مقبل اصفهانى كه از شاعران معروف اهلبیت پیامبر(ص ) بود، براى اظهار ادب و خدمت به سوگوارى امام حسین علیه السلام در دهه عاشورا به گلپایگان رفت و شب عاشورا بسیار گریه كرد تا خوابش برد، در عالم خواب دید در صحن امام حسین علیه السلام است و در گوشه صحن گروهى جمع شده اند، پرسید اینها كیستند، به او گفته شد اینها ابراهیم و نوح و موسى و عیسى علیه السلام هستند و در صدر آنها پیامبر اسلام (ص ) مى باشد، به جلو رفت دید پیامبر اسلام (ص ) سر بلند كرد، فرمود محتشم كاشانى را بیاورید، محتشم كه شخصى كوتاه و زیبا چهره بود آمد، پیامبر(ص ) به او فرمود: برو بالاى این منبر و مرثیه حسینم را بخوان ، او تا پله نهم بالا رفت و ایستاد و مرثیه خواند، تا به این شعر رسید:
حجاج بن مسروق جعفى از یاران امام حسین (ع )، در روز عاشورا به میدان تاخت ، و با دشمن جنگید تا غرق در خون شد، برگشت به خدمت حسین (ع ) در حالى كه با شوق و شور خاصى مى گفت :
روزى امام على به (حارث همدانى ) فرمود:
(موفّق ) وزیرى از وزراى عراق بود، در نماز جماعت به عالمى اقتداء كرد، امام جماعت در قرائتش به این آیه رسید: (ولا تركنوا الى الذین ظلموا فتمسكم النار و مالكم من دون الله اولیاء ثم لاتنصرون ) : (اعتماد و تمایل به ستمگران نكنید كه آتش دوزخ به شما خواهد رسید، در حالى كه براى شما دوستانى غیر از خدا نیست ، و در آنوقت ، یارى نخواهید شد) موفق از شنیدن این آیه ، كه آژیر خطر براى ستمگران و اعتمادكننده به ستمگران است ، آنچنان ، تحت تاءثیر قرار گرفت كه نعره كشید و افتاد و بیهوش شد، وقتى به هوش آمد و علت را از او پرسیدند در پاسخ گفت : (كسى كه رغبت به ستمگران پیدا كند، كیفرش چنین است ، پس كیفر خود ظالم و ستمگر چگونه خواهد
امام صادق علیه السلام در ضمن حدیث مشروحى نقل مى كند پیامبر(ص ) فرمود: (وقتى كه روز قیامت مى شود دو فرشته 1- رضوان سرپرست بهشت 2- مالك سرپرست جهنم به حضور من مى آیند. (رضوان ) مى گوید: (سلام بر تو اى رسول خدا) من در پاسخ مى گویم : (سلام بر تو، چقدر خوشبو و زیبا مى باشى تو كیستى )؟ او گوید: من سرپرست بهشتم ، خداوند به من فرمان داده كه كلیدهاى بهشت را به تو بدهم ، من مى گویم ، قبول كردم و خداوند را به این نعمت ، سپاس مى گویم ، این كلیدها را به برادرم على علیه السلام بده ، او كلیدها را به برادرم على علیه السلام مى دهد. سپس ، (مالك ) سرپرست دوزخ به پیش مى آید و گوید: سلام بر تو اى حبیب خدا، در پاسخ گویم سلام بر تو كه چقدر زشت رو و بد منظر هستى ؟ تو كیستى ؟ در پاسخ گوید: من (مالك ) سرپرست دوزخ هستم خداوند به من فرمان داده كه كلیدهاى دوزخ را به تو بدهم . من حمد و سپاس خدا را گفته ، به او مى گویم : این كلیدها را به برادرم على (ع ) بده ، او نیز آن كلیدها را به برادرم على علیه السلام مى دهد. على علیه السلام در حالى كه كلیدهاى دوزخ را در دست دارد كنار جهنم مى آید، و زمام آنرا بدست مى گیرد، شدت حرارت و غرّش دوزخ فرو مى نشیند و صدا مى زند اى على (اهل ) مرا تقسیم كن ، نور تو، شعله هاى مرا خاموش كرد. آنگاه على علیه السلام مى فرماید: اى دوزخ این شخص را رها كن ، این شخص را كه دشمنم است بگیر، و جهنم با كمال خضوع از على (ع ) اطاعت مى نماید، به این ترتیب على علیه السلام تقسیم كننده بهشتیان و دوزخیان به دوزخ است (29) كه خود فرمود: (انا قسم النار و الجنه ).
حضرت موسى علیه السلام درویشى را دید كه از برهنگى به ریگ اندر شده ، گفت : اى موسى دعائم كن تا خداوند كارم سامان بخشد كه از بى طاقتى به جان آمده ام موسى دعا كرد و رفت و پس از چند روز كه برگشت ، او را گرفتار دید، و جمعیتى در اطرافش بودند، پرسید چه خبر است ؟ گفتند این شخص شراب خورده و عربده كشیده و كسى را كشته و براى قصاص و اعدام او مردم اجتماع كرده اند:
(ابودرداء) گوید: نزد معاویه رفتم و گفتم از پیامبر(ص ) شنیدم هر كس از ظرف طلا و نقره ، آب یا.... بیاشامد، آتش جهنم درونش را فراگیرد، در پاسخ من گفت : اما من ایرادى در آشامیدن با ظرف طلا نقره نمى بینم . ابودرداء گفت : عجبا من حكم پیامبر(ص ) را نقل مى كنم تو راءى شخصى خود را اظهار مى كنى ؟، من دیگر در سرزمینى كه تو هستى نخواهم ماند.(24) سلمان گوید: روزى اصحاب ، همه جمع بودند و در حضور خدا(ص ) بودیم ، امام حسین علیه السلام در آن وقت كودك بود، و روز زانوى پیامبر(ص ) نشسته بود، ناگهان دیدیم ، پیامبر(ص ) به صورت حسین خیره شد و نگاه عمیقى كرد و فرمود: (اى ابا عبدالله ! تو بزرگى از بزرگان ، و امام پسر امام پسر امام و برادر امام و پدر نه امام هستى كه نهمین آنها حضرت قائم (عج ) است
در آغاز جنگ احد، وقتى كه دو طرف ، صف ها را آراستند و پیامبر(ص ) با سخنان آتشین خود، مسلمانان را آماده ساخت ، طلحه كه قهرمان بى باك و نخستین پرچمدار دشمن بود به میدان تاخت و مبارز طلبید. پیامبر(ص ) زیر پرچم نشسته بود، در حالى كه (كلاخود) بر سر داشت و دو زره پوشیده بود، امیر مؤ منان على علیه السلام به جنگ طلحه رفت و چنان شمشیرش را بر فرق او فرود آورد كه شمشیر تا ریش او فرو رفت ، طلحه بر زمین افتاد و على علیه السلام به پایگاه خود برگشت . شخصى از على علیه السلام پرسید، چرا او را نكشتى ، بلكه مجروح گذاشتى و برگشتى ؟ فرمود: وقتى او به زمین افتاد، عورت خود را سپر خود قرار داد، حیاء مانع شد و رهایش كردم ، ولى مى دانم كه خداوند او را خواهد كشت . رسول خدا(ص ) خوشحال شد، و مسلمانان صداى تكبیر بلند كردند، و از این دلاورى على علیه السلام تقدیر نمودند
در جنگ اُحد، دشمن 9 نفر از افراد ورزیده و شجاع را به عنوان پرچمدار ذخیره كرده بود، تا اگر هر كدام كشته شدند، پرچم را دیگرى بردارد، و همه این پرچمداران از دلاوران قبیله بنى عبدالدار بودند. عجیب اینكه همه این افراد یكى پس از دیگرى به میدان آمدند و به دست حضرت على علیه السلام به هلاكت رسیدند و پس از اینها یك غلام حبشى به نام (ثواءب ) كه هیكلى بزرگ و قیافه اى وحشت آور داشت و پرچم را برداشت و با كمال قلدرى به میدان تاخت و مبارز طلبید، ولى او نیز از ضربت حضرت على علیه السلام از پاى در آمد و به دوزخ واصل شد على (ع ) پس از رحلت رسول خدا(ص ) در انجمن شوراى خلافت ، به عنوان دفاع از خود همین جریان كشته شدن 9 نفر از پرچمداران دشمن را، بدست خود، مطرح مى كند، همه او را در این مورد تصدیق مى كنند و همچنین جریان حمله (ثواءب ) كه همچون غولى بود، و بدست على علیه السلام كشته شد مطرح مى نماید و همگى آن حضرت را تصدیق مى نمایند(22)
پیامبر(ص ) فرمود: خداوند پیامبران را از درخت هاى گوناگون آفرید من و على از یك درخت هستیم ، من اصل و ریشه آن درخت ، و على فرع و شاخه آن درخت و فاطمه علیه السلام موجب بارورى آن درخت ، و حسن و حسین میوه آن درخت و پیروان ما برگ هاى آن درخت هستند، هر كس كه به شاخه اى از این درخت تمسك جست نجات مى یابد و گرنه راه انحراف را مى پیماید، و اگر بنده اى بین صفا و مروه (كنار كعبه ) هزار سال و باز هزار سال و باز هزار سال عبادت كند به گونه اى كه مانند مشك كوچك خشكیده (یا پوسیده ) شود ولى محبت ما را در نیابد، خداوند او را به صورت در آتش مى افكند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: (قل لا اسئلكم علیه اجرا الا الموده فى القربى ) : (بگو من از شما براى رسالت پاداشى جز دوستى در مورد خویشان نمى خواهم ) (شورى - 23)(20) پیامبر(ص ) در فرصت هاى مناسب با مثالها و بیان هاى گوناگون ، امامان بعد از خود را معرفى مى كند و مردم را سفارش به پیروى از آنها مى نمود، و در این مورد كمال اتمام حجّت را كرد!