شعر و قطعات ادبی
ای حسین عاشقان جانم فدایت یا حسین
ای که تنها ماندی و در دل بماندی یا حسین
ای حسین عاشقان جانم فدایت یا حسین
ای که دیدی تو جفای جاهلان جانم فدایت یا حسین
ای که دیدی تو جفای جاهلان جانم فدایت یا حسین -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شادی
سه شنبه 23/7/1392 - 22:26
شعر و قطعات ادبی
هوا چه غریبانه سرد است
اتاقم پر از تاریکی است
دلم شمع نمی خواهد
دلم کربلایت را آرزو دارد
یا حسین
--------------------------------------------
شادی
سه شنبه 23/7/1392 - 22:25
شعر و قطعات ادبی
همه از او می گویند
همه از او می سرایند
من هم نامش را می نویسم و می گریم
یا حسین
-----------------------------------------
شادی
سه شنبه 23/7/1392 - 22:24
سفرنامه تبیانی ها
3 اردیبهشت 1390 به همراه مادرم تهران رو به مقصد دمشق با پرواز تابان ترک کردیم که پرواز اصلا پرواز راحتی نبود و صندلی ها تنگ بودن طول پرواز هم حدود 3 ساعت بود البته باید بگم که این پرواز از پرواز زاگرس و سهند یه پله بالاتر بود اما در کل پرواز خوبی نبود. مدت سفر ما 7 روز و محل اقامتمون هتل 4 ستاره ی قصر الضیافه در نزدیکیه زینبیه بود که البته بیشتر دانشگاهیان در این هتل اسکان داده میشن و باید بگم که وضع هتل ها در سوریه اصلا خوب نیست و هتل ما هم در حد متوسط بود و خدمات صبحانه و ناهار و شام و میوه و چای و آب معدنی هم روی تورمون بود والبته نظافت اتاق ها هم اجباری بود یعنی نمیتونستیم در و ببندیم و بریم و بزنیم مزاحم نشوید.
روز اول
یعنی شنبه به محض ورود به دمشق و استقرار در هتل برای زیارت به حرم حضرت زینب رفتیم خیلی حال و هوای خوبی بود خدا قسمت همه بکنه انشا الله , عصری برای خرید به مغازه های اطراف حرم حضرت زینب رفتیم اما زیاد خرید نکردیم چون میخواستیم با قیمت ها آشنا بشیم و سرمون کلاه نره چون از قبل هم خیلی شنیده بودیم که یه جنس مشخص اونجا قیمت های متفاوتی داره و اگه وارد نباشین به راحتی سرتون کلاه میره اینم بگم که پول ایرانی رو در اطراف حرم حضرت زینب قبول میکردن.
از روز دوم
صبح ها برای زیارت و گشت میرفتیم و عصر ها برای خرید چون مغاره ها توی دمشق 11 الی 12 باز میکنن و اگه بخواین صبح ها برای خرید برین خیلی از وقتتون تلف میشه خلاصه روز دوم یعنی یکشنبه صبح زود برای زیارت حرم حضرت زینب رفتیم و بعد به همراه تورمون برای زیارت حجربن عدی رفتیم عصری هم برای خرید به :
1)الحمرا
2)سوق الشعلان
3)صالحیه
رفتیم که هر سه در مجاورت هم قرار داشتند فقط یادتون باشه که بهترین پول در این مراکز دلار و لیر سوری یه و پول ایرانی قبول نمیکنن , از نمایندگی های معروف دنیا که میتونین در این سه محل پیداشون کنین چندتاشون رو براتون اسم میبرم:
zara در الحمرا
bershka_promood_azaro درسوق الشعلان
beneton در صالحیه که چند طبقه بود شامل: زنانه ,مردانه,بچه گانه و خانم های حامله
روز سوم
یعنی دوشنبه طبق معمول صبح زود هتل رو به قصد زیارت ترک کردیم بعد به همراه تورمون برای زیارت حضرت سکینه دختر حضرت علی و مقام هابیل راهی شدیم که حرم حضرت سکینه در دست تعمیر بود و برای همین اجازه ی زیارت ندادن و در مسیر بلندی های جولان رو هم دیدیم بعد از رسیدن و زیارت مقام هابیل از بازارچه ای که اونجا بود دیدن کردیم که بیشتر پارچه و لباس بود و فروشنده ها هم به خوبی فارسی صحبت میکردن و پول ایرانی هم قبول میکردن.عصر هم برای خرید به شام سیتی سنتر و تاون سیتی سنتر رفتیم که خیلی خوب بود و یه عالمه خرید کردم اینم شاید جالب باشه که بدونین طبقه ی پایین تاون سیتی سنتر مثل هایپر استار خودمونه البته با تنوع بیشتر , اینجا هم به خاطر داشته باشین که لیر سوری و دلار داشته باشین , راستی من لوازم آرایشم رو هم از طبقه ی پایین شام سیتی سنتر خریدم که تمام برند های معروف مثل dior -givenchy-yvessaintlaurent-clarins-sisley و.....رو میتونستید اونجا پیدا کنین خوبیش این بود که مثلا اگه 2 تا از محصولات yvessaintlaurent رو میخریدین یدونه از محصولاتش رو کادو میگرفتین.
روز چهارم
یعنی سه شنبه صبح به همراه تورمون برای زیارت حضرت رقیه رفتیم که خیلی حس و حال قشنگی بود و تا وارد صحن شدم بی اختیار اشکام ریخت و بعد از مسجد اموی که فوق العاده است و جزٍ 4 مسجد بزرگ دنیا به حساب میاد دیدن کردیم از مقامات مسجد اموی مقام راس الحسین است که در قسمت شرقی مسجد محل زیارت زایرین بسیاری است که به قصد تبرک از آن دیدن میکنن و شهرت این محل بدان است که تا پایان عمر یزیدبن معاویه سر مبارک امام در این محل نگهداری می شده است محراب امام سجاد هم در کنار راس الحسین قرار دارد و مقام دیگر مدفن سر حضرت یحیی تنها پسر حضرت زکریاست که داخل شبستان در نیمه ی شرقی مسجد قرار دارد که بالای این مقام گنبد سبز میان دو ستون جلوه میکند و بعد از بازار حمیدیه که مقابل مسجد اموی قرار داره دیدن کردیم و در راه برگشت هم از بازار شکلات و آب نباتی که مقابل حرم حضرت رقیه قرار داره شکلات و آب نبات خریدیم اینم بگم که در این دو بازار پول ایرانی هم قبول میکنن و عصر سه شنبه تورمون برای صرف شام بردمون بزرگ ترین رستوران خاور میانه که اگه اشتباه نکنم اسمش قرطاچ بود که من جوجه و سیب زمینی سرخ کردش رو دوست داشتم اما چند تا غذای عربی آوردن که اونارو نتونستم بخورم اما در کل جای قشنگ و بزرگی بود که در بیرونش بازار کوچکی هم قرار داشت همین طور در نزدیکی این رستوران مرکز خرید اسکی لند قرار داشت که دو طبقه بود و جای زیبایی بود که در وسطش یک زمین یخ برای اسکی قرار داشت.
روز پنجم
یعنی چهارشنبه صبح مثل روز های قبل برای زیارت حضرت زینب رفتیم و راس ساعت 9صبح طبق روال برنامه ی هتلمون در لابی حاضر شدیم چون برنامه ی امروزمون زیارت قبرستان تاریخی باب الصغیر و روس الشهدا که کمی از بالاتر از باب الصغیر قرار داره بود که مدفن بسیاری از بزرگان و یاران رسول خدا است :سر حضرت ابوالفضل العباس _سر حضرت علی اکبر _سر حضرت حبیب بن مظاهر _مقبره ی بلال حبشی_ آمنه ملقب به سکینه دختر امام حسین_ ام الکثوم دختر امام علی_ فاطمه ی صغرا دختر امام حسین _عبدالله بن جعفر صادق_ عبد الله بن سجاد _عبدالله بن جعفر طیار همسر حضرت زینب _امه سلمه و امه حبیبه همسران پیامبر _ فضه خاتون کنیز حضرت زهرا که البته در بعضی هاش تردید هایی هم هست عصر چهارشنبه برای خرید به لوبیه و یرموک مخیم که کاملا در مجاورت هم قرار دارن رفتیم که در یرموک مخیم تونستم نمایندگی penye mood رو پیدا کنم که یه برند ترکه و لباس خونه های خوشگلی ازش خریدم و چون نمایندگی بود قیمت ها با قیمت هایی که این برند تو سایتش گذاشته بود یکی بود و گرون نخریدم.
روز ششم
یعنی پنجشنبه 4 صبح برای سفر یک روزه ی لبنان آماده شدیم که خیلی خوش گذشت خرید نتونستیم بکنیم اما حسابی گشتیم و برای یک روز خیلی خوب بود ابتدا به جونیه رفتیم و از بزرگترین کلیسای خاورمیانه که به دست فرانسوی ها ساخته شده و در ارتفاع بالایی هم قرار داره دیدن کردیم که البته به همه ی آژانس های ایرانی اجازه نمیدن اما آژانس ما اجازه داشت البته شنیدم که اگه یکشنبه برین اونجا میتونین راحبه هارو هم ببینین و در ادامه از موزه ای هم که اونجا بود دیدن کردیم سپس با تله کابین پایین اومدیم که فوق العاده بود از وسط کوه و جنگل رد شدیم بعد از بین ساختمون ها و بالای خیابون هاشون که منظره ی بی نظیری بود وقتی از تله کابین پیاده شدیم یه مرکز خرید بود که ازش دیدن کردیم و بعد راهی بیروت شدیم و از سواحل زیبای مدیترانه و صخره الروشه که به صخره ی مرگ معروفه چون لیلی و مجنونی داشتن که در اون محل خودکشی کرده دیدن کردیم و بعد هم در مقابل اون محل رستوران kfc بود که ناهارمون رو اونجا صرف کردیم و غذاش خیلی خوب بود در راه برگشت هم از مناظر زیباش استفاده کردیم و با اینکه خیلی خسته شده بودم اما دلم نمیومد چشام رو به رو یه این همه زیبایی ببندم تازه فهمیدم که واسه چی میگن لبنان عروس خاورمیانه!
روز هفتم
یعنی جمعه صبح زود برای زیارت حرم حضرت زینب رفتیم و زود برگشتیم چون میگفتن جمعه ها شلوغ میشه به خاطر وضع داخلیه سوریه که البته اتفاقی نیفتاد و عصری هم برای خرید به باب توما که محله ی مسیحی نشین است و جنس های خوبی هم داره رفتیم که به شما هم توصیه میکنم جمعه رو برای باب توما بزارین چون روز جمعه اکثر جاها تعطیلن اما باب توما چون مسیحی هستند جمعه ها باز هستن راستی beneton اینجا هم نمایندگی داره اما لیر سوری و دلار حتما همراهتون باشه که به مشکل بر نخورین.
روز آخر
یعنی شنبه صبح برای زیارت حرم حضرت زینب و مقبره ی دکتر علی شریعتی که در نزدیکی حرم حضرت زینب قرار داره و زیارت حضرت رقیه هتل رو ترک کردیم و در باز گشت هم از بازار شکلات و آب نباتی که مقابل حرم حضرت رقیه قرار داره دوباره خرید کردیم سپس برای آماده شدن برای برگشت به تهران عازم هتلمون شدیم و بعد از جمع آوری وسایلمون و خداحافظی از همه ی دوستایی که اونجا پیدا کرده بودیم به فرودگاه رفتیم و به تهران برگشتیم و بعد از یه هفته دوری از همه ی اونایی که دوسشون داشتم با دیدن برادرم و دخترخالم و خالم و پسرخالم انگاری دنیا رو بهم دادن البته غافل گیر شده بودن چون پروازمون خیلی زود نشست .اینم از سفرنامه ی من امیدوارم اونایی که تا حالا قسمتشون نشده قسمتشون بشه و تجربه های من به دردشون بخوره . البته بازار السواق الخیر و جسر ابیض هم هست که ما نرفتیم اما اگه شما فرصت کردین و دوست داشتین میتونین از اونام دیدن کنین یه نکته ی مهم دیگم این که مراکز خرید تا 10 شب بازن و برای کرایه تاکسی هم ما هرجا میخواستیم بریم 5 هزار تومان میدادیم البته بیشتر میگن که باید چونه بزنین و اینکه رستوران kfc در دمشق هم نمایندگی داره , فکر نمیکنم چیزی رو از قلم انداخته باشم (سفر همگی به سلامت و بی خطر).
ایشاالله که سوریه به آرامش و امنیت قبلیش برسه.
آمین
(شادی)
سه شنبه 23/7/1392 - 22:20
خاطرات و روز نوشت
یادم میاد که شش سال بیشتر نداشتم که که از اداره ی مادرم تماس گرفتن و صحنه ای که هیچوقت از یادم نمی ره چشم های مادرم بود که تو چشم به هم زدنی پر از اشک شد . <مادر اون روز سر کار نرفته بودن چون پدر قرار بود یه سفر کاری بره> دلیل خیس شدن اون چشم های قشنگ این بود که دوست مامانم گفته بود که تو قرعه کشی اسم مادرم برای سفر به مشهد مقدس درومده. خیلی خوشحال بودم نه من و نه مامانم تا اون روز پا بوس امام نرفته بودیم . بعد از اون همه خوشحالی و هیجان لحظه ی موعود رسید و ما خودمون و تو صحن امام دیدیم من چادر گل داری که خیلی دوستش داشتم و انصافن قشنگ بود رو سرم کردم و زیارت کردیم همه چی قشنگ بود تا اینکه من چادرم رو گم کردم و از اون روز تا به تهران برگردیم گرفته و غمگین بودم .اما وقتی برگشتم و سوغاتیم و از پدر گرفتم به یکباره همه چی عوض شد , یه چادر و مقنعه ی زیبا که اصلا قابل قیاس با اونی که گم کرده بودم نبود , بعد از اینکه کمی بزرگتر شدم و صحبت از اون روزا شد بار ها از مادرم پرسیدم که به پدرم خبر داده بود که چادرم رو گم کردم? اما مادرم قانعم میکرد که پدرم خبر نداشته , مادرم راست میگفت چون اون موقع اصلا موبایلی نبود که با هم در تماس باشن , حالا که بزرگتر شدم اینو فهمیدم که امام رضا خیلی بزرگ و مهربون تر از این حرفاست که دل یه دختر بچه رو بشکونه , من تو عالم بچگی اون روز روبروی زری و با چشمای خیس چادرم رو خواستم اما زیبا تر از اونو گرفتم.
(شادی)
سه شنبه 23/7/1392 - 22:16
شعر و قطعات ادبی
سلام آقا میدانم که می آیی میدانم که همه چیز را میدانی
من انقدر کوچکم انقدر ناچیزم که خودم را در ته این صف میبینم
در اینجا جایی برای من نیست جایی نیست که قصد کنم برای کادوی تولد شما
من این چیزهایی که دوستانم برایت می نویسند را ندارم
من از دور هم دورترم
میخواهم آدم باشم
میخواهم بندگی کنم
من
همه ی خوبی ها را
همه ی انسانیت ها را
همه ی آزادگی ها و از خود گذشتگی ها را
میخواهم از نو معطر کنم
آقا رنگ عدالت را میخواهم پر رنگ کنم
چند صباحی است که بیرنگ شده است
قلم هایم را بر میدارم
جای آنها امن است
روی وجدانم
لای جانمازم
و در عمق صدای حزن انگیز پدری است که سیر نمیخوابد
..........
آقا میبینی و میدانی و میشنوی که اندازه ی تمام نداشته هایم می خواهم
کفایت می کند؟!!!
(شادی)
سه شنبه 23/7/1392 - 22:15
شعر و قطعات ادبی
معلم
گوشه ی تنهاییه من هیچ نبود,
روزگار روز نبود
از طلوع و نورهیچ رنگی نبود
هیچ کس جز من در این ظلمت نبود
شب من مفهوم ظلمت بود, پر وحشت پربیخوابی بود
تا که یک روز ,تو مثال یک فرشته, به کناره من نشستی
از خودت از همه عشقت به درون من دمیدی
به من از خدا تو گفتی که چقدر زلال و پاکه
از همه قشنگی هایی که تو دنیا لونه کرده
حالا تو بدون که شبهام پر نوره
دیگه ظلمت بی فروغه
دیگه اینجا ترسی نیستش
تنهایی بارش و بسته.
شادی
سه شنبه 23/7/1392 - 22:13
كودك
سه شنبه 23/7/1392 - 22:12
كودك
سه شنبه 23/7/1392 - 22:11
كودك
معرفی کتاب:
راهی دیگر برای نزدیک کردن کودکان به خدا:
برای آموزش نماز به کودکان و آشنا ساختن آنان با قسمت‌های گوناگون آن، شیوه‌های جدیدی را باید به کار گرفت. کتاب باغ سبز نماز یک دوره آشنایی با نماز با استفاده از شعر و تصویر است. سرایندة این اثر چهارده بخشی، حجت الاسلام سید محمد مهاجرانی است که تاکنون، اشعار بسیاری را برای کودکان سروده است. اشعار این هنرمند روحانی، آمیزه‌ای از غنای ادبی و محتوای عمیق دینی است.
عنوان فرعی : آشنایی کودکان با نماز با زبان شعر و تصویر
پدید آورنده : مهاجرانی سید محمد
نوبت چاپ : اول
تاریخ انتشار : 1392/4/10
تاریخ اولین چاپ : 1392
قیمت پشت جلد به تومان : 2,500
تعداد صفحات : 16
قطع کتاب : وزیری
زبان : فارسی
گروه سنی : کودک
http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=630472&forumid=457&pageindex=8
سه شنبه 23/7/1392 - 22:11
