• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 994
تعداد نظرات : 248
زمان آخرین مطلب : 5086روز قبل
ازدواج و همسرداری
آیا تا به حال به یک سیب بی عیب و نقص برخورد کرده اید؟ شاید شما با یکی از آنها مواجه شده اید، اما با این حال هرگز نمی توانید بگویید واقعاً درون آن چگونه است مگر اینکه آن را از وسط نصف کنید. شاید داخل آن فاسد و خراب باشد. وقتی شما سیبی را با یک یا دو لک بر روی آن می خرید، آیا بریدن آن لک ها با یک چاقو ساده نیست؟لطفاً اشتباه برخورد نکنید، من تنها دارم می گویم که شما هرگز نمی توانید یک سیب عالی و بی عیب و نقص پیدا کنید.
بر همین قیاس احتمال آن بسیار کم است که یک مرد، یک همسر کامل و بی عیب و نقص ، یا یک زن شوهر کامل و بی عیب و نقص، پیدا کند. از چاقوی ذهنی و روحی تان برای جدا کردن و از بین بردن نقاط بد و ضعف همسرتان استفاده کنید و بعد از آن شما تا حدود ۹۶ درصد او را کامل خواهید یافت، به طوری که باور آن برایتان مشکل خواهد بود.
خوشبختانه خداوند چنان فکر و ذهن ما را خلق کرده تصورات ذهنی و باورها و عادات مان می تواند تا حدی با ارادهٔ خودمان پاک شود و تغییر پیدا کند تنها آنچه که ما می خواهیم به یاد داشته باشیم می تواند در آنجا باقی بماند. و این عامل می تواند منجر به خوشبختی در زندگی زناشویی تان شود.
در بذل توجه، ستایش، تحسین و قدردانی نسبت به همسرتان خسّت به خرج ندهید و سخاوتمند باشید.
شنبه 29/3/1389 - 17:38
ازدواج و همسرداری

خواستگاری دیگر نیاز به تعریف ندارد همه کم و بیش دیده ایم و شنیده ایم. حداقل صدا و سیما در هر فیلم خود حداقل یک خواستگاری را دارد، لذا با این اوصاف دیگر نیاز به تعریف خواستگاری نیست.
● خواستگاری حق کیست؟
اگر با دید جامعه مردسالار جواب بدهیم ، خواهیم گفت حق مرد! زیرا عرف جامعه ما نمی پذیرد که یک زن از یک مرد خواستگاری کند. قبلا اعتقادم بر این بود که اگر یک زن از یک مرد درخواست ازدواج کند و مرد درخواستش را نپذیرد، ممکن است زن به خاطر احساسات خود دچار بحران روحی شود و ضربه های روحی سنگینی بخورد ، اما بزرگ تر که شدم (حداقل از نظر جسمی) دیدم که نه این طور نیست؟ شاید این طور هم باشد اما با قطعیت نمی توان نسخه اش را پیچید.
چون امروزه آنقدر شبکه اجتماعی افراد (عده کثیری از مردم) بالا رفته است که توان این گونه برخوردها را دارند. یکی از همقطاران در نشریه ای مطلب حاضر را به خوبی به چالش کشیده بود و اکثر مطالب از پشتوانه علمی خوبی برخوردار بودند. ایشان معتقد بودند که “جامعه سنتی ایران هنوز نمی پذیرد که یک زن به خواستگاری یک مرد برود.”
اگر حتی قبول کنیم که هنوز ما این فرهنگ را نیافته ایم که یک زن به خواستگاری یک مرد برود. حالا اگر با دید دیگری به خواستگاری نگاه کنیم به این سوال خواهیم رسید که خواستن حق کیست؟ مرد یا زن ؟ آیا خواستن انحصاری است؟ به نظر من خواستن حق هر دو است، هر دو می توانند بخواهند، اما بروز این خواستن مهم است، به فرض اینکه یکی دیگری را بخواهد باید این خواستن را به نوعی بروز دهد. به اینجا که می رسیم باز به نقطه اول بازگشته ایم باز مسئله خواستگاری و مسائل پیرامون آن پیش می آید.
نکته ای که برخی از منتقدان به خواستگاری زن از مرد وارد می کنند این است که به دلیل احساسی بودن زن، درخواست ازدواجش نیز از روی احساسات بوده و نمی تواند ضامن دوام زندگی زناشویی در آینده باشد. اما به فرض اینکه این نظریه را قبول کنیم باز حق نداریم او را از انتخابش منع کنیم. درواقع با این کار احساسات او را بی ارزش کرده و به حساب نیاورده ایم .
به عقیده من درخواست ازدواج لااقل در جوامعی که دم از مدرنیته می زنند و ادعای فرهنگ دارند باید به شکلی باشد که طرفین بتوانند آزادانه و بی هیچ دغدغه ای درخواست خود را مطرح کنند.
اما مشکل اساسی اینجاست که خود زنها هم در بیشتر موارد نمی خواهند و نمی توانند پا پیش نهند . یکی از دوستان همواره می گوید که یک زن می تواند ۴۰ سال عاشق بماند و زبان نگشاید اما یک مرد نمی تواند ۱ روز عاشق بماند و زبان نگشاید. البته این جمله بیشتر جنبه علمی ندارد و مورد قبول من نیست ، زیرا درست است که زن و مرد تفاوت هایی با هم دارند اما هر دو در انسان بودن مشترک اند. و از یک گوهر مشترک اند و ودیعه الهی که با نام عشق از آن یاد می شود، کیفیتی تقریبا مشابه نزد هر دو دارد. لذا یک زن نمی تواند با این استدلال که چون من زنم، سکوت کند.
البته برخی از زن ها این مشکل را (ناتوانی در بیان صریح) با رفتار و حرکات خود حل می کنند و با زبان بی زبانی علاقه خود را بروز می دهند.
در نقد سخن من ممکن است بعضی ها بگویند درست است که در حال حاضر خواستگاری از سوی مرد صورت می گیرد، اما پذیرش نهایی از سوی زن است و اوست که تصمیم نهایی را می گیرد. اما به فرض قبول کردن اینکه خانواده زن مخصوصا پدر خانواده هیچ دخالتی در تصمیم گیری وی نداشته باشد ، باز هم دلیل این نمی شود که بگوییم خواستگاری عادلانه بوده. و طرفین از حقوق برابر برخوردار بوده اند.
سخن آخر اینکه، بستر جامعه و همچنین افکار عمومی باید به گونه ای باشد که خواستگاری را با اشکال غیر معمول نیز بپذیرد و صرفا با تکیه بر عرف جامعه خط قرمزی بر این موضوع نکشد. زیرا عرف را جامعه به وجود آورده است و جامعه است که می تواند روی آن اثر گذاشته و دچار تغییر و تحولش کند.


شنبه 29/3/1389 - 17:37
ازدواج و همسرداری

۱) قدم اول این است که خودتان را درست بشناسید و مطمئن باشید که واقعا تصمیم دارید ازدواج کنید یا نه و اگر پاسخ مثبت است به چه دلیل؟ بخاطر پول؟ ظاهر طرف مقابل؟ شخصیتش؟ یا صرفا برای اینکه از خانه پدری فرار کنید؟
کسی که خودشناسی می کند، برای زندگی خودش هدف قائل می شود، برنامه ریزی می کند، آرزوهایش را روی کاغذ می آورد و جاهای خالی زندگی اش را شناسایی می کند.
کسی که خودش را خوب می شناسد، کمتر تحت تاثیر حرف دیگران مسیر زندگی اش را تغییر می دهد و دوست دارد خودش بداند با زندگی اش چه کار می کند. به عنوان مثال، یک دختر ۱۷ ساله دوست دارد در سن ۳۰ سالگی جراح زنان و زایمان باشد، در شیراز زندگی کند ویک بچه داشته باشد.
اولا این که کسی که می خواهد پزشک متخصص بشود، باید همسری انتخاب کند که شرایط بخصوص شغلی او را درک کرده و بتواند او را حمایت کند. از سوی دیگر شاید لازم نباشد او هم جراح باشد اما باید از تحصیلات دانشگاهی برخوردار باشد. در ضمن، برای چنین دختری که زودتر از ۳۰ سالگی نمی خواهد بچه دار بشود، ازدواج زودرس یا حاملگی زودرس مزیت خاصی ندارد. در ضمن اینکه دوست دارد در شیراز زندگی کند، تا حدی تکلیف خواستگاری که می خواهد او را به تبریز یا کانادا ببرد را مشخص می کند. با خودتان رو راست باشید، و در تصمیمتان راسخ باشید.
۲) مرحله دوم این است که همسر آینده تان را بر اساس خواسته ها و موقعیت فعلی خود تصور کنید. تصور کردن همسر ایده آل با توجه به آرزوهایتان نسبتا راحت است. همیشه از خودتان این سوا ل را بپرسید: «آیا من برای شخصی که به عنوان همسر ایده آل خودم تصور کرده ام، همسر ایده آلی هستم؟» خیلی ساده است. هر ترازویی دو کفه دارد. اگر می خواهید کفه طرف مقابلتان سنگین باشد، ابتدا باید کفه طرف خودتان را سنگین کنید. کسی که می خواهد با یک فرد تحصیل کرده هنردوست ازدواج کند، بهتر است خود نیز تحصیل کرده و هنر دوست باشد.
۳) در مرحله سوم باید یکسری معیارهای غربالگری اولیه برای همسریابی انتخاب کرده و آنها را آزمایش کنید. رایجترین معیارهایی که برای این منظور به کار می روند عبارتند از: تفاوت سن، تفاوت قد، تفاوت ظاهر، تفاوت تحصیلات، تفاوت طبقاتی، تفاوت قومی، تفاوت زبانی و در نهایت تفاوت دینی.
▪ نکته مهم این است: این شما هستید که تعیین می کنید یک ویژگی برایتان مهم است یا خیر. مثلا برای یک نفر ممکن است ازدواج درون قومی خیلی مهم باشد ولی برای کس دیگر اصلا اهمیت نداشته باشد. نکته دیگر این است که تفاوت آدمها در یک قالب نسبی مطرح می شود تا مطلق. مثلا به نظر یک نفر قد ۱۷۰ کوتاه است و به نظر شخص دیگری ایده آل است. پژوهش ها نشان دادند که کسانی که حرف مردم برایشان مهم است بیشتر به ظاهر طرف مقابلشان اهمیت می دهند.
۴) مرحله چهارم عبارتست از «دیدن» و «دیده شدن» برای ایجاد جاذبه اولیه. در کشورهایی که محیطهای مختلط کمتر است، پسرها ممکن است به کمک مادر و خواهرانشان برای پیدا کردن همسر مناسب متوسل شوند. ولی متاسفانه چنین امکانی برای اکثر خانمهای جوان کمتر وجود دارد. به همین دلیل توصیه من این است که محیط کار، تحصیل یا تفریح خود را به گونه ای انتخاب کنید که حداکثر احتمال ممکن را برای دیده شدن توسط همسر احتمالی آینده تان به شما بدهد. به عنوان مثال کسی که می خواهد با یک موسیقیدان ازدواج کند، یا در کلاسهای متعدد موسیقی شرکت می کند یا عضو انجمنی می شود که موسیقی دانان معمولا عضو آن می شوند. کار دیگری که می توانید بکنید این است که چند خصوصیت اصلی که برای همسر آینده تان در نظر دارید به نزدیکان و دوستان بگویید ممکن است آن ها فردی را با این مشخصات بشناسند و یا در آینده اگر با چنین کسی برخورد کنند بلافاصله به یاد شما می افتند و می توانند نقش معرف را داشته باشند.
۵) مرحله بعد یا دوست شدن با کسی است که فکر می کنید ممکن است با او ازدواج کنید یا خواستگاری کردن از این فرد است. در بسیاری از جوامع (چه شرقی و چه غربی) معمولا خواستگاری توسط جنس مرد صورت می گیرد و معمولا یک زن نمی تواند از یک مرد تقاضای دوستی و یا ازدواج بکند وگرنه به سبکی متهم می شود.
به هر حال، فراموش نکنید وقتی با کسی به قصد ازدواج دوست شدید یا از او خواستگاری کردید، فکرتان فقط مشغول ظواهر امر (مانند کافی شاپ رفتن و کادوهای رمانتیک دادن یا نحوه چای آوردن عروس خانم موقع خواستگاری و مراسم عروسی) نباشد. به اصل موضوع دقت کنید.
۶) مرحله ششم که به نظر من مهمترین مرحله انتخاب همسر است، بردن نهایت استفاده از فرصتها برای شناخت بهتر همسر احتمالی تان از طریق برقراری ارتباط کلامی یا غیر کلامی می باشد. امروزه حتی خانواده های نسبتا سنتی و مذهبی با حرف زدن و معاشرت زوجهای آینده در طول دوران نامزدی شان مخالفت چندانی ندارند.
در طول این جلسات، از طرف مقابل خود باید سوال بپرسید. سوالهای تعیین کننده. این سوالها از هر فرد به فرد دیگر فرق می کند اما به عنوان نمونه چهار تا پنج مورد از آنها را برایتان می گوییم:
الف ) می توانید بپرسید: «هدف شما در زندگی چیست؟ سه تا از بزرگترین آرزوهای زندگی تان را بگویید».
ب ) مثلا: «هدف شما از ازدواج چیه؟ چرا می خواهید با من ازدواج کنید؟»
پ ) «من شغلم ایجاب می کند که در خارج از منزل کار بکنم. می خواستم بدانم راجع به این موضوع چی فکر می کنی؟»
ت ) « در خانه پدر و مادری شما تقسیم کارهای منزل به چه صورت بوده؟ دوست دارید در زندگی ما چطور باشد؟»
پرسیدن این سئوال ها کمک کننده است، اما فراموش نکنید که ما در دنیای ایده آل زندگی نمی کنیم، بنابراین اگر تصمیمتان بر این شد که با فردی ازدواج کنید (بخصوص برای خانم ها) فراموش نکنید حتما شرایطی را که برایتان مهم است سر عقد مطرح کرده و تعهد لازم را از همسر آینده تان بگیرید. این تنها سندی است که می تواند در صورت عدم سازش همسرتان در موارد یاد شده از شما حمایت کند.
از سوال مهمتر، ارتباطات غیر کلامی است. مثلا اینکه آیا رفتارش طوری که می خواهید با مهربانی و عاطفه هست یا نه؟ آیا آداب اجتماعی را در حدی که برای شما مهم است بلد هست اگر نه، آیا در این حد با او احساس صمیمیت می کنید که این مورد را با او در میان بگذارید؟
علاوه بر آن باید از خودتان بپرسید: از هم صحبتی با او خسته شدید یا لذت بردید؟ اینکه اگر اختلاف نظری پیش آمد می توانید با صحبت کردن مسئله را حل کنید و یا بر سرش به تفاهم برسید؟ آیا می ترسید مسئله ای را با او در میان بگذارید؟ از عکس العمل هایش در مقابل حرف ها و رفتار شما نگران می شوید؟ آن چیزهایی را که شنیدید یا دیدید وقتی به خانه برگشتید، روی کاغذ بیاورید، زیرا برای مرحله آخر یا هفتم باید از آنها استفاده کنید.
۷) مرحله آخر جمع بندی وضعیت و گرفتن تصمیم مناسب است. در زندگی هر کسی حداقل یک فرد معتمد وجود دارد. نسبت آن شخص مهم نیست. عقل و تجربه اش مهم است. باهم صحبت کنید و مجموع شرایط را برایش بگویید و بخواهید وضعیت را از دید خودش ارزیابی کند.
سعی کنید در ارائه مشاهدات و شنیده هایتان منصف باشید و به اصطلاح سانسور نکنید. بعد با خودتان خلوت کنید. تمام نظرات و تفکرات را کنار هم بچینید و جنبه های مثبت و منفی ازدواج با این فرد را کنار هم مقایسه کنید. آیا جنبه های مثبت به جنبه های منفی می چربند؟ آیا چیزی در نکات منفی هست که خیلی برا یتان مهم باشد و بخاطرش بخواهید از طرف بگذرید؟ ممکن است چیزهایی را که شنیدید قبول نداشته باشید که ایرادی ندارد. هرکسی نظر خودش را دارد، ولی در نهایت این زندگی شماست. تصمیم آخر را خودتان بگیرید و آن را به پدر و مادرتان اعلام کنید.
می توانید وقتی نتیجه تصمیمتان را به پدر و مادرتان می گویید دلایل خودتان را هم بگویید که بدانند این تصمیم را عاقلانه گرفتید و جوانب آن را سنجیده اید.
مراحل بالا توصیف یک فرایند عقلانی و منطقی بود. ازدواج در زندگی فرد یک تصمیم خیلی مهم است. ازدواج موفق می تواند تمام توانایی های بالقوه فرد را شکوفا کند و ازدواج نا موفق می تواند منابع غنی درون وجود یک نفر را به صفر برساند. هستند کسانی که فقط از روی احساسشان ازدواج کردند و خوشبخت شدند ولی تعداد کسانی که خوشبختند و این تصمیم را با چشمهای باز و با در نظر گرفتن همه جوانب گرفتند بیشتر است.


شنبه 29/3/1389 - 17:36
ازدواج و همسرداری

آیا تا به حال به طریقی که کفش هایتان را در می آورید فکر کرده اید؟ آیا آنها را از پا در آورده و به گوشه ای پرت می کنید؟ آیا به طریقه در آوردن آنها در هر روز توجه می کنید؟ تنها با توجه اندکی به کارهای متفاوتی که انجام می دهید (مثل در آوردن کفش ها) می توانید چیزهای بسیار مهمی را در مورد خودتان یاد بگیرید. و در عوض این کار یک زندگی با شکوه تر و کامل تری را به شما ارزانی می دارد. تمام این موارد به این دلیل است که قلب شما گشوده میگردد، ذهن شما پالایش میشود، روح شما حاضر میگردد و به شما می گوید که به راستی چه کسی هستید. تمام این موارد جزء رازهایی هستند که شما می توانید راه عاشق شدن را از طریق آن بیاموزید.
اگر از تنهایی و یا سر و کله زدن در رابطه های فعلی خود خسته شده اید وقت آن رسیده است که خود حقیقی تان را بهتر بشناسید. باید بدانید که انتظارات شما در یک رابطه چیست و چگونه می توانید با آزاد کردن ذهن خود عشق حقیقیتان را پیدا کنید. می توانید از همین جا شروع کنید. یکی از ۶ حرکت زیر را از “هنر عاشق شدن” انتخاب کنید.
۱) به کسی که در نزدیکیتان است توجه بیشتری کنید
۲) عشق را بازیچه دست خود قرار ندهید
۳) به پدر و مادر اجازه اظهار نظر دهید
۴) چمدان های خود را بر روی زمین بگذارید
۵) هدیه دهید
۶) با خودتان آشتی کنید
▪ به کسی که در نزدیکیتان است توجه بیشتری کنید
خیلی رایج است که بیشتر افراد وقت زیادی را صرف می کنند تا بتوانند “فرد ایده آل” خود را پیدا کنند. از این ور و آن ور چرخیدن باز ایستید و درست با چشمانی باز پیش رویتان را بنگرید.
به شخصی که همین حالا ارتباط نزدیکی با شما در زندگی دارد نگاه کنید. حال این فرد چه یک دوست باشد چه یک همکار یا هر کس دیگر، به کارهایی که برای دور کردن او از خودتان انجام می دهید دقیق تر شوید. انجام چنین کارهایی را متوقف کنید. اجازه دهید که در مسیری که هر دو دوست دارید بیفتید. همه چیز را در رابطه همانطور که هست قبول کنید.
کارهایی را که گفتیم فردا با فرد مورد نظر خود انجام دهید. البته منظور ما این نیست که با هر شخصی که در حال رد شدن از مقابل تان است، طرح ازدواج بریزید. کاری که به شما پیشنهاد کردیم تنها تمرینی است که به خودتان ثابت شود چقدر ساده از بسیاری از افراد تنها با این امید که به فکر پیدا کردن “مرد ایده آل” هستید می گذرید. اما هر چقدر که شما با دیگران درست برخورد کنید به همان اندازه نیز می توانید به شانس خود برای پیدا کردن فرد مورد علاقه تان نزدیک شوید.
▪ عشق را بازیچه خود قرار ندهید
بسیاری از افراد مجرد گله می کنند که هیچ گاه مورد محبت دیگران قرار نمی گیرند. دلیل این امر بسیار ساده است. آنها آنقدر درگیر زندگی روزمره هستند که حتی علاقمندان بالقوه آنها حتی فرصت پیدا نمی کنند که آنها را به درستی بشناسند.
شما در رابطه خود چه مقدار نقش بازی می کنید؟ انتظار دارید تا دیگران در مقابل شما چه کارهایی انچام دهند و چه نقشی بازی کنند؟ شاید به نظرتان شانس با شماست که می توانید طرح خودتان را همانطور که می خواهید دنبال کنید؛ اما سوال اینجاست که: آیا شما عاشق فردی که نقش بازی می کند و یا نقشی که بازی می کند، می شوید؟ اگر به نقش هایی که بازی می کنید اعتباری نیست پس برای مدتی نقش بازی کردن را کنار بگذارید. سعی کنید نقش های دیگری را بازی کنید نقش هایی که تا به حال به غالب آنها فرو نرفته اید. می توانید با فردی ارتباط برقرارا کنید که نقش هایی بازی می کند که شما به آنها علاقه ای ندارید آنگاه متوجه خواهید شد که چه حالی به شما و سایرین دست می دهد.
هدف ما این است که بین شما و نقش هایی که بازی می کنید تمایز قائل شویم. و در نتیجه می توانید به راحتی نقش های ساختگی را به دور بریزید و خیلی راحت خود واقعی تان را آشکار سازید. که این قسمت خود بخشی از موفقیت است. شما همیشه دوست داشتنی و زیبا هستید. و این دو نقش هایی هستند که باید در زندگی خود همیشه به غالب آنها فرو روید.
▪ به والدین خود اجازه اظهار نظر دهید
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در زندگی عاطفی وجود دارد این است که هر کس میخواهد به تنهایی روی پای خودش بایستد و حضور دیگران را نادیده می گیرد. ما آنچنان سخت به یکدیگر می چسبیم و به دیگری اجازه انجام امور دلخواهش را نمیدهیم که جایی برای رشد عشق و علاقه باقی نمی ماند. ما نباید این کار را انجام دهیم.
اگر کسی می خواهد به زندگی شما وارد شود به او اجازه انجام این کار را بدهید. حتی می توانید به او خوش آمد هم بگویید. اصلا مهم نیست که او چه تیپ آدمی است. از چیزهایی که با خود به همراه دارد نهایت استفاده را ببرید، حتی اگر این رابطه برای مدت زمان کوتاهی ادامه داشته باشد.
زمانی که نوبت به آن رسید که فردی پایش را از زندگی شما بیرون کشد به او اجازه انجام این کار را بدهید. طوری او را رها نکنید که همیشه یک تجربه تلخ عدم پذیرش، یا از دست دادن در زندگی اش باقی بماند. به خاطر داشته باشید که زندگی شخصی او به شما هیچ ارتباطی ندارد. فقط قبول کنید که وقت آن رسیده که پایش را از زندگی شما بیرون کشد.
با خودتان نیز یک چنین کاری را انجام دهید. اجازه دهید که آزادانه در عرصه زندگی گام بردارید. و بی جهت خود را در دام زنجیر های بی پایه و اساس گرفتار نکنید. هر چقدر که خود و سایرین را آزادتر بگذارید خیلی راحت تر می توانید عاشق شوید.
▪ چمدان هایتان را روی زمین بگذارید
برخی از افراد تصور می کنند که تا زمانیکه تمام نیازهایشان بر آورده نشده باشد نمیتوانند عاشق شوند. و جالب تر این است که همین افراد زمانی که به تمام نیازها و خواست هایشان می رسند متوجه می شوند که آنقدر ها هم که فکر می کردند نتوانستند به خوشبختی و سعادت دست پیدا کرده و خوشحال باشند. به همین دلیل درخواستهای مکرر تنها به عنوان مانعی بر سر راه عاشقی هستند.
“باید” های شما در یک رابطه به چه چیزهایی ختم می شود؟ اگر نمی دانید بهتر است یک تکه کاغذ بردارید و لیستی از آنها تهیه کنید و نگاه دقیقی به تک تک آنها بیندازید. می توانید آنها را به چمدانی تشبیه کنید که باعث می شود تمام فرصت ها و انسان های خوبی را که در پیش روی شما قرار می گیرند تنها به دلیل بار اضافی که بر دوش می کشید نبینید. این چمدان همچنین باعث می شود که شما احساس ترس و انعطاف ناپذیری هم بکنید. شما باید تمام خواست ها و نیازهای کهنه خود را به دور اندازید تا بتوانید آزادانه زندگی کنید.
اجازه دهید که تنها یکی از توقعات شما برای چند روز هم که شده از ذهنتان بیرون رود. ببینید که بدون وجود آنها چه احساسی به شما دست می دهد. (البته به خاطر داشته باشید که هر زمان که اراده کنید می توانید مجددا” آنها را به ذهن خود راه دهید) بعد یکروز دیگر هم این کار را انجام دهید. زمانیکه این کار را چندین بار انجام دادید، به این نتیجه می رسید که چیزهایی را که تصور می کردید واقعا برای زندگی شما حیاتی هستند در حال فراموش شدن می باشند. هر چه بیشتر این کار را انجام دهید خیلی خوشحال تر و سبک تر زندگی خواهید کرد. همچنین چنین طرز فکری، اجازه می دهد تا بسیاری افراد جدید، فرصت های و امکانات نوین پا به عرصه زندگی شما بگذارند. شما تنها با گذاشتن چمدان های خود بر روی زمین به آنها اجازه می دهید تا به زندگیتان قدم بگذارند.
▪ هدیه دهید
بخشیدن و دریافت کردن یکی از موارد ضروری در هر رابطه می باشند. زمانی که ما عاشق می شویم هیچ مشکلی نباید بر سر راه ما پیدا شود. خیلی راحت بخشش می کنیم و هر چه که در مقابل به ما برسد ما را بسیار خوشحال می کند. اگر می خواهید عاشق شوید این موارد را باید با جان و دل بپذیرید و داد و دهش را تمرین کنید.
شما در یک رابطه به طرف مقابل خود چه هدایایی می دهید؟ انتظار دارید در مقابل آنها چه چیزهایی دریافت کنید؟ حالا چند دقیقه بر روی چیزهای دیگری که می توانید به دیگران بدهید فکر کنید. سپس دست به کار شوید و آنها را در اختیار دیگران قرار دهید. این کار را هر روز انجام دهید. هر روز چیز تازه ای به آنها دهید. هدایای شما حتما لازم نیست که یک کادوی رویایی یا گران قیمت و حتی از انواع اجناس مادی باشد فقط کافی است چیزی باشد که از جانب شما دریافت کنند. سپس این کار را برای افراد مختلف انجام دهید. ذن معتقد است که شما باید این کار را به دور از هر گونه سر و صدا و انتظار برای دریافت چیزی در ازای آن انجام دهید.
این کار را در مورد خودتان نیز انجام دهید. چند دقیقه بر روی این موضوع فکر کنید که دوست دارید چه هدایایی به خودتان دهید. هدیه شما می تواند قدم زدن در پارک، خرید یک رژ لب و یا گذراندن وقت با کسی که دوستش می دارید باشد. بهتر است که هر روز به خودتان یک هدیه بدهید.
هرچند این تمرین بسیار ساده می باشد، اما از قدرت خارق العاده ای برخوردار است. انجام این کار به طور روزانه می تواند هر رابطه ای را از این رو به آن رو کند. زمانی که چیزی می بخشید نباید هیچ گونه چشم داشتی به جبران آن از طرف مقابل داشته باشید.( حتی نه یک تشکر خشک و خالی و نه یک لبخند) فقط برای بخشندگی ببخشید بدون داشتن هیچ گونه انتظار و خواهشی. اگر با یک چنین ذهن باز و سخاوتمندی زندگی کنید به طور طبیعی تمام هدایای مورد نظرتان به سمت شما سرازیر می شوند.
▪ با خودتان آشتی کنید
بسیاری از افراد حتی اگر با یکی از دوستانشان هم زندگی کنند باز هم اظهار میدارند که فرد تنهایی هستند. تنها مشکل این افراد این است که با خودشان قهر هستند. زمانی که به شناخت خود دست پیدا کردید و متوجه شدید که چه کسی هستید، غیر ممکن است که از آن به بعد تنها بمانید.
با خودتان آشتی کنید. وقت بگذارید تا خودتان را بهتر بشناسد. تمام اندام ها و اعضای بدنتان را همانطور که هستند بپذیرید. از سرزنش و قضاوت جریاناتی که اتفاق می افتد دست بردارید. آرام باشید و نگاهی به درون خود بیندازید.
با همین تمرین آخر کار خود را شروع کنید. به تنفس خود دقت کنید و ببنید که در داخل بدن شما چه تحولاتی در حال روی دادن است. آنها را با کمال میل بپذیرید و دوباره به تنفس کردن باز گردید. نفس به نفس خود را درک کنید و ببینید که به دور از تمام این هیاهو ها و غوغا ها شما چه فرد کامل و بی عیبی هستید. آیا می توانید این شخصیت را در روابط خود نیز نگه دارید؟ ایا با کسانی ارتباط برقرار می کنید که خود واقعی شما را می شناسند و برایشان قابل تحسین هستید. در زندگی و همچنین در روابط خود تغییرات مثبتی ایجاد کنید. این کار می تواند به سادگی دقت کردن به طرز در آوردن کفش ها از پا باشد.
“زمانی که شما به خود واقعی تان اجحاف پیدا کنید موفقیت برای شما معنا پیدا خواهد کرد. زمانی که خود واقعی تان باشید تمام دنیا عاشق شما می شود.”

شنبه 29/3/1389 - 17:35
ازدواج و همسرداری

مشاوره فرآیندی است که طی آن در زمینه ممنوع و مساله خاص به فرد کمک و راهنمایی ارائه می‌شود. مساله ازدواج یکی از موضوعات مهمی است که در فر‌آیند مشاوره همواره مورد توجه است و به عنوان بخشی از فعالیتهای یک مشاور محسوب می‌شود. بر این اساس افرادی که قصد ازدواج دارند با کمک جستن از منابع مشاوره‌ای راهنماییهای لازم در این زمینه دریافت می‌کنند تا تصمیمات مناسبتری را اتخاذ کنند.
▪ ضرورت و اهمیت مشاوره قبل ازدواج
ازدواج مساله بسیار مهمی است که بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. امروزه شمار روز افزون مواد طلاق موجب شده است تا صاحبنظران به فکر پیدا کردن راه حلهایی باشند که یک ازدواج موفق و سالم را فراهم شاخته مانع از شیوع و افزایش آمار طلاق که یقینا عواقب بعدی آن بسیار دشوارتر و سخت تر شود. مشاوره قبل از ازدواج ابتدا در زمینه مسائل پزشکی ، مساله گروههای فوتی و ژنتیکی آغاز گردید و امروزه کم کم در زمینه مسائل شخصیتی و روانی و روابط نیز در حال شکل گیری و کاربرد است. در این مقوله کارکردهای مشاوره قبل از ازدواج بسیار مهم هستند که به آنها می‌پردازیم.
▪ بررسی ملاکهای ازدواج سالم در مشاوره قبل از ازدواج
مشاوره قبل ازدواج در الویت اول به روشن ساختن ملاکهایی می‌پردازند که برای داشتن یک انتخاب مناسب در ازدواج ضروری هستند. عدم توجه به تعیین چنین ملاکهایی و ارزش گذاری و اولویت بندی نامناسب آنها اغلب موجب ناکامیهای بعدی می‌شوند. بر این اساس در مشاوره قبل از ازدواج تلاش می‌شود ملاکهای افرادی که قصد ازدواج دارند بررسی شده و راهنمایی لازم در مورد نظر داشتن ملاکهای مناسب ارائه گردد.
▪ بررسی آمادگی طرفین برای ازدواج
سن ازدواج عامل مهمی است که می‌توانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمی‌تواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس لازم به نظر می‌رسد میزان آمادگی سنی ، روانی و اجتماعی طرفین مورد بررسی قرار گیرد. بطوری که عدم پختگی روانی ، عاطفی ، جسمانی و اجتماعی طرفین مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و روشن است رسیدن به سن و سالی که از لحاظ اجتماعی مناسب برای ازدواج به نظر می‌رسد به تنهایی قابل تکیه کردن نخواهد بود چرا که افراد مختلف در سنین متفاوتی به پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج می‌رسند. یک فرد ۲۵ ساله ممکن است از پختگی و رشد و تکامل روانی ، اجتماعی و عاطفی برخوردار باشد در حالیکه فرد دیگری در سن ۳۵ سالگی چنین آمادگی را نداشته باشد.
▪ بررسی تطابق و تناسب شخصیتی طرفین در ازدواج
ویژگیهای شخصیتی بسیار متنوع و متعدد هستند، اما برخی از آنها دخالت بیشتری در رضایت از زندگی مشترک دارند. مطمئنا فردی که بسیار به نظافت و تمیزی اهمیت قائل هست، نخواهد توانست با فردی که چندان در قید و بند این امور نیست زندگی موفقی داشته باشد.
از ویژگیهای مهم شخصیتی که تاثیر قابل توجه در این زمینه دارند می‌توان به درون گرایی و برون گرایی اشاره کرد. افراد درون گرا تمایل زیادی به گذراندن اوقات خود به تنهایی دارند در حالیکه برای افراد برون گرا تحمل چنین شرایطی بسیار سخت و آزار دهنده است. افراد درون گرا سرگرمیهایی چون مطالعه و … دارند در حالیکه افراد برون گرا در شرایط جمعی و سرگرم کننده لذت می‌برند مثل بازیهای دسته جمعی.
چنین ویژگیهایی به تعداد زیادی وجود دارند که البته گاه همان بودن ویژگیهای طرفین و گاه ناهمسانی آنها می‌تواند فاکتوری برای ازدواج موفق باشد. به عنوان مثال ازدواج فرد درون گرا با فرد درون موفق آمیزتر خواهد بود تا ازدواج درون گرا با فردی برون گرا در حالیکه سلطه جوئی یک ویژگی است که حتما باید ناهمسانی آن در طرفین مورد توجه قرار گیرد. دو فرد سلطه جو میزان تسلط بیشتری در زندگی مشترک خواهند داشت تا ازدواج فردی سلطه جو با فردی سلطه پذیر.


شنبه 29/3/1389 - 17:34
ازدواج و همسرداری

ازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی انسان به شمار می‌رود. نتایج اطلاعات متعددی که در مورد ازدواج انجام شده بر اهمیت آن در سلامت جسمانی و روان شناختی تأکیده کرده‌اند. در دهه‌های اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصان بالینی و خانواده به کیفیت روابط زناشویی ، رضایت زوجین و تأثیر آن در سلامت خانواده جلب شده است. بطور کلی آنچه در مباحث روانشناسی ازدواج مورد توجه است بررسی عوامل مؤثر بر ازدواج و عوامل ارتقاء دهنده شرایط کیفی ازدواج است که مباحثی چون نقش عوامل مادی ، فرهنگی ، روانی ، شخصیتی را بر تصمیم گیری ازدواج و رضایت ازدواج را در بر می‌گیرد.
● تاریخچه روانشناسی ازدواج
ازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالی مقوله‌ای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در این مورد به سال ۱۹۳۰ بر می‌گردد، که بطور گسترده‌تر در سال ۱۹۵۰ تغییراتی عمیق در پروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در مورد روانشناسی ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی می‌تواند بین ازدواج موفق و نا‌موفق داشته باشد.
● مباحث روانشناسی ازدواج
بطور کلی می‌توان گفت در روانشناسی ازدواج دو دسته مبحث کلی مورد توجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط قبل از ازدواج و در واقع به مرحله تصمیم گیری برای ازدواج می‌شود، در دسته دیگر مطالبی را شامل می‌شود که به مراحل حین ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زیر به برخی از آنها می‌پردازیم.
● تصمیم گیری برای ازدواج
در این مرحله تلاش می‌شود سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که یک فرد چگونه می‌تواند زوج مناسبی برای خود انتخاب کند؟ در انتخاب زوج چه اولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟ آیا شرایط مادی مهمتر هستند یا شرایط خانوادگی و فرهنگی؟ عوامل شخصیتی تا چه اندازه می‌تواند ازدواج موفقی را پیش بینی کند؟ آیا تناسب و همانندی در صفات شخصیتی مهمتر است یا مکمل بودن این خصوصیات؟ چگونه می‌توان فهمید دو نفر از لحاظ شخصیتی چقدر با یکدیگر تناسب دارند و غیره. روانشناسی ازدواج تلاش کرده با انجام تحقیقاتی به سؤالات فوق پاسخهای مناسب ارائه داده و نتایج یافته‌های خود را در فرآیند مشاوره ازدواج در اختیار افراد قرار دهد.
آنچه در فرآیند مشاوره ازدواج در این مرحله مورد توجه است، رعایت اصل تناسب و اصل اولویت بندی است. بر اساس اصل تناسب گفته می‌شود هر اندازه افراد از لحاظ شرایط مادی ، فرهنگی و شخصتی ، تحصیلی متناسب با یکدیگر باشند ازدواج موفقتری خواهند داشت. به همان اندازه که ازدواج یک فرد از طبقه اقتصادی بسیار بالا با فردی از طبقه اقتصادی پایین عدم هماهنگی و در نتیجه احتمال عدم موفقیت را به همراه خواهد داشت، عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی نیز (حتی بیشتر) مشکلات عمیق را بروز خواهد داد.
تصور کنید ازدواج یک فرد با ویژگی شخصیتی برونگرایی با فردی با ویژگی شخصیتی درونگرایی را. با توجه به اینکه افراد برونگرا تمایلات شدید به شرایط بیرونی مثل برقراری روابط اجتماعی ، حضور در جمع و غیره دارند و افراد درونگرا برعکس تنهایی را بیشتر می‌پسندند، به نظر شما ازدواج موفقی خواهند داشت. بر اساس اصل الویت بندی گفته می‌شود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردی که از تمام جنبه‌ها مطابق با شرایط و مدارکهای فرد باشد پایین است، بنابراین توصیه می‌شود با اولویت بندی و امتیاز دهی به هر یک از جنبه‌های مورد ملاک ، تصمیم گیری را آسانتر انجام دهند. این نوع اولویت بندی در کلیه تصمیم گیریها مورد نظر است.
● شروع و تداوم ازدواج
در این مرحله مسائلی مورد بررسی قرار می‌گیرند که آغاز یک ازدواج موفق و تداوم آنرا تحت تأثیر قرار می‌دهند. با توجه به اینکه دو فردی که با امر ازدواج تصمیم می‌گیرند زندگی مشترکی را زیر یک سقف آغاز کنند، تفاوتهای عمیقی دارند که بخشی از آن به تفاوتهای زن و مرد و بخش دیگر به تفاوتهای اقتصادی ، فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی و … باز می‌گردد. رسیدن به یک خط تعادلی مشترک به نظر ، کلی مشکل می‌رسد. البته در اوایل زندگی با توجه به ویژگی آرمانگرایی که هر دو طرفین دارند، این مشکلات هر چند وجود دارند اما شاید کمتر به چشم بخورند.
در هر حال لازم است افراد در شرف ازدواج و زوجهای جوان مطالبی را که معمولا به عنوان عوامل آسیب رسان به رابطه همسران شناخته می‌شوند بشناسند و در مواردی که به استحکام روابط آنها کمک می‌کنند آموزش بینند. روان شناسی ازدواج در این مرحله آشنایی با تفاوتهای زن و مرد ، روند حل مسأله ، مواجهه با تغییرات اساسی ، شیوه تعاملات مناسب را آموزش می‌دهد.
● چه عواملی تأثیر منفی بر ازدواج می‌گذارند؟
▪ عوامل زیر در عدم موفق ازدواج تأثیرات اساسی دارند:
ـ عدم تناسب فرهنگی ، اجتماعی ، شخصیتی و اقتصادی
ـ عدم آشنایی زوجها با برقراری ارتباط مناسب و تعاملات سازنده: زوجهایی که روابط متعادلتری برقرار می‌کنند، معمولا موفقتر هستند. زوجهای ناموفق افرادی بوده‌اند که یک یا هر دو آنها توان برقراری رابطه مثبت را نداشته‌اند یا بیش از حد به این روابط بها داده‌اند، بطوری که به نوعی وابستگی کشانده شده‌اند. به عبارتی به همان اندازه که سردی در روابط عمدتا مشکل آفرین است، علاقمندی مفرط و خارج از حد که به صورت وابستگی و چسبندگی ظاهر می‌شود مشکل آفرین خواهد بود.
ـ عدم آشنایی زوجها با فرآیندهای حل مسأله و مواجهه با تغییرات اساسی زندگی: با توجه به اینکه هر فردی در طول زندگی خود با مسائل و مشکلاتی مواجه می‌شود، برای حل این مسائل فنونی را بکار می‌برد. برخی از این فنون منفی و برخی دیگر مثبت هستند. هر چه زوجها توان حل مشکلات را به شیوه مثبت داشته باشند و مثلا بجای قهر ، داد و بیداد و غیره که شیوه‌های منفی هستند، به شیوه مؤثرتری مثل بحث و گفتگوی آرام و … مسائل ما بین خود را حل و فصل کنند، موفقتر خواهند بود.
ـ ازدواج قبل از ۲۰ سالگی و یا پس از ۳۰ سالگی
ـ زوجین بعد از یک اتفاق یا حادثه ناراحت کننده ازدواج کرده باشند.
ـ یک یا هر دو شریک زندگی در صدد فاصله گرفتن از خانواده اصلی خود باشند، یا یکی یا هر دو آنها به خانواده خود وابسته باشند.
ـ زوجین دارای منظومه‌ای از برادران و خواهران ناسازگار باشند.
ـ زوجین در محلی بسیار نزدیک یا بسیار دور از هر یک از خانواده‌های اصلی خود سکونت داشته باشند.
ـ زوجین از نظر مالی ، فیزیکی و یا عاطفی به خانواده خود وابسته باشند.
ـ زوجین قبل از یک دوره آشنایی ۶ ماهه و یا پس از دوره نامزدی سه ساله ازدواج کرده باشند.
ـ جشن ازدواج بدون حضور اعضاء خانواده یا دوستان برگزار شده باشد.
ـ زن پیش از ، یا در طول اولین سال ازدواج باردار شده باشد.
ـ هر یک از زوجین با برادران ، خواهران و یا والدین خود رابطه ضعیفی داشته باشد.
ـ هر یک از زوجین دوران کودکی یا نوجوانی خود را دوران ناخوشایند تلقی می‌کنند.
ـ الگوها در هر یک از خانواده‌های زوجین بی‌ثبات باشد.

شنبه 29/3/1389 - 17:33
ازدواج و همسرداری

اکثر کارشناسان عقیده دارند که ازدواج و هرگونه رابطه دراز مدت طی مراحل مشترکی تکامل می یابند
۱) مرحله عشق ورزی و ماه عسل: در این مرحله زوجین سرخوش از شور و صمیمیت موجود در رابطه خود بسر میبرند. همچنانکه آنها خود را معطوف کشف یکدیگر و قسمت کردن لحظات زندگی با یکدیگر میکنند، تفاوتها و اختلافات نسبتا بی اهمیت جلوه میکنند. (و حتی ممکن است مهیج نیز باشند)
در این مرحله کشش معمولا نیرومند است. اغلب زوجین تصور میکنند تمام مشکلات موجود در رابطه شان بطور طبیعی در طول زمان تنها توسط عنصر عشق به عنوان یک انگیزه مکفی به خودی خود حل خواهند گشت. برخی اوقات این مرحله تا اوایل ازدواج تداوم می یابد اما امکان دارد مرحله بعدی(واقعیت) حتی پیش از مراسم عروسی پا به عرصه وجود بگذارد و موجب دلسردی در زوجین گردد.
۲) مرحله واقعیت: در این مرحله زوجین با قرار گیری در موقعیتهایی که بیشتر با آنها مواجه نگشته بودند، از خود و یکدیگر به شناخت بیشتری دست می یابند. برخی موقعیتهایی که با آن روبرو میگردند امکان دارد با تصورات و توقعات پیشین همخوانی نداشته و در تضاد باشد. درست پس از ازدواج موارد بسیار زیادی برای ناسازگاری و مخالفت بر خلاف دوران دوستی، نامزدی و یا زندگی مشترک پدیدار میگردد. احساساتی همچون یاس، تنهایی و دیگر واکنشها پس از پایان پذیرفتن دوران خوش اوایل ازدواج کاملا طبیعی میباشد.
به سبب طبیعت چالش انگیز این مرحله، ۲ سال نخست زندگی زناشویی از بالاترین ریسک خیانت و طلاق برخوردار میباشد. بسیاری از زوجین این دوره گذار طبیعی را با ناسازگاری و عدم تفاهم سوء تعبیر کرده و غالبا نگران آنند که در گزینش خود مرتکب اشتباه گشته اند.
و همچنین از در میان گذاردن این واکنشها با همسر خود شرمسار و نگران میباشند، به خصوص زمانی که از طبیعی و هنجار بودن این واکنشها آگاه نباشند.
در این مرحله روابط به یک نوع فعالیت روزمره بدل میگردد. برخی افراد احساس میکنند که آن”شور” و “بارقه” از رابطه شان رخت بر بسته است. این یکی دیگر از فاکتورهایی میباشد که زوجین نسبت به آن دچار سوء تعبیر میگردند. زوجینی که فعالانه سعی در حفظ صمیمیت و عشق در رابطه خود نداشته باشند دیری نمیپاید که احساس بیگانگی و از هم گسیختگی خواهند کرد.
۳) مرحله سازگاری: در این مرحله زوجین میکوشند تا رابطه خود را با آگاهی یافتن از نیازهای خویش و کنار آمدن با تفاوتها و زمینه های ناسازگاری، این بار بر پایه حقایق و منطق بنا نهند.
۴) مرحله تحول و موفقیت: در این مرحله زوجین از مزایای ازدواج که سبب برآورده ساختن نیازها و فراهم آوردن یک تکیه گاه و پشتیبان دو جانبه گشته شادمان و بر خوردار میگردند. همچنانکه زوج تجارب پر فراز و نشیب زندگی را با یکدیگر قسمت میکنند، این خود منجر به یک صمیمیت عمیق تر در بین آن دو خواهد گشت.

شنبه 29/3/1389 - 17:33
ازدواج و همسرداری

فکر کردن به این موضوع نیز ترس آور است، اما این امر هر روزه و همه روزه در زندگی خانوادگی، و شغلی اتفاق می افتد و چنین احساساتی زمانی که شما دارای فرزند نیز بشوید، تشدید خواهند شد. ما باید یاد بگیریم که چگونه می توانیم در مقابل احساسات یکدیگر از خود عکس العمل مناسب نشان دهیم؛ البته باید توجه داشته باشید که انجام این کار چندان ساده نخواهد بود.
به مجرد اینکه چشمان خود را باز می کنیم و از خواب بلند می شویم در خود احساس تازه ای حس می کنیم. به خصوص اگر شما دل خوشی از صبح زود بلند شدن هم نداشته باشید. کمی بد اخلاق و ترشرو می شوید. حال تصور کنید که همسر شما از خواب بلند شده و جزء افراد سحر خیز هم هست. او احساس سرور و شادمانی دارد. حال با خود تصور کنید: ترشرویی در مقابل سرور و شادی! ما در مقابل چنین احساساتی باید از خود چه برخوردی نشان دهیم- عکس العمل تند یا صرفا پذیرش؟
چه باور کنید و یا نه، برقراری تعادل در زندگی با احتساب به درک احساسات متغیری که در هر لحظه ممکن است در شخصیت فرد مقابل بروز کنند، امکان پذیر خواهد بود. ما این مقوله را به نام پذیرش احساسی می شناسیم. یک نکته اساسی در این مورد این است که نمی توان نام خوب و یا بد بر روی احساسات گذاشت البته تا زمانیکه احساسی بر خلاف اخلاقیات و از روی خشونت ظاهر نشود (به عنوان مثال کسی را مورد ضرب و شتم قرار دهید) و هیچ کس مسئول به وجود آوردن احساسات شخص دیگر نیست و این خود افراد هستند که آنها را به وجود می آورند. بنابراین دفعه آینده که انگشت خود را به سمت همسر خود نشانه رفتید و به او گفتید که: ” تو باعث شدی که من چنین احساسی پیدا کنم” به خاطر بیاورید که خودتان مسبب آن احساس بخصوص در وجود خود هستید. به این دلیل که شما انسان منحصر به فردی هستید و خداوند شما را اینچنین خلق کرده است.
بیشتر مواقع ما نمی توانیم دقیقا همان احساسی که همسرمان در یک زمان مشخص احساس می کند را درک کنیم. احساسات هر فرد به طور قابل توجهی با دیگری متفاوت است. من خودم به شخصه زمانی که احساس خوشحالی می کنم بر روی لبهایم لبخند می نشیند و ترجیح می دهم قدم بزنم. اما شاید احساس خوشحالی در فرد دیگری به صورت بالا و پایین پریدن ظاهر شود و او از شدت خوشحالی در پوست خود نگنجد. در هر دو مورد احساس خوشحالی وجود دارد اما راههای بروز آنها کاملا متفاوت است.
معمولا علت بیشتر مشکلاتی که در زندگی های زناشویی بروز می کند، تنها به این دلیل است که طریقه بروز احساسات و سطوح آن در یک فرد با طرف مقابل متفاوت است، و نه زن و نه شوهر هیچ کدام تلاشی برای درک کردن طرف مقابل از خود نشان نمی دهند. آنها یکدیگر را نادیده می گیرند و تصور می کنند که مشکلات به مرور زمان حل خواهند شد؛ اما نه متاسفانه چنین نیست.
زمانی که همسر من به دلیلی ناراحت است و من به هیچ وجه حتی نمی توانم سطوح اولیه ناراحتی او را درک کنم، او خیلی بیشتر عصبانی و ناراحت می شود چراکه متوجه می شود من قادر به درک احساسات او نیستم. در مثالی مشابه شاید او قادر به هضم عواطف من نباشد: زمانی که من هنگام پیروزی تیم مورد علاقه ام خوشحال می شود و با جیغ و فریاد احساسات خود را تخلیه می کنم او تصور می کند که من دیوانه شده ام که این همه قلیان احساسات از خودم نشان می دهم. او هم به نوبه خود خوشحال خواهد شد اما نه به آن اندازه که من شاد می شوم.
هر یک از طرفین باید یاد بگیرند که چگونه می توانند احساسات طرف مقابل خود که روز به روز و هفته به هفته تغییر می کنند، را درک کنند. احساسات مشابه عکس العمل های متفاوتی را در افراد مختلف بر می انگیزد. پایه و اساس یک ازدواج موفق بر روی درک متقابل از احساسات یکدیگر و نه بی توجهی نسبت به آنها، بنا می شود. اگر چنین درکی وجود نداشته باشد، به مشکل برمی خوریم. گاهی پیش می آید که حتی خودتان نیز تحلیل درستی از احساسات شخصیتان ندارید، در همین حال از همسر خود انتظار دارید که شما را درک کند. اگر کمی دقیق تر با این مسئله برخورد کنید، متوجه خواهید شد که این انتظار شما از نظر منطقی امر درستی به شمار نمی رود.
راه غلبه بر مشکلاتی که از این طریق در زندگی مشترک افراد بروز می کند، این است که احساسات یکدیگر را بپذیرید و تلاش کنید تا احساسات خود را برای طرف مقابل شرح داده و به حرف های او نیز گوش دهید.
▪ به عنوان مثال: یک خانم در مورد مسئله ای متعجب می شود و آقا یک نگاهی که معمولا مردها تحویل زن ها می دهند، را به او پس می دهد. این مطلب در ذهن خانم نفش می بندد و دفعه آینده که آقا چنین احساس مشابهی را در مورد چیز دیگری پیدا کرد، خانم هم همان عکس العمل را به او تحویل می دهد. اما اگر خانم احساس خود را برای او بیشتر توضیح دهد و یک مثال کاملا ملموس بیاورد “مثل احساس خوشایندی که در زمان پذیرفتن سر پرستی یک کودک بی سرپرست به انسان دست می دهد” که تا حد زیادی شادی آور است، آقا هم این فرصت را پیدا می کند که او را بهتر درک کند و از مشکلات بعدی نیز تا حد بسیار زیادی جلوگیری به عمل می آید. این امر راهکار مناسبی برای برقراری ارتباط و اگاهی از احساسات باطنی و عمیق طرف مقابل است.
به خاطر داشته باشید که بر روی هیچ احساسی نمی توان نام خوب و یا بد گذاشت بجز زمانی که بر اساس آن احساس بخصوص از شما عملی سر بزند و از خود واکنش نشان دهید. شاید نتوانیم احساسات خود را کنترل کنیم اما حداقل می توانیم رفتار و اعمالی که در حول محور احساسات بروز می کنند را کنترل و سپس مهار کنیم.
صبح که از خواب بلند می شوید نگاهی به هم بیندازید و با خود بگویید که می خواهید احساسات یکدیگر را در ک کنید، سپس دست های یکدیگر را بفشارید و هم را ببوسید و در آغوش بگیرید: احساسات شما با انجام این کار به طور کلی تغییر خواهند کرد و فضای رمانتیکی ایجاد می شود و هر دوی شما می توانید شادی موجود را احساس کنید. روز خوبی داشته باشید و از وجود هم لذت ببرید.

شنبه 29/3/1389 - 17:32
ازدواج و همسرداری

● هفت راهکار موثر برای یافتن همسر مناسب برای خانم ها و آقایان:
۱)قدم اول این است که خودتان را درست بشناسید و مطمئن باشید که واقعا تصمیم دارید ازدواج کنید یا نه و اگر پاسخ مثبت است به چه دلیل؟ بخاطر پول؟ ظاهر طرف مقابل؟ شخصیتش؟ یا صرفا برای اینکه از خانه پدری فرار کنید؟
کسی که خودشناسی می کند، برای زندگی خودش هدف قائل می شود، برنامه ریزی می کند، آرزوهایش را روی کاغذ می آورد و جاهای خالی زندگی اش را شناسایی می کند.
کسی که خودش را خوب می شناسد، کمتر تحت تاثیر حرف دیگران مسیر زندگی اش را تغییر می دهد و دوست دارد خودش بداند با زندگی اش چه کار می کند. به عنوان مثال، یک دختر ۱۷ ساله دوست دارد در سن ۳۰ سالگی جراح زنان و زایمان باشد، در شیراز زندگی کند ویک بچه داشته باشد.
▪ اولا این که کسی که می خواهد پزشک متخصص بشود، باید همسری انتخاب کند که شرایط بخصوص شغلی او را درک کرده و بتواند او را حمایت کند.
▪ از سوی دیگر شاید لازم نباشد او هم جراح باشد اما باید از تحصیلات دانشگاهی برخوردار باشد. در ضمن، برای چنین دختری که زودتر از ۳۰ سالگی نمی خواهد بچه دار بشود، ازدواج زودرس یا حاملگی زودرس مزیت خاصی ندارد.
▪ در ضمن اینکه دوست دارد در شیراز زندگی کند، تا حدی تکلیف خواستگاری که می خواهد او را به تبریز یا کانادا ببرد را مشخص می کند. با خودتان رو راست باشید، و در تصمیمتان راسخ باشید.
۲) مرحله دوم این است که همسر آینده تان را بر اساس خواسته ها و موقعیت فعلی خود تصور کنید. تصور کردن همسر ایده آل با توجه به آرزوهایتان نسبتا راحت است. همیشه از خودتان این سوا ل را بپرسید: «آیا من برای شخصی که به عنوان همسر ایده آل خودم تصور کرده ام، همسر ایده آلی هستم؟» خیلی ساده است. هر ترازویی دو کفه دارد. اگر می خواهید کفه طرف مقابلتان سنگین باشد، ابتدا باید کفه طرف خودتان را سنگین کنید. کسی که می خواهد با یک فرد تحصیل کرده هنردوست ازدواج کند، بهتر است خود نیز تحصیل کرده و هنر دوست باشد.
۳) در مرحله سوم باید یکسری معیارهای غربالگری اولیه برای همسریابی انتخاب کرده و آنها را آزمایش کنید. رایجترین معیارهایی که برای این منظور به کار می روند عبارتند از: تفاوت سن، تفاوت قد، تفاوت ظاهر، تفاوت تحصیلات، تفاوت طبقاتی، تفاوت قومی، تفاوت زبانی و در نهایت تفاوت دینی.
▪ نکته مهم این است: این شما هستید که تعیین می کنید یک ویژگی برایتان مهم است یا خیر. مثلا برای یک نفر ممکن است ازدواج درون قومی خیلی مهم باشد ولی برای کس دیگر اصلا اهمیت نداشته باشد.
▪ نکته دیگر این است که تفاوت آدمها در یک قالب نسبی مطرح می شود تا مطلق. مثلا به نظر یک نفر قد ۱۷۰ کوتاه است و به نظر شخص دیگری ایده آل است. پژوهش ها نشان دادند که کسانی که حرف مردم برایشان مهم است بیشتر به ظاهر طرف مقابلشان اهمیت می دهند.
۴) مرحله چهارم عبارتست از «دیدن» و «دیده شدن» برای ایجاد جاذبه اولیه. در کشورهایی که محیطهای مختلط کمتر است، پسرها ممکن است به کمک مادر و خواهرانشان برای پیدا کردن همسر مناسب متوسل شوند. ولی متاسفانه چنین امکانی برای اکثر خانمهای جوان کمتر وجود دارد. به همین دلیل توصیه من این است که محیط کار، تحصیل یا تفریح خود را به گونه ای انتخاب کنید که حداکثر احتمال ممکن را برای دیده شدن توسط همسر احتمالی آینده تان به شما بدهد. به عنوان مثال کسی که می خواهد با یک موسیقیدان ازدواج کند، یا در کلاسهای متعدد موسیقی شرکت می کند یا عضو انجمنی می شود که موسیقی دانان معمولا عضو آن می شوند. کار دیگری که می توانید بکنید این است که چند خصوصیت اصلی که برای همسر آینده تان در نظر دارید به نزدیکان و دوستان بگویید ممکن است آن ها فردی را با این مشخصات بشناسند و یا در آینده اگر با چنین کسی برخورد کنند بلافاصله به یاد شما می افتند و می توانند نقش معرف را داشته باشند.
۵) مرحله بعد یا دوست شدن با کسی است که فکر می کنید ممکن است با او ازدواج کنید یا خواستگاری کردن از این فرد است. در بسیاری از جوامع (چه شرقی و چه غربی) معمولا خواستگاری توسط جنس مرد صورت می گیرد و معمولا یک زن نمی تواند از یک مرد تقاضای دوستی و یا ازدواج بکند وگرنه به سبکی متهم می شود.
به هر حال، فراموش نکنید وقتی با کسی به قصد ازدواج دوست شدید یا از او خواستگاری کردید، فکرتان فقط مشغول ظواهر امر (مانند کافی شاپ رفتن و کادوهای رمانتیک دادن یا نحوه چای آوردن عروس خانم موقع خواستگاری و مراسم عروسی) نباشد. به اصل موضوع دقت کنید.
۶) مرحله ششم که به نظر من مهمترین مرحله انتخاب همسر است، بردن نهایت استفاده از فرصتها برای شناخت بهتر همسر احتمالی تان از طریق برقراری ارتباط کلامی یا غیر کلامی می باشد. امروزه حتی خانواده های نسبتا سنتی و مذهبی با حرف زدن و معاشرت زوجهای آینده در طول دوران نامزدی شان مخالفت چندانی ندارند.
در طول این جلسات، از طرف مقابل خود باید سوال بپرسید. سوالهای تعیین کننده.
● این سوالها از هر فرد به فرد دیگر فرق می کند اما به عنوان نمونه چهار تا پنج مورد از آنها را برایتان می گوییم:
الف) می توانید بپرسید: «هدف شما در زندگی چیست؟ سه تا از بزرگترین آرزوهای زندگی تان را بگویید».
ب ) مثلا: «هدف شما از ازدواج چیه؟ چرا می خواهید با من ازدواج کنید؟»
پ ) «من شغلم ایجاب می کند که در خارج از منزل کار بکنم. می خواستم بدانم راجع به این موضوع چی فکر می کنی؟»
ت ) « در خانه پدر و مادری شما تقسیم کارهای منزل به چه صورت بوده؟ دوست دارید در زندگی ما چطور باشد؟»
پرسیدن این سئوال ها کمک کننده است، اما فراموش نکنید که ما در دنیای ایده آل زندگی نمی کنیم، بنابراین اگر تصمیمتان بر این شد که با فردی ازدواج کنید (بخصوص برای خانم ها) فراموش نکنید حتما شرایطی را که برایتان مهم است سر عقد مطرح کرده و تعهد لازم را از همسر آینده تان بگیرید. این تنها سندی است که می تواند در صورت عدم سازش همسرتان در موارد یاد شده از شما حمایت کند.
از سوال مهمتر، ارتباطات غیر کلامی است. مثلا اینکه آیا رفتارش طوری که می خواهید با مهربانی و عاطفه هست یا نه؟ آیا آداب اجتماعی را در حدی که برای شما مهم است بلد هست اگر نه، آیا در این حد با او احساس صمیمیت می کنید که این مورد را با او در میان بگذارید؟
علاوه بر آن باید از خودتان بپرسید: از هم صحبتی با او خسته شدید یا لذت بردید؟ اینکه اگر اختلاف نظری پیش آمد می توانید با صحبت کردن مسئله را حل کنید و یا بر سرش به تفاهم برسید؟ آیا می ترسید مسئله ای را با او در میان بگذارید؟ از عکس العمل هایش در مقابل حرف ها و رفتار شما نگران می شوید؟ آن چیزهایی را که شنیدید یا دیدید وقتی به خانه برگشتید، روی کاغذ بیاورید، زیرا برای مرحله آخر یا هفتم باید از آنها استفاده کنید.
۷) مرحله آخر جمع بندی وضعیت و گرفتن تصمیم مناسب است. در زندگی هر کسی حداقل یک فرد معتمد وجود دارد. نسبت آن شخص مهم نیست. عقل و تجربه اش مهم است. باهم صحبت کنید و مجموع شرایط را برایش بگویید و بخواهید وضعیت را از دید خودش ارزیابی کند.
سعی کنید در ارائه مشاهدات و شنیده هایتان منصف باشید و به اصطلاح سانسور نکنید. بعد با خودتان خلوت کنید. تمام نظرات و تفکرات را کنار هم بچینید و جنبه های مثبت و منفی ازدواج با این فرد را کنار هم مقایسه کنید. آیا جنبه های مثبت به جنبه های منفی می چربند؟ آیا چیزی در نکات منفی هست که خیلی برا یتان مهم باشد و بخاطرش بخواهید از طرف بگذرید؟ ممکن است چیزهایی را که شنیدید قبول نداشته باشید که ایرادی ندارد. هرکسی نظر خودش را دارد، ولی در نهایت این زندگی شماست. تصمیم آخر را خودتان بگیرید و آن را به پدر و مادرتان اعلام کنید.
می توانید وقتی نتیجه تصمیمتان را به پدر و مادرتان می گویید دلایل خودتان را هم بگویید که بدانند این تصمیم را عاقلانه گرفتید و جوانب آن را سنجیده اید.
مراحل بالا توصیف یک فرایند عقلانی و منطقی بود. ازدواج در زندگی فرد یک تصمیم خیلی مهم است. ازدواج موفق می تواند تمام توانایی های بالقوه فرد را شکوفا کند و ازدواج نا موفق می تواند منابع غنی درون وجود یک نفر را به صفر برساند. هستند کسانی که فقط از روی احساسشان ازدواج کردند و خوشبخت شدند ولی تعداد کسانی که خوشبختند و این تصمیم را با چشمهای باز و با در نظر گرفتن همه جوانب گرفتند بیشتر است.


شنبه 29/3/1389 - 17:31
ازدواج و همسرداری

هنگام تصمیم گیری در انتخاب شریک زندگی، هیچ کس نمی خواهد مرتکب اشتباهی شود در حالیکه نزدیک به ۵۰ درصد از آمار طلاق حاکی از آن است که بسیاری از افراد در انتخاب همسر مورد نظر خود به اشتباهات جدی دست می زنند. اگر از بیشتر زوجها علت ازدواج شان را سؤال کنید جوابی جز اینکه ما عاشق یکدیگر شدیم نخواهید شنید.انتخاب یک شریک و یار و همراه زندگی نباید فقط بر پایه ی عشق و احساس باشد. هر چند این مطلب درست به نظر نمی رسد ، اما این یک حقیقت ژرف و عمیق است که عشق، اساس و پایه ای برای ازدواج نیست، بلکه عشق و علاقه نتیجه و پیامد ازدواجی خوب و موفق است. می توان گفت زمانی که تمام عوامل و عناصر، صحیح و در جای خود باشند، عشق و علاقه را نیز به دنبال خود می آورند. شما نمی توانید زندگی مشترک را فقط بر پایه ی عشق و احساس بسازید. یک زندگی مشترک علاوه بر عشق و احساس نیازمند مواردی است که ما در اینجا تنها به بحث و بررسی پنج مورد اساسی آن می پردازیم. بنابراین، اگر در پیدا کردن و داشتن همسری خوب و مناسب مصر هستید ، می توانید با استفاده از این پنج سؤال طلایی، خوشبختی خود را پیدا کرده و پیروزی خویش را در ازدواج موفقتان جشن بگیرید.
سؤال اول) آیا یک هدف مشترک را در زندگی دنبال می کنید؟
در هر ازدواج با دو رویداد اجتناب ناپذیر مواجه می شویم اینکه زوجین همراه با یکدیگر به رشد و ترقی می رسند یا جدای از یکدیگر. آمار نشان می دهد که ۵۰ درصد جدای از یکدیگر مسیر رشد و کمال را طی ‏می‏کنند. این به آن معناست که آنها در ظاهر در کنار یکدیگر زندگی می کنند، اما در واقع جدای از یکدیگرند و در دنیایی جدا از دنیای دیگری به سر می برند.
● برای یک ازدواج موفق همواره باید این سه نکته را در نظر داشته باشید:
۱) در زندگی به دنبال چه هستید؟
۲) از زندگی چه می خواهید و خواسته هایتان در زندگی چیست؟
۳) با شخصی ازدواج کنید که خواسته هایش در زندگی با شما مشترک است.
● سوال دوم: آیا می توانید به راحتی و با امنیت خاطر احساسات و عقیده ی خود را با این فرد مطرح کنید؟
این سوال در برگیرنده ی نوع ارتباط شماست. اما منظور از آسودگی و امنیت خاطر چیست؟ امنیت خاطر یعنی اینکه شما به راحتی و فارغ از هر گونه اضطراب و استرسی بتوانید با فرد مورد نظرتان به بحث و گفتگو بنشینید و نظریات خود را مطرح کنید. همان طور که می دانید اساس و پایه ی یک ارتباط خوب و موفق اعتماد و اطمینان است. اعتماد و اطمینان از این که با بیان احساسات و نظریات خود ، او شما را مؤاخذه نمی کند و مورد تمسخر و توهین او واقع نمی شوید. این فاکتورها مشخص کننده ی خصوصیات اخلاقی فرد مورد نظر است و نشان می دهد که آیا این فرد به دیگران توهین می‏کند یا نه.
● سوال سوم: آیا او فردی مهربان و قابل احترام است؟
یک فرد مهربان، کسی است که پاک و حساس باشد و شما با تمام وجود او را دوست داشته باشید و تحسین کنید. اما چگونه می توان به این نتیجه رسید ؟ چند سوال که با در نظر داشتن آنها تا حدی می توان فرد مورد نظر را امتحان کرده و شخصیت او را محک زد.
▪ آیا برای بهبود شخصیت خود تلاش می کند؟ و جدی است؟
خوب و پسندیده کسی است که همواره می کوشد تا خوب و شایسته باشد و کارهای صحیحی انجام دهد، لذا چنین فردی نه تنها مهربان و پاک است بلکه قابل احترام و تحسین نیز می باشد.
نکته ی دیگر اینکه مواردی را که برای شما مهم و پر معنا است ، از یاد نبرد و همواره آن را مد نظر داشته و به بررسی آنها بپردازد.
▪ این فرد چگونه از وقت خود استفاده می کند؟
آیا او فردی مادی گراست یا نه؟افراد مادی گرا در پی اصلاح شخصیت خویش نیستند.
به طور اساسی می توان مردم دنیا را به دو دسته تقسیم کرد:
دسته ی اول ، پر تلاش که به دنبال ترقی و پیشرفت بوده و دسته ی دوم افرادی راحت طلب هستند که همواره به فکر راحتی و آسودگی خود هستند.
کسی که تمام هدفش در زندگی کسب آسودگی و آسایش است همواره راحتی خود را در صدر همه ی کارها قرار داده و این راحتی را به همه چیز ترجیح می دهد. لذا با در نظر گرفتن این موارد و با دیدی باز تصمیم بگیرید.
● سوال چهارم: رفتار او با دیگران چگونه است؟
یکی از مهم ترین مسائلی که باعث تداوم هر گونه ارتباطی می شود ، توانایی در شاد کردن و خشنود ساختن طرف مقابل است. از خودتان بپرسید آیا او فردی است که از شادی دیگران لذت می برد و برای خشنود ساختن آنها دست به هر کاری می زند یا اینکه فردی منزوی و انزوا طلب است که همواره در خود فرو رفته و غرق در اندیشه است.
● برای ارزیابی و امتحان او به موارد زیر دقت کنید:
۱) برخورد او با افرادی نظیر راننده ی تاکسی، رفتگر شهرداری، پیشخدمت رستوران و … که از لحاظ اجتماعی و موقعیت شغلی در سطح بالایی نیستند ، چگونه است؟
۲) برخورد او با خانواده اش یعنی با والدین و خواهر و برادرش چگونه است؟ آیا فردی قدردان و سپاسگزار است؟
اگر سپاسگزار از رنجها، زحمات و از خود گذشتگی هایی که والدین برای او متحمل شده اند نباشد، چگونه می توان انتظار داشت که به خاطر کاری از شما تشکر کند؟
۳) آیا او فردی است خبرچین که به بدگویی و شایعه پراکنی در مورد دیگران می پردازد؟ کسی که در مورد دیگران بدگویی می کند، نمی تواند دیگران را دوست بدارد و از صمیم قلب به آنها عشق بورزد. سرانجام این که مطمئن باشید کسی که دیگران را ناچیز می شمارد و به دیده ی تحقیر به آنها می نگرد در نهایت با شما هم همان گونه رفتار می کند.
● سوال پنجم: آیا در اخلاق و رفتار او اشکال و ایرادی می بینید که آرزوی اصلاح آن را بعد از ازدواج دارید؟
بسیاری از مردم این اشتباه را می کنند و ناآگاهانه تن به ازدواج می دهند با این امید و آرزو که بعد از ازدواج فرد مورد نظر را اصلاح می کنند و رفتار و اخلاقش را تغییر می دهند. اما این فکر و عقیده کاملاً اشتباه است. انتظار اینکه شخص بعد از ازدواج تغییر کند ، انتظاری دور از ذهن است چرا که ممکن است پس از ازدواج وضعیت بدتر و وخیم تر هم بشود. بنابراین اگر خصوصیات اخلاقی فرد را این گونه که هست نمی پذیرید ، ازدواج با او را فراموش کنید.
سخن آخر اینکه دیدار و ملاقات چنانچه به نظر می رسد سخت و مشکل نیست. تنها لازم است کمی بیشتر فکر کنید و کمتر دستخوش احساسات و عواطف شوید. بهتر است واقع بینانه عمل کنید و در مورد مسائلی مهم، سوالاتی را مطرح کنید.
عشق ورزیدن احساسی مقدس است. اما برای ازداوج باید تمام زوایا را در نظر داشت.
هیچ کس نمی خواهد بعد از ازدواج هنگامی که حلقه ی ازدواج را در دست می بیند، به خاطر انتخاب غلط و تصمیم گیری اشتباه با کوله باری از غم و اندوه روبه رو شود و تا آخر عمر نادم و پشیمان باشد.

شنبه 29/3/1389 - 17:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته