• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 976
تعداد نظرات : 130
زمان آخرین مطلب : 4957روز قبل
دانستنی های علمی

اسماء بنت عمیس ، در آغاز، همسر (جعفر بن ابى طالب ) برادر على (ع ) بود و از او چند كودك داشت ، جعفر طیار در جنگ موته كه در سال هشتم هجرت در سرزمین شام واقع شد، به شهادت رسید.
اسماء و فرزندانش ، هنوز آگاه نبودند، پیامبر (ص ) پس از اطلاع به خانه ((اسماء)) آمد، اسماء در آن روز چهل پوست (براى درست كردن فرش از آنها) دباغى كرده بود، و آرد خانه را خمیر نموده بود تا نان بپزد، و صورت كودكانش را مى شست .
اسماء مى گوید: وقتى با رسول خدا (ص ) روبرو شدم ، آن حضرت فرمود:(( اى اسماء فرزندان جعفر كجایند؟)) آنها را به حضور پیامبر (ص ) آوردم ، پیامبر (ص ) آنها را به سینه اش چسبانید و نوازش داد، سپس قطرات اشك از چشمانش سرازیر شد و گریه كرد، اسماء عرض كرد: ((اى رسول خدا! گویا از جعفر براى تو خبرى آمده است ؟)) فرمود:((آرى او همین امروز كشته شد)). اسماء مى گوید: برخاستم و صیحه زدم و گریستم ، زنها اطراف مرا گرفتند، رسول خدا (ص ) مى فرمود ((ى اسماء نگو از هجر و فراق چكنم ؟، به سینه ات دست نزن )).
سپس رسول خدا (ص ) از خانه خارج شد وبر دخترش فاطمه زهرا(ع ) وارد گردید، فاطمه زهرا(ع ) مى فرمود: ((واعمّاه )) (واى پسرعمویم را از دست دادم ).
سپس فرمود: على مثل جعفر فلتبك الباكیة :(( براى مثل جعفر، سزاوار است گریه كننده بگرید)) آنگاه فرمود(( براى خانواده جعفر غذایى تهیه كرده و براى شان ببرید، آنها امروز، اشتغال به سوك جعفر(ع ) دارند)).

جمعه 2/5/1388 - 23:59
دانستنی های علمی

حضرت آیت اللّه العظمى شیخ فضل اللّه نورى به سال 1259 قمرى در قریه نور مازندران به دنیا آمد مرحوم حاج آقا میرزا حسین نورى صاحب مستدرك الوسایل ، دایى او بود، توسط او به نجف اشرف براى تحصیل رفت ، و بعدها داماد دائى خود حاج میرزا حسین نورى گردید، استعداد كافى و رشد سریع او در فقه و علوم مذهبى او را از شاگردان طراز اول میرزاى بزرگ (میرزا محمد حسن شیرازى ، صاحب فتواى معروف تحریم تنباكو) گرداند و سپس به نمایندگى از او به تهران آمد و در تهران به عنوان مجتهدى عالى قدر، مورد توجّه مردم قرار گرفت و خانه اش مركز فتق و رتق امور مردم گردید.
او پس از((انقلاب مشروطیت )) نظر به اینكه دید همان مستبدین و فرنگى مآبها زیر ماسك مبارزه با استعداد، قانون مشروطیت را تنظیم كرده اند و مى گردانند، و قوانین اسلامى در آن حاكم نیست ، مخالفت شدید كرد و خواهان ((مشروطه مشروعه )) گردید.
سرانجام موزداران خارجى او را به اعدام كردند و این حكم در بعد از ظهر روز سى زدهم رجب (سالروز تولد حضرت على علیه السلام ) سال 1327 قمرى در سن 65 سالگى در میدان توپخانه تهران (میدان امام خمینى فعلى ) در میان جمعیت بسیارى اجرا گردید، و آن بزرگمرد به دار آویخته شد، و مرقد شریفش در صحن نو قم است .
قابل توجه این كه : وقتى مردم زیادى اجتماع كرده و انتظار آوردن آیت اللّه شیخ فضل اللّه را میكشیدند، او تا وارد گردید با نگاهى پرمعنى به جمعیت نگریست ، و گفت :
وافوّض امرى الى اللّه انّ اللّه بصیر بالعباد.
این آیه از سوره مؤمن (آیه 44 ) بیانگر (مؤمن آل فرعون ) است كه در خفا به موسى ایمان آورده بود و مردم را از اطاعت فرعون سرزنش مى كرد و معنیش این است : (( من امر خود را به خداى بزرگ وا مى گذارم ، چرا كه خداوند به بندگانش بینا است )).
وقتى این شهید بزرگ به بالاى چوبه دار رفت سخنانى گفت ، از آن جمله فرمود: ((خدایا تو شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم ...خدایا خودت شاهد باش كه من براى این مردم به قرآن تو قسم خوردم ، ولى آنها گفتند قوطى سیگارش بود، خدایا خودت شاهد باش كه در این دم آخر، باز هم به این مردم مى گویم كه مؤ سسین این اساس ، لا مذهبین هستند، كه مردم را فریب داده اند... این اساس (مشروطیت ) مخالف اسلام است ... محاكمه من و شما مردم بماند، پیش پغمبر اكرم محمد بن عبداللّه (ص )... هنوز صحبتش تمام نشده بود، دژخیمان آماده كشتن آن بزرگ مرد شدند، او نگاهى به سراسر میدان و ازدهام جمعیت كرد و آهسته گفت : هذا كوفة الصغیر (این منظره كوفه كوچك است ) اشاره به اینكه این حادثه نیز تدائى بى وفائى مردم كوفه را مى كند. (4)

جمعه 2/5/1388 - 23:59
دانستنی های علمی

حضرت آیت اللّه العظمى شیخ فضل اللّه نورى به سال 1259 قمرى در قریه نور مازندران به دنیا آمد مرحوم حاج آقا میرزا حسین نورى صاحب مستدرك الوسایل ، دایى او بود، توسط او به نجف اشرف براى تحصیل رفت ، و بعدها داماد دائى خود حاج میرزا حسین نورى گردید، استعداد كافى و رشد سریع او در فقه و علوم مذهبى او را از شاگردان طراز اول میرزاى بزرگ (میرزا محمد حسن شیرازى ، صاحب فتواى معروف تحریم تنباكو) گرداند و سپس به نمایندگى از او به تهران آمد و در تهران به عنوان مجتهدى عالى قدر، مورد توجّه مردم قرار گرفت و خانه اش مركز فتق و رتق امور مردم گردید.
او پس از((انقلاب مشروطیت )) نظر به اینكه دید همان مستبدین و فرنگى مآبها زیر ماسك مبارزه با استعداد، قانون مشروطیت را تنظیم كرده اند و مى گردانند، و قوانین اسلامى در آن حاكم نیست ، مخالفت شدید كرد و خواهان ((مشروطه مشروعه )) گردید.
سرانجام موزداران خارجى او را به اعدام كردند و این حكم در بعد از ظهر روز سى زدهم رجب (سالروز تولد حضرت على علیه السلام ) سال 1327 قمرى در سن 65 سالگى در میدان توپخانه تهران (میدان امام خمینى فعلى ) در میان جمعیت بسیارى اجرا گردید، و آن بزرگمرد به دار آویخته شد، و مرقد شریفش در صحن نو قم است .
قابل توجه این كه : وقتى مردم زیادى اجتماع كرده و انتظار آوردن آیت اللّه شیخ فضل اللّه را میكشیدند، او تا وارد گردید با نگاهى پرمعنى به جمعیت نگریست ، و گفت :
وافوّض امرى الى اللّه انّ اللّه بصیر بالعباد.
این آیه از سوره مؤمن (آیه 44 ) بیانگر (مؤمن آل فرعون ) است كه در خفا به موسى ایمان آورده بود و مردم را از اطاعت فرعون سرزنش مى كرد و معنیش این است : (( من امر خود را به خداى بزرگ وا مى گذارم ، چرا كه خداوند به بندگانش بینا است )).
وقتى این شهید بزرگ به بالاى چوبه دار رفت سخنانى گفت ، از آن جمله فرمود: ((خدایا تو شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم ...خدایا خودت شاهد باش كه من براى این مردم به قرآن تو قسم خوردم ، ولى آنها گفتند قوطى سیگارش بود، خدایا خودت شاهد باش كه در این دم آخر، باز هم به این مردم مى گویم كه مؤ سسین این اساس ، لا مذهبین هستند، كه مردم را فریب داده اند... این اساس (مشروطیت ) مخالف اسلام است ... محاكمه من و شما مردم بماند، پیش پغمبر اكرم محمد بن عبداللّه (ص )... هنوز صحبتش تمام نشده بود، دژخیمان آماده كشتن آن بزرگ مرد شدند، او نگاهى به سراسر میدان و ازدهام جمعیت كرد و آهسته گفت : هذا كوفة الصغیر (این منظره كوفه كوچك است ) اشاره به اینكه این حادثه نیز تدائى بى وفائى مردم كوفه را مى كند. (4)

جمعه 2/5/1388 - 23:59
دانستنی های علمی

مرحوم آیت اللّه شهید شیخ فضل اللّه نورى (قدس سره ) پسر ناخلفى داشت به نام میرزا مهدى (كه همین شخص پدر كیانورى رئیس حزب توده ایران است ). میرزا مهدى فرزند ارشد شهید شیخ فضل اللّه ، پاى دار پدر، كف مى زد و از همه بیشتر اظهار خرسندى مى كرد.
فرخ دین پارسا كه در آن روز جزء صاحب منصبان ژاندارمرى در میدان توپخانه جهت انتظامات ، حضور داشت میگوید:
((وقتى طناب دار، آرام آرام ، شیخ فضل اللّه را به بالا مى برد، و او در بالاى درا قرار گرفت ، ار همان بالا ناگهان نگاه تند و سرزنش آلودى به پسرش ‍ انداخت كه پسر نا خلف دفعتا به سر عقل آمد، در حالى كه گردش طناب ، شیخ را به طرف قبله چرخانید و به مختصرى حركتى ، جان به جانان سپرد، همان دم آثار پشیمانى و پریشانى در صورت میرزا مهدى ظاهر شد، سرگردان و حیران به اطراف مینگریست ، از آن میان ، سید یعقوب ، توجهش ‍ را جلب كرد و به طرف او رفت و خواست سخنى بگوید، سید یعقوب به او اعتنا نكرد، و از نزد او دور شد).
این است فشار وجدان كه هنگام طغیان ، حجابهاى ظلمت را میشكافد، و فطرت خوابیده را بیدار مینماید و چه خوبست كه انسان طورى نباشد كه درباره اش بگویند: ((بعد از مردن سهراب ، بیهوش دارو؟!))

جمعه 2/5/1388 - 23:58
دانستنی های علمی
انس بن مالك گوید: رسول خدا (ص ) آنقدر عبادت و شب زنده دارى كرد كه بر اثر آن ، بدنش همچون مشك خشكیده شد.
جمعى از مسلمین (دلشان به حال آن حضرت سوخت ) عرض ‍ كردند:
((چه چیز شما را این گونه به كوشش در عبادت واداشته است ؟، با اینكه خداوند گناه (ترك اولى ) قبل و بعد تو را بخشیده ، باز این همه سعى و تحمل ورنج در عبادت براى چه ؟).
آنحضرت در پاسخ آنها فرمود: افلا اكون عبدا شكورا:
((آیا من بنده سپاسگذار خدا نباشم ))
تب و تابى كه باشد جاودانه
سمند زندگى را تازیانه
به فرزندان بیاموز این تب و تاب
كتاب و مكتب ، افسون و فسانه
جمعه 2/5/1388 - 23:58
دانستنی های علمی
عبداللّه ذوالبجادین درسال هشم هجرت ، مسلمان شد، و مدتى به آموختن قرآن پرداخت ، تا جریان جنگ تبوك (بین سپاه اسلام و سپاه روم در سال نهم هجرت ) پیش آمد، او در میان سپاه اسلام ، همراه رسول خدا (ص ) به سوى تبوك حركت نمود.
در سرزمین تبوك به حضور پیغمبر (ص ) آمد و عرض كرد:( براى من دعا كن تا شهادت ، نصیب من گردد)).
پیامبر (ص ) فرمود: ((نخ گندمگون را بیاور)) او آن را به حضور رسول خدا (ص ) آورد، آنحضرت بازوى او را بست و گفت :(( خدایا خون این مرد را از كفّار، حرام كن )).
او عرض كرد: ((اى رسول خدا (ص ) من این مطلب را نمى خواستم )).
پیامبر (ص ) فرمود: ( هنگامى كه به عنوان جنگجوى در راه خدا از منزل بیرون رفتى ، سپس بیمارى تب بر تو عارض شد و بر اثر آن كشته شدى تو شهید هستى )).
هنگامى كه او همراه سپاه اسلام مدتى در سرزمین تبوك ماندند، او به بیمارى تب مبتلا شد و از دنیا رفت .
به این ترتیب در میابیم كه آنانكه از روى نیت پاك واخلاص به سوى جبهه اسلام مى روند، گرچه بخاطر تب از دنیا بروند، در صف شهیدان هستند
جمعه 2/5/1388 - 23:56
دانستنی های علمی
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 شمسى به بعد نام بعضى از شهرها كه نامناسب بود، عوض گردید مثلا ((شاهى ))، در استان مازنداران به ((قائم شهر)) تبدیل شد. مردم شاهرود، پیش خود نام این شهر را به نام ((امام شهر)) عوض نمودند، روزى چند نفر از علماى شاهرود به حضور امام امّت حضرت امام خمینى (مدظلّه العالى ) رسیدند و درضمن گفتگو به عرض رساندند كه نام شهر ما نیز عوض شده و بجاى شاهرود، ((امام شهر)) شده است .
امام فرمود: به احترام آیت اللّه شاهرودى (آیت اللّه العظمى مرحوم حاج سید محمود شاهرودى ) كه منصوب به این شهر است ، بگذارید همین نام باشد.
در اینجا در حالى كه سخن امام ، در نگارنده شور و هیجان و سوز خاصى ایجاد كرده ، رباعى زیر با تقدیم شیفتگان حق مى كنم :
ما ساخته راه حسینیم همه
برخاسته از جنگ حنینیم همه
اى ثارگر خط وره روح خدا
دلباخته پیر خمینیم همه
جمعه 2/5/1388 - 23:56
دانستنی های علمی
از گفتنى ها اینكه : پیامبر (ص ) در جنگ حنین (كه درسال هشتم هجرت در اطراف مكه واقع شد) به مسلمین فرمود: هر كس از شما شخصى از مشركان متجاوز را كشت ، لباس و آنچه كه همراه دارد، مال او باشد، در این میان ابو طلحه انصارى ، بسیارى از مشركان را كشت و مالك اموال همراه كشته هایش ‍ گردید.
یكى از جنگجویان اسلام ، كه از انصار بود جوانى از مشركان را كشت ، وقتى كه لباسش را در آورد تا براى خود بردارد، چشمش به عورت او خورد دید ختنه نشده ، فریاد زد:(( آهاى مردم !!))، طایفه ثقیف ، ختنه نمى كنند (با توجه به اینكه ختنه نكردن ، بسیار زشت وننگ بود).
مغیرة بن شعبه نزد آن انصارى رفت و گفت : اشتباه مى كنى ، این جسد مربوط به غلامى مسیحى است ، كه در میان كشته ها است ، كه از غلامان ثقیف بوده و كشته شده ، و مسیحیان ختنه نمى كنند.
این جریان نیز به نوبه خود، حكایت از اهمیت ختنه كردن در میان مسلمین عصر پیامبر (ص ) مى كند كه از دستورات ابراهیم خلیل است و در اسلام نیز جزء دستورات لازم مى باشد
جمعه 2/5/1388 - 23:55
دانستنی های علمی
روزى حواریون (یاران مخصوص ) عیسى (ع ) به حضور آنحضرت آمده و عرض كردند: (( آى آموزگار ارشاد، ما را از پندهاى خود بهره مند فرما)).
عیسى (ع ) فرمود: پیامبر خدا موسى (ع ) به اصحابش فرمود ((سوگند دروغ ، نخورید، ولى من مى گویم سوگند - خواه راست باشد و خواه دروغ - نخورید)،
آنها عرض كردند:( بیشتر ما را نصیحت كن ).
فرمود: موسى (ع ) به اصحابش فرمود: زنا نكنید، من مى گویم ، حتى فكر زنا نكنید، (سپس فكر زنا كردن را با این مثال روشن كرد و فرمود )
هرگاه شخصى در یك اتاق نقاشى شده ، آتش روشن كند، همانگونه كه دود آن آتش ، اطاق نقاشى شده را سیاه و دودآلود مى كند، فكر زنا هم زیبائى معنوى انسان را به سیاهى و تیرگى مبدل مى سازد، گرچه اطاق را نسوزاند.
یعنى خود زنا كردن مانند سوزاندن و ویران نمودن اساس خانواده است ، و اندیشه زنا كردن ، همچون دودى است كه تارو پود خانواده را تیره و تار مین ماید
جمعه 2/5/1388 - 23:55
دانستنی های علمی
مردى كر بود و شغلش بنائى بود، در جائى اشتغال به بنائى داشت ، یك نفر به آنجا آمد و به او گفت خدا قوت بده ، او خیال كرد مى گوید: دیوار كج است ، ناراحت شد و كارش را رها كرد و با اوقات تلخ به خانه آمد و به زنش ‍ گفت : ((فلان فلان شده زود غذا را بیاور خسته ام )).
زن چون كر بود، خیال كرد راجع به لباس صحبت مى كند، گفت : هر رقم لباس مى خرى چه مخمل و چه غیر آن ، اشكال ندارد.
بعد آن زن به دخترش كه كر بود گفت : بنظر شما چه رقم پارچه بخرد ؟ دخترش به خیالش راجع به داماد صحبت مى كند، گفت : پسر عمویم باشد یا پسر عمّه ام ، هركدام باشد اشكال ندارد!!.
بعد از آن دختر نزد مادر بزرگش كه او نیز آمد و گفت : به نظر شما كدام را انتخاب كنم ، پسر عمو را یا پسر عمه ام را؟، مادر بزرگ گفت : چیزى نرم بیاور بخورم ، غذائى كه نرم نباشد نمى توانم بخورم ، به این ترتیب بنّا و همسرش و دخترش و مادرش هر كدام به دلخواه خود سخن گفتند!! ضمنا از این داستان به نعمت ناشنوایى پى مى بریم
جمعه 2/5/1388 - 23:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته