• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3839
تعداد نظرات : 784
زمان آخرین مطلب : 4437روز قبل
شعر و قطعات ادبی
تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من

بیا با من به شهر عشق رو کن خانهاش با من

نگو دیوانه کو زنجیر گیسو را زهم وا کن

دل دیوانه ی دیوانه ی دیوانه اش با من

بیا تا سر به روی شانه ی هم راز دل گوییم

اگر مویت به رویت شد پریشان شانه اش با من

نگو دیگر به من اندر دل اتش نمیسوزد

تو گرمم کن به افسونت گرمی افسانه اش با من

چه بشکن بشکنی دارد فلک بر حال سرمستان

چو پیمان بشکنی بشکستن پیمانه اش با من

در این دنیای وا نفسای بی فردا

خدایا عاشقان را غم مده شکرانهاش با من

________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تا ابد بغضِ منِ تبزده کال است عزیز
دیدن گریهء تمساح محال است عزیز !

تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست
قبله دهکده مان سمت شمال است عزیز

پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن
بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز !

ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن
فصل گل دادن نی ، فصل وصال است عزیز !

ماه من ! عکس تو در چشمه گل آلود شده
عیب از توست !…ببین ! چشمه زلال است عزیز !

دام گیسوی تو بی دانه شده ، می فهمی ؟!
امپراطوری تو رو به زوال است عزیز

عشق این نیست که بر گردن من حلقه زده
اینکه بر گردنم افتاده وبال است عزیز

________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اصلا به دیدنم نیا
دوستت دارم را توی گل های سرخ نگذار
برایم نیار
اصلا به من
به ویلای خنده داری در جنوب
فکر نکن
سردرد نگیر
عصبی نشو
اصلا زنگ در
تلفن
خواب
خیال

خلوت مرا نزن

این قدر نمک روی زخم من نپاش …

با این همه
روزی اگر کنار بیراهه ای عجیب حتی
پیدایم کردی
چیزی نگو
تعجب نکن
حتما به دنبال تو آمده بودم …

________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

لا من یه گوشه تنهام با یه عکس یادگاری
رفتی بی وفا و گفتی که  منو دوسم نداری
حالا باز دوباره بارون می خوره رو تن  شیشه
اخه چی کم شده از تو که می ری واسه همیشه
عزیزم دنیا کوچیکه تو بگو اخه کجایی
یاد تو می افتم هر وقت
هی می گم جای تو خالی
هی میگم جای تو خالی
تو شبای پر ستاره
دل من هواتو داره
یاد من می مونه نیستی
بودنت خواب و خیاله
روی بام خاطراتت من کبوتر شدم اما
با یه سنگ نفرت تو پریدم از بوم دنیا
حالا بعد رفتن تو من یه گوشه ای نشستم
هی می گم کجایی اخر اخه من دل به کی بستم
دیگه خسته ام از این عشق خیالی
هی میگم جای تو خالی

________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



نه !

کاری به کار عشق ندارم

من هیچ چیز و هیچ کس را دیگر

در این زمانه دوست ندارم

انگار

این روزگار چشم ندارد من و تو را

یک روز خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا هر چیز و هر کس

که دوست تر بداری

حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد

از تو دریغ میکند

پس با همه وجودم خود را زدم به مردن

تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشد

این شعر را هم نا گفته میگذارم  ….

تا روزگار بو نبرد ….

گفتم که …

کاری به کار عشق ندارم !


________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی


________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی؟
نمیدانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم
مرد
کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد!
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ایی از جنس بغض کوچک یک ابر
نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیوارهای خالی اتاقم را
از تصویرهای خیالی او پر می کنم
خدای من زیباست
خدای من رنگین کمان خوشبختی ست
که پشت
هر گریه
انعکاسش را
روی سقف اتاق می بینم
من هیچ
با زبان کهنه صدایش نکرده ام
و نه
لای بقچه پیچ سجاده
رهایش
او در نهایت اشتیاق به من عاشق شد و
من در نهایت حیرت
حالا
گاه گاهی که به هم خیره می شویم
تشخیص خدا و بنده
چه سخت است

________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفیق راهی و از نیمه راه می گویی
وداع با من بی تکیه گاه می گویی

میان این همه آدم، میان این همه اسم
همیشه نام مرا اشتباه می گویی

به اعتبار چه آیینه ای، عزیز دلم
به هرکه می رسی از اشک و آه می گویی

دلم به نیم نگاهی خوش است، اما تو
به این ملامت سنگین، نگاه می گویی؟

هنوز حوصلهء عشق در رگم جاری است
نمرده ام که غمت را به چاه می گویی


________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم خوش است به گل‌های باغ قالی‌ها
که چشم باران دارم زخشکسالی‌ها

به باد حادثه بالم اگر شکست، چه باک!
خوشا پریدن با این شکسته‌بالی‌ها!‌

چه غربتی است، عزیزان من کجا رفتند؟
تمام دورو برم پر زجای خالی‌ها

زلال بود و روان رود روبه دریایم
همین که ماندم مرداب شد زلالی‌ها

خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
که دل زدیم به دریای بی‌خیالی‌ها

________________________________
()()()()()()()()()()
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می خواهم عمرم را
با دست های مهربان تو اندازه بگیرم
برگرد!
باور کن
تقصیر من نبود
من فقط می خواستم
یک دل سیر برای تنهایی هایت گریه کنم
نمی دانستم گریه را دوست نداری
حالا هم هروقت بیایی
عزیز لحظه های تنهایی منی
اگر بیایی
من دلتنگی هایم را بهانه می کنم
تو هم دوری کسانی که دور نیستند
در راهند
رفته اند برای تاریکی هایت
یک اسمان خورشید بیاورند
یادت باشد
من اینجا
کنار همین رویاهای زودگذر
به انتظار امدن تو
خط های سفید جاده را می شمارم .

جمعه 1/7/1390 - 14:41
شعر و قطعات ادبی
سـکـــــــه ی زنـدگـیم

شـیـــــــر نـدارد

امــــــــا

هـمـیـن خـطـی

کـه مـــــــرا بـه تــــــو

وصـــــــــــــــــل

نـگـه مـی دارد را

بسیـــــار دوســـــــت مـی دارمـــ ..

امشبــ کـ آمدۓ در ـخوابـم

یادتـ نرود ـبوسه ـهاۓ گرمتــ را برایم

تـُهفه بیاورۓ

اصلا این بـار کـ بیایۓ

دیگـر یک لحظه ـهم

دستــ هایتـ را رـهـا نمۓ کنم

این بار مۓ برمت جایۓ

کـ خدا هم دستش بـ ِهمان نـرسد

آنـ وقتـ تـ ُ همیشه در ـکنارم خواهۓ مــاند

بدون وا ـهمه اۓ از رفتنتــ …

فقط من و « تــ ُ »

فقط بگذار یک بــار دیگر رویاۓ

بــا تـُ بودنم را حس کنـم

فقط یک بــار . . .

پیشانی اَت بُقعه ی هَمیشــه اَمن یاد ِ من استـ …

می بوسَمش شایـــد از پُشت این ضَریـح حــاجت رَوا شومـــ !!!

سـَرکـ می کشی در خواب ـهـایـ َم

تــا دست ِ خــالی از تـــو بـاز نگـردَم
.
.
خیـالی نیست !

کـابـوسـ هـا بـا تو شیرینـ تـر است (!

کجایی مادربزرگ!

ببینی هر آمدنی را رفتن نیست

من به این رسم کهنه مشکوکم!

مـَــن ..

طَعـــم شیرین یافتن را

در طَعم تلــخ از دَستــــ ـــ ـ دادن یافتــَـم

و در این میان

سَهم من تنهـــــا یک یادَتـــ ـــ ـ به خیر

ساده بود ..

بیا جاهامون رو عوض کنیم

دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشه

جمعه 1/7/1390 - 14:40
شعر و قطعات ادبی

آرزویی بکن …

گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه..

ارزویی بکن …

شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد

” بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با این همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم” ..

چه قدر ریاضی را نمی فهمم!

هرچه حساب می کنم

روویِ تخته سیاهِ چشم هات

باز کم می آورم

فقط واسـ ـ ــه یه بار دیگـ ـه…… ،

بزار دسـ ـتاتو بگیرم

چشمانــــaــم را دیگـــر باز نمی کنم

دیدن این همهــــeــــ جایِ خالی ِ” تـــ ـ ـ ــو”

عاقبتـــــــ ــ مــaــرا ..

یا می کشتــــ یا کـــoـــور می کنـــد ..

آن شب …

که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را …

تماشا می کرد …

آن شب که شب پره ها ..

عاشــقـــانه تر ..

نــــور را می جســـتند …!

و اتاقم ..

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود… !

دانستم..

تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی…!

خـدا را چه دیـدی ؟!

شاید یک روز در کافه ای دنـج و خـلوت ، این کلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند ؛

بـرای ِ گوش هـای ِ تـو

که روی ِ صنـدلی ِ رو به روی ِ مـن نشسته ای … و بـرای ِ یک بـار هم که شـده

، چـای ِ تـو سـرد شـد

بس که خیـره مانـدی به مـن … !

هوایت که به سرم می زند

دیگر در هیچ هوایی،

نمی توانم نفس بکشم!

عجب نفس گیر است

هوایِ بی توئی!

من تو را نمی سرایم !..

تو …

خودت در واژه ها می نشینی ..!

خودت قلم را وسوسه می کنی !!

و شعر را بیدار می کنی !!

در بدرقــــــه چشمان تو نمیتوان غربت را فراموش کرد و

کوچــــــه سرارسر میشود از وداعی عاشقانــــه…

حالا اشک هایم شبیه تو شده اند !

گریه که می کنم …

نمی آیند …!

فرامـــOــوش کردنـــت

برایـــم مثل آبـــــ ـ خوردَن بــOــود

از هــAـمان آب هایی که می پـAـرد توی گلــــو ..

صَـبـر کُن سـُهـرابـْــــــ ـــ !

قایقَتـْـــــ جــــا دارد ؟! ..

مَـن هَـم از همـهمـــه داغ ِ زمین بیــــــزارم ..

بزرگ راهای مهندسی ساز

ما را به هم نمی رسانند

عشــــــــق با قوانین بیگانه است

از بیراهه ها بـــــــیا

برای دیدن کسی که

عمریست دوستت دارد!!!

جمعه 1/7/1390 - 14:38
محبت و عاطفه

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است

جمعه 1/7/1390 - 14:36
لطیفه و پیامک
می آیی عاشق می کنی
محو می شوی
تا فراموشت می کنم
دوباره می آیی
تازه می کنی خاطرات را
محو می شوی
به راستی که سراب از تو با ثبات تر است!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من هر روز در تلاشم تا خا طرم بماند

و تو هر شب دعا می کنی

که فراموش کنی!

خاطراتمان چه بلا تکلیف اند!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نگران نباش عشق من
یارانه ام را به حسابم ریخته اند
ومن دیگر آنقدر ثروتمند شده ام
که می توانم تورا تا هر کجا که بخواهی برسانم.
راستی …

هنوز هم اهل پیاده روی هستی ؟!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنگاه که …
ضربه های تیشه زندگی را
بر ریشه ی آرزوهایت حس می کنی؛
به خاطر بیاور که…
زیبایی شهاب ها
از شکستن قلب ستارگان است!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بعد از گرفتن دست هایت، تمام دنیا را لمس خواهم کرد تا عشق به همه سرایت کند !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فاتح قلبها می شوی
و انگاه که طبق محاسباتت
عاشق تر از شما در زمین وجود ندارد…
بهانه مهربانیت،
تو را رها خواهد کرد
ابن هم یکی دیگر از سیاه چاله های تستی،
در مبحث نامعادلات عاشقانه!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من ،

مهری که از تو در قلبم دارم

و صدای تو از آنسوی تلفن !

کفش هایت را بپوش و به دیدارم بیا

فکر قلب تنهایم را بکن !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق را با تمام وجود فریاد خواهم زد

تا به دنیا ثابت کنم؛

تمام مسیر ها به طرف مشترک موردنظر اشغال نمی باشد!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آن گاه که؛ دوازدهمین زنگ نیمه شب نواخته می شود؛
در انتظار پایان شادی هایت نباش
و بدان که هیچ دری بروی تو بسته نخواهد شد.
زیرا در این قصه …
خداوند ؛ فرشته مهربان توست!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یگفتی که دوستم نداری!

به اندازه ی تمام قطره های بارانی..

که بر صورتت می ریزد و من نیز دوستت دارم

بدون توجه به چتری که…. بر روی سرت گرفتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چندین نامه نوشته ام،
با ادرسهایی که نمی دانم به کجا خواهند رسید!
سلام.
از خدا وند برایت بهترین ها را خواسته ام
می دانم که تو
به آرزوهایت خواهی رسید!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من را رها کن لطفا…

دو دستم که عمری به سوی تو دراز است ،
رهـــــا کن !
من را که نمی توانی بالا بکشی
می ترسم . . .
خودت هم به زمین بیافـتـی !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تکه های قلبم را با تو قسمت می کنم

شاید هیچ اثری بر این سرمای زمستانی نداشته باشد؛ اما…

برای لحظه ای می توانی گرمای عشق واقعی را در دستانت حس کنی!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به کدامین کتاب مقدس دنیا سوگند بخورم؟
که از یاد عاشقان واقعی ات نخواهی رفت؛
حتی اگر تو را…
به آخرین صفحات تاریخ تبعید کرده باشند!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

افسانه ها می گویند
که خوشبخت ترین انسان زمین را
می توان سوار بر اسبی تک شاخ یافت،
چشم هایت را باز کن
تا باور کنی که بهترینی!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انگار روزی دیگر فرا رسیده است.
اگر چشم هایت گشوده شده اند
و اگر می توانی صادقانه لبخند بزنی
بدان که خداوند…
هنوز عاشق توست!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خورشید سعادت را
بر آسمان خانه شما می بینم.
صبور باش…
تیره ترین ابر ها هم ،
چند روزی بیشتر
دوام نمی آورند!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو را دوست خواهم داشت
آن چنان که خود را
حتی اگر…
تمام عشاق را دیوانه بخوانی
و عشق را قصه ای بی انجام
من …
تو را دوست خواهم داشت
بیشتر از آن چه؛ خود را!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عزیز دلم

زندگی من به اندازه کافی شبیه فیلم های هندی بی سر و ته است !

تو دیگر

پشت درخت های تقدیر و حادثه پنهان نشو !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چگونه می خواهی دوستت دارم هایت را…

باور کند؟!
وقتی رد دندان های من را
گوشه ی شکلات هدیه ی تو
در روز عشاق می بیند؟!
کاش می فهمیدی کاغذ کادو را
مخفیانه باز کرده ام!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عزیز دلم تو با همه فرق داری !

ما در مقابل آفتاب خشک شده ایم اما …

من یقین دارم که خداوند

خود در گل ِ تو دمیده است !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر بخواهم صادق باشم
دیگر
به دنبال کسی که درکم بکند نیستم !
من از ابتدای کودکی روروَکم را شکستم
تا روی پا های خودم بایستم !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو را به دادگاه خواهم کشید…
شاید به حبس ابد محکوم شوی
جزییات جنایتت معلوم نیست
اما،
اثر انگشتت را…
روی قلبی شکسته ام یافته ام!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی گرفته ای ،
وقتی که ناخوشی
وقتی شبانه روز فقط
وقت می کشی ،
دستامو پس نزن
پای دلم بشین
یک بار ، یک نفر هم غیر خودت ببین !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همیشه برایت بهترین ها را خواسته ام
در هرشرایطی و به هر نحوی
وقتی غریبه ها این گونه به تو ایمان دارند
چگونه می توانی ناامید باشی
دوست من ؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر قدر ثانیه های
بدون بازگشت را می دانستند
و از قله های باشکوه موفقیت
چیزی شنیده بودند؛
هیچ گاه …
برای در چاله مانده؛
چاه را توصیف نمی کردند!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من دیر زمانیست ،

خدا را در آغوش فشرده ام !

من سال ها

در بهشت می زیسته ام

بی تردید ، بی دلهره ، بی عذاب ِ کارهای نکرده

من سال هاست که دیگر …

به گناه اعتقادی ندارم !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کمبود خواب
با یک روز مرخصی حل می شود.
کمبود وقت
با مدیریت زمــان.
سایر کمبود ها نیـــز علاجی دارند

با کمبود دست هایت چه کنــم ؟!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ازخودمان گرفته تا خدا

……

( ادامه اش نمی دهم

خودت فکر کن چرا؟!!)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم برایت تنگ شده !
می خواهم آنقدر اشک بریزم
تا غبار فاصله از قلبم تمیـــز شود .
ولی می ترسم …
” تهران” ، ” ونیــــز” شود !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلتنگی … دلتنگی …

همانند سربازی که تازه از جنگ بازگشته

محتاج نوازش دست هایت هستم

باور کن که دلتنگی … دلتنگی …

دلتنگی مرگ تدریجی ست !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می دانی …

پزشکان که هیچ

حتی مامورین بازیافت هم

از این قلب شکسته

قطع امیدکرده اند !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دهان که به سخن باز کرد

بوی رفتن را احساس کردم !

و من چه کودکانه فکر می کردم

با آدامس نعنایی…

می شود سرنوشت را تغییر داد !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی که چشم بسته
روی طنابی که یک سرش در دست تو بود ،
بنــد بازی می کردم …
دریافتم که همیشه در عشق ،
مساله اعتماد بوده است.
میان چشم های بسته من و
دست های لرزان تــو !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چوب کبریت های نیمه سوخته
و چشم هایی…
در حسرت دوباره دیدنت.
به امتحانش می ارزید
ولی ای کاش
قصه های زمان کودکی بر اساس واقعیت بود!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به سلام ها دل نمی بندم،

از خداحافظی ها غمگین نمی شوم،
دیگر عادت کرده ام
به تکرار یکنواخت دوری و دوستی
خورشید و ماه!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می گفتند که …
چشمانت دیگر جاذبه ای ندارند!
امروز از آنها افتادم ،
باورم شد !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق.
مرا در خود کشیده ای
برمودای من!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می گفتی که طراوت باران من را به خاطرت می آورد،
و سخاوتش سرزمین قلبهارا آرام می سازد.
اما؛ امروز سیل همه چیز را با خود برد،
یاد حرفهای روز آخرت افتادم!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق اگر وجود داشته باشد
اولویت اول زندگی آدم می شود
پس…
نگو عاشقمی
وقتی به فکر همه هستی
جز من!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از روزی که
تو ، پا به زمین گذاشتی
گرم شدنش آغاز شد !
و هنـوز دانشمندان در پی اینند ،
که چرا یخ های قطب جنوب …
آب می شوند ؟!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به همدیگر می رسیم
حتی اگر ،
دیوار چین بین دست هایمان باشد !
کجی از خاطرات برج پیزا محو خواهد شد ،
هر کجا که …
داربست هایمان باشد !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چرا غمگینی ؟؟؟
آن گاه که باید گرم و بی تاب باشی!!!
اسطوره ی افسانه های شرق!
چرا می خواهی آخرین خط یک کتاب باشی؟!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

«یکی زود به ستوه می‌آید
زود می‌رنجد
زود می‌رود
زود بر می‌گردد
یکی به ستوه نمی‌آید
نمی‌رنجد
دیر می‌رود، برنمی‌گردد.»

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

او که سیبی از شاخه چید،
تا بگوید: “دوستت دارم!”
شرمسار عشق شد!!!

من که کاری نکرده بودم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی قرار شد من بی قرار تو باشم ” و تو تنها قرار زندگیم باشی از هر چه قرار غیر از تو باشد خواهم گذشت….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با تو خواهم بود .
هر کجا که باشی .
و ذهنت را سرشار از امید خواهم کرد .
و دیگر هیچ گاه غم به سراغت نخواهد آمد .
حتی اگر الان …
بعد از ظهر دلگیر جمعه باشد !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رام من نمیشوند این واژه های حسود

بگذار فریبشان دهم

مینویسم

دوستت ندارم

اما

تو بخوان……

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باران می بارد .
با این دونفره بودن هوا ،
من ، تنها …
تو ، تنها …

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آن روزها
نگاهت که باورم می شد …
وجودم می لرزید .
امروز فهمیدم …
خدا هم زود باور شده است !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آتشی روشن کرده ام ،
و عهد بسته ام تا خاموش شدنش،
برایت دعا بخوانم .
تمام کارهایت رو به راه خواهند شد
چرا که من…
هیزمی دیگر در شومینه انداخته ام!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از روزی که به تو آموخته اند
بیماری ” عشق ” از ” وبــا ” خطرناکتر است ،
احساسم را با آب معدنی می شویم
و قلبم را روزی سه بار
ضدعفونی می کنم !
پس …
جای نگرانی نیست !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ساعت از نیمه گذشته است

و من به این می اندیشم:

“اگر کاری که عشق با من کرد

باتو می کرد،

چند روز دوام می آوردی؟!”

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به دنبال یاری ماندگار نگرد
آنگاه که خود ماندگار نیستی
.
.
.
تنها درسی که عشق به من آموخت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اینجا که سنگ روی سنگ بند نمیشود
سنگ ترا
به
سینه میزنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تنهایی ادم را حشره شناس میکند!

حتی نایاب ترین عنکبوت های دنیاهم
در اتاق من تارتنیده اند!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خوش به حال آنها که …
دندان عقلشان را کشیده اند !
گاهی که به اطرافم فکر می کنم…
فکم تیر می کشد!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همیشه به خاطر داشته باش
آبی عشق , با کنایه ها زرد نمی شود .
که حتی اگر چنین شود …
حاصلی جز سبزی نخواهد داشت !!!
خودت را بالا بکش !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آن گاه که تنهایی تو را می آزارد ,
به خاطر بیاور که خداوند ,
بهترین های دنیا را…
تنها آفریده است !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قرارمان سالها بعد….
موزه ی حیات وحش !
دیشب ،
قلبم را تاکسیدر می کردم !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چگونه میشود
یک عمر حد و مرزها را شکست و
از محدودیت ها گریخت اما…
همواره حول محور تو
در گردش بود؟!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قرارمان یک مانور کوچک بود! قرار بود…
تیرهای نگاهت مشقی باشد!
اما ببین،
یک جای سالم بر قلبم نمانده است!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق برای من
شبیه انرژی هسته ای شده است !
با تمام دردسرهایش ,
لازم است !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی صبرانه در انتظارم تا،
زمان سالخوردگی ام فرا برسد!
شاید عشق پیری،
چیز دیگری باشد!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پاکترین هوای دنیا
هواییست که در وجود ماست
چرا که هر لحظه دلمان هوای هم را میکند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر کمی عاشقش هستی و بسیار دوستش داری…
به تو تبریک میگویم
چرا که لامپهای کم مصرف بیشتر عمر میکنن.
دلم برایت تنگ شده است !
می خواهم آنقدر اشک بریزم
تا غبار فاصله ، از قلبم تمیز شود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی پایت خواب می رود
نمی توانی درست راه بروی
لنگ می زنی!
وقتی قلبت خواب می رود
نمی توانی درست فکر کنی.
عاشق می شوی!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ما همیشه در حال فراموش کردنیم
از خودمان گرفته تا خدا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می نویسم: ” د ی د ا ر”

تو اگر بی من و دلتنگ منی

یک به یک

فاصله ها را بردار

جمعه 1/7/1390 - 14:35
ازدواج و همسرداری
یکی از اشتباهات جبران ناپذیر زوج ها بعد از آغاز زندگی مشترک، فراموش کردن ابراز علاقه و گذاشتن وقت برای یکدیگر است. گویا همه چیز فدای روزمرگی ها می شود
در برابر دیگران او را مورد انتقاد قرار ندهید. اگر حس می کنید همسرتان نیاز به کمی انتقاد سازنده دارد، به هیچ وجه آن را مطرح نکنید مگر خصوصی و با لحنی دوستانه ،مورد انتقاد قرار گرفتن در جمع، سبب پایین آمدن عزت نفس و جریحه دار شدن احساسات می گردد.
یکی از اشتباهات جبران ناپذیر زوج ها بعد از آغاز زندگی مشترک، فراموش کردن ابراز علاقه و گذاشتن وقت برای یکدیگر است. گویا همه چیز فدای روزمرگی ها می شود. غافل از اینکه این مساله باعث دور شدن و دلخوری زن و شوهر از یکدیگر و ایجاد فاصله بین آن دو می گردد.
در حالی که با یک شاخه گل، یک کلمه محبت آمیز و چند دقیقه صحبت صمیمانه می توان مشکلات و دلخوری ها را از سر راه برداشت و زندگی شیرینی را در کنار همسر خود در پیش گرفت. شاید باور نکنید ولی راه های ساده ای برای ابراز علاقه به همسرتان وجود دارد:
۱- برای او پیام های محبت آمیز بفرستید. به تلفن همراه او پیامی صمیمانه بفرستید. مطمئن باشید که این کار هم شیرین و هم جالب است.
۲- یکی از کارهای مشکل او را انجام دهید. یکی از کارهای روزمره که او رغبتی به انجام آن ندارد، مانند چیدن علف های هرز، را انتخاب و برای او انجام دهید و لحظه ای را که او از انجام گرفتن آن توسط شما احساس راحتی می کند، نظاره گر باشید.
۳- با هم یک کار سرگرم کننده انجام دهید. یک سرگرمی مانند حل جدول، تکمیل پروژه ای برای بهتر کردن محیط خانه، یا فروش اجناس غیرقابل مصرف منزل که می تواند شما را به هم نزدیک کند را انتخاب و در انجام آن با یکدیگر مشارکت کنید.
۴- با هم بازی کنید. با انجام بازی هایی نظیر شطرنج، لحظات خوبی را ایجاد کنید. فقط به یاد داشته باشید که اگر شما را شکست داد، با او درگیر نشده و تنها لبخند بزنید.
۵- حس قدردانی خود را ابراز کنید. وقتی همسرتان سخت کار می کند یا برایتان کاری انجام می دهد، بگذارید بداند که شما قدردان زحمات او هستید.
۶- خانه را تبدیل به پناهگاهی برای او کنید. خانه را محل امنی برای همسرتان کنید تا بتواند از استرس های زندگی رهایی یابد. تمام تلاش خود را برای ساختن محیطی مطلوب در خانه، بنمایید.
۷- به کارهای عجیب و غریب او بخندید. اجازه ندهید کارهای کوچکی که همسرتان انجام می دهد، اعصاب شما را درهم بریزد. اگر درباره آن بیندیشید، ممکن است برخی از آنها شما را بیشتر به همسرتان جذب کند. اگر او این کارها را انجام داده فقط می خواسته که تکراری عمل نکند.
۸- برای او دعا کنید. از خداوند بخواهید که در درست انجام دادن همه کارها، او را یاری کند. همچنین گاهی اجازه دهید همسرتان این دعا را بشنود. این کار سبب می شود تا او دریابد که وقتی او قادر به انجام کاری نیست، شما از شخصی توانا برایش درخواست کمک می کنید.
۹- قبل از دور انداختن چیزی هماهنگ کنید. اگر همسرتان وسایلی دارد که به نظر شما غیرقابل استفاده است، پیش از آن که مطمئن نشده اید که به آن احتیاجی ندارد، آن را دور نیندازید.
۱۰- قبل از نظافت هماهنگ کنید. پیش از جابه جایی یا مرتب کردن وسایل روی میز کار همسرتان، از او اجازه بگیرید. شاید او وسایلی را طوری قرار داده که دسترسی به آنها برایش راحت تر است و ممکن است در صورت جابه جا کردن آنها، برای او بی نظمی به وجود آید.
۱۱- با هم به پیاده روی یا گردش بروید. بگذارید طبیعت خلق و خوی شما را برای دوست داشتن تنظیم کند. صحبت کنید، گوش دهید.
۱۲- انتظار نداشته باشید آنچه را در ذهنتان می گذرد را بخواند. اگر موضوعی هست که می خواهید همسرتان بداند، به او بگویید، از او انتظار نداشته باشید که از افکار و احتیاجاتتان باخبر باشد.
۱۳- با هم بخندید. دوران بزرگسالی خود را برای لحظاتی فراموش کنید و با هم کارهای بچه گانه و شادی آور انجام دهید. همچنین، اگر کار اشتباهی انجام شد، سعی کنید با شوخی و خنده از آن بگذرید. این کار سبب کاهش استرس در آن شرایط خواهد شد.
۱۴- از جاسوسی کردن بپرهیزید. از مخفیانه زیر نظر گرفتن و بررسی همسرتان دوری کنید. اگر می خواهید چیزی را بدانید، بدون رودربایستی از او سؤال کنید.
۱۵- کارت پستال های عاشقانه به او بدهید. منتظر یک مناسبت خاص نباشید تا به او هدیه ای بدهید. عاشقانه ترین کارتی که می توانید را پیدا کنید و در ماشین او بگذارید. فراموش نکنید که پیام عاشقانه خود را هم در آن بنویسید.
۱۶- خوراکی های مورد علاقه او را تهیه کنید. شکلات یا هر خوراکی دیگری که او دوست دارد را بخرید و در کنار ظرف غذای او با یک جمله زیبا بسته بندی کنید.
۱۷- درباره آینده گفت وگو کنید. آینده خیلی هم از آنچه که به نظر می رسد دور نیست. درباره جاهایی که دوست دارید وقتی ۵۰ سال از ازدواجتان گذشت بروید، با هم حرف بزنید و سعی کنید تا آن رویاها به واقعیت تبدیل شوند.
۱۸- شک و تردیدها را روشن کنید. اگر همسرتان گفتار یا رفتاری مشکوک داشت، زود نتیجه گیری نکنید. به او فرصت دهید تا پیش از آن که شما قضاوت کنید، آن را توضیح دهد.
۱۹- بگذارید او مرد خانه باشد. اگر چه این مسئله هر روز کمتر در نظر گرفته می شود، اما هنوز هم مفید است. اما این بدان معنا نیست که چون فقط همسرتان خانه را اداره می کند و چرخ زندگی را می چرخاند، شما نباید حق انتخاب داشته باشید. این یعنی او رئیس تیم است.
۲۰- بگویید “معذرت می خواهم “. اگر چه شرایطی وجود دارد که ممکن است شما نخواهید بپذیرید که اشتباه می کنید. شاید حرف آزاردهنده ای گفته باشید یا کار بی اهمیتی انجام داده باشید. هیچ گاه برای اظهار تأسف و عذرخواهی از همسرتان غرور نداشته باشید.
۲۱- به قول های خود عمل کنید. اگر به همسرتان قول انجام کاری را داده اید، باید تا پایان آن را دنبال کنید.
۲۲- گذشته ها، گذشته! چنانچه همسرتان با رفتار یا گفتارش باعث آزردگی شما شده است، او را ببخشید. هرگاه اختلافی به وجود آمد، گذشته ها را به رخ او نکشید، به خصوص اگر اظهار پشیمانی کرده بود.
۲۳- صادق باشید. چیزی را از همسرتان مخفی نکنید. روراست و شفاف باشید. این مورد به درستکاری بیشتر شما کمک خواهد کرد.
۲۴- در برابر دوستانش به او افتخار کنید. مردها به طور ذاتی روی بالا بردن خود حساب می کنند. گاهی اوقات به منظور دلگرمی دادن به او بگذارید تعریف های شما را در مورد رفتارها و کردارهای خوبش بشنود.
۲۵- ماشینش را به کارواش ببرید. او را با شستن و تمیز کردن ماشینش غافلگیر کنید. اگر نمی توانید خودتان کار را برعهده بگیرید، آن را به یک متخصص بسپارید.
۲۶- عکس او را در صفحه کامپیوتر قرار دهید. با قرار دادن عکس او بر پس زمینه کامپیوتر خود، اجازه دهید او بداند که هنوز هم مردی خوش تیپ است.
۲۷- با هم عبادت کنید. زوجی که با هم نماز می خوانند، با یکدیگر می مانند. اینها لحظاتی لطیف و خاص هستند که بین هر دو شما به یک میزان تقسیم شده و به یک اندازه اهمیت دارد.
۲۸- غذایتان را زیر نور شمع بخورید. غذای مورد علاقه او را بپزید و شمعها را روشن کنید. زمانی را به تمرکز و توجه به یکدیگر و نگاه کردن در چشمان هم اختصاص دهید.
۲۹- در مقابل دیگران با او مخالفت نکنید. این کار سبب شرمنده شدن او خواهد شد و باعث می شود تا احترام دیگران نسبت به او از بین برود. درنظر داشتن این نکته به خصوص اگر دارای فرزند هستید، بسیار اهمیت دارد.
۳۰- در برابر دیگران او را مورد انتقاد قرار ندهید. اگر حس می کنید همسرتان نیاز به کمی انتقاد سازنده دارد، به هیچ وجه آن را مطرح نکنید مگر خصوصی و با لحنی دوستانه مورد انتقاد قرار گرفتن در جمع، سبب پایین آمدن عزت نفس و جریحه دار شدن احساسات می گردد.
۳۱- از او حمایت کنید. به دیگران اجازه ندهید به همسرتان بی احترامی کنند. حتی نظریه ای کنایه آمیز می تواند آزار دهنده باشد. از او دفاع کنید. نگذارید شخصی، مهم ترین و با ارزش ترین فرد زندگیتان را به زمین بزند.
۳۲- خودتان را دوست بدارید. خیلی وقتها ما به عنوان یک زن، به خاطر سستی خودمان، جلوی شوهرانمان را می گیریم. یاد بگیرید که آنها را آزاد بگذارید. موضوعاتی که شما را نگران می کنند، اغلب حتی آنها را آزار هم نمی دهند. آنچه آنها را اذیت می کند، زمانی است که ما مانع آنها می شویم. به یاد داشته باشید، گرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، اما وقتی خودتان را دوست نداشته باشید نمی توانید واقعا شخص دیگری را دوست بدارید.
۳۳- هنگام بیماری مراقبش باشید. مردها نازپروردگی را دوست دارند، بخصوص هنگامی که بیمارند. همه چیز را برای او فراهم کنید و سوپ مخصوصی هم برایش بپزید.
۳۴- در چشمان او بنگرید. زمانی که همسرتان با شما صحبت می کند، مستقیم به چشمان او نگاه کنید. نه تنها این کار نشانگر این است که شما به آنچه او می گوید علاقه مندید، بلکه چیزی در نگاه کردن در چشمان او وجود دارد که به شما والایی خواهد داد.
۳۵- عکسهای عروسی تان را قاب کنید. پس از این که مدتی از ازدواجتان گذشت، عکسهای عروسی تان را مخفی نکنید. بلکه آنها را در قاب عکس بگذارید. این کار یادآوری خواهد کرد که چگونه در ابتدا عاشق هم شدید و چقدر این عشق افزایش یافته است
جمعه 1/7/1390 - 14:33
شعر و قطعات ادبی

شما هر آینه، آیینه اید و من همه آه/ عجیب نیست کز اینسان مکدرید از من/ نه در تبری من نیز بیم رسوایی است / به لب مباد که نامی بیاورید از من…..
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمی‌برید از من
زمین سوخته‌ام نا امید و بی‌برکت
که جز مراتع نفرت نمی‌چرید از من
عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز
در انتظار نفس‌های دیگرید از من
خزان به قیمت جان جار می‌زنید اما
بهار را به پشیزی نمی‌خرید از من
شما هر آینه، آیینه اید و من همه آه
عجیب نیست کز اینسان مکدرید از من
نه در تبری من نیز بیم رسوایی است
به لب مباد که نامی بیاورید از من
اگر فرو بنشیند ز خون من عطشی
چه جای واهمه تیغ از شما ورید از من
چه پیک لایق پیغمبری به سوی شماست؟
شما که قاصد صد شانه بر سرید از من
برایتان چه بگویم زیاده بانوی من
شما که با غم من آشناترید از من
حسین منزوی
«از در درآمدی و…» غزل در برت گرفت
«از خود به در شدم» که زمین بر سرت گرفت
دریا شد از تلاطم امواج تو جهان
پیچید در هوای تو تا پیکرت گرفت
مثل صدف که منحنی موج را شناخت
پیراهن تو غوص زد و گوهرت گرفت
گامت خیال داشت که بگریزد از زمان
هر ثانیه کش آمد و محکمترت گرفت
چرخی زدی و دامن بیچاره گیج شد
اول رهات کرد…ولی آخرت گرفت‌!
پروانه‌ای شدی و غزل رود رنگ شد
گل داد واژه واژه و دور و برت گرفت
گفتی سلام و شاعر مست از نگاه تو
جامی دوباره از لب خنیاگرت گرفت
آتش به پا شد از همه سو شد قیامتی
خورشید هم به حکم «اذا… کوِّرَت» گرفت !
تاریک شد فضا و کسی جز خودم ندید
همراه من زمین و زمان در برت گرفت…
سیامک بهرام پرور
می‌خواستم عزیز تو باشم، خدا نخواست
همراه و هم‌گریز تو باشم، خدا نخواست
می‌خواستم که ماهی غمگینِ برکه‌ای
در دست‌های لیزِ تو باشم، خدا نخواست
گفتم در این زمانه کج فهمِ کند ذهن
مجنون چشم تیز تو باشم، خدا نخواست
می‌خواستم که مجلس ختمی برای این
پاییز برگ‌ریز تو باشم، خدا نخواست
آه‌، ای پری هرچه غزل گریه! خواستم
بیت ترانه‌ای ز تو باشم، خدا نخواست
مظلوم و ساکتم! به خدا دوست داشتم
یار ستم ستیز تو باشم، خدا نخواست
نفرین به من که پوچی دستم بزرگ بود
می‌خواستم عزیز تو باشم، خدا نخواست
فرهاد صفریان

جمعه 1/7/1390 - 14:31
محبت و عاطفه
گرد و غبارش را با اشک می‌گیرم و از شادی که در راه است، می‌گویم.
وقتی دلم خسته می‌شود،
برایش از فردایی روشن می‌خوانم
به‌یادش می‌آورم که چه دل‌هایی را از خستگی به درآورده!
وقی دلم خسته می‌شود،
می‌نشینم و برایش آرام نجوا می‌کنم
گرد و غبارش را با اشک می‌گیرم
و از شادی که در راه است، می‌گویم.

 

وقتی دلم خسته می‌شود،
دوست را صدا می‌زنم
و به خدایی که بزرگ است، می‌سپارم‌اش.

جمعه 1/7/1390 - 14:29
شعر و قطعات ادبی

شما هر آینه، آیینه اید و من همه آه/ عجیب نیست کز اینسان مکدرید از من/ نه در تبری من نیز بیم رسوایی است / به لب مباد که نامی بیاورید از من…..
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمی‌برید از من
زمین سوخته‌ام نا امید و بی‌برکت
که جز مراتع نفرت نمی‌چرید از من
عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز
در انتظار نفس‌های دیگرید از من
خزان به قیمت جان جار می‌زنید اما
بهار را به پشیزی نمی‌خرید از من
شما هر آینه، آیینه اید و من همه آه
عجیب نیست کز اینسان مکدرید از من
نه در تبری من نیز بیم رسوایی است
به لب مباد که نامی بیاورید از من
اگر فرو بنشیند ز خون من عطشی
چه جای واهمه تیغ از شما ورید از من
چه پیک لایق پیغمبری به سوی شماست؟
شما که قاصد صد شانه بر سرید از من
برایتان چه بگویم زیاده بانوی من
شما که با غم من آشناترید از من
حسین منزوی
«از در درآمدی و…» غزل در برت گرفت
«از خود به در شدم» که زمین بر سرت گرفت
دریا شد از تلاطم امواج تو جهان
پیچید در هوای تو تا پیکرت گرفت
مثل صدف که منحنی موج را شناخت
پیراهن تو غوص زد و گوهرت گرفت
گامت خیال داشت که بگریزد از زمان
هر ثانیه کش آمد و محکمترت گرفت
چرخی زدی و دامن بیچاره گیج شد
اول رهات کرد…ولی آخرت گرفت‌!
پروانه‌ای شدی و غزل رود رنگ شد
گل داد واژه واژه و دور و برت گرفت
گفتی سلام و شاعر مست از نگاه تو
جامی دوباره از لب خنیاگرت گرفت
آتش به پا شد از همه سو شد قیامتی
خورشید هم به حکم «اذا… کوِّرَت» گرفت !
تاریک شد فضا و کسی جز خودم ندید
همراه من زمین و زمان در برت گرفت…
سیامک بهرام پرور
می‌خواستم عزیز تو باشم، خدا نخواست
همراه و هم‌گریز تو باشم، خدا نخواست
می‌خواستم که ماهی غمگینِ برکه‌ای
در دست‌های لیزِ تو باشم، خدا نخواست
گفتم در این زمانه کج فهمِ کند ذهن
مجنون چشم تیز تو باشم، خدا نخواست
می‌خواستم که مجلس ختمی برای این
پاییز برگ‌ریز تو باشم، خدا نخواست
آه‌، ای پری هرچه غزل گریه! خواستم
بیت ترانه‌ای ز تو باشم، خدا نخواست
مظلوم و ساکتم! به خدا دوست داشتم
یار ستم ستیز تو باشم، خدا نخواست
نفرین به من که پوچی دستم بزرگ بود
می‌خواستم عزیز تو باشم، خدا نخواست
فرهاد صفریان

جمعه 1/7/1390 - 14:27
اخلاق
زندیق ها نقل کرده اند که ما می رفتیم با امام صادق (علیه السلام) بحث می کردیم ایشان به قدری زیبا گوش می داد که فکر می کردیم در بحث ایشان را محکوم کرده ایم.حرف ما که تمام می شد ایشان سرشان را بالا می اوردند همه بافته های ما را با یک جمله نقض می کردند.اما ما در برادری و خواهریمان حاضر نیستیم به حرف یکدیگر گوش بدهیم.

 

تحول و بالندگی حوزه های علمیه در چشم انداز مقام معظم رهبری(۱)

اخلاق ، گمشده امروز جامعه ما ، به ویژه در میان سیاستمداران است و رسانه ها نیز که می توانند در پاکیزه سازی محیط اخلاقی جامعه از آفت هایی مانند دروغ ، تهمت ، ریا و … بسیار نقش آفرین باشند ، عمدتاً گرفتار روزمرگی ها شده اند و کمتر به مسائل اصلی جامعه مانند ترویج آموزه های اصیل اخلاقی می پردازند.
چراغ راه اخلاق

این روزها حرف زدن سخت شده است. بین مبتدا و خبر ایراد می گیرند. نمی گذارند مبتدا را بگویی بعد به خبر برسی. نمی گذارند جمله کامل بشود.

نمی دانم ما چرا این طور هستیم. زندیق به فردی می گویند که به هیچ چیز معتقد نباشد. یعنی فوق کافر است. کافر داریم که بعضی مسائل را قبول دارد ولی زندیق کسی است که هیچ اعتقادی ندارد.

زندیق ها نقل کرده اند که ما می رفتیم با امام صادق (علیه السلام) بحث می کردیم ایشان به قدری زیبا گوش می داد که فکر می کردیم در بحث ایشان را محکوم کرده ایم.

حرف ما که تمام می شد ایشان سرشان را بالا می اوردند همه بافته های ما را با یک جمله نقض می کردند.

اما ما در برادری و خواهریمان حاضر نیستیم به حرف یکدیگر گوش بدیم. صبر کن! شکر توی کلامت! این شکر این جا به چه دردی می خورد؟ بیچاره زحمت کشیده، انرژی صرف کرده می خواهد نتیجه بگیرد بعد بگوییم شکر توی کلامت! یا وسط بحث اگر از یک جمله خوشش نیاید می پرد وسط حرف. آقا جان کمی صبر کنید! به خدا معلومات بدست آوردن به این راحتی ها نیست.
دعا با وجود افترا و تهمت مستجاب نمی شود!

چقدر افترا؟ چقدر تهمت؟ خب! دعا مستجاب نمی شود.افترا و تهمت از گناهانی می باشند که انسان را ازاستجابت دعا دور می کند واین نکته در کلام معصومین به وضوح خودنمایی می کند ؛

علی علیه‌السلام می‌فرماید: «المعصیه تمنع الاجابه ؛ با گناه از اجابت دعا جلوگیری می‌کنند»

در دعای کمیل، شبهای جمعه دقت نمایید، آن جا که می‌خوانید: «اللهم اغفرلی الذنوب التی تجس الدعا و… خدایا گناهانی که مانع استجابت دعای من شده‌اند بیامرز»
ما یک توبه می کنیم و خدا دو توبه می کند و توبه ما بین دو توبه خدا قرار می گیرد. خدا اول توفیق توبه می دهد، شوری در دل می اندازد. بعد ما توبه می کنیم. و در مرحله دوم خداوند توبه ما را می پذیرد . پس باید گفت که توبه بدون پشیمانی امکان ندارد و توبه صدق نمی کند
پشیمانی ،شرط اساسی توبه است!

خدا با تازه وارد رفتار دیگه ای دارد. جوانان عزیز توجه کنند که در توبه باز است اما نه به معنای عوامانه آن.

شنیدم شخصی گفت من فلان گناه را می کنم. گذاشتم بروم مکه تا توبه کنم.عده ای می گویند مگر چه عیبی دارد؟

باطن این حرف چیست ؟ درحقیقت این فرد معنی توبه را نفهمیده است. توبه این نیست که بنشینیم وتنها” استغفرالله ربی و اتوب و الیه” را بر زبان جاری سازیم .

توبه اصلش پشیمانی است. پشیمانی دست ما نیست. چرا وقتی متوجه می شویم قسمتی از مالی که داریم متعلق به یتیم است، سریع آن را برمی گردانیم؟ چون موجبات پشیمانی فراهم شده است.

پشیمانی از حالات درونی انسان است مثل ترس و وحشت. موجبات ترس وقتی پیش بیاید آدم می ترسد. خوشحالی، ناراحتی و ترس از حالات درونی انسان است و دست او نیست. باید موجباتش فراهم شود.

این فرد که می گوید می خواهم بروم مکه توبه کنم، معنی حرفش این است که می خواهم بروم مکه آنجا پشیمان بشوم. پس چرا اینجا پشیمان نمی شوی؟

حالا در این زمینه کسی هنوز پشیمان نشده ولی به همین اندازه با خودش می گوید خوب است در اعمالم تجدید نظری بکنم! اینها باز خوبند.
تحول
معنای کلمه توّاب چیست؟

علامه طباطبایی می فرماید : تواب دو معنی دارد. تواب یک معنایش زیاد توبه پذیر است و معنای دیگرش این است که کسی که توفیق توبه می دهد و توبه را می پذیرد.

ما یک توبه می کنیم و خدا دو توبه می کند و توبه ما بین دو توبه خدا قرار می گیرد.

خدا اول توفیق توبه می دهد، شوری در دل می اندازد. بعد ما توبه می کنیم. و در مرحله دوم خداوند توبه ما را می پذیرد .

پس باید گفت که توبه بدون پشیمانی امکان ندارد و توبه صدق نمی کند .
نعمت عافیت را از دست ندهیم!

گاه دیده می شود که مردم خیلی پشت سر هم حرف می زنند. خدا نعمت عافیت داده، فرد این ظرف عافیت را می کند ظرف غیبت و معصیت.

وارد خانه می شوی، زندگی خوب، غذای خوب و….. بعد غیبت می کنی؟ این نعمت عافیت را چرا ظرف معصیت می کنیم؟ کمی بیاندیشیم ، آیا خداوند عافیت داده پشت سر مردم صحبت بکنیم؟
سخت ترین آیه جهنم کدام است؟

سخت ترین آیه جهنم در قرآن را اگر از افراد بپرسیم ، بسیار می گویند :نار غاشیه، آب جوش و…. ولی سخت ترین آیه جهنم در سوره مبارکه ابراهیم است. می فرماید: “مرگ از هر طرف به سراغ فرد می آید ولی نمی میرد.”

زیباترین آیه توصیف بهشت هم اگر بپرسی می گویند: نهر های جاری از عسل و…… ولی کامل ترین توصیف از بهشتی که نرفته ایم در سوره کهف است. می فرماید: ” اهل بهشت دوست ندارند از بهشت بروند .”

به عبارتی زیبایی های بهشت آنقدر زیبا و شیرین هستند که برای هیچ کس خسته کننده و ملال آور نخواهد شد و روز به روز شیرین و جذاب تر می شود .
اجابت دعا بعضی اوقات موانعی دارد. در دعای کمیل می گوییم “اللم الغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا” خب بعضی کارها مانع از استجابت دعاست
مراجعه به درگاه الهی، پشیمانی و ناامیدی ندارد!

اگر در زندگی ها دقت کنیم می بینیم که به هر بشری که برای کاری زیاد مراجعه کنیم ، آخر ازما منزجر می شود .

یک بار، دو بار، سه بار، می گوید این دفعه آمد جوابش را ندهید ، بگویید نیستم و …

فقط یک مورد است که هر چه بیشتر مراجعه کنی قدر و منزلتت بالا می رود و آن در خانه حضرت حق است.
موانع را برای استجابت کنار بگذاریم!

اجابت دعا بعضی اوقات موانعی دارد. در دعای کمیل می گوییم “اللم الغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا” خب بعضی کارها مانع از استجابت دعاست.

یکی از این موانع دل شکستن است. پشت سر این و آن حرف زدن است. امروز متاسفانه خیلی معمول شده؛ در مساجد در صف نماز، در هیئت های حسینی می نشینند پشت سر فلان فرد غیبت می کنند.

می فرماید: ” هرکس پشت برادر دینی خود غیبت کندکه قدر آن فرد نزد مردم پایین بیاید، از ولایت خدا خارج می شود.” تعارف که نیست. باید این کارها را کنار بگذاریم تا دعا مستجاب شود .

جمعه 1/7/1390 - 2:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته