاز ها تلاش کند و در کنار این تلاش ها از نیروهای فراطبیعی نیز استمداد نماید و به خداوند توکل کند. مثلا برای فروش خانه ابتدا باید به بنگاه های خرید و فروش املاک رجوع کنید و یا از طریق آگهی تبلیغاتی در روزنامه ها و مراکز تبلیغاتی و...اعلام فروش نمایید . به موازات این کارها از راه های دینی برای رسیدن به حاجت خود کمک بگیرید که ذیلا خدمتتان بیان میکنیم.

 

راه های دینی رسیدن به جاجت عبارت است از:

1- دعا و درخواست از خداوند. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: "بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را" البته دعاهایى که مشتمل بر اسماى الهى باشند مانند دعاى مشمول و دعاهاى صحیفه سجادیه بسیار مناسب هستند. خواندن زیارت عاشورا در 40 روز، خواندن دعای توسل در 40 هفته همراه با نماز امام زمان (عج) در شب های چهارشنبه و هم چنین خواندن 114 مرتبه دعای «اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک» در یک مکان مقدس مانند مساجد یا زیارتگاه ها، بسیار تجربه شده. البته گفتنی است؛ اینکه توقع داشته باشیم دعایی باشد که سریعا به اجابت برسد و خواسته های ما را برآورد شاید منطقی نباشد زیرا تحقق هر امری تابع شرایط خود است. البته در عین حال هیچ دعایی خالی از نوعی اجابت فوری نیست، زیرا دعا نوعی عبادت و پرستش است و درهر عبادتی که با قصد قربت انجام می شود؛ یعنی عبادت کننده تصمیم دارد به خدای خود نزدیک شود و به کمالات ذات اقدس الله آراسته گردد، خالی از اثر قربی نیست .

 

2- توسل به معصومین(ع): وسیله قرار دادن معصومین هم یکی از راه های رسیدن به حوایج است. خدای متعال در این زمینه هم می فرماید: "و ابتغوا الیه الوسیله" به سوی خدا از وسیله استفاده کنید و امامان معصوم(ع) وسایل الی الله هستند.

3- نذر: یکی از روش هایی که حتی خود ائمه معصومین نیز از آن استفاده می کردند نذر است. داستان نذر کردن خمسه طیبه در قرآن کریم آمده است. هنگامی که یکی از فرزندان حضرت زهرا بیمار بود، آنها سه روز نذرکردند برای سلامتی او روزه بگیرند تا ایشان شفا پیدا کند.

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: "بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را" البته دعاهایى که مشتمل بر اسماى الهى باشند مانند دعاى مشمول و دعاهاى صحیفه سجادیه بسیار مناسب هستند.خواندن زیارت عاشورا در 40 روز، خواندن دعای توسل در 40 هفته همراه با نماز امام زمان (عج) در شب های چهارشنبه و هم چنین خواندن 114 مرتبه دعای «اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک» در یک مکان مقدس مانند مساجد یا زیارتگاه ها، بسیار تجربه شده

 

4- تقوا و ترک گناه: این روش هم یکی از راه هایی است که قرآن کریم به آن اشاره کرده است. "و من یتقی الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب" از این آیه استفاده می شود که تقوا باعث خروج از مشکلات و گرفتاری ها است.

 5- نماز: نماز های حاجت فراوان است و نوعا از زبان معصومین (ع) بیان شده است و شاید تنوع آنها به لحاظ نوع تاثیر آنها و تنوع حالات و روحیات و کم و زیادی فرصت و فراغت در افراد مختلف و تفاوت سلیقه و ذائقه معنوی آنها باشد . آن چه در این میان مهم است اصل ارتباط با خداوند و تضرع و خضوع در برابر عظمت او است . البته شکل و قالب و نحوه این ارتباط را هم باید از آشنایان با حق و طریق بندگی یعنی معصومین (ع) آموخت و فرا گرفت زیرا شکل ظاهری و قالب عبادت نیز در قرب به حق و برآورده شدن حاجات تأثیر و دخالت ویژه ای دارد و باید آن را از اهل آن گرفت و به کار بست. از جمله این راه ها و عبادات ، نماز جعفر طیّار است که کیفیت آن در مفاتیح الجنان مذکور است. شما چهار جمعه این نماز را بخوانید و در پایان هر مرتبه حاجات خود را ازخداوند طلب کنید.

از دعوات راوندى نقل است که حضرت امام زین العابدین علیه السلام گذشتند به مردى که بر در خانه مردى نشسته بود فرمود با وى که براى چه بر در منزل این ستمکار جَبّار نشسته اى گفت بجهت محنت و سختى که مرا عارض شده فرمود برخیز تا من تو را راهنمائى کنم به درى که بهتر از در او است و بسوى ربّى که بهتر است براى تو از او پس گرفت دست او را و آورد او را تا به مسجد پیغمبر صلى الله علیه و آله و فرمود که رو به قبله کن و دو رکعت نماز کن بدرگاه خدا پس ثناگو خدا را و صلوات بفرست بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و بخوان آخر سوره حَشْر و شش آیه اوّل سوره حدید و دو آیه که در آل عمران است پس سؤ ال کن حاجت خود را از خدا که خدا عطا مى فرماید تو را جناب راوندى فرموده شاید دو آیه قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ باشد یعنى تا بِغَیْرِ حِسابٍ علامه مجلسى (ره ) فرموده شاید آیه قُلِ اللّهُمَّ باشد با آیه شَهِدَاللَّه و بدانکه روایت شده از امیرالمؤ منین علیه السلام که فرمود هرگاه یکى از شما اراده حاجتى کند پس صبح پنجشنبه در طَلَب آن بیرون رود و بخواند در وقتى که از منزل بیرون مى رود آخر سوره آل عمران و آیة الکرسى و اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ و سوره حمد زیرا که در اینها است حوائج دنیا و آخرت . نماز در مُهمّات چهار رکعت مى گذارى و قنوت و ارکان آن را نیکو بجا مى آورى و مى خوانى در رکعت اوّل حمد یکمرتبه و حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ هفت مرتبه و در رکعت دوّم حمد یک مرتبه و آیه ماشآءَاللَّهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ اِنْ تَرَنِ اَنَا اَقَلَّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً هفت مرتبه و در رکعت سیّم حمد یک مرتبه و قوله تعالى لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ هفت مرتبه و در چهارم حمد یک مرتبه وَ اُفَوِّضُ اَمْرى اِلَى اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ هفت مرتبه پس حاجت بخواه .

6- ختم قرآن: در روایت وارد است که هر کس یک ختم قرآن کند یک دعای مستجاب دارد.

برای رسیدن به حوایج در درجه اول انسان باید تمام امکانات خود اعم از امکانات عقلانی و مشاوره ای و مادی خود را بسیج نماید و با برنامه ریزی و تلاش پی گیر برای رسیدن به خواسته ها و نیاز ها تلاش کند و در کنار این تلاش ها از نیروهای فراطبیعی نیز استمداد نماید و به خداوند توکل کند

 

7- ذکر: در این خصوص ذکر یونسیه توصیه شده است. توجه به مضمون ذکر یونسیه است: لا اله الاّ انت سبحانک انّى کنت من الظالمین" چرا که بعد از این ذکر بود که خداوند فرمود: "فاستجبنا له و نجیّناة من الغم...." دو مطلب قابل دقت و توجه در این ذکر هست یکى حسن ظن به خداوند و دوم اعتقاد و اعتراف به بدى‏ها و نواقص خود انسان. ما باید با تمام وجود باور کنیم که خداوند غنى،بى‏نیاز، کریم، جواد، مهربان و توانا است. پس از طرف او هیچ مانعى جهت برآوردن حاجات نیازمندان درگاهش وجود ندارد و در مقابل این ما هستیم که سراپا نقص و کاستى هستیم و خود را طلب‏کار خداوند مى‏دانیم؛ در حالى که طلبى از او نداریم و هر آنچه را هم که داریم از سر لطف و رحمت او است. پس همراه با خوشبینى به خداوند و توجه به کاستى‏هاى خویش و بدون حالت طلب‏کارانه، دست تضرّع به درگاه آن تواناى کریم بلند کنید و از اصرار خسته نشوید. انشاءاللّه‏ حاجات شرعى خود را خواهید گرفت.

ضمنا ما ختم صلوات (نذر چهارده هزار صلوات هدیه به ارواح طیبه ائمه (ع) را توصیه می نماییم. البته زمان‏ها و مکان‏ها نیز در این قضیه مؤثرند؛ مثلاً حرم معصومین(ع) و امامزادگان و نیز شب‏هاى قدر و جمعه و روز عرفه از مکان‏ها و زمان‏هایى هستند که در استجابت دعا تأثیر فراوانى دارند. بر اساس روایتی که در کافی نقل شده است امام صادق علیه السلام میفرماید کسیکه نیکو وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و رکوع و سجودش را به تمام و کمال انجام دهد آنگاه بنشیند و درود بفرستد بر محمد و آل محمد علیهم السلام و آنگاه حاجت خود را  در خواست نموده و کسی که خیری را از خدابخواهد نا امید نمی شود . و در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام همین مضمون آمده و بعد از سلام نماز این دعا وارد شده : اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ مَلِکٌ وَ أَنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ مُقْتَدِرٌ وَ بِأَنَّکَ مَا تَشَاءُ مِنْ أَمْرٍ یَکُونُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ ص یَا مُحَمَّدُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَى اللَّهِ رَبِّکَ وَ رَبِّی لِیُنْجِحَ لِی طَلِبَتِی اللَّهُمَّ بِنَبِیِّکَ أَنْجِحْ لِی طَلِبَتِی بِمُحَمَّدٍ ثُمَّ سَلْ حَاجَتَک‏. (الکافی ج : 3 ص : 478 ) 

 

نویسنده :سید مصطفی علم خواه

 

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:36
اخلاق

قیامت و قرآن

بیش از هزار آیه درباره جهنم و قیامت و بهشت است، به عبارتی می توان گفت که یک ششم قرآن پیرامون این موضوعات می باشد .

آیا جای این را ندارد وقتی یك ششم قرآن مربوط به قیامت است ، درباره ی حال وهوای روزی که در آمدنش شکی نیست، بیشتر بدانیم ؟!

 

پشیمانی در ندامتگاه قیامت

در سوره انعام آیه 27 می فرماید : « لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ ؛ درروز قیامت افراد مجرم و كافر می گویند : ای كاش ما را برمی گرداندند وآیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و مؤمن می شدیم . »

ای کاش آن موقع که در دنیا خطایی و منکری را انجام می دادیم و دیگران ما را امر به معروف می کردند ، آنان را مسخره نمی کردیم و معروف را انجام می دادیم .

ای کاش آن روزی که بزرگان ما را پند می داند ، به آنان با حالتی تمسخر نمی گفتیم که این حرف ها چی است ؟! چه کسی می داند که قیامت واقعی است یا خیر ؟! کی گفته ای حرفها حقیقت دارد و...؟!

اگر در دنیا به پند ها و مواعظ گوش می کردیم و می اندیشیدیم و هر گناهی را به راحتی مرتکب نمی شدیم ، اکنون نمی سوختیم ؛ « وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیر ِ»(ملك/10)

همه چیز بر ملا خواهد شد !

قرآن می فرماید: « وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ قالَ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلى‏ وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ »(انعام/30) در روز قیامت مجرم را می‌آورند و دربرابر خدا احضار می شود و جهنم را به او نشان می دهند . در آن موقع است که آن کاری که سال ها تلاش کرده دیگران از پدر ومادر گرفته تا دوستان و آشنایان نفهمند ، در دیدگان همه آشکار می شود و همه بر اعمال دیگران آگاه می شوند .

صحنه‌ای پیش می آید و صفحه‌ای برایش باز می شود. یك مرتبه همه گناهانش را می‌بیند . در آن لحظه می‌گوید: « یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا كَبیرَةً إِلاَّ أَحْصاها »(كهف/49) این چه كتابی است که در آن از ریز و درشت تمامی اعمال ثبت شده است .

اگر گاهی بخواهند فیلم نمازهای ما را برای بزرگی که از نظر ایمانی در درجه ی بالایی قرار دارد ، بگذارند ، خجالت می‌كشیم ، آن وقت در قیامت پیغمبر و اولیاء خدا و صدها هزار شهید دور آدم را بگیرند و انسان را در برابر خداوند متوقف می کنند وتمام اعمال اورابه همه نشان می دهند ، به نظر شما چه حالی خواهیم شد ؟! آیا تا به حال فکر کرده اید؟!

بعد به انسان گفته می شود : « أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ ؛ آیا این قیامت حق نیست » ، ودر آخر ندایی خواهد آمد که ای اهل دوزخ « فَذُوقُوا الْعَذابَ ؛ پس عذاب را بچشید. »
قرآن می فرماید: « وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ قالَ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلى‏ وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ »(انعام/30) در روز قیامت مجرم را می‌آورند و دربرابر خدا احضار می شود و جهنم را به او نشان می دهند . در آن موقع است که آن کاری که سال ها تلاش کرده دیگران از پدر ومادر گرفته تا دوستان و آشنایان نفهمند ، در دیدگان همه آشکار می شود و همه بر اعمال دیگران آگاه می شوند
قیامت

ای کاش خاک می بودیم!

كافران وگناهکاران در قیامت بعد از مشاهده ی اعمال خود می گوید: « إِنَّا أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَریباً یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْكافِرُ یا لَیْتَنی‏ كُنْتُ تُراباً»(نبأ/40) او به کارهایی که کرده و برای خود فرستاده ، نگاه می کند ؛ « وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً »(كهف/49) وهمه ی آنها را حاضر می بیند . در آن لحظه آرزو می کند که ای کاش خاک می بودم و مردم مرا لگد می‌كردند اما در چنین موقعیتی قرار نمی گرفتم.

اگر ما در آب این آیه‌ها غرق شویم وخوف خدا در ما زنده شود ، در رفتارهایمان قطعاً تجدید نظر خواهیم کرد و آنقدر خود را به گناهان و رنگ های دنیایی کذایی زینت نمی دهیم .

 

هیچ راه فراری نیست!

«قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ ؛ گناهکاران می گویند : خدایا به گناهانمان اعتراف می‌كنیم و آنها را قبول داریم ، پس آیا راهی هست خارج شویم و فرار كنیم ؟!»(غافر/11)

پاسخ این سؤال را به زیبایی از دعای کمیل در یافت می کنیم ؛ « و لا یمكن الفرار من حكومتك »(مصباح‏المتهجد ، ص‏844)

مقصر دیگران بودند !

در سوره شعراء، آیه 99 می فرماید: « وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ » خدایا ما بد وگمراه نبودیم ، مجرمین ما را گمراه كردندو فریب دادند ؛آنان به وعده های دروغین دادند؛ « فَما لَنا مِنْ شافِعینَ »(شعراء/100) اما در این جا هیچ کدام از آنان ما رایاری نمی کنند و در اینجا دوست و یاوری نداریم ؛ «وَ لا صَدیقٍ حَمیمٍ »(شعراء/101)

بعد می گویند: «فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ ؛ اگر ما دوباره به دنیا بازگردیم ، از مؤمنین می‌شویم.»(شعراء/102)

ایمانی که دیگر سودی ندارد

«وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ ؛ مجرمین روز قیامت در برابر دادگاه عدل خدا سرشان را پایین می‌اندازند و می گویند : خدایا گوش و چشم ما باز شد ، اکنون دیگر به آنچه گفته شده یقین کرده و ایمان داریم ،ما را بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم .»(سجده/12) که ندا خواهد آمد که یقین و ایمان شما اکنون دیگر سود و فایده ای ندارد ؛ « فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِكُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ . »(سجده /14 )

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:34
تبریک و تسلیت

                                             .:.بسم رب شهدا و صدیقین.:.

اول هفته دفاع مقدس رو به همه هم تبیانی های عزیز تبریک میگم

ممنونم بابت نظراتتون امیدوارم همیشه تو همه زندگیتون موفق و پیروز و سربلند باشید.

«الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب».


                                                            با تشکر و سپاس:Ehsan-Sh

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:33
آموزش و تحقيقات

 

یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می کند.

این پژوهشگر غیرمسلمان هلند طی گفتگویی در این باره گفت: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می خوانند و یا کلمه “الله” را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی می شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می دهد.

وی در ادامه افزود: بسیاری از این مسلمان که روی آنان تحقیق می کردم از بیماری های مختلف روحی و روانی رنج می بردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر «الله» کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم، زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود.

این پژوهشگر هلندی همچنین گفت: از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه «الله» با آن شروع می شود، از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس می شود، به ویژه اگر تکرار شود و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می دهد. حرف لام که حرف دوم «الله» است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می شود. تکرار شدن این حرکت که در کلمه «الله» تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تأثیرگذار است. اما حرف هاء حرکتی به ریه می دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تأثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می شود.

به راستی که قرآن کریم در آیه ای کریمه می فرماید: «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب».


 

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:29
داستان و حکایت

منبع:

روزی که شیطان تلفنی تماس گرفت و بی مقدمه گفت: `حاضرم رؤیای تو را تبدیل به واقعیت کنم`، به ناگاه شوکه شدم! باورم نمی شد! تنم خیس عرق شده بود! وحشت و ترس سرا پای وجودم را فرا گرفته بود! به هر زحمتی که بود خودم را جمع کردم و بالاخره قراری برای مصاحبه گذاشتم.

روز مصاحبه:

جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد. وقتی هم که رسید عذرخواهی کرد و گفت: مأموریت خطیری پیش اومد که از دوستان ساخته نبود و می بایست خودم انجام می دادم.

پیش از انجام مصاحبه گفتم: با چه تضمینی باور کنم که در جریان مصاحبه بر مبنای صداقت در گفتار سخن خواهی گفت؟

خندید و گفت: دلیلی ندارد دروغ بگویم. چون من به حربه ای مجهزم که اگر پرده از تمام اسرار من برداشته شود باز هم می توانم به خواسته های خود دست یابم.

گفتم: چه حربه ای؟

جواب داد: غفلت؛ انسانها را به خواب نوشین غفلت می برم و آن وقت نقشه هایم را عملی می کنم.

متن مصاحبه:

عبدالله: خودتان را معرفی کنید.

شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص “ابلیس” و مشهور به اسم عام “شیطان”؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر وسواس، خناس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم، ابو مره، ابولبین، مذموم، مرید و…(۱)

عبدالله: پیشه و شغل شما چیست؟

شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر کشم؛ سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه کژی بر قامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(۲)

عبدالله: دشمنی دیرینه ات با آدمی زاد از کجا سرچشمه می گیرد؟

شیطان: ماجرا از آن روزی شروع شد که صحنه آرای خلقت، دست به کار آفرینش آدم شد.(۳) ملائک نه از روی اعتراض که از روی کنجکاوی گفتند: این موجود خاکی که می آفرینی بر روی زمین فسادها خواهد انگیخت و خونهای بسیارخواهد ریخت. اگر قصد تو طاعت بردن است که ما در فرمانبری مطاعیم و اگر مقصود تو تسبیح و تقدیس است که ما پیوسته در این کاریم.(۴)

با ما بگو حکمت این کار در چیست؟ او در جواب فرمود:

در این کار رازهاییست سر به مهر؛ من آنچه را که در خشت خام می بینم شما در آینه هم نخواهید دید.(۵)

اینچنین بود که خالق به واسطه این مخلوق نو پای دو پا به خود بالید و بر ما فخر فروخت؛ آنگاه فرمانمان داد که: “در مقابل این مخلوق خاکی به خاک سجده فرو افتید!”

تمامی فرشتگان بی درنگ بر آدم سجده بردند.

این فرمان اما بر من بسیار گران آمد؛ چه آنکه من سوابقی درخشان داشتم، تنها ۶۰۰۰ هزار سال(۶) (با حساب شما البته صد و نه میلیارد و پانصد میلیون سال دنیا(۷))، خالصانه خدای را در آسمانها دوشادوش فرشتگان پرستیده بودم، آنقدر مستغرق در عبادت بودم که فرشتگان گمان می کردند که من نیز چون آنها فرشته ام، من نتوانستم بار این خفت را به دوش کشم. هر چه باشد آفرینش من از آتش بود و خلقت او از خاک، برتری من بر او چون آفتاب روز، روشن بود، من کجا می توانستم بر انسانی خاکزاد سجده برم؟!

آری، آن روز گستاخانه در برابر خالق ایستادم و متکبرانه از این فرمان سر باز زدم.

این شد که از درگاه ربوبی اش رانده شدم. از آن زمان به بعد کینه آدم را سخت به دل گرفتم و هر روز آتش این کینه در دلم شعله ورتر می شود.
عبدالله: این عبادتهای خالصانه که گفتی چگونه ترا از این تکبرورزی باز نداشت؟

شیطان: من به زعم خود از روی خلوص خدای را می پرستیدم حال اینکه از ابتدا شائبه شرک و نفاق در خداپرستی ام راه داشت و این امتحان، شرک و نفاقم را آفتابی کرد.

عبدالله: با چه شیوه و شگردی انسانها را به دام می افکنی؟

شیطان: با روش منحصر به فرد ” گام به گام”. (۸) من به طور معمول کارم را در چند مرحله انجام می دهم؛ نخست از طریق وسوسه های تحریک آمیز خود، افکاری پلید را بر قلب انسان القا می کنم، آنگاه آن اندیشه زشت را نیک جلوه می دهم، سپس در مرحله عمل با تزیینات گوناگون، اشتیاق فرد را برای ارتکاب گناه برمی انگیزم.

این را هم اضافه می کنم که در مقام روش اساساً با حصرگرایی مخالفم؛ بر این باورم که همیشه نمی توان با روشی واحد به صید شکار رفت. وسوسه، تزیین و حتی تسویل، شاید برای اغلب انسانها سودمند افتد، اما حریم دفاعی برخی انسانها گاهی نفوذ ناپذیر است؛ اینجاست که ناگزیرم به حربه های دیگری چون وحی، نسیان و ایجاد فراموشی متوسل شوم.(۹) البته هنرمندیهای دیگری هم دارم؛ مثلا در هیأت و قالب اجسام، تمثل و تجسم می یابم و از این رهگذر، ابنای آدم را به سراشیبی سقوط در پرتگاه تباهی و عصیان، سوق، که چه عرض کنم، هل می دهم.(۱۰)

عبدالله: بزرگترین آرزوی شیطان چیست؟

شیطان: گفتن ندارد اما اغوای تمامی آدمییان در همه ادوار و اعصار تنها آرزوییست که در سر می پرورانم.
عبدالله: شاید انسانها پر بیراهه نمی روند که تو را مقصر می دانند؟

شیطان: چنین نیست. رسالت اغواگری را خداوند خود بر دوش من نهاده است؛ پست تبهکاری و اضلال از ناحیه خداوند به من اعطا شده است. او خود فرموده که هر که را از فرزندان آدم می توانم بلغزانم؛ با سواره نظام و پیاده نظام بر آنها بتازم؛ در ثروت و فرزند شریکشان گردم و البته من جز فریب و دروغ نویدشان نخواهم داد.(۱۲)

عبدالله: چه اموری زمینه های نفوذ تو را بیش از پیش فراهم می کنند؟

شیطان: زمینه های نفوذ من البته بی شمارند اما نقطه ضعفها، حساسیت ها، حقارت ها، حسادت ها، رقابت ها، محرومیت ها، عقده ها، شهرت طلبی ها، شهوترانی ها، افزون خواهی ها و… مناسبترین زمینه هایی (بخوانید زمین هایی) هستند که درخت دشمنی و بستر نفوذ مرا بارور می کنند.

عبدالله: اگر اجازه بفرمایید سوال را قدری خصوصی تر کنیم. شما آیا ازدواج هم کرده اید؟

شیطان: آری، من در اوان جوانی با دختری به نام”لهبا” فرزند”روحا” از طائفه جن ازدواج کردم.(۱۳)

عبدالله: این ازدواج ثمره ای هم داشت؟

شیطان: البته که داشت. حاصل این ازدواج فرزندان بی شماری بودند که در وجود آمدند.(۱۴)

عبدالله: سرنوشت آنها چه شد؟

شیطان: در زمانهای کهن پیش از خلقت انسانها، میان طوایفی از جن و نسناس (طایفه ای به جای انسانهای فعلی) جنگ و خونریزی بالا گرفت و خداوند فرشتگان را فرمود که به زمین هبوط کنند، آنها هر دو طائفه از جمله فرزندان مرا به هلاکت رساندند و من از آنجا که خداپرست بودم از این معرکه جان سالم به در بردم. (۱۵) آنگاه فرشتگان مرا به آسمان بردند و من در کنار ایشان، خدای را بجد می پرستیدم تا اینکه سخن از خلقت و خلافت آدم به میان آمد و در پی نافرمانی ام از آن جمع رانده شدم.

عبدالله: آیا در میان طائفه خود هواخواه و طرفدار هم داری؟

شیطان: نه تنها در میان قبیله خود که در میان انسانها نیز.

عبدالله: متوجه منظور شما نشدم یعنی می فرمایید انسانها هم به سوی تو دست دوستی دراز می کنند؟

شیطان: تعجب کردید؟! آری! عده ای هستند که مرا ارباب و سرپرست خود می انگارند، کارگزاران و خدمتگزارانی وفادار که اهداف شوم و توطئه های پلید مرا بخوبی جامه عمل می پوشانند.(۱۶)
عبدالله: قلمرو فعالیتهای شما تا چه اندازه می تواند باشد؟

شیطان: امور تکوینی از قلمرو نفوذ و سلطه من بیرون است؛ تنها در حوزه امور تشریعی مجال جولان دارم، یعنی اعمالی که بشر از روی اختیار و تکلیف ملزم به انجام آنهاست؛ چه می گویم؛ باید اعتراف کنم که در حوزه تشریع نیز دست من بسته است چرا که فعالیتم منحصر به اندیشه و روان (و نه جسم) آدمی است؛ آن هم در حدود دعوت و اجابت؛ همین و بس.

عبدالله: حرف آخر؟

شیطان (در حالی که چهره اش از شدت خشم برافروخته بود): سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.(۱۷)

پیوست ها :

۱- صالحی حاجی آبادی، نعمت الله، شیطان در کمینگاه

۲- در سوره اعراف آیه ۲۰۱ می خوانیم: “ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون” ترجمه: هنگامی که اهل تقوی دچار وسوسه های شیطان می شوند به یاد خدا می افتند و ناگهان بینا می گردند. طائف یعنی طواف کننده؛ گویا شیطان همچون طواف کننده‏اى پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش مى‏کند تا راهى براى نفوذ بیابد؛ و یاد خدا اکسیری است که ابرهای تیره و تار وسوسه ها ی شیطان را کنار می زند.

۳- بقره/۳۰

۴- پیشین
۵- پیشین

۶- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، حضرت در این خطبه که به خطبه “قاصعه” مشهور است می فرمایند: شیطان ۶۰۰۰ سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست از سالهای دنیوی است یا اخروی.

۷- از نظر قرآن، هر روز آخرت به اندازه پنجاه هزار سال دنیاست (معارج/۳) بنابراین چنانچه سالهای عبادت شیطان اخروی باشد از حاصل ضرب این دو، عدد یاد شده به دست می آید.

۸- نور/۲۱

۹- انعام/۱۲۱ و نیز بنگرید : کهف/۶۳

۱۰- در تفسیر آیه ۴۸ از سوره انفال برخی از مفسران قائلند به اینکه شیطان قادر است در قالب اجسام نیز تمثل یابد؛ ر.ک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن۳، صص ۱۰۹-۱۰۸

۱۱- ابراهیم/۲۲

۱۲- اسراء/۲۴

۱۳- تفسیر برهان جلد ۲ ذیل آیات سوره حجر در داستان خلقت آدم.

۱۴- پیشین

۱۵- پیشین

۱۶- نحل/۱۰۰و نیز ناس/۵

۱۷- اعراف/۱۶


 

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:28
طنز و سرگرمی

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آن من را install کرده است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست
خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ….
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است
به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:26
دانستنی های علمی

آیا میدانید : تعداد ۱۰۱۵۰۳۰ نقطه در قرآن بکار رفته است

آیا میدانید : تعداد ۵۰۹۸ محل وقف در قرآن وجود دارد

آیا میدانید : تعداد ۳۹۵۸۶ عدد کسره در قرآن بکار برده شده است

آیا میدانید : تعداد ۱۹۲۵۳ عددتشدید در قرآن بکار برده شده است

آیا میدانید : بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده ( شیر ) می باشد

آیا میدانید : بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده ( عسل ) می باشد

آیا میدانید : بزرگترین عدد در سوره صافات آیه ۱۴۷ آمده که صد هزار می باشد.

آیا میدانید : کمترین حرفی می در قرآن بکار رفته حرف ( ظاء) می باشد

آیا میدانید : بزرگترین سوره قرآن دارای ۲۵۵۰۰ حرف می باشد

آیا میدانید : تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سوره های قران است

آیا میدانید : سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است

آیا میدانید : سوره حمد دوبار بر پیامبر نازل شده یکبار در مکه و یکبار در مدیه

آیا میدانید : سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است

آیا میدانید : در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است

آیا میدانید : آیه ای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود آیه ۹ سوره کهف می باشد.

آیا میدانید : در آیه ۶ سوره مائده مراحل وضو بیان شده است

آیا میدانید : حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که بسم الله الرحمن الرحیم نوشت.

آیا میدانید : حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود

آیا میدانید : حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت

آیا میدانید : پرنده ای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت می کرد (هدهد) نام داشت

آیا میدانید : به حیوای که از طرف خدا وحی شد زنبور بود (آیه ۶۸ یوره نحل)

آیا میدانید :صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است

آیا میدانید : رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.

آیا میدانید : سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.

آیا میدانید : استاد محمود خلیل الحصری اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.

آیا میدانید : قران دارای ۱۱۴ سوره است

آیا میدانید : قران دارای ۳۰ جزء است

آیا میدانید : قران دارای ۱۲۰ حزب است

آیا میدانید : قران دارای ۶,۲۳۶ ایه (نشانه) است

آیا میدانید : قران دارای ۷۷,۷۰۱ کلمه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۲۳,۶۷۱ حرف است

آیا میدانید : قران دارای ۹۳,۲۴۳ فتحه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۹,۵۸۶ کسره است

آیا میدانید : قران دارای ۴,۸۰۸ ضمه است

آیا میدانید : قران دارای ۱۹,۲۵۳ تشدید است

آیا میدانید : قران دارای ۳,۲۷۲ همزه است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۷۷۱ مد است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۰۱۵,۰۳۰ نقطه است

آیا میدانید : قران دارای ۵,۰۹۸ وقف است

آیا میدانید : قران در ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:25
آموزش و تحقيقات

 

هر چه قدر یک فرد به خدا و دین اعتقاد بیش‌تری داشته باشد به همان اندازه از زندگی رضایت بیش‌تری دارد، موفق‌تر است و در ارتباط با دیگران صداقت بیش‌تری دارد.
در یک مطالعه که در نشریه روانشناسی آمریکا به چاپ رسیده است کایون لیم و همکارانش از دانشگاه هاروارد مطالعه‌ای را روی ۳ هزار و ۱۰۰ آمریکایی انجام دادند و از آن‌ها سوالاتی در مورد فعالیت مذهبی و اعتقاد آن‌ها پرسیدند. همین تحقیقات یک سال بعد هم دقیقا به همین شکل انجام شد تا تاثیر باورهای دینی در زندگی این افراد بررسی شود.
در این مطالعات مشخص شد در بین پیروان تمام ادیان، افرادی که به طور مرتب در مراسم مذهبی خاص دین خود شرکت می‌کنند ۲۸ درصد از زندگی خود رضایت بیش‌تری دارند. حتی افرادی که گاهی اوقات در مراسم و آئین‌های مذهبی شرکت می‌کردند نیز ۲۳ درصد رضایت بیش‌تری نسبت به افراد دیگر داشتند.

محققان متوجه شدند یکی از عوامل تاثیرگذار در افزایش میزان رضایت از زندگی افراد مذهبی، افزایش تعداد دوستانی است که آن‌ها به واسطه شرکت در فعالیت‌های دینی پیدا می‌کنند. افرادی که با بیش از ۱۰ نفر ارتباط دوستی دارند به میزان دو برابر بیش‌تر نسبت به افرادی که دوستان نزدیک ندارند از زندگی خود رضایت دارند.
لیم در این باره گفت: زمانی که تعدادی از دوستان نزدیک طبق یک نظم مشخص و در حین انجام فعالیت‌های پرمعنی مانند عبادت یکدیگر را ملاقات می‌کنند احساس شادی و رضایت از زندگی آن‌ها به طور قابل توجهی افزایش پیدا می‌کند.


اعتقاد به خدا انسان را امیدوارتر، صادق‌تر و بخشنده‌تر می‌کند

اعتقاد به خدا تاثیر بسیار زیادی روی روحیه مردم دارد. بعد از چند دهه تحقیقات دانشمندان متوجه شدند دین و مذهب انسان‌ها را امیدوارتر، صادق‌تر و سخاوتمندتر می‌کند.
دکتر آرا نورنزایان روانشناس دانشگاه بریتیش کلیبیا در این باره گفت: همیشه در مورد تاثیر مثبت اعتقاد به خدا روی رفتار انسان‌ها صحبت می‌شود، اما این بار ما به دنبال آن بودیم تا از دیدگاه علمی این موضوع را ثابت کنیم.
مطالعات انجام شده بین ارتباط بین مذهب و رفتارهای اجتماعی نشان می‌دهد افراد مذهبی که دارای افکار معنوی هستند با احتمال کم‌تری دست به تقلب می‌زنند و احساس اطمینان بین غریبه‌ها را در یک جمع افزایش می‌دهند. افرادی که مرتب نماز می‌خوانند و در مراسم مذهبی شرکت می‌کنند بیش‌تر از دیگران در فعالیت‌های خیریه مشارکت می‌کنند و به طور داوطلبانه برای کمک به دیگران داوطلب می‌شوند.

مذهبی‌ها موفق‌ترند

افراد مذهبی در بسیاری از زمینه‌ها نسبت به بی‌خداها موفق‌ترند، چرا که افراد معتقد بیش‌تر برای رسیدن به اهداف بلند مدت خود تلاش می‌کنند و در این راه مداومت دارند.

 

این افراد با احتمال کم‌تری نسبت به دیگران سراغ سوء مصرف مواد مخدر می‌روند، معمولا در دوران تحصیل موفقیت‌های بیش‌تری کسب می‌کنند، رفتارهای سالم‌تری از خود بروز می‌دهند، کم‌تر دچار افسردگی می‌شوند و عمر طولانی‌تری هم دارند.

 

مایکل مک‌کالوق استاد دانشگاه میامی نتیجه هشت دهه تحقیقات مختلف در مورد دین، مذهب و اعتقاد به خدا را که روی گروه‌های مختلفی از مردم در سراسر جهان انجام شده بود مورد بررسی قرار دادند. با تحقیق کردن در دسته بسیار متنوعی از فاکتورها مانند زمینه‌های اجتماعی، روانشناسی، اقتصادی، عصب‌شناسی، محققان متوجه شدند رفتارهای مذهبی پیروان ادیان را ترغیب به کنترل بیش‌تر خود می‌کند.

 

دانشمندان معتقدند این که یک فرد بتواند خود را کنترل کند و برای زندگی خود قانون‌های خاصی را وضع کند نقش بسیار زیادی در موفقیت او دارد، اما متاسفانه نسبت به این معیارها توجه زیادی صورت نمی‌گیرد. محققان متوجه شدند دعا خواندن و ارتباط با خداوند روی قسمت‌هایی از مغز انسان‌ها اثر می‌گذارد که ارتباط زیادی با کنترل شخصی دارد. این موضوع که افراد مذهبی‌تر توانایی بیش‌تری در کنترل خودشان دارد می‌تواند توضیح دهنده این موضوع باشد که چرا معتقدان به یک دین کم‌تر از دیگران به سراغ مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی می‌روند و کم‌تر از دیگران به دلیل مشکلات اجتماعی و اخلاقی و ارتکاب به جرم به زندان می‌افتند.

پنج شنبه 31/6/1390 - 15:24
آموزش و تحقيقات

 

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه‌ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می‌آمدند. آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی‌فهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم‌های طمع کار تنها به خودشان فکر می‌کنند!

” تخمین زده شده که ۹۳% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن ۷% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر ۷% ارسال کنید.من جزء آن ۷% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم “

منبع:birdana.com
پنج شنبه 31/6/1390 - 15:22
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته